در قسمت دوم استاد عباس منش با توضیح آیات قرآن درباره نحوه برخورد با تُهمت، رفتار هماهنگ با قانون را به هر فردی یاد می دهد که در هر کدام از موقعیت های زیر قرار می گیرد:
- فردی که به او تهمت زده شده است؛
- فردی که تهمت نسبت داده شده به فرد دیگر را منتشر می کند؛
- و افرادی که شنونده هستند؛
آگاهی های این فایل، به ما یاد می دهد تا در این موارد فکر خداوند را بخوانیم و با قوانینش هماهنگ تر شویم. زیرا در این آیات خداوند به طرز هوشمندانه ای به ما:
- اعراض از ناخواسته و توجه به خواسته را یاد میدهد؛
- مراقبت از کانون توجه مان را یاد می دهد؛
- واکنش ندادن به اتفاقات را یاد می دهد؛
- وارد نشدن به مدار ناخواسته ها را یاد می دهد؛
- نپیوستن به اکثریت جامعه ای که غرق در عادت های محدود کننده هستند را یاد می دهد؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع در این مواقع، تمرکز بر اصل و دور شدن از حاشیه های غیر مهم را یاد می دهد
- به فردی که مورد اتهام قرار گرفته، منطق هایی قوی می دهد تا ترس و نگرانی هایی را رفع کند که ذهن او برایش درست کرده؛
- و به طرز هوشمندانه ای از پخش و گسترش افکار یا رفتارهای ناشایست جلوگیری می کند و به ما یاد می دهد اصولا چطور خود را از این مدار دور نگه داریم؛
پیام های این آیات، به زیبایی رفتار هماهنگ با قانون را به ما یاد می دهد. چون خداوند می داند که طبق قانون بدون تغییر او، اگر با هر استدلال و احساس حقانیت، به ناخواسته توجه کنی، قطعا ناخواسته های بیشتر وارد زندگی ات می شود. خداوند می داند که اگر هر مومنی-به هر دلیلی- حلقه ای از این زنجیره بشود، قطعاً وارد مدار تجربیاتی می شود که آنها را دوست ندارد.
مفاهیمی که استاد عباس منش با توضیح آیات قرآن در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- مرز و محدود ه هاییی که باید درباره مراوده با افراد دروغگو، تهمت زن و غیب کننده تعیین کنیم؛
- چه نگاهی به شنونده کمک می کند تا ذهن او تحت تاثیر حرفهای فرد تهمت زننده قرار نگیرد؛
- مرز و محدوده مشخص کردن با دوست صمیمی؛
- راهکارهایی برای خروج از مدار آدمها و روابط نامناسب؛
- نگاه خداوند درباره افراد تهمت زننده و افراد پخش کننده تهمت؛
- واکنش پیشنهادی خداوند به مؤمنانی که به آنها تهمت زده شده؛
- اولتیماتوم خداوند به مؤمنانی که در معرض شنیدن تهمت نسبت به دیگران قرار گرفته اند برای اینکه حلقه ای از زنجیره ی پخش آن نباشند؛
- به اندازه ای که تهمت یا حرف ناروایی را نسبت به کسی گسترش می دهی، به همان اندازه از نگاه خداوند در آن گناه دخیل هستی و طبق قانون از گزند آن در امان نخواهی ماند؛
- اهرم رنج و لذت خداوند در قرآن برای پرهیز از غیبت، تهمت و نسبت دادن هر ناخواسته ای به دیگران؛
- راهکار اصلی برای نداشتن ذهنیت منفی نسبت به دیگران؛
- ذهنیت شما درباره دیگران (منفی یا مثبت)، رابطه شما با آن فرد را در جهت همان ذهنیت مدیریت می کند؛
- گفتگویی که باید با ذهن خود انجام دهی،قبل از اینکه بخواهی کار ناشنایاستی را به کسی نسبت دهی یا تهمتی که شنیده ای را پخش کنی یا فردی را قضاوت کنی؛
- چگونه ذهن خود را برای قضاوت نکردن تربیت کنیم؛
منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2413MB60 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 258MB60 دقیقه
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«أَوَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»
(ﺁﻳﺎ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺯﻕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻭﺳﻌﺖ ﻣﻰﺩﻫﺪ ﻳﺎ ﺗﻨﮓ ﻣﻰﮔﻴﺮﺩ؟ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺳﺖ)
«قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»
(ﺑﮕﻮ: ﺍﻱ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﻮﺩ ﺯﻳﺎﺩﻩ ﺭﻭﻱ ﻛﺮﺩﻳﺪ؛ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﻧﻮﻣﻴﺪ ﻧﺸﻮﻳﺪ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻰﺁﻣﺮﺯﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ)
«وَأَنِیبُوا إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ»
(ﻭ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺍﻭ ﺷﻮﻳﺪ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻋﺬﺍﺏ ﺁﻳﺪ ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﻳﺎﺭﻱ ﻧﺸﻮﻳﺪ)
«وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ بَغْتَهً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ»
(ﻭ ﺍﺯ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮﻳﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺷﻤﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﻴﺪ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﻲ ﺧﺒﺮﻳﺪ، ﻋﺬﺍﺏ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺳﺪ)
(52-55 زمر)
—————————————————————————
ای خدای من و ای پروردگارم ، ای یگانه فرمانروای مطلق و قدرتمند همه هستی، این بنده تو محتاج و نیازمند گفتن و نوشتن و شنیدن از توئه. خدایا تو بنده های توحیدی زیاد داری ولی من چه کنم که هیچ پناهی جز رحمتت ندارم. کدوم نور میتونه منو از تاریکیهای جهل و ظلم و کفر درونم نجات بده؟ تو به اهل ایمان وعده دادی که خودت سرپرست و یاورشون هستی و از تاریکیها به سمت نور خودت هدایتشون میکنی. خدایا من محتاج نور تو هستم.
«مو از قالوا بلیٰ تشویش دیرم ؛ گنه از برگ و باران بیش دیرم»
«اگر لاتقنطوا دستم نگیرد ؛ مو از یاویلنا اندیش دیرم»
—————————————————————————
سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار، و همچنین سلام و درود به دوستان عزیزم در سایت. الهی که حال دلتون عالی عالی عالی باشه و همیشه و هر ثانیه قلبتون پر از عشق و نور و رحمت خداوند باشه. الهی که درهای فضل و رحمت خداوند به زندگی تون باز باشه و همواره در مدار توحید اوج بگیرید.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر یه فایل آگاهی بخش دیگه و باز هم فرصت صلات و بندگی.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر هر ذره ذره از نعمتهای خداوند توی زندگی مون.
یه وقتایی اونقدر متنعم هستیم که شاید تا آخر عمرمون هیچوقت متوجه بعضی از نعمتها نباشیم.
این شب ها یه وقتایی سر به هوا میشم. سر به هوا نه از جنبه حواس پرتی. سر به هوا یعنی سر به آسمون بیکران. سر به آسمونی که خداوند به نور ستارگان زینتش بخشیده.
از اونجایی که جنوب 9 ماه هوا گرمه و فقط سه ماه هوا خنک میشه، توی این روزها آسمون شرجی و رطوبت کمتری داره و ستاره ها شفافتر قابل رویت هستن. (یه جورایی خداوند کنتراست و شارپنس و کلاریتی رو میبره بالا و فِید تصویر رو کم میکنه)
یکی دیگه از نشانه های قدرت رب العالمین اینه که توی ساعات اولیه شب به راحتی میتونید 4 تا سیاره رو همزمان توی آسمون رصد کنید، از سمت غرب به سمت شرق آسمون؛ از غرب زهره و زحل کنار همدیگه هستن و وسط آسمون کنار صورت فلکی اوریون مشتری و سمت شرق مریخ با نور زردش.
اگه یه تلسکوپ قوی داشته باشید میتونید حتی اورانوس و نپتون رو هم رصد کنید. (آخرش هم بخاطر دیدن گل روی ماه اورانوس که شده میرم تسلکوپ میخرم، خخخخ)
حالا چرا سمینار نجوم برگذار کردم؟ اینکه بگم عطارد و زهره و مریخ هم مثل زمین ساختار سنگی دارن، با گرانش بسیار قوی تا تمام پرتوها و تشعشعات مضر خورشیدی رو جذب میکنن (چیزی شبیه شفق قطبی) . سیاره های بعد از مریخ غولهای گازی هستن. مشتری با گرانش بسیار قوی و عین یه توده پلاسما که هر چی اجرام آسمانی سرگردان به سمت زمین ما میاد رو جذب میکنه ، همچنین زحل و اورانوس و نپتون… این چندتا سیاره مستقیماً با گرانش شون زمین رو در برابر پرتو ها و اجرام آسمانی خطرناک حفظ میکنه. ولی این همه ماجرا نیست. ماه بعنوان یه سپر محافظتی دیگه زمین رو در برابر اجرام آسمانی سرگردان و همچنین تاثیرات گرانش خود زمین و خورشید و بقیه سیارات محافظت میکنه. فقط ماه رو اگه برداری از سر جاش، اول سرعت چرخش زمین میره بالا و شبانه روز میشه کمتر از 10 ساعت، سونامی ها شروع میشه به حدی که حتی اورست هم غرق میشه، و بعد از اون اتمسفر شروع میکنه به تبخیر شدن. هر بار یه سونامی میاد و کل زمین رو میشوره میبره و دوباره میره کل زمین رو دور میزنه و دوباره و دوباره و دوباره؛ و بعد از مدتی یه صخره داغ و گداخته ازش باقی میمونه بدون آب و اتمسفر…
در مورد اهمیت اتمسفر برای امنیت زمین چیزی نمیگم، خودتون سرچ کنید…
همه اینا رو گفتم که بگم به خدا قسم شاعر راست گفته «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند ؛ تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری»
«همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار ؛ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری»
الحمدلله رب العالمین. خدایا این یه ذره تواضع و بندگی رو بپذیر و به فضل خودت برکت ببخش.
