مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-16 06:24:212025-01-19 00:57:40مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نانمم خدای بخشنده مهربان
شکرت برای اگاهی هدایت نابت
درس ترس از حرف بقیه
استاد من واقعا تغییر کردم جراتم بسیار بیشتر شده پیش بقیه انقد راحتم اگه بخام حرفی بزنم اینا ترسی ندارم البته استاد میگف شما نباید خودتون بیاید یه حرفی بزنید پشته تون حرف بزنن منکه نه میخام مشهور شم ونه توجهی والبته امروز یه تهدید ریز داشتم اگه زهرا قبل بود شاید کمی بهم میریخت هی میگفت اخه چرا اینو میگه چقد ناعادله خخ
ولی استاد اصلا کمی اومد دستشو بکنه تو زهنم عزت نفسمو خورد کنه سریع یادم لیاقتی. بی دلیل بینهایتم یادم اومد
یادم اومد بقیه هیچ توانی ندارن زندگیه کسیو خراب کنن واگه کاری هم بکنن به نفعه هست
خیلی بهبود داشتم مثلا قبلا شاید توی تهدید اینا کمترین نگرانی نداشتم واگه چیزی ظعفی هم بود ال یک به هزاره خداروصد هزارمرتبه شکر
واقعا این استقلالتون این ارامشتون تحسین میکنم چه ایمان خالصی واقعا انقد خیالت راحت باشه از خدا نه نگران حرف مردم نه تهدید های جدی هیچی همینجور رشد میکنید عزت نفستون ولیاقت واقعی تونم بیشتر درک میکنید واقعا نوش جون
و البته میدونم پاشنه اشیل نگرانی از حرف همسر خانواده بقیه ولی چقدرر بهتر شدم استاد بعضی جاها دیگه رفته اشکم در بیاد رفته بهم بریزم ولی خدا کمکم کرده توجهمو درست کردم وهمه چی به نفعم شده وروابطم اوکی عتلیتر شده واقعا خیلی خوبه زهن انقد قدرت بگیره از منفی در بیاد و یه ارامش همیشگی یه جرات
استاد این همه میگه کسی نمیتونه به کسی ظربه بزنه نه که بترسه باور داشته باشه بهش قدرت بده
وایی خیلی خوبه راه خودتو بری جدا از اینکه تحسین شی یا تحقیر راهی که دوس داری انتخاب هایی که دوس داری بکنی چه لدتی داره زندگی به سبک شخصی داشته باشی من همیشه از تهمت دورغ سعی به دوری کردم واینکه واقعا دوس دارم زهنم بعصی وقتا دونه دونه حرفایی که زدم لیست میکنه حالا اگه فلانی اینجوری اینجوری فک کنه چی فلانی اونجوری فک کنه هیچ دلم نمیخاد حرف نامربوط بزنم نه ولی اینم که هی بخام ملاحظه کنم اخ الان این بدش نیاد اون بدش نیاد رابطه رو بهم بزنه چی ودیگه خداروشکر تا حدودی رسیدم وخوندم شرک قدرت دادن به بقیه واینکه واقعا چرا همیشه بهش میگم تو ایاقت ارزشمندی ارامش حس خوب شانتو میزاری کسی بهت بگه دمت گرمم که با افتخار این کارو کردی ومن واقعا ازت سپاسگزارم چرا خدا نگه چرا خودم تو راه درست نباشم وبقیه که دیگه هیچ دیگه خودم توراه درستم نعمت روابط خوبم جذبم میشه
درس اعراض
گاهی بحث الکی که پیش میاد یا دروغ یا تهمت هست یا غر غر الکیه جواب نده نه به اونا نه به خودت
بخاهی به خاطر فلانو فلان خوبم نه ناراحت شو یه حرف الکیه وروی زندگیت نعمتات هیچ کاری نمیتونه کسی بکنه
اصلا بالا ترین قدرت هام نمیتونه سره کسی بلا بیاره حتی کشتن که تو تلوزیون الکی نشون میدن قدرت ها مثل هلو ادم میکشن وبیایم دفاع کنیم یکی بشیم نه هیچ قدرتی نیس وحتی کشتن دسته خداس بابا میریم لول بعدی که بهتر بزرگتر میریم تو اخررت
استاد یه چی بگم بامزس
من از حیات وحش بدم میومد چرا چون یکی قدرت داشت اون یکی میخورد اون یکی اینو میخور این زنجیره های غذایی طبیعت حسم بهشون بد بود ولی من از یه جایی فهمیدم مرگی وجود نداره حتی گاهی زهنم میخاس گوشت بخوره با عقلم جور در نمیومد اون مرغ زبون بسته رو میکشی ما بخوریم ولی الان میگم زهرا اون نعمته با تخمش با زیباییش خدا مسخره تو کرده یا خیلی چیزا البته اینم یاد گرفتم با محیط اطرافم با ادما وسایل هر چیزی با احترام برخورد کنم به امید تلاش برای بهبود
لحظه هاتون پر از امید لیاقت
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند.
سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم ..
استادجان احساس میکنم فرکانس من بافرکانس شمادرارتباطه وبه فرکانس خداوندوصله اگه اشتباه نکنم فقط یه حسه ،یعنی چندبارپیش اومده که دوباریاسه بارمن به شدت درگیریه مسئله ای بودم والبته که ازخداوند هدایت خواستم ودیدم شما یه فایل درموردش گذاشتید الله اکبر ،هرچندکه این ذهن من میخواداین وقبول نکنه ومیگه اتفاقیه یااصلا یه ایرادکوچیک دربیاره وبزرگش کنه امامن به وسیله قلبم این ودرک کردم ،خدایاشکرت که انقدر هوامون وداری وهدایت مون میکنی …
دقیقا من چندروزیه که درگیرهمین قضایا(غیبت ،قضاوت وتهمت )ازطرف شخصی شدم هرچند خیلی هم مهم نیست ولی ناراحتم کرد وآگاهانه تمام سعیم این بود که به قانون عمل کنم ،قانون چی میگه .
تمرکزنکنم چون هی بیشتروبیشترمیشه وازخواسته هام دورمیشم چون توجه به ناخواسته هاکردم .
احساس بد =اتفاقات بد
نگران دیدگاه ونظرات دیگران نباش توکنترلی برافکاردیگران نداری .
عوضش رو ازخداوند بخواه مطمن باش بهترش وبهت میده .
این نظردشمنته وتوباورت نسبت به خودت این نیست.
استادگفتن هرکی که پیشرفت کنه مطمن باشه غیبت میکنن ازش واگردرمداردرست باشه این غیبت هاوتهمت ها وحرفای ناروا به پیشرفتش کمک میکنه هروقت غیبت شنیدی مطمن باش مهم شدی واسه خودت کسی شدی پیشرفت کردی به شرط اینکه خودت و ازقصد موردقضاوت وغیبت وتهمت قرارندی .
….
تمام این هاحرفایی بودکه به خودم میزدم تاخودم وآروم کنم ،میگفتم اگه جوابش وبدی چی میشه خوشحال ترمیشه تمرکزت وروش میزاری اتفاقا نقطه ضعف نشون میدی ،کلی مسئله پیش میاد که همش ناخواسته س غیبت قضاوت وحتی دروغ که کلید همه ی پلیدی هاست ،مجبوری بعضی جاهابه خاطرترحم ودلسوزی دیگران ،قربانی کنی همه ی اینا برعکس قانونه .
…اماجواب ذهنم :::ببین توباید یه جوابی بهش بدی که دیگه جرات نکنه این حرفاروبهت بزنه بایدجوری بسوزونیش وعیب های خودش وبه روش بگی :(ببین خودتم این اخلاق هاروداری عیب توخیلی بزرگتره و واقعیه .
اماوقتی به آینه نگاه میکردم میگفتم زهرا ببین چه عملی درنظر خداپسندیدس ؟؟
آروم آروم گونه هام خیس میشد که نه !توافسارت ودست شیطان نمیدی خداوند داره توروهدایت میکنه به حرف دلت گوش کن نه ذهنت یادته که دوروزپیش به خاطرهمین موضوع ازخداکمک خواستی زدی قسمت نشانه امروز:چی برا اومد؟؟
گفت به جای حرفای بیهوده غیبت وتهمت ومسخره و….بیایید تمرکزتون وبزارید روی خواسته ها وداشته ها ،یه اتفاق خوب خلق کنید به جاش .
وآخرهم یه آهنگی روفایله بود که واضح وپررنگ الهام وهدایت خدابودبرات که میگفت :(توبهترین ستاره ی زمینی خدادوست داره ،به حرف آدمامحل نده )مگه عمرآدم چه قدره )اگه دوست داشتید آهنگش ودانلودکنید ..
آره وقتی توآینه به خودم نگاه میکردم میگفتم توواقعا خداگونه ای ،توازاین حرفا دوس نداری واقعا لذت نمیبردم ازتکثیراین حرفا دوست داشتم نه بشنوم نه بگم .
امااینکه گریه کنیم بگیم به خداتابلایی سرش بیاره ،،حساب کنیم این ذهن ماکه انقدر سعی میکنه به قانون عمل کنه وهرروز آگاهی میدیم به خوردش :(این همه بازی درمیاره واذیت میکنه
حالاببین اون آدمی که اصلا آگاهی نداره تمرکزش وگذاشته روی زندگی دیگران وعیب دیگران ،پس تمرکزش برداشته شده اززندگی خودش وبه قول استادانقدر کمبود داره توزندگی وانقدر روان پریش و حسودهست که خودش زندگی به کام خودش زهرمیکنه حالابماند عذاب خداوند .
باوجودناراحتی هایی که برام به وجود آورد اما یه وقتایی بود میگفتم خب من ازاین تضادچگونه استفاده کردم ،؟
1،،این که وقتایی که عصبانی میشدم کارسنگین میکردم اونم تندوسریع ،بعد به خودم میگفتم عه ببین چقدر راحت این کارو کردم درحالی که همش میگفتم سخته وبه تعویق مینداختم بعد میگفتم عصبانی شدنم خوبه هادرجای درست استفاده کردمش .
2..انگیزه میگرفتم که خدایاشکرت که این امکانت وبرام به وجودآوردی تامن ازش استفاده کنم که دیگران دارن نشون میدن که خودشون نمیتونن و خیلی خوب روی اون کار ثابت قدم میشدم وبهترانجام میدادمش ..
3..وقتی طرف میومدخونمون وازدیگران هم غیبت میکرد این وشنیوی اون وشنیدی،؟؟منم یه جورایی بهش میفهموندم که دوست ندارم غیبت نکنه وچندباربهش یه جورایی فهمونده بودم اماتکرارمیکرد امااین دفعه گفتم خداروشکرحداقل رابطمون بهم بخوره وشاید نیاد دیگه من راحت شم .
جهان خودش جدامیکند باکسایی که همفرکانس نییتیم ..
حقیقت خودش روشن میشه نگران نباش توفقط روی خودت کارکن هرروزبهترشی تمام اتفاقات دست خودته .
اگه نظروحرفای دشمنت وفهمیدی بدون همون مسیردرسته وادامه بده تااون ناامیدشه وضعف نشون نده که تونسته حالت وبگیره ،چون دوباره تکرارمیکنه …
خداوندبه فکرماست وحواسش بهمون هست نگران نباش ..
دیگران تاثیری درزندگی ماندارند مگراینکه مابهشون قدرت بدیم وتمرکزکنیم محل شون نزارکاری که میدونی درسته انجام بده ..0
استادممنون
به خاطراین آگاهی ها ..واقعا بااین فایل تون اشک هاریختم وراحت تراعراض میکنم سعی میکنم قوی باشم وبه نفع خودم استفاده کنم خدای من خودم واهدافم مهم ترن .
واین جمله ی قشنگتون شاید آب وگل آلودکنن ولی دست وپانزن عزیز خودش زلال میشه خداباماست ..
استادجان هم فرکانسی من ،،بازم ممنون خدایاشکرت به خاطراین مسبر ..
کامنت چهل و یکم
28 دی 1403
تعهد اول:
امروز نتونستم فیلم بگیرم و تدریس کنم اما چهارتا ویدیو ادیت کردم. علاوه بر اون هرچی ویدیو توی کانالم گذاشته بودم رو هم پاک کردم. چون یه ایده ی ادیت به ذهنم رسیده بود. بنابراین تمام ویدیوها رو طبق ایده، ادیت کردم. اما هنوز توی کانال نذاشتم. چون اول باید یه ویدیو دیگه از خودم بگیرم و یه سری چیزها رو توضیح بدم.
هر وقت تدریس کل کتاب رو تونستم تموم کنم، اون وقت کانالم رو به دیگران معرفی میکنم.
تعهد دوم:
توی سایت گزارش کار امروزم رو نوشتم.
تعهد سوم:
خداوندا سپاسگزارم به خاطر لبخندهای دخترم.
خدایا شکرت به خاطر سلامتی همسرم.
خداوندا شکرت به خاطر خودم که هستم.
خدایا شکرت به خاطر تمام وسایل برقی که توی خونه داریم و زندگی رو برامون بیش از اندازه آسون کرده.
خدایا شکرت به خاطر پکیج و شوفاژهامون که خونه رو گرم میکنن و بهمون آب گرم و داغ میدن. به خاطر تمام قطعاتشون ازت سپاسگزارم.
خدایا شکرت به خاطر تخت خوابمون که امروز خواب بسیار راحتی رو بهم هدیه داد.
خدایا شکرت به خاطر امنیتمون.
خدایا شکرت به خاطر خوشحالی من و همسرم و دخترم که در کنار همیم.
خدایا شکرت که پدرم به سلامتی رسید تهران.
خداوندا به خاطر همه چیز ازت سپاسگزارم. به خاطر هر چیزی که یادم اومد و یادم نیومد ازت ممنونم.
