بررسی حجاب در قرآن | قسمت 6

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار خدیجه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بنام الله مهربان و هدایتگر

سلام به استاد عزیزم و مریم جان نازنینم و سلام به همکلاسیهای مکتب عشق

استاد نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم بخاطر این سری فایلهای حجاب و اینهمه سخاوت و بزرگواری که به خرج دادین و سه ساعت وقت گذاشتین و ابن فایل بی نهایت ارزشمند رو آماده کردین.

استاد جانم نمیدونم چی بگم بازم از کج فهمی خودم. از عجول بودنهام و از فکر نکردنهام.

خدایا شکرت که هر روز راه رو برام روشنتر می کنی.

استاد اوایل که شنیدم شما در مورد حجاب و نداشتن عذاب گفتین یه سرچی کردم و دیدم خب آره عذاب مذابی براش نیومده و به خیال خودم تصمیم گرفتم از قید و بندها خودمو رها کنم و یه جورایی فکر میکردم این یه جور کار کردن روی عزت نفسه که نظر دیگران برات مهم نباشه و اونجوری که دلت میخواد لباس بپوشی. ولی خدا رو شکر همیشه یه ندایی ته تهای وجودم بود که منو از اینکه فراتر برم منع میکرد.

امروز فهمیدم اونی که من فهمیده بودم بازم کج بوده. و همون خدایی که ته وجودم منو منع میکرد این فایلو برام آماده کرد تا بفهمم کجا رو دارم اشتباه میرم. امرور فهمیدم اینکه نظر دیگران رو تو زندگیت اهمیت ندی یه طرفه و اینکه بخوای فرای عرف جامعه ای که توش بزرگ شدی رفتار کنی یه طرف دیگه. اون یه جور آزادی و سبکبالی برات میاره ولی این یه جور دردسر و گرفتاری. استاد عاشقتم که اینقددددرررر زیبا با مثال یه جوری منطق حرفو میرسونی که هیچ شک و شبهه ای توش نمیمونه، اینکه برای اینکه خار پامو اذیت نکنه کفش بپوشم، اینکه برای اینکه سرما نخورم لباس بپوشم، اینکه برای اینکه پشه نیشم نزنه ژل استفاده کنم، اینکه برای هر کاری از عقلم استفاده کنم، خود خدا اینهمه تو قرآن میگه لعلکم تعقلون، اما ما اینقدر عادت کردیم که حرفها رو دیکته شده بپذیریم که هیچوقت تعقل نکردیم، استاد عاشقتم که تو این فایلها هم قانون تکاملو در نظر گرفتین و آروم آروم ذهنهای ما رو جوری پیش آوردین تا این آخر با منطق و با تحقیقهایی که این چند روزه کردیم بدون هیچ مقاومتی بحث حجاب رو بپذیریم. یعنی استاد به استادی شما تو دنیا پیدا نمیشه بخدا

اینا رو برای خودم مینویسم تا مروری بشه به اونچه آموختم…..

اول رفتیم سراغ آیه ۳۱سوره نور

وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

فهمیدم که

✅زن و مرد تو مساله حجاب یکی هستن، اگه به مرد گفته شده نگاهتو حفظ کن به زن هم گفته شده

✅ زنان باید زینتهاشون رو فقط پیش محارمشون آشکار کنن،

✅ زینت زنان چیه؟

طبق آیاتی که دنبال کردیم فهمیدم زینت یه جنبه فیزیکی داره که وقتی به یه زمینه ای اضافه بشه اونو زیباتر می کنه، مثل درختان و سبزه ها برای زمین، مثل ستارگان برای آسمان، و…..

و یه جنبه غیر فیزیکی داره که میشه اعمال و حرکاتی که چیزی رو زیباتر می کنه

پس زینت زن اینجوری که من فهمیدم میشه وسایل و زیور آلاتی که برای زیباتر شدن استفاده می کنه که میشه جنبه فیزیکیش و رقص و قر ریختنهاشم میشه جنبه غیر فیزیکیش

✅ یه چیز دیگه که تو آیات با ریشه زین بهش رسیدیم اسراف بود که برخلاف چیزی که به خوردمون داده بودن که آب کمه مصرف نکن، لامپ اضافی خاموش، گاز رو برای آیندگان حفظ کنیم و هزارتا از این چرت و پرتها، اسراف یعنی تجاوز از قوانین جهان، اسراف یعنی تو یه عالمه نعمت داشته باشی و بی معرفتی کنی، شکر نکنی، اسراف یعنی الکی برای مردم نسخه بپیچی و قانون خدا رو بپیچونی به نفع خودت، اسراف یعنی کج فهمی و خود خدا میگه کی گفته که نعمتهایی که من براتون از زمین و آسمون میفرستم حرامه، بخورید و بیاشامید و در مورد نظر دادن برای فوانین من لطفا اسراف نکنید……

آیه بعدی آیه ۵۹ سوره احزاب

یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا

که خداوند دستور میده که پوشش تون رو روی خودتون بندازین تا شناخته بشین و اذیت نشین.

یعنی از این مهربونترم داریم، چی فکر میکردیم و چی میشنویم حالا. یه خدای متعصب بد عنق که منتظر بود یه لاخ موی ما بیاد بیرون از همون یه لاخ آویزونمون کنه همون خدا حالا میگه برای اینکه اذیت نشی.

استاد چی بگم از این درسهای خداشناسی از هر جاش میگیری تهش میرسونی به یه خدای مهربون که یه ذره خطا در سیستمش نیست بر عکس همه جاها که یه خدایی تحویل آدم میدن که از صدتا چنگیز و مغول و فرعون و …‌ بدتره. یه خدای وهاب و بخشنده که به خودش واجب کرده که منو هدایت کنه در مسیری که خودم بخوام‌. و من تا عمر دارم مسیر توحید رو ادامه میدم انشاالله،

خدارو شکر که هر روز داره مسیرم برام روشنتر و واضحتر میشه.

این درکی بود که الان داشتم و ردپایی که امروز باید بجا میزاشتم و قطعا بازم از این بهتر میشم چون من در مسیر بهبودم.

استاد و مریم عزیزم بی نهایت سپاسگزارم بابت تهیه و تدوین این فایلهای به ظاهر رایگان که حکم گنج رو دارن♥️♥️

خداوندا من به هر خیری که از تو برسد محتاجم هدایتم کن الله مهربانم♥️♥️

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


بررسی حجاب در قرآن | قسمت 1

بررسی حجاب در قرآن | قسمت 2

بررسی حجاب در قرآن | قسمت 3

بررسی حجاب در قرآن | قسمت 4

بررسی حجاب در قرآن | قسمت 5

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    385MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی بررسی حجاب در قرآن | قسمت 6
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

353 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سپیده احمدی» در این صفحه: 1
  1. -
    سپیده احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1708 روز

    زهرا جان سلام

    چقدددر خوب اشاره کردی …

    من میخواستم نظرمو در مورد فایل حجاب استاد عزیزمون و کامنتای خیلی خوب بچه ها بنویسم و وقتی نظر شما رو خوندم تصمیم گرفتم تو جواب به نظر شما نظرم رو بنویسم.

    چقددددر حرف شما رو من زندگی کردم.

    من یک دختر کاملا محجبه و چادری بودم سالهای سال شاید نزدیک 20 سال چادری بودم از سن 9 سالگی تا حدود 32 سالگی (الان 35 سالمه) بوده ک برهه ای چادر رو کنار گذاشته باشم و مانتو بپوشم ولی همچنان همیشه حجابم کامل بوده بقولی بدون دیده شدن موها و ساق دست و جوراب و …

    بعد از دیدن فایلهای استاد از اونجایی ک همیشه راحت طلب بودم و بازیگوش انگار آماده بودم ک اهرم عذاب در مورد حجاب برام برداشته بشه… چادر رو ک قبلا کنار گذاشته بودم شاید حدود 1 سال اینطورا رفتم بسمت اینکه روسری رو هم کم کم شل تر کردم و الان در حال حاضر خیلی از جاها روسری ندارم و بتازگی برای اولین بار جلوی دو سه تا از فامیلها هم بدون روسری بودم .

    خب ازونجایی ک من شیخ محسوب میشدم تو خونوادمون :) این تغییر ک حدود 1 سال شاید زمان برد خیلی برای اطرافیان پذیرشش سنگین بود و من هم با این نگاه که من تصمیمی برای پوششم گرفتم و با وجود هر نگاه سنگینی و هر ری اکشنی پای تصمیمم خواهم موند و وقتی خدای من یکی باشه و عزت و آبرو و عفت جمیعا از آن خداوند باشه من نگران قضاوت ها نخواهم بود …

    زهرا جان و دوستای گلم و استاد جان و مریم جان عزیزم …

    من نگاهم رو به پوشش و ارزشی ک پوشش قبل از این در وجود من داشت اصلاح کردم.

    سعی کردم اولویتهام رو با قرآن و چیزی ک از استاد عزیز از قرآن به ما یاد میدادن هماهنگ تر کنم و ازونجایی ک بقول زهرا جان خیلی از نیازهام به بودن با جنس مخالف وجود داشت در وجودم و مدت ها سرکوب شده بود و نگاهم نسبت به تعامل سالم و دوستی سالم و کلا نگاه سالم به جنس مخالف ایراد داشت و داره -نگاه غالب مذهبی ای ک میگفت صحبت حداقلی با جنس مخالف مجرد و متاهل هم نداشت یعنی هنیشه در برخورد با یک آدم نگاه جنسیتی داشتم و اگر اون آدم مرد بود قطعا برخوردم بسیار محکم تر و صحبتم بسیار حداقلی تر بود و فوق العاده فوالعاده نگاهم جنسیتی بود و البته هست یعنی در نگاه اول مرد بودن اون آدم رو میبینم و بعدش آدم بودنش رو یعنی حرفاش رو از دهان یک مرد میشنوم حتی حرفهای معمولیش رو نه از دهان یک آدم -البته فکر نمیکنم کلا کشتن این نگاه جنسیتی و حذف کاملش امکان داشته باشه ولی به گمانم من خیلی ازونور بوم افتاده بودم و نگاهم جنسیتی نه بلکه سوپر جنسیتی بود یعنی تماما چهارچوبهای فکریم اینطوری پایه ریزی شده بود و البته هنوز هم هست و هی دارم بهش ضربه بزنم که بریزه و دوباره بسازمش ک بهترین حالت تعامل با نامحرم چ مجرد و چ متاهل نخندیدن،دیده شدن تنها قرص صورت و دستها تامچ و صحبت حداقلی با نامحرمه و مسئولیت کامل لرزیدن دل یک نامحرم رو با خودم میدیدم ک اگر من خنده ای بکنم و طرف دلش بلرزه یا اگر بخشی از برجستگی بدن من مورد نظر فردی قرار بگیره من مسئولم و چقددددر حتی با وجود اون همه حجاب من همیشه احساس گناه داشتم و خی چادرمو بیشتر به خودم نزدیک میکردم و این حجاب من افتاده بود تو تله ی وسواس و تبدیل شده بود به یک وسواس اینکه اگر نگاهی رو جلب کنم من مسئول خواب شدن یک خانواده و یک نسلم و قس علی هذا خلاصه که بار کل عالم بردوش من بود و مهم ترین مساله ی زندگی من شده بود حجاب ک بنوعی من شاد همیشه خندون رو تو جامعه ی مختلط خصوصا خارج از فامیل منزوی میکرد. بنظرم این مساله برای من وسواسی بیمارگونه شده بود جالبه که در این حالت هم من مزاحمتهایی داشتم. -تصدیق صحبت زهرا جان-ولی بعد ازینکه من تغییراتی در ظاهرم داشتم با نگاه توحیدی ک میگفتم رب محافظ منه و این نگاه که من دوست دارم از حق آزادی پوششم استفاده کنم و اصلا بذارم برخی از زیبایی هام دیده و تحسین بشه زیبایی هایی ک 30 سال اجازه نداده بودم کسی ببینه و تحسین کنه و خب قبل از اون هم واقعا نسبت به بدنم حس مثبتی نداشتم انگار حجاب شده بود برای من چیزی برای پنهان کردن بدنم همزمان که یک واجب خیلی سختگیرانه ای بود ک باید مو به مو رعایت میشد و کلی دست و پای من شوخ و شنگ رو تو ارتباطات اجتماعیم میبست.

    بعد از اینکه این آزادی رو به خودم دادم ، نگاه های آدم ها رو روی خودم احساس کردم .

    من هیچ وقت آرایش نکردم یا لباس خیلی تگگ و چسبان و لگ و فلان نپ شیدم فقط حجاب مانتو شلوار و روسری کاملا محجبه ی من تبدیل شد به بلوز شلوار و اکثرا بدون روسری گاهی بلوز ها بالای باسن که به عمد هم نبود و همواره معذبم و از سر پیدا نشدن بلوز زیبایی ک به قد من هم بخوره ناچارا لباسهای کوتاه تر رو انتخاب میکردم ولی بجز یکبار ک آستینهای بلوزم کمی پاره بودن هیچ وقت لباسهایی خارج از عرف نپوشیدم . مثلا لباس نیم آستین یا شلوار پاره یا …

    بخودم اجازه دادم ک سیر تکاملم رو تو رسیدن به پوشش آزادانه تر طی کنم .

    خب شهر من کرج بود و سر تحولات بعد از ماجرای مهسا امینی کرج از لحاظ پوشش شهر آزادتری محسوب میشد به نسبت زادگاهم سبزوار .

    من 9 ماه رو تو یک بستنی فروشی صندوقدار بودم و شبها ساعت 1 تا 3 شب یک خیابان رو تا منزل تنهایی طی میکردم .

    خداوند همیشه حاضر شاهده که تو این 9 ماه کسی به من دست هم نزد .

    هر شب میگفتم خدایا خدای این اسفالتها تویی خدای این درختها تویی تو منو برسون خونه در امنیت کامل و هر شب باامنیت و در کمال سلامت میرسیدم خونه این در حالی بود ک زمانی ک محجبه بودم تایمهای خیلی سر شب تر ازین و خیلی به لحاظ عرف امن تر از 1 شب من میترسیدم از کوچه ای برم و همیشه از مزاحمتها میترسیدم و خب طبق قانون جذب و همونطور ک قابل پیش بینی هست جذبشون میکردم.

    البته بچه ها من کلمه ی مامان جان خیلی مواظب باشو کم از مامانم نشنیده بودم میخوام بگم شاید علت خیلی ازین مزاحمتها لز ما حجاب من نبوده بلکه فکر من بوده ک توس، خانواده ام ساخته شده بوده .

    نمیخوام صحبتهای فایل آخر استاد رو رد کنم در مورد حجاب نه !

    میخوام این صحبتها رو برای خودم بذارم کنار تجربه ای ک بعد از کمتر شدن حجابم و بیشتر شدن ایمانم به یگانگی قدرت خداوند داشتم.

    نه اینکه کمتر شدن حجاب باعث بیشتر شدن ایمان میشه بهیچ وجه نمیخوام بگم این رابطه برقراره لزوما نه شخص به شخص متفاوته .

    برای من تجربه ی مرحله ی بالاتری از آزادی و فهمیدن اینکه در انتخاب پوششم آزادم همراه شده بود با اصلاح باورهای توحیدیم و نتیجه ش شده بود امنیت من تو رفت و آمدهای دیروقتی که از بستنی فروشی به منزل داشتم با حجاب خیلی کمتر از قبلم.

    و اما در مورد امنیت فکری …

    نگاه های دیگران…

    اینکه گاهی توجهی رو میگیری ک شاید هم دوست داری و هم دوست نداری.

    من دوست داشتم و دوست دارم که زیبایی من تحسین بشه .

    من خودم رو آرایش نمیکنم یا لباسهای خیلی عجیب و غریب نمیپوشم.

    بلوز شلوارهای ساده ای ک عموما هم خیلی تنگ نیستن و متناسبن با اندکی پوشش روسری و گاهی بدون روسری.

    میخوام بگم گاهی وقتها باوجود حتی این طور پوشش در کرج 1403 من عموما نگاهها رو جذب میکنم .

    خب من از درون پاکی رو ستایش میکنم.

    و پاکدامنی رو.

    و تعهد رو و همه چیز مرتبط با این داستان رو …

    ولی همچنان برخی نیازها رو در درونم احساس میکنم.

    میخوام بگم مورد تجسین بودن رو دوست دارم نگاه الوده رو نه

    گاهی حتی با این پوشش ساده معذبم از نگاهها و توجهات

    گاهی بدلیل اینکه هنوز مجردم وقتی میبینم مورد توجه یک پسر خوشتیپ قرار گرفتم یه قلقلکی ته دل احساس میکنم .

    اما هنوز من هنوز سپیده ام انگار

    گاهی تو قرارهای آشنایی ای ک میذارم و پسری دستش رو دراز میکنه و من دست نمیدم یا سنگینی نگاهی رو از طرف متهلی در فامیل یا آشنا روی خودم احساس میکنم تماااام احساس مسئولیتهای وسواس گونه ای ک در زمان چادری بودن با خودم حمل میکردم سراغم میان و مدتها انرژی من رو شاید بگیرن یا وقتی پسری با من آشنا میشه و میبینه مثلا با وجود عدم حجابم قرار نیست تو قرارها لمس فیزیکی ای صورت بگیره یا پیشوازم ربناست و … با تعجب عقب عقب میره :))) گاهی اینها منو درگیر میکنه

    ولی خودم بچه ها تا اینجا بیشترین چیزی که و بهترین چیزی ک به تجربه دریافت کردم و دیدم جواب میده همانا همون “کانون توجه” هست .

    که استاد بارها میگن کانون توجه رو از ناخواسته ها بردار بذار روی خواسته ها

    بجای فک کردن مدام و مدام در مورد حجاب به این فکر کن ک چقدر میخوای تو توحید پیشرفت کنی تو شغلت توروابطت اگر اون پسر رو نمیخوای مثلا در مورد احساس قربانی شدن و مورد قضاوت قرارگرفتن توسط پسرهایی ک میبینیشون توجهت رو بردار و بذار روی خصوصیات پسر مورد نظرت و مثلا بذار روی خصوصیات مثبت همون اطرافیانی که شاید گاهی سنگینی نگاههاشون رو احساس میکنی حدود خودت رو داشته باش به افرادی ک در رابطه ای هستن نزدیک نشو ک نزدیکی به زناست و به خودت اجازه بده تکاملت رو طی کنی و به خودت سخت نگیر …

    کلا فکر میکنم بچه ها با توجه به تحولاتی هم که در حال حاضر داره تو جامعه در مورد حجاب رخ میده یکسری دغدغه ها ممکنه طبیعی باشه یکسری نگاهها شاید .

    ولی من بتجربه واقعا بتجربه فهمیدم گذاشتن توجه رو بهبود بخش های مهم زندگیم واقعااااا جوابه وقتی من مدارم میره بالاتر خود بخود مساله ی پوششم تو مدارهای بالا حل میشه اینطور نیست ک من براش بشینم مستقل پرونده باز کنم فکر میکنم به همین علت هم بود که استاد شاید نمیخواستن پرونده ی جدایی برای حجاب باز کنن چون مساله ایه که تو پسائل اصلی حل میشه …

    یعنی اگر توحید جابیفته و ما به خودشناسی بیشتری از قبل نسبت به موجودیت خودمون برسیم مساله ی پوشش توش حل میشه بقول آقای شجاعی شما بیا موجودیت انسان بودن این آدم رو براش بازکن بهش بشناسون خود بخود حجابش هم تصدیق میشه -ایشون میگن تصدیق میشه من میگم حل میشه نوع پوشش از تو دل ایمان درمیاد.

    و من الله توفیق

    مرسی استاد حان

    مرسی مریم جان

    مرسی بچه ها جان :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: