در قسمت قبل، بررسی آیه 31 سوره نور کلیدی به نام «زینت» در دست ما قرار داد.
موضوع قابل توجه این است که در این آیه، جزئیاتی آمده است که تعقل در آنها بسیار راهگشاست.
جزئیاتی که بیان می کند زنانِ مومن، مجاز به نمایان ساختن این زینت برای چه افرادی هستند:
«… و زینت خویش را نمایان نکنند مگر براى شوهرانشان، یا پدران و یا پدر شوهران یا پسران و یا پسر شوهران و یا برادران و یا خواهرزادگان و یا برادرزادگان و یا زنان و یا آنچه مالک آن شدهاند یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند و یا کودکانى که از اسرار زنان خبر ندارند، و مبادا پاى خویش را به زمین بکوبند تا آنچه از زینتشان که پنهان است ظاهر شود اى گروه مؤمنان همگى به سوى خدا توبه برید شاید رستگار شوید» (31)
سوال:
کلمه «زینت» چیست که نمایان ساختن آن هم برای شوهر مجاز است و هم سایر محارمی که آیه 31 با جزئیات نام برده است؟
در این قسمت برای حل این معما، سراغ بررسی ریشه ی «ز ی ن» در قرآن می رویم:
شیوه ی من برای درک یک کلمه در قرآن در چنین حالت هایی، بررسی تمام آیاتِ حاویِ ریشه ی آن کلمه است.
به عبارت دیگر، یک کلمه عربی در قرآن را نمی توان در ترجمه به فارسی، به یک کلمه ی فارسی محدود کرد. در ترجمه ی عربی به فارسی، اغلب کلمات عربی برابر با یک مفهوم چند جمله ای فارسی است.
پس در ترجمه عربی به فارسیِ قرآن، شیوه درست این است که:
به جای ترجمه کلمه به کلمه آیات قرآن، باید یک مفهوم درک بشود و تنها راه درک آن مفهوم، بررسی تمام آیاتی است که شامل آن ریشه هستند.
به همین دلیل من در این قسمت، شروع به بررسی تمام آیاتی می کنم که ریشه «ز ی ن» در آنها به کار رفته است.
ریشه «ز ی ن» در قرآن 46 بار در 28 سوره و 43 آیه تکرار شده است. یعنی از آنجا که کلمهای پر تکرار است می توان از این طریق، به مفهوم این کلمه رسید.
البته در بررسی آیاتی با ریشه ز ی ن، به کلیدهایی برخورد می کنیم که مسائل بسیار بسیار اساسی تر از موضوع حجاب را به ما یادآور می شود. کلیدهایی که درک و اجرایشان برای سعادت دنیا و آخرت ما الزامی است
بعنان مثال ما در این آیات به کلیدی به نام «یشا و یرید» و تفاوت این دو مفهوم برخورد کردیم که در دوره قانون آفرینش این موضوع -که اساسِ قوانین خداوند است- مفصلا توضیح داده شده است.
کلید بعدی مهفوم اسراف در قرآن است که باید زنگ هایی اساسی را در وجودمان بیدار کند تا به قول قرآن، به جای پیروی کورکورانه و پذیرفتن اعتقادات دیگران، خودمان مستقیما سراغ قرآن برویم، این کتاب را بخوانیم و در آیات آن تعقل کنیم.
یعنی در حین بررسی ریشه زینت در قرآن، ما به آیه ای رسیدیم که کلمه «زینت و اسراف» را در کنار هم آورده است.
این آیه و آیه ی بعدی، الگویی در این باره در دست ما قرار می دهد تا بدانیم که:
منظور از اسراف در قرآن چیست؟
خداوند چه گروهی را مسرفین می نامد؟
چون ما به صورت پیش فرض، نگاه ما به اسراف نکردن یعنی: کم خوردن و کم مصرف کردن و …
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD243MB15 دقیقه
- فایل صوتی بررسی حجاب در قرآن | قسمت 314MB15 دقیقه
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
163 . روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
27 خرداد 311 امین روز عضویت من در این سایت پر از آگاهی
محبت
چند روزیه که خدا برای کل روز من یه درسی رو پر رنگ میکنه و برام تاکید میکنه
امروزم محبت کردن رو تاکید کرد
روز جمعه ، فکر کنم یادم رفت بنویسم تو روز شمارم که داییم یهویی خوشحالمون کرد و وقتی دیدم داداشم اومد خونه با خودش پنکه آورد پنکه ایستاده استوانه ای ،من اولش فکر کردم کولر گازیه ولی بعد گفت پنکه هست
خیلی خوشحال شدم این روزا هرچی از خدا میخوام به طرز شگفت انگیزی یهویی موجود میشه
و چون خونه مون گرم بود و شرقی غربی هست و بعداز ظهرا اتاقم گرم میشه ،و کولرمونم چون آب نداریم نمیشه روشن کرد ،از خدا خواستم یه کاری کنه اتاقم رو خنک کنه
که یهویی دیدم داییم پنکه داده
گفته تا پمپ ساختمونتون درست بشه این پنکه رو شبا داداشت بذاره اتاقش و صبح تا شب که تو نقاشی میکشی بذاری اتاقت
خیلی حس خوبی داشتم از جمعه تا الان
نمیدونم چرا یادم رفت بنویسمش ولی چرا میتونم بدونم الان
چون انگار امروز بود زمانش که من در مورد محبت که تاکید خدا بود برای من فکر کنم
و این موضوع یادم بیاد که داییم محبت کرد و برای ما پنکه داد گفت استفاده کنید
همه اینا محبت خداست که هر لحظه هوامو داره و بی نهایت ازش سپاسگزارم
صبح که بیدار شدم و داداشم رفت سرکار زود پنکه رو برداشتم و روشن کردم و شروع کردم به طراحی خیلی حس خوبی داشت
بعد بلند شدم و رفتم آشپزخونه رو تمیز کنم و بعد برگردم نقاشی کار کنم
تا بعد از ظهر، که کار میکردم از شرکت قلمو های پارس آرتیست پیام اومد که لیست قیمت قلمو هارو برام فرستاده بودن که تو نمایشگاه شماره مو داده بودم
وقتی قیمتارو دیدم خیلی خوشحال شدم
چون قیمتش 30 هزار تومان از قیمت مغازه ها ارزون تر بود و زود رفتم تو گروه کلاسمون به بچه های کلاس گفتم و استقبال کردن
و اگر خدا بخواد شنبه تو کلاس همگی باهم لیست سفارشامونو مینویسیم و قلمو میگیریم
وقتی داشتم فکر میکردم یاد شنبه این هفته افتادم یعنی دیروز که من میخواستم قلمو بخرم و رفتم بخرم و تموم شده بود
انگار خدا میخواست نگه داره تا من از خود شرکتش بگیرم و ارزونتر و به صرفه تر باشه قیمتش
و وقتی فکر کردم یه چیز اومد به ذهنم که خدا هر لحظه داره به راحت ترین و ساده ترین راه ها منو هدایت میکنه
وقتی حدود 8 شب شد مادرم گفت برو نون بگیر و من وقتی خواستم برم بهش گفتم یه بستنی هم میشه بخرم برم بیرون بخورم و یکم قدم بزنم بیام
گفت باشه برو
وقتی خریدم پرسیدم خدا دو تا نون بخرم ؟؟؟ گفته شد نه یکی کافیه وقتی داشتم پولشو میدادم نصفه هم بود که یهویی نصفه رو هم خریدم
و رفتم مثل همیشه از بستنی که شکلاتی لیوانی بود بخرم ته دلم هم میخواستم دو قلو بگیرم لیوانی دوقلو
ولی گفتم نه بذار اول برم از اونیکی بگیرم
رفتم دیدم ندارن و برگشتم دو قلو گرفتم ،تو دلم گفتم خدا میخواستی بهم دو قلو بدی ؟؟؟
سپاسگزاری کردم و رفتم نشستم رو صندلی
امروز همه اش داشتم آهنگی رو که خدا یهویی بهم هدیه داد که هر لحظه با گوش دادن بهش حسم خوب میشه و یاد خدا میفتم و باهم حرف میزنیم ،گوش میدادم
همون آهنگی که یه بار رو یه فیلم تیکه ای سوره فاطر گذاشته بودن و این قسمتش که میگفت
دوست دارم زیر بارون بازم پیاده با من
راه بیای در گوشم بگی خیالت راحت
من که هستم اگه یه ایرانه باهات بد
اینجا که میخونه یه حس عجیبی دارم که انگار قشنگ خدا بهم میگه طیبه من هر لحظه باهاتم
دو بار این آهنگ رو به خاطر یه تیکه اش پاک کردم ولی بازم خدا این آهنگو بهم یادآوری کرد که گوش بدم بهش و باهاش حرف بزنم
تو یه قسمت از آهنگ میگه
دوباره تو سرمه سمت تو بیام
چقدر حس خوبیه که هرلحظه تو سرت باشه و بخوای با خدا حرف بزنی و یهویی خود به خود از شدت حس خوب بخندی و از درون خوشحال بشی و اشک جاری بشه
من رفتم نشستم رو نیمکت و این آهنگو گوش میدادم و بلند تکرار میکردم و باز باخدا حرف میزدم که گفتم چقدر تو زیبایی خدا
چقدر همه جهان هستیت قشنگه
بعد گفتم البته خودت درسته گفتی هم زشتی هم زیبا هم اولی هم آخر و بعد گفتم ولی من دوست دارم جوری که دوستت دارم شکلت بدم
زیبا ببینمت
وقتی حرف میزدم یهویی صداشو شنیدم
چند روزی بود که حسش نمیکردم مثل چند روز قبلترش که هر کاری میکردم بهم میگفت چیکار کنم و چشم میگفتم
وقتی گفتم خب خدا تو با من حرف بزن باشه من میخوام صداتو بشنوم مثل چند روز های پیش
که این تقریبا یک هفته رو دقیق نشنیدم صداتو و دارم اذیت میشم که یهویی شنیدم چون تو به حرفام گوش نمیدی وقتی میگم چشم نمیگی وقتی میگم این کارو انجام نده برات خوب نیست که مهم تر از همه تو حرف زدن مراقب حرفات باش هر حرفی رو نزن و گفتم قول میدم چشم بگم و البته سعی میکنم
که یهویی شنیدم گفت باشه و تو گوش بده به حرفم بیشتر باهات حرف میزنم بیشتر میشنوی
که یهویی گریم گرفت انقدر خوشحال شدم که باز صداشو شنیدم
همون صدایی که به قول استاد تو یکی از فایلا فکر کنم فایل گفتگو با دوستان قسمت 3 بود
که در جواب سپیده خانم گفت
وقتی هدایت های خدا واضح تر میشه و تو قرآن گفته که از پشت حجاب باهاتون صحبت میکنه ،ولی انقدر این حس شدید میشه که قشنگ میشنوی فکر میکنی صداشو میشنوی و قشنگ حسش میکنی حتی یه وقتایی بلند تر میشه این صدا
و من دقیقا این روزا دلتنگ این صدا بودم که باز بشنومش و امروز خدا بهم لطف کرد و شنیدم و انقدر ذوق داشتم
رفتم رو صندلی نشستم و بستنی رو باز کردم
شروع کردم به خوردنش ، بستنی دوقلو شکلاتی لیوانی خریدم
یه لحظه گفتم ته دلم خب خدا بیا باهم بستنی بخوریم دو قلو هست نصف برای من نصف برای تو
و همینجور داشتم میخوردم با قاشق
الان که دارم مینویسم چشمام پر اشک شد
یهویی دیدم بستنی جوری هست که وسطش یه قلب افتاده گریه کردم گفتم خوب بلدی چیکار کنی خدا
میخواستی دو قلو بخرم که قلب بر از عشقتو توش برام هدیه بدی
وقتی بستنی رو خوردم و سپاسگزاری کردم یهویی گفتم ببین خدا تو چقدر مهربونی سهم خودتم دادی من خوردم
چقدر بخشنده ای
کمکم کن منم مثل تو بخشنده باشم و ببخشم و عشق بدم به خودم و به همه و به تو
بعد که بلند شدم تا بیام خونه در مورد یه خواسته ام یه لحظه فکر کردم و گفتم خدایا شکرت اگر تو تونستی برای حضرت یوسف انجامش بدی صد در صد برای منم رخ میده
وقتی برای یک نفر شده برای منم میشه و سپاسگزاری کردم و چند قدم برنداشته یهویی یه عدد رو که بین من و خداست رو پلاک یه ماشین دیدم خندیدم گفتم این یعنی تایید اون خواسته که شده
اینم بگی موجود باش موجود میشه
وقتی رسیدم خونه دیدم خواهرم و خواهر زاده ام اومدن خونمون ،مامانم گفت بستنی گرفتن
برای عید قربان
الان که نوشتم عید قربان دقیقا یاد فایل استاد عباس منش افتادم که درمورد عید قربان میگفت حاضری برای هدفت چی قربانی کنی
باید حتما فایل رو گوش بدم
بعد نشسته بودیم دلم نمیخواست لباسامو در بیارم گفتم بیاین یکم چای و نون ببریم بشینیم بیرون رو صندل بخوریم برگردیم
مادرم گفت آش درست کردم ببرین اونو بخورین که گفتم باشه و رفتیم وقتی وایساده بودیم جلو در تا خواهرم بیاد
پسر بچه ای که خونه شون کنار ساختمون ماست اومد رد بشه ، خواهر زاده ام رو دید سلام کرد و به آرومی بغلش کرد و یهویی دیدم سرشو گرفت و آروم آورد پایین و از سرش بوس کرد و بعد بغلش کرد
اون لحظه که داشتم نگاه میکردم تو دلم یه چیز گفتم محبت
و حس کردم که این مهم ترین درس من هست و باید ازش یاد بگیرم
پرسیدم با هم دوستین گفت بله و خواهر زاده ام گفت تو مسجد میاد بازی میکنیم ، من از خواهر زاده ام پرسیدم همیشه اینجوری بغلت میکنه ؟؟ گفت آره نه فقط منو تمام بچه های مسجد رو
و این برای من مثل چراغ روشن شد که یاد بگیر ازش محبت کردن رو
انقدر آروم و خوب محبت میکرد که من انقدر انرژی گرفتم ازش حس فوق العاده ای داشت
و وقتی خواهرم اومد رفتیم سمت خونه مون نشستیم آش رو خوردیم و برگشتیم خونه
امروزم پر بود از حس خوب ،پر بود از زیبایی ، پر بود از فکر کردن به سپاسگزاری های اطرافم که وقنی راه میرفتم فکر میکردم و میگفتم الان همه چی در حال ستایش تو هست ربّ من
حتی بدن من هم داره هر لحظه ستایشت میکنه و ازش درخواست کردم که کمکم کنه تا منم سپاسگزار خوبی باشم و از ته دلم سپاسگزار باشم هر لحظه
برای تک تک اعضای خانواده صمیمی عباس منش بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام که بی نهایت فراوانه و سعادت در دنیا و آخرت برای همه مون
دوستتون دارم عیدتون مبارک
خدایا بی نهایت شکرت بابت همه چیز
به نام ربّ
سلام با کلی عشق برای شما نسرین جان
چه باحال بود پیامت چقدر خوشحال شدم از نوشته هات که نوشتی یادت بیار یادت بیار
و باید هر لحظه یادم باشه تا یادم بیارم که خدا هست ،هر لحظه همراهمه و هدایتم میکنه و تمام هدایتاشو یادم بیارم که چقدر مراقبمه
وقتی نوشتی که
خداوندا خودت یادت رو در یادمون بینداز که همه چیز ما از توست حتی یادت
یاد یه فایل افتادم فکر کنم از الهی قمشه ای بود
میگفت وقتی خدا رو یاد میکنید اسمشو میبرید در اصل خدا صداتون کرده که شما دارین صداش میکنید
و استاد عباس منش که میگفتن
وقتی تو اجازه هدایت رو به خدا میدی ،خدا وارد میشه به زندگیت
خدا همیشه هدایتت میکنه در هر صورتی چه آگاه باشی و چه ناآگاه
ولی از وقتی تصمیم میگیری آگاهانه هدایتشو درخواست کنی و کمک بخوای
وقتی وارد زندگیت شد دیگه زندگی دنیا و آخرتت با خدا بهشته
منم برای شما همه این خوبی هارو میخوام و هر لحظه یاد خدا باشید
چقدر دعاتون قشنگ بود
وقتی گفتین همیشه همینجور پاک و خالص بمون یه پیامی دریافت کردم از نوشته تون که باید هر لحظه آگاهانه تکرار کردن باورها و تکرار کردن اصل ها و قوانین و با خدا حرف زدنم رو بیشتر و بیشتر سعی کنم تا آگاهانه انجام بدم که تنها راه من برای رسیدن به خواسته هام و رسیدن به خدا همین آگاهانه کنترل کردن ورودی های ذهنم هست
بی نهایت ازتون سپاسگزارم و بی نهایت از خدا سپاسگزارم که به دلتون انداخت تا برای من پاسخی بنویسید تا من یادم باشه و یادم باشه
بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت باشه براتون
دوستتون دارم