این قسمت ادامه ی بررسیِ آیاتی با ریشه ز ی ن است تا بتوانیم از طریقِ جمع آوری کلیدهایی که هر کدام از این آیات به ما داده است، به مفهومی قابل درک درباره زینت برسیم تا بتوانیم فکر خداوند را درباره ی کلمه زینت در قرآن، بخوانیم؛
فایل صوتی و تصویریِ این قسمت، هر کدام از آیات را مفصلا توضیح داده است. می توانید با گوش دادن به فایل صوتی یا تصویری، از هدایت های این آگاهی ها بهره مند شوید؛ و کلیدهای راه گشا برای سعادتِ دنیا و آخرت خود، پیدا کنید.
چند نکته ی قابل تأمل در این قسمت:
در ادامه ی بررسی ریشه زیبنت در قرآن، ما به آیه ای رسیدیم که از ویژگیِ شخصیتی ای منفی صحبت می کند که برای عده ای از آدمها زینت داده شده است. این آیه (سوره یونس آیه 12) به صورت واضح، منظور خداوند از «اسراف کنندگان» را برایمان مشخص کرده است:
طبق توضیحات این آیه، اسراف کنندگان کسانی هستند که:
چون زیانى به آدمى برسد، در هر حالت که باشد- به پهلو خفته یا نشسته و یا ایستاده- ما را به دعا مىخواند، اما وقتى رنج او را برطرف کردیم چنان مىرود که گویى هرگز براى دفع مشکل خود ما را نخوانده بود، بدین گونه کردار مسرفان در نظرشان زینت داده شده است.
در این قدم، ما به مفهومی درباره اسراف پی بردیم که هیچ ارتباطی با کم مصرف کردن یا کم خواستن ندارد. بلکه روی صحبت خداوند با آدمهای ناسپاسی است که نسبت به خداوند و مددها و هدایت هایش بی معرفت هستند.
و به قول قرآن، وقتِ درماندگی به شدت از خداوند درخواستِ حل مسائل شان را دارند. اما به محض اینکه مسئله شان حل می شود، آنچنان هدایتهای خداوند را از یاد می برند و آنچنان اعتبار را به خودشان می دهند که به قول قرآن گویی هرگز برای رفع مشکلشان خداوند را نخوانده بودند.
خداوند انسانهایی با ویژگیِ قدرناشناس بودن را در گروه مسرفان جای داده است؛
کلید بعدی، آیه ی 60 از سوره نور است که نکته ای قابل تأمل درباره مفهوم زینت بیان کرده است:
زنان یائسه اى که امید به ازدواج ندارند در صورتى که زینت نمایى نکنند گناهى بر آنها نیست که لباس خود را واگذارند و اگر خود را بپوشانند بهتر است، خداوند شنواى داناست. (60)
این آیه از 2 نظر قابل تأمل است:
1. ً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناح: اولین کلید، احساس گناه در قرآن و نگاه خداوند به این موضوع است.
مهفوم احساس گناه در آیات قرآن با واژه جُناح بیان شده است. کلمه جناج در قرآن جمعا 25 بار تکرار شده و در تمامی موارد به صورت منفی آمده است
این مفهوم، مفصلا در دوره عزت نفس توضیح داده شده است
2. این آیه به وضوح مشخص کرده است که «زینت»، چیزی جدا از موی سر یا اندام انسان است.
در هر صورت ما باید تمامی آیات با ریشه ز ی ن، بررسی کنیم و سپس با کنارِ هم قرار دادنِ تمامی آن آیات، به یک مفهوم کلی درباره زینت برسیم.
می توانید ادامه ی بررسیِ ریشه ز ی ن را در قسمت های بعدی پیگیری نمایید…
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD408MB26 دقیقه
- فایل صوتی بررسی حجاب در قرآن | قسمت 424MB26 دقیقه
سلام به استاد گرامی بخاطر انتشار این حد از آگاهی، آن هم رایگان…
و سلام به مریم شایسته ی بزرگوار که زحمت این تدوین های عالی رو می کشن…
توی این سری فایل ها، هدف چی بود و چی شد؟ اومده بودیم باورهای اشتباه حجاب رو پیدا کنیم، بلکه ذهنمون آزادتر بشه و اینقدر درگیر محرم و نامحرم نباشه، اینقدر درگیر مفاهیم بی پایه و اساس نباشه و اینقدر باورهای اشتباه، وزنه های سنگین به پاهامون بسته نباشه تا بتونیم پرواز کنیم…اوج بگیریم…
اما چه گنجی اینجاست…
چه اگاهی هایی خدای من…
خوشحالم که چند وقت پیش یک دور معانی قران رو با تفکر خوندم و تموم شد، و باعث شد کلی سوال های بی جواب توی ذهنم شکل بگیره و درخواستم آگاهی بیشتر بشه و الان با شنیدن و دیدن این قسمت خواسته ام اجابت میشه…
الان علاوه بر رهایی از مفهوم پوشش، میتونیم ریشه جناح رو پیدا کنیم و از احساس گناه و عذاب وجدان هم رها بشیم…
احساس گناه نداشتن رو از زبان خود خدا بشونیم تا بازهم قلبمون آروم بگیره و زنجیرهای بسته شده به پاهامون باز بشه تا بیشتر اوج بگیریم… تا عزت نفس که مشکل اصلی هممونه رو تا حد زیادی افزایش بدیم… عزت نفسی که ریشه ی همه ی مسائله…
علاوه بر پوشش و عزت نفس، چقدر باورهای ثروت سازم بهتر شد با آیه های آورده شده، من دنبال چی بودم توی این فایل ها و چه باورهایی ساخته شد؟!
فرزندها و مال ها زینت های دنیاست؟ همه اش خوبه، همه اش لطف خداست، به یه چیزی فکر می کردم، وقتی یکی بچه دار میشه، با احساس لطافت بهش می گن: آخی، خدا بهش یه بچه داده، با اون لحن تحسین میگن… اما چرا یکی باکلاس ترین ماشین هارو داره، زیباترین قصرهارو داره، با همون لحن تحسین بهش نمی گن: آخی خدا بهش اینارو داده؟ درحالی که هردو در یک دسته هستند، هردو لطف و نعمت پروردگار هستند، اگر فرزند خوبه پس ما و منال هم خوبه، اگه مال بده، باید فرزندآوری و فرزند داشتن هم بد باشه دیگه!!!! پول و ثروت و خونه و باغ و ویلا و امکانات رفاهی، اخرین مدل ماشین ها، تمام اینها مثل بچه داشتن، لطف و نعمت خداست، زینت این دنیاست، درسته به هرکدوم چه فرزند یا چه دارایی نباید دلبسته و وابسته بشیم، اما دلبسته نشدن خیلی فرق داره با نخواستن، چیزی که من به درکش رسیدم، موهبت ثروت، مثل موهبت داشتن فرزند است… هردوش خوبه، هردوش الهیه…
یا آیه 32 اعرف، همون آیه اول: که گفته، چه کسی این زینت ها و روزی های خدارو حرام کرده؟ اینها نعمت های خداست که در اختیار بندگان مومنش قرار داده…خدای من چقدر نیاز دارم این قسمت رو گوش کنم…
در مورد اسراف: استاد یعنی یه کاری می کنید ها، به همه چی شک کنیم، با خودم می گفتم اگه دیگران میگن انسان نفس میکشه من نباید قبول کنم، از کجا معلوم درست می گن! اصلا از کجا معلوم انسان نفس می کشه؟! میدونید استاد، یک سری چیزها اینقدر بدیهی توی زندگیمون بود که اصلا فکر نمی کردیم جای سوالی توش باشه، بخاطر همین قرآن رو هم که می خوندیم ، با همون نگاه می خوندیم…
اصلا شما معنای اسراف رو کلا عوض کردید و این یعنی وقتی میگید آنچه گذشته ها گفتن پاک می کنید و آماده میشید برای دریافت آگاهی الهی، دارید اونطوری عمل می کنید… و من الان متوجه شدم یعنی چی! من با این ذهنیت که اسراف یعنی خارج از اعتدال چیزی را مسرف کردن، با این ذهنیتی که از قبل شنیده بودم، رفتم برای جستجو و تحقیق ریشه سرف در قرآن، چند هفته پیش، و با همون ذهنیت هم آگاهی هایی دریافت کردم، اون وقت امروز شما می گید اسراف یعنی بی معرفی به خدا!!! و من دیوانه شدم استاد!!!
در مورد اون آیه که اگر نتیجه ای دریافت می کنیم فکر می کنیم خودمون ساختیمش درحالی که کار خدا بوده: استاد چند وقت پیش من به عجز خودم در این باره رسیدم. در ساختن روابط زندگیم، وقتی با قانون آشنا نبودم، سعی می کردم با کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی، آنچه درمورد مردان باید بدانید، یا سخنرانی هایی در مورد اقتدار مرد بود، طبق اونها زندگیم رو بازهم مثل اولش شیرین کنم و نزارم رو به تباهی بره، یعنی من در تقلا و تلاش بودم، اونها نتیجه نداد، بعد که با قانون و جذب و اینها آشنا شدم، بازهم سعی کردم از این طریق، تجسم و سپاسگزاری و نوشتن خوبی های همسرم، از این طریق زندگیم رو سروسامان دهم، اما این هم میشه گفت نشد!
بعد استاد یه جایی به بعد واقعا تسلیم شدم، دیدم من اصلا قادر نیستم کاری کنم، من ناتوانم، من عاجزم، و همون روزهایی بود که اون قسمت زندگی در بهشت که تصاویر هوایی پارادایس بود و آهنگ ملکا ذکر تو گویم (که منو دیوانه کرد) رو گذاشته بودید، اون روزهام بود، من کامنتی نوشتم با تمام وجودم که ای خدا، اگه تو نخوای بهم ثروت بدی من قادر نیست بدستش بیارم، اگه تو نخوای روابطم رو درست کنی من عاجز و ناتوانم، نمیدونم میتونم منظورم رو بگم یا نه، منظورم از خواستن خدا یرید نبود، همون توکل و تسلیم من بود و ناتوانی خودم اگر به این نیرو وصل نباشم موفق نخواهم شد…
اما از وقتی تونستم به این منبع وصل بشم، نتایج داره میاد، و هر روز بزرگتر میشه! چون تسلیم شدم، چون خیلی سال از هر دری رفتم و کلی تقلا کردم، که خودم، خودم بسازم، اما خارج از توان من بود، و وقتی تسلیم شدم، خدا داره برام میسازه!
استاد با تمام وجودم اینو درک کردم، ولی فقط انسان فراموش کاره، هم توی همون موضوع روابط هی باید یادآوری کنیم، هم در جنبه های دیگه، واقعا به این برسیم که انسان بدون اتصال به خدا و این نیروی پرقدرت، قادر نیست چیزی خلق کنه!
استاد بارها توی جاهای دیگه مفهمون یشا و یرید رو شنیده بودم، و امشب برام واضح شد، با اینکه توی این قسمت حرفی از این موضوع نبود، ولی من مینویسم برای ردپای خودم. با ذکر یه نمونه این موضوع رو درک کردم، قبلا واقعا میشنیدم و سعی می کردم بفهممش ولی الان انگار دوزاریم افتاد:
وقتی یک کشاور تصمیم می گیره یه بذری رو بکاره تا درخت بشه، اون کشاور اینو میخواد: پس خواستن سمت کشاور اوکی شده، حالا باید سمت خدا هم اوکی بشه، یعنی مطابق قوانین باشه، اگر مطابق قوانین باشه، اون خواسته اجابت میشه، اون بذر تبدیل به درخت میشه، اما اگه مطابق قوانین خدا نباشه، هرچقدر هم انسان تلاش کنه، تقلا کنه، خدا، قوانین، نمیخواد، مطابق نیست، میشه یشا:
مثلا اگر اون کشاور بیاد بذر رو داخل خاک یا ماسه خشک بریزه و بزاره داخل کمدش، خاکی که نه آبی بهش برسه، نه نوری، نه کودی، اون بذر سال های سال هم بگذره، هیچ وقت به گیاه و درخت تبدیل نمیشه، چون طبق قوانین و خواست خدا، اون بذر به خاک و آب و نور و کود احتیاج داره، تا رشد کنه، در اصل سمت خدا و جهان و قوانین فراهم نیست! پس خدا نخواست، و اون بذر درخت نشد! یشا.
اما وقتی اون بذر داخل زمین حاصل خیز باشه، نور و کود و آب کافی بهش برسه، طبق قوانین، طبق خواست خدا، شروع می کنه به تکثیر سلولی و رشد! و اینطوری هم کشاورز خواسته هم خدا… و نتیجه به وجود آمده…
یشا:خواست خدا: از منظر قوانین شرایط فراهم باشه!
و با این مثال خداوند مفهوم یشا و یرید رو به قلبم الهام کرد…
البته بازم اینجا برام یادآوری شد، که حتی اون کشاور نمیتونه بگه من این بذر رو به درخت تبدیل کردم، بلکه خدا کرد، مگه اون کشاورز قدرت داشت تکثیر سلولی انجام بده، اگه داشت همون توی کمدش انجام میداد دیگه، میتونه مگه مدیریت کنه و دستور بده که هر سلول چقدر و کجا و چطور رشد کنن که بعد از مدتی درخت داشته باشیم؟! نه این قدرت و کار خداست، فراتر از قدرت انسان! البته خدا کار مارو راحت کرده دیگه، یه بخشی رو ما انجام میدیم، بخش راحته، (کشاور میره بذر و در جای مناسب میکاره) و مابقیش که تمرکز بیشتری و کارهای بیشتری داره و خدا خودش به عهده گرفته (هدایت سلول ها برای تکثیر و رشد)…
پس اگر ما هم در کسب و کارمان به جایی میرسیم، این خداست که داره انجام میده، این خداست که حتی علاقه به کارمون رو در دل ما زنده کرده، این خداست که برامون سرمایه گذاری میکنه و هزینه ها و وسایل مورد نیاز رو فراهم میکنه، این خداست که مشتری هارو از شهرهای مختلف به سمت ما هدایت می کنه، خداست که روش حل مسائل رو بهمون الهام میکنه، کلا همه چی خداست، چقدر نیاز دارم خودم که اینا مرور کنم برای خودم…
مرسی استاد، واقعا ممنونم از شما دو عزیز بزرگوار…
از دیروز که این کامنت رو نوشتم، مدام توی ذهن در حال تفکر از این زاویه ی نگاه هستم…یشاء
فکر می کردم حالا ما اینجا توی این سایت هستیم که قوانین ثابت و بدون تغییر خدارو بشناسیم، خواست خدا یا همون یشاء رو بشناسیم و درکش کنیم تا بتونیم بصورت قلبی و درونی هماهنگ کنیم خودمونو با خواست خدا (یشاء)…
ما اینجاییم تا با برداشتن ترمزهای مخفی خواسته هامون، قلباً بخواهیم تا داده شود نه در زبان…
ما اینجاییم تا باورهای مناسب در راستای خواسته هامون بسازیم تا قلباً بخواهیم تا داده شود…
الان که داشتم آیه های یشاء رو می خوندم، چقدر گفته شده هرکس را که خدا بخواهد هدایت می کند یا نعمت می دهد و هرکس را بخواهد بی راه می گذارد..
مثلا این آیه:
اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۶۲﴾
خدا بر هر کس از بندگانش که بخواهد روزى را گشاده مى گرداند و [یا] بر او تنگ مى سازد زیرا خدا به هر چیزى داناست. 62 عنکبوت
خیلی فرقِ دانستن و درک معنای یشاء با ندانستن آن…
وقتی درک می کنیم که خواست خدا (یشاء) یعنی قوانین ثابت: خب تلاش می کنیم اون هارو بشناسیم و هم جهت بشیم با قوانین، در مدار دریافت قرار بگیریم..
وقتی فکر کنیم خواست خدا، به همان معنایی که رایجه با این دیدگاه، وقتی توی قران می خونیم خدا به هرکس که بخواهد بیشمار ثروت می دهد و هرکس که بخواد نه، یا به هرکس که بخواهد نعمت می بخشد به هرکس که نخواهد نمی دهد! اون وقت وقتی به این آیات بربخوریم بدون شک میگیم خب من کلی تلاش کردم پول بسازم ولی مثل اینکه خدا برای من ثروت و پول نمی خواد! این جمله دقیقا جمله ای هستش که از فردی به شدت مقید و مذهبی شنیدم، ایشون که از هزاران طریق برای پول ساختن تلاش می کرد و به بن بست می خورد… و ایشون گفتند: «از من زرنگ تر نیست که، من همه ی راه هارو اجرا کردم، خدا نمی خواد، (خدا)میگه: همینی که داری بس ات هستش، بیشتر از این بدم ممکنه از خود بی خود بشی»
در تعریف دوم یشاء: احساس عجز و ناتوانی داریم، اینکه مهم نیست چقدر ما تلاش کنیم، مهم اینه که خدا برای ما بخواد یا نه! یوقت دیدی ما کلی تلاش کردیم، ولی خدا نمی خواد!
برای خیلی هامون من جمله خودم قبلا همان معنای دوم رو در نظر داشتم! و چقدر نیاز دارم کار کنم و تفکر کنم تا درک درست از یشاء رو در ذهنم ریشه ای کنم…
خیلی فرقِ بین دانستن و درک معنای یشاء با عدم درک این مفهوم