بررسی حجاب در قرآن | قسمت 6 - صفحه 26
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-24 06:25:352021-08-25 13:51:11بررسی حجاب در قرآن | قسمت 6شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بررسی حجاب در قرآن | قسمت 6
سری فایل های دانلودیروزشمار تحول زندگی من رد پای روز 166
بنام و یاد خداوندی که حجاب ها و نقاب ها را بر میدارد تا مسیر رسالتم به نور ایمان و تقوای الهی روشن و منور گردد
فتبارک الله احسن الخالقین و سلام و درود به استاد عزیزم ممنون و سپاسگذارم که خداوند بهترین استاد رو برای آگاهی روز افزونم خلق کرد خدایاا شکرت
مرسی مرسی استاد عزیزم که این فایل ها رو با عشق برامون تهیه کردید ..
مرسی استاد عزیزم که آنقدر شیوا و ظریف و دقیق این مسایل و این مباحث رو چه در سمینارها در ایران و چه در آمریکا با سند و مدرک از قرآن ششمین فایل از مبحث حجاب رو بدون هیچ تعصبی برامون توضیح دادید
ممنون و سپاسگذارم و همچنین برای کامنت های زیبایی که مرا به آگاهی های بیشتری هدایت کردید ممنون و سپاسگذارم
اینکه گفتید اگر توی ایران هستید باید با پوشش ایران با فرهنگ ایران پیش برید که در امنیت باشید و ، و اگر امریکا و اروپا هستید، با فرهنگ مردم اونجا باید پوشش داشته باشید ..
استاد جان دقیقا درست گفتید حرف های شما کاملا منطقی و قابل درک و فهم هستش اینکه پوشیدن لباس نباید جوری باشه باعث جلب توجه و باعث اذیت و آزار آن فرد باشه و من کاملا موافقم بلاخره هر جایی قانون و فرهنگ خودشو داره هر چند اگر بر خلاف عقاید و ایده هامون باشه ولی بنفع ماست
این مثال هایی که در مورد زنبور عسل زدید برای اینکه آن شخص در امان باشه لازمه که لباس مخصوص و محافظ آن را بپوشد تا در امان باشد .. و یا برای جلوگیری از گزند حشرات پماد و یا ژل مخصوص روی پوست زده میشه و پوست رو می پوشانه و یا در سرما و برف و باران و یا حتی اشعه ی تابش خورشید باید با لباسی پوشیده شود تا در امان باشیم و بقول قرآن این برایمان بهتر است ..
خدایااا شکرت که هیچ آیه و عذابی برای یک تار مو نازل نشده ولی هزاران داستان صغرا کبرا بافتند و به اشکال مختلف و با افکار مخرب به این آیه هم دستکاری کردند و ترجمه ی چادر و مقنه رو جایگزین کردند تا به اهداف خودشون برسند در صورتی که ترجمه ی صحیح این قسمت بمعنای پوششی انداختن است. ..حالا این پوشش چه بوده ؟؟ و یا اصلا برای چی این پوشش رو بندازند؟؟؟
اینکه مهمترین سوره قرآن
سوره ی 95 از آیه ی احزاب در مورد پوششی انداختن بوده فقط بعنوان هشدار نازل شده به همسران و دخترانش و زنان مومن
و خوده. قرآن در اینجا پاسخ داده برای اینکه شناخته بشوند تا اذییت نشوند و اینگونه براشون بهتره یعنی بعنوان یک نشانه ای باشد
برای اینکه مورد اذییت و آزار قرار نگیرند
خداوند غفور و رحیمه آمرزنده و مهربان
ولی کل خدا و پیغمبر و اسلام فقط شده حجاب بمعنای چادر و مقنعه و روبند
در واقع پوشش هر جامعه ای متناسب با فرهنگ و شرایط و قوانین آن کشور هست که اگر غیر از اون عرف جامعه باشه مورد اذییت و آزار قرار می گیرد همانطور که در اروپا و آمریکا و یا دیگر کشورهای خارجی پوشش چادر و روبند ممنوع می باشد بخاطر مسایل امنیتی آن کشورها
ممنون استاد جان که بیش از سه ساعت وقت. ارزشمندتون رو گذاشتید و به زیبایی از منطق قرآن و کلام الهی و موضوعات در مبحث حجاب و اسراف و زینت بوضوح و به روشنی مطالب مفید و عالی را توضیح دادید و از خواهر عزیزتون هم ممنون و سپاسگذارم که. سبب خیر و برکت بودند تا تمام این شک و تردیدها تبدیل به یقین و ایمان بیشتری شود خدایاااا شکرت که ما را به سمت استاد خردمند و راهنما و توانا و آگاهی هدایتمان کردی تا همیشه در مسیر درست و مناسب حرکت کنیم
خدایا ازتو می خواهم ظرف درک وجودی من رو بزرگتر کنی تا درک بهتری از این جهان مادی و زینت ها و قوانینت داشته باشم الهی آمین
خدایاااااا ما را هدایت کن به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت و پول و ثروت و برکت و سلامتی و تندرستی و دل خوش و شادی و شادمانی را داده ای و امنیت کامل و آزادی عمل را آگاهانه وارد تجربه ی زندگی مون کنیم تا جهت دهی درست و مناسب افکار و باورهایمان را داشته باشیم.
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به تو اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
166. روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
الان ساعت 23:45 روز 31 خرداد
آیه 170 سوره اعراف
وَٱلَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِٱلۡکِتَٰبِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰهَ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجۡرَ ٱلۡمُصۡلِحِینَ 170
و آنان که متوسل به کتاب آسمانى شوند و نماز به پا دارند، ما اجر درستکاران را ضایع نخواهیم گذاشت
من دقیقا همین چند دقیقه پیش یه حسی داشتم گفتم خدا کمکم کن ، الان قرآن و باز کنم از قرآن بهم بگو آرومم کن
از اپلیکیشن باز کردم از صفحه اولش که نوشته بود اعراب یهویی سوره اعراف به زبونم جاری شد
اول رفتم آیه های 60 به بعد رو خوندم و بعد گفتم خدا کمکم کن که یهویی رفتم آیه 170
دیدم اینو نوشته خیلی دلم آروم شد
ترس داشتم قبلش و هی میگفتم خدایا کمکم کن تا نذار شیطان با نجواهاش حالمو بد کنه و منو سمت خودت ببر خدا
که با دیدن این آیه انقدر آروم شدم که
و آنان که متوسل به کتاب آسمانى شوند و نماز به پا دارند، ما اجر درستکاران را ضایع نخواهیم گذاشت
وای دقیقا با من بود خدا این آیه رو بهم نشون داد ،تا بگه تو متوسل شدی به قرآن
مطمئن باش که اجرت رو که خواستی حالت خوب بشه و متوجه شدی که اگر بیشتر بترسی با نجواهای شیطان به یه حس غلطی که هی داشت بهت میگفت و حالتو بدتر میکرد ولی تو متوسل شدی به آیات قرآن و از خدا کمک خواستی
و ببین خدا آرومت کرد
پس هر لحظه حتی اگر دیدی داره حالت بد میشه و شرک میورزی اصلا نگران نباش و سریع به خدا بگو که خدا دستمو بگیر مطمئن باش که خدا مثل الان و خیلی از وقتای دیگه که دستتو گرفته میگیره
بعدشم این یادت باشه وقتی به خدا وصل هستی و وصل میشی همه چی رو داری ، درسته به اندازه ای که وصل میشی و باورش داری به همون اندازه از سلامتی و … بهت داده میشه
ولی این یادت باشه کافیه که وصل بشی به خدا خودش بلده چجوری حالتو خوب کنه
اثر بخشی تو همه چیز ،اول دست خداست
خدایا شکرت بی نهایت ازت سپاسگزارم
من هی به خودم گفتم یادت بیار استاد عباس منش گفت تا دیدین نشانه های خارج شدن مسیر رو
زود برگردید به مسیر
باچی ؟
با تمرکز به نکات مثبت
با خدا حرف بزن کمک بخواه
احساستو باید الان خوب کنی
شکر گزاری کن
و وقتی یه جورایی به قول خودمون پناه آوردم به قرآن و گفتم خدا من الان صداتو نمیشنوم ،چون نجوای شیطان باعث اختلال بین من و تو شده یه کاری بکن تو میتونی
و وقتی یهویی قرآن رو خواستم که بخونم وای یعنی عاشقشم قشنگ حال منو بیان کرد ، و دقیقا به یکباره کل اون حس بد رفت و جاشو نور خدا گرفت
جاشو لبخند عمیقی که حس خوب داشت گرفت
وای که چقدر مهربونه
یاد این آیه ای که استاد عباس منش بارها تو فایلا میگفت افتادم
که خدا گفته به شیطان که تو نمیتونی به بنده های من که سمت من اومدن دسترسی داشته باشی و کلام تو رو پایین میارم
وای خدای من اصلا با این آیه من به کل حالم خوب شد یه آرامش عمیق همراه با لبخند و اشک شوق اینکه خدا مراقبمه ، نمیذاره لحظه ای دستم از دستش جدا بشه
وای ممنونم خدای ماچ ماچی خودم که بی نهایت دوست داشتنی هستی
خیلی دوستت دارم خیلی
بی نهایت سپاسگزارم
من دیشب ازش یه سری درخواست خاص کردم و امروز با این آیه اش نشونه اینو بهم داد که وقتی گفتم از ته دل خواسنگته ام رو دیگه داره دست به کار میشه که هر لحظه بیشتر و بیشتر و بی نهایت تر حالمو خوب کنه
ولی میدونم کمک لازمم و تنها خداست که میتونه کمکم کنه تا هر لحظه به یادش باشم
ازش میخوام کمکم کنه بیشتر عمل کنم
برای تک تکتون بی نهایت عشق ،شادی ،سلامتی و آرامش و ثروت از خدا میخوام
و سعادت در دنیا و آخرت باشه برای همه مون
به نام خدا
سلام
استاد اون زمان که تازه باهاتون آشنا شده بودم و خیلی توی مسائل حاشیه ای هم بودم و خیلی مقاومت داشتم نسبت به حرفهاتون ،وقتی که این فایلو شنیدم اصلا برام منطقی نیومد چون شماهم یه جورایی داشتین میگفتین اونجایی که هستی باید همون پوششو داشته باشی در صورتی که من فکر میکردم ته این مجموعه فایلها میاین اثبات میکنین که باید بی حجاب باشی و هرجور دلت میخواد لباس بپوشی ولی موضوع کاملا برعکس شد و یه سوال تو وجودم شکل گرفت که اوکی همه حرفهاتون قبول
ولی حالا منی که این خواسته رو دارم که راحت لباس بپوشم لباسهای دلخواهمو بپوشم راحت برم بیرون تو هوای گرم لباسای خنک بپوشم توی سفر لباسای آزادانه بپوشم
و با شرایط زندگی الانم و جایی که توش زندگی میکنم که عرف اینجا فقط و فقط چادره یعنی این شهری که من توش هستم همه خانمها و دخترا باید چادر بپوشن
حالا یه آدمی با این خواسته و این عرف جامعه چیکار باید بکنه
الان تکلیف چیه
یعنی اون زمان اصلا حرفهاتونو نشنیدم و تو مخم نرفت و همش به این فکر میکردم که خوب حالا کسی که تو یه جامعه بسته زندگی میکنه یعنی باید تا آخر عمر محکوم باشه به همین پوشش و این عرف اینکه نشد عدالت
خلاصه که با همون نگاه قبلی که داشتم میخواستم حرفهاتونو واسه خودم قابل درک کنم که نتونستم و رهاش کردم البته خودمو اصلا سرزنش نمیکنم چون اون زمان من پر بودم از احساس ناامیدی و افسردگی و نفرت و قدرت درک و فهم خیلی خیلی کمی نسبت به قانون داشتم و اصلا چیزی ازش نمیدونستم
اما الان بعد از تقریبا دوسال و دوباره مرور شدنش کاملا حرفها برام منطقی و قابل درک بود
و همون لحظه که به یاد سوال دوسال پیشم افتادم جوابش برام خیلی واضح بود
اینکه ما تجربیاتمون طبق مداریه که داریم توش زندگی میکنیم
چطور یه آدم از یه محله فقیر و پایین شهر هدایت میشه به یه جای بهتر و ثروتمند تر یا یه کشور ثروتمند تر
چطوری یه آدم از یه تاکسی دنده آرژانتینی هدایت میشه به چندتا ماشین و موتور و آروی و.…
چطوری اطرافیانمون تغییر میکنن
چطور وقتی به زیباییها توجه میکنیم هدایت میشیم بهش
چطور وقتی به جاهای تمیز توجه میکنیم هدایت میشیم به جاهای تمیز تر
خوب وقتی که راه و مسیر خودتو بری وقتی که توجه کنی به چیزهایی که احساس خوبی بهت میده وقتی سپاسگزار نعمتهات باشی وقتی سعی کنی شرایطو بپذیری و از همونجایی که هستی تمرکزتو بزاری روی خودت و رشد کنی میبینی که چطور پله پله و آروم آروم دقیقا با یک روند تکاملی هدایت میشی به جایی که بتونی پوشش دلخواهتو داشته باشی
مثل خانوم شایسته مثل استاد مثل بینهایت آدمی که مهاجرت کردن به یه جای آزادتر
یه نقل قول خیلی دوست داشتنی از دوره عزت نفس بگم
وقتی داشتم به جلسه اول گوش میدادم از کله اون یک ساعتو خورده ای من فقط یه جمله رو شنیدم
انگار خدا منو هدایتم کرد به خرید اون دوره فقط برای شنیدن همین یک جمله دقیقا این جمله اون چیزی بود که من باید میشنیدم
نمیتونی با نارضایتی از شرایط الانت اونو تغییرش بدی
این جمله مثل بیگ بنگ بود برای من
من شکرگزاری میکردم
ولی احساس رضایت داشتن خیلی متفاوته با احساس سپاسگزاری اون رسیدن به لعلک ترضی خیلی حس متفاوتی در تو ایجاد میکنی
اینکه فیلم درنیاری نخوای خودتو گول بزنی که اره خداروشکر واسه فلان چیز
نه نه
حس رضایت مثله اون آب خنکه بعد از حمامه مثل خوردن یه قهوه تو بارونه مثل رفتن زیر کرسی تو هوای برفیه
میدونی یه حس خیلی لطیفه ولی نه فقط واسه اون لحظات، حسی که تو نسبت به همه چیز این دیدگاه رو داشته باشی
همون حسو موقع کامنت نوشتن موقع استفاده از گوشیت از ماشینت از خونت از مسواک زدنت از حمام رفتنت از تک تک لحظات زندگیت حالا هرجوری که هست داشته باشی
اونوقت لعلک ترضی میشی اونوقت واقعا به درجه رضایت رسیدی
این حس واقعی وقتی در تو شکل بگیره واقعا رها میشی از هر قید و بندی از هر شکایتی از هر نق زدنی
باید واقعا احساس درونی داشته باشی نسبت به اتفاقات اطرافت
دنبال چی هستی؟منتظر چه اتفاقی هستی بیوفته که حال خوب داشته باشی؟این روزهایی که داره میگذره همش لحظات عمرته مثل یک چشم بهم زدن
خدا نعمتهارو بهت داده تویی که هنوز به لعلک ترضی نرسیدی
نعمتهایی که داری همین الان دارن زیر دست و پای روزمرگیت جولان میدن فارغ از اینکه یه روزی همشونو با عجز از خدا میخواستی
پس رهاشو حتی از خودت و افکارت و لذت ببر از تک تک ثانیه هات که بهترین هدیه های خداوندن
من وقتی که سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشتو میبینم و واکنش استاد و خانوم شایسته رو نسبت به اتفاقات و زیباییها میبینم که مثلا استاد از یه شبی که تو پارکینگ والمارت خوابیدن اینقدر تعریف میکنه که یه هوای خیلی عالی و دلپذیر و سکوت و آسمون پر ستاره و….
تازه میفهمم حس رضایت داشتن یعنی چی لعلک ترضی شدن یعنی چی و چه شخصیتی داشتن تورو به لعلک ترضی میرسونه
من روزهای بسیار زیادی رو با پای پیاده میرفتم بیرون مسیر های طولانی شاید 4_5ساعت پیاده روی میشد رفت و برگشتنم و همیشه از خدا میخواستم که خدایا بهم ماشین بده واسم یه ماشین برسون ولی اونقدر احساس لذت از همون پیاده روی داشتم و سپاسگزاری میکردم از پاهای سالمم چشمای سالمم از آزادی که دارم میتونم پیاده برم از مسیرهای زیبایی که طی میکنم از شنیدن صدای پرنده ها و اصلا شوق و ذوق داشتم واسه بیرون رفتن و پیاده روی کردن
و بالاخره به وصال رسیدم خدا بهم یه ماشین داد خیلی رویاییییییی
یعنی انگار بهترین ماشینو گلچین کرده برا من با اینکه یه پرایده ولی هرکسی پشتش میشینه چشماش گرد میشه که اینقدر روونه انگار پشت یه ماشین اتومات نشستی
اگه از خوبیاش بخوام بگم که تا صبح باید بنویسم
خلاصه میدونید کی بهش رسیدم؟
دقیقا اون روزی که فایل عزت نفسو شنیدم و این مطلبو از توش درک کردم همون شب
دقیقا جمله ای که اون روز تو دفترم نوشتم در کنار کلی جملات دیگه این بود که زری تو با احساس نارضایتی نمیتونی به ماشین برسی
این موضوع کلید سوال دوسال پیش منه
اگر میخوای پوشش دلخواهتو داشته باشی به احساس رضایت برس تا در زمان مناسب هدایت بشی به مکان و آدمهای مناسب
نه تنها در موضوع پوشش بلکه در تمام جنبه های زندگیت باید شرایطتو هر اونچه که هست باکمال میل بپذیری و بادیدن نعمتهایی که در همون لحظه داری به احساس رضایت برسی اونوقت هم زندگی برات شیرین میشه و هم خیلی نرم و آروم به خواسته هات میرسی بدون اینکه متوجهشون بشی
اونوقت کار تو میشه فقط لذت بردن و کار خداوند میشه انجام دادن کارها
استاد ازتون بسیار سپاسگزارم واسه زمانی که میزارید و پایه های این سایتو با عشق بنا کردین و من هم با عشق بی نهایت هر روز صبح اولین کاری که میکنم چک کردن سایته
اصلا من کار دیگه ای تو گوشیم ندارم فقط وقتی میام سراغ گوشیم که بخوام فایل گوش کنم یا بیام تو سایت
و اطرافیانم همیشه در تعجبند میگن توکه اینستا نداری کلا تو شبکه های اجتماعی نیستی فیلم نمیبینی آهنگ گوش نمیدی کتاب نمیخونی تو مهمونیا نیستی پس چیکار میکنی دقیقا
و جواب من فقط خندهست و سکوت
استاد بینهایت عاشقتونم و امیدوارم یه روز تو پرادایس ببینمتون
عاشق این سایت و بچه ها و انرژی فوق العادشم
عاشق این زندگیم که هر روز صبح خدا گنجشکارو مامور میکنه بیان دم پنجره اتاقم چه چه بزنه و بیدارم کنن و من تو خواب وبیداری بخندم و بگم خدایا شکرت
من عاشق اون خداییم که هرلحظه باهامه به فکرمه و روزی دهنده منه در صورتی که من الان 3 ماهه کار نکردم و مشتری نداشتم ولی خدا از بینهایت طریق از جایی که فکرشم نمیکنم رزق و روزیمو میرسونه واقعا این سه ماه من در ثروتمند ترین حالت ممکن زندگی خودم هستم موجودی حسابم در بالاترین حدش بوده و درحال رکورد زدنه پولهایی که من واقعا نمیدونم از کجا میاد شهریه کلاسام هزینه هاش خریدهام ….من واقعا نمیدونم این پولا از کجا میاد ولی اینو میدونم که این همون خداییه که وقتی من یه کودک ناتوان بودم شیر رو تو سینه های مادرم گزاشته واسم و از قبل رزق و روزیمو داده این همون خداییه که مارو بی نیاز کرده از هرکس و هرچیز مارو به حال خودمون رها نکرده مارو محتاج کسی نکرده و مارو بی نیاز کرده چطور عاشقش نباشیم چطور نعمتهامونو ببینیم و حالمون خوب نباشه¿
نمیدونم من چطور قبلا اونجوری اونقدر بی تفاوت و بدون احساس زندگی میکردم ولی الان که طعم این زندگی لذیذ رو چشیدم به هیچ عنوان نمیتونم معاوضه کنم با هیچ چیز دیگه ای چون من الان احساس خوشبختی دارم و این یعنی همه چیز
من عاشق خودمم عاشق تک تک لحظاتیم که سپری میشه
خداروصدهزار مرتبه شکر
عاشقتونم
در پناه رب
بنام خالق زیبایی ها”
سلام و درود بیکران بر دوست همچو زرم ”
حالتون عالی ” و متعالی
دختر چی نوشتی ”
مگه میشه دختر بهشتی شما بنویسی و من به وجد نیام ”
باور کنید این جملات ساده نیستن ، و نمیشه ازشون گذشت”
مگه داریم .
چقدر زیبا ”
چقدر پر انرژی ”
این کامنت رو باید بارها و بارها خوند .و تکرار کرد .
خیلی کامنت تون عالی بود .دختر توحیدی ”
دلم براتون تنگ شده بود .
برو بالااااا….
من بیشتر …
مرسی که نوشتی .
متشکرم ازتون .واقعا کامنت تون کم از دیدار نداشت .
خیلی خیلی خوشحال شدم .
هر چند کلمات بنده واقعا
ناقص و ناچیزند در مقابل کامنت زیبا و پر محتواتون” و چقدر به موقع بود .برای بنده …
و هدایت شدم به کامنت زیباتون ”
خداوند رو شاکرم برای وجود دوستان ارزشمندم ”
چقدر من خوشبختم که چنین دوستان بهشتی دارم .
چقدر خوبه وقتی حس و حال دوستان رو می بینی و چقدر با خودشون در صلح اند .
آدم لذت میبره …
خدایا متشکرم ”
که در مدار شنیدن این حرفام ”
همتون عشقید دوستان ”
دم همتون گرم ”
استاد ما استاد ”
جمع تون پایدار ”
دست همتونو توی قلبم فشار میدم .
واز صمیم قلبم دعای گوی تمام دوستانم هستم ”
از شما یه دونه هست .
دوستانی که دنیای منو رشد میدن .
یک تن سالم ”
یک قلب پراز عشق ”
نصیبت بشه ”
حال دلت خوب ”
زندگیت پراز لحظه های روشن ”
هرچی آرزوی خوبه مال شما ”
انشالله هواپیمای شخصیت ”
امروز رو با خدا گام بردار ”
و برای فردا به او اعتماد کن ”
امضای الله مهربان پای تک تک آرزوهات ”
دوست دارم و عاشقتم ”
دختر فوق العاده وبی نظیر ”
غافلگیر شدم نتونستم بنویسم ..
بهترین هارو براتون از خداوند متعال خواهانم ”
درپناه الله مهربان باشید “
به نام خدا
به به سلاااااااام آقاعظیییییم
چطورییین
همون موقعی که نقطه آبی رو دیدم میدونستم که این لطف و محبت شماست
بی نهایت ازتون سپاسگزارم
و از خداوندی که اینچنین از زبان انسانهای شریف و پرانرژی مثل شما بامن حرف میزنه و بهم احساس خوب میده
آفا عظیم شما یه دونه ای
اصلا یه سبک خاصی تو نوشته هاتون دارین که خیلی برام جالبه و منو مشتاق تر میکنه
واقعا که شما فوقالعاده این
ممنونم برای تمام کلمات محبت آمیزتون
ممنونم که همیشه اینقد پرانرژی و بامعرفتین
انشالله زندگیتون پر بشه از خیر و برکت و شادی
لحظاتتون پر بشه از نزدیکی به خدا
امیدوارم لعلک ترضی باشیم هممون
درپناه خداوند باشیم
عاشقتونم خیلی زیاد
بنام خداوند جان ”
خداوند وجدو سرور ”
پدید آور عشق و احساس و شور ”
سلام بر معطر ترین ”
سلام بر دختر بهشتی ” زیباترین سلام بر روی زیباترین دختر ”
سلامی که از دل بر می آید ”
سلامی که از اعماق وجودم سوی دل شما می آید ”
وقت عالی متعالی ”
سلامت باشید ” عزیز خدا
به بنده لطف دارید .یکساله شدی توی سایت ” بهتون تبریک میگم ”
و خداوند رو شاکرم در یک مسیریم ”
نقطه آبی شما دریافت شد ”
و نزدیک بود پَر بکشم ”
دختر زرین ”
من چیزی از خود ندارم .
این حرفها رو ازشما یاد گرفتم ”
ودارم به خودتون میگم ”
دوست داشتن از من آغاز میشود ، وقتی خود رو دوست ندارم .نمی توانم عاشق ملکوت و روح الهی باشم ”
اگر به دوست داشتن خودتون برسید می توانید عشق رو تجربه کنید ”
الهی سراسر گیتی باپندار نیک ”
کردار نیک ”
گفتار نیک ” روشن شود .
شما شاگرد ممتاز کلاسی ” در کلاس درس خدا
شما قبولی ”
ماهم عاشقتیم و دوست داریم “فرشته ی زرین ”
الهی روزیتون اونقدر زیاد بشه که امیدی باشید برای رسوندن به خیلیا”
الهی ”
بهترین افکار بیاد سراغت ”
الهی ” غرق خوشبختی بشید ”
الهی ”
تنتون سالم باشه ”
و عاقبت بخیر بشی دختر ”
و سرشار از عشق وبرکت بشی ….. و به هر آنچه آرزویش را دارید برسید ”
دوست دارم و عاشقانه عاشقتم ”
خوب خدا ”
خودت یه دونه ای ”
برو بالاااااااااااا
شما بیشتر ”
به دستان قدرتمند الله می سپارمت ”
عاشقتم فراوان ”
همتون عشقید دوستان ”
جمعتون پایدار ”
استاد ما استاد خوبان “
به نام خدا
سلاممممم به پر انرژی ترین آقا عظیم دنیا
از لطف و محبتتون خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم
ممنونم برای تبریکتون
واقعا نمیدونم چطور یک سال گذشت که وارد این سایت شدم
یادمه اون زمان به شدت در تکاپوی این بودم که بتونم تو سایت عضو بشم
بزرگترین مسئله اون زمان بود برای من و الان که بهش فکر میکنم چقدر خندم میگیره
ممنون که بهم یادآوری کردین و باعث شدین اون روزها و تمام لحظات این یکسال و اتفاقات عالی و رشدی که داشتم مرور بشه
ولی واقعا زمان و روزها مهم نیست به نظرم ما به میزان احساس خوبی که تجربه میکنیم میتونیم طعم زندگی رو بچشیم
خداروشکر برای تک تک لحظاتی که احساس خوب داشتم و خودم بودم و خودش
آقا عظیم ممنونم از خوش قلبیتون و تمام دعاهای قشنگتون امیدوارم همش وارد زندگی خودتون بشه و خیر و برکت زندگیتون رو پر کنه
امیدوارم هممون روز به روز به خدا نزدیکتر بشیم این چیزیه که واقعا هرلحظه از صمیم قلبم از خدا میخوام چون میدونم هیچ چیزی مهم تر از این نیست
عاشقتونم
در پناه یکتا فرمانروای جهان
یا رب
سلام زری خانم عزیز
ممنونم که وقت گزاشتین و کامنت فوق العاده ای نوشتی
چه کامنت زیبایی نوشتی
کامنتتون
سراسر عشق
سراسر توحید
سراسر شکرگزاری
سراسر حال خوب
سراسر لذت هستش
برای من خیییلی مفید بود
واقعیتش تشنه و نیازمند این آگاهی ها بودم
درست میگین
چه زود نعمتها برامون عادی میشه
به قول شما، نعمتهایی که روزی آرزوی داشتنشون رو داشتیم و حسرتشون رو میکشیدیم ولی الان همه شون رو داریم ولی یادمون رفته
تذکر، خیلی مهمه ، یادآوری و تکرار داشته هامون مهمترین کار زندگیمون باید باشه
همیشه و هر لحظه باید توجهمون روی داشته هامون باشه و از ته دل و با احساس عالی از داشتنشون لذت ببریم.
از پیاده روی و لذت بردن گفتین
منم سه ماهی هست که ماشینم رو فروختم و پیاده هستم ولی به جرات میگم تجربیاتی که تو این مدت در حین پیاده روی داشتم برام بی نظیر بوده،
از دیدن فراوانیها ، خانه های لوکس ، آدمهای زیبا، صدای زیبای پرنده ها، دیدن روابط عاشقانه، رفتن دو دل ناشناخته ها ، آشنا شدن با آدمهای جدید و ….
چقدر لذت بخشه
چقدر حال میده
البته لحظاتی نجواهایی میاد ولی سریع اعراض میکنم و توجه م رو روی نکات مثبت میزارم.
البته همسرم روزی نیست که بهم نگه: اگه ماشین داشتیم فلان میکردیم فلان جا ها میرفتیم و …
ولی من چیز خاصی نمیگم .
چند روز پیش نصف کامنت شما رو خوندم و بقیه اش مونده بود و از اون روز داشتم فکر میکردم در مورد وضع فعلی ام
امروز صبح داشتم با خودم میگفتم که دو ماهه دیگه 40 ساله میشم و معلوم نیست چقدر عمر کنم حالا من بیان منتظر بمونم که فلان ماشین یا خونه رو داشته باشم بعد بیام لذت ببرم،
ولی عصری که تنهایی تو اتاقم دراز کشیده بودم تصمیم گرفتم که از هر نعمت ریز و درشت زندگی ام لذت ببرم
از بالشی که سرم رو رویش گزاشتم همون لحظه گفتم چه بالش نرمیه و من سرم رو راحت گزاشتم روش و لذتش رو بردم و شکرگزاری کردم.
و این کار رو باید بیشتر انجام بدم با تمرکز بالا
خدایا شکرت که الان خونه دنج و راحت دارم و با عزت داخلش دارم زندگی میکنم
درخت انار توی حیاط که برامون خنکی و هوای تمیزتر و میوه های شیرین و آبدار هدیه میکنه
همسرم که بعد از عمل جراحی دو ماه پیش، حالش خوب داره میشه و میتونه به روند عادی زندگیش برگرده
فرزندان عزیزم که خیلی زیبا و مهربون و پاک هستن و ازشون لذت میبرم و تحسینشون میکنم و بغلشون میکنم و ازشون عشق دریافت میکنم
کولر گازی که سالمه و خونه رو خنک کرده تا راحت به کارهامون برسیم و استراحت بکنیم
سلامتی بدنم که میتونم با جسمم از لذت های این دنیا میتونم بهره مند بشم
ریئسم که تو اداره نصف بیشتر کارهای منو با عشق خودش انجام میده و حتی امروز صبح اومد دنبالم و با هم رفتیم اداره،
و هزاران نعمت ریز و درشت که تموم نمیشه و هر لحظه من دارمشون.
چه زیبا گفتین که الان احساس خوشبختی دارین
حقیقت هم اینه خوشبختی یعنی احساس خوب، درک نعمتها شکرگزار بودن ، یاد خدا بودن، رها بودن ،
ازتون ممنونم که توحید رو بیادم آوردین
اینکه خدا لحظه ای من رو رها نمیکنه و همیشه کمکم کرده و ضعفهامو جبران کرده
حرفهای زیادی دارم ولی نمیخام کامنتم طولانی بشه.
خوشبختی بیشتر براتون آرزومندم.
در پناه رب العالمین شاد و آرام و ثروتمند و سالم باشین.
به نام خدا
سلاااااام به نقطه آبی درخشان و غافلگیر کننده
سلام به آقاناصر عزیز
ممنونم از لطف و محبتتون
کامنتتون سراسر احساس خوب و عالی بود
پر از جملاتی که واقعا ازتون یاد گرفتم و کلی روش تامل کردم
احساس خوب پایه و اساس این جهانه من واقعا هرچقدرتو این مسیر جلوتر میرم از وابستگیم به اهداف و خواسته هام کمتر میشه
و چسبیدن به اصل که همون احساس خوب و توحیده تو زندگیم بیشتر میشه
و بیشتر درک میکنم که تمرکزمو باید روی چی بزارم و وقتمو چطور بگذرونم که عمرم به هدر نرفته باشه و این چند روزی که تو این دنیا هستم لذت ببرم
امیدوارم که خدا هممونو هدایت کنه به درک اصل و اساس این جهان و اجرا کردنش در زندگیمون
مهم نیست که الان ماشین دارین یا ندارین یا به هر دلیلی مجبور به فروشش شدین
مهم اینه که هر لحظه بتونیم نعمتها و داشته های اون لحظمونو ببینیم و سپاسگزار باشیم اونوقت خدا چیزی بهمون میده که از شرایط قبلمونم بهتره
مثالشو براتون میزنم از زندگی خودم
من باشگاه بدنسازی میرفتم قبل از عید یه باشگاهی که خیلی خوب و عالی بود با شرایط و امکاناتی عالی
ولی من آروم آروم اون شرایط برام عادی شد و ذهنم شروع کرد به بهونه آوردن و غر زدن از کوچکترین ناخواسته ای که اونجا میدید
و علاوه بر اون توی تعطیلات عید من کاملا تمرکزم از سایت و کنترل ذهنم برداشته شد
و اتفاقات بد پشت سرهم شروع شد اولیش بیمار شدنم بود
و دومیش این بود که من به باشگاه دیگه ای هدایت شدم که شرایطش افتضاحححح بود و من اون لحظه ای که وارد باشگاه شدم تازه فهمیدم که اگر ناسپاس باشید نعمتهاتونو از دست میدین یعنی چی
و گفتم اوکی عیب نداره من از همینجا شروع میکنم و ادامه میدم
و شروع کردم به نوشتن نکات مثبتو سپاسگزاری و تحسین کردن اون باشگاه و آدمها و مربی هاش
و اونقدر روی خودم کار کردم که دیگه واقعا هیچ نکته منفی توش نمیدیدم و اگه هم میدیدم به راحتی میتونستم نادیده بگیرمش
و نتیجش این شد که بعد از یک ماه هدایت شدم به باشگاهی که خیلی خیلی بهتر از حتی اون باشگاه اولی بود
و اونجا بود که من بازی رو یادگرفتم و سعی میکنم این قانون و این روندو توی همه چیز در زندگیم اجرا کنم
انشالله شماهم خیر این موضوع در زندگیتون جاری میشه و خیلی زود صاحب بهترین ماشین و بهترین شرایط میشین
واقعا برای خدا کاری نداره
من عمرا فکرشو هم نمیکردم اینقدر زود ماشین دار بشم وقتی درآمد خودمو حساب میکردم میگفتم حتی اگه بتونم درآمدمو چند برابر هم بکنم چندسااال طول میکشه ولی گفتم اوکی عیب نداره
به قول خودتون لذت بردنو نباید موکول کنم به چندسال دیگه باید از همین شرایطی که هست لذت ببرم همین پیاده روی کلی خیر و برکت وارد زندگی من میکنه
(جوری که حتی الانم که ماشین دارم دلم واسه پیاده رفتن تنگ میشه و اگه هوا خوب باشه ترجیح میدم پیاده برم چون بیشتر میتونم زیبایی هارو ببینم )
و خلاصه که خداوند بهتر از خودمون به نیاز ما آگاهه
و انجام دادن کارها براش کاری نداره
و در بهترین زمان و به بهترین شکل ممکن بهم ماشین رسوند
و پدرم برام یه ماشین خرید جوری که خود پدرمم تعجب میکرد که پول این ماشین چجوری جور شد و من میخندیدم و میگفتم این رزق منه که فقط خداوند بهش آگاهه
فقط خدارو باور کنید
راجب خدا حرف میزنیم
راجب یه آدم حرف نمیزنیماااا
خدا …..خدایی که خالق و مالک و هدایتگر جهانه
خدایی که احساس نداره یه روز بزنه بکشه و فرداش قربون صدقمون بره
خدایی که مارو به حال خودمون رها نکرده و هممون کلی مثال داریم از زمان هایی که تو اوج نیازمندی و ناامیدی خدا به دادمون رسیده
به مو میرسه ولی پاره نمیشه
انالله و انا الیه الراجعون
نگرانی معنایی نداره وقتی که جایگاه اصلی و ابدی من مشخصه
فقط باورش کن فقط خودتو بسپار بهش میبینی که چطور کارها انجام میشه
البته این کار واقعا اولش سخته کنترل ذهن واقعا اراده قوی ،تعهد و انگیزه لازم داره
چون خدا گفته من به شیطان اجازه نجوا کردن و گمراه کردنو دادم تا جهنمو پر کنم از هرکسی که دنبالش میره و شیطانو سرپرست خودش میکنه
با این اوصاف خیلی باید حواسمون جمع باشه که هرلحظه داریم به صدای خدا گوش میدیم یا شیطان
ببخشید اگه کامنتم طولانی شد ولی دوست دارم جوری بنویسم که منظورمو برسونم
امیدوارم که سعادت در دنیا و آخرت نصیبتون بشه و هر لحظتون با احساس خوب طی بشه
امیدوارم جریانی از ثروت و نعمت و خوشبختی وارد زندگیتون بشه
عاشقتونم
در پناه رب
به نام الله
سلام به خانم زری بزرگوار و توحیدی
خیلی ممنونم که وقت گزاشتین و برام نوشتین
پاسخ توحیدیتون رو دو روز پیش دریافت کردم ولی فرصت مناسب پیش نمیومد که پاسخ بدم، چون میخاستم در آرامش کامل و فراغت جسمی و روحی جواب درخور شما بنویسم
الان این پاسخ رو در بهترین حالتم دارم مینویسم
توی طبیعتم و تنها زیر درختی دراز کشیدم و با آرامش دارم تایپ میکنم.
نمیدونم چی بگم
کامنتتون دگرگونم کرد
ری استارت شدم
اصلا احساسم، لِوِلش عوض شد
حال و هوام برگشت به روزهایی که فقط با خدا عشق میکردم، روزهایی که از درون میخندیدم و شاد بودم.
کامنت زیباتون رو موقعی دریافت کردم که داشتم با پسرم پیاده روی میکردم و گفتم برم به سایت یه سری بزنم، همینطوری یکی از صفحات رو که باز کردم اتوماتیک رفت روی یه کامنت و با تعجب دیدم که یه پاسخ زیر کامنتم نوشته شده، دیدم از طرف شماست شروع کردم به خوندنش و نمیدونید چه حالی شدم
از خود بی خود شدم
تک تک جملاتتون برام درس داشت
از توحید گفتین باز
از حال خوب گفتین
از هدایت و کمک خداوند گفتین
و اینکه خدا مثل ما آدمها نیست
خدا بهمون آگاهه
ما به سمت خودش برمیگردیم
و نگرانی معنایی نداره،
زری خانم عزیز شما واسطه خدا شدین تا هدایت بشم ایمانم قوی تر بشه ، رهاتر بشم
صحبتهایی که برام نوشتین رو من بارها برای دیگران گفتم ، تو کلاسهام گفتم، تو کامنتهام نوشتم
ولی انسان گاهی شرایط براش عادی میشه ، یادش میره ، نجواها هم هر لحظه ممکنه احاطمون بکنن و برای همین گوش خود آدم باید همیشه در معرض شنیدن آگاهی های توحیدی باشه، تکرار بکنه تا یادش باشه که اصل چیه ، اصلش چیه،
خدا تو قرآن بارها مطالب رو تکرار کرده و به عناوین مختلف مطالب مهم رو یادآوری کرده
چون میدونه انسان فراموش کاره
چون میدونه انسان عجوله
چون میدونه انسان طغیانگره
زود مغرور میشه، زود ناامید میشه،زود کفران نعمت میکنه، زود مشرک میشه
برا همین فقططط تذکر میده یادآوری میکنه
توی قرآن تو آیاتی خدا با کلمات
اذ و اذکر
شروع میکنه و یه قضیه ای رو به پیامبر میگه ، این کلمات زمانی استفاده میشه که یه مطلبی رو طرف قبلا میدونسته و خدا داره یادآوریش میکنه و در واقع مطلب جدیدی گفته نمیشه بلکه تکرار و تذکر مطلبیه که طرف قبلا شنیده
و این نشان میده که خود پیامبر هم نیاز داشته که مطالب براش بازگو بشه و یادآوری بشه.
جنس پاسختون خیلی متفاوته
یه لحظه حس کردم که خدا نشسته جلویم و داره باهام صحبت میکنه.
خیلی شاکرم و خوشحالم که هدایت شدم به کامنت شما ، چون خدا از طریق شما دری از آگاهی و عشق رو به رویم باز کرد.
الان خیییییییلی حالم خوبه، خیلی احساس آرامشم بیشتر شده
روح الهی ام داره زنده تر میشه.
ممنونم
ممنونم
ممنونم
این سایت مثل بهشته
سایتی که فقط از آرامش و شادی و رشد و هدایت و تعالی و ایمان و خدا و قرآن صحبت میشه.
اسم زیباتون هم حقیقتا لایق شماست
وجودتون هم مثل اسمتون طلاست.
ماشین تون هم مبارکتون باشه و امیدوارم باهاش بهترین لذتها رو تجربه کنین.
براتون شادی و عشق و آرامش و نعمت و برکت خواهانم.
عاشقتونم
یاحق
سلام به زری عزیزم
آفرین به شما میگم بابت این قلم زیبا و این افکار قشنگی که دارید
آفرین میگم به شما که چه راحت خودتان را نقد می کنید و چه راحت مطالبی را که شاید برای خیلی ها سخت باشد رو در کامنت می آورید
واقعا این کامنت شما خیلی برای من درس داشت
مخصوصا آنجا که به نقل از استاد گفتید
نمیتونی با نارضایتی از شرایط الانت اونو تغییرش بدی
من دقیقا عین مطالب شما رو از اینجا تا چند خط بعد از آن را کپی کردم در فایلی که برای خودم دارم و نکات مهم و زیبا رو می نویسم.
تا یادم باشد به قول شما، روش صحیح سپاسگزاری را و یادم باشد راه و رسم استاد عزیزمان رو که چطور از چیزهای به ظاهر کوچک هم چقدر ذوق می کند و سپاسگزار است
به هر حال از شما متشکرم
من شما را فالو کردم و اگر کامنتی از شما بیاید، از طریق ایمیل با خبر می شوم
به تعداد شکوفه های بهاری برای شما شادی و آرامش و لذت و حال خوش توحیدی آرزومندم
سلام عزیزدلم
زری جان فقط میتونم ازت تشکر کنم فقط میتونم بگم سپاسگزارتم
دقیقا زمانی خدا کامنتتو آورد جلوی چشمام که از شدت نجواهای ذهنم دیگه توان نداشتم و درمانده بودم
و کلامت آب روی آتیش بود
یک آب سرد که خاموش کرد همه چیزو
ممنونتم بی نهایت ممنونتم
خدای عزیزم عشق بی پایان من
سپاسگزارتم سپاسگزارتم سپاسگزارتم
خیلی دوستت دارم
خیلی دوستت دارم زری قشنگم
من یه عالمه از کامنتت رو نوشتم برای خودم و چقدر حالم خوبه چقدر حالم خوبه خدایاااا مرسی ازت
مرسی ازت
وقعا نمیتونی این حجم از حال خوبی که دارم رو تصور کنی و من سپاسگزار تو و خدا هستم
دستت تو دستاش باشه همیشه عزیزدلم .
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان عزیزم استاد عزیزم تشکر ویژه از شما که من را به این آگاهی ها ناب رسوندید خدا را شکر که در مسیر درست قرار دارم من قبلا همیشه این سوال برام بود که آگه بهشت رفتن به ححاب ربط داشته باشه که جهنم خیلی باید بزرگتر از بهشت باشه چون که دیده بودم که تعداد بی حجاب ها بیشتر از با حجاب ها هست تا این خدا را شکر با این آگاهی ها آشنا شدم
تجربه خودم از حجاب این بود که نباید با افراد نا محرم حرف بزنی نباید حتی یه تار موت بیرون باشه وگرنه با همان یه تار مو آویزان میشی
حتی یادمه چند سال پیش در شهر قم با جوراب رنگی رفته بودم بیرون نمی دونید چقدر سرزنش شدم وچقدر تذکر شنیدم با این که با چادر بودم
به قول استاد من یادمه که اون موقع در شهر اگر چادر پشت و رو میپوشی بر این باور بودند که اون طرف قصد ازدواج داره خدایی نکرده آگه این کار
نا آگاهانه بود که دیگه هیچی
ولی الان که دیگه خیلی دنیا پیشرفت کرده و مردم خیلی آگاهتر شدند حتی فامیل های ما که قمی هستند بچه هاشون مانتو می پوشند
در شهرهای دیگه که واقعا اروپایی شدند من همیشه به بچهها میگم که ما میخواستیم بریم اروپا خوده اروپا اومده اینجا دیگه واقعا کسی به کسی کاری نداره هر کسی آزاد هست که با هر پوششی بیرون بیاید
خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها
تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم
به نام خدای مهربانم خدای هدایتگرم به مسیر درست و آسون و راحت به نام خدایی که رزق و روزیم در دستانه اوست
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو مهربان
استاد سپاسگزارم از شما بابت این چند قسمت از فایل حجاب که چقدر قشنگ توضیح دادین و خیلی گره ها باز شد برای بیشتر ما بچه های سایت بخصوص جوونهای این سایت
چی سوالهایی در ذهنمون بود که با شنیدن این فایلها جوابشون رو گرفتیم و راحت شدیم یه جورایی سبک شدیم خالی شدیم از فکر گناه
من از کلاس اول راهنمایی تا پارسال که 49 سالم بود چادر داشتم اما چند ماهی میشه دیگه چادرمو گذاشتم کنار نه اینکه بی حجاب باشم با مانتو هم حجابم کامله مانتو بلند و روسری بلند راحت شدم چون خرید خونه هم با منه خیلی سختم بود موقعی که خرید داشتم عذاب میکشیدم تا به خونه میرسیدم چه تو گرما و سرما
ولی الان خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم که با استاد عزیز آشنا شدم و آگاهانه قدم بر میدارم خیلی راحت شده برام خرید کردن و اذیت نمیشم و با احساسه خوب میرم خرید میکنم
میگم ببین چند سال این باور مخرب و اشتباه رو با خودمون داشتیم میکشیدیم که اگه چادر سرت نکنی گناه میکنی اندامت مردها ببینن اون دنیا تو رو میسوزونند
استاد خدا خیرتون بده من فهمیدم که خداوند تمام راحتی و آسونی رو برای بنده هاش میخواد این گذشتگان و باورهای اونا بودن که به خورد ماهم دادن و هنوزه که هنوزه بعضی از باورهای اشتباه رو نتونستیم هضم کنیم و در بعضی جاها استفاده میکنیم و چون الان آگاه شدیم سریع بر میگردیم و درست میکنیم متوجه اشتباهمون میشیم و این درسته
ممنونم از شما استاد مهربانم
در پناه خداوند شاد و سلامت و ثروتمند باشین
سلام به استاد عزیزم
ممنون که وقت گذاشتید و به زیبایی از کلام الهی و موضوعات حجاب و اسراف و زینت برامون مطالب مفید و عالی بیان کردید
واقعا ذهنم رو به این مسایل باز کردین.
باید بارها به این سری فایلها گوش بدیم تا مطالب برامون جا بیوفته.
من خودم سالها با همسرم در خصوص رعایت حجاب کامل بحث و جدل داشتم و همیشه دلخوری داشتیم.
زمانی که عروسی کردیم من مطیع محض والدینم بودم و هر چی اونا میگفتن من اجرا میکردم
یادمه که تو عروسی مون و موقع رفتن به رستوران همسرم با چادر مشکی رفت داخل غذاخوری و الان بعد از چند سال که گذشته همسرم از این بابت خیلی از دستم ناراحته.
ولی از زمانی که با استاد عزیز آشنا شدم دیدگاههای مذهبی ام خصوصا تو بحث حجاب کلا فرق کرده و در خصوص نحوه پوشش هیچ سختگیری نمیکنم و هر طور که دوست داره لباس میپوشه و البته خودش هم عرف جامعه رو رعایت میکنه و الان خیلی ذهنم راحته از این بابت و رابطمون هم خیلی بهتر شده.
باز هم ازتون ممنونم بابت انتشار این آگاهی های خالص و ناب و برای خودتون و خانواده محترمتون آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.
سلام بر همه عزیزان
روزشمار 166 فصل ششم
بینهایت لذت بردم مجدد با گوش دادن این سری فایل ها و باز هم از خواهر عزیز شما سپاسگزارم که باعث وجود چنین فایل های بینظیری شد
تا یه قسمتی از فایل و داشتم و یادداشت میکردم و نکته برداری بعد عین برق گرفته ها فقط خیره به صفحه بودم و فکر میکردم اصلا دستم به نوشتن نمیرفت نمیدونستم چجوری اینهمه منطق و هضم کنم
اینکه یسری پوشش ها برای اذیت نشدن خودم هست نه اینکه کسی بخواد منو مجبور کنه یا عذاب یا دین یا هرچیز دیگه باشه منتهی چون قبلا این موضوع گارد شدیدی برام داشت از زمین و اسمون دست میشدن تا سر این مسیله بهم تذکر بدن
من تو خانواده مذهبی بزرگ نشدم یعنی از سمت پدر و مادرم دخالت شدید حجاب نبود گرچه گذری اونها میگفتن پوششم و رعایت کنم بیشتر مادرم اونم بخاطر مادرش یعنی مادربزرگم ولی عملا خیلی شدید نبود اما از سمت عموها و مادر مادریم بسیار این موضوع دخالت شدیدی داشت فقطم گیرشون رو من بود چون توجه من خیلی رو این موضوع بود بین همه نوه ها یا بین دخترای فامیل گیر شدید رو من بیشتر بود با اینکه نه نوه اول بودم نه اخر نه عزیز دردونه نه خیلی تو چشم دختر خیلی شر و شور و حاشیه درست کنی هم نبودم البته به دخترعمم خیلی گیر میدادن اما اون واقعا مناسب گیر دادن بود:)))
شاید برای همین که من با اونم رفت و امدم زیاد بود اما پوششم مناسب بود حالا در کل میگم من با این موضوع تو جنگ بودم و خب جذبشم میکردم
حتی با اینکه الان خودم خیلی رعایت میکنم و دیگه اصلا این موارد نیست باز اینقدر ریشه ش در من حالت پرخاش بوجود اورده بود که اون قسمت که راجع به قم حرف زدین نفسم لحظاتی داشت بند میومد و عصبانیتم داشت میزد بالا
بعد سریع به خودم اومدم گفتم خدا رو شکر من الان تو تهرانم تو محله ای که اصلا نه کسی پوشش خیلی زننده داره نه کسی حجاب عجیب غریب داره هرکس هرجور دوس داره تردد میکنه و خب یجورایی بقول شما افرادی که دنبال یسری مسایل هستن نشانه شون مشخصه حدود چند سالی هستش که ازار اذیت و متلک و وارد شدن به حریم شخصی افراد اصلا اینقدر کم شده که میشه بگی نیست چون یجورایی جاهای مشخص و افراد مشخص شده ای داره یا شایدم فرکانس من دور شده نمیدونم من که خیلی ساله ندیدم اگه هم موردی باشه میگم اینقدر کم و در حد یه کلمه شاید باشه که بسته به واکنش دو طرف داره
الان جوری شده که معمولا خانمها کم و بیش شال سر ندارن یه وقتایی تذکرات بسیار زیاده از سوی افراد خاص یوقتایی کسی رو که دیگه پوشش خیلی بدی داره میبرن ولی من با این وجود هرجا که میرم برای راحتی خودم و افرادی که تو دردسر نیفتن با خودم شال میبرم حالا میفته یا بیشتر اوقات سرم نمیمونه اما هیچ قصد و نیتی در کار نیست و فرکانسش گویای همه چیز هست حتی یوقتا بدون اینکه حواسم نباشه شالم افتاده و از جلوی مامورین رد شدم اما خب در اکثر مواقع واکنشی نشون ندادن یا با یه تذکر ساده حل شده
واقعا اینکار هیچی هیچی برام نداشته باشه از اتلاف وقت و انرژی و احساسی که در من بوجود میورد که اغلب یا عصبانیت بود یا حس اینکه یسری ها دارن بهم زور میگن از تمام اینها جلوگیری کرده و نشونشم دارم تو زندگیم میبینم
واقعا استاد عزیزم هزاران بار ازتون سپاسگزارم امروزمو فقط با این سری فایل ها گذروندم و پوینتش برام شناختن قران بود
مرسی از مریم جانم دوستتون دارم
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 165
خداوند و هزاران میلیارد بار شکر میکنم بابت آگاهی که از شنیدن این فایل بدست آوردم چیزی که هیچ وقت به ذهنم هم خطور نمیکرد که در رابطه با حجاب نگاه خداوند اینطور میتونه باشه چیزی که اصلاً توش از عذاب نیومده چقدر من بابت همین حجاب نگاه من به خداوند فقط عذاب بود و آتش جهنم برای کسانی که بی حجاب بودن ولی ته دلم این سوال بود که اون عده ی بیشماری که تو دنیا حجاب ندارن تکلیفشون چیه یعنی اونا تخم دو زرده بغل خدا گذاشتن که باهاشون کاری نداره یا اینکه کل اونا جهنمی هستند و اونایی که حجاب دارن و رعایت میکنند در حد بوندسلیگا بهشتی اند این یکی دیگه از سوالهایی بود که در رابطه با حجاب تو ذهنم بود و خداوند و هزاران میلیارد بار شکر میکنم بابت هدایتم به وسیله فایل حجاب در قرآن با صدای استاد عزیزم عباس منش به این سایت زیبا که دیدگاه من و نسبت به خداوند و کلا به جهانی که در آن زندگی میکنم عوض کرد و چقدر خداوند و مهربون تر از قبل شناختم و با این فایل مهربونی و زیبایی خداوند کاملا واضح و شفاف در مورد بنده های خودش که استاد توضیح دادن که فقط برای اینه که اذیت نشی حجاب فقط برای خودته که سالم و در امان باشی و مورد تعرض افراد دیگه قرار نگیری خدایا شکرت بابت اینهمه مهربونیت که نسبت به بنده هات داری
ردپای امروزم خدایا سپاسگزارم بابت زمان حالی که دارم
سلام به استاد عزیزونازنینم ومریم جون عزیزم وتمامی دوستان گرامی.
منم شهر قم بزرگ شدم وهنوزم تو این شهر زندگی میکنم.
خداروشکرکه این شهر مذهبی ، با اون سالهاخیلی فرق کرده ونگرش نیم بیشتری از این شهر نسبت به حجاب به شکلی که شما فرمودید دیگه نیس.
فرهنگ ساکنین این شهر به نسبت گذشته ،خیلی روشنفکرتر وبهتر شده.
اینجا هم نصف ساکنین مانتویی وحتی بولیز شلوار هم هستن.
خودم سالها پیش چادری بودم چند سال پیش مانتویی شدم والان بولیز شلوار یا کت وشلوار میپوشم .
البته بازم بستگی به جا ومکانی داره که میرم .
ممکنه وقتی که بازار برای خرید ،میرم مانتوی مناسب تر بپوشم یا جاهایی باشه مثل باشگاه رفتن واستخر رفتن ،کت شلوار یا بولیز شلوار باشم .
دقیقا همانطور که استاد عزیز فرمودن ،هر جایی که خودم احساس خطر کنم ومعذب باشم ،فرم لباس پوشیدنم فرق میکنه .
وقتی مسافرت میریم ب خصوص سمت شمال، البته ما این سمت بیشتر میریم خیلی آزادتر وراحت تر هستم .
شاید مسخره ب نظر برسه .حتی تو مهمونی ها ودور همی ها ،تیپامون متفاوته.
تو یه خانواده هایی پوشیده تر و مقیدترو یه جاهایی آزادترهستیم .
من عاشق لاک زدنم و لاک زیاد میزنم امایه جاها وتو یه سری از مکانها ومهمونی ها اصلا نمیزنم که اگه بزنم انقد معذب میشم که کوفتم میشه .
یه جاهایی آرایش صورتم غلیظ تر وپررنگ تره ویه جاهایی خیلی کمرنگ وطبیعی .
دقیقا بستگی به جاها وآدمهایی که دارم باهاشون معاشرت میکنم داره که البته اکثرشون تو شهر خودم هستن.
در واقع بالا پایین این شهرم از این داستانا مجزا نیست.وواقعن هم نمیشه همه جا اونطور واونشکلی که خودت دوس داری بری وبگردی.
درسته دوس داری هرجا که دلت میخاد بری خوشگل تر وخوش تیپ تر باشی اما در کنار این ظاهر زیبا،داشتن آرامش هم خیلی خیلی مهمه !
جایی که مناسب نباشه وتو خیلی متفاوت از بقیه باشی ،حتمن احساس خطر بیشتری میکنی .چون نگاهها کاملا فرق میکنه .
دیگران نمیگن این دوس داره این شکلی باشه میگن،طرف تنش میخاره .واگرنه که میدونست نباید اینجا با این تیپ میومد.
آدمها یاد گرفتن از روی ظاهر قضاوت کنن . ما هم برای احساس امنیت وآرامش واینکه هر جا میریم کسی کاریمون نداشته باشه واز اون لحظات استفاده های بهتری کنیم بنابراین باید شبیه اون دسته افراد باشیم .
خیلی سخته که از این زاویه نگاه کنی که برای آرامش خودت باید بدونی که چه پوششی برات مناسب تره .
چون خیلی از جوونهای حالا،معتقدن ما دلمون میخواد همه جا اون شکلی که خودمون دلمون میخاد باشیم وبه کسی ربطی نداره .واقعن متوجه نیستن که اگه یه جاهایی ایرادی ازشون گرفته میشه ب خاطر امنیت خودشونه .
دیدم که درکی از این مطلب ندارن ومیگن به کسی مربوط نیست .دیگران خودشونو اصلاح کنن ،به ما چه !!!!!
من از خودم که بخام بگم ،خدا روشکر این همه سالی که عمر کردم وبا وجود اینکه، آزادی های خودمو داشتم وبا اینکه تو شهر مذهبی ای بودم .الآنم گفتمهمه تیپی میگردم که بستگی به موقعیتها وشرایط وبرخورد با آدمهای مختلف داره .هیچ وقت هیچ وقت کسی مزاحمم نشده .فهمیدم تا وقتی که خودت فرکانس بد به کسی ندی ،کسی جرات نزدیک شدن بهت رو نداره .
حالا هر تیپی که میخای باش .همه چیز بستگی به اون حس تو داره که تو هدفت از اون تیپوظاهرت چیه .
یکی برای دل خودش میکنه یکی از عمد تیپ میزنه که لوندی کنه .خب بایدم فرکانسهاشون با هم فرق داشته باشه .
چیز عجیب غریبی نیست.
خداروشکربا وجود اینکه قیافه واندام خوبی داریم واز این نعمت خداوند هم بهره مند بودیم و باوجود خوشتیپ بودنمون، هیچ وقت کسی جرات بیان حرفی یا متلگی یا هرچیزی شبیه شماره دادن و …..رو نداشته .
اینکه خیلی ها میشینن ومیگن جامعه خراب شده .فساد همه جا رو گرفته ،واقعن من از سمت خودم میگم که من به شخصه نسبت به خودم چیزی ندیدم .
خوب میفهمم اگه خودم بخام،میبینم ولی چون نمیخام نمیبینم .
پس صحبتهای استاد عزیز کاملا درست ومنطقی هستش .
هیچ اجباری برای حفظ حجاب نیس اما خودت باید تشخیص بدی که پوششت چطور باشه که اذیت نشی.
اگه آرامش خودمون مهمه ،حتمن این پوششمون با توجه به مکانها و آدمها متفاوت خواهد بود.
همین امسال یکی از اقوام ما چن سالی بودخارج از کشور زندگی میکرد.که قبلشم همدان زندگی میکرد.
یه روز به مادرم زنگ زد گفت دلش برای همه ی اقوام تنگ شده وقصد داره بیاد مدتی خونه ی همه دید و بازدید کنه .
مادرم به اقوام اطلاع داد.
ایشون ده روزی قم بودن .از مادرم بگیر تا تک تک جاهایی که رفته بود تا یک ماه پشت سرش غیبتشو میکردن وهمه بد قضاوتش میکردن .
چرا ؟چون ایشون آشنایی کامل از اقوام ما وخانواده ی ما داشت .اون میدونست قراره با کیا و کجاها بره .
اما متاسفانه با تیپای افتزاحی که میزد ،تو هر خانواده جنگ وآشوب به پا میکرد.
تازه شاکی هم بود میگفت چرا مثل اومولا هستید!
ب قول مادرم ،میگفت خب تو که همه ی ما رو میشناختی .حالا اینکه خارج رفتی بد حجاب تر شدی به ما ربطی نداره .چن روز بیشتر که اینجا نبودی ،حداقل لباسای مناسبتری میپوشیدی .
نه اینکه فک کنی اینجا خارجه واین تیپی بگردی .
خلاصه آشوبی به پا کرد ورفت .
که همه گفتن اگه یه زمانی بازم خاست بیاد دیگه کسی از اومدنش استقبال نمیکنه .
ایشون میتونست چن دست لباس مناسب با خودش بیاره که هم به خودش بیشتر خوش بگذره هم به اقوام من .
چرا باید طوری باشی که طرف برگرده بگه دیگه نمیخام ببینمت .حتمن باعث آزارشون بودی .
هر چیزی حد و مرزی داره .جا ومکانی داره.
که متاسفانه بعضیا خود خواهانه برخورد میکنن.
خودم از این اخلاق خودم خوشم میاد .هزار مدل تیپ میزنم .هر کی منو ببینه باورش نمیشه مثلا فلان تیپم میزنم .
مناسب با هرجا هر تیپی که خوب باشه میزنم .
عاشق همه جور تیپی هم هستم .
با همه تیپی حال میکنم .بستگی به شرایط وآدمهاش همه جور تیپی میزنم .
یه سبک و یه مدل نمیگردم چون تنوع طلبم .
ولی چهرم ب نظر، معصوم نشون میده .خودم حس میکنم فرکانسم مثبته .
نگید مغرورم اما از این نظر از خودم راضیم .
استاد جونم مرسی بحث شیرین ودرسهای جدیدوخوبی یاد گرفتم .
مثل همیشه درک ودیدگاهم بهتراز قبل شد.
این جلسه به روشنفکری وطرز تفکر خوبم اضافه کرد
.
شاید خیلی جاها بقیه رو درک نمیکردم اما حالا میفهمم که هرچیزی سر جای خودش قشنگه .
متوجه شدم که نگاه مردها چرا انقد متفاوته. .
چ ماجرایی پشت این قضیس که بعضی از خانومها انقد آسیب میبینن و برای بعضی از خانومها هیچ اتفاقی نمیفته!
علاوه بر ظاهر، فرکانس درونی ما هم خیلی مهمه .اگرچه ظاهرمون باید بر پایه ی منطق درستی باشه که وجودمون جایی باعث اذیت کسی نشه .
که همه ی اینا اول برای آرامش وحفظ امنیت خودمونه بعد دیگران !
منم ممکنه یه جاهایی متوجه نشدم وحتی آگاهانه اشتباهاتی داشتم .
با توجه به صحبتهای استاد،از اونجایی که ایشون رو خیلی قبول دارم ،از امروز در دنیای بیرونم دقت بیشتری به این مباحث میکنم که هم خودم آرامش داشته باشم هم دیگران را بیشتر درک کنم .
طوری باشم که وجودم باعث خرسندی بقیه باشه تا سلب آرامش !
متاسفانه تو ما خانومها حس حسادت از همین موضوعات بیشتر نشات میگیره .
باید بدونیم که چ پوشش وظاهری داشته باشیم که هم از درون هم بیرون به خودمون توجه درست داشته باشیم..
خدا هیچ کاریو از سر اجبار وبرای عذاب دادن ما ،به ما تحمیل نکرده.هرچی گفته ونگفته برای رسیدن به آرامش خودمون بوده .حالا اینکه چقدر درست مطالبشو متوجه میشیم ودرکش میکنیم اینم بستگی به خودمون داره .
باید بدون در نظر گرفتن احساسات وعقاید وافکار وباور های بقیه ،سعی کنیم خودمون عقاید واحساسات وافکار وباور های درستی داشته باشیم تا همیشه نعمتهای خوبی مثل شادی ،ثروت ،سلامتی ،آرامش و خوشبختی از جهان دریافت کنیم تا در تمام لحظات، لذتها رو از خودمون محروم نکنیم.
بازم مرسی از استاد عزیز.
استاد جونم عاشقتم .
برای من تو بهترینی .
مهرآفرین پاک را یاد باد
بررسی حجاب در قرآن_قسمت ششم
سلام به استاد نازنینم جناب عباس منش عزیز و همچنین سلام به خانم شایسته گرانقدر و سلام به شما دوست خوبم که به مهر وقت گذاشته و این دیدگاه را میخوانید.
چقدر زیبا و شیوا و منطقی استاد توضیح دادند؛در تایید فرمایشات ایشان عرض کنم که یاد دوران نامزدیام افتادم؛ 30 سال پیش با وجود اینکه با همسر دلبندم؛عزیز دلم؛ عقد رسمی کرده بودیم ؛ منتها هنگامی که با اتومبیل پدر خانمم از تهران به ساوه میآمدیم ؛ نزدیک شهر پدر خانمم توقف میکرد و میگفت: آقا مجید شما از کنار زهره بیا و جلو بنشین !!! داریم وارد ساوه میشویم و مردم پشت سرمان حرف میزنند!!!
حجاب که اصلاً صحبتش رو نکن!!!! کنار هم نیز نمیتوانستیم داخل اتومبیل بنشینیم!!!
مانتو وسری یا مقنعه و چادر و شلوار را با هم استفاده میکردند!!!
به خیال اینکه خدا گفته و اگر عمل نکنیم دچار عذاب خواهیم شد!!!
هنوز که هنوزه بعد از گذشت 30 سال عزیز دلم از اینکه موقع عروسیمان به حرف من گوش کرده و چادر پوشیده سرکوفت میزند !!! و چه باورهای غلطی داشتیم از حجاب و دینداری!!!!
چقدر فهم قرآن و کلام خدا آسان بوده ما طوطیوار آن را خوانده به ترجمههایش باور کردیم و اعتماد نمودیم غافل از اینکه خودمان میتوانستیم با روشی که اکنون آموختیم به راحتی کلام خدا را بفهمیم و به آن عمل نماییم!!!!
خدایا از این همه ظلمی که خودمان به خودمان کردیم به خودت پناه میبرم و ابراز پشیمانی و توبه مینمایم!!!
ای کاش استاد جهت تنویر افکار دوستان پیرامون روزه واجب ماه رمضان هم فایلی تدارک میدیدند!!!
زیرا غفلت و ناآگاهی عموم و قاطبه مردم نسبت به روزه واجب ماه رمضان باعث بروز بیماریهای بسیاری گشته و این فایل میتوانست جلوی خسارتهای بیشتر را بگیرد.
هرچند که با روشی که استاد آموزش دادند هر کسی میتواند به راحتی پیرامون روزه واجب ماه رمضان در قرآن تحقیق و بررسی نماید.
در پایان ضمن تشکر از شما برایتان از خداوند مهربان شادی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان قدر قدرتش میسپارمتان خدا نگهدار.