پروردگارا شکرت که هستی و هدایتم میکنی. کمکم کن که به امید تو دارم قدم برمی دارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام ب همگی عزیزانم
اولش گفتم این فایل واسه چ دلیلی ضبط شده
چون معمولا فایلها همگی وهمگی همزمانی دارن با شرایط اون موقه من
و وقتی این فایلو شنیدم همش یکبار دیروز شنیدم گفتم اومده پیغامی بده علکی نیس
امروز متوجه شدم بچه 8 ساله ی من 4 ماهه دچار خطایی واشتباهی شده ودراین مدت ازم پنهان کرده و از یک دروغ استفاده میکرده
این فایل چقد. دیدگاه من رو عوض کرد
چون من 2تا ابهام رخ داد
یکیش موضوع فرزندم
دومی خبر دیگه ای رفیق همسرم بهش تهمتی زده شده
خدا ب من زودتر از این 2خبر پیغام داد خودتو درگیر شایعه پراکنی وتهمت نکن
وتو هم جزو اون افراد نباش وتو اون زنجیره رو ادامه نده
خدایا هزاران مرتبه شکر
اگر هر مادر معمولی دیگه ای بود احتمال خیلی زیادی داشت فرزندش رو بدجور تنبیه میکرد
خداوند قلب من ارام کرد
درسته باهاش کلی حرف زدم و ناراحت هم شدم ک ب من راست نگفته بود دراین چندوقت
اما اون گریه کرد وگف توروخدا مامان ب بقیه نگو قول بهت میدم تکرار نکنم وقصد بدی نداشتم مامانی ابروم جلو دوستام و بابام میره اگه تو بگی
بهم گفته شد نگو ببخش بخشش کار خدایی هست
همینکه اهرم رنج تو ذهنش جا بندازی بسه
خودتو وارد این سیکل معیوب
توجه ب نکات منفی نکن
ک تو یکمدتی هست داری روی خودت خوب کار میکنی .واین تضاد شاید اومده تورو امتحان کنه پس تو جزو این افراد نباش ویاد جمله شما افتادم
ک اگر حتی دیدید یکی در خلوت خودش کاری میکنه اما کسی نمیدونه پس حق نداری بگی ومن گفتم هیچکس غیر من وخودش وخدا نمیدونه درسته نجواها میگه اگه ببخشی دوباره مرتکب اشتباه میشه بزرگ فلان جا فلان کار میکنه اما گفتم نه مگه خدا کم گناهان مارو بخشیده تا حالا
خیلی ارامم کرد این فایل بازهم همزمانی رخ داد با این اتفاق
خدا داره کمکم میکنه چون هرروز میگم خدایا کمکم کن تومسیر استمرار داشته باشم وتضادهای این چنینی منو نلغزونه
دومی هم تهمت ب دوست همسرم زدن ک منو شوهرم باور نکردیم بازهم میخاستن دیدگاه مارو نسبت بهش تخریب کنن
من همینکه موضوع رو فهمیدم شوهرم شروع کرد تعریف گفتم باور نمیکنم باور نکن بعد حرفو عوض کردم کی بریم فلان چیزو بخریم ؟بازهم بهم کمک بزرگی شد وگرنه ساعتها درمورد موضوعی ناخاسته بامن صحبت میکردن
کنترل ذهنم بیشتر شد سپاسگذارم استاد
واگر کسی درمورد خودم غیبتی کرد یا تهمتی زد
بی توجهی میکنم جوریکه متوجه بشه ک اصلا برام مهم نیست
زمان هایی ک ازم انتقادات یا توقعات بیجامیشه دقیقا من با طرف مقابلم همین بی توجهی رو میکنم
طرف میبینه اصلا برام مهم نیست دیگه ادامه نمیده وکلا دور میشه از دایره فرکانسی من راحت خارج میشه
باید همیشه روی خودم کار کنم استمرار استمرار باعث رشد شخصیت من میشه
از وقتی باشما اشنا شدم 90 درصد افراد نامناسب از زندگیم حذف شدن و اگر کسی مونده ک دیر ب دیر باهاشون صحبت میکنم خانواده درجه یک خودم وهمسرم هستن
ک میدونن من چقد بدم میات از کسیکه پیش من غیبت کنه وهربار غیبت کردن من دیگه مدتها بهشون تلفن نکردم اونا دوهزاریشون میفته بخاطر چی هستش .ومیدونن خوشم نمیات اما بقول شما ادما ب این راحتی تغییر نمیکنن کسیکه کل زندگیش خوراکش غیبت هست نمیات بخاطر من خودشو تغییر بده که
من باید اعراض کنم
بی توجهی کنم
جهان کار خودشو درست انجام میده .
سپاسگذارم استاد عزیزمی شما چقد ب من کمکهای بزرگی کردی ک مهمترینش کنترل ذهن را ب من اموختید
به نام الله یکتا
همین صبح که داشتم پیاده روی میکردم از خداوندم خواستم که کمکم کنه تا بتونم استقامت کنم و از این مرحله از زندگیم به شادی عبور کنم که جزئی از روند تکاملی من هست و اینکه تلاش کنم نظر مردم برام مهم نباشه و تسلیم باشم و الان فایلی رو میبینم جدید و داغ و تازه در مورد اینکه حرف مردم برات مهم نباشه و کار درست رو انجام بده و یک هدایت پاک و خالص از طرف مالکم به بنده ی ضعیف و ناتوان و من شکرگذار الله یکتا هستم که همواره هدایتم میکنه به راه راست و همراهمه و عاشق منه و منو دوست داره و منو همینجوری که هستم پذیرفته است
چقدر خوبه که کار درست رو انجام بدیم و دنبال تائید گرفتن و راضی کردن بقیه نباشیم،خیلی جاها ما خیلی نظر مردم برامون مهم نیست اما نظر نزدیکانمون مثل همسر و خانواده ،فرزند خواهر یا برادر و یا همکار و…خیلی رومون تاثیر میذاره و مهمه برامون باید یادم باشه همیشه که،حرف مردم از خانواده ام و از نزدیکانم شروع میشه و بعد میرسه به بقیه مردم و غریبه ها…
واقعا چقدر درست فرمودی استاد عزیزم که فکر نکنین اون قدر قوی هستین که میتونین تهمت ها و کامنتهای منتقدین رو بشنوین و تاثیری روتون نذاره،کاملا درسته،با هر نقدی که میشنویم واقعا به هم میریزیم و خیلی باید تلاش کنیم تا حالمون رو بهتر کنیم و به احساس خوب برسیم،پس چه بهتره که از همون اول نخونیمش و یا نشنویمش…هر چقدر بیشتر در این مسیر جلوتر میرم و هر چقدر بهتر قوانین رو درک میکنم بیشتر میفهمم که من چقدر ضعیفم و من دقیقا مثل یک شیشه ام که به آسونی میتونه بشکنه و نابود بشه و من اصلا ضدضربه نیستم،قارون ها و فرعونهایی بودن که با اون همه قدرت و ثروت به خداوند تکبر ورزیدن و فساد کردند و به آسونی نابود شدن و خدا برآن نبود که به آنان ستم کند و اونا خودشون به خودشون ستم کردند،اگر کارهای من داره انجام میشه و اگر من سالم هستم و اگر من هر موفقیتی دارم فقط از خداست و هیچ کردیتی به من و هوش من و بدن من نمیرسه،اگر استخوانهای من محکم هست و اگر قلب من میتپد و اگر سلول به سلول داره کار خودش رو به نحو احسن انجام میده تا من هر روز برم پیاده روی چه کردیتی به من میرسه!!!؟؟؟؟خودش به من این بدن قدرتمند رو داده و خودش مراقب منه و منو بیدار میکنه و خودش احساس شور و شعف رو در من ایجاد میکنه که بعد از یک خواب عالی و راحت بیدار بشم و برم پیاده روی و شکرگذاری کنم تا من نعمت بیشتری رو دریافت کنم و خداوند بی نیازه از شکرگذاری من،خدا شاهده اگر فقط فکر کنم که منم که دارم میرم پیاده روی و چه آدم خفنی هستم فرداش خواب میمونم یا هوا خیلی سرد میشه که نتونم برم و یا مریض میشم
هر خیری که هست از خداست و من هیچم
ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی
من باید توکل کنم و از خودش بخوام کمکم کنه تا بتونم ورودیهای خوبی به ذهنم بدم،امروز فهمیدم که اصلا من این وسط هیچکاره ام،من یه جاهایی میام مقاومت ایجاد میکنم و جلوی نعمت ها رو میگیرم و بعد که سیلی های جهان رو خوردم میکشم کنار تا هدایت ها بیان و نعمت ها وارد زندگیم بشه،قشنگ میفهمم که تنها راه رسیدن به سعادتمندی از تسلیم بودنه و دائم از الله میخوام که منو از تسلیم شدگان قرار بده و به خودش قسم میخورم که من اصلا ضد ضربه نیستم و من ضعیف و جاهل و گمراهم و هر قدرت و ایمان و هدایت و ثروت و سلامتی و نعمتی هست از خودشه و من به هر خیری محتاجم
خدایا یک لحظه منو به حال خودم وانگذار من بسیار ضعیف و ناتوانم به تو پناه میبرم به تویی که با یادت و با توکل به خودت به هر جایی و در دل هر ترسی میرم و به هر موفقیتی میرسم
همین بس که تو وکیل من باشی ای مولای من
سپاس استاد عزیزم بابت این فایل توحیدی
خدایا فقط شکر
Update..
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به شما استاد نازنینم، خانم شایسته ی شایسته و خلاق و هوشمند، و تمام دوستان عزیز و ارزشمندم
استاد قشنگم چقدر من شمارو تحسین میکنم و لذت میبرم از اینکه اینهمه روی زبانتون کار کردید و تقویتش کردید و واقعا پیشرفت عالی داشتید، تلفظ هاتون عالیه! استاد یه نکته خیلی مهم و جالبی در این زمینه یادم اومد که بگم، اینکه من یکی از دلایل اینکه زبانم بسیار قوی شد و قوی بود از بچگی و کشفش کردم در خودم، این بود که من جدی بودم تو این زمینه! یاد مثال شما میفتم تو فایلای دیگه دیدین میگین توی بحث کاری چقدر جدی هستین و با تفریح و سایر جنبه های زندگی کاملا متفاوت هستین و میگین میخندین شوخی میکنین اما تو کار جدی هستین، استاد منم دقیقا تو مثلا بحث زبان از بچگی همینطور بودم، یعنی حسابشو کنید من هیچوقت همینجوری الکی کلماتو ادا نمیکردم و تلفظ نمیکردم به یه حالتی که دیدین تو مخصوصا ایران با تلفظ و گویش انگار محلی و ایرانیزه شده انگلیسی حرف میزنن یا مثلا انگار حس میکردم از بچگی این چیزارو استاد که انگار هموطنان عزیز سعی میکردند یه جوری حرف نزنن که مثلا حالا خیلی هم خارجکی نبوده باشه! امریکایی نبوده باشه مثلا! : ) که چقدر جالب بازم دارم خوب فکر میکنم در این مورد میبینم احتمالا بخاطر نگران حرف مردم بودن بودند آدما! که وقتی کسی مثلا واژه ها رو خیلی قشنگ و اصولی و درست عین یه امریکایی تلفظ کنه، بقیه که زبانشون صفر بود و مثلا حسادت میکردند به منه نوعی، و زورشون میومد، بخاطر همین مسخره میکردند بقیه رو یا از این جور کارای چیپ و بی ارزش. استاد خیلی خوبه که این چیزا میاد تو ذهنم و یادم میاد میدونی. و داشتم به همین موضوع خیلی خوب فکر میکردم و زوم شده بودم روش که دیدم یکی از دلایل مهم و اساسی زندگی من که از خود بچگی زبانم عالی بود بدون اینکه اصلا کلاسی رفته باشم و آموزشگاه رفته باشم و تمرین خاصی کرده باشم، یکی از مهم ترین هاش این بوده که من تو این کار جدی بودم خیلی جدی! یعنی قشنگ یادمه هم سن و سالهام یا خانواده و فامیل و اطرافیان هیچکس اینطوری که من کار میکردم و تلفظ میکردم و دنبال یادگیری بودم از طریق تجربه کردن! نه کلاس و آموزشگاه، من دیوانه این کار بودم یه حرف انگلیسی بخدا میدیدم جایی یه کلمه یه حرف، چنان زوم میشدم روش و ساعتها و روزها وقت میذاشتم واسش که انگار دنیارو بهم دادن وقتی یه نکته ای چیز جدیدی یاد میگرفتم در موردش، بخاطر همینم دیوانه بازی های کامپیوتری و فیلم و موزیک های خارجی امریکایی بودم همیشه و خب همینا کمک کرد که تو زبان همیشه عالی و بینظیر و موفق عمل کنم که کسی به گرد پامم نرسه تو کل دوران مدارس و دانشگاه و حتی زندگی شخصی و دوست و آشنا. نمیگم نیست و ادعایی ندارم من هیچوقت تو هیچ موردی ادعایی نداشتم و ندارم چون بینهایته این جهان همه چیزش و دست بالای دست بسیاره، اما من زندگی شخصی خودم و تجارب خودمو میگم که ندیدم و به پستم نخورده. و استاد جالبه بدونید همین موضوعی که بالاتر بهش اشاره کردم در مورد اینکه افراد انگار جدی نمیگرفتند هیچوقت این ویژگی و تلفظ صحیح صداها و لهجه امریکایی رو، من به شدت برام مهم و با ارزش بود و جدی میگرفتم سفت و سخت و همیشه هم جالبه افراد اینو بهم میگفتند جزو ویژگی هام وقتی از زبانم تعریف میدادند یا جایی مشغول خوندن و حرف زدن با کسی بودم، میگفتن رضا تو زبان جدیه و واقعا تو این حوزه خیلی عالی عمل میکنه، در صورتی که خیلیا مسخره میکردن، و زورشون میومد میدیدن زبانم چقدر عالیه و عین یه امریکایی تلفظ میکنم جملات رو، و همیشه بدم میومد از اینکه بخوام بخاطر دیگران و جلوی دیگران و مورد تایید اونها بودن، کلمات و جملات رو مثلا خیلی مسخره و ساده و به قول خودم ایرانیزه شده ادا کنم! : ) خودتون میدونین چجوری منظورمه استاد همون یه نمونش مثال : آآآی عَم دِ بِلَک بورد!!! : ))) یا خنده دار ترش اینکه گویش های محلی اقوام ایرانی رو هم قاطیش کنیم و بخوایم انگلیسی با گویش یه زبان محلی خاصی حرف بزنیم.. : ))) فکر کردن بهش و یاد اوردنش هم برام شیرینه و خاطرات زیادی یادم میاد از دوران مختلف زندگیم.. : )
چقدر بابت هر ایده و خلاقیتی که میدین تو سایت و به وضوح مشخص هستند و همیشه آپدیت هایی رو عملی میکنید روی محتوای سایت و من اومدم از دوباره تو سایت سری بزنم دیدم توی پروفایلم اسم گزینه هایی تغییر کرده بود و چقدر همون لحظه ها که میبینم این تغییرات رو تحسینتون میکنم و خوشحال میشم و احساس خوبی بهم دست میده و لبخند به لبانم. خدایا شکرت
من عاشق شما و خانم شایسته عزیز هستم که این بکگراند زیبای سبز رنگ ملایم رو که با تیشرت سبز رنگ شما ست هست هماهنگ کردین : )
در خصوص کامنت قبلم که اشاره کرده بودم به توهین و ناسزا گفتن های بعضی ها توی فضای وب، بیشتر بخاطر خلاقیتم بود و ایده هایی که به ذهنم رسیده بود و الا اگر میخواستم خیلی عادی و طبق روال همیشه موضوعی رو بذارم تو وب نه مشکلی نبوده، این یهو به ذهنم رسید که اضافه کنم به کامنتم.
و در کل بارها و بارها هدایت الله رو دریافت کردم از طریق یه حس خوبی یه خلاقیت عالی و اجراش کردم و بابتش خیلی خدارو شکر کردم در مورد همون مواردی که توسط دیگران (بعضا نه همه آدما) مورد هجمه قرار گرفته، همونطور که خیلیاش هم مورد تقدیر و تحسین بسیار زیادی قرار گرفته و بازخورد عالی دریافت کردم، و واقعا خیلی خیلی عالی عمل کردم روی خودم که بیتفاوتِ بی تفاوت شدم نسبت به مسائلی که شاید قبلا خیلی بهم میریختم و استاد واقعا هرچی که گفتین رو و راه کارهایی که دادین رو دیدم دقیقا اجرا کردم تو این مدتها.
الان که مدتهاست خداروشکر اصلا خبری نبوده! اینقدر این جهان و این خدای نازنین شگفت انگیزه! خدایا شکرت.
آو حرف مردم.. : )
چه واژه غریب و نامانوسی به قول یه چی بود یه فیلمی بود یادم نیست مال قدیما فکر کنم بود یادش افتادم.. : )
بسیار بسیار زیاد تو زندگی ما و خانواده مون بوده استاد جان، فکر کنم به قول شما تو زندگی هممون بوده مخصوصا خانواده ها و جوامع مذهبی بیشتر، خیلی جالبه که خاطرات زیادی هست و یادم میاد که بگم..
استاد من از بچگی از همون سنین کم یعنی از خودِ بگم سه چهار سالگی همیشه مخصوصا در مورد ظاهرم در موردم بحث بود و همیشه یه مردمی یه مزاحمتی یه دیگرانی بودند که چه تعریف کنند و چه از روی حسادت بخوان اون فضولی و احساس ناصحیح درونشون رو بروز بدن..
هیچوقت یادم نمیره استاد که از خود قبل از مدرسه و خب بعد از مدرسه رفتن و شروع دبستان و الی ماشاالله.. همیشه یا تعریف و تمجید در مورد خصوصیات ظاهری و اخلاقیم بود سر زبون مردم و یا گاهی هجمه ای از حرف های بیخود که از روی کنجکاوی و فضولی میومد، مثلا خیلی ها از این آفرینش و خلقت من که چقدر زیبا هستم و خدا ماشاالله انگار نقاشی کشیده و بارها به اشخاص معروف امریکایی و خارجی کلا تشبیه میشدم از خود بچگی تا بزرگ سالی، مخصوصا تو دوران بچگی تا بلوغ و اوایل جوانی خیلی به مایکُل جکسِن شبیه میدونستن منو البته بیشتر منظورم به لحاظ چشم و ابرو و برق چشم ها و نوع نگاه کردنم، و نه همه چیزم، یعنی جالبه هر چیزیم رو به یه کسی تشبیه میکردن : ) و من لبای خیلی به شدت قرمز عین خون عین آلبالو داشتم مخصوصا از کوچیکی و تا حتی سنین بزرگ سالی و چون پوست بسیار شفاف و سفید بلوری ای داشتم و موهای بسیار زیبایی هم داشتم مخصوصا که بور و یه حالت جو گندمی و خرمایی رنگی داشتند و دارن همین الانشم، خیلی جاها وقتی حتی برای تفریح میرفتم خیلی وقتا یا تعریف میشنیدم مستقیم یا پچ پچ و پشت سرم حرف زدن، یا از روی حسادت و میگم نمیفهمم واقعا چرا و از روی چی اسمشو بذارم، گاهی مورد سرزنش و احساس بد قرار میگرفتم..
میرفتیم مثلا کوه و دشت و جنگ و چمیدونم طبیعتی جایی یا تو مدرسه مثلا یا هر جا حالا.. بچه های هم سن و یا کلا جوانان که خب همیشه این داستانا بود که بیشتر هم حسادت میورزیدن که بگیم حالا چمیدونم طبیعیه یا اینا سنی ندارن و فلان، ولی خیلی وقتا تعجبم اصلا از آدم بزرگا بود یعنی مثلا پدر و مادرها یا افرادی که سنشون بالا بود و من از خود بچگیام این چیزارو میفهمیدم و حواسم بهشون بود به این رفتار آدما..
مثلا به یه طرز نگاه خیلی بدی خانمه نگات میکرد و یه چیزایی ورد میگفت رو زبونش نمیفهمیدم چی میگه : )) بعضی وقتا هم علنا میگفتن، بعضی جاها با گویش های محلی اون منطقه مثلا چیزی میشنیدم که متوجه هم میشدم خیلیاشونو، مثلا میگفت ووی ووی چه چشمایی انگار که سرمه کشیده، یا چه لبایی انگار ماتیک زده! چه گردن و پوست فلانی.. میدونین، از این دست حرفا خیلی میشنیدم همیشه حتی خود الانشم خیلی وقتا میشنوم وقتی میرم بیرون یا طرز نگاه آدما، میخوام بگم کلا همیشه یه عده ای هستن که بخوان چه در مورد خوب بگن یا در موردت بد بگن و تهمت بزنن یا حس بدی رو بصورت کلی منتقل کنن که اصلا نباید برای ما مهم باشه همون چیزی که خودتون گفتید استاد جان دقیقا همینه، این مسائل فکر کنم چیزایی باشن که هرچقدر هم آدم روی خودش کار کنه، آخرش بصورت طبیعی ممکنه تو جهان باشدشون و رخ بده همیشه ولی این ما هستیم که تعیین کننده هستیم چه جنسیش وارد تجربه زندگیمون بشه. نه به قول شما با تعریف و تمجید دیگران بریم آسمون هفتم، نه با حسادت ورزیدن و تهمت و برچسب زدناشون بریم قعر زمین.
باید برای خودمون زندگی کنیم اونوقت طعم واقعی آرامش و لذت بردن از زندگی رو میچشیم.
استاد جان چقدر واقعا عالیه که این مباحث گفته میشه و در موردش تعمق و تفکر میشه و میریم به اعماق درونمون و شخم میزنیم خودمون رو، چقدر متوجه شدم اینو و چیز یادم میاد که بگم..
چقدر واقعا دارم الان فکرشو میکنم میبینم من فکر کردم فقط فکر کردم که خیلی وقتا در مورد نظر دیگران حساس نبودم و برام مهم نبوده! اما تو خودِ بحث ارتباط برقرار کردن مخصوصا با جنس مخالف، یعنی بارها استاد شده که من این موضوع رو از خود بچگیام بخدا تو ذهنم هی میذاشتم و ورانداز میکردم که اصلا چیزی طبیعی تر و عرضم به حضورتون ساده تر و بدیهی تر از همین موضوع برای انسان فکر نکنم وجود داشته باشه! که انسان دوست داره اصلا تو ذاتشه و خلق شده برای همین ارتباطات مخصوصا با جنس مخالف اصلا انسان گرایش داره این کل این سیاره و طبیعتش همینطور هست نه فقط بحث ما انسان ها، که داشتم فکر میکردم چقدر جو جوری بوده برای من و تجربه زندگیه من که هیچوقت تو این زمینه برای خودم زندگی نکردم واقعا! و همیشه یه مردمی بودند یه حرف مردمی بوده که بخوام خودمو اذیت کنم واسش. و وقتی خوب روی خودم زوم میشم میبینم چرا خیلی وقتا تو خیابون و کوچه بازار و جاهای مختلف من اصلا انگار که گذاشتن دنبالم! البته راه رفتنم سریعه ها از بچکی اینطورم، اما نه واقعا انگار خود الانم وقتی خوب فکرشو میکنم میبینم چقدر من تحت تاثیر شاید خانواده خودمم حتی قرار گرفته باشم که کلی حرف و باور غلط تو ذهنم رفته که ببین، زیبایی رو نباید نشون داد، یا مثلا خیلی مراقب باش میری بیرون حواست خوب جمع باشه، یا خیلی رفتار ها و اعمال دیگه ای که اینا نشسته تو ذهنمون تو باورامون سوای اونهمه نگاه و باور غلط فرهنگ و جامعه و مذهب و دنیای بیرون از خونه که به صورت سیل آسا تو زندگیمون جریان داشته! خب اینا همه تاثیر به شدت غلط و نا صحیحی روی زندگیمون گذاشته مخصوصا من خودمو میگم که دهه شصتی هستم و واقعا به شدت به خودم ظلم کردم، الان دیگه مثل قبلا نیستم که بگم مورد ظلم قرار گرفتم و بهم ظلم شد و حرفا قبلام، واقعا خیلی وقتا به این چیزا فکر میکنم و برنامه هم داشتم که به این ترس ها و این نگاه غلط جامعه حمله کنم و روندمو تغییر بدم و آزاد و رها باشم برای خودم، به قول شما استاد جان الان که اوضاع خیلی بهتر شده و نسلای جوون الان که اصلا بینهایت راحتن تو خیلی مسائل مخصوصا تو این زمینه ها خب واقعا واسشون مهم نیست دید جامعه یا قدیمی تر ها، ولی برای دوران ما با وجود اینکه من خودم همیشه یعنی ادعام این بوده که برام مهم نبوده مخصوصا با قدیمی تر ها و دید جامعه همیشه من مخالف بودم و رفتار شخصی خودمو داشتم، اما وقتی خوب فکرشو میکنم میبینم چقدر بصورت یا ناآگاهانه و ناخواسته درگیرش شدم و یا حتی چرا آگاهانه هم.
و واقعا بارها و بارها گاهی سوال میپرسم از خودم، که میگم تو پسر حق زندگی کردنو از خودت گرفتی و از ارتباط برقرار کردن با آدما میترسی مخصوصا جنس مخالف اونم بخاطر حرف و نگاه مردم مثلا؟؟ مگه پشیزی ارزش داره آخه که تو اینطور به خودت ظلم میکنی؟؟ و برنامه هایی دارم و ریختم که مثل قبل عمل نکنم، و جالب استاد اینه که بخدا به شدت جنس مخالف دوست داره باهام باشه و ارتباط برقرار کنه اینو به طرز شگفت انگیزی همیشه بهش پی میبرم وقتی میرم بیرون و جاهای مختلف وقتی هستم..
یعنی گاهی شده جهان اینقدر خنده دار دیگه بهم فهمونده و خواسته بگه آغااااا دیگه چی میخوای دیگه من چیکار باید بکنم؟؟ : ) اصلا بخدا خودشون ملت یعنی بدون اینکه اصلا من بخوام تلاشی یا زحمت حرف زدن بدم به خودم یا درخواست دادن یا هرچی هرچی! بارها پیش اومده که تیپای مختلف واقعا بصورت اصلا کاملا بدیهی و میگم خنده دار بوده واسه خودم که جهان میخواسته منو باهاشون آشنا کنه اما من خودم اجازه ندادم و خودم مشکل از خودمه مشکل از درونمه! مشکل از توی گذشته زندگی کردن بوده، مشکل از ترس از نگاه شرک آلود جامعه و فرهنگ بوده! مشکل از باورهای غلط اندر غلط و مذهبی جامعه ای بوده که کاملا شرک آلود و شیطانی و جهنمی بوده اتفاقا! و به زعم خودشون میخواستن به زور ملتو وارد بهشت کنن! : )
اوضاع الان برای نسل های الانی وقتی یه سر میرم بیرون واقعا میبینم که چقدر راحتن و برای خودشون زندگی میکنن و چقدر روابط و اعتماد به نفسشون قوی و خوبه و خیلی وقتا تحسینشون میکنم. بخدا استاد هر سن و سالی رو بگید بارها و بارها شده خانمای چه مجرد و کم سن یعنی دختر خانم ها، و چه خانمای متاهل و سنین مختلف عاشقانه دوست داشتند باهام باشند و وقت بگذرونند و ارتباطی برقرار بشه اما میگم من من، این منه معیوب و پروگرم شده نمیذاره و نمیذاشته و ایراد داشته! اما روندو تغییر میدم و پی به خیلی چیزا بردم و برنامه ریزی رو آنینستال به همراه کلیر لِفت اور میکنم و هر اثری رو ازش سعی میکنم شیفت دلیت کنم و بهتر و بهتر بشم توی تمام جنبه های زندگیم..
اونم استاد کسی داره این حرفارو میزنه و تجربیات زندگیش رو میگه که تو عمرش هیچ غلطی تو این زمینه ها نکرده ها یعنی واقعا همه چیز درون خودمونه و به خودمون برمیگرده! چقدر آدما رو میبینم و میشناسم که کل عمرشون رو شاید حتی یک دقیقه هم بدون رابطه نمونده باشن با چمیدونم یه میلیون آدمم بودن با جنس مخالف و هیچوقتم هیچ حرف و حدیثی پشتشون نبوده و نیست، ولی برای یکی مثل من که زندگی رو برای خودش زهرمار کرده بخاطر باورای غلطش و فرکانس بدی که ارسال کرده، تجربیات لذت بخش و روابط فوق العاده و چیزی که اصلا طبیعت همه موجوداته جهانه رو از خودش دریغ کرده.
استاد چقدر حرف برای گفتن میاد واقعا و خدارو شکر میکنم بخاطر این آگاهیا و این شخم زدن درون خودم، دارم فکر میکنم که با تمام چیزایی که گفتم چقدر متوجه شدم با مرور خاطراتم و در مورد زیبایی ظاهری و رفتاریم که گفتم از بچگی چطور بوده واسم جو زندگیم و حرف و حدیث ها، که الان وقتی بهش خوب دقت میکنم میبینم در مورد زیبایی داشتن و خوش تیپ بودن مثلا چقدرم عالی که من انگار همیشه اینو تو وجود خودم تقویت کردم و این باورو همیشه انگار داشتم از بچگی که من همه جوره زیبا هستم همه چیزم هم ظاهرم هم باطنم، و واقعا هم استاد بخدا دقیقا جهان همینو برام پیش اورده و نشونم داده از واکنش جهان و اطراف و دیگران در مورد من و من فرکانسشو واقعا دریافت کردم همیشه، حالا شاید چمیدونم اصلا هم یه مثلا جور خاصی نبوده باشم به زعم خودم و خیلی عادی و معمولی باشم و مثلا افراد فکر نکنن حالا کیو مثال بزنم فرضا.. چمیدونم حضرت یوسفم مثلا یا چمیدونم یه امریکایی خوش تیپ و یه جور خاصی با ویژگی های خیلی خاصم که مثلا تو سلبریتی ها مردم میشناسن و میپسندن خیلیا شاید، البته چرا واقعا اینو اقرار میکنم که بهم گفتن افراد که شبیه به امریکاییام تیپ و قیافم و زیبایی های ظاهریم و پوستم و.. اما میخوام اینو بگم که شاید خیلیم معمولی باشم اما فرکانسی که همیشه ارسال کردم از بچگی خیلی جالبه برام استاد، اینقدر من تحت تاثیر چیزایی که علاقه داشتم مثل بازی های کامپیوتری و یا فیلم و سریال های خارجی مخصوصا امریکایی، و موزیک و سلبریتی های مورد علاقم مثلا، و کلا اون فرهنگ و جامعه بخصوصی از مردم جهان که تو ذهنم بوده همیشه و بهش علاقه شدید داشتم، اینا باعث شده که میشه گفت همون ویژگی ها و خصوصیات ظاهری و باطنی در من متجلی شده میدونین استاد، چون من اینو قبلا هم گفته بودم توی کامنتایی که واقعا از بچگی خودمم نمیدونستم دقیق که چرا اینقدر عاشق مردم اِمریکام و اینقدر این کشورو دوست دارم وقتی خوب زوم میشم روی خودم میبینم بله یکی از مهم ترین دلایلش این بوده که من فقط به ویژگی های خوب و مثبت و زیبای این کشور فوق العاده تمرکز داشتم از بچگیام که شاید هیچکس دیگه از اطرافیان و خانواده خودم و نزدیکان و دوستام اینطور نبودند اینقدر زوم نبودن روی این موضوع و من اصلا تایپم، کلسم و نوع نگاهم بهشون همیشه بسیار زیبا و مثبت و قشنگ بوده بخاطر همینم هست که اینقدر عاشق این مردم و کشورشون هستم ازبس که خوبی و زیبایی و درستکاری و کیفیت در همه چیز به معنای واقعی کلمه دیدم و فهمیدم همیشه! و خب اینو ذره ای توش شک ندارم که به وقتش هدایت میشم به این سرزمین شگفت انگیز چون از در لایه های وجودم همیشه احساسش کردم و اصلا خودم رو روحم رو بخشی از اونجا احساس کردم استاد، و تا الانم اگر هیچی نشده و من هنوز مهاجرت نکردم بخاطر درون خودم بوده و هست و ناهماهنگی ها و باورای اشتباه خودم در مورادی که مانع ایجاد کرده. و استاد چقدر تو این موارد و این زمینه یاد اون مثال باشگاه بدنسازی که میزنید همیشه میفتم که میگفتید تو سنین کم رفته بودید و بدنهای قوی و غول میدیدین تو باشگاه و فکر میکردین الان مثلا همه دارن نگاه شما میکنن و تو دلشون مسخره تون میکنن، در صورتی که اصلا شاید هیچ بنی بشری اونجا اصلا به شما فکرم نمیکرده نگاهم نمیکرده و قضاوتی نمیکرده اصلا ولی شما تو ذهن خودتون اون لحظه ها و اون تحقیرها و اون مسخره شدن از طرف دیگران رو تصور میکردید.
خیلی خوشم میاد استادِ عزیزم که این حرفا داره زده میشه و میاد میدونی : )
ای جان و مباحث قرآنی! یعنی وقتی از مباحث قرآنی میگید و اشاره میکنید که میخواین در موردش حرف بزنید و مثال بیارید، واقعا نمیدونید چقدر خوشحال میشم استاد، بخاطر اینکه واقعا قدرتش بینظیر میشه اونوقت! جنس صحبت ها و آگاهی هایی که میدید وقتی با مدرک و استدلال قرآن تلفیق میشه اصلا به طرز حیرت انگیزی قدرت میگیره واسم استاد جان و واقعا خلع سلاح کردن ذهن بسیار بسیار راحت تر انجام میشه و باورپذیری آگاهی ها و قوانین.
سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم چقدر من به حرف های شما نیاز داشتم، استاد از وقتی که با شما آشنا شدم خیلی تغییر کردم از همه لحاظ سلامتی آرامش دارم حس حالم عالی هست در مورد تهمت بگم به من هم شد استاد واکنشی نشان ندادم آن به نفع من شد، شوهرم ایران رفت مسافرت یک سری لباس از دوستان فرستادن دست شوهرم به عروسش بدیم، شوهرم برگشت آلمان با خودش آورد وقت نشد که پوست کنه یا بفرسته، دختر عموی شوهرم بود، زن داداشم رفته بود توی یک شهر دیگه فکر کنم جشن بوده همان جا اون طوری که زن داداشم گفت جلوی همه مردم میگفت عاطفه به امانت خیانت کرده شب که گفت چیزی نگفتم صبح شد بازم شروع کرد خودش با شوهرش جلوی مردم به خراب کردن تو گفتم چی کار کرده بیبین اون لباسی که خانواده شوهرم فرستادن اون پوشیده لباس من را چرا بدون اجازه پوشیده چقدر به امانت خیانت می کند، گفتم نشان بوده کدام لباس هست، دیدم همان لباسی که خواهرت برات فرستاده بود را میگه، خیلی جلوی همه بهش گفتم فکر کردی فقط تو این مدل لباس را داری، برای تو الان فرستادن اون دوسال هست که داره من توی جشن تولد دخترش بود، بهش نشان دادم گفتم بیبین گل های لباس تو با گل های لباس اون فرق می کند دلیل نمی شود که رنگ لباس تو سرخ هست هم مدل لباس تو باشد جلوی همه سرش را پاین انداخت گفت ببخشید من فکر کردم لباس منو پوشیده، گفت من میگم بهش که چرا وسایل همچنین مردم را میاری بجای که تشکر کند بهت تهمت می زند، آمد به من گفتم همان موقع گفتم خدایا ازت سپاس گذارم که این طوری از من دفاع کردی می خواست منو خراب کنه خودش خراب شد خیلی ایمانم به خداوند پیشتر شد، خدایا خیلی سپاس گذارم که همیشه هوایم را داشتی وداری ،
به نام خدای مهربان
سلام به حضرت استاد و بانوی شایسته ی شایسته
سلام به خودم و همه عزیزان
خدا رو سپاسگزارم که شنیدم و شنیدم
امروز هم روز خوبی داشتم خدارو شکر
استاد از هنجار شکنی ها گفتید و حرکت دوتا از خانمهای کشور تو ذهنم تداعی شد… نمیخام بگم
میدونید خودم که حرکت هنجار شکن اصلا نداشتم یعنی نه اینکه بخوام توجه جلب کنم جرآتشو نداشتم بیشتر جاها درونم آنقدر خوب میدونه ولی این آدمه این جسمه یاری نمیکنه که انجام بده دلایل زیادی داره خجالت و …همش برمیگرده به عزت نفس
یکی از دوستان در مورد
هادی عزیز در مورد عزت نفس و تمرین آگهی بازرگانی نوشته بود که رفتم مغازه دوچرخه فروشی و تا کاغذو درآوردم خانمه چه دادو هواری راه انداخته و … دوباره یه مدت بعد رفته باز همون مغازه و دوباره خانمه همون رفتارو داشته ولی دفعه دوم اصلا اصلا ناراحت نشده و عین خیالشم نبود
واااااای که چقدر خندیدم و تو ذهنم گفتم اگه من بودم میگفتم چقدرررر این آدم پرروعه آخه من اصلا از آدمای پررو خوشم نمیاد ولی این درسته آدم باید این مدلی باشه منم باید جای این حرکته رو تو ذهنم عوض کنم
از خدامیخام در مدار خرید دوره عزت نفس قرار بگیرم و یک قدم به بندگی خدا نزدیکتر بشم
در مورد تهمت بگم این هم یکی از صفات رذیله هست که سعی میکنم ازش دوری کنم فعلا در حال حاضر تمرکز من روی مسائل دیگه ایه
عمری حرفهایی رو به من تهمت زدند و من اول از همه از دست اون فردی که این خبر رو برام میآورد ناراحت میشدم اونا گفتن که گفتن تو چرا این حرفو بمن میرسونی
خودمم تا اونجایی که از دستم اومده حرف کسی رو به نفر سوم نرفتم بگم که فلانی در موردت اینجور میگه
یکی از دوستان هم کامنت قشنگی نوشته بود اینکه ما گاهی بخودمون هم تهمت میزنیم اینکه کاری از دستمون برمیاد و میگیم نه من نمیتونم
چقدر درست میگه واقعا برام جای تفکر داشت
خدارو شکر چقدر من به این سایت وابسته شدم
چند وقت پیش مراسم ختمی رفته بودیم و من برای کنترل ذهن همش تو سایت بودم خدارو هزاااارااان بار شکر استاد جان عمر باعزتتون طولانی باد
دوستان عزیزم غرق نور الهی باشید
سلام و صد سلام به استاد عزیزم
به خانم شایسته عزیزم
و به همکلاسیهای نازنینم
استاد چه قدر اون لحظه که وسوسه شدید مخالف قانون برید (اون هم مثالی خواستید بزنید که آموزش برای ما قابل فهم باشه )رو دوست داشتم و گفتم ای ول استاد واقعا لایق هدایت از طرف خداوند هستی چون با هیچ توجیهی قانونو زیر پا نمیزاری
با خودم فکر کردم گفتم واقعا اون آدم چه جوری دلش میاد شما رو آزار بده حسش بد نمیشه
یه مدت از روی کنجکاوی که آقای x چه کار میکنه اومده ایران تا چه کار مهمی انجام بده ؟
و یکی از نزدیکان شما هست و چه قدر دوست داشت نظر بقیه را راجع به شما بد کنه و چه قدر ناموفق بود واقعا
من که دیگه دنبالش نکردم نفهمیدم چی شد ولی هر جا به شما توهینی میکرد طرفدارهای شما اعتراض میکردند که مثل استاد نیست و واقعا هم راست میگفتند و ایشون بازهم حرف خودشو میزد و چه قدر خودشو از چشم و رو انداخت
استاد بخدا قرار باشه آمار گرفته بشه تعداد طرفدارهاتون صد هزار برابر بیشتر از منتقدین و معاندان هست
به قول دوستمون عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
(در نهایت همه چیز به نفع ما تغییر خواهد کرد ) چه قدر باور قشنگی
استاد ممنون و متشکرم بابت آگاهی هایی که به اسم فایلهای دانلودی و هدیه هستند ولی چیزی کم از دوره ها ندارند و شما چه قدر سخاوتمند هستید که نمیتونی. آگاهی رو تو دلتون نگه دارید و به ما میبخشید
خدا شما رو برای ما حفظ کنه
به نام خدای مهربان
پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
گام 14 نحوه برخورد با تهمت
سلام به استاد عباسمنش
سلام به استاد شایسته
سلام به تمامی اعضای خانواده صمیمی عباسمنش
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
از همون اول که استاد توضیح میدن, خیلی آگاهی و پیام بسیار مهمی بود برای من, که قبل از هر کاری وقتی در مسیری قراره حرکت کنم بنشینم و تکلیفم را با خودم مشخص کنم که بین دو چیز : 1. هدفم 2. حرف مردم ، کدام برام مهمتره، به نسبتی که هدفم برام مهم باشه میتونم با قدرت بیشتری ادامه دهم و اگر کفه حرف مردم برام سنگین تره اونوقت باید همیشه مراقب حرف مردم باشم.
من متوجه شده ام همه آدمهای موفق از جمله نقاط مشترکشون این هست که همیشه یه عده ای خواهان عدم موفقیتشون هستن و همیشه در کنار پشتکارشان، یکی هم بی توجهی به این مانع بوده. و البته به گفته استاد، برای کسی مثل من که در یک خانواده ای بزرگ شده که حرف مردم یک اصل پذیرفته شده بوده، به این راحتی هم نیست که به یک باره بخوام بی توجه باشم اما با تمرین و با ایمان به خداوند و تقویت این باور که من خالق زندگی خودم هستم و دیگران هیچ تاثیری در زندگی من ندارند مگر اینکه من با افکارم و ذهنم به آنها قدرت بدهم، می توانم به مسیرم ادامه دهم.
همین طور که استاد بدرستی از آقای ترامپ به عنوان یک الگو مثال می زنند و فارغ از اینکه ترامپ چه شخصیتی دارند اما در تاریخ بندرت کسی پیدا می شود که این حد از تهمت و اتهام و هجمه بر علیه ش باشد و نه تنها متوقف نشود بلکه بسیار موفقتر از قبل بشود چرا؟ چون ترامپ از خودش خبر دارد و بدون توجه به حرف دیگران به مسیری که انتخاب کرده جلو میرود،
و یکی از جملات کلیدی استاد برای من در این فایل این بود: دیگران را از فرکانس خودت بیرون کن، از دنیایت بیرون می روند،
استاد عزیز سپاسگزارم