مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

420 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نیلوفر مرادی گفته:
    مدت عضویت: 940 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد عباس منش و بانو شایسته عزیز

    سلام به دوستان گرامی

    گام چهاردهم/ نحوه برخورد با تهمت_ قسمت 1

    درسی که از این فایل گرفتم

    من باید تمام توجه و تمرکزم روی اهداف خودم باشه.

    کاری به کار کسی نداشته باشم و فقط به زیبایی ها توجه کنم. به نکات مثبت دیگران توجه کنم.

    اگه کسی پشت سرم حرفی زد یا تهمتی بهم زد، اصلاً توجهی نکنم و ذهنمو کنترل کنم، انقدر بگه تا از رو بره.

    وقتی من تمام قدرت رو به خدای خودم بدم و از کسی ترسی نداشته باشم، برام مهم نیست که دیگران در مورد من چه فکری می‌کنند، من که نمی‌تونم اونا رو کنترل کنم، من که نمیتونم همه رو راضی کنم . متاسفانه در گذشته تمام تلاشم این بود که بهترین باشم و همه رو از خودم راضی نگه دارم.

    وقتی کسی به من تهمتی بزنه،نباید بی گناهی خودمو ثابت کنم.

    اگه من روی خودم کار کنم و توجهم به زیبائی ها و نکات مثبت هر چیزی باشه، همه چیز به نفع من تموم می‌شه، یعنی جهان نمیزاره که من آسیبی ببینم.

    متاسفانه اطرافیانم، همیشه دنبال حواشی و بدگویی هستند. پشت سر هم بد میگن و غیبت میکنند. توی گردابی فرو رفتن که بعید میدونم حالا حالاها نجات پیدا کنند.

    انقدر به نکات منفی هم توجه دارند، که بدترین روی طرف رو برانگیخته می‌کنند و همیشه‌ی خدا باید با هم کل کل کنند و خلاصه یه برنامه ای واسه دلگیری و دعوا داشته باشند.

    منم تو گذشته بعضی وقتا دل به دلشون میدادم و گوش می‌کردم و غیبت میکردم. تمام روز و شب فکر می‌کردم کی چی گفت و چی کار کرد. فلانی منظورش از اون حرفی که زد چی بود.

    باورتون میشه بعضی وقتها توی زندگی منم تأثیر داشت. الکی الکی با همسرم حرفم می‌شد. واقعاً سر چیزای مسخره و خنده دار. هیچ پیشرفتی توی زندگی نداشتم.

    از یه جایی به بعد به خودم اومدم و روی خودم کار کردم. بیشتر توی سایت بودم روابطم رو به حداقل رسوندم و هر دفعه به بهانه‌ای توی دور همی ها شرکت نمیکردم.

    وقتی جهان تعهد من رو دید به راحتی من رو از اونا جدا کرد.

    هنوز که هنوزه درگیر مسائل پیش پا افتاده هستند وقتی به من تلفن میزنند بازم از مشکلات میگن که من آگاهانه بحث رو عوض میکنم و مکالمه رو کوتاه میکنم. اونا ناشکری می‌کردند و مینالیدند از هر چیزی، من فقط به زیبائی های منزلم نگاه میکردم و لذت می‌بردم از تک تک وسایلم و خدا رو شکر می‌کردم.

    حالا من باید به خودم یادآوری کنم کسی که قانون رو رعایت کنه خدا هواش رو همه جوره داره و رفتار مردم باهاش خوبه ، هر جا میره جز احترام چیزی نمی بینه فقط به زیبایی ها هدایت میشه، سلامته، خداوند به پول و زندگیش برکت میده.

    ولی اونایی که به مشکلات فکر می‌کنند ، حسود هستند ، چشم وهم چشمی می‌کنند ، با هم رقابت دارند، غیبت می‌کنند، در یک کلام به نازیبایی ها تمرکز دارند و از همه چیز می‌نالند، هر روز درگیر تر میشن و از هم دیگه کینه دارند اکثرشون باهم قطع رابطه کردند، به خدا قسم همیشه مریض هستند کارهاشون به سختی پیش میره که بیشتر غر بزنن و شاکی تر باشن.

    تفاوت منی که شاگرد استاد هستم با اونا اینه که من آسان شدم برای آسانی ها. ولی اونها آسان شدن برای سختی ها.

    تا قیامت سپاس گذار استاد عزیزم هستم بخاطر آموزش های بی‌نظیرش.

    در پناه الله شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    حافظ مهدوی گفته:
    مدت عضویت: 1141 روز

    بنام خداونده بخشنده مهربان هر چه دارم از اوست

    سلام درود خدمت استاد وخانم شایسته عزیز

    منم مثل همه از این تضادها برام زیاد پیش امده ولی هیچ موقع اهمیتی نمیدادم ی جورای پاشنه اشیلم بود که نباید

    اهمیت داد .اون موقع از قانون چیزی نمی دونستم که باید چگونه اهمیت نداد ولی اذیت می شدم ولی باز جواب نمی دادم

    الان که با قانون اشنا هستم خیلی خوشخالم (خدارو بابتش شکر میکنم)

    از خدا می خواهم که فقط کانون توجهم روی خودم بزارم تا به ارامش بیشر سلامتی بهتر ثروت بیشتر موفقیت های بزرگ برسم

    از خدا میخوام کمکم کن نجواهای ذهنم کنترل کنم افکارم فقط بزارم روی خودم

    از خدا میخوام کمکم کن هدایت بشم محصولات بیشتری خریداری کنم تا به رشت پیشرفت خودم کمک کنم

    تا بتونم روزهای بهتری برای رشد پیشرت خودم کمک کنم تا فرد موثر تر برای خودم و این خانواده بزرگ عباس منش باشم

    خدایا تو را هزاران بار شکر سپاس بابت این دانشگاه بزرگی که من هدایت کردی به سمتش .که واقعا تو هیچ کتابی ندیم و

    نشنیدم مثلش .

    استاد عزیز اذت سپاس گذارم

    عشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    عالم حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1414 روز

    سلام به همه و استاد عزیز و عزیز دلشون

    استاد وقتی به این فایل شما برخوردم متوجه شدم که چقدر من داشتم این مسیر رو درست میرفتم چه زمانی که هدایت نشده بودم و چه زمانی که هدایت شدم.

    اینکه من همیشه وقتی یه حرفی رو پشت سرم میزدن یا دروغی میگفتن اون لحظه واکنش من تنهاو تنها خنده بود من میخندیدم و الان هم که دارم اینو میگم بازم داره خندم میگیره

    همیشه اینطوری بوده که هر حرفی که میزدن من واکنش نشون نمیدادم و مادر من همیشه براش سخت بوده این قضایا و من همیشه بهش میگفتم مادر من اصلا برام مهم نیست و واقعا هم اینطوری بوده و اون لحظه رو من اینطوری کنترل میکنم که وقتی این حرفا گفته میشه ذهن من ناخوداگاه یه کلمه میاد به ذهنش و میگه خدا کجاست عالم و فقط همین کلمه برای من دنیای پر از اگاهیه و خوب دیگه تاثیرای حرفای بقیه رو ازت دست میده و دیگه بهش فکر نمیکنم.

    وقتی هم که هدایت شدم خیلی بهتر شده این موضوع و من هیچوقت نبوده از حرفای دیگران رنج بکشم یا برام سخت بوده باشه حرفاشون.

    چون به خودم میگم که اگه الان توجه کنی توام داری مث اونا میشی که یهو داری تهمت میزنی داری تو دلت ناخودگاه بهشون حرفای خوبی نمیزنی که اینم اتفاق نیوافتاده خداروشکر و وقتی اینارو میگم که اگه توجه کنی مث اونا میشی درصورتی که من درون من اصلا با این قضیه کنار نمیاد و دوسش نداره بی توجهی میکنم و سرگرم میکنم خودم رو با چیزای دیگه.

    و چیز دیگه اینکه تو خیابون هم این موارد بوده که حرف بزنن و خوب اینطوری نبوده که حرفای زشت بزنن و خیلی هم کم بوده که این اتفاقا برام بیفته که بازم من بی توجهی کردم و خانومی کردم جواب ندادم اینم از لطف و خانومی من بوده. و جواب ندادم.و فقط وقتی رد شدم بازم خنده گرفته همین

    اره دیگه استاد گفتم اینارو بگم چرا که تجربه داشتم و دارم بخاطرشون و واقعا میگم که نمیخواستم کامنت بزارم و این اولین کامنت من در این نوع فایلاس که استاد شما میزاری و دیگه اون حسه گفت بزار منم گذاشتم بازم خانومی کردم و اعتماد کردم به اون حسه

    خدااا نگههداررررر همتااان باشدد

    موفق باشید همه دوستانممم

    استاددد گرامییی و گرانبهاااا

    خانومیی عزیززز دل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1604 روز

    سلام

    شده برخی از افراد که به من نزدیک نیستند به من در مورد موضوعاتی تهمت زده باشن ولی من توجهی بهشون ندارم یا نهایتا با صدای بلند میخندم و نمیخوام خودم رو ثابت کنم. زمان‌هایی هم در برخی موضوعات هست که نمی‌تونم خودم رو کنترل کنم و اونم فقط در مورد اعضا خانواده و فامیل هست که اگه موضوعی رو در مورد من بگن که حقیقت نداره، نتونستم خودم رو کنترل کنم و از خودم دفاع می‌کنم و به قول استاد بی محلی انجام نمیدم و امروز با گوش دادن به این فایل به این نتیجه رسیدم که نباید واکنش‌گرا باشم در این حالت‌ها. حتی در حالی که نزدیکان چنین حرف‌هایی رو بزنن هم نباید اهمیت بدم و جواب بدم. واقعا کار آسونی نیست و باید تمرین کرد و این فایل رو بارها و بارها گوش داد. واقعا افرادی مثل ترامپ که در این حجم و گستردگی به شدت افراد بهش میتازن ولی ککشون هم نمیگزه خیلی شخصیت قوی‌ای دارن و تحسینشون میکنم که براشون اصلا مهم نیست که بقیه چی میگن و کار خودشون رو انجام میدن و جالبه که نتایجی که میگیرن این هست که همه به نفعش کار میکنن و ایشون رو کردن رئیس جمهور.

    چیزی که من از این فایل درک کردم این هست که نباید حرف و فکر دیگران در مورد ما برامون مهم باشه و نباید هر کاری که می‌کنیم فکر و دیدگاه دیگران رو در نظر بگیریم که نکنه فلان جور فکر کنن یا فلان جور عمل کنن. البته نباید هم هنجار شکنی بکنیم برای اینکه مورد توجه قرار بگیریم. اگر یک موضوعی که ما میدانیم اشتباه هست و در موردش میدونیم چه کاری درسته، با اعمال این موضوع که برای توجه دیگران انجامش نمی‌دهیم و این کار به دیگران هم آسیبی نمیرسونه، میتونیم انجامش بدیم. حالا اگه میخواد از نظر جامعه هنجار شکنی باشه خب باشه، اگه اون کار آسیبی به ما نمیرسونه و نه آسیبی به دیگران میرسونه و برای جلب توجه دیگران هم نیست و به خاطر خودمونه خب به شکل دلخواهمون عمل می‌کنیم. مثلا من خودم موهام رو بلند کردم و این تغییر رو واقعا دوست دارم حالا بقیه فکرشون این باشه که پسر نباید موهاش بلند باشه، خب باشه این دیدگاه اونهاست و قابل احترام ولی من نظر دیگران برام مهم نیست و آنچه دوست دارم و میخواهم تجربه کنم و به دیگران هم آسیبی نمی‌رسونه رو انجام میدم. هر چی میخوان بگن.. بگن.

    و اینکه ما نباید در مورد مسائل خودمون برای اینکه دیگران رضایت پیدا کنن، خودمون رو اذیت کنیم و تغییراتی رو انجام بدیم. باید اولین موضوع رضایت خودمون باشه. البته استاد هم قبلا به این موضوع اشاره کردن که اگر در موضوعاتی بین انتخاب چند گزینه برامون اولویت‌ها یکسان هست می‌تونیم نظر پارترنمون یا دیگران رو دخیل کنیم. مثل انتخاب لباس، اگه برای من فرقی نداره کدوم لباس رو بپوشم چه اشکالی داره بگذار نظر پارتنرم رو اجرا کنم.. چون برای من فرقی نداره. ولی اگه یک سری انتخاب ها برای ما فرق داره و ما خودمون اذیت میشیم نباید نگاه دیگران مهم باشه و باید نظر خودمون رو اجرا کنیم و مثلا اون لباسی که راحت‌تر هست برامون رو بپوشیم.

    در مورد این موضوع که استاد میگه تهمت‌ها به من زده شده و بهش توجه نکردم و میلیون‌ها بار به خودم گفتم که خودم هستم که زندگیم رو رقم میزنم و این تهمت ها به نفع من میشه، واقعا اون تخریب شخصیت‌ها نه تنها کار نکرده بلکه به اذعان خود استاد به نفعش شده و این میتونه یک الگو باشه برای من که اگه ذهنم رو کنترل کنم نتایج عالی خواهد بود.

    نکته مهم دیگه این هست که اینطور فکر نکنیم که می‌تونیم کامنت‌های داغون دیگران رو شبکه‌های اجتماعی بخونیم و بعد بگیم نه اینها رومون تاثیر نداره، نه اینطور نیست باید اصلا نخونیمشون. اگه هیچ توجهی به این کامنت‌ها نداشته باشیم از فرکانسش خارج میشیم و در دنیامون هم فاصله ایجاد میشه و آنها رو نخواهیم دید.

    سپاسگزارم بابت این آگاهی‌های عالی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2535 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خدایا شکرت به خاطر آگاهی های قوی ای که به ما مستقیم یا از طریق استاد بهمون در زمان مناسب الهام می‌کنی،تا تو کوچه پس کوچه های زندگی گم و گور نشیم .

    استاد عنوان برنامه را دیدم خیلی روشن تر شدم .

    الان تازه فهمیدم که اون موقع ای که بهم تهمت زده شده بود و خیلی ها دنبال این بودن که اعتبارم را خراب کنن خداوند چطور من را از میان این همه انسان های از خدا بی خبر ،در پناه خودش حفظ کرد و الان من را تاج سر همون آدم ها قرار داده حتی این‌قدر بهم اختیار و اعتبار بیشتر تعلق گرفته که همون آدم های قبلی که دنبال خراب کردن من بودن الان تا اسم من را میشنون لرزه به جونشون میفته.همه اش را مدیون خداوند هستم البته که من هم طغیان نمی‌کنم.

    می‌دانم هر احساس بدی زنگ شیطان هست که به نوع و شکل های مختلف سعی میکنه قلبم را تسخیر کنه و منم خدارا شکر خیلی وقته دارم آگاهانه احساساتم را مدیریت می‌کنم

    تشکر استاد جونم در پناه رب باشین همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    حامد حسامی گفته:
    مدت عضویت: 3177 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    سلام و درود فراوان بر استاد عباسمنش و قدردانی و تشکر فراوان برای این فایل هدیه ای ارزشمند و عالی.

    اول از همه الله یکتا را شاکرم که استادی را در مسیر زندگی من قرار داده که واقعاً با شجاعت هرچه تمام وبدون ترس از کسی یا جانب داری از کس دیگری به صورت عالی آن باوری که به موفقیت ما کمک میکند را تدریس میدهند و خیلی شجاعانه از تهدید هیچ احد و ناسی نمی‌ترسند و به صورت عالی پروژه های آموزشی سایت را انجام میدهند.

    چندین سال پیش در یک کتاب رمان می‌خواندم که می‌گفت احمق ترین فرد جهان کسی است که به خاطر تهدید شخصی دست از کاری میکشد.

    خود من که خیلی به این فایل احتیاج داشتم و اگر حتی یک محصولی برای نجات از تهمت ساخته میشد هر جوری بود خریداری میکردم ولی استاد عباسمنش محبت کردن و به صورت هدیه این فایل را آماده کردند،چونکه از کودکی به شدت مورد تهمت قرار میگرفتم و میخواستم چند مورد را بنویسم ولی از آنجایی که استاد عباسمنش در این فایل گفتند که ترجیح می‌دهند که در مورد تهمت هایی که به ایشان زده شده صحبت نکنند من هم از این موضوع صرف نظر میکنم.

    واقعاً بهترین روش که استاد عباسمنش توضیح دادن همین توجه نکردن است و اگر بخواهیم الگو بگیریم استاد عباسمنش و حضرت ابراهیم علیه السلام بهترین الگوها در این زمینه هستند.

    در حال حاضر خیلی ها سعی می‌کنند که استاد عباسمنش را تخریب کنند و به او تهمت میزنند اما استاد عباسمنش نه تنها به آنها جوابی نمیدهد،بلکه اصلاً به این موضوع ها توجه نمی‌کنند و فقط سعی می‌کنند که کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام بدهند.

    در زمان های گذشته هم حضرت ابراهیم علیه السلام در همین وضعیت بودند که از زمانی که بت خانه ای مکه را تخریب کردند مدام مورد تهدید قرار می‌گرفتند و چونکه فرزندی تا کهنسالی نداشتند مدام مورد تمسخر قرار می‌گرفتندتا که در سن 100سالگی خداوند حضرت اسماعیل را به ایشان عطا کرد.

    این تهدید ها و مسائل برای همه مردم جهان است و از آن شخص کارتن خواب و معتادی که درگیری با ماموران امنیتی دارد تا اشخاص معروف و موفق و حتی سیاستمداران بزرگ این تهدید ها را در زندگی تجربه می‌کنند.

    خود دونالد ترامپ که استاد عباسمنش مثال زدن همیشه از جانب گروه های تروریستی تهدید میشود و حتی یک بار قصد ترور اورا داشتند،یا خود رهبر انقلاب اسلامی ایران که در گذشته به خاطر بمب گذاری دست خود را از دست دادن.

    تنها راه مقابله با تهمت و تهدید و پرخاشگری این است که به آن توجه نکنیم و کاری که به نظر خودمان درست است را انجام دهیم و در مورد پرخاشگری هرگز توجه نکنیم و سعی کنیم که دشنام را از یاد ببریم و کمی صبور باشیم و به خاطر یک دشنام باعث مرگ خود یا شخص دیگری نشویم.

    خدارا شاکرم که به یکی از مسائل مهم زندگی ام در این فایل پاسخ داده شد و خودمن از امروز صبح به صورت پیاپی چندین بار این فایل را گوش کرده ام و از مطالب آموزشی آن لذت برده ام.

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    Zhila J گفته:
    مدت عضویت: 3538 روز

    سلام آقای عباسمنش ومریم عزیز

    وسلام دوستان خوب وهمسفران وهمراهان خوبم

    همیشه یادمه مادرم میگفت تهمت زدن ، خیلی راحته ولی بار گناه سنگینی داره ،

    اغلب تو جمع ومهمونیها که بودیم ،حرف وحدیث وقضاوت ازدیگران بود هر کدام تو بحث وغیبت شرکت میکردیم وبرامون عادی بود ،

    نقل قولی از تهمتی که به کسی گفته میشد ، مادر خدا بیامرزم می گفت با تهمت زدن ، گناهشو میشورین نکنین این کارا رو شاید باهاش دشمنی دارن دنبالش اینطوری میگن …

    الآنم همینه با دوستان وفامیلا که جمع میشیم خوب تو همه ی آدمها همینه …

    منو همسرم دشمن نداشتیم ولی بودن کسانی که دنبال ما حرف میزدن ودروغ میگفتن ،انگار به ماحسادت میکردن وتهمتهاشون به ما میرسیدوما اهمیتی نمی دادیم …

    شده بود بعد از کلی اختلاف وجنگ ودعوا ،ما که آشتی شون میدادیم ومابده ی ماجرا میشدیم وبازم ما بدون دلخورمیرفتیم باهاشون حرف میزدیم.

    یه سری خواهر وبرادرم اختلاف داشتن وهمش هر کدامشون میخواستن من با اون یکی قطع رابطه کنم وچون قبول نمیکردم ومیگفتم شما هردو عزیزای من هستین منو گذاشتن کنار وخدا میدونه چقدر وچیا دنبالم به همه گفتن که فامیل ودوستان منو نصیحت میکردن ومیگفتن باهاش آشتی کن وازاین حرفها…

    یه جورایی حس میکنم جهان اونارو از زندگی من خارج کرده ومن به آرامش رسیدم ، هرچند براشون آرزوی خیر میکنم .

    من میگم هر چقدر زندگی رو آسون تر بگیریم هر قدرم تهمت وافترا وحرف دنبالمون بگن نه میشنویم نه اذیت میشیم وتازه باعث رشدوپیشرفت ما هم میشن

    از خدا میخوام که مارو از تهمت زدن به دیگران مبری

    کند الهی آمین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1971 روز

    به نام خدا

    سلامممم سلامممم استاد عزیز

    استاد مجدد فایل جدید و مجددهم همون اتفاقی که برای من امروز برای من افتادددد و برخورد من با اون اتفاق

    استاد من دقیقا بابت استعفا از کار قبلی و یه چالش بهم تهمت خورد اما وقتی شنیدم فقط خندیدم و گفتم به طرف مقابل من اینقدر بزرگ شدم از نظر روحی و مادی و معنوی که موجبات این تهمت یا این دروغ ها در مورد من فراهم شده و مورد حسادت قرار میگیرم

    قبلا این مدل نبودم استاد اگه تو همچین شرایطی قرار میگرفتم فقط زار زار گریه میکردم و یکسره حالم دگرگون میشد

    اما تغییرات روحی و احساسی من در این مورد از ابتدای فایل های 12 قدم و بعد احساس لیاقت ووو واقعا عالی بود و خداروشکر میکنم استاد بایت بودن تو این مسیر و رشد کردن به بهترین شکل ممکن

    خدایا شکرت

    ذوق کردم استاد با دیدن این فایل جدید هنوز کاما گوش ندادم اما میدونم این فایل هم معجزه ها داره استاد جان

    مرسی خداجونم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 1058 روز

      سلام دوست عزیز توحیدی

      چقدر شجاعی که استعفا دادی و برات محمد نیست دیگران چی میگن تحسینت میکنم که ضرف وجودت بزرگ شده و داری قدرت نشون میدی ضعف نشون نمیدی خدا به شجاعان پاسخ نیک میده دمت گرم کسانی که تهمت میزنن خودشون کوچک میکنن و حسادت می ورزن مگه کم شنیدیم اونها هیچ وقت پیشرفت نمیکنن و جلوی رشد خودشون میگیرن با قضاوت بیجا با تهمت نا روا

      قدرت فقط دست خداونده ما نباید به آدمها قدرت بدیم مثل پیامبر صبور باشیم چقدر به پیامبر تهین کردن اینها برای ماست که درس بگیریم مگه به حضرت مریم تهمت نزدن…از این مثال‌ها زیاد داریم

      فقط قدرت رب هست خدایا تنها تو رو می پرستیم و به تو پناه می‌بریم

      در پناه خداوند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        منیر گفته:
        مدت عضویت: 1971 روز

        به نام خدا

        سلام مریم عزیزم مرسی که با این کامنت زیبا برای من این لحظه نشونه شدی

        قدرت فقط دست خداست همین چند دقیقه پیش داشتم با فایل زندگی آسان استاد مقابله میکردم با یه سری نجواهای ذهنی که به هدایت دل اومدم تو سایت و کامنت شما هدیه از طرف خدا بود

        و چقدر من لازم دارم تکرار کنم قدرت دست خداست

        قدرت دست خداست

        قدرت دست خداست

        اگه هزار بار هم تکرار کنم باز هم نیازه هر لحظه منه قدرت دست خداست

        چقدر همه ما هر لحظه نیاز به کنترل ذهن داریم بقول استاد جان اگه هزار بار هم این فایل ها رو گوش بدیم برای بار هزار یکم هم باز مطالب جدید هستن و انگار روز اول هست که می‌شنویم

        مرسی دوست من که دست خدا شدی تا مجدد تکرار کنم قدرت دست خداست و سکوت ذهن رو جایگزین نجواهای بی مورد کنم

        خدایا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1649 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    نمیدونم چطوری وبا چه زبونی شاکر الله مهربانم باشم که دستمو گرفت ومنو آورد به مسیری پر از خیر وبرکت…

    مسیری که به آسانی می تونم درش به سعادت وخیر دنیا وآخرت دست پیدا کنم..

    مسیری که بهم درش فرصت داد تا از جهل ونادانی دست بردارم وبه سمت شناخت خودم شناخت خودش و شناخت قوانین حاکم بر جهانش در حرکت باشم وهر روز با ورژن جدید وبهتر وراضی کننده تری از خودم روبرو بشم.

    وقتی این فایل رو دیدم بزرگترین تهمتی که در عمر بهم زده شده بود وخیلی قلبم به خاطرش شکسته شده بود یادم اومد..

    گفتم منکه با بچه ها ی اینجا واستاد حرف ناگفته و راز پنهونی ندارم بذار بگم داستان رو….

    یادم اومدم سالها پیش که به خاطر مشکل شنوایی پسرم توی بیمارستان امیر اعلم تهران پرونده داشتیم…من پسرمو میبردم اونجا کلاس گفتار درمانی وتربیت شنیداری و از اونجا که پدرش به رحمت خدا رفته بود و تمام مخارج مهدی با من بود واقعا شرایطم اونقدر خوب نبود که بتونم هر هفته ببرمش کلاس وهزینه ی کلاسهاش رو پرداخت کنم برای همین تو خونه بیشتر باهاش تمرین میکردم …

    جوری شد که از دفتر اون بخش بیمارستان منو خواستند وگفتند حالا که این بچه رو عمل نکردید حداقل کلاسهاش رو مرتب بیارید منم گفتم شرایطش رو ندارم هزینه اش زیاده برام..

    خلاصه که از طرف بیمارستان معرفی کردند پسرم رو به موسسه ای که در ماه مقداری از هزینه های کلاسهای درمانیشو پرداخت کنند منتهی گفتند نماینده ومددکار اون موسسه باید بیاد برای بازدید از محل سکونت و ……

    یه روز که سرکار بودم وپسرم هم دبستان بود تماس گرفتند ومن رفتم خونه ویه اقایی از طرف موسسه اومد برای بازدید وتحقیق؛ من ایشون رو راهنمایی کردم داخل خونه ودر خونه رو باز گذاشتم؛ ورفتم اشپزخونه که براشون ابی ؛ شربتی چیزی بیارم ایشون شروع کردند راه رفتن تو خونه وسوال پرسیدن بعد از حدودا 10 دقیقه ایشون در حالیکه من هنوز تو آشپزخونه پشت کانتر بودم رفتند در واحد رو بستند تا من بیام بگم چرا اینکارو می کنید اومد سمتم ودستش رو گذاشت روی دهنم؛ منم شروع کردم بهش مشت ولگد زدن؛ وتو دلم هی خدا رو صدا میزدم که کمکم کنه؛ چند ثانیه طول نکشید که یه دفعه دیدم این آدم منو رها کرد وبا اضطراب کیفشو برداشت وبه سرعت باد از خونمون رفت.

    منم که انقدر حالم بد بود نشستم گریه وزاری …

    یه هفته ای گذشت و از بیمارستان تماس گرفتند نتیجه تحقیقات چی شد منم گفتم باید حضوری بیام …

    وقتی رفتم وبرای مددکار که یه خانم جوانی هم بود داستان رو تعریف کردم دیدم اون خانم سریع برگشت گفت ولی آقای فلانی چیز دیگه ای گفتند..

    پرسیدم ایشون چی گفتند؟

    گفت: اون اقا گفته خانم فلانی بهم پیشنهاد دوستی دادند که از این طریق حمایت بیشتری دریافت کنند برا همین ما پسر ایشون رو حمایت نمی کنیم!!!!!!!

    حالا شما که این داستان رو میخونید فقط تصور کنید من چه حالی داشتم!!!!

    من در نهایت بی گناهی نه تنها نمی تونستم حرفمو ثابت کنم بلکه بهم چنان تهمتی زده شده بود که دیگه همون ماهی دوبار هم نمی تونستم برم بیمارستان از ترس قضاوت پرنسل اون بخش((( البته بماند که اون داستان هم کلی درس وتجربه داشت برام وهم کلی خیر که بعدها فهمیدم)))

    من حدودا 7و8 ماه پسرم رو بیمارستان نبردم تا اینکه باهام تماس گرفتند که نوبت تست شنوایی پسرم هست وباید حتما ببرمش….

    با هزارتا فکر وخیال وخجالت و ترس از قضاوت رفتم بیمارستان؛ تا رسیدم به بخش مربوطه مددکار بخش با خنده صدام زد گفت: خانم فلانی بیا کارت دارم…

    رفتم پیشش گفت: خبردار شدی چی شد؟ گفتم خبر از چی؟

    گفت: اون آقاهه بود که اومد خونتون و اون داستان رو تعریف کرده بود در مورد شما، اون آقا از اون موسسه اخراج شدن گفتم چطور شد؟

    گفت: ایشون در طی یکسال اخیر که تو اون موسسه استخدام شدند وهر جا میرفتند برای تحقیق منازل خانم های تنهایی مثل شما گیر می اوردند همون رفتار زشت رو تکرار میکردند چند نفری مثل شما گزارش دادند و دست اون آقا رو شد!!!!

    من نمیدونستم بخندم یا گریه کنم؛ از صبری که کردم یا از دردی که کشیده بودم ورنجی که تحمل کرده بودم از بار تهمت؛ از اینکه نتونی حرفتو ثابت کنی و مورد تهمت وقضاوت قرار بگیری!!!!

    خدا رو شکر اون روز اون دردها و اون خاطرات گذشت و امروز یه دفعه یادم اومد درسته یاد آوریش حالم رو بد کرد یه کم ولی حسن های زیادی داشت به یاد آوردنش؛ برای منی که امروز میدونم هیچ اتفاقی اتفاقی نیست!!!

    دوستای عزیزم اصلا هیچ چیز در این جهان بیخود وبی جهت اتفاق نمی افته…

    من اون زمان خیلی کم سن وسال بودم 26و27 سالم بود زیبا و جوان والبته تنها ….

    وهمیشه این ترس در دلم بود که نکنه همچین اتفاقی برام بیفته یه روز…والبته که جذبش کردم

    دوم اینکه من انموقعه خدا رو به این شکل نمی شناختم که؛ به عنوان مالک وصاحب اختیار وهمه ی کاره خودم وزندگیم برای همین من اون بخش درد ورنجش رو تحمل میکردم و خداوند سهمش رو به بهترین شکل انجام میداد در حالیکه من دارم تجربه میکنم رشد می کنم و درس میگیرم از جهان هستی ولی از روی لطف ورحمتش کاری میکرد من کمترین آسیب رو در این چرخه ی تغییر باورها وتغییر فرکانس ها و رشد خودم داشته باشم….

    امروز یادم اومد که چقدر در گذشته به خاطر نداشتن عزت نفس واعتماد به نفس پشت سر هم جنس خودم بد گفتم و قضاوتش کردم وگاهی شاید یه جاهایی به صورت نامحسوس یه تهمتی هم به کسی زدم که مثلا دلم خنک بشه مثلا از چشم فلانی بیفته یا مثلا بگم من از اون بهترم!!!

    تو دنیایی که من می تونم هر روز وسوسه بشم و از عرش به فرش برسم با از دست دادن کنترل ذهنم!!!

    تو دنیایی که کافیه فقط چند دقیقه وچند ساعت اگه تکیه وتوکل واعتمادم برگرد از خداوند به سمت خودم و خود محوری کنم در جایگاه یه آدم قضاوتگرو تهمت زننده و مشرک قرار بگیرم؛ من هیچ ادعایی ندارم که بی عیب وبی نقصم واین فقط دیگران هستند که میخوان منو مورد قضاوت قرار بدند حالا یا راست میگن یا دروغ میگن…

    یا درسته یا غلط….

    فقط اینو میدونم از نظر منه مینا شیطانی وجود نداره…

    فقط من هستم و فقط خدا…

    هر جا من فقط من رو ببینم از من بپرسم با من مشورت کنم از من کمک بخوام یعنی باسرعت هرچه تمامتر دارم میرم سمت نابودی!!

    چون من که قدرت وتوان وعقل و منطق وشعور و درک درستی نداره!!!

    من اصلا به تنهایی هیچی نیست؛ پس من نمی تونه نجات دهنده کمک کننده رو به جلو برنده موفق کننده و در نهایت خوشبخت کننده باشه وجهنم جایی فیزیکی نیست!!!!

    جهنم دقیقا همونجایی هست که من با خودش تنهامیشه و میشنه به خودش و کارهاش و ظلم به خودهاش نگاه میکنه….

    امااااااا وقتی این من وصل میشه به اصل به منبع خودش؛ به کسی وچیزی و نیرویی که ازش پدیدار شده اونجاست که با یکی شدن با اون نیروی برترش می تونه کوه رو جابه جا کنه…

    اونجاست که قدرت میگیره ونه کاذب؛ بلکه قدرتی که بهش امید میده انگیزه میده بهش اعتماد به نفس میده بهش عزت و ارزش میده بهش بزرگی میده و چون اینهارو از اصل ومنبع خودش گرفته از درون غنی میشه….

    وقتی اختیارش رو میده به اون اصل کاری که صاحب خودش وتمام جهانیان هست واقعا نه ترسی در دل داره نه غمی…

    به اسمش ورسمش قسم؛ که خداوند همه خیر هست وخوشی….

    من بارها وبارها وبارها امتحان کردم با خودم به قول خانم فلورانس اسکاولشین این جمله رو تکرار کردم (( نه هیچ انسانی دوست توست ونه هیچ انسانی دشمن توست مینا جان؛ بلکه هر انسانی معلم توست))

    اگر من در مسیر درست یکتاپرستی باشم واقعا چه چیزی وچه کسی وچه قدرتی از بیرون می تونه حال منو بد کنه وقتی من میدونم که تحت مراقبت الله مهربان فقط وفقط سعی کردم وسعی می کنم که با خودم وبا کل جهانیان در صلح باشم همه ی آدمها رو دوست داشته باشم خودم رو وهر کسی رو که در حقم بدی کرده یا میکنه که شکر خدا مدتهاست در زندگیم کسی وجود نداشته که بد باشه ؛ چون به این درک رسیدم که هر جی هست در درون من هست و حتی اون آدم به ظاهر بد واون شرایط به ظاهر بد اومده تا منو به ربم به پاکی به یکتاپرستی نزدیکتر کنه…

    دیگه واقعا گله ای نیست!!!!

    پذیرش وتسلیم….

    هربار با خودم میگم به خدا میگم خدایا من خودم رو هر لحظه به تو میسپارم فکرم رو قلبم رو گفتارم رو اعمالم رو؛ تا مورد پسند تو باشه….

    چون من وقتی تحت حمایت ونظارت تو هستم در امنیت و آرامش مطلقی به سر میبرم….پس حتی لحظه ای رهام نکن…

    بخدا قسم اینی که دارم ادعا می کنم و میگم رو با تمام وجودم میگم…

    نه تعریف وتمجید کسی منو به وجد میاره و نه بد گفتن و دشمنی و کینه و قضاوت کسی در حقم منو آشفته می کنه…

    مدتهاست فقط نظاره گر شدم…بدون قضاوت..حتی سعی میکنم توی ذهنم هم اون ادم یا ادمها وشرایط به ظاهر بد یا خوب رو هی بالا پایین نکنم..

    به جاش فقط این راز ونیاز رو با خدای خودم دارم که

    (((خدایا من میخوام بنده ی پاک وخوب تو باشم، میخوام همواره در مسیر درست تو باشم وفکری بکنم که تو می پسندی حرفی بزنم که تو می پسندی، عملی انجام بدم که تو می پسندی، وکل امورات زندگیم لحظه به لحظه تحت نظر وخواست تو به انجام برسه..

    پروردگار من از من بساز هر آنچه که میخواهی در نهایت امنیت وآرامش وشادی وثروت و صبر وامید وانگیزه وشوق سپاسگزاری…

    من ومهدی و عزیرانم رو ببر به مسیر درست ببر به مسیری که پر خیر وبرکت هست)))

    این دلنوشته دعا راز و نیاز خواسته؛ نمیدونم هر چیزی که میشه اسمش رو گذاشت تو گوشیم سیو هست هر روز هر چندبار که بشه میخونمش با تمام وجودم و رهایی عجیبی منو در بر میگیره…

    استاد قشنگم؛ عزیزدلم؛ بدون شک خداوند تنها مالک وتنها صاحب اختیار ما وشماست، مثل همیشه در پناه امن خداوند باشید هر لحظه وهمیشه ان شالله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      Smaeil rostami گفته:
      مدت عضویت: 626 روز

      سلامی که از جنس نام زیبای خداست؛

      دردی که مرا نکشد قوی ترم میکند .

      خواهر و همکلاسی خوبم با خوندن کامنت توحیدی شما ناخودآگاه این خرف نیچه به یادم اومد و واقعا هم درسته.

      شما ایستادگی کردید و خدا کمکتون کرده ؛ شما جا نزدید و تسلیم غم و افسوس نشدید و خدا کمکتون کرده ،همه داستان همینه باور کنیم همینه.

      رابطه ما با خدا یک رابطه دو سویه ست وقتی ما ایمان داریم و با برخورد با تضاد ها و ناخواسته ها از هم نمیپاشیم و خودمون رو جمع و جور میکنیم و به مدار الهی برمیگردیم قطعا خدا همونطور که در قرآنش وعده داده ( ببخشید و در بگذرید تا خدا فرمان خویش را بیاورد ) حتما فرمان خودش رو میاره که در مورد شما هم چنین کرده .

      نگران نباشید

      و ابدا به گذشته و با نگاه ملامت گرانه نگاه نکنید

      خواهر گلم بهتون تبریک میگم بابت ذهن درست و پاکی که دارید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 801 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    سلام استاد عزیز. بازهم یک فایل عالیه دیگه که باید بارها گوش داد بهش و ازش استفاده کرد.

    استاد عزیزم واقعا خیلی از ماها زمانی که با قانون آشنا نبودیم خیلی درگیر حرف مردم بودیم،الآن هستیم ولی اونموقع ها خیلی زیادتر بود،درگیر حرف مردم نبودن هم توی عمل خیلی سخته البته من بعضی جاها خیلی خوب کنار اومدم اما بعضی جاها نه نتونستم خیلی خوب کنار بیام. الآنم بعضی وقتها میخوام یکاری را انجام بدم گاهی وقتها دچار حرف مردم میشم خخخ،ولی کنترل ذهن انجام میدم. واقعا انسانهایی که تهمت میزنند بیش از حد ضعیف هستند و اینکه دیدیم انسانهای مشهوری را که تهمت بقیه بزرگترشون کرده بقول خودتون عدو شود سبب خیر. من از گروه بی تی اس مثال میزنم، که خیلی بهشون تهمتها زده شد خیلی فشارهای روحی از هیت هایی که میگرفتن داشتند و خلاصه که هنوزم هست گروه هایی تشکیل میشن تا این گروه را از پا دربیارن ولی نه تنها نتونستن بلکه روز به روز بهتر و بهتر و قویتر و قویتر شده اند خدا را هزار مرتبه شکر. من قبلا یکبار یک تهمت نادرست به کسی زدم که متوجه اشتباه خودم شدم کلی توبه کردم از طرف هم کلی معذرت خواهی کردم و قول دادم که هرگز حتی در ذهنم نیز به کسی این حرفو نزنم. قوی بمونم و قویتر بشم خودمو شخصیتمو قوی کنم و حرف مردم را مهم ندونم تهمت نزنم بلکه فقط روی خودم کار کنم و پیشرفت کنم. والسلام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: