در قسمت دوم استاد عباس منش با توضیح آیات قرآن درباره نحوه برخورد با تُهمت، رفتار هماهنگ با قانون را به هر فردی یاد می دهد که در هر کدام از موقعیت های زیر قرار می گیرد:
- فردی که به او تهمت زده شده است؛
- فردی که تهمت نسبت داده شده به فرد دیگر را منتشر می کند؛
- و افرادی که شنونده هستند؛
آگاهی های این فایل، به ما یاد می دهد تا در این موارد فکر خداوند را بخوانیم و با قوانینش هماهنگ تر شویم. زیرا در این آیات خداوند به طرز هوشمندانه ای به ما:
- اعراض از ناخواسته و توجه به خواسته را یاد میدهد؛
- مراقبت از کانون توجه مان را یاد می دهد؛
- واکنش ندادن به اتفاقات را یاد می دهد؛
- وارد نشدن به مدار ناخواسته ها را یاد می دهد؛
- نپیوستن به اکثریت جامعه ای که غرق در عادت های محدود کننده هستند را یاد می دهد؛
- توانایی تشخیص اصل از فرع در این مواقع، تمرکز بر اصل و دور شدن از حاشیه های غیر مهم را یاد می دهد
- به فردی که مورد اتهام قرار گرفته، منطق هایی قوی می دهد تا ترس و نگرانی هایی را رفع کند که ذهن او برایش درست کرده؛
- و به طرز هوشمندانه ای از پخش و گسترش افکار یا رفتارهای ناشایست جلوگیری می کند و به ما یاد می دهد اصولا چطور خود را از این مدار دور نگه داریم؛
پیام های این آیات، به زیبایی رفتار هماهنگ با قانون را به ما یاد می دهد. چون خداوند می داند که طبق قانون بدون تغییر او، اگر با هر استدلال و احساس حقانیت، به ناخواسته توجه کنی، قطعا ناخواسته های بیشتر وارد زندگی ات می شود. خداوند می داند که اگر هر مومنی-به هر دلیلی- حلقه ای از این زنجیره بشود، قطعاً وارد مدار تجربیاتی می شود که آنها را دوست ندارد.
مفاهیمی که استاد عباس منش با توضیح آیات قرآن در این قسمت توضیح داده اند شامل:
- مرز و محدود ه هاییی که باید درباره مراوده با افراد دروغگو، تهمت زن و غیب کننده تعیین کنیم؛
- چه نگاهی به شنونده کمک می کند تا ذهن او تحت تاثیر حرفهای فرد تهمت زننده قرار نگیرد؛
- مرز و محدوده مشخص کردن با دوست صمیمی؛
- راهکارهایی برای خروج از مدار آدمها و روابط نامناسب؛
- نگاه خداوند درباره افراد تهمت زننده و افراد پخش کننده تهمت؛
- واکنش پیشنهادی خداوند به مؤمنانی که به آنها تهمت زده شده؛
- اولتیماتوم خداوند به مؤمنانی که در معرض شنیدن تهمت نسبت به دیگران قرار گرفته اند برای اینکه حلقه ای از زنجیره ی پخش آن نباشند؛
- به اندازه ای که تهمت یا حرف ناروایی را نسبت به کسی گسترش می دهی، به همان اندازه از نگاه خداوند در آن گناه دخیل هستی و طبق قانون از گزند آن در امان نخواهی ماند؛
- اهرم رنج و لذت خداوند در قرآن برای پرهیز از غیبت، تهمت و نسبت دادن هر ناخواسته ای به دیگران؛
- راهکار اصلی برای نداشتن ذهنیت منفی نسبت به دیگران؛
- ذهنیت شما درباره دیگران (منفی یا مثبت)، رابطه شما با آن فرد را در جهت همان ذهنیت مدیریت می کند؛
- گفتگویی که باید با ذهن خود انجام دهی،قبل از اینکه بخواهی کار ناشنایاستی را به کسی نسبت دهی یا تهمتی که شنیده ای را پخش کنی یا فردی را قضاوت کنی؛
- چگونه ذهن خود را برای قضاوت نکردن تربیت کنیم؛
منتظر خواندن نظرات تاثیرگذار تان هستیم
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2413MB60 دقیقه
- فایل صوتی مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 258MB60 دقیقه
گام پانزدهم از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – نحوه برخورد با تهمت 02
خدایا پناه می برم به تو از تمامی حرف های بیهوده که موضوعیتش صحبت از هر جنسی (غیبت کردن، تهمت زدن،ظن و گمان داشتن) در مورد دیگرانه
خدایا من رو ببخش به خاطر همه ی صحبت هایی که من از سر جهل و ناآگاهی تا به امروز زندگی م در مورد دیگران انجام دادم.
خدایا به من توفیقی بده که در مسیر حفظ تمرکزم روی عملکرد و نتایج خودم و تجسس نکردن در مورد زندگی دیگران ثابت قدم باشم.
سلام استاد عزیز و مریم جانم و همه ی دوستان هم پروژه ای
نمیتونم بگم چقدر حس شکرگزاری دارم که امروز لیاقت داشتم این آگاهی ها رو بشنوم و دریافت کنم.
استاد نمیدونم چطور میشه اونطور که شایسته ست در مورد سخاوت شما در به اشتراک گذاری این آگاهی ها با ما ازتون تشکر و قدردانی کنم.
شاید کوچکترین کار برای جبران این موهبت در زندگیم این باشه که متعهد باشم به درک بهتر و عمیق تر این آگاهی ها و مرور آنچه که شنیدم بارها و بارها
تا تبدیل به باور در من بشه و در عملکردم تاثیر بگذاره و نتایجش پدیدار بشه.
فکر میکنم در حد وسع خودم کمابیش در این مسیر بودم که وارد صحبت در مورد دیگران از هرجنسی نشم و خودم رو از این فضاها دور نگه دارم
اما اعتراف میکنم تا قبل از آشنایی با این مسیر و قوانین کائنات یه جورایی غیبت نکردن و یا تهمت نزدن برام این مدلی بود که بهترهکه این کارو نکنم چون یه جورایی اخلاقی نیست و اینا.
اما الان با آشنا شدن با قوانین میدونم که از نون شب واجبتره که وارد این فضا نشم چون داره جهت دهی میکنه زندگی خودم رو و اتفاقاتی که در آینده در زندگیم رقم میخوره.
پس اهمیتش و حساسیتش بسیار بیشتر از گذشته ست.
من در گذشته نگاهم این بود که من که غیبت نمی کنم پس اگه تو یه جمعی هستم که بقیه دارن غیبت میکنن سمت من نکته ای وجود نداره
اما الان میدونم که چقدر واجبه که من خودم رو حتی در معرض این گفتگو ها هم قرار ندم چون داره ورودی های ذهنم رو تشکیل میده و ورودی ها میشن باورها و تاثیراتش رو در زندگی من میگذاره.
نکته ای که استاد اشاره کردن که باعث ایجاد ذهنیت در مورد اون فرد در ما میشه خیلی نکته ی درستیه ، پس چقدر مهمه که از همون ابتدا به چنین اشخاصی که سرگرمیشون صحبت کردن در مورد دیگرانه اصلا نشست و برخواست نداشته باشیم و اجازه ندیم در مورد دیگران رو ذهنیت ما بخوان تاثیر بگذارن.
من فکر میکنم این که آگاهانه تصمیم بگیریم در این جمع ها حضور نداشته باشیم و این رو خیلی راحت به دیگران هم اعلامش بکنیم حتی تمرین خیلی خوبی از عزت نفس ما هم محسوب میشه و به قول استاد در جلسات دوره احساس لیاقت تعیین حد و مرزهای ماست و داشتن اصول شخصی خودمون.
اگر این جمع ها که صحبت های این مدلی توش اتفاق میفته قابل حذف کردن باشن که چه عالی ، اما اگه افراد نزدیک و خانواده ی ما باشن باید با عزت نفس و خیلی راحت اصول خودمون رو بهشون بگیم .
و اینکه نگران این نباشیم که دور و برمون خالی میشه و اونوقت کسی دوست ما نیست .
طبق باور فراوانی میتونیم این باور رو در خودمون ایجاد کنیم که خداوند با دور شدن من از این جمع ها ، افراد با کیفیت تر و هم فرکانس با خودم رو در مسیر زندگیم قرار میده .
تجربه ی خود من از اینکه اجازه ندادم جلوم غیبت کسی ادامه پیدا بکنه که خیلی تجربه ی خوبی بود و همون افراد راحت این موضوع رو پذیرفتن.
بخوام مثال بزنم ، من و یکی از دوستام در حال برنامه ریزی برای یه سفر هستیم که مسافت راه طولانی و این دوستم داشت به شوخی میگفت که وااای تو راه چه غیبتی بکنیم
منم همونجا خیلی قاطع گفتم نه قربونت رو غیبت کردن رو من حساب نکن من فقط خوبیای آدما رو میگم.
یا مثال دیگه مادرم در صحبت با یکی از اقوام نزدیکمون چند وقتی که وارد یه فضای گفتگو در مورد شخصی شدن که یه ناراحتی رو ایجاد کرده ، بار اول بعد از اینکه صحبتش تموم شد میخواست برای من تعریف کنه که من همونجا گفتم مامان به من نگو به من ربطی نداره .
که دیدم دفعه بعدی که داشت با تلفن بابت همین موضوع صحبت میکرد بعد از تموم شدن گفتگوش دیگه اصلا به من حرفی نزد چون من شفاف کردم که نمیخوام بشنوم.
بعد از شنیدن این جلسه خیلی خودم رو تشویق کردم که تو این دوتا مورد اخیر وارد این فضای گفتگو نشدم اما از اینجا به بعد بیشتر برام اهمیتش شفاف شد که چقدر باید مراقب باشم و کنترل بیشتری داشته باشم.
این میشه کنترل ورودی ها و تقوا داشتن که نتایج زندگی من رو از بقیه ی مردم جدا میکنه.
یه تعریف خیلی خوبی که جدیدا در مورد تقوا داشتن شنیدم و بهم خیلی کمک میکنه مراقب رفتارم باشم اینه که:
ببین میتونی تمامی اعمالت رو بذاری روی سرت و بری تو بازار دور بزنی و شرمنده نشی ؟
یا از همه ی رفتارهات فیلم بگیری و بشینی ببینیش و بعد اونو برا بقیه پخش کنی و بابتش خجالت نکشی؟
هرجا هر رفتاری داشتی که جوابت به این سوال نه بود اونجا جایی که باید رفتارت تغییر کنه و اونجاها تقوا نداری.
یه موردی که من خیلی خوب تمرینش میکنم و بهم کمک میکنه که کمتر وارد این فضاها بشم اینه که همیشه جای خودم رو با طرف مقابل عوض کنم و ببینم من چقدر خوشم میاد تو اون موقعیت قرار بگیرم ؟
اگه خودم دوست ندارم پس در مورد بقیه هم رعایتش کنم .
مثال بخوام بزنم تو رانندگی من جدیدا اینو کشف کردم که مثلا اگه من دوست دارم بقیه با احترام به من راه بدن تو رانندگی من چقدر در مورد بقیه دارم این رفتار رو رعایت میکنم.
خدا شاهده از وقتی متوجه این موضوع شدم و خودم شروع کردم به رعایت کردنش اصلا فرهنگ رانندگی کل شهر ارتقا پیدا کرده :))
نکته ی خیلی خیلی مهمی که باید صدبار مرورش کنم که اینه که من در مورد رفتار کسی اصلا حق قضاوت کردن ندارم.
چون من اصلا نمیدونم اون فرد تحت چه شرایطی اون رفتار ازش سر زده و کی تضمین میکنه من اگه تو همون شرایط مشابه قرار میگرفتم رفتار مشابه یا بدتری از من سر نمیزد.
راستش بار اولی که این حدیث رو از امام صادق شندیم که :
«کسی که مؤمنی را به گناهی سرزنش کند، نمیرد تا آن گناه را انجام دهد»
خیلی ترسیدم از عواقب سرزنش و قضاوت کردن دیگران و مثل یه تابلوی هشدار برام بود که حواسم رو خیلی جمع کنم که کمتر وارد این فضای قضاوت کردن بشم.
با پا گذاشتن به مسیر درک قوانین و آشنا شدن با آموزه های استاد در این سایت هم بیشتر از گذشته در این تمرین هستم که من فقط و فقط باید تمرکزم روی خودم و رفتارهای خودم باشه چون اصلا هیچ کسی غیر از من در دنیای من وجود نداره که باعث و بانی رقم خوردن اتفاقی.
اینکه من مرکز جهان خودم هستم. هرچقدر این رو بیشتر بفهمم و باور کنم سرم رو از زندگی بقیه برمیدارم و میذارم رو زندگی خودم.
از خدا هدایت و حمایت میخوام که تو این مسیر بتونم حواس جمع تر از گذشته باشم و انقدر تمرینش کنم تا بشه جزوی از رفتار و عادت من
ممنون از توجهتون به کامنت من دوستان
در پناه الله یکتا باشیم همگی :)