چگونه با کشف قوانین زندگی خواسته هایم را خلق کردم

قبل از اینکه از قوانین زندگی آگاه باشم، شرایط زندگی من – خصوصاً از لحاظ مالی – آنقدر سخت بود که داشتن یک کفش کتانی اصل برایم یک رویا بود. اگر آن روزها فردی از من می‌پرسید چه چیزی به عنوان کادو تولد دوست داری؟ بدون فکر می‌گفتم یک جفت کفش کتانی اصل. تا بتوانم از پیاده روی لذت ببرم.

چند ماه پیش، روز تولدم عزیزانم از من پرسیدند: دوست داریم برای تولدت هدیه بخریم. شما چه هدیه ای دوست داری؟

من هرچه فکر کردم متوجه شدم من همه چیز در زندگی‌ام دارم. هر آنچه بخواهم را به راحتی می توانم تأمین کنم.

این ماجرا، رویای داشتن آن کفش کتانی را در آن روزها به یادم آورد و در یک لحظه تمام مسیری برایم مرور شد که مرا از آن شرایط سخت، به زندگی در فراوانی و بی‌نیازی رسانده است. مدتهاست که بزرگترین سپاسگزاری من از خداوند قوانین ثابتی است که بر این جهان مقرر کرده تا من بتوانم خالق شرایط دلخواهم باشم. بزرگترین سپاسگزاری من از خداوند، هدایت من به سمت درک این قوانین و تعهد من برای زندگی به شیوه ی این قوانین است.

دلیل این تفاوت عظیم در شرایط زندگی من آنهم فقط در طی چند سال، فقط و فقط یک عامل ساده است: کشف قوانین زندگی و زندگی کردن به شیوه‌ی این قوانین برای تمام عمر.

وقتی به زندگی گذشته‌ام نگاه می‌کنم، می‌بینم استعداد و توانایی من در آن روزها کمتر از الان نبود اما آنچه که عمیقاً در من تغییر کرده، فقط و فقط آگاه شدن من از قوانین زندگی و ایجاد باورهای هم جهت با این قوانین است.

به محض اینکه من از قوانین آگاه شدم، آن را مثل وحی منزل باور کردم. منظورم از باور کردم این است که: به آنچه می‌شنیدم و درک می‌کردم، عمل می‌کردم و آن شکل عملکرد را آنقدر ادامه داده‌ام که عمل به شیوه قوانین زندگی تبدیل به شخصیت من شده است. به همین دلیل نتایج همواره ادامه دار بوده است.

من نمونه عینی خوبی هستم که ثابت می‌کند خداوند تا چه حدّ پاسخ دهنده می‌شود وقتی که به قول قرآن ما قوانین این نیرو را اجابت می‌کنیم.  یعنی به شیوه آن قوانین زندگی می کنیم. شرایطی که من اکنون در تمام جنبه‌های زندگی‌ام دارم، بارها رویایی‌تر از آرزوهای دور و دراز من در همین چند سال پیش است. در نقطه شروع تغییر، شرایط من در تمام جنبه ها آنقدر نامناسب بود که تمام بهانه‌های لازم را داشتم برای اینکه بگویم نمی‌توانم این اوضاع را تغییر دهم به این دلیل که….

اما به محض اینکه قانون زندگی را شناختم،  ایمان من به درستیِ این قانون و انگیزه‌ی من برای هماهنگ شدن با این قانون، تمام آن اگر اما ها را ناپدید کرد.

پس هر چقدر هم شرایط کنونی ات ظاهراً سخت باشد، نمی‌توانی هیچ بهانه‌ای برای ناتوانی از تغییر شرایط بیاوری؛

اگر بهانه‌ات اوضاع نا به سامان مالی‌ات است، همین چند سال پیش من هم در یک اتاق سیمانی در بندرعباس زندگی می‌کردم که آشپزخانه آن را با ۲۰ نفر دیگر شریک بودیم و برای پختن یک غذای ساده باید نوبت می‌گرفتیم؛

اگر بهانه‌ات این است که اوضاع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این کشور دست من را بسته، من هم اوضاع مالی‌ام را در اوضاع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی همان کشور تغییر دادم؛

اگر بهانه‌ات برای تغییر، نداشتن محیطی امن و آرام است، من هم این شرایط را داشتم اما وقتی قانون را فهمیدم، به من بر می‌خورد اگر می‌خواستم این موارد را بهانه‌ای قرار بدهم برای اینکه باورهایم را تغییر ندهم.

اگر بهانه ات این است که شما جسمی سالم و متناسب داری، باید بگویم تا همین دو سال قبل، من هم قانون سلامتی را نمی دانستم و مشکل چربی های اضافه را داشتم اما به محض اینکه قانون سلامتی را فهمیدم و جدی گرفتم، مثل آب خوردن به سلامتی کامل و تناسب اندام رسیدم.

پس همانگونه که تغییرات وسیع جسمانی من را می بینی که حاصل عمل به قانون سلامتی است، باید بگویم من همین حد از دقت و تعهد را درباره عمل به قوانین زندگی دارم و چنین حدّی از تغییرات وسیع را در فرکانس ها و باورهایم نیز ایجاد کرده ام. به همین دلیل نیز به راحتی به آنچه می خواهم می رسم.

یعنی همانگونه که به خاطر استمرار من در عمل به قانون سلامتی، بدن من هر روز متناسب تر و جوانتر می شود، به خاطر استمرار در عمل به قوانین زندگی نیز شرایط من هر روز بهتر از دیروز می شود؛

وقتی قانون تحقق خواسته‌ها را می‌شناسی و برای هماهنگی با آن قانون متعهد و مصمم می‌شوی، دیگر نه بهانه‌ای می‌ماند و نه هیچ مانعی. باید مسئولیت این تغییر را بپذیری تا ثمره این تغییر را برداشت کنی. وقتی این مرحله را بگذرانی، نتایج می‌آیند و می‌بنی که چقدر ارزشش را داشت.

وقتی قانون زندگی را شناختم، دیگر بهانه نیاوردم و امکان‌پذیر بودن خواسته‌هایم را با شرایط سخت آن روزهایم نسنجیدم؛ امکان‌پذیری رسیدن به آزادی مالی را با تحصیلات، مهارتها، اعتبار، پارتی، خانواده ثروتمند، پشتوانه‌ی مالی و … نسنجیدم بلکه امکان‌پذیر بودن تحقق خواسته‌هایم را با قوانین سنجیدم که به من این نوید را می‌داد که تو توانایی خلق اتفاقات دلخواه را – بدون هیچ استثنائی – در زندگی‌ات داری.

من به سادگی این قانون را تماما باور کرده‌ام و شما نتیجه این جنس از باور را هم در رفتار و شخصیت من می‌بینید و هم در شرایط زندگی‌ام در تمام جنبه ها. این تفاوت عظیم در نتایج واقعا ارزشش را داشت تا من ذهنم را از تمام آنچه که قبلا باور کرده بودم پاک کنم و هر بهانه‌ای را برای تغییر نکردن، کنار بگذارم. پس اگر من این کار را انجام داده ام، یعنی شما هم می توانی.

من تمام این قوانین را با زبان بسیار ساده و قابل اجرا در دوره کشف قوانین زندگی توضیح داده‌ام تا بتوانی آگاهانه شرایط زندگی‌ات را آنطور که دوست داری، رقم بزنی.

نتایج زندگی من، گواه ارزشمند بودن این حدّ از تعهد برای تغییر افکار و باورهاست. به دلیل تجربه این تغییرات وسیع است که همواره مشتاقم این قوانین را به دیگرانی آموزش بدهم که آماده‌ی خلق شرایط دلخواه‌شان هستند.

آموزشهایی که در دوره کشف قوانین زندگی ارائه داده ام، قانونی ساده ثابت و غیر قابل انکار در دست شما می‌گذارد که می‌توانی امکان‌پذیر دانستن خواسته‌هایت را روی این قانون ثابت و تضمین شده توسط خداوند، استوار کنی.

قانونی که به شما وعده می‌دهد که:

فارغ از اینکه شرایط الان شما چیست؛ مدرک داری یا نداری؛ از دیدگاه عوامل بیرونی واجد الشرایط هستی یا نیستی؛ تحقق خواسته‌های شما به این دلیل امکان‌پذیر است که قدرت خلق شرایط دلخواه در زندگی‌ات به شما داده شده است. خداوند این وعده را تضمین کرده است. خداوند جهان را به گونه‌ای ساخته تا افرادی حمایت کند که این وعده را باور کرده‌اند و این باور در رفتار آن‌ها هویداست.

با کمک آگاهی‌ها و تمرینات این دوره، شما قوانین تحقق خواسته‌ها را یاد می‌گیری، با این قوانین هماهنگ می‌شوی. سپس طبق قانون خواسته‌های شما به طور طبیعی، لاجرم وارد زندگی شما می‌شوند.

ماموریت دوره کشف قوانین زندگی این است که هر دانشجویی وارد این دوره می‌شود و آگاهی‌های هر جلسه را به صورت دقیق اجرا می‌کند و تمرینات را به شکلی که توضیح داده شده انجام می‌دهد، به نقطه‌ای می‌رسد که احساس می‌کند همه چیز در دست خودش است.

یعنی نقطه‌ای که به محض داشتن خواسته ای، به راحتی از عهده تحقق آن بر می‌آیی، چون قانون تحقق خواسته‌ها را می‌دانی. وقتی عملکرد شما به این قانون به اندازه‌ی اطلاعات شما از این قانون برسد، برای تجربه خواسته هایت، بی‌نیاز می‌شود از تغییر هر عاملی بیرون از خودت.


اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چگونه با کشف قوانین زندگی خواسته هایم را خلق کردم
    173MB
    19 دقیقه
  • فایل صوتی چگونه با کشف قوانین زندگی خواسته هایم را خلق کردم
    18MB
    19 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

325 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناعمه احمدی» در این صفحه: 2
  1. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام دوست عزیز، آقای کاتبی

    راستش امشب گفتم بزار کمی کامنت بخونم و رفتم تو لیست همینکه اسمه شمارو دیدم گفتم عهههه چه عجب :)))، چون همیشه تحسین میکردم درک تون از قانون رو نتایج عالی ک تو این سن و توی این مدت کم عضویت گرفته بودین و برام یک الگو عالی بودین و هستین. چون مدت عضویت نزدیکی داریم همیشه تحسین تون میکردم

    و میخواستم برم کامنت های بعدی ولی برگشتم چون همون حسی ک ب شما گفته بنویس ب من هم گفته جواب شما رو بدم.

    انشالله همیشه 5 ستاره ببینم تون. و مطمئنم اتفاقات عالی براتون در راهه، چون این تضادها میشه نقطه عطف و باعث میشه قدردان تر و پرقدرت تر ادامه بدین.

    من خودم گاهی نجوا میاد و میگه ببین خودمونیم نتایج خاصی هم نگرفتی ها ولی ولی بعدش با انسان هایی برخورد میکنم و بعد با خودم مقایسه میکنم و میبینم خداااااای من چقدررر من از لحاظ شخصیتی تغییر کردم، اصلا این آرامشه اصلا این رابطه من با خدام، این حتی شناختن قوانین نیست توی خیلیااااا بخدا می بینم خیلیا فقط از خداشونه شب سرشون و آروم بزارن بخوابن اصن اینکه انقدر تو حاشیه ان دنبال فرعیات و…. و باخودم میگم من بابت این تغییر شخصیت باید خیلی خیلی قدردان و سپاسگزار باشم و این مقایسه ها یه جورایی منو مصممم تر میکنه ک اینجا همون صراط مستقیم است.

    توی متن فایل یه جمله اش برا من چشمک زد ک باید مسئولیت این تغییر را بپذیری تا ثمره این تغییر را برداشت کنی. وقتی این مرحله را بگذرانی، نتایج می‌آیند و می‌بینی که چقدر ارزشش را داشت. باید مسئولیت تغییر رو بپذیرم !!؟؟ باز بخودم یادآور میشم ک باید تعهد بدم باید بها بپردازم. بهای موفقیت ات رو باید بپردازی. باید وقتم را ذره ای هدر ندهم و اولویت اصلی، خودم و کار کردن روی تغییر شخصیت خودم باشد.

    در پناه الله هادی و حامی باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام دوست عزیزم نفیسه جان

    اول میخوام بگم آخر کامنت تون رو ک خوندم بسیار بسیار خوشحال شدم، همیشه دلم میخواست براتون بنویسم شما یک روحیه نویسندگی دارین، چون متن هاتون بسیارررر عالی هستن، یعنی من گاهی چندین بار یک جمله تون رو میخونم تا بفهمم اش، انقدر ک ادبی و مفهومی و سلیس و روان عه، اصلا توی ذهنم داستان سازی میشه و تصور میکنم خودم جای شما هستم. مطمئنم کتاب عالی خواهد شد حتی اسمش هم آدم رو به وجد میاره. با رعایت حدود الهی ات به آزادی برس واااای دیوانه کننده خواهد شد چون من عاشق قلم شما هستم.

    همیشه خوندن تجارب بعد از نقاط عطف زندگی افراد رو خیلی دوست داشتم و خیلی برام ارزشمند بوده.شما یک الگوی عالی خواهید شد.

    کامنت شما هم باز درس ها برام داشت. باتوجه ب مدارم درک خودم رو داشتم. همیشه اون جمله ای ک نوشته بودین بودن با من بها دارد و تنها کسی میتواند با من باشد ک بتواند بهایش را عاشقانه بپردازد رو خیلی دوست دارم و سعی میکنم در مواقعی ک فراموش میکنم لیاقت و ارزشمندی خودم رو، بگم اش. این بار هم ک : دیگر با پوست و گوشت و استخوانم درک کرده ام که هر سلامی را جواب ندهم. با هر کسی رفت و آمد نکنم.هرجایی نروم.هر چیزی را گوش ندهم هر حرفی را نشنوم.خودم حد و حدودی الهی برای خود قرار داده تا سر و‌ کله مأمورین در زندگی ام پیدا نشود. اتفاقا همین امشب هم صحبتی با چند دختر داشتم و بهم میگفتن چه طوری پدر و مادرت اجازه میدن بهت مثلا شب ها دیروقت بیای و یا تنها هرجا دلت بخواد بری، چند جمله گفتم بعد دیدم نمیتونم توضیح بدم یعنی اون هاهم در مدارش نبودن چون دیدم بحث شون عوض شد و رفت سراغ انگشت اشاره ب پدر و مادر سخت گیر داشتن و این تغییر فرکانسی ب من اجازه نداد ک بیشتر هم صحبت باشیم. بعد دیدم این اعتمادی ک پدر و مادر عزیزم ب من دارن به این دلیله ک اونا فرکانس پاکی منو دریافت میکنن و گاهی خودم انگشت ب دهان میمونم از رضایت هاشون از اینکه به هیچ وجه مقابل من و تصمیماتم سد نمیشن، از اینکه رفتارهای صمیمانه تری با من دارن، و ب خودم میگم هذا من فضل ربی، از وقتی من قوانین رو شناختم خدارو شناختم درحد درک خودم، فهمیدم که چطور برخورد کنم با انسان ها درها براحتی برای من باز شد. اصلا نیازی نیست من زور بزنم، فقط کمی بت نکردن پدرم و شجاعت صحبت کردن از تصمیم جدیدم رو میخواد و بعدش خدا خودش منو آسان میکرد یعنی از قبل همه چی رو آماده کرده بود فقط میخواست من نترسم و حرفم رو بزنم. میخواست من فقط پروردگارم رو بپرستم، نه حرف و نظر دیگران رو.

    نکته دیگر کامنت تون رابطه عاشقانه درست اولین مشخصه اش داشتن آزادی است. چیزی ک من تابحال الگویی مانند استاد عزیز و خانم شایسته عزیز ندیدم. چیزی ک در اطرافیان ب هیچ وجه ندیدم. و دیدن این الگو چقدر استانداردهای من رو بالا میبره، ک ارزش وجود خودم رو بیشتر قدر بدونم و طلب بهترین ها را از خدایم کنم.

    خداروشکر برای این سایت الهی برای دوستان عزیزم با کامنت های بی نظیرشون با نتایجی ک ب من قدرت میده و عاشقانه شجاعت و توحیدشون رو تحسین میکنم. در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: