مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 30
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-16 06:24:212025-01-19 00:57:40مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
من هنوز فایلو گوش نکردم چون یه جوری الهامات رگباری نازل شد که اول رفتم اونا رو یادداشت کردم که توی کارم پیاده کنم و بعدا بیام براتون از نتایجش تعریف کنم. ولی چون این کامنت قبل دیدن فایل دقیقا با اولین جمله ی استاد هویدا شد گفتم پس حتما باید زیر همین فایل بنویسمش.
خدایا به امید
تو بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا تو بگو من مینویسم
الان به ذهنم رسید که مسیر حرکت افراد دقیقا مثل تایپ کردنه. زمانی که پشت سرهم و بکوب تایپ میکنی، باید چند وقت یکبار سرتو بیاری بالا که ببینی هنوز داره تایپ میشه یا اشتباهی دستت خورده و از اون صفحه اومدی بیرون . یعنی چند وقت یکبار باید صفحه ی ورد رو چک کنی. دقیقا مثل مسیر زندگی و موفقیت و کاری . یعنی چند وقت یکبار باید چک کنی که:
چیزی سخت پیش نمیره؟ ایا از این بهتر و ساده تر نمیشه؟ ایا نتایج متوقف نشده؟ ایا اشغالا زیر مبل نیس؟ ایا مسئله ای هست که باید حل بشه و داره ازش فرار میشه؟ ایا نشتی انرژی ای هست که بیشتر فکر روزم رو درگیر کرده؟ مهم ترین مسئله ی زندگی من چیه که اگر حل بشه بقیه چیزا خود بخود حل میشه؟
استاد کلام شما انرژی شما دیدن روی ماه شما برای من سراسر خیر و برکت و سرشار از الهامات الهی هست. یعنی هنوز به دقیقه ی 5 این فایل 48 دقیقه ای نرسیدم که الهاماتو ایده ها یه جوری هجوم میاره که باورتون نمیشه. جالب اینکه نشانه ی تایید این الهامات هم پشت بندش میاد . این قسمتش خیلی عجیب تر بود خدایی.
من مطمئن شدم دوره ای که باید روش اول از همه تمرکزی کار کنم عزت نفسه. قبلا فکر میکردم روانشناسی ثروته ولی نشانه ها داره پشت هم میاد که بچه جان بشین رو عزت نفس کار کن. با اینکه ظاهر و شواهد حاکی از اینکه باید اوضاع مالی درست شه ولی من به ضرس قاطع دیدم که هر جا به شهودم گوش کردم چقدر برکت داشته حتی اگر مثلا اون شهود این بوده باشه که برو ته دره.
الهی شکرت خدای مهربونم که وقتی ما درخواست کنیم و چیزی را با تمام وجود بخواهیم به ما داده میشه. من تازه دارم معنا و مفهموم درخواست کردن رو میفهمم. قبلا درخواست کردنم اینجوری بود: من که میدونم نمیده حالا ما میگیم که نگن نگفتی که نگن نخواستی. نمیده بابا اخه چجوری؟ اما الان انقدررر واسه ی خواسته ام مشتاقم که این اشتیاقه از اون جنس هاس که میدونم که جواب میده و مطمئنم که درها باز میشه. منظورم اصلا خوش بینی صرف نیستا . منظورم یک ایمانه که میدونی افتادی روی غلطک حتی اگه شرایط اونجوری که باید توی زندگیت ظاهرا نیس اما تو خودت میفهمی این شروع یک سرازیریه.
استاد توی فایل بی نهایت بی نهایت بی نهایت ارزشمنده حاضری چه چیزی را برای خواسته ات قربانی کنی؛ یه حرفی میزنن که من اونو کردم الگو واسه خودم. استاد میگن اقا جان اگه اطرافت ادمایی هستن که نه چیزی ازشون یاد میگیری نه باهاشون بهتر نمیشی و نه به پیشرفتت کمک میکنن بریز دور.
خدایا چقدر این جمله ی استاد و دوست دارم
من کلا هیچ وقت توی زندگیم چیزیو انتخا ب نکردم . یعنی همیشه خودمو بی لیاقت دونستم که بر اساس انتخاب خودم پیش برم. مثلا توی بحث روابط به خاطر احساس زیاد بی ارزشی و بی لیاقتی کلا که خودمو در حد یه معتاد توی جوب افتاده هم نمیدیدم. که بخوام اصلا به خودم اجازه بدم که توی ذهنم بگم من یه فردی با این مشخصاتو میخوام. حالا اینکه اون مشخصات شامل مشخصات یه ادم درست و حسابی باشه که اصلا فکرشو نکنید. کلا تو روابط اینجوری بودم که کسی اگر میومد درخواست دوستی میداد من همیشه قبول میکردم. چرا؟ چون میگفتم اون از من خوشش میاد دیگه پس من موظفم باهاش باشم. چی بهتر از اینکه یکی بخوادت. حالا مهم نبود اون کی بود و چقدر داغون بود. انقدر قدرت انعطافم بالا بود که با همه چیش کنار میومدم. میگفتم عب نداره. سخت نگیر . که درواقع زیر متن این نجوا این بود که تو بی ارزشی کسی که نگات نمیکنه حالا یکی هم پیدا شده باهاش بمون دیگه چی میخوای ؟ کم توقع باش. آدم که پرتوقع نمیشه. بساز و بسوز یعنی من توی زندگیم با همه ی شرایط ساختم یعنی یاد گرفتم تحمل کنم . یعنی با بی پولی ساختم با هزار تومن توی جیبم ما ها طی کردم با یه ادمی که عملا زالو بود ساختم با ازدواجم ساختم . کلا هیچ وقت اون روحیه ی جنگجویانه رو برای رسیدن به خواسته ای نداشتم. خواسته؟ اصلا نمیدونستم چی هست؟ هرچی جلوم میذاشتن میخوردم. میگفتم باخودم: حرف نزن همینی که هست . بخور. غر نزن. خودمو گول میزدم که قانع باشم. میتونم تا صبح براتون از باگ های ذهنیم بگم که این بی ارزشی و بی لیاقتی به قول استاد توی روابط خودشون نشون میداد. ادم هایی که میومدن سمتم واقعا دوسم داشتن ها . واقعا برای من ارزش قائل بودن بی احترامی نمیکردن یا منو تحقیر نمیکردن اما اما همه شون بلا استثنا بی پول و اس و پاس بودن چون من خودمو لایق ثروت و نعمت و پول نمی دونستم. و افرادی هم مدار با خودم جذبم میشدن. ایشالا خدا هدایتم کنه و بتونم این وضعو درست کنم. خدایا خودت کمکم کن.
من یه باگی که دارم وقتی طرف رو حضوری میبینم دلم میسوزه و میگم این لحظه رو خراب نکنم . یعنی فک کن وقتی طرف فیزیکی کنارم نیس با خودم میبندم که دیگه کات این ادمه تو نیست و فلان و فلان و باید باهاش کات کنی. اما وقتی میدیدمش کلا همه ی نقطه ضعفاش یادم میرفت . کلا پروانه ای میشدم و هر جور شده بود باهاش خوش میگذروندم ولی درواقع این احساس ریشه ش این بود که دارم شرایطو تحمل میکنم تا غر نزنم و شکایت نکنم . معمولا همیشه توی قرار های حضوری باختم. چون وا دادم و یادم رفته که یارو چه نقطه ضعف هایی داشته و چرا من اون ادمو مناسب خودم میدیدم. اینم باید ریشه یابی کنم که ببینم داستان چیه که وقتی طرفو حضوری میبینم کلا یادم میره که چرا میخواستم کات کنم.
البته در رابطه با طلاق ام خداروشکر جهان کاری کرد که اون چند روز اخر ایشون اصلا خونه نباشه و کلا مدت طولانی بود که خونه نمیومد و همین باعث شد که من بتونم تصمیم درست رو بگیرم و چقدر اسان چقدر اسان که وکیلم متعجب بود که انقدر همه چی برام اسان پیش رفت. خدایا کمکم کن که بهتر بشم. هیچ وقت واسه بهتر شدن دیر نیست .
خدارو شاکرم که یه مدته الهامات رو به راحتی میشنوم و عمل میکنم ونتایج بی نظیره. خدایا کمکم کن که بتونم بیام از نتایج مالیم هم بگم از ماشین خوشگلی که خریدم که نشانه ش رو برای اینکه بفهمم ماشینی که میخوام بخرم متعلق به منه و باید همینو بخرم اینه که اولا حتما شیشه هاش دودی باشه و دوم اینکه توی ماشین خوشبوکننده با طمع کارامل باشه. یعنی اگه ماشینی به پستم بخوره که این دو ویژگی رو داشته باشم همونجا میزنم زیر گریه که چقدر قانون خوب جواب میدهد. که ماشینی که نشون کردم خودش سر و کله اش پیدا شده و این معامله ای با خداست که همش سوده و سوده و سود.
بیام از حساب بانکی خوبم بگم که دیگه نگران نیازهای روزمره ام که نیستم هیچ . میتونم هر موقع میخوام و اراده میکنم برم سفر. اخه من عاشق تنهایی با خودم وقت گذروندنم. دیوونه شم. البته زمانی که با ادم های هم فرکانسم هستم هم خیلی بهم خوش میگذره ها اما دلم میخواد ساعات بیشتری مال خودم باشم. مخصوصا ابتدای شروع روز و پایانش.
بعدش بیام بگم که یه چمدون خوشگل خریدم و بدون برنامه ریزی سوار ماشین شیشه دودیم با بوی کارامل شدم و توی آزاد راه تهران شمال در حالی که خلوته خلوته و تازه خورشید قشنگمون طلوع کرده دارم اهنگ پرانرژی بهنام بانی به نام جان جان رو گوش میدم و دنده پنجو پر کردم مستقیم میرم دریا گوشه. میرم خیابون روبروی متل قو و چون دیگه ساعت حدودای 9 صبحه و مغازه ها باز کردن میرم یکی از اون کافه های مدرن و لاکچریش که پاتوق دختر پسرای خوش استایله و قهوه مو میخورم. کاپیچینوی پر فوم. شایدم برم شعبه ی لیلی که یه کم جلوتر از متل قوعه. بعدم هدایتی توی شهر میگردم و میرم تو آغوش جنگل و پیاده روی بی نظیرمو توی هوای پاک شمال ایران که عاشقشم میکنم و از خدا میخوام که یه ویلای لاکچری رو برام اماده کنه که میخوام برم شبو توش بمونم و از ویوی پنجره ی تمام قدش که رو به تخته و تا چشم باز میکنی میتونی طلوع و یه تپه ی بی نهایت سرسبزو با یه اسمون ابی ببینی. نشونه ی ویلا هم علاوه بر مدرن بودنش اینکه فریم های در و چارچوبا رنگ مشکی دارن و خود تم قالب خونه طوسیه و یه جکوزی توی ارتفاع رو به ویو بدون سقف داره که وقتی نم بارون میزنه بخوره به صورتت و غرق رحمت شی.
خدایا یعنی میشه؟ یعنی میشه بیام و اینجا از نتایج قشنگی بگم که با باورام ساختم؟ خدایا شکرت. شکرت بابت این ذهن قوی. بابت قدرت تجسم. الهی شکر که داریم یاد میگیریم چطور درخواست کنیم که به یاد بیاریم زمان هایی که یه چیزیو دقیقا عین بچه ها عین بچه ها خواستیم و به چطورش فکر نکردیم و شده و در عین ناباوری شده. چ
من متوجه شدم که ما تکامل رو الزاما با گذر زمان طی نمیکنیم. بلکه با میزان شدت ارتعاشاتمون طی میکنیم. که شده من شب خواسته ای محال رو خواستم و فردا عصرش شده. بارها برای من غیرممکن هایی ممکن شده که نگو. بابت همین بچه ها رو توی خلوص درخواست کردن کردم الگو، دیگه به چطورش میخوام فکر نکنم. بعضیا ذهنشون خیلی منطقیه همش دنبال فرعیاتن. یه جمله جیم ران داره خیلی خوشم اومد میگه بعضیا به ریشه ها فکر میکنن و بعضیا هم میوه ها رو میچینند . بستگی داره که تو میخوای کدوم ور قضیه باشی.
– گام چهاردهم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر –
به نام خدای توجه به نکات مثبت
به نظرم این یکی از بهترین فایل هاییه که استاد به سادگی و زیبایی مفهوم « اعراض از ناخواسته ها » رو توضیح دادن.
کل قانونی که توی هرررر فایل استاد میشه تاکید بر اینه که :
خودمون داریم اتفاقات زندگی خودمون رو رقم میزنیم.
با کانون توجهمون
با افکار و باورهامون
و خب به وضوح معلومه که در بحث تهمت و تهدید، اگر ما به این موضوع تو ذهنمون پر و بال بدیم، و فکر و ذهنمون رو در معرض اون جملاتی قرار بدیم که تاکید دارن بر بی عرضگی ما، نتوانستن ما، اشتباه ما، جهان از نوع اون احساس به ما بیشتر میده.
قانون سادهست
بعدش دیگه باید فقط بریم تو عمل
ببینیم تو عمل چند مرده حلاجیم
وگرنه حرفای قشنگ رو که همه بلندن
همهی اینها هم در نتیجه معلوم میشه.
یه نگاه به زندگیت بنداز
راضی ای!؟
نوش جونت؛ ادامه بده
ناراضی ای!؟ خودت داری خلق میکنی. به خودت رجوع کن، کم کم حلش کن.
مایی که انقدر دهنمون پره از حرفایی که از فایلا و استاد و سایت یاد گرفتیم، ببینیم میتونیم تو زندگی واقعیمون هم غیبت نکنیم، تهمت نزنیم، به افکار بد جولان ندیم!؟
باید ببینیم چقدر میتونیم اینا رو بیاریم تو روزمرهمون، رفتارمون، چقدر میتونن بشن جزوی از ما!؟
از خدا میخوام که هممونو هدایت کنه به مسیری که بتونیم توش با عشق زندگی کنیم.
با درک درست قوانین
با تکامل
با توکل و ایمان
با عزت نفس
با حال خوب
خدایا شکرت
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و همه دوستان
تهمت و نظر دیگران به قدری به باور های منفی ما گره خورده که به نظرم حداقل برای من باید هر روز هر روز.بهتر بشه
وقتی صبح تا شب سعی میکنیم توی ریلی حرکت کنیم که بقیه یه سری حرفا نزنن بقیه چه فکری کنن یا نکنن
بقیه دیدگاهشون عوض نشه و…
ولی وقتی روی خودت کار میکنی میفهمی که اعتبارت جایگاهت و شرایطی که داری دست هیچ بنی بشری نیست و فقط خود تو هستی که با افکارت داری زندگیتو خلق میکنی هرچی این باور قویتر بشه اهمیت حرف مردم ضعیفتر میشه
وقتی زیاد در گیر حرف مردم بشیم از لذت بردن از زندگی و مسیر و چیزی که خودمون دوس داریم دور میشیم چون به خودمون فکر نمیکینم فقط حرف مردم
بچه بودم همش خانواده میگفتن درس بخون برو دانشگاه که مردم بگن پسر فلانی لیسانس داره پسفردا خواستی بری سر کار بگن لیسانس داره خواستی بری خواستگاری نگن بی سواد و مدرک نداره یا میگفتن این ساعت نرو این ساعت نیا که بگن فلانی همش بیکاره و میره اینور انور
یا برو خونه فلان فامیل که نگن پسره فلانی خودشو میگیره باید با مردم رفت و امد کنی
یادمه میگفتن وقتی رفت و امد نکنی جنازت هم کسی نیست که ببره بیاره بی عزت میشه
بزرگتر شدیم اینکه دخترا چه فکری راجب ما میکنن
رفیقا چی میگن از کار و لباس و تیپ و …بابا هیچکس اونقدر بیکار نیست که بیاد همش به من فکر کنه و تحلیل کنه
شل کن و از مشیر لذت ببر
وقتی که یه بار یکی حرف منفی بزنه تا سال های سال تو ذهنت میمونه ولی وقتی همش ازت تعریف بشه خیلی اونارو بزرگ نمیکنه
ذهن جایگاه شیطانه و اونم کارش احساس بد دادنه
هر قدر که با شما بیشتر کار کردم مدارم بهتر شد حرف بقیه کم اهمیتر شد
دیگه مهم نیست کجا میرم با کی میرم و بقیه چی میخوان بگن ترسی ندارم که اعتبارم خراب کنن جایگاهم از بین ببرن یا هرچی
کاری که دوس دارم و حالمو خوب مبکنه انجام میدم البته تو چهارچوب درست و اصولی
هروقتم که کسی تهمتی بزنه چیزی بگه باید این باور بگم که هیچ کس تاثیری تو زندگی من نداره مگه اینکه خودن بهش قدرت بدم با توجه کردن بهش و واکنش نشون دادن بهش .ولی با سگ محلی کردن اون خودش از بین میره
دقیقا مث سگی که وقتی پارس میکنه تو اهمیت ندی اونم راشو میگیره میره
وقتی ام که اهمیت بدی باید باش درگیر بشی و احتمال اسیب دیدن زیاده
پس بهترین کار بی اهمیتی نسبت به حرفای بقیه و اینکه بدونم هیچ کس نمیتونه زندکی منو تحت تاثیر بذار جز خودم و افکارم
ممنون استاد که کمک میکنین هر بار بهتر از روز قبل بشیم در همه موارد
و خدارو شکر میکنم که تو مسیر رشد قرارم داده و اینجا هستم
بناممم خداوند بی نهایت مهربان .
استاددجانم شایسته مهرباااان و همفرکانسی های نازم درود به همتان
خداوند را سپاس گذارهستممم که مرا لایق این اگاهی ها دانست .
نحوه برخورد با تهمت قسمت 1
چند نکته ازین جلسه .
* کسی که تهمت میکنه بی عرضه گی خودش را نشان میدهد که طرف به جایی رسیده من نرسیدمممم .
* کسانی که تهمت میزنند به جایی نمیرسند حتی گپ و کلام شان اهمیت بیشتری در زندگی ما ندارد تا اینکه خودمان برایشان همان باور و جایگاه را بدهیم که یک توانایی دارند .
به قول قرآن اگر بالای تان تهمت کنند به نفع تان تمام میشوند .
* در یک بره میرسیم که نظر دیگران به ما مهم نمیباشد و اینقدر هم خودمان را ضد ضربه نبینیم گاهی به کوچکترین تخریب خراب میشویم .
* پاشنه آشیل باید رویش همیش کار شود به نثل کار کرده روی بعث خود به عنوان تهمت ها !
* کسی که تهمت میزند اعلام میکند که به جایی طرف رسیده من نمیتوانم برسم
درپناه الله یکتا باشید.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
سلام به دوستان عزیزم و هم فرکانسی های خودم و سلام و درود به استاد عزیزم و مریم مهربان.
این فایل یکی از فایل هایی هست که باید میشنیدم و خداوند رو سپاسگزارم که منو به این فایل بی نظیر هدایت کرد.
توی کلاس ما خیلی غیبت راجب بچها میشه و خب بعضی از استادان هم علاقه به شنیدن خبر های منفی دارند و شاید بگم کل ساعت میره برای خبر های بد و منفی و بدتر از همه غیبت کردن و تهمت و جوری هست که همه ی ما تحت تاثیر قرار میگیریم چه بخواهیم چه نخواهیم.
من سعی میکنم همیشه به یک بهونه از کلاس برم بیرون و حرفای اونارو نشنوم. حاضرم کل وقتم صرف بشه و تنها باشم ولی توی جمعی که غیبت میشه نباشم.
ما خالق زندگی خودمون هستیم. من خودم زندگی خودم رو خلق میکنم نه کس دیگه ای.من نباید به آنچه که بهش گفته میشه غیبت تا تهمت توجه کنم و نباید اونو مورد اهمیت واقع کنم. این باور رو داشته باشم که وقتی پشت سر من حرف به ظاهر بد زده میشه داره به نفع من عمل میشه و به من قدرت میده. مهم اینکه من خودمو میشناسم و خودم رو باور دارم. من میدونم که دارم در مسیر درست حرکت میکنم و کارمو درست انجاممیدم و نگران نیستم. اگر مقاومت کنم و باهاشون بحثکنم در واقع دارمنشون میدم حرفای اونا تونسته روی من تاثیر بگذارد و من تحت تاثیر قرار گرفتم.
در مقابل اون کسی که داره تهمت رو رواج میده و روزش با تهمت و غیبت شروع میشه تا شب ضعف و سستی درونی زیادی داره و من باید از اینگونه افراد فاصله بگیرم و من هنگامی که دارم روی ورودی های ذهنم تمرکز میکنم و حساس هستم اجازه نمیدم که با این گفته های چرند و چرت منو درگیر کنه و ذهنم رو مسمومکنه.
