ذهن تو به خاطر سالها تمرکز بر محدودیتها و مشاهدهی کمبودهای زندگی آدمهای اطرافت و «تقلای پایان ناپذیرشان» برای کسب نانی بخور و نمیر، نا آگاهانه برنامه ریزی شده تا بدترین سناریوی ممکن را دربارهی سهمی بچیند که میتوانی از فراوانی بی انتهای نعمتهای جهان تجربه کنی.
ذهن تو ناآگاهانه کدنویسی شده، تا بدبینانهترین نگاه را به دستاوردها و کیفیت زندگی افرادی داشته باشد که، احتمالا تجاربشان هیچ سنخیتی با کمبودها و محدودیتهایی که با آنها دست به گریبان هستی، ندارد.
اما آنچه که باید برایت چالش برانگیز بشود، تلاش برای نادیده گرفتن، جعلی دانستن و حقیقت نداشتنِ این مدارک و شواهد-که فقط فروانی نعمتهای جهان و امکان پذیریِ تجربهشان را برای تو شهادت میدهد- نیست، بلکه باید به دنبال عواملی بگردی که بین تو و آن نعمتها سدّ ساخته و این تفاوت را در نتایج، بوجود آورده است. عاملی که بیرون از تو و خارج از دسترسِ تو نیست. بلکه درون تو و کاملاً تحت امر و کنترل آگاهانهی توست.
باید به عنوان موجودی که «همتا و مانند خداوند» است، آگاهانه ذهن محدودت را از مدار خارج کنی و قدرت و سلاحی را به خدمت بگیری که برای خلق آگاهانهی زندگیات در وجودت نهادینه شده است.
این سلاح-که قدرتش مافوق تصورات بشری است، کنترل ذهن و کنترل کانون توجه نام دارد. همان که قرآن آن را تقوا مینامد و عامل برتری آدمیان نسبت به یکدیگر برمیشمارد. زیرا حقیقت این است که، میزان موفقیت هر فرد، به میزانِ توانایی او در کنترل ذهنش است.
حقیقت این است که میزان تجربهی هر فرد از نعمتها و برکتهای بی انتهای این جهان، به اندازهای است که میتواند فراوانی نعمتهای جهان را باور کند.
اما ذهنی که سالها در محاصرهی محدودیتها و کمبودها بوده، چگونه فراوانی نعمتها را باور میکند؟!
پاسخ ساده است.
باید «برعکس عمل کردن» و «وارونه رفتار کردن» نسبت به شیوهها و عادتهای کهنهی قبلی را شروع کنی و با صدّق بالحسنی شدن، عملاً بر علیه باورهای محدودی کننده ی قبلیات بشوی.
باید به جای حسادت به دستاوردهای دیگران، تحسین آن نعمتها را برگزینی؛
باید از کذّب بالحسنی بودن دست برداری و به جای برچسب زدن به آن دستاوردها یا جعلی، غیر انسانی و دروغ پنداشتنشان، آنها را به عنوان سند و شاهدی در ذهنت نگه بداری که «فراوان بودن نعمتها و فرصتها» و «امکان پذیری تحقق خواستههایت» را به تو نوید میدهد.
باید از تمرکز بر نشانههای کمبود، روی برگردانی و با تأیید کوچکترین نشانههای فراوانی، به آنها قدرت ببخشی؛
باید شروع به لیست کردنِ افرادی نمایی که در هر دقیقه با پیوستن به جمع ثروتمندان، پایان ناپذیر بودن نعمتها، فرصتها و بازارها را شهادت میدهند؛
اینها همان کدهایی است که آرام آرام، ذهنت را برای فراوانی برنامه ریزی میکنند و درهای نعمت و برکت را به روی زندگیات باز نگه میدارند.
«باور به فروانی» یعنی، تغییرِ آرام آرامِ ریشههای محدودکنندهای که افکار، رفتار، راهکارها، ایدهها و نگاه محدودکنندهات را درباره پول و ثروت شکل داده و تو را در مدار تجربهی کمبودها و احاطه شدن با محدودیتها قرار داده و شرایط نادلخواه کنونی را برایت ساخته است.
«ساختن باور فراوانی» یعنی، برپا کردن جهادی اکبر برای تغییر برنامهای که تو را به این باور رسانده که: «همهی چیزهای خوب، کم و ناکافیاند»
جهادی اکبر که رفتارهایت را از کنترل ذهن خارج و تحت رهبری و هدایتِ قلبت قرار میدهد. یعنی اساس آن رفتارها را از باور به کمبود به «باور به فراوانی» تغییر میدهد تا:
به جای تلاش برای پایین کشیدن دیگران و جعلی و بی ارزش پنداشتن دستاوردهایشان به منظور بالا نگه داشتن خودت، «نگاهِ ارزشمندانه و کاربردی» به علائقت را یاد بگیری و با تمرکز بر علائقت، خودت را رشد دهی.
و به جای رقابت سرسختانه با دیگران و کپی کردن ایدههای آنها، پتانسیل منحصر به فرد علائقت را درباره خلق ثروت، ببینی و باور کنی، فارغ از اینکه دیگر افراد موفق، از چه راهی چنین دستاوردهایی را ساختهاند.
جهاد اکبر، به معنی سختی و رنج بیشتر نیست، بلکه به معنای تعهد جدّیتر برای کنترل ذهن و برای گماردن نگهبانی تا دندان مسلح برای ورودیهای ذهن است که اجازهی ورود هر نگرش، فکر، ایده، خبر، باور و نگاهی را نمیدهد.
نگهبانی از جنس ایمان به امکان پذیر بودن تحقق رویاهایت است. ایمانی که آنقدر سریع عمل میآورد که فرصتی برای دوباره فکر کردن و سنجیدن محدودیتها یا کمبودها، نمیماند.
نگهبانی از جنس: «بیش از نیاز نوع بشر عشق، سلامتی، ثروت، فرصت و خوشبختی وجود دارد»
«نگهبانی از جنس ایمان به فراوانی» که خودش را در تحسین دستاوردهای دیگران نشان میدهد و کوچکترین نشانههای فراوانی را ارج مینهد و به عنوان سندی در ذهنش نگه میدارد که به او امکان پذیر بودن رویاها و تحقق خواستههایش را یادآور بشود.
حقیقت این است که فروانی نعمتها، ثروتها، فرصتها، آدمها و … طبیعتِ این جهان است. فقط این ما هستیم که باورها و نگرشهای متفاوتی دربارهی «رفاهِ در حال گسترش این جهان» داریم و همین تفاوت، سهمِ ما از میزان تجربهی این رفاه را تعیین کرده است.
حقیقت این است که، برای افراد موفق فرقی ندارد که دستاوردهایشان تحسین شود یا دروغ و جعلی سنجیده شود، اما وقتی به جای تحسین، حسادت را برمیگزینی و بخل میورزی و به جای تأیید و آشکار ساختن آن نعمتها، پوشانندهی آنها میشوی، دنباله رو محدودیتهای ذهنت میشوی و با طناب او به چاه محدودیتهای بیشتر میروی و با کمبودهای بیشتر احاطه میشوی.
حقیقت این است که، با برچسب زدن به موفقیتهای دیگران و جعلی دانستن ثروتشان، نعمتها و ثروتها از آن افراد گرفته نمیشود. اما ماندن در این فرکانس، آنچنان به شما ضربه میزند و در مدار محدودیتها نگه میدارد که به سختی از عهدهی تأمین نانی بخور و نمیر برمیآیی.
حقیقت این است که، نگاه حسادت، آمیز، محال و ناباورانه به نعمتها و امکاناتی که دیگران در زندگیشان تجربه میکنند، باور کمبود را در ذهنت میکارد و ذهنت را برای تجربهی کمبودهای بیشتری از سلامتیو خوشبختی و رفاه، کدنویسی میکند.
پس قبل از اینکه ذهن فرصتی برای حسادت یا انکار آن نعمتها و ثروتها بیابد، به خودت لطف کن و با کلام، نگاه و باور خودت، به خودت ظلم نکن و خودت را از اینهمه فراوانی و رفاهی که جهان را در برگرفته، محروم نکن.
بلکه با تحسین و سپاسگزاری، وجود نعمتها و فراوانی را تأیید و باور کن تا به سمت تجربه شان هدایت بشوی. این الگوریتم ورود ثروت به زندگی است.
آگاهیها و تمرینات دوره روانشناسی ثروت 1، اجرای جهاد اکبری را در عمل به ما یاد میدهد که آرام آرام این نگهبان را در وجودمان میسازد و بر سردر ذهنمان میگمارد تا از عهدهی کنترل ذهنمان بربیاییم و به این وسیله، در مدار تجربه رفاهِ بیشتر، سلامتی بیشتر، عشق بیشتر قرار بگیریم و سطح عالیتری از کیفیت را نه فقط در وضعیت مالیمان-بلکه در تمام جنبههای زندگیمان تجربه کنیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD462MB31 دقیقه
- فایل تصویری راهکاری برای ایجاد باور قدرتمندکنندهی «فراوانی»142MB31 دقیقه
- فایل صوتی راهکاری برای ایجاد باور قدرتمندکنندهی «فراوانی»14MB31 دقیقه
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت
آرزوها دست یافتنی هستن و نعمتها به ما داده میشه اگر که در مسیر درست قرار بگیریم
اگه خودمون رو باور کنیم
اگه خدای خودمون رو باور کنیم و
قوانین رو درک کنیم اینها بهمون داده میشه
من گفتم بهتون یک راننده تاکسی بودم که توی زندگیم هیچی نداشتم یک موتور قراضه داشتم ولی الان توی زندگیم همه چیز دارم چندین و چند تا ماشین دارم دهها ملک دارم و هر چیزی که توی زندگیم خواستم رو خلق کردم و این موضوعی هم که میخوام در موردش صحبت کنیم در مورد همین بحث فراوانی و باور فراوانیه که خیلیها وقتی که نعمتها رو میبینن جور دیگهای به نعمتها نگاه میکنن.
چی میشه که توی ذهن ما فراوانی قابل باور میشه؟؟
یعنی ما باور میکنیم که نعمتها هستن؟
در مورد من اینجوری بود که من نگاه میکردم که انسانهایی هستن که نعمتهای بسیار زیادی دارن،
ثروتهای بسیار زیادی دارن،
روابط خیلی قشنگی دارن،
زندگی خیلی آرومی دارن
هر چقدر که بیشتر اینها رو نگاه میکردم بیشتر باور میکردم که میشود، که این کار امکان پذیره،
این اتفاق میتونه رخ بده
یعنی من برخلاف خیلیها که وقتی یک کسی یه نعمتی داره یک ثروتی داره یک روابط عاشقانهای داره حسادت میورزن من از وقتی که قانون رو درک کردم به جای حسادت ورزیدن شروع کردم به تحسین کردن
شروع کردم به تایید کردن
شروع کردم به سپاسگزاری کردن خداوند،
خدایا شکرت که اینقدر نعمت دارن
خدایا شکرت که این نشون میده که میشود نعمت داشت
میشود همه چیز داشت
میشود این همه ملک و سلامتی و روابط و ثروت داشت
یعنی اینو به عنوان یک اصلی به عنوان یک شاهدی که نشون میده ثروتمند شدن امکان پذیره میدیدم
اما خیلی از دوستان برعکس عمل میکنن
وقتی یه کسی یه نعمتی داره نگاه میکنن میگن طرف کلاهبرداره،
طرف دزدی کرده
یا طرف داره دروغ میگه.
حالا مثلاً توی فضای کاری ما اگر مثلاً من یک نعمتی دارم میگم این نعمت رو دارم میگن دروغ میگه
این داره خالی میبنده
اینو نداره
اینو الکی داره میگه
فتوشاپه
کاری که من میکردم دقیقاً بر خلاف این بود
یعنی اگر یه کسی یه نعمتی داشت من میگفتم که خدایا شکرت این نشون میده این شهادت میده این موضوع که منم میتونم داشته باشم
که نعمتها بیپایانه
فراوانی بیپایانه
این همه آدم هر روز دارن ثروتمندتر و ثروتمندتر میشن پس میشود من هم داشته باشم و تحسین میکردم و تشویق میکردم
براش آرزوی موفقیت میکردم،
خودم هیچی نداشتم ولی فهمیده بودم که به جای اینکه بیام به ذهنم بگم که اینا دارن دروغ میگن اینا دارن خالی میبندن اینا از دزدی به اینجا رسیدن بیام بگم که این نشون میده که میتوان داشت
این داره این باور رو در من ایجاد میکنه که فراوانی بیانتهاست
میتوان این ثروتها رو داشت.
وقتی که فردی نگاه میکنه به نعمتهای من و میگه این آدم داره دروغ میگه توی زندگی من که تاثیری نداره
اگر همه مردم دنیا بگن آقا این عباس منش این نعمتها رو نداره و داره دروغ میگه مگه چیزی از من گرفته میشه؟
مگه مثلاً این نعمتها از من گرفته میشه؟
برای من که فرقی نمیکنه
برای اون فردی که داره اینجوری فکر میکنه ولی خیلی فرق میکنه
اون داره خودش با دست خودش داره خودش رو از نعمتها دور میکنه
داره نعمتها و ثروتها رو از زندگیش دور میکنه
چرا؟؟
چون باورش اینه که نمیشود داشت
اگر یکی داره یا داره دروغ میگه یا از راه نادرست بهش رسیده
من برعکسش نگاه کردم
من هر کسی هر نعمتی داشت ذهنم رو کنترل میکردم که تحسینش کنم به جای حسادت و باور کنم که میشود.
میشود داشت.
این همه انسان هستن تو دنیا از مسیر درست به ثروتهای افسانه ای رسیدن به بینهایت ثروت.
من اینو باور کردم،
وقتی که باور کردم هدایت شدم به سمتش،
وقتی شما اینا رو باور میکنید و تحسین میکنید و باور میکنید که میشود،
من هم میتونم داشته باشم
هدایت میشید
قدم به قدم هدایت میشید به نعمتش،
من مثلاً اون اتوبوس مسافرتی رو که دیدید من باور کردم،
اول باور کردم که میتونم داشته باشم بعد هدایت شدم به سمتش
یعنی اگر میدیدم یه کسی داره تحسین میکردم میگفتم خدایا شکرت
یعنی یه خونه روی چرخ میتونه باشه؟
آدم خونش رو برداره ببره اینور و اونور و همه چی هم داشته باشه؟
بعد میگفتم آره میشه دارن میتوان داشت
افرادی دارن،
افرادی میتونن خرید کنن
میتونن داشته باشن،
این چیزها داره ساخته میشه
هر روز هم داره بیشتر و بیشتر ساخته میشه
به خاطر اینکه آدمهای بیشتری میتونن اینا رو بخرن
و اینا چیکار میکرد توی ذهن من؟؟
باور فراوانی رو گسترش میداد
شایدم توی ایران دلیل اینکه بعضیا فکر میکنن دروغه این باشه که خیلی زیاد بهشون دروغ گفته شده از طرق مختلف.
من خودم توی ذهن خودم دروغ گفتن رو با ترس ربط دادم
یعنی من یه آدمی هستم که خیلی خیلی سختمه که بترسم از چیزی.
یعنی اگه از چیزی بترسم میرم توی دلش تا این ترسه بریزه
نمیتونم ترس رو با خودم حمل کنم
از بچگی اینجوری بودم
یعنی یه آدمی بودم که همون موقع افرادی بودن زور میگفتن، اذیت میکردن، سعی میکردم برم تو دلش،
برم حالا دعوا میکردم
ولی نمیتونستم بترسم از اونا
میگفتم میرم بالاخره یه اتفاقی میفته ولی اینکه بزارم این ترس بر من مسلط بشه این خط قرمزم بود
و از اونجایی که کلاً ترس خط قرمزمه و دروغ رو ارتباط دادم به ترس
یعنی توی باورهای من اینه که هر کسی که دروغ میگه داره میترسه که دروغ میگه تنها دلیلش ترسه
حالا ترس از نظر مردم
ترس از اینکه مشکلی براش پیش بیاد خلاصه با هر عنوانی یک فردی دروغ میگه به دلیل ترسِ،
اینو به پسرم هم آموزش دادم گفتم هر وقت داری دروغ میگی یعنی داری میترسی
یه آدم ضعیف و ترسو هستی
دروغگو یه آدم بدبخت و ضعیف و ترسوهه
اگر میخواهی بدبخت و ضعیف و ترسو نباشی دروغ نگو راستش رو بگو
همیشه راستش رو بگو
هر پیامدی هم داره بپذیر
ولی اجازه نده که ترس تو رو کنترل کنه، اجازه نده
چون اگر ترس تو رو کنترل کنه تو بدبخت میشی
هیچی از زندگی نمیفهمی
به خاطر همین تو زندگیم اصلاً برنامهام این بوده که صادق باشم
با همه صادق باشم
یه موقعهایی هم مثلاً خیلیا به من گفتن که خیلی دیگه زیادی صادقی نمیخواد مثلاً بگی اینو
یه جور دیگهای بگو
نذار بفهمن و فلان
من اصلاً برام مهم نیست
من اون چیزی که واقعیت داشته تو زندگیم گفتم
این همه فایل آماده کردم گفتم توی این مسئله توی این داستان من اشتباهات بسیار فاحشی داشتم ولی اجازه ندادم که ترسها بر من غلبه کنن.
من به لطف الله مهربان هر چیزی رو در زندگیم خواستم به دست آوردم هر چیزی رو که خواستم،
ولی بعضی موقعها میبینم که افرادی هستن میگن عباس منش داره دروغ میگه اینا مال خودش نیست،
بعد من میگم بنده خدا تو با این کارت که به من که ضربه نمیزنی
این نعمتها که از من گرفته نمیشه که،
تو داری نعمتها رو از خودت میگیری حالا شاید توی ایران اینقدر به همدیگه دروغ گفتن که افراد دیگه همه چی رو دروغ میپندارن
ولی یادتون باشه توی این مسئله اگر باور کنید که طرف داره دروغ میگه دارید به خودتون ضربه میزنید
شاید افرادی باشن که دروغ بگن
ما که نمیدونیم بقیه چه جوری ان، موضوع اینجاست که اگر تو باورت این باشه که طرف داره دروغ میگه این باور به تو ضربه میزنه
این باور باعث میشه که دیگه نعمتها رو اصلاً نتونی باور کنی که میتونی داشته باشی
چون میگی همه دارن دروغ میگن
هرکی هرچی میگه من دارم،
دروغ میگه نداره
داره دروغ میگه
فتوشاپه،
من حتی افراد نزدیک
برادر خانمهای سابق ما
مثلاً اومده بودیم آمریکا ایشون سمینار داشت بعد به بقیه،
با اینکه میدونست ما آمریکا هستیم میگفتش که نه استاد عباس منش توی ویلای خودش توی شماله،
الکی عکس میذاره فتوشاپ میکنه میگه من آمریکام
یا یکی دیگهشون من پسرم رو فرستاده بودم کمپ تابستانی،
اون موقع به پول ایران 100 میلیون هزینه کردم برای دو سه هفته این بره کمپ لذت ببره
دایی هاش گفته بودن کجاست؟
من گفتم رفته کمپ
بعد اینا رفته بودن فک و فامیل خودشون رو پر کرده بودن که اینا اینقدر بدبختن و ندارن و بیچارهان، رفتن آمریکا توی کمپ زندگی میکنن،
اون موقع دیگه گفته بودن که رفتن آمریکا،
در صورتی که من کلی هزینه کرده بودم برای اینکه پسرم بتونه بره اونجا برای دو سه هفته 100 میلیون هزینه کرده بودم یعنی این نوع نگاه،
نگاه حسادت، نگاه باورنکردن نعمتهای دیگران، باعث میشه ما از نعمتها محروم بشیم.
من ذهنم رو جوری تربیت کردم که اگه کسی نعمتی داره اولین چیزی که به ذهنم برسه این باشه که خدایا شکرت پس میشود
اینم شاهدش، اینم سندش،
میشود داشت
پس نعمتها بیپایانِ
منم میتونم داشته باشم
اگر اون داره منم میتونم داشته باشم،
دوست داشتم که نگاهتون به نعمتهای دیگران،
اگر میخواهید که نعمت وارد زندگیتون بشه
اگر نمیخواهید که ما اصلاً با هم صحبتی نداریم
اگر میخواهید نعمتها وارد زندگیتون بشه باید باور کنید که میشود،
امکان پذیره،
چه جوری میتونیم باور کنیم امکان پذیره؟؟
ببینیم که بقیه تونستن داشته باشن
به جای اینکه برچسب بزنیم
به جای اینکه حسادت بورزیم تحسین کنیم
تبریک بگیم
خدایا شکرت
من میگم اون موقع که هیچی نداشتم من هر کجا میرم ویلاهای قشنگ هر چیزی میبینم که افراد نعمتهایی رو دارن تحسینشون میکنم میگم خدایا شکرت چقدر این ویلا زیباست
چقدر این ماشین قشنگه
خدا بهشون بیشتر بده ببین میشود داشت
ببین چقدر دنیا فراوانیه
یعنی وقتی که اینا رو تکرار کردم باورپذیر شد برام که میشود داشت
و بعد هدایت شدم به نعمتها
تا وقتی که شما باور نکنید که نعمتها وارد زندگیتون نمیشه
وقتی که باور میکنید میشود داشت هدایت میشید
به اندازه باورتون قدم به قدم آرام آرام نعمتها وارد زندگیتون میشه
بنابراین به جای اینکه فکر کنید بقیه دارن دروغ میگن
به جای اینکه برچسب بزنیم روی بقیه، تحسین کنیم افراد موفق رو
اگر میخواهید موفق بشید تحسینشون کن
توی هر زمینهای
بحث فقط ثروت هم نیست
اگر یک فردی روابط عاشقانه قشنگی داره من یادمه اگر اون موقع خیلیها بودن توی تهران دوتا دختر و پسر شاد و خوشگل با همدیگه میرفتن دست تو دست همدیگه میزدن میخندیدن میرفتن بعد یه خانم وایساده بود گفتش که جیک جیک مستونتونه فکر زمستونتون نیست حالا بزنید برقصید حالا دو روز دیگه همچین توی سر و کله هم بزنید
بعد من گفتم ای بابا بنده خدا تو داری خودت رو از نعمتها دور میکنی اینا که بلایی سرشون نمیاد
اینا که دارن حال میکنن واسه خودشون تو داری نعمتها رو از خودت دریغ میکنی با این نوع نگاهت.
من یاد گرفتم وقتی یک رابطه عاطفی قشنگی میبینم تحسینش کنم
چقدر عالیه
باورپذیر بشه توی ذهن من رابطه عاطفی فوق العاده هم میتوان داشت
ولی وقتی بگی نه بابا اینا دارن فیلم بازی میکنن اینا دارن جلوی ما اینقدر با همدیگه خوب برخورد میکنن
به محض اینکه برن خونه خودشون توی سر و کله همدیگه میزنن
وقتی اینو داری هی تکرار میکنی
وقتی داری اینو باور میکنی تو هم هدایت میشی به همین زندگی،
زندگی چیه غیر از باورهای ما،
زندگی همینه
باورهای ما تبدیل میشن به زندگی ما
اگر باورمون اینه که همه روابط درب و داغونن
یعنی خیلی از اونایی که مجردن و هیچ رابطهای رو برقرار نمیکنن چه خانم چه آقایون،
دلیلش اینه که دو تا رابطه نامناسب داشتن شکست عاطفی خوردن به این نتیجه رسیدن که اصلاً نمیشود رابطه درست داشت
نمیشود رابطه قشنگ داشت
کسی هم که داره یا داریم میبینیم، دروغ داره میگه، فیلم بازی میکنه جلوی ما، اینجوری نشون میده
بعد تصمیم میگیرن که من هیچ وقت نمیخوام رابطه داشته باشم دیگه تا ابد اینا توی تنهایی میمونن
کسی که میخواد یه ذره بهشون نزدیک بشه سریع میزنن زیر کاسه کوزه همه چیز رو خراب میکنن بعد میگن چرا ما تنهاییم این باوره داره تنها نگهشون میداره
چون باورشون اینه که رابطه عاطفی ضربه میزنه، پدرمون رو در میاره، بدبختمون میکنه، آخرش زجر و گریه و ناراحتی و غصه و افسردگیِ
بنابراین اصلاً رابطه نداشته باشیم
چرا؟؟
چون الگوهاشون اینه
چون اون چیزایی که دیدن اینجوری تفسیر کردن توی ذهنشون.
شاید افرادی باشن که رابطه عاطفی مناسبی ندارن
اما آیا نیستن افرادی که رابطه عاطفی عاشقانه و قشنگی دارن؟؟
چرا ما به اونا توجه نکنیم.
حالا خیلیا هستن اگر یک کسی یه رابطه قشنگی هم داشته باشه میگن دروغه، دارن با این کارشون نعمتها رو از خودشون دور میکنن
به همین دلیل یکی از نکات بسیار بسیار مهمی که من رعایت کردم توی زندگیم تحسین افراد موفق بوده
توی هر زمینهای
تحسین بوده تبریک بوده و باورپذیر کردن اینکه این نشون میده که میشود داشت
من هم میتونم داشته باشم
اگر این کار رو یاد بگیریم درست انجام بدیم نعمتها رو باور کنیم ثروتها رو باور کنیم و باور کنیم که بینهایت نعمت و ثروت میتونه وارد زندگیمون بشه
چرا؟؟
چون بقیه تونستن این کارو بکنن
ما هم از همون سیستم عصبی و ذهنی داریم استفاده میکنیم که بقیه توی مغزشونه
یعنی یه چیزی توی مغز ما هست
توی این کله ما یه سیستمی هست که توی کله همه هم همین سیستمه هیچ فرقی نمیکنه اگر اونا تونستن از این سیستم جوری استفاده کنند که زندگیشون رابطهشون سلامتیشون عاشقانه و فوق العاده و پر
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت🪴
“ذهن ما به خاطر سالها تمرکز بر محدودیتها و مشاهدهی کمبودهای زندگی آدمهای اطرافمون و تقلای پایان ناپذیرشون نا آگاهانه برنامه ریزی شده تا بدترین سناریوی ممکن رو دربارهی سهمی بچینه که میتونیم از فراوانی بی انتهای نعمتهای جهان تجربه کنیم.
ذهن ما ناآگاهانه کدنویسی شده، تا بدبینانهترین نگاه رو به دستاوردها و کیفیت زندگی افرادی داشته باشه که، احتمالا تجربه شون هیچ سنخیتی با کمبودها و محدودیتهایی که با اونها دست به گریبان هستیم، نداره.
پس باید به دنبال عواملی بگردم که بین من و اون نعمتها سدّ ساخته و این تفاوت رو در نتایج، بوجود آورده.
عاملی که بیرون از من و خارج از دسترسِ من نیست.
بلکه درون من و کاملاً تحت امر و کنترل آگاهانهی خودمه.
باید به عنوان موجودی که همتا و مانند خداونده، آگاهانه ذهن محدودم رو از مدار خارج کنم و قدرت و سلاحی رو به خدمت بگیرم که برای خلق آگاهانهی زندگیم در وجودم قرار داده شده.
این سلاح کنترل ذهن و کنترل کانون توجهِ
همون که قرآن اونو تقوا میدونه
و عامل برتری آدمها نسبت به یکدیگر به حساب میاره.
پس میزان موفقیتم، به اندازه تواناییم در کنترل ذهنه.
میزان تجربم از نعمتها و برکتهای بی انتهای این جهان، به اندازهایه که بتونم فراوانی نعمتهای جهان رو باور کنم.
پس حالا ذهنم که سالها در محاصرهی محدودیتها و کمبودها بوده، چگونه فراوانی نعمتها رو باور کنه؟!
پاسخ اینه که:
“باید برعکس عمل کردن و وارونه رفتار کردن نسبت به شیوهها و عادتهای کهنهی قبلی رو شروع کنم
باید به جای حسادت به دستاوردهای دیگران، تحسین اون نعمتها رو انتخاب کنم؛
باید از کذّب بالحسنی بودن دست بردارم و به جای برچسب زدن به اون دستاوردها یا جعلی، غیر انسانی و دروغ دونستنشون، اونها رو به عنوان سند و شاهدی در ذهنم نگه دارم که فراوان بودن نعمتها و فرصتها و امکان پذیری تحقق خواستههام رو بهم نوید میده.
باید از تمرکز کردن بر نشانههای کمبود، روی برگردونم و با تأیید کوچکترین نشانههای فراوانی، به اونها قدرت بدم؛
باید شروع به لیست کردنِ افرادی کنم که در هر دقیقه با پیوستن به جمع ثروتمندان، پایان ناپذیر بودن نعمتها، فرصتها و بازارها رو شهادت میدن؛
اینها همون کدهایی هست که آرام آرام، ذهنم رو برای فراوانی برنامه ریزی میکنه و درهای نعمت و برکت رو به روی زندگیم باز نگه میدارن.
باور به فروانی یعنی، تغییرِ آرام آرامِ ریشههای محدودکنندهای که افکار، رفتار، راهکارها، ایدهها و نگاه محدودکنندهام رو درباره پول و ثروت شکل داده و منو در مدار تجربهی کمبودها و احاطه شدن با محدودیتها قرار داده و شرایط نادلخواه الان رو برام ساخته.
ساختن باور فراوانی یعنی، برپا کردن جهادی اکبر برای تغییر برنامهای که منو به این باور رسونده که
همهی چیزهای خوب، کم و ناکافیان.
جهادی اکبر که رفتارهام رو از کنترل ذهنم خارج و تحت رهبری و هدایتِ قلبم قرار بده.
یعنی اساس اون رفتارها رو از باور به کمبود به باور به فراوانی تغییر بده تا:
به جای تلاش برای پایین کشیدن دیگران و جعلی و بی ارزش دونستن دستاوردهاشون به منظور بالا نگه داشتن خودتم،
«نگاهِ ارزشمندانه و کاربردی» به علائقم رو یاد بگیرم و با تمرکز بر علائقم، خودم رو رشد بدم.
و به جای رقابت سرسختانه با دیگران و کپی کردن ایدههای اونها، پتانسیل منحصر به فرد علائقم رو درباره خلق ثروت، ببینم و باور کنم، فارغ از اینکه دیگر افراد موفق، از چه راهی چنین دستاوردهایی رو ساختن.
جهاد اکبر، به معنی سختی و رنج بیشتر نیست،
بلکه به معنی تعهد جدّیتر برای کنترل ذهن و گذاشتن نگهبانی تا دندان مسلح برای ورودیهای ذهنمه که اجازهی ورود هر نگرش، فکر، ایده، خبر، باور و نگاهی رو نمیده.
نگهبانی از جنس ایمان به امکان پذیر بودن تحقق رویاهامه.
ایمانی که اونقدر سریع عمل بیاره که فرصتی برای دوباره فکر کردن و سنجیدن محدودیتها یا کمبودها رو نده.
نگهبانی از جنسِ
بیش از نیاز نوع بشر عشق، سلامتی، ثروت، فرصت و خوشبختی وجود داره.
نگهبانی از جنس ایمان به فراوانی که خودش رو در تحسین دستاوردهای دیگران نشون بده و کوچکترین نشانههای فراوانی رو ارج بذاره و به عنوان سندی در ذهنم نگه داره که بهم امکان پذیر بودن رویاها و تحقق خواستههام رو یادآور بشه.
چون فروانی نعمتها، ثروتها، فرصتها، آدمها طبیعتِ این جهانه.
فقط این خودمون هستیم که باورها و نگرشهای متفاوتی دربارهی «رفاهِ در حال گسترش این جهان» داریم و همین تفاوت، سهمِ ما از میزان تجربهی این رفاه رو تعیین کرده.
برای افراد موفق فرقی نداره که دستاوردهاشون تحسین بشه یا دروغ و جعلی سنجیده بشه،
ولی وقتی به جای تحسین، حسادت رو انتخاب کنم و بخل بورزم و به جای تأیید و آشکار ساختن اون نعمتها، پوشانندهی اونها بشم،
اونوقت دنباله رو محدودیتهای ذهنم میشم و با طناب اون به چاه محدودیتهای بیشتر میرم و با کمبودهای بیشتر احاطه میشم.
باید بدونم که با برچسب زدن به موفقیتهای دیگران و جعلی دونستن ثروتشون، نعمتها و ثروتها از اون افراد گرفته نمیشه.
اما موندن در این فرکانس، آنچنان بهم ضربه میزنه و در مدار محدودیتها نگه میداره که به سختی از عهدهی تأمین نانی بخور و نمیر بربیام.
باید بدونم که نگاه حسادت آمیز، محال و ناباورانه به نعمتها و امکاناتی که دیگران در زندگیشون تجربه میکنن، باور کمبود رو توی ذهنم میکاره و ذهنم رو برای تجربهی کمبودهای بیشتری از سلامتیو خوشبختی و رفاه، کدنویسی میکنه.
پس باید قبل از اینکه ذهنم فرصتی برای حسادت یا انکار اون نعمتها و ثروتها پیدا کنه، به خودم لطف کنم و با کلام، نگاه و باور خودم، به خودم ظلم نکنم و خودم رو از اینهمه فراوانی و رفاهی که جهان رو در برگرفته، محروم نکنم.
بلکه با تحسین و سپاسگزاری، وجود نعمتها و فراوانی رو تأیید و باور کنم تا به سمت تجربه شون هدایت بشم. این الگوریتم ورود ثروت به زندگیه.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت
راهکاری برای ایجاد باور قدرتمند کننده فراوانی
بخشی از صحبتهای استاد به صورت نوشتاری🪴
آرزوها دست یافتنی هستن و نعمتها به ما داده میشه اگر که در مسیر درست قرار بگیریم
اگه خودمون رو باور کنیم
اگه خدای خودمون رو باور کنیم و
قوانین رو درک کنیم اینها بهمون داده میشه
من گفتم بهتون یک راننده تاکسی بودم که توی زندگیم هیچی نداشتم یک موتور قراضه داشتم ولی الان توی زندگیم همه چیز دارم چندین و چند تا ماشین دارم دهها ملک دارم و هر چیزی که توی زندگیم خواستم رو خلق کردم و این موضوعی هم که میخوام در موردش صحبت کنیم در مورد همین بحث فراوانی و باور فراوانیه که خیلیها وقتی که نعمتها رو میبینن جور دیگهای به نعمتها نگاه میکنن.
چی میشه که توی ذهن ما فراوانی قابل باور میشه؟؟
یعنی ما باور میکنیم که نعمتها هستن؟
در مورد من اینجوری بود که من نگاه میکردم که انسانهایی هستن که نعمتهای بسیار زیادی دارن،
ثروتهای بسیار زیادی دارن،
روابط خیلی قشنگی دارن،
زندگی خیلی آرومی دارن
هر چقدر که بیشتر اینها رو نگاه میکردم بیشتر باور میکردم که میشود، که این کار امکان پذیره،
این اتفاق میتونه رخ بده
یعنی من برخلاف خیلیها که وقتی یک کسی یه نعمتی داره یک ثروتی داره یک روابط عاشقانهای داره حسادت میورزن من از وقتی که قانون رو درک کردم به جای حسادت ورزیدن شروع کردم به تحسین کردن
شروع کردم به تایید کردن
شروع کردم به سپاسگزاری کردن خداوند،
خدایا شکرت که اینقدر نعمت دارن
خدایا شکرت که این نشون میده که میشود نعمت داشت
میشود همه چیز داشت
میشود این همه ملک و سلامتی و روابط و ثروت داشت
یعنی اینو به عنوان یک اصلی به عنوان یک شاهدی که نشون میده ثروتمند شدن امکان پذیره میدیدم
اما خیلی از دوستان برعکس عمل میکنن
وقتی یه کسی یه نعمتی داره نگاه میکنن میگن طرف کلاهبرداره،
طرف دزدی کرده
یا طرف داره دروغ میگه.
حالا مثلاً توی فضای کاری ما اگر مثلاً من یک نعمتی دارم میگم این نعمت رو دارم میگن دروغ میگه
این داره خالی میبنده
اینو نداره
اینو الکی داره میگه
فتوشاپه
کاری که من میکردم دقیقاً بر خلاف این بود
یعنی اگر یه کسی یه نعمتی داشت من میگفتم که خدایا شکرت این نشون میده این شهادت میده این موضوع که منم میتونم داشته باشم
که نعمتها بیپایانه
فراوانی بیپایانه
این همه آدم هر روز دارن ثروتمندتر و ثروتمندتر میشن پس میشود من هم داشته باشم و تحسین میکردم و تشویق میکردم
براش آرزوی موفقیت میکردم،
خودم هیچی نداشتم ولی فهمیده بودم که به جای اینکه بیام به ذهنم بگم که اینا دارن دروغ میگن اینا دارن خالی میبندن اینا از دزدی به اینجا رسیدن بیام بگم که این نشون میده که میتوان داشت
این داره این باور رو در من ایجاد میکنه که فراوانی بیانتهاست
میتوان این ثروتها رو داشت.
وقتی که فردی نگاه میکنه به نعمتهای من و میگه این آدم داره دروغ میگه توی زندگی من که تاثیری نداره
اگر همه مردم دنیا بگن آقا این عباس منش این نعمتها رو نداره و داره دروغ میگه مگه چیزی از من گرفته میشه؟
مگه مثلاً این نعمتها از من گرفته میشه؟
برای من که فرقی نمیکنه
برای اون فردی که داره اینجوری فکر میکنه ولی خیلی فرق میکنه
اون داره خودش با دست خودش داره خودش رو از نعمتها دور میکنه
داره نعمتها و ثروتها رو از زندگیش دور میکنه
چرا؟؟
چون باورش اینه که نمیشود داشت
اگر یکی داره یا داره دروغ میگه یا از راه نادرست بهش رسیده
من برعکسش نگاه کردم
من هر کسی هر نعمتی داشت ذهنم رو کنترل میکردم که تحسینش کنم به جای حسادت و باور کنم که میشود.
میشود داشت.
این همه انسان هستن تو دنیا از مسیر درست به ثروتهای افسانه ای رسیدن به بینهایت ثروت.
من اینو باور کردم،
وقتی که باور کردم هدایت شدم به سمتش،
وقتی شما اینا رو باور میکنید و تحسین میکنید و باور میکنید که میشود،
من هم میتونم داشته باشم
هدایت میشید
قدم به قدم هدایت میشید به نعمتش،
من مثلاً اون اتوبوس مسافرتی رو که دیدید من باور کردم،
اول باور کردم که میتونم داشته باشم بعد هدایت شدم به سمتش
یعنی اگر میدیدم یه کسی داره تحسین میکردم میگفتم خدایا شکرت
یعنی یه خونه روی چرخ میتونه باشه؟
آدم خونش رو برداره ببره اینور و اونور و همه چی هم داشته باشه؟
بعد میگفتم آره میشه دارن میتوان داشت
افرادی دارن،
افرادی میتونن خرید کنن
میتونن داشته باشن،
این چیزها داره ساخته میشه
هر روز هم داره بیشتر و بیشتر ساخته میشه
به خاطر اینکه آدمهای بیشتری میتونن اینا رو بخرن
و اینا چیکار میکرد توی ذهن من؟؟
باور فراوانی رو گسترش میداد
شایدم توی ایران دلیل اینکه بعضیا فکر میکنن دروغه این باشه که خیلی زیاد بهشون دروغ گفته شده از طرق مختلف.
من خودم توی ذهن خودم دروغ گفتن رو با ترس ربط دادم
یعنی من یه آدمی هستم که خیلی خیلی سختمه که بترسم از چیزی.
یعنی اگه از چیزی بترسم میرم توی دلش تا این ترسه بریزه
نمیتونم ترس رو با خودم حمل کنم
از بچگی اینجوری بودم
یعنی یه آدمی بودم که همون موقع افرادی بودن زور میگفتن، اذیت میکردن، سعی میکردم برم تو دلش،
برم حالا دعوا میکردم
ولی نمیتونستم بترسم از اونا
میگفتم میرم بالاخره یه اتفاقی میفته ولی اینکه بزارم این ترس بر من مسلط بشه این خط قرمزم بود
و از اونجایی که کلاً ترس خط قرمزمه و دروغ رو ارتباط دادم به ترس
یعنی توی باورهای من اینه که هر کسی که دروغ میگه داره میترسه که دروغ میگه تنها دلیلش ترسه
حالا ترس از نظر مردم
ترس از اینکه مشکلی براش پیش بیاد خلاصه با هر عنوانی یک فردی دروغ میگه به دلیل ترسِ،
اینو به پسرم هم آموزش دادم گفتم هر وقت داری دروغ میگی یعنی داری میترسی
یه آدم ضعیف و ترسو هستی
دروغگو یه آدم بدبخت و ضعیف و ترسوهه
اگر میخواهی بدبخت و ضعیف و ترسو نباشی دروغ نگو راستش رو بگو
همیشه راستش رو بگو
هر پیامدی هم داره بپذیر
ولی اجازه نده که ترس تو رو کنترل کنه، اجازه نده
چون اگر ترس تو رو کنترل کنه تو بدبخت میشی
هیچی از زندگی نمیفهمی
به خاطر همین تو زندگیم اصلاً برنامهام این بوده که صادق باشم
با همه صادق باشم
یه موقعهایی هم مثلاً خیلیا به من گفتن که خیلی دیگه زیادی صادقی نمیخواد مثلاً بگی اینو
یه جور دیگهای بگو
نذار بفهمن و فلان
من اصلاً برام مهم نیست
من اون چیزی که واقعیت داشته تو زندگیم گفتم
این همه فایل آماده کردم گفتم توی این مسئله توی این داستان من اشتباهات بسیار فاحشی داشتم ولی اجازه ندادم که ترسها بر من غلبه کنن.
من به لطف الله مهربان هر چیزی رو در زندگیم خواستم به دست آوردم هر چیزی رو که خواستم،
ولی بعضی موقعها میبینم که افرادی هستن میگن عباس منش داره دروغ میگه اینا مال خودش نیست،
بعد من میگم بنده خدا تو با این کارت که به من که ضربه نمیزنی
این نعمتها که از من گرفته نمیشه که،
تو داری نعمتها رو از خودت میگیری حالا شاید توی ایران اینقدر به همدیگه دروغ گفتن که افراد دیگه همه چی رو دروغ میپندارن
ولی یادتون باشه توی این مسئله اگر باور کنید که طرف داره دروغ میگه دارید به خودتون ضربه میزنید
شاید افرادی باشن که دروغ بگن
ما که نمیدونیم بقیه چه جوری ان، موضوع اینجاست که اگر تو باورت این باشه که طرف داره دروغ میگه این باور به تو ضربه میزنه
این باور باعث میشه که دیگه نعمتها رو اصلاً نتونی باور کنی که میتونی داشته باشی
چون میگی همه دارن دروغ میگن
هرکی هرچی میگه من دارم،
دروغ میگه نداره
داره دروغ میگه
فتوشاپه،
من حتی افراد نزدیک
برادر خانمهای سابق ما
مثلاً اومده بودیم آمریکا ایشون سمینار داشت بعد به بقیه،
با اینکه میدونست ما آمریکا هستیم میگفتش که نه استاد عباس منش توی ویلای خودش توی شماله،
الکی عکس میذاره فتوشاپ میکنه میگه من آمریکام
یا یکی دیگهشون من پسرم رو فرستاده بودم کمپ تابستانی،
اون موقع به پول ایران 100 میلیون هزینه کردم برای دو سه هفته این بره کمپ لذت ببره
دایی هاش گفته بودن کجاست؟
من گفتم رفته کمپ
بعد اینا رفته بودن فک و فامیل خودشون رو پر کرده بودن که اینا اینقدر بدبختن و ندارن و بیچارهان، رفتن آمریکا توی کمپ زندگی میکنن،
اون موقع دیگه گفته بودن که رفتن آمریکا،
در صورتی که من کلی هزینه کرده بودم برای اینکه پسرم بتونه بره اونجا برای دو سه هفته 100 میلیون هزینه کرده بودم یعنی این نوع نگاه،
نگاه حسادت، نگاه باورنکردن نعمتهای دیگران، باعث میشه ما از نعمتها محروم بشیم.
من ذهنم رو جوری تربیت کردم که اگه کسی نعمتی داره اولین چیزی که به ذهنم برسه این باشه که خدایا شکرت پس میشود
اینم شاهدش، اینم سندش،
میشود داشت
پس نعمتها بیپایانِ
منم میتونم داشته باشم
اگر اون داره منم میتونم داشته باشم،
دوست داشتم که نگاهتون به نعمتهای دیگران،
اگر میخواهید که نعمت وارد زندگیتون بشه
اگر نمیخواهید که ما اصلاً با هم صحبتی نداریم
اگر میخواهید نعمتها وارد زندگیتون بشه باید باور کنید که میشود،
امکان پذیره،
چه جوری میتونیم باور کنیم امکان پذیره؟؟
ببینیم که بقیه تونستن داشته باشن
به جای اینکه برچسب بزنیم
به جای اینکه حسادت بورزیم تحسین کنیم
تبریک بگیم
خدایا شکرت
من میگم اون موقع که هیچی نداشتم من هر کجا میرم ویلاهای قشنگ هر چیزی میبینم که افراد نعمتهایی رو دارن تحسینشون میکنم میگم خدایا شکرت چقدر این ویلا زیباست
چقدر این ماشین قشنگه
خدا بهشون بیشتر بده ببین میشود داشت
ببین چقدر دنیا فراوانیه
یعنی وقتی که اینا رو تکرار کردم باورپذیر شد برام که میشود داشت
و بعد هدایت شدم به نعمتها
تا وقتی که شما باور نکنید که نعمتها وارد زندگیتون نمیشه
وقتی که باور میکنید میشود داشت هدایت میشید
به اندازه باورتون قدم به قدم آرام آرام نعمتها وارد زندگیتون میشه
بنابراین به جای اینکه فکر کنید بقیه دارن دروغ میگن
به جای اینکه برچسب بزنیم روی بقیه، تحسین کنیم افراد موفق رو
اگر میخواهید موفق بشید تحسینشون کن
توی هر زمینهای
بحث فقط ثروت هم نیست
اگر یک فردی روابط عاشقانه قشنگی داره من یادمه اگر اون موقع خیلیها بودن توی تهران دوتا دختر و پسر شاد و خوشگل با همدیگه میرفتن دست تو دست همدیگه میزدن میخندیدن میرفتن بعد یه خانم وایساده بود گفتش که جیک جیک مستونتونه فکر زمستونتون نیست حالا بزنید برقصید حالا دو روز دیگه همچین توی سر و کله هم بزنید
بعد من گفتم ای بابا بنده خدا تو داری خودت رو از نعمتها دور میکنی اینا که بلایی سرشون نمیاد
اینا که دارن حال میکنن واسه خودشون تو داری نعمتها رو از خودت دریغ میکنی با این نوع نگاهت.
من یاد گرفتم وقتی یک رابطه عاطفی قشنگی میبینم تحسینش کنم
چقدر عالیه
باورپذیر بشه توی ذهن من رابطه عاطفی فوق العاده هم میتوان داشت
ولی وقتی بگی نه بابا اینا دارن فیلم بازی میکنن اینا دارن جلوی ما اینقدر با همدیگه خوب برخورد میکنن
به محض اینکه برن خونه خودشون توی سر و کله همدیگه میزنن
وقتی اینو داری هی تکرار میکنی
وقتی داری اینو باور میکنی تو هم هدایت میشی به همین زندگی،
زندگی چیه غیر از باورهای ما،
زندگی همینه
باورهای ما تبدیل میشن به زندگی ما
اگر باورمون اینه که همه روابط درب و داغونن
یعنی خیلی از اونایی که مجردن و هیچ رابطهای رو برقرار نمیکنن چه خانم چه آقایون،
دلیلش اینه که دو تا رابطه نامناسب داشتن شکست عاطفی خوردن به این نتیجه رسیدن که اصلاً نمیشود رابطه درست داشت
نمیشود رابطه قشنگ داشت
کسی هم که داره یا داریم میبینیم، دروغ داره میگه، فیلم بازی میکنه جلوی ما، اینجوری نشون میده
بعد تصمیم میگیرن که من هیچ وقت نمیخوام رابطه داشته باشم دیگه تا ابد اینا توی تنهایی میمونن
کسی که میخواد یه ذره بهشون نزدیک بشه سریع میزنن زیر کاسه کوزه همه چیز رو خراب میکنن بعد میگن چرا ما تنهاییم این باوره داره تنها نگهشون میداره
چون باورشون اینه که رابطه عاطفی ضربه میزنه، پدرمون رو در میاره، بدبختمون میکنه، آخرش زجر و گریه و ناراحتی و غصه و افسردگیِ
بنابراین اصلاً رابطه نداشته باشیم
چرا؟؟
چون الگوهاشون اینه
چون اون چیزایی که دیدن اینجوری تفسیر کردن توی ذهنشون.
شاید افرادی باشن که رابطه عاطفی مناسبی ندارن
اما آیا نیستن افرادی که رابطه عاطفی عاشقانه و قشنگی دارن؟؟
چرا ما به اونا توجه نکنیم.
حالا خیلیا هستن اگر یک کسی یه رابطه قشنگی هم داشته باشه میگن دروغه، دارن با این کارشون نعمتها رو از خودشون دور میکنن
به همین دلیل یکی از نکات بسیار بسیار مهمی که من رعایت کردم توی زندگیم تحسین افراد موفق بوده
توی هر زمینهای
تحسین بوده تبریک بوده و باورپذیر کردن اینکه این نشون میده که میشود داشت
من هم میتونم داشته باشم
اگر این کار رو یاد بگیریم درست انجام بدیم نعمتها رو باور کنیم ثروتها رو باور کنیم و باور کنیم که بینهایت نعمت و ثروت میتونه وارد زندگیمون بشه
چرا؟؟
چون بقیه تونستن این کارو بکنن
ما هم از همون سیستم عصبی و ذهنی داریم استفاده میکنیم که بقیه توی مغزشونه
یعنی یه چیزی توی مغز ما هست
توی این کله ما یه سیستمی هست که توی کله همه هم همین سیستمه هیچ فرقی نمیکنه اگر اونا تونستن از این سیستم جوری استفاده کنند که زندگیشون رابطهشون سلامتیشون عاشقانه و فوق العاده و پر از نعمت و ثروت بشه بنابراین ما هم میتونیم باید یاد بگیریم از این سیستم درست استفاده کنیم درست استفاده کردن در مورد این موضوع تحسین کردن افرادی هست که نعمت و ثروت دارند تحسین کردنشونه و گفتن اینکه اینو به خودمون بگیم که پس این نشون میده که میشود
این نشون میده که امکان پذیره.
بنابراین بیایم نگاهمون رو عوض کنیم قبول هم دارم شاید توی کشور ایران
حالا توی آمریکا واقعاً مردم بسیار بسیار صادقانهتر
یعنی واقعاً اینجا من میتونم بگم صداقت 98 درصدی توی مردم دیدم
همه صادقن
ادا و اطوار و اینا ندارن
شاید توی ایران یه سریها صادقانه عمل نکنن
اما ما برای خودمون برای پیشرفت خودمون کاری به بقیه نداریم
باید به دنیا جوری نگاه کنیم که باعث بشه باورهامون تقویت بشه نه نابود
بشه،
باعث بشه باورهامون به سمت فراوانی تقویت بشه نه به سمت فقر به سمت کمبود
که راهش هم اینه که هر نعمتی میبینیم تحسین کنیم و به خودمون بگیم که خدا بهش بیشتر بده
این نشون میده که میشود
بنابراین منم میتونم داشته باشم
باید شروع کنم به کار کردن روی خودم،
به جای اینکه بگیم طرف دروغ میگه دزدی کرده خالی میبنده فتوشاپه
بیایم جور دیگهای به قضیه نگاه کنیم.