خدایا اگه خطا کردم قصد گردن کشی نداشتم، انسان رو «ظلوماً جهولا» خلق کردی، فراموشکار و خطاکار و کفور ساختیش. پناه میبرم به درگاهت که اگه بخوام نابندگی کنم و «خصیمٌ مبین» باشم؛ خدایا حتی شیطان هم در برابر تو «خصیم مبین» نیست. ولی من انسان …
—————————————————————————
یبار یه قصه ای رو شنیدم که نمیدونم چقدر واقعیت داره. مفهوم کلیش که یادمه رو براتون مینویسم؛ میگن موسی پیامبر اواخر عمرش بود و خیلی ابراز نگرانی میکرد بابت سرنوشت بنی اسرائیل بعد از خودش و اینکه نام نیک ازش باقی بمونه.
خدا بهش میگه برو فلان نقطه، بعد امر میکنه عصا رو بزن به آب، آب شکافته میشه، میگه برو فلانجا، اون سنگ رو بردار، چی میبنی؟ یه موجود زنده که داشته غذا میخورده، خدا میگه موسی من این موجود زنده رو فراموش نکردم، بعد تو نگران بنده های منی؟ موسی من همه آدمها رو رزق میدم ولی بازم اینا میرن بت پرستی میکنن، مشرک میشن، کفور میشن. اینها از خودم هم به بدی یاد میکنن، شما که دیگه جای خود داری. نگران نباش اگه پشت سرت بدگویی کنن. (و البته فکر کنم موسی نبی، یکی از خوش نام ترین بندگان خدا بین همه ادیان باشه)
انسانهای کفور و ناسپاس به خدا هم بد و بیراه میگن، چرا نباید به همدیگه بد و بیراه بگن، تا وقتی راه کفر و ناسپاسی رو پیش گرفته باشند.
—————————————————————————
از استاد عباس منش و همه اعضای سایت معذرت میخوام ، کنجکاوی من گل کرد و رفتم سرچ کردم ببینم کیا از استاد عباس منش بدگویی کردن. و نشستم گوش دادم ببینم واقعاً تاریک ترین چیزایی که از استاد عباس منش نقل میکنن چیه. به الله قسم همه حرفهایی که میزدن، فقط مهر تاییدی بر صداقت و درستکاری استاد عباس منش بود. یه وقتایی برای اینکه عظمت جایگاه یه نفر رو بهتر درک کنی، باید ببینی مخالفین با چه فکت و نتایجی حرف میزنن؛ در عجب بودم استاد عباس منش چطوری میتونه از همه به خوبی و نیکی و درستی یاد کنه و همه رو تحسین کنه درحالیکه اون افراد…
بدترین چیزی که درباره استاد میگفتن این بود که این آدم فوق دیپلم کامپیوتره و فوق دیپلم کامپیوتر اجازه نداره درباره تحول با مردم حرف بزنه. (خب اینو که استاد خودش ده هزار بار گفته بود مدرک تحصیلیش چیه) قدرت دادن به تحصیلات، مهم بودن جایگاه مدرک تحصیلی ، اگه این شرک نیست پس چیه؟
احتمالا ابراهیم پیامبر هم شاید فوق لیسانس مکانیک جامدات داشته که تونسته بتها رو بشکنه.
موسی پیامبر دکترای مدیریت و جامعه شناسی داشت که تونست بنی اسرائیل رو رهبری کنه.
حضرت محمد هم توی غار حرا شاید فوق تخصص روانشناسی گرفته بود که 1400 ساله رسالتش ادامه داره. (157-158 اعراف)
یا میگفتن استاد عباس منش اشتباه میکنه که میگه خدا انرژیه : خدا خودش میگه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» خداوند صدها صفت برای توصیف خودش بیان کرده «الرحمن الرحیم ؛ الغنی الحمید ؛ القوی العزیز ؛ لطیف خیبر ؛ علی کل شیء قدیر ؛ …» قوی و قدیر مگه معنی قدرتمند نمیده ، مگه قدرت توان انجام کارها نبود؟ مگه همون انرژی نیست؟ این همه صفات خدا توی قرآن گفته شده همه اش درسته ،بعد فقط توصیف صاحب و مالک همه انرژی ها بودن شد کفر و شرک ؟؟
هر کی داشت پشت سر استاد حرف میزد فقط از حسادت و شرک و کفر و کمبود های خودش داشت رنج میکشید.
استاد همون آقای دکتری که بهتون گفته بود بیا تا من مشهورت کنم، گنده ات کنم، من توی آمریکا نماینده دارم، الان میره توی سریالهای تلویزیونی، نقش روانشناس رو بازی میکنه تا مشهور بشه.
—————————————————————————
توی سوره نوح آیه 23 یه نکته جالب داره که همیشه نظرم رو جلب میکنه.
آیه 22 میگه «وَمَکَرُوا مَکْرًا کُبَّارًا» (ﻭ [ دشمنان نوح ] ﻧﻴﺮﻧﮕﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ)
آیه 23 : «وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا» (ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﻣﻌﺒﻮﺩﺍﻧﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ ، ﻭ ﻫﺮﮔﺰ [ ﺑﺖ ﻫﺎﻱ ] ﻭَﺩّ ﻭ ﺳﻮﺍﻉ ﻭ ﻳﻐﻮﺙ ﻭ ﻳﻌﻮﻕ ﻭ ﻧﺴﺮ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻧﻜﻨﻴﺪ)
همیشه میگم خدا اسم بتها رو هم حتی بیان کرده ولی از دشمنان نوح هیچ اسمی نیست. ولی در مورد خود نوح میگه: «سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ» «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ»
چرا از نوح به این بزرگی یاد میشه ولی هیچ اسمی از دشمنانش نیست ، اسم بتهای بی جان سنگی هست ولی اسمی از دشمنانش نیست. چی اسم نوح رو جاودانه کرد؟ مدرک تحصیلیش؟ زور بازوش؟ جایگاه سازمانیش؟ پارتیها و آشناها و نمایندگانی که داشت؟ یا توحید؟؟
توی آیه 27 مومنون و 37 هود یه عبارت عیناً تکرار شده ؛ خدا به نوح میگه«وَلَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ» (ﻭ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﺘﻢ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺳﺨﻦ ﻣﮕﻮ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺁﻧﺎﻥ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ)
راستی ظلم چی بود ؟؟
—————————————————————————
راستشو بخواین وقتی فایل رو گوش دادم قرار بود یه چیزایی دیگه بنویسم ولی نمیدونم چی شد مسیر کامنت اینوری رفت. شاید بازم کامنت نوشتم و اگه یادم اومد چی میخواستم بگم ، اونا رو بگم.
یه حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده که خیلی برام ارزشمنده و یه جاهایی تو گوشم زنگ میزنم «لا یَستَیقِنُ القلبُ أنَّ الحقَّ باطلٌ أبدا ، و لا یَستَیقِنُ أنَّ الباطلَ حقٌّ أبدا» (هرگز قلب به باطل بودن حق و به حق بودن باطل یقین نمى کند)
یعنی شما نبین که آدم لجوج با زبونش چی میگه، قلب خودش میدونه چیکاره ست. اون احساس درونی آدم مشتش رو باز میکنه.
میگن یبار یه نفر برای چاپلوسی میره پیش معاویه شروع میکنه از حضرت علی (ع) بد گویی کردن. معاویه بهش میگه چرت و پرت نگو مردک ، تو چه میفهمی علی (ع) کیه؟ و بعد معاویه شروع میکنه از ویژگیهای حضرت علی (ع) صحبت کردن. میگه اگه من باهاش دشمنی میکنم من دنبال قدرت و حکومت هستم ولی خداوکیلی این چرندیاتی که تو میگی به علی(ع) نمیچسبه.
—————————————————————————
استاد عباس منش عزیز، شما بیا برامون از توحید بگو، از رب العالمین بگو، از آیات قرآن بگو، از تواضع و بندگی و سپاسگزاری برای خداوند بگو. استاد خودم دورت میگردم. من خودم شخصاً دورت میگردم استاد؛ حتی ما شاگردان شما هنوز درک نکردیم شما چه روح و شخصیت بزرگی داری.
استاد طلا رو هر چقدر حرارت بهش بدن و تو کوره بذارنش ، فقط خلوص و قیمت و ازرشش میره بالاتر. استاد حق جایگاه استادی شما به گردن من از حق والدینم هم بیشتره.
«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»
«حافظ، تو خَتم کن که هنر خود عَیان شود ؛ با مدعی نزاع و مُحاکا چه حاجت است»
در پناه رب العالمین باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرَهٍ رِّزْقًا قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَهٌ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»
(25 بقره)
—————————————————————————
سلام و درود فراوان به شما خانم زمانی گرانقدر ، امیدوارم که حالتون عالی عالی عالی باشه و در هر لحظه در پناه رب العالمین متنعم و ثروتمند باشید. الهی که همیشه احساستون خوب و مثبت باشه.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
هزار ماشاءالله به دختر گلی های زیبا ، فرشته های زیبای خداوند.
از این همه مهربانی و محبت و بزرگواری شما سپاسگزارم که برام نوشته بودین و منو تحسین کرده بودین؛ دریافت کامنت از شما خیلی برام حس خوبی داشت، واقعاً متشکرم؛ خداوند رو بخاطر وجود گرانقدرتون شاکرم.
یعنی فکرش هم نمیکردم که صدای من تا میشیگان رفته باشه. هم اکنون صورتم شطرنجی شده، و البته نگران هم شدم. بس که توی ویس های من کماکان دیوونه بازیام برقراره، (و البته لهجه بوشهری هم که دیگه جای خود داره).
—————————————————————————
از سرمای میشیگان نوشتین ، خداییش توی هوای 18 درجه عسلویه احساس سرما کردم. هر چند توی جنوب 18 درجه خیلی سرد محسوب میشه. 8 ماه سال اینجا گرمه دمای 38 تا 46 درجه وقتی دمای هوا میشه 30 درجه دیگه میگیم هوا خنک شده. خلاصه بهم حق بدین 18 درجه سرد باشه.
ولی حتی تجسم دمای منفی 18 درجه هم برام ترسناکه.
—————————————————————————
در مورد هدایتهای قرآنی نوشته بودین، باور کنید اعتبار هیچکدوم از این هدایتها با من نیست. من رو چه به درک کلمات قرآن.
حکایت من حکایت اون بچه ایه که دست پدر و مادرش رو رها میکنه بعداً با صورت میخوره زمین، تازه یاد میگیره عه اگه پام بخوره به این لبه تعادلم رو از دست میدم و میافتم.
منم وقتی یه خطایی ازم سر زد، کفور و مشرک شدم، وارد تاریکی و احساس منفی شدم ، اونوقت یادم میاد برم سراغ در خروج اضطراری. وقتی نور قرآن بهم تابیده میشه تازه میفهمم پیام اون آیه چی بوده.
خدا میگه بچه جون باز هم دست خدا رو رها کردی؟ بازم خودتو از من بینیاز دیدی؟ بازم خودت رو آسون کردی برای سختیها و مشکلات و چک و لگد ها ؟
حکایت شرک همینه، خیلی سریع اثر تاریک و سیاه خودش رو میذاره.
—————————————————————————
در مورد برنامه های فان indoor گفته بودین، یه پیشنهاد بدم.
غزلیات حافظ رو گوش بدین به صورت صوتی. چند دقیقه پیش داشتم حافظ گوش میدادم خیلی حسش خوب بود. غزل 243.
یه سایتی هست بنام گنجور اشعار بسیاری از شاعران رو گذاشته منجمله حافظ شیرازی، و بعضی از غزلیات فایل صوتی هم داره ؛ فایلهای صوتی رو هم با صدای استاد فریدون فرح اندوز رو پیشنهاد میکنم. هم خیلی صدای خوبی داره و هم خیلی مسلط و درست میخونه.
در پناه رب العالمین همیشه و هر لحظه شاد و سلامت و موفق و متنعم و ثروتمند باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«قَالَ بَل رَّبُّکُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَىٰ ذَٰلِکُم مِّنَ الشَّاهِدِینَ»
(ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻜﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﺎﻥ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ؛ ﺍﺯ ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻧﻢ)
«وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ»
(ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﭘﺸﺖ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻴﺪ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺖ ﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺗﺪﺑﻴﺮﻱ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺮﺩ)
«فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ»
(ﭘﺲ ﺑﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻗﻄﻌﻪ ﻗﻄﻌﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﺖ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﻨﻨﺪ)
(أنبیاء 56-58)
—————————————————————————
سلام و درود به شما سعیده جان. امیدوارم که حالت عالی باشه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر برای هر بار فرصت صلات و بندگی.
همین ابتدای کامنت ازت گلایه کنم. چرا توی کامنتت حتی یه آیه قرآن هم برام ننوشتی ؟؟
هر بار خواستی برام کامنت بنویسی حتماً یه آیه قرآن بنویس حتی اگه آیه عذاب باشه.
امشب بعد نماز از خداوند درخواست کردم خدایا یه چیزی بگو احساسم مثبت بشه.
و بازم صفحه 417، آیات 21-22 سوره سجده.
«وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» ؛ «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهَا إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنتَقِمُونَ» گفتم خدایا ازت متشکرم ، خدایا همین «الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ» راضیم ازت، نوش جونم. شرک داشتم، کفر ورزیدم، بی ایمان بودم الان هم حقمه پس کله ای رو نوش جان کنم. همین گوش مالی ساده چقدر نعمته. از چه بدبختی های بزرگی که جلوگیری نمیکنه. یه ذره پامو کج میذارم بازم آلارم میزنه و بازم از نعمت «الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ» متنعمم میکنه تا درگیر «الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ» نشم. کسی که فرصتش تموم شده و بهش گفتن وقتت تمومه، برگه ها بالا ، الان دیگه وقت اندوه و عذاب بزرگه و هیچ راه برگشتی نیست، اون موقع دیگه هیچ کاری ازم ساخته نیست.
خدا رو شکر که هنوز زنده ام و میتونم مثل موسی گیوآپ کنم و بگم «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی» ؛ «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» یا اینکه مثل یونس بگم «لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» یا مثل حضرت محمد(ص) بگم «حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ»
چندبار این جمله رو از استاد نقل کردی: «بنده ها زجر میکشن چون بی ایمانن» ؛ آره منم بخاطر بی ایمانی خودم و اعراض از نشانه های قدرت الهی درگیر احساس منفی شدم، درگیر تاریکی شدم. درگیر «الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ».
—————————————————————————
از خداوند درخواست میکنم خودش هدایتم کنه تا از شرک و کفر نجات پیدا کنم. به زبون دارم میگم خدایا متواضع هستم ولی وقتی هر بار که نگران میشم، هر بار که اشتباه گذشته ام رو تکرار میکنم، درگیر نجوای کمبود میشم،روی عقل خودم حساب میکنم، ناخواسته و با عملم دارم از قوانین الهی اعراض میکنم. میشه حکایت همون مثال آیه 22 «چه کسی ستمکارتر از اونیکه نشانه ها رو میبینه و اعراض میکنه؟؟» چرا خداوند نباید از صفت انتقامش منو متنعم کنه؟ این عین عدالت الهیه. و واقعاً این یه ذره آلارم در برابر ابدیت «الْعَذَابِ الْأَکبَر» یه نوازش بیشتر نیست.
—————————————————————————
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نعمت توحید، الحمدلله رب العالمین. خدا رو شکر بخاطر نورانیت مدار توحید که یه ذره تاریکی قلب به اندازه کوه سنگینی داره و نمیذاره کار به اندوه و عذاب بزرگ برسه. به الله قسم مفهوم «الْعَذَابِ الْأَدْنَىٰ» توی ذهنم عوض شد و برام نعمت محسوب میشه. مثل شیارهای هشدار خواب کنار جاده ست. اگه خوابت ببره با یه لرزش بیدارت میکنه تا اتفاق بدتر برات نیافته.
یاد شعر مولانا میافتم درباره گناه آدم:
«گرچه یک مو بُد گنه کو جسته بود ؛ لیک آن مو در دو دیده رسته بود»
«بود آدم دیدهٔ نور قدیم ؛ موی در دیده بود کوه عظیم»
—————————————————————————
از تنهایی توی جزیره نوشته بودی. آره منم دلم میخواد یه مدت این تنهایی رو تجربه کنم، هر چند آلمست الان هم سر کار یه جورایی تنها هستم و اکثر اوقات توی کابین یکی از ماشین ها نشستم و یا فایل گوش میدم یا مشقامو مینویسم ولی باید بیشتر حواسم به احساسم باشه و بتونم تکاملم رو طی کنم و این تنهایی بیشترش کنم،به حدی که حتی وقتی میرم رست هم تنها باشم، «رب العالمین و من» تنها.
حس میکنم کامنتم خیییییلیییی طولانی شده.
نتیجه پرحرفی زیادی اصلا خوب نیست.
راستی بعد از شکرگذاری و خوشحالی بابت آیات 21ـ22 سجده هدایت خواستم سوره انبیاء اومد و ماجرای بت شکنی ابراهیم. داشتم همزمان به آیات گوش میدادم، و رسید به جایی که خداوند ابراهیم رو از آتش نجات میده. حس خیلی خوبی پیدا کردم و از صمیم قلبم خدا رو شکر کردم که ابراهیم رو نجات داد.
اینکه بدونی وقتی به توحید وصل میشی پات رو گذاشتی روی زمین محکم، پشتت به کوه تکیه کرده، همه قدرتهای هستی درخدمت توئه.
در پناه رب العالمین باشی.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»
(ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻭﻓﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻰﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻠﻲ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ)
«لِّیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا»
(ﺗﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺧﺪﺍ ﺻﺎﺩﻗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺻﺪﻗﺸﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ ﻳﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ)
«23ـ24 احزاب»
———————————————————————
سلام و درود فراوان به سعیده جانم. امیدوارم که حالتون عالی باشه و همواره در پناه رب العالمین باشید.
منو ببخشید بابت اییییییییین همهههههه تااااااخییییییر در پاسخ دادن به کامنتتون.
اینقدر «یـــ» و «هــ» اضافه بهش دادم که حق مطلب ادا بشه.
ازت متشکرم بخاطر کامنتای ارزشمند و نورانیت ، و منو ببخش بخاطر اینکه چند روزی درگیر نجوای کمبود شیطان شده بودم و نتونستم اونجوری که باید توحیدی عمل کنم. و البته پاسخ نوشتن برای شما نیاز به تمرکز و آرامش و فرکانس خالصتری داره، (اونم مقصرش خودتی، مدارت بالاست دسترسی بهت سخته) این روزها تلاش میکردم احساسمو خوب کنم با هر چی که شده، قرآن، فایل، شکرگزاری، ستاره قطبی، باشگاه، قهوه و سایر موارد… (سایر موارد مثبت)
ولی خب طبیعیه، ما آدمیم، درگیر نجوای شیطان میشیم، خداوند توی قرآن به آدم هینت میده که: «این مخلوق رانده شده و خاندانش، دشمنان آشکار شما هستن؛ و تو و نوادگانت رو از جایی که فکرشو نمیکنید میبنن»
یه ماجرایی رو تعریف کنم که همین امشب اتفاق افتاد برام. البته هم برای شما و هم بقیه دوستانم (امیدوارم یه روزی بشه زیر کامنت بقیه دوستان مون رو هم تگ کنیم…)
یه همکار عزیزی داریم از بچه های پالایشگاه، خیلی اتفاقی یبار توی مسیر یه صحبتی پیش اومد، متوجه شدم ایشون هم از دانشجویان استاد عباس منش هستن،و گفتم عه چه جالب منم با استاد عباس منش کار میکنم و صحبت دوره ها شد و دوره دوازده قدم و دوره های دیگه. و خلاصه اینکه گفتگو در مورد آموزشهای سایت و مباحث توحیدی بارها بینمون اتفاق افتاده… امشب آخر شیفت که داشتم برمیگشتیم خوابگاه، یهو اسم منو توی صفحه اصلی سایت دیده بود جزو کامنتای برتر شده بودم، پروفایلمو باز کرده بود ازم پرسید حمید این پروفایل شماست. گفتم آره مهندس. منم، خلاصه دیگه از همونجا شروع شد، این بنده خدا هر سی ثانیه یه جمله تحسین برانگیز بهم میگفت، حالا ببین منم خجالتی ، هی صورتم شطرنجی میشه. خخخخ
رسیدیم خوابگاه، گفت حمید وایسا کارت دارم. بعد که بچه ها رفتن ، کلی منو تحسین کرد که کامنتای تو چقدر به بقیه کمک میکنه، و من هاج و واج مونده بودم که آقا واقعاً جدی میگی؟ یعنی چی؟ من باورم نمیشه کامنت نوشتنای من اینقدر مهم باشه، ولی دوستم میگفت نه بابا خودتو دست کم نگیر، این کامنت نوشتن خیلی مهمه.
حالا این دوستم خودش بسیار آدم موفقیه، توی یه سری زمینه ها دستاوردهای خیلی مطرحی در سطح کشوری داره، حالا شاید چون راضی نباشه من نمیگم، بسیار انسان با عزت نفس و با اعتماد به نفس بالا، با علم و دانش بالا …
و منو بغل کرد و بهم یه هدیه ارزشمند داد، و بهم گفت حمید هیچ کدوم از نتایجت رو کوچیک نبین، همه نتایج بزرگ از دل نتایج کوچیک بدست میاد. ببین بقیه مردم به چه عوامل فیزیکی بیرونی رو میارن برای اینکه حالشون رو خوب کنن، ولی ما با توحید حالمون خوبه، حال خوب واقعی، ما هر روز از خداوند امید و ارزشمندی رو میخوایم. هر روز خدا رو شکر میگیم. همین چقدر ارزشمنده…
خلاصه اینکه الان یه دو، سه ساعتی گذشته از ماجرا و من هنوز روی ابرها هستم. و این حضور دوستم و این هدیه ارزشمندش، همین خودش نتیجه است، به الله قسم اینا قبلاً نبود. قبلاً همش شیفتام خسته کننده و کسل کننده بود، همش بحث و درگیری، همش اتفاقات و حوادث الکی ، باورت میشه این هفته من با یه شیفت دیگه روزکار موندم درحالیکه باید شبکار میشدم، اینقدر سر یه سری موضوعات میخندیم با بچه ها که دل درد میگیرم، به الله قسم این خنده ها نتیجه است.
به الله قسم این حال خوب و این احساس خوب نتیجه است.
این دوستان عزیزی که خداوند توی سایت بهم داده نتیجه ست، این سایت، این کامنت ها اینا نتیجه ست، من ایمیل زدم به استاد و از نتایجم نوشتم، استاد شایسته لطف کرده وقت گذاشته برام پاسخ نوشته و منو تحسین کرده، به الله قسم این ایمیل برای من اینقدر ارزشمنده، این خودش نتیجه ست. حضور آدمهای توحیدی تر ، آرامش و معنویت بیشتر ، چیدمانهای شگفت انگیز خداوند همه اینا نتیجه ست.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر.
نامبرده ذوق زده ست کنترل کامنت از دستش خارج شده
———————————————————————
در مورد اتفاقاتی نوشته بودی که تجربه کردی و چیدمان خداوند…
ببین تقریباً هر روز چیدمان خداوند باعث شگفتی من میشه. یه وقتایی یه چیزایی میبینم و میشنوم، یه اتفاقاتی برام میافته میگم خدایا این اتفاق رو من بخوام ریشه یابی کنم ریشه اش میرسه به چند هفته و چند ماه پیش. ولی من که امروز ازت درخواست کردم، اما تو از آینده من خبر داشتی و پیشاپیش مقدماتش رو از چند هفته قبل برام شروع کرده بودی تا من به جواب درخواستم برسم.
چی بگم از چیدمان رب العالمین.
سبحان الله.
———————————————————————
وقتی که قرار بود کامنت بنویسم یه چندتا موضوع یادم بود بنویسم ولی الان هر چی فکر میکنم یادم نمیاد ، احتمالاً بعد از ارسال کامنت یادم بیاد. و شاید بهانه ای باشه بازم کامنت بنویسم.
———————————————————————
وقتی نیت کردم برات کامنت بنویسم هدایت قرآنی فوق العاده ای اومد آیات 23-24 سوره احزاب ، نوش جانت، امیدوارم ازش لذت ببری، الهی که همیشه در مدار نور و توحید باشی. الهی که همیشه در مدار هدایتهای قرآن باشی.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی سعیده جان.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
سلام و درود به شما آقا محمدمهدی عزیز. از لطف و محبت شما بینهایت سپاسگزارم. الهی که حال دلتون عالی و مثبت باشه و همواره در مدار توحید باشی.
دوست عزیزم، باور کن هیچ اعتباری به خودم نمیدم. بقول حافظ شیرازی «آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم»
شاگرد زرنگ استاد ، خود شمایی دوست عزیزم. اگه دیدی یه کامنت خوب میشه، مطمئن باشید قبل از نوشتن اون نویسنده کامنت از خداوند درخواست هدایت و راهنمایی کرده.
من رو چه به درک و تحلیل کلمات و آیات قرآن ، به الله قسم خودش به ظرف نعمت ما میباره. اگه چیزی من نوشتم و حال شما رو خوب کرده این ظرفیت ظرف وجود من بوده ، حالا شما فکرشو بکن چقدر آدمهای توحیدی تری توی این سایت هستن، که مثل اقیانوس ظرف نعمتشون ظرفیت داره ولی هر کدوم بنا به دلایلی سکوت میکنن.
از شما متشکرم برام کامنت نوشتین. در پناه رب العالمین باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»