مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

420 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم جانم

    سلام به همه دوستانم

    خداروشکررررر به خاطر دریافت آگاهی های این فایل فوق العاده

    چقدر این هم مداری ها و هم زمانی ها حال میده

    به شما دو عزیز الهام میشه اینجوری فایل ضبط کنین و قبلش قطعاااااا درخواستی از سمت ما بوده که به شما الهام شده

    خدایا شکررررت

    چقدر خووووبه دست و پا نزدن و ارام بودن

    چقدر خوبه نخوایم کسی رو متقاعد کنیم

    چقدر خوبه واکنش نشون ندادن

    چقدر خوبه سرمون توی کارمون باشه و مسیر درست رو طبق اصل خودمون پیش بریم

    خیلیییی خوووبه که دارم میگم چون تجربش کردم

    دنبال تایید و رد کسی نبودن خیلییی خووبه

    استاد مثال آب گل الود خیلیی خوووب بود

    ارههههه خودشه آب رو گل آلود میکنن ولی اگه ما دست و پا نزنیم و آرام باشیم و نخوایم توجیه کنیم یا دفاع کنیم و راهمون رو توی همون مسیر خودمون ادامه بدیم آب صاف میشه

    تازه همونا هم با سبک ما حال میکنن و پشتمون میان

    کیف میکنن با دیدن شخصیت قدرتمند ما

    عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

    در نهایت همه چی به نفع ما میشه

    الخیر فی ما وقع

    حالا توهین و تهمت و مسخره شدن و غیبت که جای خود داره

    مثلا من مامانم حتی اگر در مورد سبک غذاییم چیزی بگه اونم از سر دلسوزی هیچی نمیگم و ادامه میدم بعد خودش میاد در مورد روند ما به صورت مثبت پیش بقیه میگه

    من فقط یک کاری میکنم اونم به شیوه قانون سلامتی و اصل خودم عمل میکنم و ادامه میدم

    بخدااااا الان کلی وکیل مدافع دارم که پشت سرمون اگه کسی حرف بزنه که انصافا خیلی کم پیش میاد اونم چون لاغر شدیم یا از سر دلسوزی یا حالا حالت بدبینانه حسادتش باشه اونا میان توجیه میکنن به نفع ما

    خدایااااا شکررررت

    حتی توی زندگیم با پسرام و همسرم دارم آگاهانه سعی میکنم مسیر خودم رو برم و اصلا حتی نصیحت درست و به جا که خودم ازش نتیجه گرفتم رو نکنم و فقط روی خودم کار کنم هرزگاهی از دستم در میره ولی خداییش خیلی خیلی بهتر از قبلم شدم که به شکل ارامش و روابط عالی داره خودش رو نشون میده

    اگه بیان در مورد موضوعی بپرسن راهنماییشون میکنم همین

    مثلا پسر دومم که 14 سالشه این روزا تمرکز کرده روی ستاره قطبی و تجسم و شکرگزاری سوالی براش پیش میاد جواب میدم و خیلی نتیجه گرفته

    90 درصد تمرین ستاره قطبیش جواب میده و داره باوراش قوی میشه

    چون اکثرا خونه ست و کم بیرون میره و از اونجایی که من مادام تو خونه آموزش ها رو پلی میکنم پسرمم تو گوششه همش و یاد میگیره خدایااااا شکرررت

    حالا برگردیم به موضوع اصلی

    مسیر درست و اصل خودمون رو بریم و نشنویم بقیه چی میگن چه برسه به اینکه بخوایم دفاع کنیم یا پاسخ بدیم یا متقاعد کنیم با این باور که اونها هیچچچچچ قدرت و تاثیری توی زندگی من ندارن و این منم که خالق زندگی خودم هستم

    قبلا خیلی درگیر حرف مردم میشدم ولی الان نه خیلییی خوب کار کردم روی خودم و هر لحظه از خدا میخوام منو توی این مسیر ثابت قدم نگه داره

    اگه توجه نکنیم از فرکانس ما خارج میشن و در نتیجه از دنیا و تجربیاتمون خارج میشن

    خداروشکرررررر خیلی وقته از چنین جنس تجربیات ندارم

    استاد جانم من همین دو سه روز پیش برای خودم اصل های زندگیم رو یادداشت کردم که فقط متمرکز باشم روی همین موضوعات و پیش برم و سبک زندگی خودم رو طبق این اصل بسازم و برند بشم واسه خودم مثل کوه استوار تا طعم خوشبختی در هر لحظه رو بچشم و برام در هر لحظه زندگی لذت بخش بشه

    البته توی این چند سال کار کردن روی خودم چون تا حدودی به شناخت خودم رسیدم تونستم اصل ها رو توی زندگیم شناسایی کنم

    خدایااااااا صد هزار بار شکرت که هدایتم کردی بنویسم اون چیزی که در لحظه بهم گفتی

    از گروه تحقیقاتی استادم هم خیلیییی خیلیییی سپاسگزارم که در حال حاضر بهترین دستان خداوند هستن برای ما برای رشد و پیشرفت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 269 روز

    به نام پروردگاری که در ساعات تاریک زندگیمان، به ما نوری از امید و انرژی می‌دهد؛ خدایی که در هر چالشی که با آن روبه‌رو می‌شویم، نوری از امید و اراده در دل ما روشن می‌کند

    سلام استاد عزیزم و بانو شایسته ی نازنین و دوستان خوبم در سایت

    به نظرم استاد ناپسندترین و بدترین بیماری زبان و نابود کننده ی رابطه ها با اطرافیانمون همین تهمت و افترا زدن هستش …و حتی باعث رفتن آبرو و امنیت اون فرد میشه ….وقتی به یه نفر تهمت زده میشه دیگه اون حس امنیت و آرامش رو از دست میده البته همه ی اینها ربط داره به اینکه اون شخص چه شخصیتی داره و چه نوع تهمتی به اون فرد زده شده و تا کجا تونسته به اون آدم با تهمتش ضربه بزنه ….

    به نظر من برخورد با اون آدمی که تهمت زده بستگی داره که تا کجا تونسته باشه اون شخص رو نابود کنه با افترا و‌ تهمتش….گاهی وقتا سکوت لازمه اگه فقط در حد یه حرف بوده باشه و شایعه و پخش نشده باشه خب بهترین کار سکوت کردن و درگیر نشدن با اون فرد تهمت زننده هستش و با پیگیری نکردن و‌توجه نکردن همه چی تموم میشه….

    ولی مشکلات از وقتی شروع میشه که اون تهمت و افترا ببینیم تا چه حد جدی هستش و سرعت پخش و شایعه اون تا کجا ممکنه به اون شخصی که تهمت زده شده ضربه بزنه …که خب اینجا خیلی باید هوشمندانه رفتار کرد و باید تلاش کرد اول خودش به این موضوع رسیدگی کنه و کمتر دیگران رو درگیر این مسئله کنه و با شواهدی که داره موضوع تهمت رو ختم به خیر کنه و از وخیم شدن شرایط تا حد امکان جلوگیری کنه ….

    ولی در کل تهمت زدن به قول استاد از ضعیف بودن و‌بی ارزش بودن اون شخص میاد…..

    برای همه دعا میکنم هیچوقت در معرض همچین آدم‌های بیماری قرار نگیرید….

    در پناه الله شاد و سلامت باشید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    جهانگیر عطاالهی گفته:
    مدت عضویت: 335 روز

    با عرض سلام خدمت استاد

    ممنون و سپاسگزارم به خاطر فایل های زیبا و آموزنده که پر از علم و تجربه و صداقت و درستی و مهربانی ……..و شهامت است.

    من در سال 1395 به خاطر تهمت دوستی بسیار مشهور و نامدار در صفحه اینستاگرام خود مجبور به ترک منزل و فرار از محل زندگی و دور شدن از تمام دوستان و آشنایان و فامیل شدم و به خاطر برداشت غلط خودم که حالا مردم درباره من چه فکری میکنند

    بعد از مدتی دست به خودکشی زدم و خودم باعث شدم تا سالهای تلخ و رنج آوری را تجربه کنم.

    اما به لطف خداوند یکتا بعد از سالها با سایت شما آشنا شدم و بعد از گوش کردن به بسیاری از فایل های شما به مطالعه علاقه شدیدی پیدا کردم و کتاب های زیادی را خوانده ام و قصد خواندن کتاب های دیگری را دارم که از این بابت از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم.

    با گوش کردن به صحبت های شما و تفکر درباره کل تجربیات زندگیم به این باور رسیدم که برای تغییر زندگی تنها باید خودم را تغییر بدهم و پس از آن همه چیز در پیرامون من تغییر خواهد کرد.

    بارها از شما شنیده ام که نظرات دیگران برایتان اهمیتی ندارد و……..باور این سخنان شما برایم بسیار سخت بود تا اینکه خود نیز به این باور رسیدم و امروز خوشحالم که فقط برای خودم زندگی میکنم و نظر دیگران در زندگیم تاثیر گذار نیست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1367 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان

    و همه ی دوستان عزیز

    وقتی من بدونم و باور داشته باشم که خودم خالق زندگی خودم هستم خودم که دارم اتفاقات و رقم میزنم در مقابل تهمت ها و غیبت هایی که درباره‌ی من میشه بهتر میتونم ذهنم و کنترل کنم

    وقتی بدونم اگه به این حرفها توجه کنم و اهمیت بدم دارم کاری میکنم که این جنس حرفها رو بیشتر در زندگی خودم دریافت کنم خب دیگه نباید توجه کنم نباید هیچ واکنشی نشون بدم

    من اگه در مسیر درستی باشم مسیر خودمو میرم تا جایی که میتونم سعی میکنم ذهنمو درگیر حرف و حدیث هایی که دیگران میزنن نکنم

    و میدونم خدایی رو دارم که همیشه از من مواظبت میکنه حامی و حافظ منه

    و اصلا لازم نیست که من بخوام از خودم دفاع کنم و عکس اون چیزی که بقیه میگن ثابت کنم

    من تنها کاری که باید انجام بدم اینه که در مسیر درستی که هستم ثابت قدم بمونم و هر بار به خودم یادآوری کنم قانون رو که خودم هستم که دارم اتفاقات و رقم میزنم و هیچ کس دیگه ای به اندازه ی پشیزی در زندگی من تاثیر نداره

    و هر اتفاقی هم که بیفته در آخر همه چی به نفع من تموم میشه

    اصلا نیازی نیست من واکنشی نشون بدم یا حتی بخوام بشنوم که بقیه چی میگن

    من که کنترلی ندارم برای اینکه دیگران در مورد من چه حرفی بزنن اما کنترل دارم که چه واکنشی نشون بدم که توجه نکنم و سگ محلشون کنم اینو میتونم انجام بدم

    چون انجام همین کار این پیغام و به اون فرد میده که تو برای من ارزشی نداری که حتی بخوام پاسخ تورو بدم اصلا برام مهم نیستی

    این بهترین کاریه که کمکم میکنه ذهنم کمتر درگیر حواشی و چیزهای بی ربطی بشه که ریشه نداره و از سیطره ی من هم خارجه

    من که نمیتونم کاری کنم بقیه در مورد من تهمت و غیبت نگن قضاوت نکن اصلا به قول استاد مگه مهمه حرفی که میزنن مهمه که خوششون بیاد یا خوششون نیاد از من

    من کارمو انجام میدم سرم هم تو کار و زندگی خودمه فقط تمرکزم روی شخصیت خوبمه روی پاکدامنی و صداقتمه روی نکات مثبتمه خودم بهتر از هر کس دیگه ای خودم میشناسم خدای منم اون بالا ناظره خدایی که همه جوره پشتم وایساده ومن پشتم به اون گرمه به اون خدایی که قادر مطلقه خدایی که عالمه مطلقه

    خدایی که برگی بدون اذن اون از زمین نمیفته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    خانم اکبرزاده گفته:
    مدت عضویت: 1092 روز

    سلام استاد عباسمنش عزیز

    سلام مخصوص به استاد شایسته که نمی دانم چه طورواز چه واژه ای برای توصیفش استفاده کنم .مثلا بگویم خانم باهوش ،خانم بسیار دانا،خانمی که به شدت با خودش در صلح هست خانومی که به شدت مراقب شاگرد های عزیزش هست یهو حواسشون پرت نشه در روزمرگی های زندگیشان جاده خاکی برن سریع حس می‌کند کدام موضوع برای اکنون راه گشاست وبهترین ،بهترینها را مهیا می کند ،خانمی از هر لحاظ فوق‌العاده وبی نظیر

    یاد حضرت موسی افتادم که از خداوند یار وهمراهی خواست و خداوند برادربزرگش هامون رافرستاد براش وبسیار جالب هست که خیلی ،خیلی اسم این معاون یا وزیر بالای 19 بار در قرآن ذکر شده و من الان درک میکنم وقتی خانم شایسته را می بینم کنار استاد و یک آن تصور کنم اگر نمی بود کدام بخش‌ها ومقاله هاآگاهی ها اصلا نبود درک میکنم که چقدر یک معاون ،وزیر

    چقدرررر ارزشمند هست.

    خواسته ای که الان پر رنگ در من شکل گرفت؛

    ( خدایا به من هم یک معاون ،وزیر عالی بده

    به حضرت موسی دادی ،به استاد عباسمنش دادی به من هم بده)

    ● در موضوع فایل ارزشمند

    چند روزی بود تهمتی که چند سال پیش به من و خانواده ام زدند بسیار ،بسیار اذیت شدیم و حتی الان هم عوارض کم رنگش هست ذهنم را یه کوچولو مشغول می کرد ،آمدم فایل قانون آفرینش را گوش کردم دیروز اما ذهنم باز هم زیرآبی می رفت تلاش هم کردم که کنترل کنم اما کامل موفق نشدم.

    در ذهنم هنوز حل نشده بعد سالها البته که همیشه وقبل ها که با استاد وقانون آشنا نبودم عبادت می کردم و میگفتم خدایا من نمی دانم چه خیر بزرگی توش هست آلان نمی دونم اما بهم صبر بده تحمل کنم .توضیح ( با آگاهی الانم دیگر می دانم که دعا کردنی درست در خواست کنم) صبح یه جزئی ذهنم درگیرش بود گفتم بروم سایت حواسم جمع باشد به ناخواسته توجه نکنم

    خدایا چی بگم انگار خداوند دو فرشته نازنین را برایم فرستاده بود مرا هدایت کنند.

    استاد عزیز با توضیح و مثال آموختند چگونه باید باشم و رفتار کنم و اینکه من تنها نیستم که تهمت زدند.

    من چون خالق شرایط خودم هستم نگران نباشم

    باور درست خداوند محافظ و نگهبان من است همیشه و همه جا و مرا هدایت و حمایت می کند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    مرضیه مهرارا گفته:
    مدت عضویت: 1973 روز

    سلام بر استاد دوست داشتنی استاد من همیشه زمانی که بچه بودم از خدا میخواستم ک چی میشد زمان مام پیامبر بود از نزدیک میدیدمش حسو حالشو میچشیدم تا اینکه به ارزوم رسیدم خدا شما رو سر راهم گذاشت یعنی استاد نمیدونید که هر روز صبح به عشق اینکه شما فایل جدید گذاشتید میام داخل سایت وقتی یه فایل جدید که میبینم انگار دنیارو به من دادن استاد زندگی من با وجود شما چنان تعغییری کرده که هیشکی باورش نمیشه من همون ادم قبلیم ارامش سلامتی ثروت و هر چیزی که فکرشو بکنید وارد زندگیم شده و از شما بنده با ارزش خدا سپاسگزارم ارزوی دیدن شما رو از نزدیک دارم استاد قبلا جرات نوشتن کامنت هم نداشتم همش میترسیدم بقیه مسخره کنن که اینا چیه این نوشته اما الان اصلا قضاوت دیگران برام مهم نیس مهم خودمم که هر چی که تو دلم بود رو گفتم و بینهایییییتتتتت شمارو دوس دارم استاد ️️️️از خدا عمر طولانی و با عزت همراه با سلامتی و ارامش رو براتون میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    مهدی قربانی گفته:
    مدت عضویت: 334 روز

    بنام خداوند بشخنده مهربان از خداوند سپاسگزارمکه هدایت درونم رو به عهده گرفته هرچقدر که بیشتر در مدار اگاهی خداوند قرار میگیرم وهرچقدر جنس نجوهای ذهنم رو می شناسم که کجا هر چه بیشتر کارکرد ذهنم رک متوجه می شوم که کجا انرژیم هد رفته وباعث شده به خواسته ها در اون مدار دلخواهم قرار نگیرم متوجه می شوم هر چقدر بیشتر نگاهم روی عوامل بیرونی بوده به هر طریقی باید انرژی بیشتری رو انشتی انرژی بیستری رو از دست می دادم یک سری از رفتارهای ما به خاطر باورهای نامناسبی بود که از دیگران به انقال داده شده بود از روی عدم اگاهی بوده از بچگی به گفته بودن تو مثلن اگه ادم دلسوزی باشی ادم خوبی هستی به همین وقتی به خورم نگاه گردم دیدم برعکس این نشتی انرژی روز به روز مرا ضعیف کرده واز مسیر خداوند دور میکنه مثل همین طعمت زدن من بیشتر به خاطر گذشته ای که داشتم خیلی از تمت زدن می ترسیدم به این خاطر خیلی از جاها به خاطر ترس نگاه مردم داشتم وهمیشه این ضعف با خودم حمل میکردم لذت زندگی کردن رک از خودم گرفته بودم خیلی جا بودن اینگه دیگران به نن تهمت بزنن من خودم با بی رحمی تمام به خودم تهمت می زدم وانرژی خودم هدر می دادم چون از کارد ذهنم اگاه نبودم چون قدرت خداوند بهم داده بودم بی خبر بودم وذهنم رو داده بودم دست شیطان وبا این نجوها کلی این انرژی که خداوند بهم داده بودم رک باید صرف این احساحسات منیفی می کردم وکلی روز های زیبا ی خداوند رو به خاطر این نشتی انرژی از دست بدم الان متوجه شدم نه ترسی از تهمت زدن افراد دارم ونه ترسی نگاه افراد دارم ومن شهصت درونی خودم رو دوست دارم باید بیستر روی ذهنم کار کنم که بیشتر اگاه بشوم جلوی این نشتی های انرژی رو بگیرم به اندازها ی که روی خودم کار کردم نتیجه گرفتم می دونم به عزت که خداوند در درونم بهم داده بیشتر وبهتر می شوم چون مهم تر از هر چیری خدای درونم هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    استاد خدا قوت

    این حرف مردم پاشنه آشیل منم هست.از دوره اولی که عزت نفس رو گرفتم دارم نمرین میکنم و بهتر شدم اما بگم ریشه کن شده نه نشده.

    این تو لایه های درونی ذهنم هست و هر از چند گاهی نا آگاهانه میزنه بیرون.

    باید آگاهانه حرف مردم رو بزاریم کنار با منطقی که استاد گفتن

    تنها خالق زندگی خودمون ،خود ما هستیم توسط باورهامون

    پس هیچ کس به اندازه سر سوزنی در زندگی ما دخیل نیست مگر اینکه ما قدرت بهش بدیم.

    ریشه همه این مسائل ،ذهنه و اطلاعات و آگاهی های نادرستی که واردش شده و بعد از اون هم مونده و توسط خودمون واگویه شده.

    تو دوره لیاقت در مورد حرف زدن با خودمون هشیار تر میشیم و متوجه صحبتی میشیم که خودمون انجام نمیدیم با خودمون ولی انگار یه چیز هوشمندی داره ما رو کنترل میکنه میشیم و این متوجه شدن این آگاهی رو بهم داد که قابل کنترله و از اون به بعد کنترلم روی واگویه های ذهنی ام بیشتر شد.

    دوره عزت نفس هم اگر تمریناتش رو عمل کنیم خیلی کمک کننده است .

    در کل قبلا هم گفتم به نظرم ریشه جسارت،شهامت،نترسیدن حالا از هر چی و از هر کی فقط و فقط توحیدی شدنه و وابسته به اصل خودمون شدن.

    هیچ کسی و هیچ چیزی نمیتونه در من اثری داشته باشه مگر مگر مگر باورهای خودم.

    هر چه باورهام خالص تر و توحیدی تر بشه ،به قول استاد شایسته هر چی به معنی انا لله و انا الیه راجعون نزدیکتر بشیم ،نیروی درونی مون ،همون انرژی هسته ای درونی مون بینهایت قوی میشه و به جایی می‌رسیم که استاد رسیده.

    یادمون باشه دیگران میخان توسط تهدیدهاشون و یا نوع فکرشون جلو رشدمون رو بگیرن و به زعم خودشون دارن کاری میکنن که محبوبیت مون کم بشه یا ما بریم تو خودمون و خود سرزنش گری و خود خوری رو آغاز کنیم اما اما اما زهی خیال باطل ،ما به نیرویی متصل شدیم که اینقدر حالمون خوبه باهاش که دیگه فقط فکر رابطه مون هستیم و اصلا به بیرون توجهی نداریم.

    و این رشد رو از خدا شکرگزاریم و این رشد رو با راهنمایی استاد داریم

    خدایا هزاران میلیارد بار شکرت

    استاد عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    بهاره نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    استاد نازنینم و خانم شایسته زیباروی من هزاران بار از شما بابت آماده کردن این فایل زیبا بسیار بسیار سپاسگزارم

    واقعیتش من دیروز که این فایل رو به عنوان گام 14ام دیدم نمیدونستم که چه کامتی باید بزارم و نزدیک به یک روز فکر کردم و هیچ مثالی ازین قضیه پیدا نکردم و این یک نکته خوبه که خداروشکر من تا حالا تو معرض همچین چیزی قرار نگرفته ام

    اما دلم میخواست کامنت بذارم اما نمیدونستم چی بنویسم برای همین امروز اومدم با شروع کردن نوشتن کلمه (بسم الله) اجازه دارم میدم تا خدا حرفاش و بزنه و هدایتم کنه چی بنویسم چون همین الانشم هیچ ایده ای ندارم که چه کامنتی بذارم که مناسب با موضوع این فایل باشه

    واقعیتش خیلی پیش اومده که خواستم کامنتم بذارم اما نمیدونستم چی بنویسم اما فقط اجازه دادم خدا هدایت کنه و وقتی دوباره یه review کردم گفتم خدایا این و تو نوشتی ها نه من!

    استاد تو اوایل فایل یک جمله ای رو گفتند که خیلی دوستش داشتم و اون جمله این بود که

    ( مغز ما، مارو فریب میده و اگر یه نفر تهمتی بزنه بهمون مغزمون اون یدونه تهمت و میگیره و بزرگ و بزرگ میکنه و ول نمیکنه و این در حالیه که اون 100 تا خوبی و اتفاقات خوبی که از طریق دیگران به ما رسیده رو نمیبینه)

    همون لحظه یاد فایلی افتادم که استاد تو تابستون انشار کردند به اسم (چگونه ذهنمان مارو فریب میدهد) یاد تک تک صحبت های اون فایل افتادم و یادم اومد بعد از دیدن اون فایل شکوفه گفت من میدونم که خدا برای اینکه بخواد ببینه من قانون و خوب درک کردم تو چند روزه آینده امتحانم میکنه و امتحان کرد! و اتفاقی که افتاد این بود که خواهرم اومدم موهاش رو سشوار بکشه و یکدفعه سشوار برق زیادی داشت و دست خواهرم درد گرفت!

    یادمه اون موقع ها شکوفه مدام به خودش یادآوری میکرد تو هزار بار از سشوار استفاده کردی و اتفاقی که نیوفتاده هیچ، همیشه موهای خوش حالت بهت تحویل داده، پس دلیل نمیشه که الان بخاطر این یدونه اتفاق از سشوار بترسی و نری سراغش و من یادمه خواهرم آگاهانه با اینکه اون ترس و هنوز داشت اما میرفت و موهاش و سشوار می‌کشید

    استاد حرف درستی زدید که مغز با یبار گفتن، نه حالیش میشه نه یادش میمونه باید یه جمله برای جایگزین اون باور، یا اون تجربه اشتباه هزاربار تکرار کنی و نزاری مغزت فرمون بده!

    دقیقا الان قضیه تهمت هم همینه که استاد خودشونم از تجربشون مثال زد و گفت از راهکاری که استفاده می‌کرد این بود که مدام میگفت ( من زندگیم و رغم میزنم، این تهمت ها به نفع من خواهند شد، اصلا احتیاجی به شنیدنشون نیست، لازم نیست به اون تهمت ها واکنش نشون بدی)

    اصلا ساده ترین مثالش که همه بچه های سایت تجربه کردند این بوده که وقتی که متوجه میشیم و یک باور درست و پیدا می‌کنیم می‌دونیم باید جایگزینش کنیم با اون باور اشتباه و کلی برای خودمون مثال های واقعی میزنیم تا جایگزین بشه اون باور مناسب و خود من هن همین کار و میکنم

    گاهی اوقات فکر میکنم خب بسه دیگه بهاره باور درست و یادت میمونه اما دقیقا چند روز بعد که موقع عمل به آموزه ها میشه اون لحظه اونطور که باید فکر کنم و عمل کنم، عمل نمیکنم و یه 4 یا 5 ساعت بعد تازه یادم میاد که من میتونستم آگاهانه ذهنم رو کنترل کنم و یا رفتار مناسب تری داشته باشم!

    استاد تو همه ی فایل ها چه تو فایل های هدیه و چه تو محصولات این یک قانون و همیشه تکرار می‌کنند که این ما هستیم که اتفاقات و رغم میزنم و جالبه بگم با اینکه من هزاران هزار بار این جمله رو شنیدم و هزاران بار هم به خودم گفتم اما گاهی اوقات شده تو بعضی مسائل عوامل دیگر رو دخیل دونستم و همونجا مغزم خداروشکر تو صدم ثانیه متوجه میشه و بهم میگه نه اشتباه نکن! این تویی که این وضعیت و بوجود آوردی

    نمیدونم چقدر نوشتم فقط میدونم که خدا هدایت کرد و این مطالب و به یادم اورد تا بنویسم چون من واقعیتش نمیدونستم چی باید بنویسم

    خدایا شکرت که در هر حال ما رو هدایت میکنی

    ما رو به راه راست، به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت فرما

    آمین

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1558 روز

    بانام خداوند عشق افرین

    سلام وهزاران درود خدمت اساتید نازنین

    دوستان هم فرکانس خانواده صمیمی عباسمنش

    الف:

    گفتم غمِ تو دارم

    گفتا غمَت سرآید

    گفتم که ماهِ من شو

    گفتا اگر برآید

    استاد عزیزازتوضیحات اول فایل مشخص بود که شما دو فرشته نازنین مدتی است دورازهم هستین البته این موضوع برامون کاملا روشن بود اماامروز مهرتایید خورد

    استادعباسمنش عزیز استادشایسته نازنین نمیدونید چقدردلمون تنگ شده برای

    شما نازنین هاباهم درپارادایس یایک سفر کوتاه به دورامریکا

    استادتوراخدا بیش ازاین منتظرمان نگذاریدوبه زودی با فایلی ازخودتون وخانم شایسته باهم مهمونمون کنید

    شایدشماهاازدل مابی خبرین

    آخه همه دلخوشی مادراین روزهای پرطلاطم شمادوفرشته نازنین وسایت عباسمنش هستین

    می‌دانیم واگاه هستیم قطعا دراین دوری وفراق خیری عظیم نهفته است اما چه کنیم اول راه هستیم وبه شدت وابسته مثل بچه ای که اگردوروز ازپدر ومادرش دورباشه دلش هزاربهانه میگیره

    استاد لطفا شرایط بچه هاتون رو درک کنید

    استادعزیزم این روزها برامون حکم پدر، استاد،برادر بزرگتر وراهنمایی زندگیمون رادارین

    ب:

    گام چهاردهم”

    نحوه برخورد با تهمت – قسمت 1

    درارتباط باموضوع این فایل وصحبتهای ارزشمنداستاد ازتجربه خودم مینویسم

    درزمان کارمندی به شدت آدم سیاسی بودم وارا دت خاصی هم به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی ودیدگاهای ایشان داشتم وبه اصطلاح سیاسیون دارای گرایش اصلاح طلبی داشتم درمحل کار و بین جامعه به عنوان یک فرداصلاح طلب شهره بودم

    سال 94 تعدای ازافراد بانفوذ زادگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی که گرایش شدید وافراطی اصلاح طلبی داشتند دنبال این بودند تا من به عنوان بخشدارمنطقه شون انتخاب شوم ودرهمین اثنا تعدادی از راستی های افراطی منطقه هم که ازامدن یک نفراصلاح طلب به عنوان بخشدارشدیدانگران شده بودند باتهمت وافترادنبال این بودند که این اتفاق رخ ندهد

    نهایتا درمهرماه سال 94 به عنوان بخشدار منطقه که یکی ازسیاسی ترین بخش ها ومناطق شهرمون بودانتخاب شدم اما من بدون توجه به صحبتها واتفاقات دنبال کارکردن وخدمت صادقانه برای حوزه ماموریت خود بودم ودرهمین راستاازهمان ابتدای شروع مسولیت سعی داشتم درجلسات وبرنامه هایم ازتمام نیروها وافراد تاثیرگذار ازهردوجناح وافرادمستقل وسایر ظرفیتها وپتانسیلهای منطقه برای عمران وابادانی بخش و برای پیشبرد اهدافم استفاده کنم واقعا برام حزب و جناح مهم نبود وتلاش میکردم که تحت هیچ شرایطی گرایش سیاسی ام درکارومسولیتم دخالت ندهم

    آن زمان من هیچ آگاهی ازقوانین نداشتم اما به عنوان یک کارمند متعهد وقانون مدار عمل میکردم وبه خودم افتخارمیکردم

    خلاصه بعدازگذشت3الی4ماه تحولات درمنطقه آغازشدبادعوت ازخیرین وافرادبانفوذ وجذب اعتبارات دولتی وبسیج دستگاه دولتی انقلابی درمنطقه آغازشد وتو سعه همه جانبه بخش اولویت مابود وشکر خدادرمدت زمانی کوتاهی به اهداف کوتاه مدت رسیدیم ودرادامه هم اهداف میان مدت وبلندمدت محقق شد ومنطقه وبخش درتمامی حوزه‌هااعم از اقتصادی اجتماعی فرهنگی آموزش وپرورش اجرای طرحهای عمرانی شکل شمایل تازه ای به خود گرفت شورشعف عجیبی بین مردم ایجادشده بود

    بسیاری ازاهالی منطقه اذعان داشتند کارهای که دراین مدت 4سال انجام شده درطول 17 سال تاسیس بخشداری انجام نشده من تمام اعتبار آن رابه خدای خوبم دادم وشاکرخداوند بوده وهستم که افتخارخدمت به بخشی ازکشورم و به تعدای ازهموطنانم را نصیبم کرد

    بعداز گذشت 5سال ازکارکارمندی که بازنشسته شدم هنوز مردم شریف منطقه به مناسبت‌های مختلف بامن تماس میگیرند وپیام می‌دهند وابراز لطف ومحبت دارند وتشکرمیکنند ازاقدامات انجام شده

    بله دوستان من آن زمان قوانین رانمی دانستم اما مثل اینکه ظاهرا ناآگاهانه داشتم ازقانون استفاده میکردم و هیچ اهمیتی به تهمت ها نمیدادم وتمام انرژی ام راصرف رسیدن به اهداف میکردم سرم به کارخودبود ایمان وخودباوری وتوکل به خدای رحمان بود که باعث خلق این نتایج درخشان شد اززمانی که به این مسیرالهی هدایت شدم دایم به خودم یادآوری می‌کنم حال که ازقوانین الهی آگاه شدم اگرازقانون به درستی به نفع خودم استفاده نکنم به خود ظلم کرده ام

    تادرودی دیگربدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: