چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد

در این فایل استاد عباس منش با ذکر مثالهای بسیار کلیدهایی اساسی توضیح می دهد درباره:

  • شیوه ذهن برای شکل دهی باورهای محدود کننده؛
  • و راهکار سازنده برای متوقف ساختن آن باورها در همان ابتدای روند؛

آگاهی های این فایل را بشنوید و در مثالها تعمق کنید. سپس برای درک و اجرای این کلید حیاتی در زندگی روزمره خود، در بخش نظرات این فایل، تجربیات خود درباره موارد زیر را بنویسید:

الف) بنویسید کجاها ذهن شما به خاطر یک اتفاق نامناسب توانست بنیان باوری شما را بر اساس آن ناخواسته شکل دهد، امیدواری و خوشبینی را از شما بگیرد و شما را به این نتیجه برساند که از این به بعد قرار است همین نتایج بد رخ بدهد. سپس به خاطر این باور، هیچ قدمی برای بهبود آن روند بر نداشتید؟

ب) بنویسید کجاها با اینکه اوضاع خوب پیش نرفت و نتیجه ناخواسته رخ داد اما شما افسار ذهن را در دست گرفتید و توانستید به ذهن خود بگویید:

درست است که این بار اوضاع خوب پیش نرفت اما 100 ها بار اوضاع خوب پیش رفت. در نتیجه این اتفاق هیچ معنایی ندارد و قرار نیست دوباره این ناخواسته رخ دهد. تنها کار من این است که: ایراد کارم را پیدا کنم، بهبودها را ایجاد کنم تا نتایج حتی بهتر از قبل ایجاد شود” و به این شکل خوشبینی و امیدواری خود را همچنان حفظ کردید؛

ج) درباره تجربیاتی بنویسید که: به خاطر باورهای محدود کننده ای که داشتید، مدتها یک روند ناخواسته را تجربه می کردید اما به محض ایجاد تغییرات اساسی در باورهای خود، در همان مسیر، نتایج متفاوت و خوشایندی گرفتید؛

به عنوان مثال:

رابطه عاطفی نامناسبی تجربه می کردی و به این نتیجه رسیده بودی که: رابطه همین است، زندگی پر از دعوا و مشکلات است، عشق و مودت در رابطه، خواب و خیال است و… اما وقتی تغییرات اساسی در شخصیت خود ایجاد کردی، همان رابطه عاطفی تبدیل به زیباترین رابطه عاطفی ممکن شد؛

یا درباره کسب و کار نیز مرتباً درگیر مسائل تکرار شونده ای بودی، سود و رونقی نداشتی و به این نتیجه رسیده بودی که در این شغل، پول نیست. اما وقتی تغییرات اساسی را در باورهایت ایجاد کردی، همان کسب و کار به ظاهر بی رونق، تبدیل به کسب و کاری پر رونق شد.

د) با توجه به آگاهی های این فایل، بنویسید در موارد مشابه آینده:

چه راهکارها یا نگرشی به شما کمک می کند که حتی با وجود یک تجربه ناخوشایند، افسار ذهن را در دست بگیرید به گونه ای که: نه تنها خوشبینی و امیدواری شما نسبت به آینده حفظ  شود، نه تنها از قدم برداشتن نترسید، بلکه آن تجربه باعث شود ایراد کار را پیدا کنید و با حل آن، بارها رشد کنید.

منتظر خواندن پاسخ ها و تجربیات تأثیرگذارتان هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد
    298MB
    41 دقیقه
  • فایل صوتی چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد
    39MB
    41 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

835 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسداله زرگوشی» در این صفحه: 7
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    به نام رب العالمین

    سلام و درود خداوند بر استاد عباسمنش گرانقدر و همه عزیزانم

    اومدن این فایل و صحبت کردن از مسافرت ایلان ماسک و برگشتن من از سفر و اتمام قدم چهارم همه نشانه هایی بودند که منو تشویق کرد به نوشتن و ردپا گذاشتن از خودم. و اینکه خیلی دلم تنگ شده بود برای شما استاد گرانقدر و همه عزیزانم در این خانواده دوستداشتنی والهی.

    سلام و درود میفرستم بروی ماه تک تکتون و بقول سعیده جان بوس به کله مبارک همتون!

    تو کامنت یکماه پیش ام نوشته بودم که قصد مسافرت داشتم ولی نشانه ها این سفر رو تائید نمی کردند و از آنجا که همواره از عمل به نشانه ها، نتیجه گرفته ام بدون کوچکترین شک و تردید سفر را کنسل کردم و گفتم وقتش که بشه بهم گفته میشه. حالا همین مطلب رو که نوشتم خندم گرفت و یاد استخاره و فال گرفتن های قبلآ خودم می افتادم که اگه استخارم بد میومد یا با آنچه تو ذهنم بود مطابقت نداشت. ذهن شروع میکرد به نجوا و میگفت حالا یبار دیگه استخاره بزن ایندفعه دیگه هر چی بود همونه و باز اگه مطابق میلم نبود این بازی ذهن تکرار میشد و میگفت مثلا تا سه نشه بازی نشه، یبار دیگه ام امتحان کن! خلاصه تا جوابی که دنبالش میگشتم رو بهم نمی داد ول کن نبودم … این هم از تفاوت بین الهام با استخاره و فال است. و به تبع تفاوت کسی که از این آگاهی ها دارد بهره می گیرد با عوام جامعه است که نتایج هم به تبع بسیار متفاوت است.بگذریم…

    ……………………………………………………………………….

    بقول استاد اصلا چی میشه که ما به الهامات مون عمل میکنیم؟

    وقتی که من نشانه ها رو دریافت کردم به ظاهر همه چیز اوکی بود و حتی گاهی نجواها داشت منو به عجله کردن وادار کنه و بمن القا کنه که فرصت داره از دست میره یا ممکنه دیگه این موقعیت برات فراهم نباشه و … یعنی بگونه ای دیگر ذهن تلاش می کرد که همان نقشی رو که در زمان فال و استخاره گرفتن تجربه کرده بودم رو سرم در بیاره. غافل از اینکه من دیگه اون آدم فال گیر نبودم! و دست ذهن و نجوا برام رو شده بود بهمین دلیل زود ازم نا امید شد و دمش رو گذاشت کولش و رفت.

    چند روز بعدش بصورت ناگهانی رئیس ما رو عوض کردند با اینکه نزدیک انتخابات بود و بخشنامه کرده بودند که کسی حق جابجایی و عزل مدیران رو نداره! که اینم خودش داستان مفصلی داره که در این مقال نمی گنجه. وفقط اینو بگم که ماجراش منو یاد تفسیر استاد از آیه 11 سوره لیل که در جلسه هفتم قدم چهارم گفتند انداخت و تائید دوباره ای بر این مطلب بود که وقتی در حال سقوطی؛ پارتی و واسطه و آشنا و حتی قانون هم به کار و کمکت نمی آید و تو سقوط خواهی کرد.

    وقتی این اتفاق افتاد دلیل اومدن اون نشانه ها رو پی بردم و قضایا بر من آشکار شد. و متوجه شدم که بهترین تصمیم ممکن را گرفته ام. چون وقتی یکنفر تازه رئیس می شود معمولا یکی دو هفته مرخصی ها خودبخود لغو می شود و همه به نوعی در حال گزارش دادن وظایف خود و ارسال گزارشات مختلف و جلسات پیاپی برای پیشبرد اهداف سازمان می شوند.

    این اتفاق رو اگه برای یک آدم عادی بخوای توضیح بدی مگه قبول میکنه! قطعآ خواهد گفت مگه تو علم غیب داری؟ در حالی که معجزات پیامبرها هم مبتنی بر همین قانونمندی ها و عمل به الهامات است.

    الهامات و نشانه ها داشتن بمن می گفتند که وقت سفر رسیده است و وقتی که برنامه ریزت خدا میشه نه عقل خودت؛ آنوقت هی معجزه پشت معجزه و اتفاق خوب پشت اتفاق خوب است که می افتد. بقول استاد در دوره مقدس 12 قدم، ما برای دریافت نعمت ها نیازی نیست کاری انجام بدیم. بلکه فقط کافیه مقاومت هایمان را کم کنیم. و من به عینه اینو در این مسافرت چند روزه ام دیدم. و آسان شدم برای آسانی ها و این هم یکی از برکات این دوره است که این دومین سفر من در سال جدید است. و با کیفیت تر و لذت بخش تر از سفرهای قبلی ام.

    افتادن این سفر در این زمان از سال باورهای توحیدی منو فرسنگ ها جابجا کرد. و حتی برای همسر منم که تم مذهبی داره هم کلی درس داشت و مقاومت اش را کمتر کرد.

    استاد من تا بحال در برابر هیچکدوم از آگاهی هایی که از شما دریافت کردم مقاومت نداشته ام و همه رو پذیرفتم و منطقی بوده برام. اما خیلی فاصله است بین چیزی که می پذیری و چیزی که درکش میکنی و باورت میشه. این اتفاق مدار فرکانسی منو یک مدار بالاتر برد و من اینو کاملا لمس کردم بدون اینکه نیاز به چکاپ فرکانسی باشد.گاهی ما رشد خودمون رو فقط در جنبه مادی میبینیم و اونم بیشترش بخاطر بقیه است نه خودمون.(هر چند که در این مدت از لحاظ مادی هم رشد کرده ام)

    این مسافرت این پیام رو برام داشت که مذهب چقدر میتونه دست و پای ما رو برای حرکت کردن ببنده و ما رو از مسیر درست منحرف کنه!

    همیشه اومدن محرم و صفر برای من دردناک بود. نه بابت اتفاقات تاریخی و مذهبی اش! بلکه بخاطر اینکه درون من از همان ابتدا با این راه و روش در تضاد بود و اونو نمی پسندید. مذهب و دین و باورهای مخرب جامعه و سریال های تلویزیونی و مدرسه … همه کمک کردند که بیشتر راه بیام با این قضیه و منم همرنگ جماعت بشم که باید 2 ماه بحال حسین و یارانش گریه کرد و دائمآ اینو و اونو لعن و نفرین کرد. ولی اینها مثل ابر باعث نمیشه که ماه همیشه پشتش بمونه و دیده نشه و راه خودشو پیدا نکنه. یادمه اون روزها که من بابت اینکه 2 ماه مردم جشن و عروسی نمی گیرن یا حتی کارتون دوران کودکی و نوجوانی رو ازمان دریغ می کردند واقعآ افسرده بودم و جواب بقیه بهم این بود که ما همه روزامون محرم و صفره! انگار اگه محرم و صفر نبود هر شب پارتی بودی. و جوابشان هم بیراه نبود. و باعث سکوت من میشد.

    وقتی که به این مسافرت رفتم برای خودمم باورش سخته که من فقط چیزی که میدیدم این بود که چند روز تعطیله؛ استخر دخترم بخاطر گرما این هفته تعطیله؛ کلاس زبانش تو تعطیلاته. من قدم چهارم و برداشتم. کارهای ادارم انجام دادم و … هدایت شدم به جایی که در این چند روز فقط لذت بردم و شاد بودم و تجربیات متفاوتی رو تجربه کردم. و دیدم چقدر زمانبندی و حتی نشانه خداوند برای اینکه کجا سفر برم هم دقیقآ متناسب و هماهنگ با خواسته من بود و من بقول همسرم حتی نشانه ای از سوگواری بابت این ایام ندیدیم. حتی یک اداره دولتی هم بنر یا پارچه سیاه نزده بود. و جای جایی که رفتیم شادی بود و رقص و حال خوب. در حالی که قبلا مسافرت رفتن در این دو ماه را گناه میدانستیم. از دوران کودکی و نوجوانی مرگ چند نفر از اقوام در این دو ماه اتفاق افتاده بود و سالها عزادارشان بودیم. اینها باورهای قوی ای رو در ذهن ما ساخته بود که آقا این دو ماه آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه! (حالا مگه گربه شاخ داره! این هم مثل همه خرافات دینی معلوم نیس از کجا اومده خخخ)

    ……………………………………………………………………………………..

    خلاصه ما بر بشکن زنان برگشتیم از یک مسافرت عالی و لذت بردیم از روزهایی که قرار بود بریم تو فاز غم و مشرک شدن دوباره! وقتی بخودم اومدم میدان طاق بستان کرمانشاه چند نفر رو دیدم نذری بدست، از خانمم پرسیدم انگار این طرفها غذا میدن؟ اونم گفت بابا ظهر عاشوراست اینا نماز ظهر عاشورا خواندن و قیمه خودشونم گرفتن دارن میرن خونه شون! یه لحظه تو ذهنم گفتم عجب! من کجا اینها کجا! این چند روز متفاوت ترین روزهای زندگی من نسبت به همه سالهای عمرم بود.

    تو این قدم چقدر رابطه بهتری با خداوند دارم. چقدر برام این تجربه توحیدی لذت بخش است. این سفر رو ینوع پاداش جهان و خداوند دونستم به یک ذره ارتباط بهتر با خدا؛ با یکذره توحیدی تر زندگی کردن؛ به یکذره قدرت رو به خدا دادن؛ به یکذره توکل و ایمان داشتن…

    خیلی چیزا میخواستم بگم هم از اتفاقات این سفر هم راجع به صحبت هاتن استاد در این فایل ارزشمند. اما انگار همین یک تجربه بعنوان گواه صحت و تائید گفته هاتون کافی باشه و همینجا میگم چشم و سخنم را پایان میدهم با اینکه نمی دونم منظورم رو رسوندم یا نه. ممنون و سپاسگزارم بابت همه چیز و این فایل که برام نشانه ای بود که بیام و بنویسم از اتفاقاتی که ممکنست زود فراموش شوند یا بدیهی و طبیعی جلوه نمایند. در پناه خداوند باشید با آرزوی بهترینها براتون. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 192 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    سلام و درود خداوند بر بانو موسوی عزیز

    کلی با کامنتتون خندیدم و حال منو خوب کردی، ممنونم. من خودم کردم و این حرف شما رو خودم خیلی شنیدم. از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون، ما خودمون هم یجورایی از این حرف خوشمون میااااد!!!

    بخصوص وقتی که دستمون به جایی بند نبود و راهی جز تهدید و ترساندن دیگران برای گرفتن حقمان نداشتیم. دیگه دوران این حرفها گذشته. ولی این خراب کردن ذهن ها نسبت به یه قومیت یا یک کشور همیشه برای رسیدن به مقاصد خاصی بوده و رسیدن به این مقصود هم وقتی رسانه ها و فضای مجازی و اینترنت وجود نداشت، راحتتر انجام میشد. همانطور که ما آمریکا رو جای نا امن و بی بند و باری میدونیم. و تصور میکنیم هر کسی تو کمرش یه کلت داره که اگه باهاش بحث کنی عصبی میشه و کلکتون میکنه بخصوص اگه سیاهپوستم باشی! ولی دیدن زندگی استاد یا کامنت های عزیزان سایت چقدر وارونه نشان داده واقعیت ها رو برامون.

    من خودم ایلام زندگی میکنم. خدمتم رو در سنندج بودم. واقعآ از مردم کردستان مهربانتر؛ پاکتر؛ صمیمی تر؛ بخشنده تر؛ و مهمان نواز تر ندیدم.(هر چند بقول استاد آدم خوب و بد همه جا وجود داره و ذات جهان بر همین پایه است. اما ما با آدم خوب هاش همیشه برخورد داشتیم) من تقریبآ تمام ایران رو گشتم. و تقریبا تمام شهرهای کردستانم دیدم. ولی تنها جایی که همسرم گفت احساس امنیت میکنم تو همین مسافرت بود.(اینو در مقایسه با این مطلب میگم که ما تو یه آپارتمان سه واحدی خانوادگی زندگی میکنیم که برادر و مادرم در آن ساکن هستند. ولی شب که میشه همسرم با وجود اینکه من پیشش ام اما باز میره در و قفل میکنه اونم سه قفله چون میگه اینجور خیالم راحته)

    خوشحالم که شما هم روستای زیبای هجیج رفتین و قطعآ از دیدن آبشار بل لذت بردین. واقعآ این آبشار که از دل کوه می جوشه و اون حجم از آب رو سخاوتمندانه وارد رودخانه سیروان میکنه یکی از معجزات خداونده. دیدن منطقه اورامانت و روستاهای تخت اورامان و نودشه و نوسود زیبا و رودخانه پر آب سیروان که چندین استان کشور ازش بهره مندن و حتی کشور عراق از آن استفاده میکنه و شهر زیبای مریوان و زریبار زیبا از خاطرات خوب این سفر بود.

    از تفاوت تون با کل طایفه خودت و همسرت گفتی، این تفاوت رو قدر بدون. چون این تفاوت بین توحید و شرک است. تفاوت بین بودن در مسیر درست با بودن در مسیر غلط است. این مهم نبودن نظر دیگران خیلی ارزشمنده. این به معنای بی حرمتی به عقاید دیگران یا شخص خاصی نیست. این رها شدن از قید و بند هایی است که دین و آدمها را بوسیله اش فرقه فرقه کردند. این باز کردن غل و زنجیرهایی است که به اسم دین و مذهب و بنام خدا و آخرت بر دست و پای ما بستند تا بیشتر مشرک شویم و قدرت را بدیم به آدمها و متوسل بشیم به آدمها برای تغییر سرنوشت و زندگیمان. این گام برداشتن به سمت توحید است.

    استاد همیشه تو صحبت هاشون میگن وقتی شما روی خودتون کار می کنید و تغییر می کنید و باورهاتون متفاوت از جایی میشه که زندگی می کنید؛ جهان شما را هدایت میکنه به جایی که با باورهای شما سازگار است. و این سفر برایم عینیت این کلام استاد بود. خوشحالم که شما چندین سال است که به این مدار و آگاهی رسیدید و احساس خوبتون رو با هیچ چیزی معامله نمی کنید. و خودتون و همسرتان هم مسیر و هم جهت هستین برای حرکت به سمت توحید و خوشبختی.برایتان در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و نعمت و ثروت روزافزون آرزو میکنم دوست عزیز. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  3. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    سلام و درود خدا بر جناب صفری عزیز

    ممنونم از لطفتون دوست عزیز. برای پاسخ به سوالتون من خودم رو فرد مناسبی ندیدم. چون زمانی میتونم پاسخ درستی به سوال شما بدم که شرایط شما رو تجربه کرده باشم. پیشنهاد میکنم سوالتون رو در عقل کل مطرح کنید. قطعآ دوستان زیادی هستند که شما رو راهنمائی می کنن و تجربیاتشون رو در اختیارتون قرار میدن. با آرزوی رونق و بهبود روزافزون کسب و کارتان.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    سلام و درود خداوند بر آقا پویای گل

    چقدر انرژیتون مثبت و عالیه خدا رو شکر. چقدر حال خوب مسریه دوست عزیزم.حالا من معمولا تو ارتباط اول زود صمیمی نمیشم ولی این حال خوب واقعآآآ بغل کردن داره. مرررررسی که اینقدر بشاش و پر انرژی ایت.

    راجع به کامنت نوشتن والا مشغول استفاده از دوره مقدس 12 قدم هستم و اینقدر این دوره برام جذابه و پر از آگاهی که واقعآ فرصت نمی کنم و تقریبا تمام وقت در حال گوش کردن و نت برداری و کامنت نوشتن تو اون دوره ام. هر وقت زمان اجازه دهد و فایلی رو سایت بیاد که حرفی برای گفتن داشته باشم قطعآ کامنت می نویسم هر چند بیشتر از کامنت خوندن لذت میبرم. ممنونم از اینکه کامنت های منو می خونید و نظر لطف شماست که مورد پسند و استفادتون قرار گرفته. برایتان در این مسیر زیبا بهترینها رو آرزو میکنم. به امید یه بغل محکم مردانه واقعی با کلی ایموجی چشم قلبی و ستاره ای. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  5. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    سلام و درود خداوند بر فرشته نازنین خداوند

    مثل همیشه کلی لذت بردم از راز و نیاز و مناجات های قشنگ و توحیدیت با رب العالمین و کلی هم تحسینت کردم بابت این عشق توحیدیت.

    تولد مبارک باشه عزیزم. یسال رشد کردن واقعآ شاد باش و تبریک داره. یسال توحیدی زندگی کردن؛ یسال دست بسر کردن نفس و نجوا؛ یسال توجه به زیبائی ها و خواسته ها؛ یسال اعراض از ناخواسته ها و نازیبائی ها واقعآ جای تبریک دارد. این رشد کردن و افزایش ظرف وجود جای تبریک و شاد باش داره. خیلی خوش اومدی به این دنیای مادی. جهان با وجود افرادی مثل شما جای زیباتری برای زندگی کردن خواهد بود.بهترینها رو در این مسیر زیبا از خداوند وهاب و بخشنده برایتان آرزو میکنم. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  6. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    سلام و درود خداوند بر آقا حسین گل

    میگم هر کی حالش خوب نباشه؛ با این کامنتت حالش خوب میشه. چه برسه به من که حالم عالیه ولی یبار دیگم کامنتتو دوباره خوندم تا حالم عالیتر بشه. قوربون اون لحجه زیبای شیرازیت برم. حالا اگه دخترم کنارم بود اینو نمی ذاشت بنویسم و مجبورم میکرد پاکش کنم چون میگفت مگه استاد نگفت قوربون هیچکسی نرید خخخ اعتراف میکنم بخوبی اون حرفای استاد یادم نمیمون! شانس آوردم محل کارمم و دارم برات کامنت مینویسم. در واقع دارم قوربون اون حس و حال و کنترل ذهن عالیت میشم. ( مثلا دارم درستش میکنم خخخ)

    آقا این جملتو باید با طلا نوشت:

    بابا ایجوری نیست که اطرافت باید همچیز استیبل باشه این تویی که باید استیبل باشی که همچیز برات قشنگ باشه. چون جهان داره به فرکانس من واکنش نشون میده نه به فرکانس دیگران!

    دیگه آقا حسین وقتی حالت خوبه؛ به خودت سخت نمیگیری؛ دنیا رو آب ببره عین خیالتم نیست! توپ منفجر بشه تکون نمیخوری. چرا؟ چون حال بد اصلآ بهت دسترسی نداره خدا رو شکرررررر واسه همینه ساعت 4 صبحم پاشی و 4 ساعتم تو صف باشی تا نوبتت برسه، وقتی جواب منفی بهت بدن بجای اینکه زمین و زمان رو بهم ببافی تا خودتو قربانی کنی میای میگی: دم شما گرم چندبار میام اینجوری میشه ولی حتما یه خیری توش هست خدارو شکرررررررر… و با کل سالن خدا حافظی کردم و اومدم بیرون و راه افتادم. این حالتو خریدارم حسین جان. کلی تحسینت کردم برای اینحد از تسلیم بودن و مقاومت نداشتن. بخدا اگه بتونیم این حسو نگه داریم زندگیمون گلستان میشه و خوشبختترینیم. اگه باور داشته باشیم به الخیر فی ماوقع در زندگیمان همواره هدایت و رستگار میشیم. کلی درس گرفتم ازین تجربه ات. ممنونم که برام نوشتی کاکو. در پناه خدا باشی. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    عزیزم

    جشن تو جشن تولد

    تموم خوبی هاست

    جشن تو شروع زیبای

    تموم شادی هاست

    تولدت مبارک، تولدت مبارک

    تولدت مبارک، تولدت مبارک

    سلام و درود خدا بر پاکیزه خدا

    برای ما هر روز روز تولد است عزیزم!

    برای ما هر روز فرصت تولد است رفیق!

    برای ما هر روز، هنگام جشن و سرور و شادیست نازنین!

    وقتی خدا چیزی می خواهد، ما که باشیم که چیز دیگه ای بخواهیم.

    الخیر فی ماوقع!

    چه بهتر!

    یبار دیگه خودتو در آغوش بگیر

    یبار دیگه خودتو نوازش کن

    یبار دیگه قوربون صدقه خودت برو

    یبار دیگه به خودت افتخار کن

    یبار دیگه خودتو دوست داشته باش

    یبار دیگه شکرگزار زیبایی و نعمتهایی باش که خدا بهت داده

    یبار دیگه به هستی عشقت رو ساطع کن

    یبار دیگه آهنگ شاد پلی کن و برای خودت برقص

    یبار دیگه شادی تو با دیگران تقسیم کن

    یبار دیگه غرق این احساس خوب شو

    مگه کاری مهمتر از این تو زندگی مون داریم؟

    مگه خدا چیزی بیشتر از این ازمون میخواهد؟

    به زمانبندی خداوند ایمان بیاوریم

    هیچ چیزی دیر نشده است

    هیچ چیزی فراموش نشده است

    مدیریت امورمان را بسپاریم به خداوند

    تا اینجور برایمان عشق بکارد

    احساس خوب بکارد

    شادی بیافریند

    قطعآ امروز بیشتر از آنروز بهش احتیاج داشتی!

    مثل طفلی نوپا قد کشیدن و بزرگ شدن و رشد بی نظیرت رو در این مسیر زیبا لمس میکنم و میبینم و به وجود مقدست افتخار میکنم.

    این کامنت هایی که یکی دو روزه بین ما رفت و برگشت

    افزایش مدارم رو ملموس احساس میکنم

    میدونی چرا؟

    چون حرف ما توحید بود!

    چون وصل شدن به این منبع بیکران هستی، خود بخود تو را بالا می کشد

    خودبخود تو را به خودش نزدیک می کند

    جنس کلام و حرفای من و تو یکی است

    خدای من و تو خیلی بهم شبیه است

    برای همین نوع و جنس کلاممان هم شبیه به هم است

    بهترینها نصیب دلت رفیق

    احساس خوبی که دارم 1000 برابر تقدیم تو باد

    و دعای زیبای خودت که بهترین چیزی است که تا بحال کسی برایم خواسته را تقدیم خودت میکنم.

    برایت خدا را میخواهم

    غرق شادی و نور و آرامش باشی

    در پناه حق. یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: