مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-16 06:24:212025-01-19 00:57:40مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و همهی دوستان
واقعا موضوع جالبی رو مطرح کردین استاد
تجربه ای که من خودم از این موضوع دارم اینه که همیشه در این جور مواقع سکوت میکنم و هیچ حرفی نمیزنم نه میگم آره نه میگم نه
چه اون تهمت در مورد خودم باشه چه در مورد دیگران فرقی نمیکنه من فقط سکوت میکنم
یک باوری رو که خیلی خوب از شما یاد گرفتم اینه که به خودم میگم (هر کسی هرجایی که هست سر جای درستشه) همین باور باعث شده که نه خودم بشینم در مورد بقیه غیبت کنم و تهمت بزنم
نه علاقهای دارم که به غیبت ها و تهمت های دیگران گوش بدم
به خودم میگم این حال و احساس خوب من خیلی بیشتر از این ها ارزش داره که بخام با این چیزها خرابش کنم ، زندگی دیگران به خودشون مربوطه
من فقط باید تمرکزم روی زندگی خودم باشه و از زندگی ام لذت ببرم
این دیگران که میگم فرقی نمیکنه که چقدر به من نزدیک باشند یا دور ، خیلی وقت ها من از پدر و مادر خودم یا خواهر وبرادر خودم یا همسر و فرزند خودم اعراض میکنم بخاطر آرامش خودم
یعنی این نیست که همیشه این غیبت ها و تهمت ها از طرف دیگران باشه ، خیلی وقتا از طرف نزدیکترین افراد خانواده هست ، اما من اعراض میکنم و اصلا هم برام مهم نیست ، حتی بعد که تموم میشه هم من آگاهانه درموردش حرف نمیزنم و از کسی چیزی نمیپرسم چون اصلا برام مهم نبوده
حتی میان از من معذرت خواهی میکنن و میگن ببخشید که پشت سرت غیبت کردیم و تهمت زدیم بعد من همون لحظه میگم چی میگی در مورد چی حرف میزنی ، میگه یعنی تو نفهمیدی چی شده یا ما چیکار کردیم ، میگم نه بخدا
بعد میفهمم که اینا پشت سر من چند شبانه روز اوقات خودشون و خانواده شون رو تلخ کردن کلی جنگ و دعوا کردن و جالبه که فکر میکردن که الان خبر ب گوش منم رسیده و منم حالم خرابه ،
در حالی که همون شبایی که اینا داشتن میمردن از حال خرابی من بی خبر از همه جا در آرامش مطلق داشتم با پسرم پلی استیشن بازی میکردم و کیف میکردم ، خدایا شکرت
استاد همه ی اینا که گفتم از وقتی که با شما آشنا شدم اتفاق افتاده و قبلا اصلا اینجوری نبوده
بخصوص از عید پارسال که به لطف خدا تونستیم به اتفاق خانومم با اکانت ایشون دوره دوازده قدم رو خریداری کنیم زندگی مون خیلی خیلی قشنگ تر و آروم تر و شاد تر شده
و درآمد مون هم به لطف خدای مهربان و کمک آموزه های شما هر روز داره بیشتر بیشتر میشه
دوستون دارم و براتون آرزوی سلامتی میکنم
سلام به رفیقان خدا
ساعت8صبح جمعه
عشقبازی باخدا…
خدای مهربانم سلام
خوبی چه میکنی
داری کارهارومیکنی که واسم شاهکارکنی بیاکارت دارم
میخوام بگم ممنونم ازت من هرچی دارم ازتوست میدونی اینو
ممنونم به خاطرتختم که اینقدرراحته وروش دراز کشیدم وپتوی باحال وگرم وخوبم روکشیدم روم ودارم باهات صحبت میکنم .ممنونم ازت بابت هرچی که دارم وندارم.ممنونم ازت بابت هرچی که درآینده میخوای به راحتی بهم بدی ممنونم که که همه کارهاروخودت انجام میدی میدونی که توهمه کس منی وپشتم به توگرمه وتوتکیه گاهمی من میخوام تکیه کنم به تووالان هم تکیه م به توهست وخیالم راحته چون توقدرت داری ،عالمی وهمه چیزومیدونی بی نهایت ثروت داری وبی منت می بخشی خدایاشکرت یادمه وقتی شرکت میرفتم بایدصبح زودمیزدم بیرون که برسم به اتوبوس ولی همونم خوب بود،ها…چون توهمراهم بودی الان راحت لم دادم ودارم پول درمیارم البته توداری درمیاری ازجیبت بهم میدی .من تورودارم غم ندارم اصلا چرا بایدواسه هرچی ناراحت بشم وقتی همه چیز خیروخوبیه، وروندطبیعی توخیروخوبیه وشادیه.اصلا توشادی ومن هم اصلم ازتوهست وبایدهمیشه بشنگم وخوشحال باشم، بدون اینکه فکرکنم بیرون چی میگذره وقتی توبه من چسبیدی ومن به توچسبیدم وهمه جاهمراهمی وجواب سوالهام روبهم میگی چرااصلا بایدناراحت باشم ویابه چه کنم چه کنم بیفتم توهمیشه جواب منومیدی میشه صداتوبلندترکنی که فقط صدای توروبشنوم، کربشم برای بقیه صداها.من میخوام صداتوواضحترکنی برام من برات نازکنم تونازموبکشی بگی قربونت برم ومن عاشقتم ….میشه بگی واضح که ازشوقت اشک بریزم .میدونم که میشنوی ….من عاشقتم من دوستتدارم توهمه جان منی …
هرروزکه بیدارمیشم دوستدارم اون روزازروزقبلم خوشحالتروحالم بهترازروزقبل باشه میخوام ازحال خوب مست بشم ودیوانه…
دیوانه م کن باحضورت ..
ببرم توفضا مستم کن باحضورت….
به نام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم
سلام به مریم جانم
سلام به همه دوستانم
خداروشکررررر به خاطر دریافت آگاهی های این فایل فوق العاده
چقدر این هم مداری ها و هم زمانی ها حال میده
به شما دو عزیز الهام میشه اینجوری فایل ضبط کنین و قبلش قطعاااااا درخواستی از سمت ما بوده که به شما الهام شده
خدایا شکررررت
چقدر خووووبه دست و پا نزدن و ارام بودن
چقدر خوبه نخوایم کسی رو متقاعد کنیم
چقدر خوبه واکنش نشون ندادن
چقدر خوبه سرمون توی کارمون باشه و مسیر درست رو طبق اصل خودمون پیش بریم
خیلیییی خوووبه که دارم میگم چون تجربش کردم
دنبال تایید و رد کسی نبودن خیلییی خووبه
استاد مثال آب گل الود خیلیی خوووب بود
ارههههه خودشه آب رو گل آلود میکنن ولی اگه ما دست و پا نزنیم و آرام باشیم و نخوایم توجیه کنیم یا دفاع کنیم و راهمون رو توی همون مسیر خودمون ادامه بدیم آب صاف میشه
تازه همونا هم با سبک ما حال میکنن و پشتمون میان
کیف میکنن با دیدن شخصیت قدرتمند ما
عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
در نهایت همه چی به نفع ما میشه
الخیر فی ما وقع
حالا توهین و تهمت و مسخره شدن و غیبت که جای خود داره
مثلا من مامانم حتی اگر در مورد سبک غذاییم چیزی بگه اونم از سر دلسوزی هیچی نمیگم و ادامه میدم بعد خودش میاد در مورد روند ما به صورت مثبت پیش بقیه میگه
من فقط یک کاری میکنم اونم به شیوه قانون سلامتی و اصل خودم عمل میکنم و ادامه میدم
بخدااااا الان کلی وکیل مدافع دارم که پشت سرمون اگه کسی حرف بزنه که انصافا خیلی کم پیش میاد اونم چون لاغر شدیم یا از سر دلسوزی یا حالا حالت بدبینانه حسادتش باشه اونا میان توجیه میکنن به نفع ما
خدایااااا شکررررت
حتی توی زندگیم با پسرام و همسرم دارم آگاهانه سعی میکنم مسیر خودم رو برم و اصلا حتی نصیحت درست و به جا که خودم ازش نتیجه گرفتم رو نکنم و فقط روی خودم کار کنم هرزگاهی از دستم در میره ولی خداییش خیلی خیلی بهتر از قبلم شدم که به شکل ارامش و روابط عالی داره خودش رو نشون میده
اگه بیان در مورد موضوعی بپرسن راهنماییشون میکنم همین
مثلا پسر دومم که 14 سالشه این روزا تمرکز کرده روی ستاره قطبی و تجسم و شکرگزاری سوالی براش پیش میاد جواب میدم و خیلی نتیجه گرفته
90 درصد تمرین ستاره قطبیش جواب میده و داره باوراش قوی میشه
چون اکثرا خونه ست و کم بیرون میره و از اونجایی که من مادام تو خونه آموزش ها رو پلی میکنم پسرمم تو گوششه همش و یاد میگیره خدایااااا شکرررت
حالا برگردیم به موضوع اصلی
مسیر درست و اصل خودمون رو بریم و نشنویم بقیه چی میگن چه برسه به اینکه بخوایم دفاع کنیم یا پاسخ بدیم یا متقاعد کنیم با این باور که اونها هیچچچچچ قدرت و تاثیری توی زندگی من ندارن و این منم که خالق زندگی خودم هستم
قبلا خیلی درگیر حرف مردم میشدم ولی الان نه خیلییی خوب کار کردم روی خودم و هر لحظه از خدا میخوام منو توی این مسیر ثابت قدم نگه داره
اگه توجه نکنیم از فرکانس ما خارج میشن و در نتیجه از دنیا و تجربیاتمون خارج میشن
خداروشکرررررر خیلی وقته از چنین جنس تجربیات ندارم
استاد جانم من همین دو سه روز پیش برای خودم اصل های زندگیم رو یادداشت کردم که فقط متمرکز باشم روی همین موضوعات و پیش برم و سبک زندگی خودم رو طبق این اصل بسازم و برند بشم واسه خودم مثل کوه استوار تا طعم خوشبختی در هر لحظه رو بچشم و برام در هر لحظه زندگی لذت بخش بشه
البته توی این چند سال کار کردن روی خودم چون تا حدودی به شناخت خودم رسیدم تونستم اصل ها رو توی زندگیم شناسایی کنم
خدایااااااا صد هزار بار شکرت که هدایتم کردی بنویسم اون چیزی که در لحظه بهم گفتی
از گروه تحقیقاتی استادم هم خیلیییی خیلیییی سپاسگزارم که در حال حاضر بهترین دستان خداوند هستن برای ما برای رشد و پیشرفت
به نام خدای پر قدرت.
سلام خدای زیبای من
سلام خدای قانونمند
سلام خدای خوبیها، نعمت ها، ثروت ها.
استاد جان سلام متشکرم که به ندای قلبت عمل می کنی و حرف های رب م و بهم یادآوری میکنی و منو محکم تر، پر قدرتمند تر می کنی.
من این روزا خیلی تهدید میشم که من فلان و فلان کار می کنم
من آبروی تو و خانواده ی تو رو می برم.
من میرم فلان اورگان دولتی واست چنین و چنان می کنم.
اگه من نباشم تو هیچ کس و نداری.
اگه من نباشم تو بدبخت میشی
نه عزتی، نه احترامی ، نه ارزشی.
آره استاد من…
این روزا اتفاقاتی داره واسم می افته که فقط خیلی و خیلی دارم خودمو می شناسم.
روزهای اول نجواها خیلی زیاد بود و هی منو اونجوری می کشید که آره راست میگه ، راست میگه…
اما یادم میاد یه روز که خیلی خسته شده بودم و حالم از خودم بهم می خوررد، نشستم با خودم مثل دوتا مرد ،قشنگ حرفامونو زدیم که بابا به گذشته ات نگاه کن ببین خدا واست چقققققدر شاهکار کرده.
فقط یه مورد مثال بزن که تو خدا رو صدا زدی و او نیومده هدایت ت، نکرده، بگو ببینم.
وقتی خوب فکر کردم و تمام اتفاقات زندگیم رو براش دونه دونه چیدم دیدم بابا هر جا سپردم دست خودش چقققققدر ساده و راحت واسم تموم شده، پس بازم بده دست او ، خودتو رها کن آزاد بزار تمام چیدمان و او واست انجام بده.
خداوند قدرت بالای همه هست.
خداوند قدرت بالای همه هست .
خداوند قدرت بالای همه هست.
استاد این واسم شعار نیست.
بارها و بارها باهاش زندگی کردم، و دارم زندگی می کنم.
اکثریت مردم مکه به محمد می گفتند ، این سادلوح، این دیوانه ست،
نه سواد خواندن و نه سواد نوشتن داره.
نه پول داره، نه ارزش داره.
اما آیا این تهمت ها محمد رو ضعیف کرد.
وقتی قرآن و می خونم درک می کنم که محمد روز به روز قوی تر می شد.
چون همه چی و به ربش سپرده بود.
چون واکنش نداد.
چون براش حرف مردم مهم نبود.
آره عباس منش ، از لحظه ای که قانون و درک کردم که خودم دارم شرایط زندگی مو خلق می کنم خیلی و خیلی سعی می کنم تا تهدیدی، تهمتی ، از سمت مقابل م میشه، حواسم و جمع می کنم و میگم این چیزی ست که خودت خلق ش کردی.
می خوای بهتر از اینو ؟؟؟؟
پس کانون توجه ات، و عوض کن.
میرم به دل طبیعت
پارک ، صدای انواع پرندگان ، شنیدن صدای آب گوارا، شنیدن صدای برگهای پاییزی که یه عالمه رو زمین ریختن وقتی پاهام و روشون میزارم.
ورزش کردن، تاب خوردن، گذاشتن آهنگ و لذت بردن ، رها شدن، و سپردن به دست ربم.
اونوقت ه، که معجزات شروع میشه، خبرهای شادی آفرین هی میاد، بارش نعمت ها، ثروتها ، ایدهها میاد.
هدایت آدم ها ، شرایط ، موقعیت ها، هی بیشتر و بیشتر میشه
چون من از خدا هستم
من مجرد به دنیا اومدم، مجردم از دنیا میرم.
من متعلق به هیچ کس نیستم ، فقط و فقط به خدا هستم.
همیشه هوامو داشته بازم داره.
من خوشبخت م
من سعادتمند م
من ثروتمند م
خداوند همه چیز من ، همه کس من ست.
من عشق خدا هستم
خدایا سپاسگزارم ، سپاسگزارم
به نام خدا
سلامممم سلامممم استاد عزیز
استاد مجدد فایل جدید و مجددهم همون اتفاقی که برای من امروز برای من افتادددد و برخورد من با اون اتفاق
استاد من دقیقا بابت استعفا از کار قبلی و یه چالش بهم تهمت خورد اما وقتی شنیدم فقط خندیدم و گفتم به طرف مقابل من اینقدر بزرگ شدم از نظر روحی و مادی و معنوی که موجبات این تهمت یا این دروغ ها در مورد من فراهم شده و مورد حسادت قرار میگیرم
قبلا این مدل نبودم استاد اگه تو همچین شرایطی قرار میگرفتم فقط زار زار گریه میکردم و یکسره حالم دگرگون میشد
اما تغییرات روحی و احساسی من در این مورد از ابتدای فایل های 12 قدم و بعد احساس لیاقت ووو واقعا عالی بود و خداروشکر میکنم استاد بایت بودن تو این مسیر و رشد کردن به بهترین شکل ممکن
خدایا شکرت
ذوق کردم استاد با دیدن این فایل جدید هنوز کاما گوش ندادم اما میدونم این فایل هم معجزه ها داره استاد جان
مرسی خداجونم
خدایا شکرت
سلام دوست عزیز توحیدی
چقدر شجاعی که استعفا دادی و برات محمد نیست دیگران چی میگن تحسینت میکنم که ضرف وجودت بزرگ شده و داری قدرت نشون میدی ضعف نشون نمیدی خدا به شجاعان پاسخ نیک میده دمت گرم کسانی که تهمت میزنن خودشون کوچک میکنن و حسادت می ورزن مگه کم شنیدیم اونها هیچ وقت پیشرفت نمیکنن و جلوی رشد خودشون میگیرن با قضاوت بیجا با تهمت نا روا
قدرت فقط دست خداونده ما نباید به آدمها قدرت بدیم مثل پیامبر صبور باشیم چقدر به پیامبر تهین کردن اینها برای ماست که درس بگیریم مگه به حضرت مریم تهمت نزدن…از این مثالها زیاد داریم
فقط قدرت رب هست خدایا تنها تو رو می پرستیم و به تو پناه میبریم
در پناه خداوند باشی
به نام خدا
سلام مریم عزیزم مرسی که با این کامنت زیبا برای من این لحظه نشونه شدی
قدرت فقط دست خداست همین چند دقیقه پیش داشتم با فایل زندگی آسان استاد مقابله میکردم با یه سری نجواهای ذهنی که به هدایت دل اومدم تو سایت و کامنت شما هدیه از طرف خدا بود
و چقدر من لازم دارم تکرار کنم قدرت دست خداست
قدرت دست خداست
قدرت دست خداست
اگه هزار بار هم تکرار کنم باز هم نیازه هر لحظه منه قدرت دست خداست
چقدر همه ما هر لحظه نیاز به کنترل ذهن داریم بقول استاد جان اگه هزار بار هم این فایل ها رو گوش بدیم برای بار هزار یکم هم باز مطالب جدید هستن و انگار روز اول هست که میشنویم
مرسی دوست من که دست خدا شدی تا مجدد تکرار کنم قدرت دست خداست و سکوت ذهن رو جایگزین نجواهای بی مورد کنم
خدایا شکرت
به نام رب العالمین پروردگار جهانیان
استاد عزیزم با هربار گوش دادن به فایل های ارزنده شما دریچه های جدید از آگاهی خودشناسی خوداکتشافی تو زندگی و تو وجودم باز میشه
بی نهایت سپاسگزار خداوندم بابت هدایتم ب این سایت بهشتی انقدر زیبا شیوا صحیح شما قوانین بیان میکنید و آموزشش میدید که برام لذت بخش قابل درک
چند تا نکته خیلییی خیلییی خوب گرفتم که باعث میشد فیلم استپ کنم به اتفاقات مشابه ام در اون حوزه زندگیم فکر کنم و با خودم بگمممم ااااا زهرا
پس فهمیدی دلیل فلان رفتار
پس فهمیدی روش صحیح در برابر فلان حرفارو
و خیلی خیلی براام جالب بود که نشانه های واضح زندگی خودم تو صحبتای شما میشنیدم
این هم زمانی ها بی حکمت نیست
خداروشکر بابت این فایل فوق العاده
خداروشکر که در بهترین مسیر زندگیمم
خداروشکر بابت هدایت های پروردگارم
خداروشکر برای استاد عزیزم
خداروشکر برای حضورم در این سایت بی نظیر
سلان زهرا جان تک تک جملات این فایلها رو باید با طلا نوشت دقیقا همینطوره که میگی عزیزم هر رفتاری در بیرون ما ریشه در درونمون داره اگه زمانی رفتاری از سمت دیگری دیدیم بخاطر میزان حس ارزشمندی مون بوده و باید بنشینیم و موشکافانه خودمون رو وارسی کنیم و تمام احساسات منفی رو از درونمون حذف کنیم باید خیلی زیرکانه با این منفی های افکاری و احساسی برخورد کنیم و با این آموزش ها بر طرفشون کنیم
اگه زمانی این طرز رفتارها رو دریافت میکردیم قطعا بابت این بوده که برای نظر دیگران در مورد خودمون ارزش زیادی میذاشتیم و این یعنی ترجیح دیگران بر خودمون و الان که داریم حد و مرز ها رو بهتر میشناسیم هم با رفتارهای متفاوت تری روبرو میشیم
اما مهم حس خوب درون ما هست مهم شناخت آدمهای اطراف و دنیاهای اطرافمون هست مهم اینه اینقدر رشد کنیم که هیچ کدوم از رفتارهای اطراف نه تنها ما رو بهم نریزه بلکه باعث رشد ما بشه
خدایا شکرت بابت تک تک ثانیه هایی که توی این سایت میایم و نکته هه رو به اشتراک میذارم
بسم الله الرحمن الرحیم
قَالَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ اَللَّهُ
لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی
لا اله الا اللّه حصن و دژ مستحکم من است و هر کس وارد دژ من شود امنیت دارد.
استاد جان سلام ، و
سلام به همه اونهایی که تو مسیر رشدند.
استاد پاشنه آشیل وحشتناک حرف مردم.
استاد من با خانواده ای دم خور بودم که اگر می خواستن آشغال های خانه را ببرند بیرون تو سطل زباله بندازند پیراهن مردانه می پوشیدن و شلوار بیرون که مبادا کسی از آشناها ببینتشون و بد باشد :)) می دونم خندتون گرفت.
خیلی لباسها را نباید میپوشیم باید مراقب خیلی از حرف هام و رفتارهام می بودم و این برای من بازیگوش خیلی سخت بود . و اکثراً مورد نکوهش والدینم قرار میگرفتم.
این مسئله انقدر ریشهدار بود که حتی بعد ازدواجم نگران این بودم که لباسی که پوشیدم مورد تایید خانوادهام نباشه.
انقدر توی این مسئله ضعف داشتم که وقتی یک موقعیت مالی خوب برام پیش اومد اولین چیزی که ذهنم رو مشغول کرد این بود که ، اگه من به یه درآمد خوب برسم، نکنه بقیه فکر کنن از راه نادرست رسیدم؟ یعنی بقیه میخوان چی فکر کنن؟ چی پیش خودشون میگن ؟میگن از کجا یهو به همچین درآمدی رسید؟ چه شانسی آورد! من خودم باعث شدم اون موقعیت با دست خودم نه! با ذهن خودم، از بین برود.
حتی موقع سلام علیک یا خداحافظی کردن انقدر خودمو زحمت میانداختم یه کسی رو از ته ساختمون پیدا میکردم که نکنه یه موقع از دستم ناراحت بشه . یا نکنه یا تو نظرشان من آدم محترم و مبادی آبادی نباشم .
اما الان تو این مورد خیلی بهتر شدم مخصوصاً موقع خداحافظی اصلاً خودم رو توی اذیت نمیاندازم که با تک تک آدمها خداحافظی کنم.
یا انقدر مهمونیهایی رو رفتم که اصلاً دوست نداشتم شرکت کنم فقط برای اینکه بقیه ناراحت نشوند.
ولی الان برای وقت خودم ارزش قائل هستم و حتی برای تایم خوابم. که البته برای اطرافیانم هم کاملاً جا افتاده.
ا خدا را شکر بعد از آشنایی با قوانین و توضیحات شما بهتر شدم ولی مرتب باید حواسم رو جمع کنم چون این چیزی نیست که برای همیشه درست بشه بلکه برای همیشه باید روش فوکوس کنم.
یکی از قدمهایی که برداشتم این بود که با لباس های توی خونم برم دنبال بچه از مدرسه برش دارم . تا توی ذهنم اهمیت حرف مردم رو کم کنم و راحتی خودم رو ارجح بدونم.
یه مورد دیگه هم که خیلی برام انجام دادنش سخت بود ولی انجام تونستم بدم،
زمانی بود که معلم فرزندم خواسته بود همه بچهها جوراب مگنت دار بپوشن. زمان داده بود که همه والدین بخرند چون این نوع جوراب ها 99 درصد به صورت آنلاین فروخته میشود ، من هم آنلاین خرید کردم. اما متاسفانه توی پست گمش کردن و پولش رو بهم برگردوندند . میدونستم توی کلاس چندتا از همین جفت جوراب برای بچههایی که توان مالی خرید جوراب رو ندارن گذاشته شده، حالا من دو تا راه داشتم یا اینکه نزدیک به دو ساعت رانندگی کنم برم به یک فروشگاهی که یک جفت جوراب مگنتدار به صورت حضوری میفروخت ، بخرم ولی اصلاً طرح و رنگش رو نمیپسندیدم یا اینکه به معلم درخواست بدم بگم یکی از اون جورابهایی که برای بچههای بی بضاعت هست رو به فرزند من بدهند. این درخواست خیلی برام عذاب آور بود حاضر بودم اون دو ساعت رانندگی رو به جون بخرم ولی اون درخواست رو ندم. و همش به خاطر این احساس بود که حالا معلمشون چی فکر میکنه ؟ حالا پیش خودشون چی فکر میکنن؟ اما من درخواست دادم!!
برای اینکه بتونم به حرفهایی که استاد میزنه عمل کنم برای اینکه بتونم یه قدم یه ذره یه درجه فقط یه درجه به اون چیزی که دوست دارم باشم نزدیکتر بشم.
به اون کسی که برای خودش زندگی میکنه به اون کسی که رها و آزاده .
با اون کسی که ذهنش مشغوله نکنه دیگران دربارهاش چی فکر میکنند نیست.
به اون کسی که آرامش خیال داره.
به اون کسی که با خودش در صلح است.
به اون کسی که برای خودش زندگی میکنه نه برای حرف مردم.
به اون کسی که برای راحتی و آسایش خودش بیشتر اهمیت میده تا نظر مردم.
استاد من حتی توی کامنت نوشتن هم خیلی مواقع نگران اینم .
اینها ارزش نوشتن نداره اینا چیه تو میگی وقت مردم را تلف میکنی.
بعد نگاهمو عوض کردم گفتم اصلاً من به عنوان یه ورق از دفتر خودم به این کامنت نوشتن هام نگاه میکنم فقط و فقط برای خودم مینویسم .
چیزهایی رو مینویسم که برای خودم جذاب است و مثل دفتر نکتهبرداریهام بهش نگاه میکنم. چون مطمئنم اینجا هرچی بنویسم محفوظ میمونه برای همیشه و هیچ وقت گم نمیشه.
استاد درسهایی که شما میدهید بینظیر است ،کار کردن روی اصل و روی ریشههاست ، مواردی که ما باید از بنیان درستش کنیم.
استاد معلوم است هنوز به پارادایس برنگشتهاید این یعنی هنوز دوره جدید که احتمال میدهم دوره شکرگزاری باشه کامل نشده است ولی من برای داشتنش لحظه شماری میکنم.
خدایا ایمانم را به خودت قویتر کن کاری کن که تو فقط توی ذهن من بزرگ باشی تو نفر اول زندگیم باشی فقط تو
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند.
سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم ..
استادجان احساس میکنم فرکانس من بافرکانس شمادرارتباطه وبه فرکانس خداوندوصله اگه اشتباه نکنم فقط یه حسه ،یعنی چندبارپیش اومده که دوباریاسه بارمن به شدت درگیریه مسئله ای بودم والبته که ازخداوند هدایت خواستم ودیدم شما یه فایل درموردش گذاشتید الله اکبر ،هرچندکه این ذهن من میخواداین وقبول نکنه ومیگه اتفاقیه یااصلا یه ایرادکوچیک دربیاره وبزرگش کنه امامن به وسیله قلبم این ودرک کردم ،خدایاشکرت که انقدر هوامون وداری وهدایت مون میکنی …
دقیقا من چندروزیه که درگیرهمین قضایا(غیبت ،قضاوت وتهمت )ازطرف شخصی شدم هرچند خیلی هم مهم نیست ولی ناراحتم کرد وآگاهانه تمام سعیم این بود که به قانون عمل کنم ،قانون چی میگه .
تمرکزنکنم چون هی بیشتروبیشترمیشه وازخواسته هام دورمیشم چون توجه به ناخواسته هاکردم .
احساس بد =اتفاقات بد
نگران دیدگاه ونظرات دیگران نباش توکنترلی برافکاردیگران نداری .
عوضش رو ازخداوند بخواه مطمن باش بهترش وبهت میده .
این نظردشمنته وتوباورت نسبت به خودت این نیست.
استادگفتن هرکی که پیشرفت کنه مطمن باشه غیبت میکنن ازش واگردرمداردرست باشه این غیبت هاوتهمت ها وحرفای ناروا به پیشرفتش کمک میکنه هروقت غیبت شنیدی مطمن باش مهم شدی واسه خودت کسی شدی پیشرفت کردی به شرط اینکه خودت و ازقصد موردقضاوت وغیبت وتهمت قرارندی .
….
تمام این هاحرفایی بودکه به خودم میزدم تاخودم وآروم کنم ،میگفتم اگه جوابش وبدی چی میشه خوشحال ترمیشه تمرکزت وروش میزاری اتفاقا نقطه ضعف نشون میدی ،کلی مسئله پیش میاد که همش ناخواسته س غیبت قضاوت وحتی دروغ که کلید همه ی پلیدی هاست ،مجبوری بعضی جاهابه خاطرترحم ودلسوزی دیگران ،قربانی کنی همه ی اینا برعکس قانونه .
…اماجواب ذهنم :::ببین توباید یه جوابی بهش بدی که دیگه جرات نکنه این حرفاروبهت بزنه بایدجوری بسوزونیش وعیب های خودش وبه روش بگی :(ببین خودتم این اخلاق هاروداری عیب توخیلی بزرگتره و واقعیه .
اماوقتی به آینه نگاه میکردم میگفتم زهرا ببین چه عملی درنظر خداپسندیدس ؟؟
آروم آروم گونه هام خیس میشد که نه !توافسارت ودست شیطان نمیدی خداوند داره توروهدایت میکنه به حرف دلت گوش کن نه ذهنت یادته که دوروزپیش به خاطرهمین موضوع ازخداکمک خواستی زدی قسمت نشانه امروز:چی برا اومد؟؟
گفت به جای حرفای بیهوده غیبت وتهمت ومسخره و….بیایید تمرکزتون وبزارید روی خواسته ها وداشته ها ،یه اتفاق خوب خلق کنید به جاش .
وآخرهم یه آهنگی روفایله بود که واضح وپررنگ الهام وهدایت خدابودبرات که میگفت :(توبهترین ستاره ی زمینی خدادوست داره ،به حرف آدمامحل نده )مگه عمرآدم چه قدره )اگه دوست داشتید آهنگش ودانلودکنید ..
آره وقتی توآینه به خودم نگاه میکردم میگفتم توواقعا خداگونه ای ،توازاین حرفا دوس نداری واقعا لذت نمیبردم ازتکثیراین حرفا دوست داشتم نه بشنوم نه بگم .
امااینکه گریه کنیم بگیم به خداتابلایی سرش بیاره ،،حساب کنیم این ذهن ماکه انقدر سعی میکنه به قانون عمل کنه وهرروز آگاهی میدیم به خوردش :(این همه بازی درمیاره واذیت میکنه
حالاببین اون آدمی که اصلا آگاهی نداره تمرکزش وگذاشته روی زندگی دیگران وعیب دیگران ،پس تمرکزش برداشته شده اززندگی خودش وبه قول استادانقدر کمبود داره توزندگی وانقدر روان پریش و حسودهست که خودش زندگی به کام خودش زهرمیکنه حالابماند عذاب خداوند .
باوجودناراحتی هایی که برام به وجود آورد اما یه وقتایی بود میگفتم خب من ازاین تضادچگونه استفاده کردم ،؟
1،،این که وقتایی که عصبانی میشدم کارسنگین میکردم اونم تندوسریع ،بعد به خودم میگفتم عه ببین چقدر راحت این کارو کردم درحالی که همش میگفتم سخته وبه تعویق مینداختم بعد میگفتم عصبانی شدنم خوبه هادرجای درست استفاده کردمش .
2..انگیزه میگرفتم که خدایاشکرت که این امکانت وبرام به وجودآوردی تامن ازش استفاده کنم که دیگران دارن نشون میدن که خودشون نمیتونن و خیلی خوب روی اون کار ثابت قدم میشدم وبهترانجام میدادمش ..
3..وقتی طرف میومدخونمون وازدیگران هم غیبت میکرد این وشنیوی اون وشنیدی،؟؟منم یه جورایی بهش میفهموندم که دوست ندارم غیبت نکنه وچندباربهش یه جورایی فهمونده بودم اماتکرارمیکرد امااین دفعه گفتم خداروشکرحداقل رابطمون بهم بخوره وشاید نیاد دیگه من راحت شم .
جهان خودش جدامیکند باکسایی که همفرکانس نییتیم ..
حقیقت خودش روشن میشه نگران نباش توفقط روی خودت کارکن هرروزبهترشی تمام اتفاقات دست خودته .
اگه نظروحرفای دشمنت وفهمیدی بدون همون مسیردرسته وادامه بده تااون ناامیدشه وضعف نشون نده که تونسته حالت وبگیره ،چون دوباره تکرارمیکنه …
خداوندبه فکرماست وحواسش بهمون هست نگران نباش ..
دیگران تاثیری درزندگی ماندارند مگراینکه مابهشون قدرت بدیم وتمرکزکنیم محل شون نزارکاری که میدونی درسته انجام بده ..0
استادممنون
به خاطراین آگاهی ها ..واقعا بااین فایل تون اشک هاریختم وراحت تراعراض میکنم سعی میکنم قوی باشم وبه نفع خودم استفاده کنم خدای من خودم واهدافم مهم ترن .
واین جمله ی قشنگتون شاید آب وگل آلودکنن ولی دست وپانزن عزیز خودش زلال میشه خداباماست ..
استادجان هم فرکانسی من ،،بازم ممنون خدایاشکرت به خاطراین مسبر ..
Update..
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به شما استاد نازنینم، خانم شایسته ی شایسته و خلاق و هوشمند، و تمام دوستان عزیز و ارزشمندم
استاد قشنگم چقدر من شمارو تحسین میکنم و لذت میبرم از اینکه اینهمه روی زبانتون کار کردید و تقویتش کردید و واقعا پیشرفت عالی داشتید، تلفظ هاتون عالیه! استاد یه نکته خیلی مهم و جالبی در این زمینه یادم اومد که بگم، اینکه من یکی از دلایل اینکه زبانم بسیار قوی شد و قوی بود از بچگی و کشفش کردم در خودم، این بود که من جدی بودم تو این زمینه! یاد مثال شما میفتم تو فایلای دیگه دیدین میگین توی بحث کاری چقدر جدی هستین و با تفریح و سایر جنبه های زندگی کاملا متفاوت هستین و میگین میخندین شوخی میکنین اما تو کار جدی هستین، استاد منم دقیقا تو مثلا بحث زبان از بچگی همینطور بودم، یعنی حسابشو کنید من هیچوقت همینجوری الکی کلماتو ادا نمیکردم و تلفظ نمیکردم به یه حالتی که دیدین تو مخصوصا ایران با تلفظ و گویش انگار محلی و ایرانیزه شده انگلیسی حرف میزنن یا مثلا انگار حس میکردم از بچگی این چیزارو استاد که انگار هموطنان عزیز سعی میکردند یه جوری حرف نزنن که مثلا حالا خیلی هم خارجکی نبوده باشه! امریکایی نبوده باشه مثلا! : ) که چقدر جالب بازم دارم خوب فکر میکنم در این مورد میبینم احتمالا بخاطر نگران حرف مردم بودن بودند آدما! که وقتی کسی مثلا واژه ها رو خیلی قشنگ و اصولی و درست عین یه امریکایی تلفظ کنه، بقیه که زبانشون صفر بود و مثلا حسادت میکردند به منه نوعی، و زورشون میومد، بخاطر همین مسخره میکردند بقیه رو یا از این جور کارای چیپ و بی ارزش. استاد خیلی خوبه که این چیزا میاد تو ذهنم و یادم میاد میدونی. و داشتم به همین موضوع خیلی خوب فکر میکردم و زوم شده بودم روش که دیدم یکی از دلایل مهم و اساسی زندگی من که از خود بچگی زبانم عالی بود بدون اینکه اصلا کلاسی رفته باشم و آموزشگاه رفته باشم و تمرین خاصی کرده باشم، یکی از مهم ترین هاش این بوده که من تو این کار جدی بودم خیلی جدی! یعنی قشنگ یادمه هم سن و سالهام یا خانواده و فامیل و اطرافیان هیچکس اینطوری که من کار میکردم و تلفظ میکردم و دنبال یادگیری بودم از طریق تجربه کردن! نه کلاس و آموزشگاه، من دیوانه این کار بودم یه حرف انگلیسی بخدا میدیدم جایی یه کلمه یه حرف، چنان زوم میشدم روش و ساعتها و روزها وقت میذاشتم واسش که انگار دنیارو بهم دادن وقتی یه نکته ای چیز جدیدی یاد میگرفتم در موردش، بخاطر همینم دیوانه بازی های کامپیوتری و فیلم و موزیک های خارجی امریکایی بودم همیشه و خب همینا کمک کرد که تو زبان همیشه عالی و بینظیر و موفق عمل کنم که کسی به گرد پامم نرسه تو کل دوران مدارس و دانشگاه و حتی زندگی شخصی و دوست و آشنا. نمیگم نیست و ادعایی ندارم من هیچوقت تو هیچ موردی ادعایی نداشتم و ندارم چون بینهایته این جهان همه چیزش و دست بالای دست بسیاره، اما من زندگی شخصی خودم و تجارب خودمو میگم که ندیدم و به پستم نخورده. و استاد جالبه بدونید همین موضوعی که بالاتر بهش اشاره کردم در مورد اینکه افراد انگار جدی نمیگرفتند هیچوقت این ویژگی و تلفظ صحیح صداها و لهجه امریکایی رو، من به شدت برام مهم و با ارزش بود و جدی میگرفتم سفت و سخت و همیشه هم جالبه افراد اینو بهم میگفتند جزو ویژگی هام وقتی از زبانم تعریف میدادند یا جایی مشغول خوندن و حرف زدن با کسی بودم، میگفتن رضا تو زبان جدیه و واقعا تو این حوزه خیلی عالی عمل میکنه، در صورتی که خیلیا مسخره میکردن، و زورشون میومد میدیدن زبانم چقدر عالیه و عین یه امریکایی تلفظ میکنم جملات رو، و همیشه بدم میومد از اینکه بخوام بخاطر دیگران و جلوی دیگران و مورد تایید اونها بودن، کلمات و جملات رو مثلا خیلی مسخره و ساده و به قول خودم ایرانیزه شده ادا کنم! : ) خودتون میدونین چجوری منظورمه استاد همون یه نمونش مثال : آآآی عَم دِ بِلَک بورد!!! : ))) یا خنده دار ترش اینکه گویش های محلی اقوام ایرانی رو هم قاطیش کنیم و بخوایم انگلیسی با گویش یه زبان محلی خاصی حرف بزنیم.. : ))) فکر کردن بهش و یاد اوردنش هم برام شیرینه و خاطرات زیادی یادم میاد از دوران مختلف زندگیم.. : )
چقدر بابت هر ایده و خلاقیتی که میدین تو سایت و به وضوح مشخص هستند و همیشه آپدیت هایی رو عملی میکنید روی محتوای سایت و من اومدم از دوباره تو سایت سری بزنم دیدم توی پروفایلم اسم گزینه هایی تغییر کرده بود و چقدر همون لحظه ها که میبینم این تغییرات رو تحسینتون میکنم و خوشحال میشم و احساس خوبی بهم دست میده و لبخند به لبانم. خدایا شکرت
من عاشق شما و خانم شایسته عزیز هستم که این بکگراند زیبای سبز رنگ ملایم رو که با تیشرت سبز رنگ شما ست هست هماهنگ کردین : )
در خصوص کامنت قبلم که اشاره کرده بودم به توهین و ناسزا گفتن های بعضی ها توی فضای وب، بیشتر بخاطر خلاقیتم بود و ایده هایی که به ذهنم رسیده بود و الا اگر میخواستم خیلی عادی و طبق روال همیشه موضوعی رو بذارم تو وب نه مشکلی نبوده، این یهو به ذهنم رسید که اضافه کنم به کامنتم.
و در کل بارها و بارها هدایت الله رو دریافت کردم از طریق یه حس خوبی یه خلاقیت عالی و اجراش کردم و بابتش خیلی خدارو شکر کردم در مورد همون مواردی که توسط دیگران (بعضا نه همه آدما) مورد هجمه قرار گرفته، همونطور که خیلیاش هم مورد تقدیر و تحسین بسیار زیادی قرار گرفته و بازخورد عالی دریافت کردم، و واقعا خیلی خیلی عالی عمل کردم روی خودم که بیتفاوتِ بی تفاوت شدم نسبت به مسائلی که شاید قبلا خیلی بهم میریختم و استاد واقعا هرچی که گفتین رو و راه کارهایی که دادین رو دیدم دقیقا اجرا کردم تو این مدتها.
الان که مدتهاست خداروشکر اصلا خبری نبوده! اینقدر این جهان و این خدای نازنین شگفت انگیزه! خدایا شکرت.
آو حرف مردم.. : )
چه واژه غریب و نامانوسی به قول یه چی بود یه فیلمی بود یادم نیست مال قدیما فکر کنم بود یادش افتادم.. : )
بسیار بسیار زیاد تو زندگی ما و خانواده مون بوده استاد جان، فکر کنم به قول شما تو زندگی هممون بوده مخصوصا خانواده ها و جوامع مذهبی بیشتر، خیلی جالبه که خاطرات زیادی هست و یادم میاد که بگم..
استاد من از بچگی از همون سنین کم یعنی از خودِ بگم سه چهار سالگی همیشه مخصوصا در مورد ظاهرم در موردم بحث بود و همیشه یه مردمی یه مزاحمتی یه دیگرانی بودند که چه تعریف کنند و چه از روی حسادت بخوان اون فضولی و احساس ناصحیح درونشون رو بروز بدن..
هیچوقت یادم نمیره استاد که از خود قبل از مدرسه و خب بعد از مدرسه رفتن و شروع دبستان و الی ماشاالله.. همیشه یا تعریف و تمجید در مورد خصوصیات ظاهری و اخلاقیم بود سر زبون مردم و یا گاهی هجمه ای از حرف های بیخود که از روی کنجکاوی و فضولی میومد، مثلا خیلی ها از این آفرینش و خلقت من که چقدر زیبا هستم و خدا ماشاالله انگار نقاشی کشیده و بارها به اشخاص معروف امریکایی و خارجی کلا تشبیه میشدم از خود بچگی تا بزرگ سالی، مخصوصا تو دوران بچگی تا بلوغ و اوایل جوانی خیلی به مایکُل جکسِن شبیه میدونستن منو البته بیشتر منظورم به لحاظ چشم و ابرو و برق چشم ها و نوع نگاه کردنم، و نه همه چیزم، یعنی جالبه هر چیزیم رو به یه کسی تشبیه میکردن : ) و من لبای خیلی به شدت قرمز عین خون عین آلبالو داشتم مخصوصا از کوچیکی و تا حتی سنین بزرگ سالی و چون پوست بسیار شفاف و سفید بلوری ای داشتم و موهای بسیار زیبایی هم داشتم مخصوصا که بور و یه حالت جو گندمی و خرمایی رنگی داشتند و دارن همین الانشم، خیلی جاها وقتی حتی برای تفریح میرفتم خیلی وقتا یا تعریف میشنیدم مستقیم یا پچ پچ و پشت سرم حرف زدن، یا از روی حسادت و میگم نمیفهمم واقعا چرا و از روی چی اسمشو بذارم، گاهی مورد سرزنش و احساس بد قرار میگرفتم..
میرفتیم مثلا کوه و دشت و جنگ و چمیدونم طبیعتی جایی یا تو مدرسه مثلا یا هر جا حالا.. بچه های هم سن و یا کلا جوانان که خب همیشه این داستانا بود که بیشتر هم حسادت میورزیدن که بگیم حالا چمیدونم طبیعیه یا اینا سنی ندارن و فلان، ولی خیلی وقتا تعجبم اصلا از آدم بزرگا بود یعنی مثلا پدر و مادرها یا افرادی که سنشون بالا بود و من از خود بچگیام این چیزارو میفهمیدم و حواسم بهشون بود به این رفتار آدما..
مثلا به یه طرز نگاه خیلی بدی خانمه نگات میکرد و یه چیزایی ورد میگفت رو زبونش نمیفهمیدم چی میگه : )) بعضی وقتا هم علنا میگفتن، بعضی جاها با گویش های محلی اون منطقه مثلا چیزی میشنیدم که متوجه هم میشدم خیلیاشونو، مثلا میگفت ووی ووی چه چشمایی انگار که سرمه کشیده، یا چه لبایی انگار ماتیک زده! چه گردن و پوست فلانی.. میدونین، از این دست حرفا خیلی میشنیدم همیشه حتی خود الانشم خیلی وقتا میشنوم وقتی میرم بیرون یا طرز نگاه آدما، میخوام بگم کلا همیشه یه عده ای هستن که بخوان چه در مورد خوب بگن یا در موردت بد بگن و تهمت بزنن یا حس بدی رو بصورت کلی منتقل کنن که اصلا نباید برای ما مهم باشه همون چیزی که خودتون گفتید استاد جان دقیقا همینه، این مسائل فکر کنم چیزایی باشن که هرچقدر هم آدم روی خودش کار کنه، آخرش بصورت طبیعی ممکنه تو جهان باشدشون و رخ بده همیشه ولی این ما هستیم که تعیین کننده هستیم چه جنسیش وارد تجربه زندگیمون بشه. نه به قول شما با تعریف و تمجید دیگران بریم آسمون هفتم، نه با حسادت ورزیدن و تهمت و برچسب زدناشون بریم قعر زمین.
باید برای خودمون زندگی کنیم اونوقت طعم واقعی آرامش و لذت بردن از زندگی رو میچشیم.
استاد جان چقدر واقعا عالیه که این مباحث گفته میشه و در موردش تعمق و تفکر میشه و میریم به اعماق درونمون و شخم میزنیم خودمون رو، چقدر متوجه شدم اینو و چیز یادم میاد که بگم..
چقدر واقعا دارم الان فکرشو میکنم میبینم من فکر کردم فقط فکر کردم که خیلی وقتا در مورد نظر دیگران حساس نبودم و برام مهم نبوده! اما تو خودِ بحث ارتباط برقرار کردن مخصوصا با جنس مخالف، یعنی بارها استاد شده که من این موضوع رو از خود بچگیام بخدا تو ذهنم هی میذاشتم و ورانداز میکردم که اصلا چیزی طبیعی تر و عرضم به حضورتون ساده تر و بدیهی تر از همین موضوع برای انسان فکر نکنم وجود داشته باشه! که انسان دوست داره اصلا تو ذاتشه و خلق شده برای همین ارتباطات مخصوصا با جنس مخالف اصلا انسان گرایش داره این کل این سیاره و طبیعتش همینطور هست نه فقط بحث ما انسان ها، که داشتم فکر میکردم چقدر جو جوری بوده برای من و تجربه زندگیه من که هیچوقت تو این زمینه برای خودم زندگی نکردم واقعا! و همیشه یه مردمی بودند یه حرف مردمی بوده که بخوام خودمو اذیت کنم واسش. و وقتی خوب روی خودم زوم میشم میبینم چرا خیلی وقتا تو خیابون و کوچه بازار و جاهای مختلف من اصلا انگار که گذاشتن دنبالم! البته راه رفتنم سریعه ها از بچکی اینطورم، اما نه واقعا انگار خود الانم وقتی خوب فکرشو میکنم میبینم چقدر من تحت تاثیر شاید خانواده خودمم حتی قرار گرفته باشم که کلی حرف و باور غلط تو ذهنم رفته که ببین، زیبایی رو نباید نشون داد، یا مثلا خیلی مراقب باش میری بیرون حواست خوب جمع باشه، یا خیلی رفتار ها و اعمال دیگه ای که اینا نشسته تو ذهنمون تو باورامون سوای اونهمه نگاه و باور غلط فرهنگ و جامعه و مذهب و دنیای بیرون از خونه که به صورت سیل آسا تو زندگیمون جریان داشته! خب اینا همه تاثیر به شدت غلط و نا صحیحی روی زندگیمون گذاشته مخصوصا من خودمو میگم که دهه شصتی هستم و واقعا به شدت به خودم ظلم کردم، الان دیگه مثل قبلا نیستم که بگم مورد ظلم قرار گرفتم و بهم ظلم شد و حرفا قبلام، واقعا خیلی وقتا به این چیزا فکر میکنم و برنامه هم داشتم که به این ترس ها و این نگاه غلط جامعه حمله کنم و روندمو تغییر بدم و آزاد و رها باشم برای خودم، به قول شما استاد جان الان که اوضاع خیلی بهتر شده و نسلای جوون الان که اصلا بینهایت راحتن تو خیلی مسائل مخصوصا تو این زمینه ها خب واقعا واسشون مهم نیست دید جامعه یا قدیمی تر ها، ولی برای دوران ما با وجود اینکه من خودم همیشه یعنی ادعام این بوده که برام مهم نبوده مخصوصا با قدیمی تر ها و دید جامعه همیشه من مخالف بودم و رفتار شخصی خودمو داشتم، اما وقتی خوب فکرشو میکنم میبینم چقدر بصورت یا ناآگاهانه و ناخواسته درگیرش شدم و یا حتی چرا آگاهانه هم.
و واقعا بارها و بارها گاهی سوال میپرسم از خودم، که میگم تو پسر حق زندگی کردنو از خودت گرفتی و از ارتباط برقرار کردن با آدما میترسی مخصوصا جنس مخالف اونم بخاطر حرف و نگاه مردم مثلا؟؟ مگه پشیزی ارزش داره آخه که تو اینطور به خودت ظلم میکنی؟؟ و برنامه هایی دارم و ریختم که مثل قبل عمل نکنم، و جالب استاد اینه که بخدا به شدت جنس مخالف دوست داره باهام باشه و ارتباط برقرار کنه اینو به طرز شگفت انگیزی همیشه بهش پی میبرم وقتی میرم بیرون و جاهای مختلف وقتی هستم..
یعنی گاهی شده جهان اینقدر خنده دار دیگه بهم فهمونده و خواسته بگه آغااااا دیگه چی میخوای دیگه من چیکار باید بکنم؟؟ : ) اصلا بخدا خودشون ملت یعنی بدون اینکه اصلا من بخوام تلاشی یا زحمت حرف زدن بدم به خودم یا درخواست دادن یا هرچی هرچی! بارها پیش اومده که تیپای مختلف واقعا بصورت اصلا کاملا بدیهی و میگم خنده دار بوده واسه خودم که جهان میخواسته منو باهاشون آشنا کنه اما من خودم اجازه ندادم و خودم مشکل از خودمه مشکل از درونمه! مشکل از توی گذشته زندگی کردن بوده، مشکل از ترس از نگاه شرک آلود جامعه و فرهنگ بوده! مشکل از باورهای غلط اندر غلط و مذهبی جامعه ای بوده که کاملا شرک آلود و شیطانی و جهنمی بوده اتفاقا! و به زعم خودشون میخواستن به زور ملتو وارد بهشت کنن! : )
اوضاع الان برای نسل های الانی وقتی یه سر میرم بیرون واقعا میبینم که چقدر راحتن و برای خودشون زندگی میکنن و چقدر روابط و اعتماد به نفسشون قوی و خوبه و خیلی وقتا تحسینشون میکنم. بخدا استاد هر سن و سالی رو بگید بارها و بارها شده خانمای چه مجرد و کم سن یعنی دختر خانم ها، و چه خانمای متاهل و سنین مختلف عاشقانه دوست داشتند باهام باشند و وقت بگذرونند و ارتباطی برقرار بشه اما میگم من من، این منه معیوب و پروگرم شده نمیذاره و نمیذاشته و ایراد داشته! اما روندو تغییر میدم و پی به خیلی چیزا بردم و برنامه ریزی رو آنینستال به همراه کلیر لِفت اور میکنم و هر اثری رو ازش سعی میکنم شیفت دلیت کنم و بهتر و بهتر بشم توی تمام جنبه های زندگیم..
اونم استاد کسی داره این حرفارو میزنه و تجربیات زندگیش رو میگه که تو عمرش هیچ غلطی تو این زمینه ها نکرده ها یعنی واقعا همه چیز درون خودمونه و به خودمون برمیگرده! چقدر آدما رو میبینم و میشناسم که کل عمرشون رو شاید حتی یک دقیقه هم بدون رابطه نمونده باشن با چمیدونم یه میلیون آدمم بودن با جنس مخالف و هیچوقتم هیچ حرف و حدیثی پشتشون نبوده و نیست، ولی برای یکی مثل من که زندگی رو برای خودش زهرمار کرده بخاطر باورای غلطش و فرکانس بدی که ارسال کرده، تجربیات لذت بخش و روابط فوق العاده و چیزی که اصلا طبیعت همه موجوداته جهانه رو از خودش دریغ کرده.
استاد چقدر حرف برای گفتن میاد واقعا و خدارو شکر میکنم بخاطر این آگاهیا و این شخم زدن درون خودم، دارم فکر میکنم که با تمام چیزایی که گفتم چقدر متوجه شدم با مرور خاطراتم و در مورد زیبایی ظاهری و رفتاریم که گفتم از بچگی چطور بوده واسم جو زندگیم و حرف و حدیث ها، که الان وقتی بهش خوب دقت میکنم میبینم در مورد زیبایی داشتن و خوش تیپ بودن مثلا چقدرم عالی که من انگار همیشه اینو تو وجود خودم تقویت کردم و این باورو همیشه انگار داشتم از بچگی که من همه جوره زیبا هستم همه چیزم هم ظاهرم هم باطنم، و واقعا هم استاد بخدا دقیقا جهان همینو برام پیش اورده و نشونم داده از واکنش جهان و اطراف و دیگران در مورد من و من فرکانسشو واقعا دریافت کردم همیشه، حالا شاید چمیدونم اصلا هم یه مثلا جور خاصی نبوده باشم به زعم خودم و خیلی عادی و معمولی باشم و مثلا افراد فکر نکنن حالا کیو مثال بزنم فرضا.. چمیدونم حضرت یوسفم مثلا یا چمیدونم یه امریکایی خوش تیپ و یه جور خاصی با ویژگی های خیلی خاصم که مثلا تو سلبریتی ها مردم میشناسن و میپسندن خیلیا شاید، البته چرا واقعا اینو اقرار میکنم که بهم گفتن افراد که شبیه به امریکاییام تیپ و قیافم و زیبایی های ظاهریم و پوستم و.. اما میخوام اینو بگم که شاید خیلیم معمولی باشم اما فرکانسی که همیشه ارسال کردم از بچگی خیلی جالبه برام استاد، اینقدر من تحت تاثیر چیزایی که علاقه داشتم مثل بازی های کامپیوتری و یا فیلم و سریال های خارجی مخصوصا امریکایی، و موزیک و سلبریتی های مورد علاقم مثلا، و کلا اون فرهنگ و جامعه بخصوصی از مردم جهان که تو ذهنم بوده همیشه و بهش علاقه شدید داشتم، اینا باعث شده که میشه گفت همون ویژگی ها و خصوصیات ظاهری و باطنی در من متجلی شده میدونین استاد، چون من اینو قبلا هم گفته بودم توی کامنتایی که واقعا از بچگی خودمم نمیدونستم دقیق که چرا اینقدر عاشق مردم اِمریکام و اینقدر این کشورو دوست دارم وقتی خوب زوم میشم روی خودم میبینم بله یکی از مهم ترین دلایلش این بوده که من فقط به ویژگی های خوب و مثبت و زیبای این کشور فوق العاده تمرکز داشتم از بچگیام که شاید هیچکس دیگه از اطرافیان و خانواده خودم و نزدیکان و دوستام اینطور نبودند اینقدر زوم نبودن روی این موضوع و من اصلا تایپم، کلسم و نوع نگاهم بهشون همیشه بسیار زیبا و مثبت و قشنگ بوده بخاطر همینم هست که اینقدر عاشق این مردم و کشورشون هستم ازبس که خوبی و زیبایی و درستکاری و کیفیت در همه چیز به معنای واقعی کلمه دیدم و فهمیدم همیشه! و خب اینو ذره ای توش شک ندارم که به وقتش هدایت میشم به این سرزمین شگفت انگیز چون از در لایه های وجودم همیشه احساسش کردم و اصلا خودم رو روحم رو بخشی از اونجا احساس کردم استاد، و تا الانم اگر هیچی نشده و من هنوز مهاجرت نکردم بخاطر درون خودم بوده و هست و ناهماهنگی ها و باورای اشتباه خودم در مورادی که مانع ایجاد کرده. و استاد چقدر تو این موارد و این زمینه یاد اون مثال باشگاه بدنسازی که میزنید همیشه میفتم که میگفتید تو سنین کم رفته بودید و بدنهای قوی و غول میدیدین تو باشگاه و فکر میکردین الان مثلا همه دارن نگاه شما میکنن و تو دلشون مسخره تون میکنن، در صورتی که اصلا شاید هیچ بنی بشری اونجا اصلا به شما فکرم نمیکرده نگاهم نمیکرده و قضاوتی نمیکرده اصلا ولی شما تو ذهن خودتون اون لحظه ها و اون تحقیرها و اون مسخره شدن از طرف دیگران رو تصور میکردید.
خیلی خوشم میاد استادِ عزیزم که این حرفا داره زده میشه و میاد میدونی : )
ای جان و مباحث قرآنی! یعنی وقتی از مباحث قرآنی میگید و اشاره میکنید که میخواین در موردش حرف بزنید و مثال بیارید، واقعا نمیدونید چقدر خوشحال میشم استاد، بخاطر اینکه واقعا قدرتش بینظیر میشه اونوقت! جنس صحبت ها و آگاهی هایی که میدید وقتی با مدرک و استدلال قرآن تلفیق میشه اصلا به طرز حیرت انگیزی قدرت میگیره واسم استاد جان و واقعا خلع سلاح کردن ذهن بسیار بسیار راحت تر انجام میشه و باورپذیری آگاهی ها و قوانین.
سپاسگزارم
به نام خداوند یکتا
ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَهَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَصِفُونَ
ـ تو بدی را با شیوهای که نیکوترین باشد دفع کن ،ما به آنچه وصف میکنند داناتریم .
سلام خدمت اساتید عزیزم و تمامی دوستان ارزشمندم.خدا رو هزاران مرتبه شکر که باز هم روی ماهتون رو میبینیم استاد عزیز
خدا رو صدها هزار مرتبه شکر بابت این همرمانی ها و هدایت های ارزشمند الهی از زبان شما استاد عزیز
احساس میکنم خدا قشنگ اگاهیهای پروژه مهاجرت به مدار بالاتر و این فایل رو در جهت مسیرم مثل چراغ های روشنی بخش مسیرم قرار داده که مسیرم رو درست برم.
سپاسگزارم از خداوند و شما استاد عزیز
حرف دیگران همون پاشنه اشیلی هست که شبیه همون کرم ها وافت های درخت باورهامون هست.چقدر این پاشنه اشیل من هست و یه چیزی هست که تا ابد باید روش کار کرد. وقتی برگشتم روستا من بودم و یک عالمه فیش و رسیدهای پرداخت که خانوادم سالهای دانشجوییم برام واریز کرده بودن.یکی از افراد خانوادم که اتفاقا اون فرد دشمنی با من نداشته ونداره و بسیار هم مهربان هست. رو این حساب که من یادم باشه چقدر پول از خانوادم گرفتم اونها رو سالها نگه داشته بود یه چمدون پر فیش های بانک.هر خواسته ای داشتم یا چیزی میشد اینها رو میکوبیدن تو سر من که تو فقط حرف نزن که چوب خطت پره.این کار باعث شده بود کلا رابطه خوبی با اطرافیانم نداشته باشم.سالهای اول اومدنم که فکر میکردم باید برم رو زمینهای پدرم براش کار کنم تا جبران بشه.گاهی کارای مردونه انجام میدادم و احساس خوبی داشتم که الان دیگه تو ذهن بقیه من ادم بدی نیستم.اما بهتر هست البته بگم که همکاری با خانم حاجی محسن از شاگردهاتون خیلی تو تغییر دیدگاهم و باورهام و عملکردم تاثیرات خوب داشت چون در طی همکاریمون بالاخره میدیدم رفتار و کردارشون و باورهاشون و از این بابت سپاسگزار خداوند و قدردان ایشون و استاد عزیز هستم.از همون موقه ها که یه ذره فهمیدم داستان اصلا این نیست و ارزشمندی من رو دیگران مشخص نمیکنند دیگه سر زمینها برای کار نرفتم مگر برای تفریح.البته تلاشم رو میکنم فرزند پاک و صالحی برای پدرو مادرم باشم.بهشون احترام بزارم و قدردانشون باشم.اوایل خییلی اطرافیانم تعجب میکردن اما بعد از یه مدتی همه چیز در جهت اسانی و ارزشمندی من پیش رفت.پدرم که همیشه من رو مسئول خیلی چیزها میدونست و همیشه میگفت تو انقدر هزینت زیاد بود که من تو کل زندگیم یه ماشین نخریدم.سال گذشته درست زمانی که من تو این مورد رو خودم با هدایت خدا کار میکردم یهو تصمیم گرفتن و رفتن گواهینامه رانندگیشون رو تو سن بالای 70 سالگی پیگیر شدن.چقدر با ذوق و شوق میرفتن کلاس و تو یه مدت کوتاه به لطف خدا گواهینامشون رو گرفتن و چند ماه پیش هم به لطف خدا یه کوییک دنده اتومات صفر خریدن و به فضل خدا ما که سالها ماشین نداشتیم خودمون الان ماشین داریم.دیگه از سمت پدرم و بقیه اطرافیانم تهمت که دریافت نمیکنم به لطف خدا با محبت و مهرشون احاطه شدم.خانوادم و اون فردی از عزیزانم که فیش ها رو نگه داشته بود چند وقت پیش اومد گفت تمامشون رو یکی دو سال پیش سوزونده و ازم حتی عذر خواهی کردو خودش رو سرزنش میکرد.پدرم هر موقه میره تو زمینهاش میدونه گل های صحرایی رو دوست دارم برام گلهایی که دوست دارم رو میچینه میاره.من الان ماه هاست دارم رو ایده های کاریم کار میکنم و کارت بانکیم توسط خانوادم شارژ میشه.من حالا به دلیل یک فوبی که از کودکی داشتم و البته که شرایط مالی که باهاش بزرگ شدم هیچ وقت طلا نداشتم چند وقت پیش پدر و مادرمون به همه بچه ها و نوه هاشون سکه هدیه دادن.کلی تغییرات مثبت به لطف خدا تو خونمون اومده.بحث تهمت و حرف مردم چیزی هست که خیلی به نتایجمون ربط داره یعنی انقدر انرژی میگیره که میتونی با اون انرژی کلی ثروت بسازی.اعتراف میکنم چیزی هست که میتونم به عنوان بخشی از آفت های باغم ازش ایم ببرم که تو این سالها با اینکه حجم سنگینی از این مساله با اموزشهای شما از روی شونه هام برداشته شد اما همین که تو محیطی هستم که شاهد این مساله بین اطرافیان هستم همین خودش انقدر اسیب زننده هست کهکنترل ذهن و جهاد اکبر میخواد.من راجب این مساله خیلی حرفها دارم که وقتی اون نتایج دلخواهم شکل بگیرن اجازه گفتن دارم شاید هم نگم و بخش خوبش و نتابج رو بگم .این مدتی که دارمرو این موارد کار میکنم که البته نمیخوام بگم عالی عمل کردم که خیلی زیاد این بحث مهمه و واقعا یک جهاد اکبر میخواد برای خودم حد اقل دو تا هدایت حق رو از خداوند دریافت کردم که مرورشون به 7ودم همیشه کمک کننده هست .یک شب خواب دیدم که کنار یک دریاچه پر از تمساح من و خواهرم که ایشون هم رو قوانین کار میکنه ایستاده بودیم و یکی از دوستان خواهرم که مساله ای شبیه ما رو داشتن و به لطف خدا ازش عبور کردن به زیبایی.کنار دریاچه یه قایق بود که یک آقای بسیار تنو مند و قوی هیکل ایستاده بودن و میگفتن اگر از این دریاچه عبور کنید به هدفتون میرسید.من انقدر اون لحظه هدفم برام مهم بود گفتم من میام.وقتی وهرد قایق شدم میترسیدم اطراف رو نگاه کنم اون اقا حالت یک محافظ ایستاده بودن و گفتن اصلا نگران نباشه و اتفاقا نگاه کن اطرافت رو وقتی سرم رو بالا اوردمریدم روی دریاچه پر از درختان و گلهای بسبار بسیار زیبا و رویایی بود و تمامی تمساح ها شبیه کاراکتر های اقلی علی درخشی توی انمیشن انقراض بودن یعنی انقدر خنده دار بودن که حد نداشت و دهان همشون با یه چیزی بسته شده بود نه ترس داشتن نه دهنشون باز میشد.اتفاقا خنده دار هم بودن .چند روز بعد این خواب باز هم یه خواب دیگه که من و همین خواهرم تو سن 4 5 سالگیمون روی یک پل دست تو دست یه فرد بسیار قوی داشتیم عبور میکردیم روی پل پر از مار بود و ما میترسیدیم و اون فرد گفت بابا اینا رو نگا کنید تازه میخندید ترس ندارن.و دیدیم اره اینههومارهای هروسکی هستند کهداخلشون پنبه هست و نه صورت دتشتند نا نیش فقط شبیه مار بودن و کلی هم خنده دار بودن.مرور این دو تا نشانه و هدایت خدا هر زمانی که به خودم یاد اور شدم برام مفید بوده و از خدا با تمام وجودم میخوام سربلند از این مرحله عبور کنیم.استاد این فایل خیلی خیلی به موقع و لازم بود برای من که به شدت محتاجم به هدایت های خدایی که بر من منت نهاده و من رو به این مسبر الهی هدایت کرده سپاسگزارم از این همه فضلش و این که شاگرد اساتیدی چون شما و استاد شایسته صادق و پاک هستم.دوستون دارم