بررسی حجاب در قرآن | قسمت 6 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-24 06:25:352021-08-25 13:51:11بررسی حجاب در قرآن | قسمت 6شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام رب تنها فرمانروای جهان
سلام به استاد خوش سخنم .و به مریم جانم
استاد من عاشقتم با این حرف زدنت.با این مدل قرآن خوندنت با این منطق قوی .
واقعا ذهن همه ما قانع شد با این آیه و ترجمه عالی شما
خدایا شکرت .
چقدر عالی بود این فایل چقدر قشنگ ذهن همه ما رو مجاب کرد .
البته من از اون روز که آیات قرآن رو خوندیم رفتم و خودم این آیه رو بررسی کردم ولی خب ترجمه ها یه چیز دیگه میگفت ولی تفسیر آقای بازرگان هم خیلی شبیه به حرفهای شما بود ولی نه به این وضوح .
آخر آیه که میگه خداوند غفور و رحیمه دیگه واقعا قلب آدم آروم میشه .
من همون روز هم با خوندن این آیه خیلی آروم شدم و گفتم خب خدا داره میگه من غفور و مهربانم .
ولی استاد امروز دیگه خیلی حالم خوب شد با حرفهای شما .
چقدر قشنگ قرآن داره میگه اون جلباب رو بپوش تا شناخته بشی و اذیت نشی .
خدای من تو چقدر قشنگ و روون با ما صحبت میکنی ولی ما چقدر سختش کردیم که باید علمشو داشته باشی تا آیه ها رو بفهمی .
استاد من عاشقتم که اینقدر قشنگ توضیح دادین و با مثال برای ما واضح کردین معنی آیه رو .
ما در برابر هر چیزی سعی میکنیم خودمونو مصون کنیم از خطراتش .
حالا میخواد سرما باشه ،گرما باشه، خارو خاشاک باشه یا نگاه هرزه دیگران باشه نه فقط نگاه واذیت مردها .
بعضی پوششها به جوره که حتی نگاه زن ها رو هم داره و البته سرزنششون
استاد بعضی پوششها تو بعضی مناطق باعث میشه حتی خانومهایی هم که خودشونو باایمانتر میدونن به خودشون اجازه تعرض بدن .
ولی ما میگیم مردها باید خودشونو کنترل کنن ولی شما چقدر قشنگ میگین که نه بابا از این خبرا نیست من زایده فرهنگی هستم که اونجا بزرگ شدم
و این آیه دقیقا داره میگه برای اینکه اذیت نشی .
و شما چقدر عالی گفتین که اگر عاقل باشیم تو ایران بسته به شهر، پوشش عرف اونجا رو رعایت میکنیم .
و اگر اومدین کشورهای اروپایی باز اگه چادر و مقنعه بپوشین اینجا اذیت میشین.
چقدر آیات قرآن منطقی و عالیه .
برای همین میگن قرآن برای همه انسانهاست.
یعنی قشنگ منطق داره نمیگه حتما باید زن مسلمان همه جا این پوشش خاص رو داشته باشه ،میگه زنان مومن برای اینکه شناخته شوند و اذیت نشوند .و خدا آمرزنده مهربان است.
استاد جانم انگار یک سطل آب سرد امروز روی سر من ریختین .
اینقدر که از این نتیجه گیری عالی شما لذت بردم اینقدر که کلام شما رو با روح و قلبم پذیرفتم .
اینقدر که این آیه ها به قلبم نفوذ کرد و من لذت بردم .
استاد بی نظیر و الهی من برای وجودتون بارها و بارها از خدا تشکر کردم .
برای اینهمه شجاعت و دلیری شما واقعا با هر فایل تحسینتون کردم
برای مفاهیم زیبای دیگه ای که در قالب این فایل به ما یاد دادین ازتون بارها سپاسگزارم .
برای اینکه ما رو با قرآن و خدا آشتی دادین هزاران بار ممنونم .
از اینکه قرآن رو اینقدر روان و خالص برامون ترجمه و تفسیر کردین متشکرم.
وبی صبرانه منتظرم برای محصولی که قراره اماده کنید ومنطق قرآن رو بهمون یاد بدین .
و از خانم شایسته عزیز هم ممنونم که اینقدر عالی این سری فایلها رو آماده کردن و در اختیار ما قرار دادن .
خدایا شکرت برای این مسیر بی نظیر و این خانواده دوست داشتنی.
سلام بر همه عزیزان
روزشمار 166 فصل ششم
بینهایت لذت بردم مجدد با گوش دادن این سری فایل ها و باز هم از خواهر عزیز شما سپاسگزارم که باعث وجود چنین فایل های بینظیری شد
تا یه قسمتی از فایل و داشتم و یادداشت میکردم و نکته برداری بعد عین برق گرفته ها فقط خیره به صفحه بودم و فکر میکردم اصلا دستم به نوشتن نمیرفت نمیدونستم چجوری اینهمه منطق و هضم کنم
اینکه یسری پوشش ها برای اذیت نشدن خودم هست نه اینکه کسی بخواد منو مجبور کنه یا عذاب یا دین یا هرچیز دیگه باشه منتهی چون قبلا این موضوع گارد شدیدی برام داشت از زمین و اسمون دست میشدن تا سر این مسیله بهم تذکر بدن
من تو خانواده مذهبی بزرگ نشدم یعنی از سمت پدر و مادرم دخالت شدید حجاب نبود گرچه گذری اونها میگفتن پوششم و رعایت کنم بیشتر مادرم اونم بخاطر مادرش یعنی مادربزرگم ولی عملا خیلی شدید نبود اما از سمت عموها و مادر مادریم بسیار این موضوع دخالت شدیدی داشت فقطم گیرشون رو من بود چون توجه من خیلی رو این موضوع بود بین همه نوه ها یا بین دخترای فامیل گیر شدید رو من بیشتر بود با اینکه نه نوه اول بودم نه اخر نه عزیز دردونه نه خیلی تو چشم دختر خیلی شر و شور و حاشیه درست کنی هم نبودم البته به دخترعمم خیلی گیر میدادن اما اون واقعا مناسب گیر دادن بود:)))
شاید برای همین که من با اونم رفت و امدم زیاد بود اما پوششم مناسب بود حالا در کل میگم من با این موضوع تو جنگ بودم و خب جذبشم میکردم
حتی با اینکه الان خودم خیلی رعایت میکنم و دیگه اصلا این موارد نیست باز اینقدر ریشه ش در من حالت پرخاش بوجود اورده بود که اون قسمت که راجع به قم حرف زدین نفسم لحظاتی داشت بند میومد و عصبانیتم داشت میزد بالا
بعد سریع به خودم اومدم گفتم خدا رو شکر من الان تو تهرانم تو محله ای که اصلا نه کسی پوشش خیلی زننده داره نه کسی حجاب عجیب غریب داره هرکس هرجور دوس داره تردد میکنه و خب یجورایی بقول شما افرادی که دنبال یسری مسایل هستن نشانه شون مشخصه حدود چند سالی هستش که ازار اذیت و متلک و وارد شدن به حریم شخصی افراد اصلا اینقدر کم شده که میشه بگی نیست چون یجورایی جاهای مشخص و افراد مشخص شده ای داره یا شایدم فرکانس من دور شده نمیدونم من که خیلی ساله ندیدم اگه هم موردی باشه میگم اینقدر کم و در حد یه کلمه شاید باشه که بسته به واکنش دو طرف داره
الان جوری شده که معمولا خانمها کم و بیش شال سر ندارن یه وقتایی تذکرات بسیار زیاده از سوی افراد خاص یوقتایی کسی رو که دیگه پوشش خیلی بدی داره میبرن ولی من با این وجود هرجا که میرم برای راحتی خودم و افرادی که تو دردسر نیفتن با خودم شال میبرم حالا میفته یا بیشتر اوقات سرم نمیمونه اما هیچ قصد و نیتی در کار نیست و فرکانسش گویای همه چیز هست حتی یوقتا بدون اینکه حواسم نباشه شالم افتاده و از جلوی مامورین رد شدم اما خب در اکثر مواقع واکنشی نشون ندادن یا با یه تذکر ساده حل شده
واقعا اینکار هیچی هیچی برام نداشته باشه از اتلاف وقت و انرژی و احساسی که در من بوجود میورد که اغلب یا عصبانیت بود یا حس اینکه یسری ها دارن بهم زور میگن از تمام اینها جلوگیری کرده و نشونشم دارم تو زندگیم میبینم
واقعا استاد عزیزم هزاران بار ازتون سپاسگزارم امروزمو فقط با این سری فایل ها گذروندم و پوینتش برام شناختن قران بود
مرسی از مریم جانم دوستتون دارم
به نام الله مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی شایسته و دوستان گلم در این سایت الهی
خداوند رو سپاس که این سری از فایلهای حجاب در زمان درست توی قسمت فایلهای روز شمار قرار گرفته
استاد جان من در شهر قم زندگی میکنم.
و یک سال از شما بزرگترم و دوران نوجوانی رو دقیق یادم هست که چادر و مانتو جزع لا ینفک پوشش هر خانمی بود و اگر یکی از این دو را نمی پوشیدی انگار برهنه بودی و دقیقا حرف شما اصلا یه جوری به آدم نگاه میکردن که جرات تکرارشو نداشتی اما حالا اوضاع فرق کرده هرچند که باز تو محله هایی هنوز اون حال و هوا هست ولی خانمهای مانتویی
تو اکثر نقاط شهر هستند و مخصوصا تو قسمت بالاشهر کاملا عادی و طبیعیه، باز دیده شده که مامورین انتظامی یا دقیق نمیدونم برای کدوم ارگان هستند که به خانمهای جوانی که پوشش نامناسب دارن گیر میدهند و با بدرفتاری اونها رو داخل ون هدایت میکنند.
خود من هم دو سه سالی هست که مانتویی شدم ولی حتی یک مورد هم یادم نمیاد کسی نگاه بد یا حرف توهین آمیزی بمن زده باشه خدارو شکر.
حالا که تو اکثر شهرها اون مانتو هم پوشیده نمیشه و عملا یک کت یا بلوز میپوشند من هم قصد داشتم این مدل رو انتخاب کنم کما آنکه هست تو محله ما،و البته دقیقا به اینا گیر میدن، ولی بهتر دیدم که با همون مانتو باشم،طبق صحبتهای شما،تا اذیت نشم
البته یه جایی من مرز بین تغییر پوشش تو محیط های مختلف رو با شرک اشتباه گرفتم مثلا سه ماه پیش یه خانه بازی مربی میخواست و من تلفنی صحبت کردم و شرایط اوکی بود و وقتی حضوری مراجعه کردم مدیریت اونجا گفت که ما مربی چادری انتخاب میکنیم اگر با چادر مشکلی ندارید در خدمتیم ولی من توی دلم گفتم من که چادر دوست ندارم اگر فقط بخاطر کارم چادر سر کنم دلم و عملم یکی نیست و مشرک میشم و قبول نکردم
حالا طبق حرفهای شما میگم شاید باید خودم رو به رنگ جماعت درمی آوردم ولی دوباره قلبم داره میگه نه،کار درستی انجام دادی
میدونید استاد تغییر پوشش تو جاهای مختلف واقعا کار سختیه مگه میشه خانمی که تو قم چادر سر میکنه یه سفر بره سواحل یه کشور دیگه و بدون لباس بشه و مثلا بره تو آب شنا کنه یعنی تو ذهن من اینقدر فاصله جا نمیگیره شایدم بشه ،میدونید اینجا اون ذهنیتی که باهاش بزرگ شدیم داره خودشو نشون میده،ما زاییده فرهنگ همین منطقه ایم و هضم اینجور مسایل برام سخته
خواهر خودم تا 4سال پیش توی قم چادری بود و بعد از ازدواج که ساکن تهران شد با مانتوی ساده راحته ولی کماکان روی روسری تعصب داشت ولی ایام عید که رفته بودن آنتالیا با اصرار همسرش روسری رو برداشت و از اون به بعد بدون روسری هم هست
میخام بگم که تغییر پوشش هم تکاملی رخ میده و یک خانم آرام آرام میتونه با وضع موجود در محل زندگیش خودشو وفق بده
بسیار سپاسگزارم از آگاهی های این فایل ها و مسیری که به یاری خداوند برامون روشن نگه داشتین باشد که از هدایت یافتگان درگاهش باشیم.
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی. نمیدونم چطور تشکر کنم ازتون بابت این فایل هایی که اینقدر با دقت و منطق درست توضیح دادین بحث حجاب رو. و به رایگان در اختیار ما قرار دادین و خدا میدونه در آینده هم چندین هزار نفر دیگه هم از این فایلای بی نهایت با ارزش استفاده کنند. من یه مرد هستم ولی خیلی علاقمند بودم که معنی و مفهوم حجاب و چیزی که از بچگی دیدیم و شنیدیم رو به طور دقیق بدونم. و چه کسی بهتر از شمـــــا استاد عزیز میتونست برای من اینکار رو انجام بده.
استــــــاد جان من مدت یک سال و نیم هستش که با هدایت الله یکتـــــا با شما و آموزه های شما آشنا شدم و تا حالا به خیــــــــلی از خواسته هام رسیدم و مهمترین چیزی که بهش رسیدم آرامشی هست که سراسر زندگی و وجود من رو فراگرفته. استاد احساس سپاسگزاری توی زندگی من معجزه کرد. احساس سپاسگزاری از الله یکتــــــا، داره روز به روز زندگی منو زیبا و زیباتر میکنه
من توی این مدت تنها از فایل های رایگان تون استفاده کردم فایل هایی که اسمش رایگانه ولی برایم میلیاردها میلیـــــارد تومن ازرش داره
استاد شاید باورتون نشه من توی این مدت یک سال و نیم که به لطف الله یکتــــــا با شما آشنا شدم و هدایت شدم به مسیر درست، روزی نیست که روی خودم و باورام کار نکنم یعنی در طول ۲۴ ساعت بیشتر از ۱۰ ساعتش رو مشغول گوش کردن فایل های با ارزش شما هستم.
استاد نمیدونی چقـــــــــدر حال میکنم با اون فایلای توحیدی تون. بارها بارها شده که با گوش دادن اون فایلا اشک شوق میرزیم مخصوصا وقتاییکه تنها هستم دیگه اون موقع ها خــــدا بده برکت اشکه که همینجوری سرازیر میشه. بابت اینکه خداوند چقــــــدر مهربونه چقدر ما انسانها رو دوست داره و اینهمه نعمت و برکت و اینهمــــه زیبایی خلق کرده واسمون تا استفاده کنیم و لذت ببریم. خـــدایی که هر لحظه کنارمونه هوامونو داره و داره هر لحظه هدایتمون میکنه و حمایتمون میکنه
استاد این اولین کامنتی هستش که دارم مینویسم توی سایت. بخـــــدا نمیدونی چقدر حرف دارم براتون. سعی میکنم خلاصه کنم
😘😘😘😘
من الان ۳۸ سالمه و از بچگی همیشه اعتقاد داشتم که من باید همیشه شــــاد باشم و نذارم هیچ اتفاقی یــا هیچ کسی احساس خوبمو بد کنه و خیلی هم آدم خندانی بودم.
تا اینکه کم کم ازدواج کردیم و صاحب زن و فرزند و درگیر زندگی شدیم و کم کم از اون احساس شاد بودن ما کاسته شد و یه سری اتفاقات نازیبا برام افتاد که منجر شد یه مدت کارم به زندان مندان بکشه و از نظر مالی و روحی ضربه بدی بخورم. حالا نمیخوام بیشتر در این مورد توضیح بدم چون از استاد عزیزم درس گرفتم که در مورد اتفاقات بد گذشته صحبت نکنم و تمرکزم فقط روی زیبایی ها و اتفاقات خوب باشه
خلاصه بجایی رسیدکه کلا از دین و مذهب زده شدم و حتی خدا رو هم ناعادل میدونستم و میگفتم اگه خدا عادل بود منو کمکم میکرد و نمیذاشت که این مصیبتا رو من بکشم
خـــــلاصه کلام پس از گذشت یه مدت یه سری سئوالاتی توی ذهن من رژه میرفت. سئوالاتی از این قبیل:
که چرا خدا ما انسانها رو آفریده ؟
چرا این جهان رو آفریده؟
خدا این جهان رو درست کرده بعدش ما انسانها رو درست کرده تا سرگرم بشه!!!!!!!
که چی؟
آقا من اصلا نمیخوام به دنیا میومدم
نمیخوام اینهمه بدبختی بکشم توی این دنیا
بعدش بمیرم برم اون دنیا ، بیان سئوال و جواب کنن که چرا این کار رو کردی، اون کار رو کردی!!!!!!
و بسیاری سئوالاتی دیگه که توی ذهنم بود……
یه روز تصمیم گرفتم که بایستی تحقیق کنم و از اَسرار این دنیا سر دربیارم
باید حقیقت رو بفهمم که علت خلق ما آدما و خلق این جهان هستی چیست؟
خوب، یه مدت دنبال مطالعه کتابهایی بودم که شاید بتونم اطلاعاتی کسب کنم
چونکه هی پرس و جـــو میکردم از دوستان و آشنایان. یکی از همکارام یه کتاب که بصورت پی دی اف بود معرفی کرد بهم و میگفت که همه چیو توش نوشته. من هم دانلودش کردم و شبانه روز میخوندم و به خیال خودم دیگه اطلاعات کافی رو پیدا کرده بودم
الان هرچی فکر میکنم عنوان کتاب یادم نمیاد فقط یادمه که از اول خلق حضرت آدم و حوا و این چیزا توضیح داده بود که تعداد صفحاتشم خیلی خیلی زیاد بود
آره دیگه ــ. یه مدت اون کتاب رو مطالعه کردم تا یه روز دیگه خسته شدم
و احساس کردم که الکی وقت خودمو صرف اینکار کردم و این چیزی نیست که من دنبالشم
تا اینکه از خدا خواستم که کمکم کنه تا مسیر درست رو پیدا کنم
دوست نداشتم که عمرم به بطالت بگذره و وقتیکه پیر شدم هی افسوس بخورم که چرا بخوبی از عمر گرانبها استفاده نکردم
هیچی دیگه دیری نگذشت که
الله یکتا
خــــــــــالق زمین و آسمانها مسیر درست رو بهم نشون داد
چـــــطور؟؟؟….
توسط یکی از دوستانم منو با استاد عباسمنش آشنا کرد
با گوش دادن دو سه تا از فایلای شما استاد چنان جرقه ای در وجودم زده شد که نگو و نپرس
گفتم یافتم
خـــــــدایا یــــــافتم
این همون مسیری هستش که من بایستی دنبال کنم
و از اون روز به بعد زندگی من متحول شد
به خــــــدا همین الان که دارم اینارو مینویسم تمام وجودم به لرزه دراومده
با اینکه توی محل کار پشت میزم دارم ایندمطالب رو مینویسم ولی اشک عمونم نمیده و صفحه موبایلمو نمیتونم خوب ببینم
استاد نمیدنی چه حسی دارم
چی بگم که از همون روزای اول که تصمیم گرفتم که روی خودم کار کنم و باور های توحیدیم رو تقویت کنم نمیدونی چه غوغایی توی وجودم به پا شـــد
توی همون دو ماه اول منی که ازنظر مالی صفر بودم یه جوری خدا درها رو به روی من باز کرد که یه سرمایه عظیمی وارد زندگی من شد
من یه زمینی رو خریدم در یه جای بسیار عالی در تهران که خدا میدونه در آینده نزدیک چقدر به من سود بده
خــــــــدایا سپاسگزارم ازت
روزی هزاران بار خدا رو شکرمیکنم بابتش
چون واقعا من هیچی نداشتم و امیدی هم به خونه دار شدنم نداشتم
ولی با ایمان و توکل به الله یکتا و احساس سپاسگزاری و داشتن حال خوب که اون هم فقط ووفقط از داشتن ایمان خالص بخـــــــدا میاد
یه سرمایه بزرگی به من داده شد که در آینده یه خونه که هیچ چه بسا دو تا خونه خوب و عالی بتونم به امید الله یکتا بخرم
این یکی از مواردی بود که بهش رسیدم
اتفاقات کوچک وبزرگ بسیاری توی زندگیم افتاده که بابتشون هر روز سپاسگزارم از خدا
از خدای بزرگ میخوام که همیشه هدایت و حمایتم کنه تا بتونم این مسیر الهی رو ادامه بدم
مسیری که پر از زیبایی و برکت و ثروته
استاد جونم حرف های زیادی دارم که بگم ولی تا همینجا بسنده میکنم و در آخر از شما و خانم شایسته عزیز هم تشکر میکنم
شما دستانی از سوی خـــــدا هستین توی زندگی من و هزاران نفر مثل من
در پناه الله یکتا
شــــــاد،سلامت،ثروتمند و سعادتمند باشین در دنیا و آخرت
😘😘😘😘😘♥
سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم
ترجمه منطقی و قابل قبولی بود و منم قبول دارم
ولی به نظر من حجاب به تنهایی باعث نمیشه که مورد اذیت و آزار مردهای هوس ران قرار نگیری چون بودن دخترانی که حتی چادری و با حجاب بودن و پسرها یا مردها مورد اذیت و آزارشون قرار دادن حالا این اذیت و آزار میتونه کلامی یا فیزیکی و… بوده باشه.
به نظر من درسته باید با عرف جامعه بیایی بیرون یا جلوی نامحرم با عرف جامعه ای که هستی اون طور پوشش داشته باشی ولی به نظر من از عرف جامعه جلوتر باید چه دختر چه پسر باید ذهنشون کنترل کنن حالا من در مورد دخترا میگم چون نمیدونم مغز پسرا چه طوری؟😂
این اذیت شدنه بیشتر توسط قانون جذب و ارتعاشات اتفاق میفته دختری که نیاز به توجه داره خودآگاه یا نا خودآگاه باید اون نیاز به توجهش رو ارضا کنه حالا با نمایش زیبایش و… و یه وقتی هست یه دختری کاملا با حجابه مثلا فرض کنید چادر مشکی ساق دست و مغنه مشکیو و همه چی تموم حجاب میگیره ولی چون یه سری نیازهاش برآورده نشده با ارتعاشی که میفرسته اون پسر هیزه یا اون لمسه یا اون نگاه شهوت آلوده و ….. رو دریافت میکنه چون تمام وجودش اونو میطلبه و میخواد و طبق قانون جذب و ارتعاشاتش اونو دریافت میکنه و قانون جذب و ارتعاش دیگه نگاه نمیکنه که چادری هستی یا مانتویی و مثلا بگه خب این حجابش کامله و حتی یه آرایشم تو صورتشم نداره پس بزار ارتعاشش رو جواب ندم جواب ارتعاشش رو میگیره و یه سری اذیت ها که چه دخترا چه پسرا دریافت میکنن واسه خاطر ترس ها و باورهای اشتباهشونه که از بچگی شده باورشون مثلا ترس از تجاوز این ترس وقتی بیش اندازه باشه و تمام تمرکز یه دختر رو درگیر کنه طبق قانون جذب و ارتعاشات اون دختر اگه کاملترین حجابم داشته باشه وقتی ارتعاش تجاوز رو هی داره میفرسته قطعا این اتفاق رو جذب میکنه
در کل به نظر من همه چیز ذهنه و کنترل ذهنه و مرد و زن هم نداره اذیت و آزار رو هم مرد میتونه جذب کنه هم زن
و آرامش و راحتی رو هم زن میتونه داشته باشه هم مرد
این بستگی داره به نوع باورها و نگرش
ذهن مریض یک مرد ذهن مریض یک زن یا زنی که ترس از این داستانا داره و بالعکس رو جذب میکنه
پوشش یک فرهنگه و در هر منطقه یا شهر یا کشور متفاوته این قبول ولی مهمتر از پوشش برطرف شدن نیازهاست و درمان یه سری ترس هاست که این ترس ها از بچگی به دختران القا شده
من تمام حرف های استاد رو درباره حجاب و ترجمه اشون قبول دارم ولی اینم اضافه کردم که ذهن مهمتر از حجابه باور ها درباره جنس مخالف یا جنس مکمل مهمه اینکه خانواده ها چطور در این باره بچه هاشون مخصوصا دختراشون تربیت کردن و یا اونها چطور از والدین و خانوادشون الگو گرفتن.
ممنون استاد عزیزم که عالی هستی و بهترین استادی هستی که تا الان بهتر از شما ندیدم.🙂🌷🙏💪
زهرا جان سلام
چقدددر خوب اشاره کردی …
من میخواستم نظرمو در مورد فایل حجاب استاد عزیزمون و کامنتای خیلی خوب بچه ها بنویسم و وقتی نظر شما رو خوندم تصمیم گرفتم تو جواب به نظر شما نظرم رو بنویسم.
چقددددر حرف شما رو من زندگی کردم.
من یک دختر کاملا محجبه و چادری بودم سالهای سال شاید نزدیک 20 سال چادری بودم از سن 9 سالگی تا حدود 32 سالگی (الان 35 سالمه) بوده ک برهه ای چادر رو کنار گذاشته باشم و مانتو بپوشم ولی همچنان همیشه حجابم کامل بوده بقولی بدون دیده شدن موها و ساق دست و جوراب و …
بعد از دیدن فایلهای استاد از اونجایی ک همیشه راحت طلب بودم و بازیگوش انگار آماده بودم ک اهرم عذاب در مورد حجاب برام برداشته بشه… چادر رو ک قبلا کنار گذاشته بودم شاید حدود 1 سال اینطورا رفتم بسمت اینکه روسری رو هم کم کم شل تر کردم و الان در حال حاضر خیلی از جاها روسری ندارم و بتازگی برای اولین بار جلوی دو سه تا از فامیلها هم بدون روسری بودم .
خب ازونجایی ک من شیخ محسوب میشدم تو خونوادمون :) این تغییر ک حدود 1 سال شاید زمان برد خیلی برای اطرافیان پذیرشش سنگین بود و من هم با این نگاه که من تصمیمی برای پوششم گرفتم و با وجود هر نگاه سنگینی و هر ری اکشنی پای تصمیمم خواهم موند و وقتی خدای من یکی باشه و عزت و آبرو و عفت جمیعا از آن خداوند باشه من نگران قضاوت ها نخواهم بود …
زهرا جان و دوستای گلم و استاد جان و مریم جان عزیزم …
من نگاهم رو به پوشش و ارزشی ک پوشش قبل از این در وجود من داشت اصلاح کردم.
سعی کردم اولویتهام رو با قرآن و چیزی ک از استاد عزیز از قرآن به ما یاد میدادن هماهنگ تر کنم و ازونجایی ک بقول زهرا جان خیلی از نیازهام به بودن با جنس مخالف وجود داشت در وجودم و مدت ها سرکوب شده بود و نگاهم نسبت به تعامل سالم و دوستی سالم و کلا نگاه سالم به جنس مخالف ایراد داشت و داره -نگاه غالب مذهبی ای ک میگفت صحبت حداقلی با جنس مخالف مجرد و متاهل هم نداشت یعنی هنیشه در برخورد با یک آدم نگاه جنسیتی داشتم و اگر اون آدم مرد بود قطعا برخوردم بسیار محکم تر و صحبتم بسیار حداقلی تر بود و فوق العاده فوالعاده نگاهم جنسیتی بود و البته هست یعنی در نگاه اول مرد بودن اون آدم رو میبینم و بعدش آدم بودنش رو یعنی حرفاش رو از دهان یک مرد میشنوم حتی حرفهای معمولیش رو نه از دهان یک آدم -البته فکر نمیکنم کلا کشتن این نگاه جنسیتی و حذف کاملش امکان داشته باشه ولی به گمانم من خیلی ازونور بوم افتاده بودم و نگاهم جنسیتی نه بلکه سوپر جنسیتی بود یعنی تماما چهارچوبهای فکریم اینطوری پایه ریزی شده بود و البته هنوز هم هست و هی دارم بهش ضربه بزنم که بریزه و دوباره بسازمش ک بهترین حالت تعامل با نامحرم چ مجرد و چ متاهل نخندیدن،دیده شدن تنها قرص صورت و دستها تامچ و صحبت حداقلی با نامحرمه و مسئولیت کامل لرزیدن دل یک نامحرم رو با خودم میدیدم ک اگر من خنده ای بکنم و طرف دلش بلرزه یا اگر بخشی از برجستگی بدن من مورد نظر فردی قرار بگیره من مسئولم و چقددددر حتی با وجود اون همه حجاب من همیشه احساس گناه داشتم و خی چادرمو بیشتر به خودم نزدیک میکردم و این حجاب من افتاده بود تو تله ی وسواس و تبدیل شده بود به یک وسواس اینکه اگر نگاهی رو جلب کنم من مسئول خواب شدن یک خانواده و یک نسلم و قس علی هذا خلاصه که بار کل عالم بردوش من بود و مهم ترین مساله ی زندگی من شده بود حجاب ک بنوعی من شاد همیشه خندون رو تو جامعه ی مختلط خصوصا خارج از فامیل منزوی میکرد. بنظرم این مساله برای من وسواسی بیمارگونه شده بود جالبه که در این حالت هم من مزاحمتهایی داشتم. -تصدیق صحبت زهرا جان-ولی بعد ازینکه من تغییراتی در ظاهرم داشتم با نگاه توحیدی ک میگفتم رب محافظ منه و این نگاه که من دوست دارم از حق آزادی پوششم استفاده کنم و اصلا بذارم برخی از زیبایی هام دیده و تحسین بشه زیبایی هایی ک 30 سال اجازه نداده بودم کسی ببینه و تحسین کنه و خب قبل از اون هم واقعا نسبت به بدنم حس مثبتی نداشتم انگار حجاب شده بود برای من چیزی برای پنهان کردن بدنم همزمان که یک واجب خیلی سختگیرانه ای بود ک باید مو به مو رعایت میشد و کلی دست و پای من شوخ و شنگ رو تو ارتباطات اجتماعیم میبست.
بعد از اینکه این آزادی رو به خودم دادم ، نگاه های آدم ها رو روی خودم احساس کردم .
من هیچ وقت آرایش نکردم یا لباس خیلی تگگ و چسبان و لگ و فلان نپ شیدم فقط حجاب مانتو شلوار و روسری کاملا محجبه ی من تبدیل شد به بلوز شلوار و اکثرا بدون روسری گاهی بلوز ها بالای باسن که به عمد هم نبود و همواره معذبم و از سر پیدا نشدن بلوز زیبایی ک به قد من هم بخوره ناچارا لباسهای کوتاه تر رو انتخاب میکردم ولی بجز یکبار ک آستینهای بلوزم کمی پاره بودن هیچ وقت لباسهایی خارج از عرف نپوشیدم . مثلا لباس نیم آستین یا شلوار پاره یا …
بخودم اجازه دادم ک سیر تکاملم رو تو رسیدن به پوشش آزادانه تر طی کنم .
خب شهر من کرج بود و سر تحولات بعد از ماجرای مهسا امینی کرج از لحاظ پوشش شهر آزادتری محسوب میشد به نسبت زادگاهم سبزوار .
من 9 ماه رو تو یک بستنی فروشی صندوقدار بودم و شبها ساعت 1 تا 3 شب یک خیابان رو تا منزل تنهایی طی میکردم .
خداوند همیشه حاضر شاهده که تو این 9 ماه کسی به من دست هم نزد .
هر شب میگفتم خدایا خدای این اسفالتها تویی خدای این درختها تویی تو منو برسون خونه در امنیت کامل و هر شب باامنیت و در کمال سلامت میرسیدم خونه این در حالی بود ک زمانی ک محجبه بودم تایمهای خیلی سر شب تر ازین و خیلی به لحاظ عرف امن تر از 1 شب من میترسیدم از کوچه ای برم و همیشه از مزاحمتها میترسیدم و خب طبق قانون جذب و همونطور ک قابل پیش بینی هست جذبشون میکردم.
البته بچه ها من کلمه ی مامان جان خیلی مواظب باشو کم از مامانم نشنیده بودم میخوام بگم شاید علت خیلی ازین مزاحمتها لز ما حجاب من نبوده بلکه فکر من بوده ک توس، خانواده ام ساخته شده بوده .
نمیخوام صحبتهای فایل آخر استاد رو رد کنم در مورد حجاب نه !
میخوام این صحبتها رو برای خودم بذارم کنار تجربه ای ک بعد از کمتر شدن حجابم و بیشتر شدن ایمانم به یگانگی قدرت خداوند داشتم.
نه اینکه کمتر شدن حجاب باعث بیشتر شدن ایمان میشه بهیچ وجه نمیخوام بگم این رابطه برقراره لزوما نه شخص به شخص متفاوته .
برای من تجربه ی مرحله ی بالاتری از آزادی و فهمیدن اینکه در انتخاب پوششم آزادم همراه شده بود با اصلاح باورهای توحیدیم و نتیجه ش شده بود امنیت من تو رفت و آمدهای دیروقتی که از بستنی فروشی به منزل داشتم با حجاب خیلی کمتر از قبلم.
و اما در مورد امنیت فکری …
نگاه های دیگران…
اینکه گاهی توجهی رو میگیری ک شاید هم دوست داری و هم دوست نداری.
من دوست داشتم و دوست دارم که زیبایی من تحسین بشه .
من خودم رو آرایش نمیکنم یا لباسهای خیلی عجیب و غریب نمیپوشم.
بلوز شلوارهای ساده ای ک عموما هم خیلی تنگ نیستن و متناسبن با اندکی پوشش روسری و گاهی بدون روسری.
میخوام بگم گاهی وقتها باوجود حتی این طور پوشش در کرج 1403 من عموما نگاهها رو جذب میکنم .
خب من از درون پاکی رو ستایش میکنم.
و پاکدامنی رو.
و تعهد رو و همه چیز مرتبط با این داستان رو …
ولی همچنان برخی نیازها رو در درونم احساس میکنم.
میخوام بگم مورد تجسین بودن رو دوست دارم نگاه الوده رو نه
گاهی حتی با این پوشش ساده معذبم از نگاهها و توجهات
گاهی بدلیل اینکه هنوز مجردم وقتی میبینم مورد توجه یک پسر خوشتیپ قرار گرفتم یه قلقلکی ته دل احساس میکنم .
اما هنوز من هنوز سپیده ام انگار
گاهی تو قرارهای آشنایی ای ک میذارم و پسری دستش رو دراز میکنه و من دست نمیدم یا سنگینی نگاهی رو از طرف متهلی در فامیل یا آشنا روی خودم احساس میکنم تماااام احساس مسئولیتهای وسواس گونه ای ک در زمان چادری بودن با خودم حمل میکردم سراغم میان و مدتها انرژی من رو شاید بگیرن یا وقتی پسری با من آشنا میشه و میبینه مثلا با وجود عدم حجابم قرار نیست تو قرارها لمس فیزیکی ای صورت بگیره یا پیشوازم ربناست و … با تعجب عقب عقب میره :))) گاهی اینها منو درگیر میکنه
ولی خودم بچه ها تا اینجا بیشترین چیزی که و بهترین چیزی ک به تجربه دریافت کردم و دیدم جواب میده همانا همون “کانون توجه” هست .
که استاد بارها میگن کانون توجه رو از ناخواسته ها بردار بذار روی خواسته ها
بجای فک کردن مدام و مدام در مورد حجاب به این فکر کن ک چقدر میخوای تو توحید پیشرفت کنی تو شغلت توروابطت اگر اون پسر رو نمیخوای مثلا در مورد احساس قربانی شدن و مورد قضاوت قرارگرفتن توسط پسرهایی ک میبینیشون توجهت رو بردار و بذار روی خصوصیات پسر مورد نظرت و مثلا بذار روی خصوصیات مثبت همون اطرافیانی که شاید گاهی سنگینی نگاههاشون رو احساس میکنی حدود خودت رو داشته باش به افرادی ک در رابطه ای هستن نزدیک نشو ک نزدیکی به زناست و به خودت اجازه بده تکاملت رو طی کنی و به خودت سخت نگیر …
کلا فکر میکنم بچه ها با توجه به تحولاتی هم که در حال حاضر داره تو جامعه در مورد حجاب رخ میده یکسری دغدغه ها ممکنه طبیعی باشه یکسری نگاهها شاید .
ولی من بتجربه واقعا بتجربه فهمیدم گذاشتن توجه رو بهبود بخش های مهم زندگیم واقعااااا جوابه وقتی من مدارم میره بالاتر خود بخود مساله ی پوششم تو مدارهای بالا حل میشه اینطور نیست ک من براش بشینم مستقل پرونده باز کنم فکر میکنم به همین علت هم بود که استاد شاید نمیخواستن پرونده ی جدایی برای حجاب باز کنن چون مساله ایه که تو پسائل اصلی حل میشه …
یعنی اگر توحید جابیفته و ما به خودشناسی بیشتری از قبل نسبت به موجودیت خودمون برسیم مساله ی پوشش توش حل میشه بقول آقای شجاعی شما بیا موجودیت انسان بودن این آدم رو براش بازکن بهش بشناسون خود بخود حجابش هم تصدیق میشه -ایشون میگن تصدیق میشه من میگم حل میشه نوع پوشش از تو دل ایمان درمیاد.
و من الله توفیق
مرسی استاد حان
مرسی مریم جان
مرسی بچه ها جان :)
بنام الله مهربان و هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و مریم جان نازنینم و سلام به همکلاسیهای مکتب عشق
استاد نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم بخاطر این سری فایلهای حجاب و اینهمه سخاوت و بزرگواری که به خرج دادین و سه ساعت وقت گذاشتین و ابن فایل بی نهایت ارزشمند رو آماده کردین.
استاد جانم نمیدونم چی بگم بازم از کج فهمی خودم. از عجول بودنهام و از فکر نکردنهام.
خدایا شکرت که هر روز راه رو برام روشنتر می کنی.
استاد اوایل که شنیدم شما در مورد حجاب و نداشتن عذاب گفتین یه سرچی کردم و دیدم خب آره عذاب مذابی براش نیومده و به خیال خودم تصمیم گرفتم از قید و بندها خودمو رها کنم و یه جورایی فکر میکردم این یه جور کار کردن روی عزت نفسه که نظر دیگران برات مهم نباشه و اونجوری که دلت میخواد لباس بپوشی. ولی خدا رو شکر همیشه یه ندایی ته تهای وجودم بود که منو از اینکه فراتر برم منع میکرد.
امروز فهمیدم اونی که من فهمیده بودم بازم کج بوده. و همون خدایی که ته وجودم منو منع میکرد این فایلو برام آماده کرد تا بفهمم کجا رو دارم اشتباه میرم. امرور فهمیدم اینکه نظر دیگران رو تو زندگیت اهمیت ندی یه طرفه و اینکه بخوای فرای عرف جامعه ای که توش بزرگ شدی رفتار کنی یه طرف دیگه. اون یه جور آزادی و سبکبالی برات میاره ولی این یه جور دردسر و گرفتاری. استاد عاشقتم که اینقددددرررر زیبا با مثال یه جوری منطق حرفو میرسونی که هیچ شک و شبهه ای توش نمیمونه، اینکه برای اینکه خار پامو اذیت نکنه کفش بپوشم، اینکه برای اینکه سرما نخورم لباس بپوشم، اینکه برای اینکه پشه نیشم نزنه ژل استفاده کنم، اینکه برای هر کاری از عقلم استفاده کنم، خود خدا اینهمه تو قرآن میگه لعلکم تعقلون، اما ما اینقدر عادت کردیم که حرفها رو دیکته شده بپذیریم که هیچوقت تعقل نکردیم، استاد عاشقتم که تو این فایلها هم قانون تکاملو در نظر گرفتین و آروم آروم ذهنهای ما رو جوری پیش آوردین تا این آخر با منطق و با تحقیقهایی که این چند روزه کردیم بدون هیچ مقاومتی بحث حجاب رو بپذیریم. یعنی استاد به استادی شما تو دنیا پیدا نمیشه بخدا😍👋
اینا رو برای خودم مینویسم تا مروری بشه به اونچه آموختم…..
اول رفتیم سراغ آیه ۳۱سوره نور
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
فهمیدم که
✅زن و مرد تو مساله حجاب یکی هستن، اگه به مرد گفته شده نگاهتو حفظ کن به زن هم گفته شده
✅ زنان باید زینتهاشون رو فقط پیش محارمشون آشکار کنن،
✅ زینت زنان چیه؟
طبق آیاتی که دنبال کردیم فهمیدم زینت یه جنبه فیزیکی داره که وقتی به یه زمینه ای اضافه بشه اونو زیباتر می کنه، مثل درختان و سبزه ها برای زمین، مثل ستارگان برای آسمان، و…..
و یه جنبه غیر فیزیکی داره که میشه اعمال و حرکاتی که چیزی رو زیباتر می کنه
پس زینت زن اینجوری که من فهمیدم میشه وسایل و زیور آلاتی که برای زیباتر شدن استفاده می کنه که میشه جنبه فیزیکیش و رقص و قر ریختنهاشم میشه جنبه غیر فیزیکیش🙂🙃
✅ یه چیز دیگه که تو آیات با ریشه زین بهش رسیدیم اسراف بود که برخلاف چیزی که به خوردمون داده بودن که آب کمه مصرف نکن، لامپ اضافی خاموش، گاز رو برای آیندگان حفظ کنیم و هزارتا از این چرت و پرتها، اسراف یعنی تجاوز از قوانین جهان، اسراف یعنی تو یه عالمه نعمت داشته باشی و بی معرفتی کنی، شکر نکنی، اسراف یعنی الکی برای مردم نسخه بپیچی و قانون خدا رو بپیچونی به نفع خودت، اسراف یعنی کج فهمی و خود خدا میگه کی گفته که نعمتهایی که من براتون از زمین و آسمون میفرستم حرامه، بخورید و بیاشامید و در مورد نظر دادن برای فوانین من لطفا اسراف نکنید……
آیه بعدی آیه ۵۹ سوره احزاب
یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا
که خداوند دستور میده که پوشش تون رو روی خودتون بندازین تا شناخته بشین و اذیت نشین.
یعنی از این مهربونترم داریم، چی فکر میکردیم و چی میشنویم حالا. یه خدای متعصب بد عنق که منتظر بود یه لاخ موی ما بیاد بیرون از همون یه لاخ آویزونمون کنه همون خدا حالا میگه برای اینکه اذیت نشی.
استاد چی بگم از این درسهای خداشناسی😭 از هر جاش میگیری تهش میرسونی به یه خدای مهربون که یه ذره خطا در سیستمش نیست بر عکس همه جاها که یه خدایی تحویل آدم میدن که از صدتا چنگیز و مغول و فرعون و … بدتره. یه خدای وهاب و بخشنده که به خودش واجب کرده که منو هدایت کنه در مسیری که خودم بخوام. و من تا عمر دارم مسیر توحید رو ادامه میدم انشاالله،
خدارو شکر که هر روز داره مسیرم برام روشنتر و واضحتر میشه.
این درکی بود که الان داشتم و ردپایی که امروز باید بجا میزاشتم و قطعا بازم از این بهتر میشم چون من در مسیر بهبودم.
استاد و مریم عزیزم بی نهایت سپاسگزارم بابت تهیه و تدوین این فایلهای به ظاهر رایگان که حکم گنج رو دارن🙏🙏♥️♥️
خداوندا من به هر خیری که از تو برسد محتاجم هدایتم کن الله مهربانم🙏🙏♥️♥️
سلام دوستان عزیز و استاد گرامی
خدا رو شکر میکنم که هر بار به این سایت سر میزنم حتما به دانسته هام اضافه میشه و راه درست بیشتر برایم نمایان میشه .
با شنیدن این سلسله فایل ها در مورد حجاب یاد سالها پیش افتادم که در اداره ای کار میکردم و گاهی با مدیر قسمت بحث های این چنینی داشتیم و ایشون که انسان فرهیخته ای بودند همیشه مثل استاد با دلیل و مدرک صحبت میکردن و در مورد مساله حجاب هم بسیار تحقیق کرده بودن و حتی به جنوب کشور رفته بودن تا چند تا کتاب دست نویس قدیمی از صدر اسلام مطالعه کنن .
به هر حال در مورد حجاب هم میگفتن چون زنان پیامبر تعدادشون زیاد بوده و بویژه همسرشون عایشه بسیار جوان و زیبا بودن و مرتبا در جامعه مورد آزار و اذیت قرار میگرفتن پیامبر از خدا خواست تا راهنماییش کنه تا زنان راحتر زندگی کنن در اون جامعه ی عرب جاهلیت .
و خدا این راهکار رو در غالب آیات معروف به حجاب به ایشون گفت .
اون سالها نمی فهمیدم ایشون چی میگن و حرف زدن و سوال پرسیدن از خدا یعنی چه ، مگر محمد برگزیده خدا نیست و قرآن به او وحی نشده ؟
جواب ایشون اون زمان بیشتر من رو گیج کرد وقتی که گفت محمد خدا رو انتخاب کرد و از او راهنمایی خواست . هر آنچه برایش مسئله بود پرسید و خدا جواب میداد ، همینطور که در مورد ارث و قصاص و غنیمت و…. سوال کرد و خدا برای جامعه ی خودش در اون زمان راهنمایی اش کرد . وقتی میگفت این مسائل فرع دینه و مردم از اصلش غافل هستن من متوجه حرفش نمیشدم .
سالها بعد که با استاد و این سایت وزین آشنا شدم تازه راه برایم روشن شد و در این سلسله فایل ها خیلی بهتر و موجز تر نکته رو گرفتم
به عنوان یک زن هرگز قبول نکردم که باید و اجبارا موهایم رو بپوشانم این یک حس درونی بود که هیچ کسی نتونست من رو مجاب کنه و امروز خیلی خوشحالم که اینقدر منطقی و با دلیل محکم مسئله حجاب برایم حل شد برای همیشه .
عذر میخوام از طولانیشدن کامنت ولی در این فایل استاد گفتن برای این که از آزار در امان باشی بهتره طوری لباس بپوشی که علامتی برای دیگران نباشی که در حقیقت به خودت احترام بذاری ، این حرفشون کاملا درسته از نظر من که یک زن هستم و تو جامعه ی بسته ی اینجا زندگی میکنم و کلا بقیه جوامع به لحاظ فرهنگی پایین تر این مشکل رو دارند.
من به واسطه ی اینکه خواهرم اروپا زندگی میکنه خیلی به اروپامسافرت کردم و دقیقا دیدم زنان و مردان کلا مردم چقدر ساده لباس میپوشن و چقدر راحتن ، اونجا هم دیدم مردمی که خارج از عرف لباس و آرایش دارن و عکس العمل بقیه رو هم دیدم .
خواهر من تو یه خبرگزاری کار میکنه و قانون لباس پوشیدن دارن یعنی نمیتونن لباسی بپوشن که بازوهاشون برهنه باشه یا دامن خیلی کوتاه نمیشه پوشید ، کفش اسپرت و ورزشی نمیشه پوشید ….
خلاصه اینکه فکر نکنیم همه جای دنیا هر کسی هر چی که خواست میپوشه و به دیگران هم ربطی نداره ، چرا به فرهنگشون ربط داره به دینشون هم ربط داره .
یاد گرفتم که طوری بپوشم که خودم راحت باشم و به خودم احترام بذارم و کاملا معتقدم زور و اجبار در هیج کاری جواب نداده خصوصا در مورد حجاب .
در انتها ممنونم از استاد که بدون هیج چشمداشتی برامون وقت میذارن و ما رو از مسائل هر چند فرعی آگاه میکنن و ممنون از خانم شایسته عزیزم
استاد میخوام بهترین درسی که از سیری فایلای حجاب گرفتم رو با همه به اشتراک بزارم.
چیزی که بیشتر از هر چیزی توجه مو جلب کرد این بود که خدا واسه کاراش دلیل منطقی میاره. نمیدونم واقعا درک میکنیم یا نه بابا خدا واسه کاراش دلیل منطقی میاره یعنی خوده خدا نمیخاد چیزی رو بی پایه و اساس تو مغز ما کنه بعد ما خودمون میخوام هر چیزی رو سرسری بپذیریم . الان دارم میفهمم خدا تو کل قرآن منطقی داره با مه حرف میزنه اصلا جایی نداریم که چون خداست بگه همینی که هست من خدام زورمم میرسه.
خودش داره با دلیل براما توضیح میده که به ما بفهمون دلیلتون برای انجام هر چیزی حتی پرستش من چیه؟
فکر کنیم سعی کنیم به هر چیزی فکر کنیم دلیل درستی براش بیاریم بخدا این کار ارزشمند دونستن خودمون و خدامونه.خدا رو شکر که خدا این مسئله رو بهم الهام کرد امروز
استاد نگاهتون به قرآن واقعا ورای هر چیزیه که فکرشو میکنم شما لایق تمام چیزایی ک دارین هستین
سلام دوست عزیز
چقدر قشنگ توضیح دادید واقعا خداوند با وجود بزرگی بی نهایتی که داره به اندازه ما انسانها کوچیک میشه تا بتونه یه موضوع رو برای ما جا بندازه
خداوند آفریننده عقلِ ما انسانهاست و اگر چیزی رو بی منطق به ما بگه در واقع داره عقلی که خودش برای ما آفریده رو نادیده میگیره و اینکار دور از شاُن و بزرگی ذات خداست
ممنونم از توضیحات خوبتون انشالله که در این مسیر به همه آرزوهاتون برسید🙏🌹
اِنَّ اللهَ لا یُغَیرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیرُوا ما بِانفُسِهِم
به نام الله یکتا
سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم
سلام بر ابراهیمم
سلام بر شمسم
سلام بر رفیق و برادر صادقم
استاد نازنین نمیدونم چطور میتونم از این همه آگاهی ها
از این همه گنج هایی که شما در کمال سخاوت تو این چند جلسه مثل تمام فایل هاتون اونم به رایگان نصیب ما کردید
چطور باید از شما و خدای شما سپاسگزاری کنم
که تو مداری قرار گفتم که اینارو بشنوم و از اون مهم تر به جانم بشینه
خیلی جالبه استاد عزیزم
منم زمانی که از خانوادم جدا شدم و هجرت کردم
مادرم درست مثل مادر شما یه قرآن آبی بهم داد
و من تا سالها فقط به عنوان یه محافظ ازش استفاده میکردم و بعد از چند سال که فقط به عنوان یه محافظ توی خونه هایی که میرفتم و اجاره میکردم خاک میخورد
وقتی که شروع به خوندنش کردم
بی اختیار اشک از چشمام جاری میشد
با اینکه تو خونه ای بزرگ شدم که اون موقع کسی نماز نیمخوند و قرآن نمیخوند و قرآن فقط یه دکوری بود
ولی وقتی شروع به خوندنش کردم دلم بهم میگفت امین
این کلام نمیتونه کلام یه انسان باشه
وقتی یه آیش اینطوری تورو منقلب میکنه …
قلبم بهم میگفت این درسته …
و بعدش شروع کردم به بیشتر خوندن و بیشتر انس گرفتن با قرآن
و بعد هدایت شدم به سمت دکتر قمشه ای و بعد دکتر دینانی و علامه جعفری و …….
تا رسیدم به این باغ و گلستان الهی
تا رسیدم به شمسی که همیشه دنبالش بودم تو واقعیت و رویا
بعد شنیدن داستان شمس و مولانا همیشه با خودم میگفتم
خدایا میشه یه شمسی بیاد تو زندگیم و اون حجاب ظلمانی رو از دیدگانم کنار بزنه
و اون شراب روحانی رو به من هدیه بده …..
و غاقل بودم که اگر مولانا شمس رو دید
و اگر علی محمد رو درک کرد
و اگر موسی با خضر روبرو شد
واسه این بود که
یه طلبی
یه اشتیاق سوزانی
و به قول شما یه پشنی توی وجود این ها بوده که هدایت شدن به سمت این چراغ های نورانی الهی ..
و روبرو شدن مولانا با شمس هرگز اتفاقی و تصادفی نبوده
به قول حضرت مولانا
درد مریم را به خرما بن کشید ….
به سبب همون طلبی که از همون کودکی در من بود با اینکه تو خونه ای بزرگ شدم که اتفاقا اصلا مذهبی نبود و مذهب یه ضد ارزش بود
یعنی من نماز که میخوندم بیشتر تمخسر میشدم تا تشویق …
ولی همون اشتیاق منو کشوند و کشوند و کشوند تا دم درب گلستان الهی عباس منش
به قول حضرت سعدی :
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم ….
و هر روز که از حضورم تو این باغ الهی گذشت بیشتر شیفته و شیدای شما شدم و اون نور الهی بی نظیر شما
و همچنین بچه هایی که هر کدومشون مثل یک گل زیبا و خوش بو بودن تو این باغ رویایی
و نوشته ها و محبتشون
هر کدوم چراغ هدایتی شدن برای طی کردن این مسیر الهی و زیبا
استاد قبل از هر چیزی من تو تمام مدت گوش دادن به این فایل ها
قبل از هر چیزی
فقط شهامت شما رو تحسین کردم
چیزی که تو خودم کشته بودمش و ترس رو جایگزینش کرده بودم
باید تو موقعیت شما بود تا درک کرد چه شهامتی میخواد که بیایید و راجع به این موضوعات که میدونم چقدر روش حساسیت هست تو جامعه و…..
این طور ابراهیم وار و موسی وار صحبت کنید
استاد از همین آمریکاهم که اینطوری بی پروا در باره این موضوع صحبت میکنید برای من جای تحسین و تقدیر داشت
چه برسه به اینکه فرمودید تو ایران هم که بودید
همینا رو میگفتید
اونم ایران چند سال پیش و نه الان ……..
استاد به عنوان یه مرد
به عنوان کسی که در خانواده خیلی تعصبی و البته تعصبی و نه مذهبی
بزرگ شدم
و تو یه شهرستان کوچک
با تمام پوست و استخونم درک کردم حرف های شمارو
و واقعا اگر هر پدر و برادری که عاشق دختر و خواهرشه
بیاد و اینطوری که شما صحبت کردید این موضوع رو بیان کنه
چقدر درگیری ها و مسائلی که هممون لمسش کردیم از بین میره
چقدر زیبا گفتید و واقعا منو شگفت زده کردید با تفسیر و معنی این آیه آخر
چون بارها خونده بودم و اینطوری بهش نگاه نکرده بودم
ولی خیلی جالبه که تو دلم به این مفهموم رسیده بودم
یعنی همیشه وقتی بحث این چیزا میشد و از من سوال میشد
دقیقا همینو میگفتم
که بابا تو یه شرایطی و یه جامعه ای یه پوشش کاملا یکسان میتونه کاملا برداشت مختلفی داشته باشه برای افراد دیگه تو مکان ها و شرایط مختلف
و دقیقا باعث آسیب بشه ..
اصلا بیاییم سراغ خودمون
ما مردها …
توی اغلب کشورها شلوارک و حتی شورت کوتاه پوشیدن خیلی عادیه
حالا فکر کنید تو همین تهرانش
اونم بالاشهرش و نه پایین شهر
من با یه شلوارک کوتاه برم مثلا تو یه مرکز خرید
حتی آدمایی که اصلا مذهبی نیستن
اکثرشون شروع میکنن به نگاه های چپ چپ کردن و اعتراض کردن …
همین مردم عادی ها که به ظاهر مذهبی نیستن و بالاشهرین و ….
به همین سادگی هست این موضوع …
و چقدر زیبا و برادرانه و پدرانه خطاب به خانوم ها گفتید که اگر در ایران بودید چه میکردید …
استاد من مرد که سالهاست تو این جامعه زندگی میکنم میفهمم حرف شمارو
و می فهمم این صحبت هایی که کردید چقدر منطقی و درست هست
و حتما خانوم های عزیز هم این موضوع رو درک کردن ….
و اینو بزاریم کنار حرف های یه عده به اصطلاح روشنفکر و نادان و جاهل
که زنان و دختران رو تو ایران تحریک میکنن به برداشتن حجاب و …
و آینده اون زن و دختر و مسائلی که براش پیش میاد رو یا اصلا بهش فکر نمیکنند و یا اصلا براشون مهم نیست
افتخار میکنم به شاگردی استادی که با اینکه تو این محیط نیست
ولی شرایط رو میفهمه
و از دور نمیگه لنگش کن ……
استاد این مورد اینقدر واضحه که هممون میفهمیم تو درونمون و نمیشه یه قانون کلی براش داد
و هر کسی تو اون محیطی که هست میفهمه چطور باید رفتار کنه و چطور باید لباس بپوشه
که خودش آرم تر و راحت تر باشه
یعنی عاشقتونم
که میگید بچه ها من تو قرآن میرم سراغ اینکه :
خوب اینکارو انجام بدیم برای چی
که چی بشه
و اینه اون تفاوت اصلی شما با همه کسانی که تا به الان ازشون خوندم و شنیدم …
همون شناسایی اصل از فرعی که همیشه گفتید
و باز هم میریم سراغ اون عبارت طلایی همیگشی شما
بچه ها شرایطی که توش حضرت محمد قرآن رو شنیده رو درک کنید …..
استاد سخن خیلی زیاده
و کسی که بخواد بفهمه و در دلش مرضی نباشه و با خودش صادق باشه
قلبش به حقانیت کلام شما گواهی میده
من فقط خواستم بنویسم
چونکه اولا نمیتونستم ننویسم با این شوری که تو درونم به پا کردید از این گنج هایی که به ما ارزانی کردید
و همچنین خواستم سپاسگزاری کنم و سپاسگزاری کنم و سپاسگزاری کنم
از شما و مریم بانوی نازنین
و همچنین از خواهر گرامیتون
که این سوال رو کردن تا این دریایی پر از آگاهی بروی ما گشوده بشه و ما کیف کنیم و غرق در نور و آگاهی بشیم
استاد قسم میخورم از کودکی تا به حال برای هیچ سریالی به اندازه این ۶ قسمت تا به الان
اینقدر هیجان و اشتیاق نداشتم و منتظر قسمت بعدش نبودم ..
و همچنین باز هم تحسین کنم اون دل شیر و نترس شما رو
اون نور الهی و توحیدی شما رو
که بی توجه به قضاوت ها و هزاران تبعات دیگه که میتونه این حرف ها بوجود بیاره
اونی که دلتون گفت رو گفتید ……
و این خیلیییییی برای من ارزشمنده که سالها ترس مثل یک اختاپوس خیمه زده بود رو وجودم و افکارم و رفتارم
و هر روز که میگذره به نور الله و به نور آگاهی های شما دارم رها تر و رهاتر میشم
استاد یه جمله گفتید خیلی به دلم نشت
خدا تو قرآن چی گفته و ما چی بافتیم ……..
خیلی حرف تو دل همین یه عبارته
استاد میخوام بافته های ذهنیم رو بشکافم و از نو
هم اونایی که خودم بافتم و هم اونایی که برام بافتن…..
و میخوام به مدد الله بیام و از نو با تار و پود توحید و آگاهی و هدایت اون رو بنا کنم
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم.
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
استاد نازنینم با تمام وجود از خدا خواستم که خدا بهتون مدد و انرژی و سلامتی بده برای این دوره ای که فرمودید
منطق در قرآن و دوره قرآنیتون حاضر بشه و توفیق شنیدن و درکش رو داشته باشم
چی بشه این دوره
فقط خود خدا میدونه ….
استاد عزیز و نازنینم
سپاسگزاری این شاگرد شیدا و شیفته اون نور الهی شما
و ارادت خالصانه و قلبیش رو
که جسمش از شما هزاران کیلومتر دور هست
ولی قلبش بهتون نزدیکه
بپذیرید
با هیچ کلامی نمیتونم اون حس سپاسگزاری که بهتون دارم رو بیان کنم …
در آغوش الله باشید
سلام برادر خوبم آقا امین .فقط میخوام بگم تبریک به خاطر این تار و پود توحیدی که دارین در وجودتون به هم می بافین .
اتفاقا همین چند روز پیش بود که داشتم فکر میکردم خبری از اون کامنت های شیرین تر از عسلتون نیست که خداوند هم پاسخ داد و با این کامنت زیبای شما روبرو شدم .
چقدر کلامتون ساده اس و بر دل میشینه
آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
سپاسگزارم به خاطر تک تک این جملات تاثیر گزارتون
در پناه الله یکتا
سلام امین عزیز واقعا جاتون خالی بود و من همش میگفتم چرا آقا امین کامنت نمیزاره بعد که پیام های دوستان رو خوندم دیدم وای چه جالب همه ماها فرکانس حضور آقای امین رو درخواست کردیم و خواسته ماها اجابت شد
ممنون دوست عزیز ممنون از شروع دوباره کامنت های توحیدی وپر از نشاطتون
ممنون از شعر های قشنگی که استفاده میکنید
ایشالاه باز همون طور مثل سری های قبل منتظر خوندن کامنت های عالی و بینظیرتون هستم
سلام اقا امین عزیز
چقدر خوشحال شدم که کامنتی از شما دیدم
چند روزی بود که تو سایت میومدم به این فکر میکردم که چرا کامنت نمیزارید؟
و الان شگفت زده شدم
خدای من سریع العجابه
خیلی درس های خوبی ازتون میگیرم
تحسینتون میکنم که انقدر خوب روی خودتون کار میکنید
و چقدر لذت بردم که از شهامت وشجاعت استاد عزیزمون حرف زدید
استاد عباسمنش منحصربه فرد هستن
براتون آرزوی خوشبختی و سلامتی در تک تک لحظاتون زندگیتون دارم🙏
با سلام
پوشش اجباری(اجبار فرهنگ یا قوانین و..)برای خیلی ها یه ناخواسته وتضاد هست.وخصوصا اجبار وآزاری که برای خیلی از خانمها تو این زمینه وجود داشته و داره قابل مقایسه با اجبار آقایون نیس.طبق قانون جذب ما برای هر ناخواسته ای که داریم باید باور ها و فرکانسهامونو تغییر بدیم که یا به محیط متناسب با خواستمون هدایت شیم و یارفتارهای انسانها تو محیط الانمون با ما تغییر کنه.اینکه طبق عرف رفتار کنم تا آزار نبینم درظاهر قضیه خیلی ساده و قابل فهمه چون این باور دیرینه هست که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو رو صده هاست که به خورد ما دادن ولی به عنوان اشخاصی که قانون جذبو قبول دارن ومطالعه میکنن اصلا زیربنای فکری این توجیه قابل قبول نیست.حتی خود استاد هم تو موضوعاتی مثل ثروت و روابط و ..که باور های و فرکانسهای قوی دارن تحلیلشون از آزار چیز دیگه ای هست و ماهیت توصیه هاشون فرق میکرد.مثلا همین تفسیر و ترجمه های متفاوت از قرآن که خودشون میگن حتی تو ایران هم همینارو گفتن مگه نمیتونست باعث آزارشون بشه؟همه میدونیم که شرایط ایران تو موضوع دین و قرآن هم از بابت مردمش و هم از بابت حکومت به چه صورت هست.ولی ایشون چون باورهاشون ازون بابت قوی تر بود به آزار بقیه توجه نکردن و به جاش فرکانس قوی تر فرستادن تا اتفاقی براشون نیفته و به شرایط بهتری هدایت شن.
موضوع حجاب و پوشش اجباری هم به عنوان یه ناخواسته مستثناء از قانون جذب نیست.لازم نیست یهویی بدون آمادگی درونی و ذهنی رفتارهای ظاهری مونو خیلی متفاوت از محیطمون کنیم و آسیب زیادی رو متحمل شیم.ما میتونیم دروناً و ذهنا باور ها و فرکانسهامونو تغیییر بدیم تا شرایط برامون تغییر کنه و در کنارش کم کم مطابق با خواسته ها و اعتقاداتمون عمل کنیم.تغییر یک جامعه و ملت هم از همین تغییرات شخصی افراد اون جامعه به دست میاد.پس ما باید اتفاقا سپاسگزار افرادی باشیم که تو خیلی از زمینه ها با ایمان هنجارشکنی کردن و زندگی رو نه فقط برای خودشون که برای بقیه هم زیباتر و راحت تر کردن.
دوست عزیزم چقدر قشنگ توضیح دادین. واقعا همینه، چون خیلی ها هم با پوشش چادر مورد آزار و اذیت قرار میگیرن. عرف تاثیر داره، ولی تایه جایی. یکی از دوستام که در قم زندگی میکنن میگفت حتی با چادرم میرم بیرون بارها بهم تیکه انداختن و گفتن دربیار ببینیم چی داری، یا افتادن دنبالم و….. من واقعا فکر میکنم این بحث فرکانسه. و باید در نظر داشت در زمان پیامبر جا انداختن فرکانس و تکامل نیاز داشته، کما اینکه خیلی ها میگن زمان پیامبر هم حجاب به این شکل نبوده ازین درک فرکانس لذت بردم دوست عزیزم.
استاد چرا آخه اینقدر مباحث شما منطقیه؟؟؟
نه حالا الان بحث حجاب ها، هر چیزی که تدریس می کنید، هرچقدر بیشتر میگذره منطقی تر میشه! با دلیل و برهان!
میدونید چیه استاد، هم خودم که اوایل با مباحث جذب آشنا شده بودم، هم یکسری اساتید که جسته و گریخته از دوستان میشنوم که یکسری تمرین هایی میگن که در اصل توهمه همش، واقعا توی هپروت هستش اون نوع تفکر و تمرینات! ولی مباحث شما، تمرینات و صحبت های شما کاملا متفاوت و منطقی برای ذهن هستش… اصلا یه طور خاصیه، درعین حال که تجسم و تخیل و مباحث جذب هست، در عین حال منطقی و قابل قبول برای ذهنه! چقدر بدون تعصب مفاهیم رو درک کردید استاد، و چه زیبا برای ما توضیح دادید.
خیلی هامون که یک عمر بخاطر نگاه دیگران، یا ترس هامون، با نادیده گرفتن خواسته هامون زندگی کردیم، اوایل که با این مسیر آشنا میشیم، دیگه تصمیم میگیرم نظر دیگران رو ذره ای اهمیت ندیم، هرطور دوست داریم زندگی کنیم. چه از نظر پوشش، چه رفتار چه حتی ماسک زدن برای این بیماری!
کسی که تا سی-چهل سال پیش خودشو با چادر به سختی و زحمت میپوشونده، حالا بعد از آشنایی با این مباحث تصمیم می گیره راحت ترین لباس رو بپوشه، از اون ور پشت بام می افته و بخاطر پوشیدن لباس غیرعرف جامعه آسیب میبینه! حتی اگه آسیب نبینه ذهنش همش درگیرشه، چون احساس میکنه نگاه ها روش سنگینی میکنه! (دراصل میشه نشتی انرژی)
کسی که قبلا کلی نگران بیمار شدن بود، کلی رعایت اصول بهداشتی می کرد، حالا احساس می کنه باورهای سلامتیش خوب شده، قوانین کشورش رو رعایت نمی کنه و ماسک رو هم نمیزنه! موضوعی که چندوقت پیش در یکی از فایلها مطرح کردید…
کسی که قبلا همیشه خودشو زیرپا میزاشت، الان تصمیم میگیره به خودش ارزش قائل بشه و از اونطرف نه دیگران رو درنظر میگیره و نه عرف جامعه رو!
اصلا این مجموعه گفتگوها بی نهایت عالی بود، این قسمت هم دیگه اتمام حجت و تمام کردن این مساله برای همیشه بود خدای من!
استاد الان هر کلمه و جمله ام رو هی با مکث مینویسم، چون دریایی از آگاهی و یه حس خاص ناب دریافت کردم و نمیدونم چطور بنویسم که بتونم انتقال بدم.
اصلا حرف هایی که میزنید واقعیه، در عین حال زندگی سازه، در عین حال دورکننده ی آسیب ها و گزندهاست، چقدر واقعی و بدون تعصب میگید، اگر توی ایران هستید باید با پوشش ایران با فرهنگ ایران پیش برید، و اگر امریکا و اروپا هستید، با فرهنگ مردم اونجا! میخوام بگم، صحبت هاتون مثل فردی که هندونه بده زیربغل مردم نیست که مردم رو شیر کنه که ای خانم، نترس پاروی ترسات بزار و با راحت ترین لباس برو بیرون، خدا با توئه! نه! نه! اصلا اینطور نبودید و نیستید استاد، آخه میبینم و میشنوم خیلی ها نگاهشون به این مباحث موفقیت اینطوریه! چه برای پول ساختن، چه برای روابط، چه برای مسایل دیگه، که واقعا جو دادن هستش. یکسری ها با دست آویز قانون دیگران رو شیر می کنن، و این کار نه تنها باعث پیشرفت اون شخص نمیشه، بلکه بخاطر هیجانی رفتار کردن، آسیب هم میبینه!
استاد با زدن این مثال ها شاید بتونم بهتر منظورمو بگم، چقدر شما واقعی و منطقی و درست و از اون طرف زندگی ساز، و آگاهی بخش دارید صحبت می کنید!
چقدر لذت بردم و چقدر آگاهی کسب کردم، سپاسگزارم استاد.
مدت طولانیه که من در مورد عذاب نشدن برای حجاب خیالم راحت شده بود و میل داشتم بین جمع های خانوادگی، لباس آزادتری بپوشم، ولی همیشه یه احساسی مانع این کار میشد و الان برام واضح شد اون احساس میخواد منو محافظت کنه! چون منی که تا چندی قبل با پوششی محجبه تر در هم نشینی هایی که آقایان به اصطلاح نامحرم هستند، بودم! منی که قبلا با اون پوشش بودم، الان اگه یکباره بخوام روسری خودم رو حذف کنم، احساس بی حیا شدن یا لودگی به من دست میداد! (از نگاه دیگران به خودم) و مدتی بود که این تفکر رو داشتم که من الان در جمع های خانوادگی بخاطر عذاب الهی پوشش ندارم، بلکه بخاطر عرف جمع بود. واقعا این سوال و درخواست رو هم داشتم که کدام کار درست است که من انجام دهم؟ آیا من دارم به نگاه دیگران و نظر دیگران فکر می کنم! و اهمیت میدم و شرک می کنم و ترس از نگاه دیگران دارم؟ آیا این ترسی است که باید بهش حمله کنم و انجامش بدم؟! و چی درست است و چی غلط؟
و به لطف خدا توی این فایل و این سلسله فایل ها پاسخ دادید و مارو آگاه کردید! اصلا اینقدر این مطلب برام واضح شد که احساس سبکی خاصی می کنم، یک بار سنگین و یک دغدغه ی آزاردهنده توی وجودم بود… مخصوصا اونجا که گفتید یکسری ها میگن: من هرطور دوست دارم لباس بپوشم، مردها خودشونو کنترل کنن! و چقدر منطقی و با دلیل و عالی، توضیح دادید که این نگاه و این حرکت ها خطاست. الان متوجه شدم کجاها ترس حاکمه که باید برای رفعش تلاش کرد، کجاها باید عرف جامعه و شرایط رو درنظر گرفت!
عجب قسمتی بود این قسمت، فکر می کنم همه رو بیدار کرد! چه اونایی که با دستاویز قانون (وحالت جو گرفتگی) که تصمیم داشتن دنیای بیرون رو اهمیت ندن، چه اونایی که با چادر و پوشش سرسخت خودشونو اذیت می کردن!!! چقدر عالی بود آخه این قسمت.
یه مورد دیگه اینکه همون میزان حد و حدود پوشش توی همون شهر توی موقعیت های متفاوت ممکنه فرق داشته باشه، به قول شما استاد شخص خودش دیگه متوجه میشه که چی صلاحشه بپوشه، توی جمع خانوادگی یا دوستانه، یا بیرون از خونه، حتی همین بیرون از خونه هم هرجایی میدونیم چه پوششی مناسبه، شهربازیه؟ صف نون واییه؟ کنار دریاست؟ کوه و دشته؟ مقصد کجاست؟ خودمون دیگه میفهمیم که جایی که میخوایم بریم چه پوششی مناسبه! خیلی عالی بود استاد. واقعا سپاسگزارم استاد…
خانم شایسته ی مهربانم بی نهایت از شماهم سپاسگزارم که زحمت این تدوین های عالی رو کشیدید، با اینکه قبلا میل داشتم کل مباحث حجاب در یک فایل می بود، ولی این قسمت به قسمت بودن که در طی حدود ده روز بر ما نازل شد، قطره قطره این دریای آگاهی رو چشیدیم، طوری که تونستیم و اصل و عمق قضیه رو تکاملی و آرام آرام درک کنیم. هر روز بهش فکر کنیم، هرروز تحقیق کنیم، هر روز سوال و درخواست از خداوند داشته باشیم…و چون درخواست داشتیم، حالا بهتر و عمیقتر درک می کنیم.
از خواهر استاد هم سپاسگزارم که به ندای قلبش گوش دادن و این سوال بی اهمیت ولی پردغدغه رو پرسیدن که منجر به دریافت اینهمه آگاهی برای ما!
سلام خانم جهانگیری عزیز خیلی لذت بردم از خوندن کامنت قشنگتون
خیلی خوب قوانین رو درک کردید
من هم دقیقا مثل شما بودم یه حس دو دلی ولی با شنیدن صحبتهای استاد متوجه شدم اگه میخام با لباس راحت باشم باید جایی باشه که در کنار لباس حس خوب و راحتی هم داشنه باشم نه اینکه لباس راحت بپوشی و نگاه سنگین بقیه رو نتونی تحمل کنی
کاملا باتو دوست عزیزم موافقم
خودمن چقدر بااین افکاردستوپنجه نرم کردم و دیدگاه به کسی مربوط نیست_،ویاباید ملاحظه دیگران روهم بکنیم،،،،رو چقدرزیرو رو کردم ونمیتونستم مرز دقیقی براشون پیدا کنم
والبته توی راهنماییهای ونظراتم به دیگران میگفتم که تاجایی ممکن نباید کسی رو توی حرف یارفناریا گفتارنسبت به خودمون تحریک کنیم،ودردسراضافه تولید نکنیم
ومتهم به محافظه کاری وترس میشدم،
ولی توی این فایل فهمیدم که رفتارم درست بوده وبافهم این اطلاعات به دیدگاه بهترودقیقتری هم رسیده ام کهچطورزمانهای درگیری وتلف کردن وقت خودم با دیگران رواختصاص به خودم وفهمم ازقوانین بزارم واین یعنی خوددوستی
سلام دوست عزیز واقعا ازتون ممنونم بابت این کامنتی که توی سایت گذاشتید بعد از صحبتهای استاد و اونهمه آگاهی های ناب هنوز انگار یه گوشه ای از ذهنم یه تیکه از پازل این آگاهی ها جا نیفتاده بود که با خوندن کامنت شما کاملا برام همه چیز منطقی جا افتاد ازتون ممنونم بابت توضیحات تکمیلی
حالا دیگه میتونم بین اجرای نظر و عقیده خودم و صلاح و مصلحت برای خودم یه مرز مشخص کنم و بتونم باتوجه به شرایط و بدون تعصب بیجا کار درست و عقلانی رو دررابطه بااین موضوع انجام بدم
زندگیتون پراز نور و آگاهی باشه