مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1

سوال:

یکی از مسائلی که انرژی زیادی از من می گیرد و من را در احساس بد نگه می دارد، تهمت هایی است که دیگران به من می زنند یا دروغ هایی است که درباره من می گویند. استاد شما با اینکه فرد مشهوری هستید، با چه نگاه یا باوری، ذهن تان را در مقابل سنگ اندازی های دیگران یا دیدگاه های بر علیه شما کنترل کرده اید. سنگ اندازی هایی مثل توهین، غیبت یا حتی تهدید های دیگران؟

چه باوری باعث شده از اینکه  تهمت های دیگران، روی اعتبار یا روی کسب و کار شما تاثیر منفی بگذارد، نترسید؟

 چه باوری به ما کمک می کند تا حرف مردم در زندگی مان کم اهمیت شود؟


در قسمت اول از این فایل استاد عباس منش درباره شرایط زیر که ممکن است هر کدام از ما در زندگی در چنین شرایطی قرار گرفته باشیم، صحبت کرده اند. همچنین راهکارهایی برای کنترل ذهن، بهبود شخصیت و ساختن باورهای توحیدی در هر کدام از این شرایط ارائه داده اند که عمل به آنها موجب خوشبختی در دنیا و آخرت می شود:

1) افرادی که عمداً خود را در معرض اتهام و شایعه سازی قرار می دهند تا توجه جلب کنند که این روزها در دنیای مجازی بسیار شایع است. اساس این رفتار احساس بی ارزشی است و نتیجه این جنس از فرکانس، قطعا احساس بی ارزشی بیشتر است؛

2) افرادی که به صورت ناخواسته، در معرض اتهام و دروغ قرار می گیرند و راهکارهایی درباره اینکه چطور در این مواقع می توانند از عهده کنترل ذهن برآیند تا نه تنها آسیبی نبینند بلکه همه چیز در نهایت به نفع آنها نیز تمام شود؛

3) افرادی که آگاهانه یا ناخودآگاه، خودشان حلقه ای از زنجیره ای هستند که این اتهامات، شایعات یا دروغ ها را پخش می کنند و بی خبرند از اینکه: کمترین ضربه ورود به این مدار این است که: فرد نادلخواه ترین وجه آدمهای روابط خود را برانگیخته می کند. به طوریکه این گروه از آدمها معمولا روابط نامناسب و پر از تشنجی را تجربه می کنند، آدمهای محبوبی نیستند، درد سر مرتباً به دنبال این افراد روانه است و خودشان هم نمی دانند چرا. ضمنا راهکارهایی ارائه شده که چطور جزو این زنجیره نباشیم و همواره از این مدار خارج بمانیم؛

در قسمت دوم از این فایل، که در روزهای آینده بر روی سایت قرار خواهد گرفت، استاد عباس منش آیاتی از قرآن را توضیح می دهد که در این آیات خداوند راهکارهایی جامع دارد برای خارج شدن از این مدار، کنترل ذهن و چگونگی پرورش ویژگی های شخصیتی خداگونه و توحیدی. 

آگاهی های توحیدی قسمت 1 را با دقت بشنوید. از آنها نکته برداری کنید سپس درس هایی که گرفته اید را با ما به اشتراک بگذارید.


مفاهیمی که استاد عباس منش در قسمت 1 توضیح داده اند:

