چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-08-16 06:55:292022-08-31 09:32:18چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خداوند هر روز به من هدایتش را بیشتر نشان میدهد من چند وقتی بود که دقیقا به این مشکل بر خورده بودم .
من داشتم فراموش می کردم که از کجا به کجا رسیدم
برای همین مثل قبلا هر روز برای من لذت بخش نبود .
من فراموش کردم که جهنم را بهشت تبدیل کردهام .
یادم میآید که زمانی زندگی من پر بود از انسان های نامناسب ، پر بود از فقر ، پر بود از حال بد و پر بود از نتایج نامناسب ؛
اما الان به لطف الله یکتا بسیار زندگی عالیی دارم
خداوند به من ثروت داد ، سلامتی داد، حال عالی داد و در کل زندگی من را دگرگون کرد
اما با این همه نعمتی که من دارم بازهم آنطور که شایسته بود سپاسگزار خداوند نبودم
و به قول استاد دلیلش این بود که دستاورد های خودم را کوچک میدونستم
اما الان که این فایل را چندین بار گوش کردم و در فکر فرو رفتم
تازه فهمیدم که چقدر بیشتر از آنچه که من میبینم نعمت دارم
تازه فهمیدم چقدر زندگی من لذت بخش شده
چقدر من هدفمند تر شدم
و چقدر زندگی زیبا تر شده
از خداوند بسیار سپاسگزارم که من را به سمت این فایل هدایت کرد چون واقعا بهش نیاز داشتم
و استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز از شما هم سپاسگزارم بابت آماده کردن این فایل بینظیر
عاشقتونم😊♥️
سلام استاد ورزشکار و خانم شایسته عزیز .. الله رو سپاسگزارم که باز هم با شما عزیزان همراه هستم و در یادگیری هرچه بیشتر این اصل و اساس قوانین جهان در سایت عباسمنش قدم برمیدارم
استاد من فکر میکنم گزینه خوبی هستم در تایید فرمایشات شما در مورد رسیدن به خواسته و استپ کردن در مسیر ..
من 20 سال پرورش اندام کار کردم و با وزن 58 کیلو وارد این رشته شدم و سالها با هدف سلامتی بدن ورزش میکردم برنامه میگرفتم و تمرین میکردم اما خب هدفی برای افزایش وزن و حجم بدن نداشتم .. بعد از 5 سال بصورت یویو که فرمودین اومدم رو خودم کار کردم و به وزن 65 کیلو رسیدم اما چون هدف خاصی متصور نبودم گاها به وزن 60 هم برمیگشتم بعد از 10 سال خودم در خصوص این رشته مربیگری خوندم و دانش و اطلاعاتم رو بسیار بالا بردم واما در نهایت بعد از 15 سال بصورت جدی و هدفمند کار کردم و هدف تعیین کردم که خودم رو به وزن 90 کیلو برسونم .. پس هدف من این بودکه 90 کیلو عضله بسازم وسلام ..
خلاصه کلام اینکه در طی مدتها با تمرین و ممارست و اصول صحیح تمرین و تغذیه من به وزن 90 کیلو رسیدم به طوری که هرکس از دوستان من رو میدید میومد از بدن من تعریف میکرد وقتی به اوجم رسیدم دیدم انگار همه چیز تموم شده و دیگه من کاری ندارم و هدفی ندارم به قول استاد حالا باید همینو بهترش کنیم و رشد کنیم اما من هدف رو فراموش کردم اصلا انگار یادم رفت که چقدر در طی این مسیر زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم در نتیجه بجای شکرگزاری از داشته ها و توانایی ها و زیبایی هایی که در خودم ساخته بودم اونها رو سرسری گرفتم و یجورایی عادی میدیدم و به مرور فراموش کردم که با زحمت از 58 به 90 کیلو رسیدم
به مرور سالهای طولانی آروم آروم دیگه با جدیت کار نکردم و آروم آروم نسبت به انجام تمرینات و تغذیه هم سستی نشون دادم و زیاد جدی نگرفتم دیگه و همینطورم به مرور وزنم پایین اومد و این مسایل هم توی روحیه ورزشکار اثرگذار هست و یک اصل هم در ورزش پرورش اندام وجود داره و و اینو برای کسانی که پرورش اندام کار میکنند میگم ..
بالا رفتن وزن مهم نیست بلکه حفظ و نگه داشتنش مهمه
استاد که فرمودن آدمها انگار یجورایی فراموش میکنن چطور به اینجا رسیدن واقعا درسته .. نباید اجازه بدیم که این روزهای سخت که پشت سرگذاشتیم فراموش بشن باید شکرگزار مسیر تکامل باشیم و هدایت خداوند رو بطلبیم که مسیر بعدی رو بهمون بگه ..
این تجربه امیدوارم باعث رشد و ترقی و بیداری اندیشه هممون بشه تا از مسیررشد و پیشرفت الهی هیچوقت خارج نشیم ..
البته اینم بگم خب دانش و اطلاعاتم خداروسپاسگزارم با من هست و تا به این لحظه به خیلی دوستان برنامه رژیمی و تمرینی دادم تا به نتایج دلخواهشون برسن ..
دوستتون دارم استاد ورزشکار و خانم شایسته عزیز و ممنونم از دوستان عزیز که مطلب من رو مطالعه کردند .
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
خدایا شکرت
سلام و صد سلام
من محتاج بودن به افراد را فراموش کردم مخصوصا افرادی که از نظر ذهنی ، از نظر کسب و کار و خیلی از موارد دیگه هیچ غلطی نکرده اند و می خواهند من را درس بدهند
امروز فایل یک از قدم سه را چندین و چند بار گوشش کردم و الان خداوند من را هدایت کرد به این فایل رویایی و مسیر درست خدایا شکرت
من باید به تعهدات خودم پایبند باشم و یادم بمونه ، من از اون گرسنگی که می کشیدم با برنامه های استاد به جایی رسیدم که کیلو کیلو میوه ی انبه وارد خونه شد و میشه ، جعبه جعبه انجیر و خیلی برکت های زیاد و فراوان دیگه هم بهش رسیدم خدا را شکر
باید واقعیت را گفت .. من کسی بودم که همیشه به دنبال دیگران بودم ناخودآگاه ها و نتیجه اش اینکه دیگران هم همیشه به دنبال زندگی و فضولی در زندگی من و کارهای شخصی من بودن
الان دیدم یه آقایی یه دسته گل زیبا دستشه و می بره یه لحظه ذهنم گفت یعنی می خواهد چه کنه ؟ برای کی می خواهد؟؟؟ و چون من خیلی روی ذهنم کار میکنم سریع گفتم : به من چه که ماله کیه و آروم شد خدا را شکر
من خیلی از مسیرها را رفتم ، اونقدر مسیر ها را رفتم ولی کو نتیجه ؟؟؟؟؟؟
اما این مسیر درسته ..این مسیر اصله
امروز مادرم باهام تماس گرفت و گفت می خواهیم بریم خونه خاله ام تو میای ؟؟ سریع گفت من نمیام ، گفت چرا ؟؟گفتم چون کار دارم و خانواده ام هنوز نمیدونن که من در این مسیر هستم و گفتم من کار دارم .
چون می خواهم قانون رو بدونم
چون می خواهم پامو سفت تر کنم
چون می خواهم استاد جون خودمو ببینم و درس ها را بگیرم
چون می خواهم ببینم امروز چه فایلی روی سایت هست تا ازش استفاده کنم تا به جایی که بیام حرف این و اون رو بزنم و هیچ فایده ای هم نداره بیام از وقتم استفاده های مفید کنم
چون می خواهم عمرم را هدر ندهم
و خلاصه به مادرم گفتم کار دارم و اونم گفت باشه و قطع کرد
من خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم
من باید این مسیر را ادامه بدهم چون سال ها و سال ها به دنبال این مسیر بودم مسیر درست مسیر همیشگی
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
سلام به استادعزیزم ومریم جان باعشق وتمام دوستانی که دراین مسیر درکنارماهستن
واقعادلذت بردم ازاین فایل زیبا چقدر نکتهای آموزنده وچقدر منظره زیباورویایی خداروشکر بخاطر این همه زیبایی وقتی این زیبایی پارادایس میبینم لذت میبرم وهمیشه به خداوند میگم منم ازاین مزرعه زیبا میخوام چون واقعا قطعی ازبهشت خداوند هست خداروشکر بخاطر این نعمتهای بیشماری که به ماداده
من درسال ۹۹به تورجدی تصمیم گرفتم تمام ساعتهای زندگیمو وقف فایلهای رایگان استاد کنم ویک دفتر وخودکار تهیه کردم وازاولین فایل شروع کردم به گوش کردن ونکته برداری هرروز که گوش میکردم حس حالم بهترمیشود ودیگه سراغ فکرهای منفی بحثهای الکی ووقت تلف کردن نمیرفتم ازخواب که بیدارمیشود میرفتم پارک وفایلهای انگیزشی استاد گوش میکردم چندماه اینکاروتکرارکردم ویک دفتر ۱۰۰برگ من پرکردم ازنکتهای مهم فایلهای رایگان بعد معجزه اتفاق افتاد ازمعجزه نگم براتون
اولین معجزه این بود یک موتور خریدم مدل بالا به قیمت ۴میلیون وطرف گفت بقیه پول موتور بهم آموزش شیرینی بدین وای من ازخوشحالی داشتم پردرمیوردم
دومین صاحب کارگاه شدیم بدون اینکه پولی بخوایم بدیم کارازما وسایل ازطرف مقابل درامدمون ازماه ۸میلیون رسید به ۱۵میلیون وچقدر لذت بخش بود.برای خودت کار کنی وچقدر روزهای شیرینی بود کارگاه موتور
سومین معجزه این بود چقدر آرامش داشتم دیگه هرمسئله ای توزندگیم رخ میداد میگفتم الخیر فی ماوقع روابطم باهمسرم وفرزندم خیلی زیبا شده بود
وبقول استاد وقتی به کارگاه .حس خوب .روابط خوب .موتور رسیدم بیخیال راهی که رفتم شدم وهمه اینها به تورخیلی بد ازدستمونو رفت ولی الان که این فایل دیدم دوباره میخوام استارت بزنم همون راهو الان به لطف خداوند ۳روزه دارم تمرین کتاب معجزه شکرگذاری انجام میدم وایمان دارم دوباره معجزهای بزرگی برام رخ میده چون یکبار ازاین راه نتیجه گرفتم
استادممنونم که بااین فایل منو دوباره به خودم آوردی چون هرروز میگفتم خدایا راه رسیدن آرزوهامو بهم نشون بده اینم اون نشانه بود خدایاشکرت خدایاشکرت🤩🤩🤩🤩🤩👏👏👏👏👏👏👏
سلام خدمت استاد عزیزم
تبریک میگم بابت این تعهدتون ثابت قدم بودنتون و نتایج عالی که گرفتید👏
این فایل دقیقا مصداق افکار و فرکانس های امروز من بود .این مسیر زیبا اینقدر برام راحت و خوب شده هروقت که یک سوالی یا یک تضادی و یا یک خواسته ای برام بوجود میاد صاف هدایت میشم سمت فایلی که باید گوش کنم و درک کنم و همیشه به خودم میگم ببین خداوند چقدر دقیق و درست داره هدایتم میکنه و به فرکانس هام بصورت کاملا دقیق بدون یک درصد اشتباه پاسخ میده.خدایاشکر
بریم سراغ مسیری که این مدت طی کردم دقیقا تعطیلات عید امسال بود به یک سری تضاد ها در مورد احساس لیاقت و اعتماد به نفس و همینطور تضاد های مالی برخوردم و مصادف شد با قدم سوم جلسه دوم و سوم دوره وازده قدم که فایل های واقعا بی نظیر و عالی هستن و اون موقع وقتی رسیدم به این فایل ها اصلا اشکم دراومد گفتم خدایا تو داری چیکار میکنی بامن بابا مگه اینقدر دقیق و درست میشه خلاصه ثانیه به ثانیه اون فایل رو با تک تک سلول های بدنم درک کردم و تعهد دادم به خودم و شروع کردم با جدیت فراوان رو خودم کار کردم تو بحث احساس لیاقت در مورد ثروت در مورد روابط شروع کردم کامنت های بچها روخوندن درقدمها و شب و روزم شده بود فقط کامنت خوندن یک جورایی کامنت خوار شده بودم😄
در مورد فراوانی بشدت تمرکز بالایی رو گذاشته بودم افرادی رو توجه میکردم که واقعا ثروتمند هستند و به راحتی ام پول میسازند و تو این مدت هم جهان خداوند قشنگ منو هدایت میکرد به فراوانی بیشتر مثلا زمان هایی هدایت میشدم به فروشگاه های بزرگ زنجیره ای که پرررر از مشتری بود مردم با لذت فراوان داشتن خرید میکردن جوری تمام صندوق های فروشگاه صف های طولانی بود و باید مدت ها تو صف وایمیسادم و یا زمانی هدایت میشدم مغازه های دوستانم که سرشون بشدت شلوغ بود و تا منو میدیدند میگفتن بدو بیا کمک کن بهم و در همون زمان تو مغازه خودم هم مشتری های فراوان بود و از صبح تا شب فقط من مشتری داشتم و یک دقیقه وقت استراحت نداشتم حتی زمان برای خوردن غذا هم پیدا نمیکردم .اجناسی که برای مغازه میخریدم اصلا یک روز نرسیده سریع فروش میرفت و یا یک سری از مشتری ها میومدن اجناسی که حتی من نداشتم سفارش میدادند و میگفتن تو برای ما بیار این جنس رو قشنگ احساس میکردم که مدارم چقدر تغییر کرده این اتفاقات برای یک ماه پیش هستش
درمورد توحید و ایمان و عزت نفس هم بصورت واقعا عالی کار میکردم و فایل های قرآنی و فایل های توحید عملی رو بارها و بارها گوش میدم و میتونم بگم اکثر کامنت های این فایل ها خوندم و عمل کردم و حتی میتونم بگم بعضی کامنت ها رو چندین بار خوندم و واقعا خداوند رو در تک تک لحظات زندگیم پیدا کردم.سپاسگزار ثانیه به ثانیه زندگیم بودم .تو این مدت نتایج بسیار عالی روهم گرفتم پول فروانی وارد حساب شدند .فروش بسیار بالایی رو داشتم خداروصدهزار مرتبه شکر
منی که یک موتور معمولی داشتم به لطف خداوند ماشین خریدم .نعمت های فروانی وارد زندگیم شدند به مسافرت های عالی با امکانات فراوان هدایت شدم رابطه ام خیلی عالی شده و احساس لیاقت و عزت نفس بالایی نسبت به گذشته خودم بدست آوردم ثانیه به ثانیه زندگیم سرشار از لطف و رحمت و فضل خداوند هست
اما دقیقا احساس میکنم یک هفته ای هست که دیگ اون شوق و اشتیاق قبلی ندارم و با جدیت این مسیر رو ادامه نمیدم و کاملا مشخصه از اتفاقات این روزها که فکر میکردم دیگه همه چیز خوب شده و همینحوری هم پیش خواهد رفت درحالی که اصلا اینطور نیست باید با جدیت و تعهد فراوان گذشته روخودمکار کنم و همون مسیر عالی رو ادامه بدم
این فایل من بیدار کرد و ازتون واقعا سپاسگزارم🌹
خداروصدهزار مرتبه شکر بابت این مسیر بی نظیری که داریم طی میکنیم
سلام خدمت استاد عزیز و مریم نازنینم
من دقیقا طبق فرمایش استاد ابن تجربه رو داشتم که اسفند ۱۴۰۰تمرکز کردم و نوشتم هر روز و شکر گذاری کردم و دقیقا همونطور که میخواستم آخر اسفند تو حسابم بود وبعد که ادامه ندادم اون شور و شوق رو و با عشق، دیگه شکر گذاری نکردم به راحتی برگشتم سره جای قبلیم و چقد عالی درک کردم قدرت نوشتن و خواستن و شوق رسیدن به خواسته ها رو ولی باز الان که دوباره همون ذوق رو دارم به لطف الله همه چی داره خوب پیش میره، یادم یه برنامه برای اولین بار شرکت کردم با اینکه محصولات من باید پشتش خیلی تبلیغات میبود و یه شناخت عالی و تجربه فروش ،باوجود اینکه هیچ کدوم اینها رو نداشتم ولی شور و شوق داشته بودم و نوشته بودم عالی پیش رفت و برنامه بعدی که همه براشون خوب بود ولی من اون شور و شوق قبلی رو نداشتم و فکر میکردم خوب دیگه باید برم و طبیعیه که فروش عالی داشته باشم بااینکه این دفعه تجربه داشتم و مکان بهتر بود و همه راضی بودن برای من اصلا جالب نبود و اینم یه تجربه دیگه بود که طبق فرمایش استاد شور و شوق وشکر گذار بودن باعث رسیدن به خواسته هاست ،ازتون ممنونم استاد عزیزم که هستید
سلام استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز ..خدا قوت
من چندین ماه پیش خیلی به صورت هدایتی به مسیر شغلی هدایت شدم و از خداوند هم خواستم که به شغلی راحت پردرآمد منو هدایت کنه که همینطور هم شد .با تمرکز و عشق شروع به جمع کردن اطلاعات کردم و هر روز بیشتر وبهتر به مسیرهای مختلف هدایت میشدم و کسب کارم هر روز پر رونق تر میشد و به درآمد خوبی هم رسیدم ولی هر چقدر پیش میرفتم ترسهام بیشتر میشد و اینکه من قبل از اینکه وارد کار شوم تمام بدهی هامو پرداختم و حتی اگر ظرفی در خانه من بود همه رو به دست صاحبانشان رسوندم ولی متاسفانه قانون رو فراموش کردم و چند چیز قسطی خریدم کم کم احساس کردم هدایت خداوند کمتر شده و من در مدار بدهکاری قرار گرفتم و چندین نفر طلب من رو ندادند و انرژی من از ادامه این کار کم شد ..الان که به مسیر نگاه میکنم باور دارم که باید درستکار میبودم و هیچ چیز قسطی وارد زندگیم نمیکردم
سلام بر استاد حال خوب اتفاقات خوب
و سلام بر مریم جان و این همه شجاعت و تلاش برای عبور از ترسها
من اولین باره میخوام تو سایت کامنت بزارم و از خدا کمک خواستم برای نوشتن اینکامنت
من از سال ۹۴ قبل از شروع دوره پر بار ۱۲ قدم از طریق برادرم با شما اشنا شدم
اون روزها تو ایران هنوز کسب کار اینترنتی خیلی باب نبود
من قبل از اشنایی با شما- تو خونه تاج عروس درست میکردم و در تلگرام کانال داشتم و مشتری های زیادی هم داشتم و ثروت خوبی میساختم – منتها به علت باورهای اشتباه و سطل سوراخم درآمدی برایم سر ماه نمیموند_
اما از نظر وضعیت زندگی و خانوادگی خیلی اوضاع بدی داشتم البته با آگاهی های الانم میدونم که مقصر همه اون شرایط افکار و باورهای اشتباه خودم بود _ من ۵ سال بود که ازدواج کرده بودم و با خانواده همسرم یک جا زندگی میکردیم – و انقدر نا امید و خسته بودم که از همه جا نا امید شده بودم – به هر دری میزدم بسته بود – توی آموزه های دینی به ما گفته بودن اگه خواسته ایی داری باید با گریه و زاری و ملتمسانه از خدا بخواهی که شاید خدا دلش به رحم بیاد و اون خواسته رو بهت بده- یادمه اون روزها انقدر گریه و شیون میکردم که همه همسایه ها صدامو میشنیدن- دیگه از همه جا نا امید شده بودم میگفتم اخه تا کی باید تحمل کنم -با همسرم کاملا بیگانه شده بودم چون اونم کلا پشتم رو خالی کرده بود و از نظر مالی منو تحت فشار میزاشت و اجازه نمیداد از خونه بیرون برم- یک روز که کاملا تحت فشار بودم قرص خوردم که از شر این زندگی راحت بشم – که موفقیت امیز نبود – خدا میخواست که روزهای خوبشو به من نشون بده-من اون روزا نمیدونستم احساس خوبه که اتفاقات خوب رو رقم میزنه – بعد اون داستان دوستم بهم پیشنهاد داد بیا مسیحی شو و موعضه های کلیسایی در المان رو گوش کن – چند وقت فایلهای اونا رو گوش کردم و دیدم به زندگی کلا عوض شد – امیدهایی توی زندگیم شروع به جوانه زدن کرد- بعد از تولد پسرم دیگه نتونستم به کار تاجم ادامه بدم چون خانواده ام سرسختانه مخالف بودن و همش جنگ و تنش داشتیم – اون دوران بود که من با شما آشنا شدم و اول با فایلهای رایگانتون شروع کردم به تغییر افکارم-
انقدر کلام شما شیوا و گیرا بود که از صبح که بیدار میشدم تا شب هنسفیری تو گوشم بود
وقتی دوره ۱۲ قدم شما شروع شد به برادرم گفتم باید تهیه کنیم – اینم بگم ما پول خرید هیچکدوم از دوره های شما رو نداشتیم- ولی به طرز معجزه اسایی پول خرید هر قدم برای ما جور میشد و من بعد از دیدن این معجزه ها ایمانم قویتر میشد- به سال نکشده ما از خانواده همسرم جدا شدیم و اون زندانی که من با افکارم ساخته بودم در هم شکست – من هر جلسه از دوره ۱۲ قدم رو بارها و بارها گوش میکردم و هر روز ستاره قطبی رو یادداشت میکردم – آموزش رانندگی رفتم و رانندگی رو بصورت حرفه ایی تحت نظر استادی عالی سپری کردم و دایما بر ترسهای کوچک و بزرگی که داشتم غلبه کردم-به خونه ایی نوساز هدایت شدیم و کم کم همسرم خیلی راحت پول در اختیارم میگذاشت و ازادی بیشتری پیدا کردم جوری که الان من و پسرم گاهی تا ساعت ۱۱ شب بیرون پارک و جاهای دیدنی و تفریحی هستیم و در حال تحسین این همه زیبایی هستیم و شکرگذار خداوندم که بهم فرصت تجربه این همه زیبایی و خوبی را داد-دایما از دیدن زیبایی ها به وجد میام و همش به خدا میگم تو چه خدای خوبی هستی و خداوند هم دایما مارو به جاهای بهتر و زیبا تر هدایت میکند و من احساس خوب اتفاقات خوب رو با تمام وجودم لمس میکنم- از دیگر معجزهه ها اینه که من از شما یادگرفتم پسرم رو به خدا بسپارم و ارامش داشته باشم کاری که مادرهای همسن من خیلی سخته براشون – و جالبه که من مسولیت تمام زندگیم رو گذاشتم رو دوش خدا و خودم ارامشی وصف نشدنی پیدا کردم و تک تک کلمات شما رو بارها برای خودم تکرار میکنم
سر خرید خونه پول کم آوردیم رفتیم سراغ طلاهام دیدیم اونام نیستن همسرم دیونه شده بود نمیدونید چقدر بهم ریخته بود دایما بهم میگفت طلاقت میدم- شکایت میکنم میندازمتون زندان و فلان و بهمان میکنم- ولی من میگفتم الان باید نشون بدم به خدا ایمان دارم تو حالت عادی که ایمان داشتن هنر نیست و ته دلم آروم بود میگفتم حتما حکمتی داشته – خیلی برام سخت بود تحمل این حجم توهین و تنش ولی همش فایلهای انگیزشی از شما تو گوشم بود و احساسم رو خوب نگهمیداشتم و میگفتم هرچی پیش بیاد خیره من تسلیمم – اون موقع ما تحت فشار مالی شدیدی بودیم چون خونه با پولمون به سختی پیدا کرده بودیم همسرم مجبور شد پول قرض کنه – هیچ کسی هم بهش پول نمیداد- ۱ ماه بعد این داستان طلاها هم به لطف خدا پیدا شد و نکته مثبتش این بود که الان هم خونه داریم و طلاها رو نفروختیم
بعد از دوره ۱۲ قدم – دوره عالی و بینظیر عزت نفس رو خریدیم که اونم کلی معجزه برام به همراه داشت از جمله جرات پیدا کردم دنبال آموزش حرفه ایی شغلی که بهش علاقه داشتم بصورت جدی برم والان به کمک خدا به سمت بهترین استادهایی که توی این حوزه فعالیت دارن هدایت شدم
در دوره پندمیک من و همسرم بهش دچار شدیم و ریه های من ۳۰ درصد درگیر شد و هیچ جا پذیرشم نمیکردن بیمارستانها جا نداشتن و همه وحشت کرده بودن- ولی من ته دلم آروم بود به خدا گفتم من تسلیمم من نمیدونم هرچی تو بگی همون خوبس و جرات کردم و خودم رو سپردم دست خدا- من موندم تو خونه و هر روز سریال بی نظیر زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا رو میدیدم حالم دیوانه وار عالی بود و یک فایل میکس انگیزشی با صدای شما رو از صبح تا شب تو گوشم بود و داشتم با خدا عشق میکردم اصلا هیچ وقت تو زندگیم این حد از ایمان و توکل رو تجربه نکرده بودم – و روزی ۲ بار سرم میزدم و آمپول تقویتی – فک کنم جمعا ۲۵ تا سرم زدم و به لطف الله مهربان معجزه شد و من شفا پیدا کردم
الان برای خریدم که بیرون میرم به خدا میگم تو بگو کدوم رو بخرم و هر گاه برنامه ریزی هام بهم میریزه میگم هرچی پیش بیاد همون خوبس – هر وقت از خیابون میخوام رد بشم اون لحظه هیچ ماشینی تو خیابون نیست و من میگم به زمانبندی خدا ایمان دارم – و هزاران معجزه ریز و درشت که منو لحظه به لحظه دیوانه و دیوانه ترم میکه و هر لحظه اشک منو تو خلوت و بیرون جاری میکنه
بعد اون دوره فوق العاده قانون سلامتی رو تهیه کردم – وزنم ۶۷ کیلو بود و قدم ۱۶۷ -بعد دوره- وزنم ۵۴ کیلو شد که البته من جوش صورت داشتم و هیچ مریضی دیگه ایی به لطف خدا نداشتم و بخاطر اون دوره رو تهیه کردم – اما دستاوردی که برایم داشت خیلی فراتر از این حرفها بود – بخاطر ترمزهای ذهنی که داشتم همش نگرا تغذیه ام بودم – یه روز به خودم گفتم مگه به خدا ایمان ندارم پس باید نشون بدم – جرات کردم و توکل کردم به خدا-ایمانم باید عمل میاورد برام – باورتون نمیشه بصورت معجزه اسایی گوشت ۱ ماهم خیلی راحت و عالی برام فراهم شد خدا خودش قول داده از جایی که فکرش رو نمیکنی برات میفرستم – و هر گاه نجواهای شیطان میاد بهش این همه معجزه رو یاداوری میکنم – و دایما فایهای شما تو گوشم هست و به خودم یاداوری میکنم که این خدای خوبیها هیچ کاری براش سخت نیست
تمام معجزه ها رو پایین ستاره قطبی ام نوشتم و هر روز یه مرور میکنم و نتیجه توکلم رو به خودم یاداوری میکنم
همیشه دوست داشتم در کلاب هوس دستم رو بالا بگیرم و از این تجربه هایم براتون بگم – هر روز با خودم تمرین میکنم و با هیجان و شوق به خودم میگم استاد کلابهوس گذاشت من اینا رو میگم و بارها و بارها برای خودم این متن رو تکرار میکنم که من از کجا شروع کردم و الان چه دستاوردهایی رو دارم و چه ارامش و اطمینان و ایمانی دارم و چه معجزهایی رو دیدم وچقدر ایمان و توکلم به الله بیشتر و بیشتر شده
من هر روز که همه خواب هستن ساعت ۵ صبح تا ۹ صبح بیدار میشم و فایلهای شما و اموزشهای مربوط به شغلم رو با تمرکز بالا تکرار و تکرار و مرور میکنم –
دستاوردهام خیلی فراتر از اینها هست هر جا میرم معجزه میبینم خلاصه استاد حال خوب و وصف نشدنی الان دارم
به خودم قول دادم که همیشه تحت هر شرایطی باید به زیباییها تمرکز کنم و همیشه جنبه های خوب همه چیز رو ببینم و در حال سپری کردن تکاملم هستم
استاد جان و مریم عزیزم من از ته جاه ظلمت به این نقطه رسیدم و این تازه آغاز راه من است
در حال حاضر در حال کار کردن روی باورهام هستم که زمانی که هدایت بشم و دوره روانشناسی رو خریدم ترمزی نداشته باشم
من هر روز به دنبال نشانه ها و هدایت الله هستم
از صمیم قلب دوست دارم روزی شما رو از نزدیک ملاقات کنم
و خدا رو هر روز هزاران بار شکر میکنم که من رو با شما و قانون اشنا کرد
و از اهداف بعدیم اینه که دوست دارم به تمام کشورهای دنیا سفر کنم و به زودی زود کامنت بعدیم رو توی سایتتون ثیت میکنم و این بار از دستاوردهای مالی ام هم براتون مینویسم
همیشه خدا یار و نگهدارتون باشه
سلام ب شما دوست عزیز و همفرکانسی م
متن شمارو خوندم و خیلی لذتوبردم و بغض کردم و خوشحال شدم ک چ نتایجی گرفتی و چقدر ایمان داری.
افرین
امیدوارم ب اون ارزوهایی ک گفتین برسین. امین
2نکته رو خییلی لذت بردم ازش و لبخند زدم موقه خوندنش
یکی طلاهاتون ک گم شده بود ودبعد پیداشد
ب خودم گفتم خدا براش جای امن نگه داشت ک بخاطر خونه نفروشه
پیش خدا امانت بوده، ک بقول خودتون هم خونه رو داشته باشین و هم طلااهاتون رو
و یکی گوشت برای یک ماهتون
از جایی ک فکرشو نمیکردین رسیده،
واااقعا همینطوره
چون برای منم این اتفاق افتاده
بااارها انقدر گوشت و مرغ میرسه بهمون ک خدا شاهده ی کشو تو فریزر پر میشه از گوشت و مرغ
باوزکنید ک اغراق نمیکنم اصلاااا
خلاصه این متن خییلی چسبید بهم
ممنونم
موفق باشید
سلام دوست عزیزم
وای نمیدونم الان در چه حالی هستین ولی از ته دلم تحسین میکنم همینطور که کامنت شما رو میخوندم هی وسطش میگفتم آفرین دمت گرم خدایا شکرت
واقعا واقعا در موقع ای که اتفاق به ظاهر بد میافته باید ایمانمون نشون بدیم
چقدر عالی ثابت قدم موندین و مسیر ادامه دادین
واقعا خدا خیلی خیلی دوستمون داره
از خدا براتون بهترین رو میخوام در کنار عزیزدلتون با آرامش و شادی زندگی کنید پسر کوچولوتون یک روز یک مادر با الگوی موفقیت داره و میبینه کلی درس از شما یاد میگیره
خدایا شکرت خیلی لذت بردم
در پناه خدا شاد باشید و به تک تک خواسته هاتون برسید .
سلام استاد جان سلام خانم شایسته عزیز
این کامنتو دارم از صمیم قلبم مینویسم،
خداروووو بییییی نهایت سپاسگذارم اینجا هستم، خدارو بیییی نهایت سپاسگذارم که شما شدین راهنمای این قسمت از زندگیم، خدارو بیییی نهایت سپاسگذارم،
استاد اصلن هر فایل جدیدی که میگذارید من کلی کیف میکنم وقتی اندامتونو میبینم الان وقتی داشتم فایلتون رو میدیدم که عکس گذاشتین از قبل و بعدتون به خصوص اون عکسی از گذاشته بودین چقدر لذت بردم چقدر تحسینتون کردم و پیش خودم گفتم وااااااووووو چقدر جذاب چقدر خوشتیپ چقدر خوشهیکل چقدر جنتلمن شدین چقدر زیبا چهره و پر ابوهت شدین، اصلن انگار این انذام و این چهره شایسته این شخصیت هستش، شما الان دیگه واقعا تو همه زمینه الگوی عالی هستین، استاد میدونین دقیقا اون لحظه داشتم تجسم میکردم که شما روی سن هستین البته توی همون امریکا و هزاران هزار ادم توی سمینار شما نشستن و شما خیلی باکلاس و جذاب بالای سن هستین و دارین همونطور که همیشه جدی صحبت میکنید درمورد قوانین و موفقیت دارین اونجا صحبت میکنید برای کلییییی امریکایی کلی ادمی که به غیر از زبان فارس هستن و من واقعا میبینم اون روز روکه شما کل دنیا رو مجذوب سخنان پاک و الهی خودتون کردن انشاءالله زنده باشم و ببینم و چقدر باعث افتخار همه ی ما ایرانی ها و بچه های سایت خواد بود این موضوع که از کجااااااااا به کجاااااااا رسیدید، باریکلا بارکیلا👏👏👏👏👏
بارها شده توی این چندماهه که فایل گذاشتین وسط فایل همینطور براتون دست زدم و یک احساس غرور و شادی در اون لحظه به من دست میده وقتی این کارو انجام میدم، باید ساعت ها برای شما سراپا ایستاد و دست زد واقعا خدارو سپاسگذارم که بهترین راهنما و الگو رو تا به الان در مسیر زندگیم قرار داده خدایا شکرت از صمیم قلبم سپاسگذارم،
استاد من هرروز که از زمان اشنا شدنم با شما میگذره هرروز دارم چیز های جدیدی میفهمم و درک میکنم، و درمورد بحث امروز مثالی میزنم براتون،
مثلا من بارها شده که فایل 6 از قدم اول دوره دوازده قدم رو شنیدم و فکر کردم درموردش که اینکه چطار باید بکنم چطوری بایدفکر کنم که نتیجه بگیرم و الان دوباره با دیدن این فایل من دوباره توی ذهنم گفتم اهاااااااان پس استاد منظورش این بوده😀😀😀😀
من واقعا تا قبل از این صحبت ها اصلا راه رسیدن به خواسته هارو بلد نبودم و واقعا انگار توی ذهن من این بود که همه چیز شانیسه و اصلن با این موضوع اشنا نبودم که اگر در زمانی تونستی به هدفی که انتخاب کردی برسی یک سری کارهارو انجام دادی و یا بهتره بگم از قانون به طور نااگاهنه استفاده کردی و به اون خواستت رسیدی حالا اگر میخوای به بقیه خواسته هات برسی باید همون مسیر رو بری همون الگو رو بری و من تازه همین دو سه روزه دارم متوجه میشم و به یاد میارم که موفقیت هایی که در سالهای گذشته داشتم از کجا نشأت گرفته از چه کارهایی نشأت گرفته و واقعا دارم ذره ذره به درک میرسم، مثال میزنم که به یاد بیارم و دوستان هم استفاده کنن،
مثلن سالی که من قهرمان بوکس استان شدم
یادمه که من به استادم این رو گفتم که استاد به من اجازه بده که بازی کنم و قول میدم که قهرمان بشم، (قول دادم هم به استادم هم به خودم، میشه تعهد) اره من متعهد شدم که قهرمان بشم و اصلن به چگونگیش فکر نکردم انگار ایمان داشتم باور داشتم که قهرمان میشم انگار اصلن به این فکر نکردم که فلان قهرمان و فلان قهرمان اگر بیان جلوم چیکارشون کنم، و با این باور با این ایمان تمرین میکردم با این ایمان تغذیمو رعایت میکردم حله حوله شیرینجات نمیخوردم، تمرین میکردم تمیرین میکردم با عشق با لذت به امید قهرمانی، و بعد نتیجه این شد که من چهار تا بازی کردم و دو تا بازی اولمو خیلی پر قدرت راند اول ناک اوت کردم و بازی سوم که واقعا بازی سختی بود و حریفم قهرمان ساندا بود ولی هرمشتی که میخوردم صد برابرشو جبران میکردم چون تعهد داده بودم من باید قهرمان بشم و باور کنید مشت های حریفم به قدری سنگین بود که فیل رو از پا درمیاورد اما با ایمان با توکل ادامه دادم و به قدری من مشتام رو دقیق میزدم تو دماغ ایشون که اواسط راند دوم ایشون از ناحیه دماغ و خونریزی شدید نلک اوت شد و من اون حریف رو در راند دوم ناک اوت کردم و واقعا خودم باورم نمیشد که تونستم از این بازی سربلند بیرو بیام و مربی من تا اون شب تو سالن نیومد و وقتی دید رفتم فینال برای شب چهارم حضور پیدا کرد، و بازی اخرم رو هم واقعا حریفم پر قدرت بود واقعا بعضی جاها دستهای سنگینی بهم میزد و هربار که مشت بد بخورم رگ غیرتم میزنه بیرون و بیشتر میزنم و میجنگم و با اینکه فکر کنم نمیدونم اما فکر میکنم که از لحاظ امتیازی از من جلوتر بود اما راند اخر من واقعا تموم وجودمو گذاشتم و حالا نمیدنم به عمد یه اتفاقی حریف از ناحیه کتف اسیب دید و تقریبا اواسط راند سوم انصراف داد و من فینال روهم به لطف خدا برنده شدم، و این لطف خداوند بوده نه زور بازوی من این پاداش خداوند بوده در برابر ایمان و توکل من، خذایا شکرت که اگاهم کردی و کمکم کردی بیاد بیارم، و من بعد از چهاردوره تلاش برای قهرمان شدن تونستم هر چهار بازیمو ناک اوت کنم و قهرمان بشم، و الان با این صحبت ها دارم به یاد میارم که هررررر کجا با ایمان حرکت کردم با باور اینکه میشود میتوانم خداوند کمک میکند موفق شدم، چه توی ورزشم، چه توی درس و امتحانات دانشگام چه توی کارم،
مثال:
یادم میاد رفتم توی یک شرکت کیکو کلوچه کارکنم بازاریابی، اصلن هم بلد نبودم، پول نداشتم و متعهد شده بودم من باید پول داشته باشم، فکر کنم 22 یا 23 سالم بود، رگ غیرتم زده بود بیرون، وقتی روز اول ساعت 7 صبح تو شکرت حاضر شدم من تازه کار ترین بودم و مدیر شکرت اش اره کرد به چندتا از اون بازاریاب ها که روزانه تا دو میلیون تومن فاکتور میبستن سال 92 یا 93، بعد روز اول من رو با یکی از اون بچه ها فرستاد که من یاد بگیرم چطور باید صحبت کنم و بازاریابی کنم، و من دیدم که اون دوستمون خیلی پر قدرت میرفت تو مغازه ها و صحبت میکرد و خب البته خیلی هام همون دم در میگفتن نه اقا نمیخوایم و میومد بیرون ولی ناراحت نمیشد خیلی قشنگ تشکر میکرد میومد بیرون، بعد من همون روز با اینکه اولش ترس داشت اما انجام دادم برای تمرین، گذشت و از فردا با اون موتور بیکلاچ که داشتم (قربونش بشم و همیشه خدارو بابت داشتنش سپاسگذار بودم و همش قربون صدقش میرفتم 5 سال بهم سواری داد) اون منطقه ای که به من سپرده شده بود رو شروع کردم به بازاریابی، محصولی که ما داشتیم نو بود و شناخته شده نبود و باید بهشون معرفی میکردم و خب این یکی از چالش هایی بود که داشتم، اما انجام دادم انجام دادممممممم تا بالاخره فروش اغاز شد، فقط اینو یادم میاد که به جایی رسیدم بعد ار فکر کنم یک ماه یا دوماه دقیق نمیدونم، من تو یک روز 2/900/000 هزار تومن فاکتور بستم که فرداش مدیر شرکت تو جلسه از مین تقدیر کرد و به جایی رسید که من وقتی از اون شرکت میخواستم بیام بیرون میگفتن نرووو بمون به بابام زنگ میزدن که پسرتون فوق العادس بیاد ما بهترین حقوق و مزایارو در اختیارش قرار میدیم، و من هم میگفتم من میخواستم تجربه کسب کنم و یاد بگیرم فروش رو تا تو کار پدرم اجرا کنم، و باور کنید تا چند سال بعد معاون اون مدیره که خودش شرکت پخش زده بود به من زنگ میزد که من دارم فلان محصول رو پخش میکنم بیا کار کن روش و فلان و بیسار، که دیگه من مشغول کار خودم بودم و اون چیزی که میخواستم رو از اون شرکت به دست اوردم، و چیزی که من رو توی این زمینه موفق کرد، ایمان به خدا، شجاعت، باور این که من میتونم انجامش بدم، و اقدام، اقدام اقدام اقدام تا نتیجه داد و خدارو شکر ناامید نمیشدم با نه گفتن مغازه دارها و جالبه به هموو هایی که خیلی زود میگفتن نه منجنس فروختم،هاااا راستی یه نفر دیگه هم بود مه انگار این کیک هارو پخش میکرد انگار هرجا میرفت من زودتر اونجا رفته بودم و فروخته بودم😂 بعد شماره منو از یکی از همون مغازه دار ها گرفته بود و بهم زنگ زد گفت بیا برا من کار کن من پول خیلی خوبی بهت میدمو از این حرفا که من به همون شرکتی که کار میکردم تعهد داشتم و بهش گفتم نه،
باور درست، ایمان، پشتکار، نتیجه میده،
و باز هم توی کسبو کار پدرم یادم میاد وقتی که برادرم ول کرد رفت، من مسئولیت مغازه و هم کارگاا رو باهم به عهده گرفتم و بارهاااااا به خودم گفتم که میشود به شاگردهامون تو کارگاه میگفتم بچه ادامه بدین انشاءالله به زودی سفارشات میاد فروشمون شروع میشه و با کلیییی ایمان و شجاعت حرکت کردم و باز هم به لطف الله معجزه ها رخ داد و توهمون حین بودم که کتاب هم می خوندم انگار تغییر فرکانس ثروت من از اونجا استارت خورد و بعد همینطور اوضاع بهترو بهتر شد تا موقعی که من خیلی خواسته ماشین در وجودم زیاد شده بود و خیلی تجسم میکردم که اگه از خودم ماشین داشته باشم میتونم صبح زود خودم پاشم برم کارگاه مدیریت کنم بعد بایم مغازه بعد دوباره ظههر برم کارگاه بعد بیاام مغازه بعد میتونم خیلی راحت همه وسیله های باشگاهمو بزارم عقب ماشین هی اون دردسرای با موتور رفتن رو ندارم، و کلی یادمه که تجسمم میکردم و لذت میبرم و با ایمان هم داشتم کارهارو انجام میدادم و کتاب میخوندم و با خدا یه ارتباط قلبی و عمیق داشتم و نتیجه این شدکه من تو ذهنم پژو پارس دست دوم یا سمندی چیزی بود، که بعد یه هو چند تا فروش خوب کردیم و ماشین اولم یه ماشین چینی مدل بالا اچ سی کراس شد و این دوبا ه لطف پروردگار بود، و باز هم من باید اون موفقیت رو به ایمان به خداوند و توکل و باور این که میشود، و حرکت کردن و لذت بردن ربط بدم چون من واقعا عاشق کارم و شاگردام و مشتری هامون بودم، بله اینه مسیر رسیدن به اهداف،
ایمان، باورهای مناسب در جهت خواسته، و حرکت کردن شجاعت داشتن، ایمان داشتن، غیررررررهههههههه ممکنه که نشه حتما میشه، خدایا شکرت که بهم فرصت دادی مسیر رسیدن به موفقیت هامو به یاد بیارم، خدایا صد هزار مرتبه شکرت به خاطر این سایت بینظیر،
من واقعا کتابهای ثروت رو که میخونم قلبم باز مییشه و تو هر صفحه کلی میمونم و فکر میکنم و صحبت های استاد رو بیاد میارم و اتفاقت گذشته رو بیاد میارم موقعی که کتابهای ثروت میخوندم و تغییر فرکانسم موجب نتایج مالی جدید بوده و کلی غرق در اینده میشم که چقدر با ثروتمند شدنم ادم بهتری میشم چقدررر کار خوب میتونم انجام بدم چقدرررر ثروت میتونه عالی باشه و چقدر کار خوب میتونم برای خانوادم انجام بدم وااای خدایا شکرت،راضیم خدایا راضیم، تا همجاشم هر چی دارم از لطف تو بوده خدایا شکرت،
استاد شما فوق العاده ای بینظری مرسی که هستی مرسی😘😘😘😘
خانم شایسته عزیز از شما هم خیلی سپاسگذارم بابت اینکه انقدر خوبین، الگو داشتن همسر فوقالعادهای که میتونم در اینده داشته باشم شما هستین، انشاءالله همیشه در کنار هم خوشحال شاد ثروت مند و سعادتمند در دنیا و اخرت باید❤️❤️❤️🙏🙏🙏🌹🌹🌹
سلام به استاد عزیزم و مریم جان شایسته
الله اکبر از این همه زیبایی صافی آسمان چینش ابرها…سبزه های زیبای جوان روی زمین خداروشاکرم که میتوانم سهمی از این نگاه را داشته باشم که میتوانم زیبایی های شگفت انگیز همچون پردایس رو ببینم
مشالله به استاد چه بدن ورزیدهای چه انرژی امیدوارم که همیشه شاد و سالم و پرانرژی باشید
در مورد سوال این فایل گران بها که استاد به ما هدیه دادند سوال این است: ((شناختن الگو)) چقدر محشره این سوال یعنی تو زندگی و عادت های روزمره یک الگو و روشی رو شناسایی کنی که بتونی به نتایج دلخواه برسی .من تجربه عینی و ملموس خودم رو بیان میکنم من وقتی میخواستم پایان نامه کارشناسی ارشدم رو بنویسم تو ذهنم برام خیلی سخت بود هی تو ذهنم میگفتم فصل سوم رو چه جوری بنویسم منابع رو از کجا تهیه کنم اگه نتونم بنویسم چی؟ ولی با ایمانی که به خداوند داشتم و آموزه های که از استاد عزیزم عباسمنش دیده بودم شروع کردم قدم اول رو برداشتن با خودم گفتم الله هدایتم میکند و شروع کردم یک شروع وحشتناک با یک ایمان راسخ با تمرکز لیزری.
من الگویی که در این تجربه به دست آوردم این بود که از کاری که میخوایی نتیجه بگیری به هدفی که میخوایی برسی چه گرفتن مدرک فوق لیسانس یا هر نتیجه دلخواه دیگر، باید اول اول توحید و ایمان در تو آنقدر قوی باشه ادامه بدی و باور داشته باشی که خدا هدایتت میکنه بقیه قدم هارو میگه باید در مسیر به اصل وصل باشی و دوم اینکه باید تمام تمرکز و توجهت هدفت باشه نه حاشیه و مسائل بیاهمیت که ربطی به هدفت نداره.
و در آخر از استاد عزیزم سپاسگزارم که ما رو هم در آگاهی های خودشون سهیم میکنند
و از خداوند منان سپاسگزارم که تذکر کوچک بهم داد که یه نگاهی به گذشته بندازم و شکرگزار الانم باشم که از کجا به کجا رسیدم سپاسگزارم ای صاحب اختیار جهان