واقعا این نشانه بود که بهم گفته شد از جمع های زیادی فاصله بگیرم و روی خودم کار کنم.
خدایا شکرت که هستی و من عاشقانه تورو دوست دارم. سپاس فراوان از استاد عزیز و مریم جان️
«تا درودی دیگر بدرود»
ریحانه خواهر پرندخت
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم و همه بچههای سایت
استاد عزیزم به فایلتون گوش دادم مثل همیشه فوق العاده بودید و آگاهی ها بینظیر بودند
فقط یک سوال داشتم استاد
اونم اینه که اینجا شما به ما یاد دادید که با تهمت چطور برخورد کنیم و چطور فکر کنیم
سوال من اینه که ممکنه یک مسئله کاملا خصوصی در زندگی ما باشه و کسی اون مسئله رو بفهمه و به بقیه بگه
بالاخره همهی ما آدمیم اشتباهات خودمون رو انجام میدیم اما الان متوجه اشتباهم شدم و از این اشتباه پشیمونم
در برخورد با تهمت کنترل ذهن خیلی آسون تره چون شما خودتون میدونید که بی گناهید اما اگه یه مسئله ای باشه که خودمون اون کار رو انجام داده باشیم و بدونیم که مقصریم
اگه یه مسئله ای خصوصی باشه که خودمون میدونیم حقیقته چطور با این مسئله کنار بیایم
شما خودتون در چنین مواقعی چه باورهایی داشتید و چه دیدگاهی داشتید که به شما کمک کرده که احساسات خودتون رو کنترل کنید
خیلی ممنون میشم که توضیحی در رابطه با این مسئله بزارید استاد عزیزم تا همهی بچههای سایت بتونن استفاده کنن
چون موضوع مشترک خیلی از آدمهاست
🟣
به نام خدایمهربونِ مهربون . سلام .
آیه 143 سوره بقره میگه:
«وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِّتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا…»
یعنی: ما شما رو یه امت “میانهرو”، “متعادل”، “بالانسشده” قرار دادیم تا الگو باشید، تا شاهد باشید بر بقیه مردم. و پیامبر هم شاهد شما باشه.
حالا اگه بخوایم اینو با چند آیه قبل و بعدش ببینیم، داستان سر اینه که مردم داشتن غر میزدن چرا قبله عوض شد، چرا پیامبر دیگه بهسمت بیتالمقدس نماز نمیخونه و بهسمت کعبه برگشته. حرف مردم زیاد بود، بعضیا تهمت میزدن، بعضیا مسخره میکردن، بعضیا دنبال سوژه بودن.
اما خدا این وسط یه چیز مهم گفت:
ما داریم شما رو امتحان میکنیم. میخوایم ببینیم کی واقعاً گوش به فرمان خداست و کی فقط دنبال ظاهره.
و بعدش گفت:
نگران نباشید! هر چی قبلاً انجام دادید (نمازهایی که به سمت بیتالمقدس خوندید) همهش پیش خدا محفوظ و پذیرفتهست. خدا بههیچوجه زحماتتون رو هدر نمیده.
حالا از دل این آیات، یه پیام خیلی قشنگ در میاد برای زندگی ما:
وقتی تو راهی، وقتی با نیت پاک یه کاری میکنی، مخصوصاً وقتی داری به حرف دلت، به الهام خدا تو وجودت گوش میدی، همیشه یهعده هستن که تهمت بزنن، قضاوت کنن، بگن: “چی شد؟ چرا اینطوری شد؟ چرا عوض شدی؟”
ولی خدا داره بهت میگه:
“من دارم هدایتت میکنم. هر تغییری که توش نیت پاک باشه، توش گوشدادن به منه، من پشتشم. و هیچ کاری که از روی ایمان کردی، هدر نمیره.”
حالا اگه بخوایم با نگاه باور فراوانی و احساس لیاقت بگیم:
اگه من باور دارم که خداوند منو واسطهی عشق و هدایت خودش روی زمین کرده، اگه حس میکنم لایق بهترین راهنماییها و الهاماتم،
دیگه نباید از تهمت مردم بترسم.
نباید بخاطر حرف بقیه خودمو عقب بکشم.
چون خدا داره باهام حرف میزنه، منو جلو میبره، و حتی اگه مسیرم عوض بشه، حتی اگه چیزی که دیروز میگفتم امروز دیگه نگم، باز خدا باهامه. چون اون نیت پاکو میبینه.
و این یعنی من وسطم؛ نه افراط، نه تفریط.
نه دنبال تایید مردمم، نه بیاعتنا بهشون.
من فقط گوشم با خداست.
خلاصهش اینکه:
به جای ترس از حرف مردم، بچسب به الهامی که از خدا داری.
به جای دفاع از خودت جلوی تهمتها، وایسا توی فراوانی و لیاقت و بگو:
“خدایا تو شاهدی، تو میبینی، تو جبران میکنی.”
همین کافیه.
به نام خداوندی که رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگیست.
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
لا خوف علیهم و لا یحزنون
خدای مهربونم شکرت که هر آنچه دارم از آن توست
باسلام خدمت استاد عزیز و مریم جان عزیزم
استاد خیلی فایل بی نظیر و فوق العاده ای بود.البته که همه ی فایلهای شما بی نظیر و پر از آگاهی های ناب است.
توانایی اعراض از ناخواسته ها ،جهت دهی آگاهانه به کانون توجه،ما خالق شرایط خودمان هستیم
هیچ زمان نباید حرف مردم و دیدگاهشون نسبت به ما برامون مهم باشه ،و باید در مورد این موضوع باورهای درست ایجاد کنیم که هیچ کس هیچ تاثیری در زندگی ما ندارد و اگر تحت هر شرایطی این باور را داشته باشیم و حرف مردم ریشه در ذهن ما داشته باشد و برای ما مهم باشد ،این پاشنه ی آشیل ما است
و ما باید شروع کنیم و باورمون رو درست کنیم و بگیم این موضوع برامون کم اهمیته ،باید تکلیف خودمون رو روشن کنیم
آیا خیلی برامون باید مهم باشه که مردم پشت سر ما حرف بزنند،جواب قطعا خیر
من خالق زندگی خودم هستم،من خودم شرایط زندگی ام را رقم میزنم،اصلا مهم نیست بقیه در مورد من چی فکر میکنند چطور حرف می زنن
اگر به حرف بقیه توجه کنیم و توی ذهنمون اهمیت پیدا کنه ،تو زندگیمون تاثیر میزاره،ولی نه به این دلیل که اونها تاثیر گذارندبه این دلیل که شما دارید بهش توجه میکنید،شما دارید بهش قدرت میدید
و کسانی که این کار رو میکنن یک خلا خیلی شدیدی در وجودش هست
تهمتهای بقیه هیچ تاثیری در زندگی ما نداره و به قول قرآن به نفع ما هم میشوند
وقتی شما براتون مهم نباشه حرفهایی که مردم پشت سر شما میزنن اونموقع هست که نتیجه ها برای ما خودشون رو نشون میدن.
وقتی ما قوی باشیم دیگه کاری به نظر دیگران در مورد خودمون ندارین
و هیچ وقت نخوایم که بشنویم ،و باید بی توجه باشیم و دفاع نکنیم.
اصلا مهم نیست که بقیه از ما خوششون میاد یا خوششون نمیاد اگر قانون را درست درک کرده باشیم، میدانیم که دیگرانی وجود ندارند.
ما کنترلی بر روی دیگران نداریم و از دست ما خارج است ولی میتونیم روی افکار خودمون تمرکز کنیم
ممنونم از دوستان عزیزم بابت کامنتهای زیباشون
در پناه الله یکتا شاد و پیروز و سلامت باشید
سلام و احترام فراوان خدمت استاد عزیزم و همراهان گرامی
برای بار دوم این پروژه رو دارم از اول گوش میدم و سعی میکنم که بیشتر از حد توان عمل کنم.
در مورد این فایل تا جایی که یادم میاد تو این شرایط قرار نگرفتم تا تجربه ای داشته باشم یعنی مقام و منصبی ندارم که بخام مورد اتهام قرار بگیرم
ولی چند وقته فکرم درگیر یه رفتاری از خودمه اونم اینکه وقتی توی جمعی چه غریب چه آشنا هستم همش دوست دارم با شوخی و حرفای طنز مرکز توجه باشم و بعدش همش فکر میکنم که نکنه با اون شوخی کسی رنجیده باشه
وقتی که زوم شدم روی این رفتارم به اولین چیزی که رسیدم حس جلب توجه و گرفتن تایید دیگران بود که استاد اول فایل بهش اشاره کردن
نمیدونم از کی و اصلا چرا این حس را دارم ؟ اینکه دیگران در مورد من چه فکری کنند و اصلا منو دوست داشته باشند چه تاثیری روی زندگی من داره؟
چرا باید اصلا کسی به من توجه کنه؟؟؟ کمی که دقیق تر شدم فهمیدم که این رفتار ریشه دار هستش توی خانواده من و البته که من هم الگو گرفتم از بقیه اصلا این رفتار خودمو دوست ندارم
ولی خوشحالم که تونستم کشفش کنم و خوشحال تر اینکه قدرت تغییرش رو دارم
دائما از خدا میخام که کمکم کنه تا توی این مسیر درست بمونم و ادامه بدم خیلی ضعف ها دارم که باید برطرف بشه فعلا از این هایی که تشخیص میدم شروع میکنم تا به بعدی ها برسم
ممنونم استاد عزیزم بمونی برامون
بنام خداوند وهاب
سلام
موضوع مورد تهمت واقع شدن.
در این فایل ارزشمند بهترین آگاهی ها را دریافت کردیم ، حقیقتا اگر این آگاهی ها بصورت عملی و دائمی در زندگی خودمان بکار ببریم ، در آن صورت ، مصداق آیه لاخوف علیهم ولا یحزنون هستیم ، اینقدر این مطالب را در ذهن و قلب مان تکرار کنیم تا به عمق وجود ما نفوذ کنه و جزئ از شخصیت ما بشه .
من درک کردم :
همیشه روی باورهای خودم کار کنم تا شخصیت قوی بسازم تا حرف مردم اصلا تاثیری در احساس من نداشته باشه .
من باید عزت نفس و احساس ارزشمندی خودم را بالا ببرم و با خودم در صلح باشم و آنقدر مشغول لذت بردن از خودم باشم تا اصلا فرصتی برای توجه به حرف مردم نداشته باشم .
من باور کنم وقتی در مسیر درست هستم و به الهامات الله عمل می کنم هیچ قدرتی نمی تونه در من تاثیر بگذره.
افرادی که تهمت می زنند ، افرادی هستن که هیج موفقیتی در زندگی کسب نکرده اند و کانون توجه آنها روی مسائل منفی هست .
تهمت می تونه بصورت یک پیامک ، یا حرف ، یا کلامی در فضای مجازی باشه ، بهترین کار اینکه ، اصلا ، کامنت این طور افراد را نخونم و بهش توجه نکنم .
بهترین باور در مورد بی توجهی به تهمت دیگران اینکه ، من با ارسال فرنکاس، خالق زندگی خودم هستم و دیگران اصلا تاثیری در این قضیه ندارن ، باور کردن همین موضوع، بالاترین کمک را به من می کنه، یادم هست استاد عباسمنش در دروه کشف قوانین زندگی، گفت، اگر شما فقط باور کنید که خالق زندگی خود هستید ، کل داستان موفقیت را درک کردید . زندگی توحیدی یعنی همین ، یعنی ، من قدرت افراد هرچند با لا مقام و قدرتمند را نادیده بگیریم ، و قدرت آنها را ناچیز فرض کنم و در عوض قدرت مطلق را به رب العالمین بدهم که منبع هست و این توانایی را به من داده تا با ساختن باور درست و ارسال فرنکاس درست به هر آنچه که دوست دارم برسم و در این صورت نه عجله ای دارم و نه نگران باور کمبود ، و بدو بدو هستم .
تمرکز، تمرکز ، تمرکز::::::::::::::::::::::::::
تمرکز اصل موفقیت هست ، از این نیرو به نفع خودم استفاده کنم، زمانی به این مرحله می رسم که حرف مردم را از زندگی خودم حذف کنم.
بی توجهی به حرفهای نامطلوب مردم نیاز به تکامل داره و آرام آرام تمرین می کنم تا به مرحله ای برسم که هیچ کس نتونه در من تاثیر بگذره.