  • ضعف های شخصیتی ای که باعث می شود اصولاً یک فرد به دیگران تهمت بزند یا درباره آنها دروغ بگوید؛
  • مهم ترین باور برای کنترل ذهن در مواقع قرار گرفتن در معرض تهمت و دروغ؛
  • رفتار هماهنگ با قانون در زمانی که با فردی همنشین می شویم که در حال غیب کردن یا تهمت زدن است؛
  • رفتار هماهنگ با قانون، وقتی فردی به شما تهمت می زند یا درباره شما دروغ می گوید؛
  • چه اصولی برای خود انتخاب کنیم تا به صورت ناخودآگاه در این مواقع، رفتار درست را داشته باشیم؛
  • به هر آنچه توجه کنی، اساس آن جنس از توجه را در زندگی ات گسترش می دهی؛
  • ارتباط “واکنش نشان دادن به حرف مردم” با “شرک”
  • باورهای توحیدی برای کنترل ذهن و کم اثر کردن حرف مردم در زندگی؛
  • ممکن است دیگران آب را گل آلود کنند اما اگر به جای دست و پا زدن در این آب، آرام شوی و طبق اصول درست خودت حرکت کنی، به زودی آب آرام و شفاف می شود؛
  • ویژگی های شخصیتی قوی در خود بساز که برایت مهم نباشد دیگران از شما خوششان بیاید یا نه. آنوقت دیگر از اساس نگران نیستی که نکند دیگرن با تهمت یا دروغ، اعتبار من را نزد سایرین از بین ببرد یا وجه ام را خراب کنند؛
  • شما کنترلی بر اینکه دیگران درباره شما چه حرفی بزنند نداری، اما کنترل کاملی بر واکنش خودت درباره آن گفته ها داری و آن واکنش ها، نتیجه نهایی را مشخص می کند نه حرفهای دیگران؛
  • کانون توجه شما، مهم ترین سرمایه شما برای خلق تجربه هایت است. شما این سرمایه را در کدام مسیر خرج می کنید؟ خلق خواسته ها؟ یا خلق ناخواسته ها؟!
  • مراقب باش اولاً آگاهانه خود را در معرض شایعات دیگران قرار ندهی؛ ثانیاً تمام تمرکز خود را صرف مسیر اهدافت کن؛
  • هرآنچه از معرض “کانون توجه” شما خارج شود، از “فرکانس های” شما خارج می شود و هر آنچه از فرکانس های شما خارج شود از “دنیای تجربی” شما خارج می شود؛
  • ویژگی شخصیتی که ساختن آن، حرف مردم را در زندگی ما کم اهمیت می کند و نتیجه ی پرورش این ویژگی شخصیتی در زندگی مان؛
  • راهکارهایی که باعث می شود به جای واکنش نشان دادن به رفتارهای دیگران، بر مسیر خواسته های خود متمرکز بمانیم و از مسیر منحرف نشویم؛

منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1
    296MB
    48 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1
    46MB
    48 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

420 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناهید رحیمی تبار» در این صفحه: 1
  1. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    سلام به استاد عزیز و گرانقدرم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    «نحوه برخورد با تهمت» .

    هیچ وقت فراموش نکنیم در دهن مردمو در هیچ حالتی نمیشه بست . شما بهترین شخصیت و بهترین ورژن خودتم براشون ارائه بدی اونا حرفی برای گفتن دارن.

    منتهی زمانی که تو رو آدم ضعیفی ببینن پیش خودت ازت انتقاد میکنن و اگر کمی تو رو قوی حساب کنن پیش خودت جرات حرف زدن ندارن ولی پشت سرت حرف میزنن .

    اینکه من چقدر از تهمتهای دیگران ناراحت میشم و چقدر قضاوتشون برام حائز اهمیته و چقدر کنترل روی واکنشهام دارم بستگی به اعتماد به نفس و عزت نفس و اون حس خودارزشمندی خودم داره.

    من همیشه خودمو با گذشته ی خودم مقایسه می‌کنم و سعی می‌کنم با این مقایسه کردن اول اینکه درس و تجربه‌هایی که باید رو بگیرم دوم اینکه متوجه بشم که چقدر رشد کردم.

    باز اینجا صادقانه عرض می‌کنم که در گذشته یعنی تا چند سال پیش ، خودم از اون دسته افرادی بودم که دیگران را راحت قضاوت می‌کردم. خیلی وقتا آگاهانه و خیلی وقتها بدون اینکه متوجه بشم به دیگران تهمت می‌زدم‌. از اونجایی که دقتی روی این نقصم نداشتم و تهمت زدن و غیبت کردن رو یه امر عادی می‌دونستم . چون همه شکل خودم بودن. بنابراین فکر نمی‌کردم نقص بزرگی دارم که باید تغییرش بدم. اینو متوجه بودم که آدمهای ضعیف راحت تهمت میزنن و غیبت می‌کنن چرا که زمانهایی که خودم دلم می‌خواست احساسمو پیش کسی بیان کنم ولی از اونجایی که شهامت بیان احساسمو نداشتم و رفتار ناجالب دیگران رو به جون می‌خریدم و سکوت می‌کردم به ناچار سکوتم پیش افراد دیگه شکسته میشد و منجر به غیبت و تهمت میشد. بعدشم خودمو توجیه می‌کردم که حقشه ! چرا فلان کارو در حق من کرد ؟!! چرا فلان حرفو پشت سر من زد !!! چرا فلان رفتارو تو جم با من داشت ؟!!! پس حقشه !!

    خیلی جالب بود پیش خود اون شخص موش میشدم و جرات حرف زدن نداشتم ولی وقتی خودش نبود خیلی راحت با صدای بلند و کوبنده طوری که انگار خیلی حق به جانبم ازش بدگویی می‌کردم.

    وقتی همچین نقصی تو وجودم بود نمی‌تونستم توقع کنم که دیگران هم نسبت به من این نقص را نداشته باشن. بنابراین خیلی خوب متوجه می‌شدم که چ کسانی پشت سرم غیبت می‌کنن و مثل آب خوردن بهم تهمت میزنن .

    جالب‌تر از اون این بود که وقتی همو می‌دیدیم می‌گفتیم و می‌خندیدیم در حالی که هر کدوم توی ذهنمون صدها گله و شکایت از هم داشتیم . گله و شکایتهایی که تو وجودمون بذر کینه و نفرت کاشته بود ولی از اونجایی که همه ی ما نقاب زدن رو خوب بلدیم ، وقتی بهم می‌رسیدم برای هم نقاب می‌زدیم مثلاً به خیال خودمون شخصیت درستی داشتیم .

    اون موقع‌ها متوجه نمی‌شدم که چرا انقدر دوست دارم پشت سر کسانی که به نظر ، اذیتم کردن حرف بزنم‌. تنها چیزی که قانعم می‌کرد این بود که حقشونه . اونا به من خیلی بدیها کردن . خیلی جاها با حرفاشون تحقیرم کردن. خیلی جاها راحت دلمو شکستن . خیلی جاها به حریمم تجاوز کردن و دخالتهای بی‌مورد داشتن . تیکه بارم کردن و متلک بهم گفتن. این رفتارهای دیگران یه جور اذیتم می‌کرد ولی چیزی که بیشتر از هر چیزی ذهن منو درگیر خودش می‌کرد این بود که چرا جایی که ‌میتونستم و باید از خودم دفاع می‌کردم از روی ترسم سکوت کردم و شهامت دفاع از خودم رو نداشتم . حتی بلد نبودم احساسمو بیان کنم . بدون اینکه به کسی بی‌احترامی کنم و این احساسات بد در مورد خودم ، باعث میشد که علاوه بر اینکه از این افراد رنجیده خاطر بشم بلکه چندین برابر از خودم بدم بیاد .

    خیلی خودمو سرزنش می‌کردم و از اینکه انقدر ضعیف عمل می‌کنم و قدرت تغییر خودمو ندارم از درون خودمو داغون داغون می‌کردم.

    اون موقع‌ها متوجه نمی‌شدم که اونا هیچ نقشی تو زندگی من ندارن و خودم خالق اتفاقات زندگی خودم هستم.

    اون موقع‌ها متوجه نبودم که خودم به اونها قدرت دادم و رفتارهای خودم باعث بروز چنین رفتارهایی میشه . یعنی خودم پاسخ فرکانسهای خودمو دریافت می‌کردم .

    همیشه می‌شنیدم که می‌گفتن هر کسی احترامش دست خودشه واقعاً اون موقع‌ها متوجه نبودم یعنی چی ؟!! من که با فلانی خوبم پس چرا اون انقدر باهام بد برخورد می‌کنه ؟!! من که به اون بدی نمی‌کنم پس چطور از اون بی‌احترامی می‌بینم ؟!!!!

    حتی یه جاهایی بدون اینکه از کسی چیزی شنیده باشم فقط به حس خودم که همیشه از روی بیماری بود توجه می‌کردم ، بنابراین برای اینکه این حس اذیتم نکنه شروع به توضیح دادن و توجیه کردن کارام می‌کردم. به خیالم از این طریق می‌تونم به طرف بفهمونم که مثلاً من فلان حرفو نزدم یا من فلان کارو نکردم یا اینکه بخوام خودمو به کسی ثابت کنم زور زیادی میزدم که مبادا کسی در مورد من طور دیگه‌ای فکر کنه .

    بازم اون موقع‌ها متوجه نبودم که همین توضیح دادن و توجیه کردن آدمها و حتی واکنش نشون دادن خودش یه جور ضعفه .

    همه ی اینا رو مرحله به مرحله با استاد عزیز با کارکرد دوره‌ها و گوش کردن تک تک فایلهای دانلودی یاد گرفتم.

    برای رسیدن به درک هر کدوم دردها کشیدم . زخمها خوردم تا دست از اون نقص برداشتم.

    واقعا آدم نمی‌تونه یه دفعه خودشو تغییر بده.

    اولین چیزی که برای تغییرم لازم بود این بود که متوجه اشتباهات خودم بشم و اشتباهات خودم رو بپذیرم بعد تمایل داشته باشم خودمو تغییر بدم.

    این بود که سالها کشید تا تونستم تغییرات زیادی تو وجودم ایجاد کنم .

    باید خودمو تغییر می‌دادم بعد توقع رفتارهای درست و سالم از بقیه می‌کردم.

    کم کم یاد گرفتم کلاً تمرکزم روی تغییرات خودم باشه و این باور داشته باشم که با تغییرات من ، رفتار دیگران هم به طور ناخودآگاه تغییر خواهد کرد . این موضوع رو خیلی تجربه کردم و به باور یقین رسیدم. بنابراین دیگه نیازی نبود بقیه رو کنترل کنم که ببینم چقدر تغییر کردن . همه چیز رو از روی خودم تحلیل و بررسی می‌کردم . دیگه انگشت اشاره‌ام روی دیگران نبود بلکه سمت خودم بود. یاد گرفتم هرجا هر چیزی می‌بینم حتی با وجود عملکرد خوبم ، هر رفتار و کنشی از سمت دیگران می‌بینم که باب طبم نیست و باعث آزارمه اینجا هم تمرکزم رو ببرم سمت اینکه چ درسی از این اتفاق می‌تونم بگیرم ؟!! که دیگه تکرار نشه یا به خودم میگم ناهید به نظرت چه تغییری باید تو خودت بدی که از فلانی چنین رفتارهایی نسبت به خودت نبینی ؟ وقتی از خودم اینطور سوال می‌کنم به راه حلهای خوبی میرسم که وقتی انجامش میدم نتایج بهتری می‌گیرم.

    کار کردن روی اعتماد به نفس و عزت نفس در واقع تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس عامل بسیار بسیار مهمی در ایجاد روابط درست با دیگران هستش.

    به میزانی که عزت نفست بالا میره دقیقاً از آدمهای اطرافت همون عزت نفس رو دریافت می‌کنی. وقتی تو آدم ضعیفی باشی هر چقدرم بخوای پنهونش کنی یا هر چقدرم بخوای نقاب بزنی باز اون فرکانست باعث میشه که دیگران ضعفت رو ببینن و متوجه بشن بنابراین این روشها کارساز نیست . باید به طور جدی روی بالا بردن اعتماد به نفس و عزت نفسمون کار کنیم .

    البته که برای شروع ممکنه سخت باشه برای منم خیلی سخت بود چون من یه جاهاییم یادمه خیلی خجالتی بودم که همین خجالتی بودنمم به خاطر ترسهام بود

    همیشه شجاعت و قدرت رو تو دیگران می‌دیدم و فکر می‌کردم من هیچ وقت توانایی اینکه بتونم حتی از خودم دفاع کنم رو ندارم ولی گوش کردن فایلهای استاد عزیز در دوره‌های مختلف بخصوص دوره ی عزت نفس و دوره ی احساس لیاقت منو دگرگون کرد .از اونجا که به تمام صحبتها و آموزه های استاد ایمان داشتم ، تصمیم جدی گرفتم که خودمو تغییر بدم . بنابراین هر آنچه استادعزیز می‌گفت رو تمرین می‌کردم تا بتونم عمل درستی داشته باشم . آسه آسه شروع کردم و کم کم تونستم موفق بشم که اولاً قضاوت دیگران هیچ اهمیتی برام نداشته باشه .

    دوم اینکه ایراد رو تو وجود بقیه نبینم به جای اینکه بیام بگم چرا فلانی برخورد خوبی با من نداشت ؟! بیام به این فکر کنم که من چطور هستم که فلانی اجازه ی همچین رفتاری رو به خودش داده ؟!

    کلاً زومم از روی دیگران برداشته بشه و تمام تمرکزم روی خودم باشه.

    رفتارهای بچه گانه و باورهای غلطی مثل نفرین کردن ، جبران کردن کار طرف ، انتقام گرفتن ، مثل خودش رفتار کردن ، اینجور چیزها رو کاملاً کنار بذارم .

    چرا که تو همه اینها فرکانس منفی وجود داره و همشون حتی با وجود انجام دادنشون من به احساس خوبی نمیرسم . من همشونو امتحان کردم نفرین کردم، کار طرفو جبران کردم، مثل خودش برخورد کردم ، انتقام گرفتم ، ولی هیچ وقت به آرامش نرسیدم .

    بنابراین نه تنها این موارد رو رفتارهای بچه‌گانه محسوب می‌کنم بلکه باور دارم که اینها از اون باورهای غلطی بودن که بهمون یاد داده بودن و میگفتن اگه تلافی کنی آروم میشی اگه مثل خودش رفتار کنی بهتر متوجه میشه که چ اشتباهی کرده ..

    بنابراین این موارد رو جز راهکارهایی برای حل مسئله نمی‌دونم . روی اینکه مثل خودش رفتار کنیم مقاومت داشتم اما اینم امتحان کردم دیدم نه لزومی نداره شخصیت من مثل طرف مقابلم باشه .اصلاً دوست ندارم اون شخصیتو داشته باشم چرا باید برای انتقام گرفتن طرف ، به اون شکل عمل کنم ؟ پس اینم جواب نمیده .

    موردهای زیادی هستش که می‌تونه راه حل این مسئله باشه همونطور که گفتم بالا بردن اعتماد به نفس و عزت نفس که به میزانی که اعتماد به نفست بالا میره قضاوت دیگران برات بی ارزش‌تر و بی‌اهمیت‌تر میشه.

    اینکه ویژگی‌های مثبت خودت رو خیلی پررنگ‌تر می‌بینی .

    یاد می‌گیری بیشتر به خودت عشق بورزی . خودت اولویت باشی خودتو انقدر دوست داشته باشی که احساسات خودت برات مهم و با ارزش باشه . شهامت« نه »گفتن رو یاد بگیری .شهامت دفاع از خودت رو بلد باشی اونم تازه لزومی نداره همه جا اقدام به دفاع از خودت بکنی خیلی جاها سکوت کردن جواب دندون شکنی برای طرف مقابل می‌تونه باشه.

    یاد بگیری که با احترام در وقت و زمان مناسب احساستو به اون شخص بیان کنی و ازش درخواست کنی که دیگه اون رفتارو با شما نداشته باشه یا حتی می‌تونی ازش سوال کنی که چ عاملی باعث شده که ایشون با شما فلان رفتارو داشته ؟! دلیل کارشو ازش بپرسی ؟ چون خیلی وقتا سوء تفاهم پیش میاد و ما بیخود و بی‌جهت از کسی رنجیده خاطر میشیم.

    از توضیح دادن و توجیه کردن دیگران به طور کامل دست بکشیم .

    خودت نقطه ضعفهای خودت رو بشناسی اجازه ندی که دیگران دست رو نقطه ضعفهای تو بذارن . وقتی که تو این زمینه پرقدرت عمل کنی یعنی دنبال تغییرشون باشی طبیعتاً حرفها و قضاوت‌های دیگران حداقل پیش خودت خیلی کمرنگ‌تر میشه.

    هیچ وقت ما نمی‌تونیم کنترلی روی رفتارهای دیگران داشته باشیم اما می‌تونیم حواسمونو جمع کنیم که واکنش و برخورد خوبی در مقابل دیگران داشته باشیم.

    وقتی برای خودت چارچوبهایی داشته باشی و دیگران خط قرمز‌هات رو بشناسن به قول استاد عزیز در مسیر درست باشی و تو هم متقابلاً به چار چوبها و حد و مرز دیگران احترام بزاری دیگران پشت سرت از خوبی‌ها و ویژگی‌های مثبتت حرف میزنن.

    توجه کردن به ویژگی‌های مثبت دیگران هم عامل خیلی مهمی هستش که باعث میشه ما وجه خوب آدمها رو دریافت کنیم . هر چقدر سعی کنیم حس خودمون رو نسبت به دیگران خوب کنیم متقابلاً دیگران هم نسبت به ما حس خوبی پیدا خواهند کرد اینکه من یاد بگیرم دیگران را تحسین کنم و به خاطر توانمندیها و مهارتهاشون تشویقشون کنم یا از اخلاقای خوبشون حرف بزنم همه ی اینها باعث میشه اون‌ها هم حس خوبی از ما بگیرن و به ندرت پیش میاد که تهمت یا غیبتی پشت سرمون داشته باشن. اگه پشت سرمون حرف بزنن بیشتر از خوبیامون میگن تا منفی ها ..

    نگاه من الان به رفتارهای ناجالب دیگران این شده که پیش خودم میگم مثلاً از اتفاقی که بین منو و فلانی افتاد چ درسی می‌تونم بگیرم ؟ یا از چ زاویه‌ای به این قضیه نگاه کنم که به هم نریزم حتی اگه اون لحظه به ذهنم خطور کنه که خودم باعث بروز چنین رفتاری از اون شخص شدم دیگه مثل قبل خودمو سرزنش نمی‌کنم و سریع به خودم میگم اشکال نداره از این به بعد حواست باشه که این رفتار ازت سر نزنه .

    وقتی به گوشم میرسه کسی غیبتمو کرده یا تهمتی بهم زده ناراحت نمیشم خیلی خوب متوجه میشم بنده خدا از روی حسادتش در موردم صحبت می‌کنه سعی میکنم بی اعتنا ازش رد بشم .

    خیلی وقتا در لحظه بهم میریزم ولی دیگه مثل گذشته توش نمی‌مونم و همون عان به خودم میگم بهترین رفتار و بهترین عملکرد چی می‌تونه باشه که باید داشته باشم ؟؟ اجازه نمیدم کسی به راحتی آرامشمو به هم بریزه . حتماً یه راه حلی براش پیدا می‌کنم که به آرامش برسم .از اونجایی که راهکارهای زیادی یاد گرفتیم از روی بیماری و نقص عمل نمی‌کنیم بلکه سعی می‌کنیم اون موضوع رو به بهترین شکل ممکن حل کنیم که هم کسی بهمون بی احترامی نکنه هم ما به کسی بی حرمتی نکنیم .

    سکوت کردن ،سکوتی که چهرم نشون بده کلی حرف پشت این سکوتم هستش خیلی بهم جواب میده و طرفو می‌تونه سر جاش نه مثل گذشته که سکوتم از روی ترس بود !

    همه ی این شجاعت و شهامت رو از استاد عزیز یاد گرفتم .

    همیشه احساس کردم سرکلاس هستم و باید پاسخگوی آموخته های استاد باشم بنابراین با وجود غیاب استاد ،ولی سعی در انجام آموخته های داشتمو و دارم .

    امروز از عزت و احترام ویژه ای بر خوردارم‌ ب خصوص میون عزیزان و نزدیکان و بستگانم و از این بابت خداوند رو سپاس میگم .

    دیگران مثل گذشته نیستن چون من دیگه مثل گذشته نیستم .

    با تغییراتم همه تغییر کردن و نگاه دیگه ای بهم دارن .

    از رفتار و کردار هر فردی هر چند جالب نباشه سعی میکنم درس بگیرم و دفعات بعد بهتر عمل کنم .طوری که بدون خسارت زدن به اون اشخاص ،آرامش داشته باشم و از کنار هم بودن لذت ببریم .

    همیشه همه جا پیش میاد حرفی زده بشه اما رفتار منه که باعث میشه اون موضوع زود خاتمه پیدا کنه یا ادامه دار باشه .

    ما دنبال حواشی نیستیم ما دنبال صلح و آرامش هستیم اما مثل گذشته نه به هر قیمتی بلکه به قیمت دریافت عشق و محبت متقابل .

    برای حل هر موضوعی فقط باید به درون خودمون رجوع کنیم .

    به میزان صلح با خود ، از قضاوتها و واکنشهای دیگران شاکی و ناراحت نمیشیم و راحت ازش می‌گذریم و خیلی جاها در امان هستیم .

    کسی که از خودش راضی باشه باکی نداره که دیگران در موردش چی میگن .

    باید به درون توجه کنیم که ببینیم چ افکار هایی توش میگذره باید با خودمون صادق باشیم تا مسائلمون برای همیشه حل بشه .

    برای حل هر چیزی تو وجود خودمون دنبالش بگردیم نه دیگران !

    کمی با یکی دو نفر مشکل دارم که ظاهرن چیزی نیست اما میشه روابط رو بهتر کرد که دنبال راه حلهایی هستم که برای همیشه پروندشو ببندم .

    استاد جونم عاشقتم دوستت دارم خیلی زیاد.

    خداروشکر میکنم که هستی .

    الهی که باشی همیشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: