مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2 - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-19 00:48:502025-01-19 00:57:15مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند بخشنده و مهربان و هدایتگر و روزی دهنده
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم نازنین و دوستان عزیزم
این کامنت رو برای خودم مینویسم چون قبل از آشنایی با استاد و قوانین خدای مهربونم ،متاسفانه به غیبتها گوش میدادم و گاهی ادامه دادم و تهمت هایی که در مورد دیگران میشنیدم رو براحتی باور میکردم و همانطور که استاد گفتن ذهنیتم رو خراب میکردم خداوند من رو بیامرزه
نکاتی که بارها بارها باید تکرار کنم تا رفتارم بهتر بشه:
خدا توی قرآن واضح و روشن درباره گناه تهمت توضیح داده اینکه تهمت نزنم،اگر کسی به من تهمت زد خودم رو ناراحت نکنم
دنبال زندگی مردم نباشم و در زندگی مردم تجسس نکنم
غیبت نکنم چون غیبت کردن مثل خوردن گوشت برادر مرده است
دیگران رو قضاوت نکنم چون من جای اونا نیستم و نبودم و ممکنه اگه در شرایط اونا بودم همون رفتاری رو میکردم که الان بنظرم ناشایسته میاد
وقتی تهمت نزنم ،غیبت نکنم،قضاوت نکنم و ادامه دهنده تهمت و غیبت نباشم از مدار این موضوعات خارج میشم و زندگی متفاوت و بهتری رو تجربه میکنم
چون بهر چی توجه کنم از همون جنس تو زندگیم بیشتر میبینم پس آگاهانه به موارد مثبت و دلخواهم توجه میکنم تا هر روز اتفاقات زیبا ،صحبتهای قشنگ ،معجزه های زیبا و باور نکردنی رو تجربه کنم
اگر مراقب افکارم باشم و فقط روی پرورش نکات مثبت خودم کار کنم و نکات مثبت دیگران رو ببینم اون وقته که آدمهایی که با من برخورد میکنن جنبه خوب خودشون رو به من نشون میدن
استاد تو این مدت که با شما و آموزشهای شما آشنا شدم و خدا رو بهتر شناختم و سعی کردم این موارد را رعایت کنم( البته که هنوز خیلی خیلی باید کار کنم و ادامه بدم) دنیام با دنیای اطرافیانم عوض شده ،روابطم کم و کم رنگ شده که البته بعضی وقتا دلتنگشون میشم ولی خوشحالم که شرایط غیبت کردن و غیبت شنیدن رو فراهم نکردم و آگاهانه خودم رو در این شرایط قرار ندادم
همچنان دارم روی خودم کار میکنم که دیگران رو قضاوت نکنم و راجب بقیه نظر ندیم
تمرین سکوت میکنم و بعضی روزا روزه سکوت میگیرم
ازبعضی از کسانی که در موردشون حرفی زدم یا قضاوتی کردم عذرخواهی کردم و تصمیم گرفتم کسانی که در مورد من تهمتی زدن یا غیبت کردن ببخشم و به خودم گفتم اگه اونا در مورد من حرف زدن منم در مورد اونا حرف زدم پس دلخوری معنایی نداره ،بگذرم و ببخشم و از خدا طلب ببخش کنم
اتفاقاً یه مدتی بود به همین موارد فکر میکردم و سوالی تو ذهنم پر رنگ شده بود که چرا روابط با اقوام و آشناها مثل قبل نیست چرا نمیتونم اونا رو درک کنم و اونا هم نمیتونن مثل قبل با من ارتباط بگیرن به چنتا جواب رسیدم یکیش این بود که احتمالا من نسبت به قبل تغییر کردم که بخاطر این تغییر خوشحالم اگر چه باعث شده روابط فامیلیم کمتر بشه
یکی از جوابهام این بود:وقتی نتونی خودت رو کنترل کنی و در مورد بقیه ندانسته و نسنجیده نظر بدی نتیجه اش ناراحتی خودت و بقیه میشه هر چقدر هم از روی دلسوزی نظر بدی و بقول معروف نیت خیر داشته باشی فرقی نمیکنه در هر صورت در مسأله ای که به تو ربطی نداشته دخالت کردی
جواب دیگه ای به خودم دادم این بود :اینکه به نکات منفی اطرافیانم زوم کردم و اونا رو مقصر این اتفاقات میدونم
تا اینکه یه شب خواب زیبا و باورنکردنی دیدم توی خوابم همش این سوال رو میپرسیدم که چکار کنم روابطم قشنگتر بشه،چطور میتونم به آرامش برسم و خودم رو قبول داشته باشم و شادتر بشم و چطور عشق و علاقه ام رو بقیه نشون بدم چون قلبا همه رو دوست دارم ولی ظاهراً بخاطر منطقی بودن بیش از حدم بیشتر جدی و ایرادگیر به نظر میام
تا اینکه تو خواب احساس کردم کسی با من حرف میزنه اطرافما که نگاه میکردم کسی رو نمیدیدم فقط صدا میشنیدم به من گفت سعی کن نکات مثبت خودت رو حتی نکات کوچیکه مثبتت رو ببینی و نکات مثبت بقیه رو حتی نکاتی که سعی میکنن پنهان کن رو هم ببینی
بعد بیدار شدم حس عجیبی داشتم انگار واقعا خدا داشت باهام حرف میزد خوشحال و هیجان زده بودم سعی کردم برای اینکه فراموش نکنم چند بار تکرار کنم صبح زود وقتی همسرم بیدار شد براش تعریف کردم فقط میتونم بگم خدارا شکر و با یادآوری این خواب به خودم میگم ببین خدا همیشه کنارته،جواب سوالاتت رو میدونه و به تو میگه حالا اگه راست میگی و بندگی میکنی عمل کن
به امید یاری خدا و ایمان روز افزون برای خودم و همه انسانهای اطرافم
شب و روزتون خوش
بنام خالق هستی که همه چیزم هستی
با سلام خدمت استاد عزیزم وهمه همراهان گرامی
گام 15 : نحوه برخورد با تهمت 2
1- تهمت برای خودتون شر میدونید بلکه برای شما خیر باشه
من واقعا به چشم دیدم که در یک مسیله ای که میخواستن برای من شری بشه بلکه اون تهمت مشخص شد و برای اون فرد بد شد و خداوند به زیبایی به من نشون داد که هر شرایطی میتونه برای تو خیر باشه
2 – من شاید تهمت به کسی نزده باشم که اون هم نمیتونم به اطمینان بگم که در گذشته های دور اینکار نکرده باشم
ولی خب در این سالیان اخیر نبوده ولی اینکه همون قضاوتی که من حتی در ذهن خودم هم میکنم درست نیست
و من قضاوت کردم بااین ذهن تحلیلی که داشتم
3- اما من بوده زمان هایی که اخباری شنیدم و اون به دوستم گفته باشم و خودم این زنجیره رو ادامه دادم و مخصوصا بیشتر بخش شنیدن غیبت بوده تا اینکه خودم گوینده باشم
ولی بوده که میشنیدم و خودم هم در اون بحث نظر دادم
و البته که الان خیلی بیشتر دارم اگاهانه توجه میکنم که اینکار نکنم
یعنی یک مدت خیلی بهبود پیدا کرده بود ولی الان گهگاه یکی دوتا از دوستان میبینم که حرف میزنن
و شده یک تهمتی شنیدم از یک دوستی که واقعا حس کردم که میخواد در خفا بین من و اون فرد خراب کنه و دید من نسبت به اون فرد بد کنه و من کاملا متوجه این حس شدم در اون فرد و سعی کردم اصلا گوش ندم و بدون توجه ردکردم حرف
4- دوست صمیمی اون تعریفی که استاد گذاشتن من فکر کنم بالای 10 سال دوست صمیمی ندارم
و البته اصلا هیچ اصراری نیست به اینکه دوستانی داشته باشم و اگه بودن خوبه نبودن هم اصلا هیچ خللی ایجاد نمیشه در زندگی من واصلا اون حس دلتنگی که نیاز دارم با کسی حرف بزنم درمن 3ساله از بین رفته با از زندگی رفتن عزیزترین افراد زندگی و خانواده ام
5- من برای اینکه جلوی غیبت کردن بگیرم دیروز که دوستم دیدم ومیخواستم یک خبری بهش بدم خیلی مستقیم گفتم اصلا نمیخوام غیبت بشه و توضیحات اضافه ای بدم در مورد اطلاعاتی که من اصلا دوست ندارم در مورد دیگران حرف بزنم و خیلی مستقیم حرفم بیان کردم و با این روش به دوستم هم گفتم که شنونده غیبت نیستم و اون هم رعایت کرد
6- وقتی بهت تهمت میزنن چرا بهت برمیخوره
وقتی چیزی که نیستی بهت نسبت دادن به خودت شک نکن
من به خودم هرگز شک نکردم و الان سال هاست یاد گرفتم به خداوند سپردم چون ب شدت دیدم که جوابشون داده خداوند که خوردشون کرده که اگه من میخواستم خودم اقدام کنم عمرا نمیتونستم اون کارها رو بکنم و من با ایمان به این نتیجه رسیدم که هر کسی اه من به سمت خداوند بلند کنه خداوند عمرا ولش نمیکنه
البته الان دیگه به این شکل نگاه نمیکنم و میدونم که ناراحتی بی دلیل هست و برمیگرده به افکار درونی من و اینکه میدونم کسی به نیت بد میخواد درحق من کاری کنه اون کار به خودش برمیگرده و این همون مفهومی که در گذشته داشتم الان به این شکل قانون میدونم و اصلا دیگه حتی اون ناراحتی قبلی ندارم فقط ایمان میخواد که سکوت کنی و به خداوند بسپری که بهت نشون بده
7- غیبت که زنجیره روادامه میدیم کار کمی نیست و گناه بزرگی هست این باید خیلی بیشتر بهش دقت کنم
و به خودم قول میدم هر روز بهبود پیدا کنم و دیگه شنونده نباشم وادامه ندم و موضوع تغییر بدم
ولی دربخش مهم اینکه من ادامه ندم و توجه نکنم به اون حرف ها
یک رفتار خوبی من از یک دوست بسیار دوست داشتنی در اطراف خودم میدیدم این اقا خیلی شخصیت خوبی داشته از دید من که بعد توجه کردم یکی از کارهایی که میکرد سرش به زندگی خودش بود ونظری در مورد دیگران نمیداد و یکی از دلایلی بود که برای من خیلی این فرد شخصیت عالی داشت که برمیگرده به همین ویژگی و تحسین ش میکنم و الگو میگیرم ازش
و در دلم تحسین ش میکنم و سعی میکنم به این ویژگی عالی ش بیشتر توجه کنم
چون قبلا همش میگفتم چه خوبه درگیر خودش هست و الان این نکته که غیبت نمیکنه هم خیلی خوبه
افرین میگم و تحسین ش میکنم اینکه اصلا دیگران قضاوت نمیکنه یا کم اینکار میکنه و اینکه چه شخصیت عالی داره
8- من مدت هاست تلاش میکنم در ذهنم دیگران قضاوت نکنم و این ویژگی در خودم خیلی کاهش دادم و خیلی خوشحال هستم که این تغییر درخودم ایجاد کردم و به خودم میگم ما همه ایراد داریم
به یاد اون حرف فکر کنم یکی از پیامبران گفته بودن برای سنگ سارکردن یک زن که میگفتن بدکاره هست و نمیدونم حضرت محمد بود یا مسیح میاد میگه کسی که مطمین هست هرگز اشتباهی نکرده گناه نکرده میتونه اولین سنگ بزنه
9- وقتی تهمت نمیزنی و توجه نمیکنی و حرف نمیزنی داری از مدارش خارج میشی
وقتی داری بهش توجه میکنی وصحبت میکنی ومحکوم میکنی با این روش داری دعوت میکنی به زندگی ت
این نکته استاد بسیار بهم کمک کرد همین چند روز قبل یک مبحث خیانت هم بوده بعد من این حرف ها روانتقال که دادم خودم یکجا به یاد اوردم که معصومه ایا خودت هم میخوای این خیانت به تو بشه ؟تو داری دعوت میکنی به زندگی و سریع موضوع تغییر دادم و به خودم قول دادم که این رفتار درست کنم و دیگه در غیبتی شرکت نکردم و سعی کردم با دوستانم در مورد چیزهایی که دوست دارم صحبت کردیم و این خیلی خوب
10- تجسس در زندگی دیگران نکنید
این مسیله ای بود که من داشتم و از زمانی که تمرین ستاره قطبی شروع کردم این رفتار در من کاهش پیدا کرد که در زندگی من 2 نفر بودن که من خیلی توجه میکردم بهشون و فکر میکردم در زندگی من تاثیری داره رفتار وکارهاشون ولی به خودم اومدم دیدم نه اصلا هیچکس تاثیری نداره و قدرتی نداره در زندگی من حتی اگر اون فرد شریک زندگی ما هم باشه همینطور هست چه خانواده باشه و هر فردی مهم نیست و من کم کم خیلی بهبود دادم به زندگی خودم
مخصوصا از زمانی که متوجه شدم که خود اون افراد بیشتر دارن تجسس میکنن که من چه کار میکنم و این نشون داد که من اصلا کارم اشتباه بوده چون اون افراد خودشون به دنبال من هستن که چه میکنم و خندم گرفته بود از این موضوع وکم کم رهاتر شدم
و البته داشتن هدف هم خیلی مهم هست در این زمینه که توباورکنی که توانایی داری راه خودت پیدا کنی و به خدا وند توکل کن
11- چند روز پیش یک ناراحتی از دوستم داشتم رفتم رک به خودش گفتم
دیدم چه احساس خوبی داشته و حس قدرت کردم که خیلی رک به طرف میگم و اصلا مهم نیست اگه میخواد ارتباط قطع کنه و اینکه اصلا نترسی ارتباطی قطع بشه پس من اینجوری توحیدی رفتار کردم
12- من وقتی غیبت میکنم ذهنیت منفی پیدا میکنم در مورد اون فرد و اون بخش منفی اون فرد از درونش بیرون میکشم که به ما این نشون بده
من نقطه مقابل این خیلی در زندگی م دیدم از گذشته همیشه
در کل نسبت به ادم ها خیلی بدبین هم نبودم به اون شکل و خیلی زمان ها میشد که دوستان یا خانواده در مورد یک فرد بد میگفتن که رفتار واخلاق ش بد ولی من میدیدم که رفتار اون فرد با من عالی بوده خوش اخلاق هست و اصلا نمیتونستم باورکنم که اون شخصیت داشته باشه
و البته شده در مقابل فردی که اون از خودم بالاتر میدیدم و احساس لیاقت نداشتم در خودم و به این دلیل من اون بخش منفی اون فرد بیرون میکشیدم که میدیدم به دیگران چقدر اهمیت میده و توجه میکنه ولی با من خیلی سرد و سخت رفتار میکنه
و خیلی این رفتار من ازار میداد
ولی الان که من احساس ارزشمندی درخودم کردم دیدم که رفتار اون فرد داره بهبود پیدا میکنه
البته خیلی عالی نشده چون باورها ی من هم به طور کامل تغییر نکرده و به میزان تغییر افکار و دیدگاه من رفتار اون فرد هم تغییر میکنه
استاد بی نهایت از شما سپاسگذارم برای این دو فایل بی نظیر و عالی که خیلی بهم کمک میکنه که توجه بردارم از چیزی که نمیخوام تو زندگی م تجربه کنم و این نکته رو به یاد داشته باشم اگه چیزی محکوم میکنم اگه دارم ازش بدمیگم یا توجه به این حرف ها کنم دارم وارد زندگی میکنم ودعوت میکنم و این یک اخطاری هست که یک هوشیاری عالی به من میده که خیلی دقت کنم که دارم چه ورودی میدم به خودم با شنیدن غیبت ها
من مدت ها سر یک قضاوتی که حتی چشمم یک چیزی نشون داده بودکه ناراحتم کرده بود که چرا یک فرد یک رفتاری کرده و حس کردم داره نشون میده به من اعتماد نداره و یکی از مدارک شناسایی ش پاک کرده از بین چیزهای که برای من ارسال کرده بود و این مسیله من یک سال ناراحت کرده بود ولی در سکوت حس بدی به خودم میداد که به من اعتماد نداره و من به چشم دیدم که پاک شده بود اون فایل و در تلگرام من نبود
و بعد از یک سال سر یک مسیله من اون موضوع که پیش اومد به روش اوردم که تو پاک کردی و در تلگرام نیست
بعد دیدم اون ادم تعجب کرد و به من میگفت که نه من اینکار نکردم
و من قبول نکردم چون دیدم درتلگرام من نیست و فقط همون یک فایل مدارک پاک شده
بعد اون فرد رفت گشت و بین پیام های سال قبل داخل تلگرام ش اورد و به من نشون داد در داخل گوشی ش بودو در تلگرام چتمون پاک نکرده بود
ولی در گوشی من نشون نمیداد
و اونجا من خیلی تعجب کردم و این درس رو گرفتم که ممکنه حتی چشم خودم ببینه ولی باز همه حقیقت پیش من نیست
و از اون زمان این جمله رو به خودم همیشه میگم که : همه حقیقت نزد من نیست !
امکان داره که حتی چشم خودتون هم ببینه ولی باز کل حقیقت نباشه و نباید قضاوت کنید
بعد این داستان من خیلی زمان ها در ذهنم میگم همه حقیقت نزد من نیست و سعی میکنم نجوای شیطان کاهش بدم در ذهنم تا بدبین نشم!
این خیلی به من کمک کرده گفتم اینجا مثال بزنم شاید برای دوستان هم مفید باشه.
استاد خیلی دوستتون دارم و بی نهایت از شما سپاسگذارم
خدایا تنها تو را میپرستم و از تو یاری میجویم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به انها نعمت دادی
خدایا من اسان کن برای تمام اسانی ها
در پناه خدای همیشه هدایتگر که وعده هاش حق باشیم.
به نام خدایی که آرامش بخش قلبها ست.
سلام به همه دوستان و استادان گرامی
مصاحبه با استاد قسمت پانزدهم:
چه فایل عالی و پر از نکات طلایی. و اما برداشت ِ من:
در این فایل آیاتی از دو سوره نور و سوره حجرات مورد بررسی قرار میگیرد. که قران در مورد قضاوت و تهمت پندهای ارزشمندی رو مطرح کردند که چراغ راه ما برای زندگی در این دنیا و به خصوص جوامع امروزی هست.
اینکه اگر به ما تهمت زدن چه واکنشی براساس قانونه
اینکه اگر خبر و تهمتی را شنیدیم در مورد یک فرد چه واکنشی، براساس قانون و قران هست.
اگر کسی پشت سرمان حرف زد و به ما تهمت زد، اگر ما از خودمان مطمعنیم پس نباید به هم بریزیم و شخصیت مون متزلزل شود. نباید به خودمان شک کنیم و نباید به خودمان بگیم شاید من واقعا یه ایرادی دارم که بقیه پشت سرم حرف میزنند.
«به قول قران چرا هنگامی که ان تهمت را شنیدند مردان و زنان مومن نسبت به خودشان گمان نیک نبردن.»
توی این فایل یه موضوعی برام منطقی و واضح شد.
من همیشه به خودم میگفتم اگر کسی رو قضاوت کنم سرِ خودم میاد. و بارها اینو تجربه اش کردم توی زندگیم و یه فایلی ام استاد دارند با عنوان حتی خودتان را قضاوت نکنید چه رسد به دیگران.
منطقش اینه : وقتی من رفتارهای مثلا خواهرم یا همسرم رو قضاوت میکنم در واقع دارم بهش توجه میکنم و به اون موضوع فک میکنم و وارد مدار اون ناخواسته می شوم. و چون توی مدارش رفتم برای خودم پیش میاد.
یک مثال هم دارم که یکی از نزدیک ترین افراد توی زندگیم رو قضاوت کردم که چرا از فلان موضوع ترسیدی و گفتم چرا ترسیدی!! و کلی ام خندیدم بهش.
و بعد چند روز به طور عجیبی شرایط و موقعیت ها جوری پیش رفت که من در وضعیتی قرار گرفتم که به شدت و وحشتناک ترسیدم. بعدش که فکر کردم متوجه شدم که من خودم خلقش کردم. و بعد اون ماجرا حواسم هست که کسی رو مسخره و قضاوت نکنم. و جهان درسشو بهم داد.
و باید به خودمون بگیم من نمیدونم باورهاشو و افکارشو و (توی درک افکار خودمم موندم.) گذشته اون فرد رو نمیدونم پس قضاوتش نمیکنم. و با این کار از مدار و فرکانسش میام بیرون.
_ نکته دیگه تجسس نکردن بود که همین سرت تو کار و زندگی خودت باشه و دنبال سر درآوردن از زندگی بقیه و دنبال خبر از زندگی بقیه نباشید. که منجر به غیبت کردن می شود.
کاری که قبلا خیلی انجامش میدادم چه تلفنی چه حضوری و بدون کار ضروری بی خودی تلفن میزدیم 90درصد صحبت ها دنبال خبر بقیه بود. اگر کسی هدف داشته باشه اصلا وقت نداره دنبال زندگی بقیه باشه.
منو همسرم از وقتی متعهد شدیم رفت و آمد ها مون رو به حداقل رسوندیم و این جوری هم از عادت بد مقایسه کردن کمی رها تر شدیم و هم از صحبت از زندگی بقیه.
ولی بازم خیلی جای کار داریم چون وقتی توی ذهنتم داری دیگران رو بررسی میکنی بازم کار درستی نیس حتی وقتی به زبون نیاری.
و نکته مهم در مورد برانگیخته گی در روابط:
وقتی گوش بدیم به غیبتی که دیگران دارن دهن به دهن میکنند.
ناخداگاه ذهنیت ما در مورد اون فرد غایب عوض می شه و ذهنیتمون خراب میشه.
و وقتی اون فرد را می بینم من رفتار نادرستی را از اون فرد را برانگیخته میکنم. چون پیش فرض دارم، چون منتظر اون رفتارا هستم، چون دنبال اون صفات توی وجودش هستم و چون دارم توجه میکنم به اون صفاتش.
اولا باید نشنویم غیبت و بدگویی ها رو
دوما باید سریع به خودم بگم شاید منم تو شرایط اون بودم همین کار رو میکردم.
سوما اینکه شاید این حرف نادرست صحت نداشته باشه و فقط یک کلاغ و چهل کلاغ شده باشه.
_ و در مورد اینکه ایات قران بسته به شرایط زمان پیامبر نازل شده و نمی تونیم شرایط پیامبر رو جدا کنیم از این آیات.
و اینکه این ایات به حضرت محمد (ص) الهام شده و ایشون شنیده.
اولین بار که این اگاهی رو شنیدم چقدر مقاومت داشتم ولی هرچی بیشتر در این مسیر ادامه دادم و فکر کردم دیدم واقعا همینه و عدالت خداوند هم همینو ثابت میکنه.
حضرت محمد روی خودش کار کرده و خواسته هم داشته و نسبت به لیاقتی که درونش کسب کرده و نسبت به خواسته هاش هدایت شده، همین.
این ایه که با پیامبر با صدای بلند صحبت نکنید هم اثبات همین موضوع هست.
چه نکات ارزشمندی که واقعا ادم رو از تعصبات دور میکنه.
و این حسو به ادم میده که ما هم میتونیم با کار کردن روی خودمون صدای الهامات خدا رو بشنویم.
مممنونم از این استاد سخاوتمند مون که توی یک فایل رایگان هم کلید روابط خوب (اصل برانگیختگی) و هم توحید و اینکه همه چیز خود ما و خدای درون ماست و دیگران قدرتی ندارن که بخوان با بدگویی و تهمت به ما آسیبی برسونن گفته شده.
مثال واضح اون استاد مون که با وجود نظرات مخالف سال هاست در نعمت و خوشبختی زندگی میکنند.
خداروشکر برای هدایت ما به این مسیر.
به نام خدای هدایتگرم
گام پانزدهم/پروژه مهاجرت به مدار بالاتر
کسانی که آن بهتان را مرتکب شدند،گروه متشکلی از خودتان هستند،این را شری برای خود مپندارید بلکه برای شما خیر است.برای هر یک از آنها عقوبتی متناسب عملشان و برای آن کس نیز که نقش اصلی را در این ماجرا بر عهده داشته عذاب عظیمی است.(سوره نور ،آیه 11)
پیام این آیه:اولین نکته ی این آیه اینه که خداوند در مورد اینکه چه تهمتی زده شده اصلا صحبتی نکرده است
حتما دلیلی داشته که گفته نشده
هر تهمتی که به شما میشه نه تنها هیچ ضرری به شما نمیرسونه بلکه میتونه مایه ی خیر و سود باشه
نباید با افرادی که تهمت، غیبت، قضاوت میکنن نشست و برخاست داشته باشیم
و به خودت اجازه بدی که این حرفهارو بشنوی
چون شنیدن این حرفها باعث میشه نگرش تو نسبت به اون شخص خراب بشه
اون کسی که تهمت میزنه عذاب عظیمی دامنشو میگیره و اونایی که این تهمت و پخش میکنن هم به همون اندازه عذاب الهی دامنشون و خواهد گرفت
چرا آنگاه که آنرا شنیدید مردان و زنان مؤمن نسبت به یکدیگر خوشبین نبودند و نگفتند این دروغی ست آشکار؟؟(سوره نور،آیه 12)
اجازه ندید که تهمت های دیگران شمارو تحت تاثیر خودش قرار بده اجازه ندید شخصیت شما متزلزل بشه،آقا بهخودت شک نکن
چرا چهار شاهد بر آن نیاوردند؟حال که شاهدانی نیاورده اند،نزد خداوند دروغگو محسوب میشوند.(سوره نور،آیه 13)
بنابراین نباید هر کسی هر حرفی بزنه زود باور کنیم و بخوایم وارد اون بازی بشیم
حتی اگه فردی در خلوت خودش کار ناشایست انجام بده و تو داری میبینی هم نیازی نیست بقیه بدونن
اون نتیجه ی اعمال خودشو میبینه بقیه هم نتیجه اعمال خودشون و میبینن
به جامعه هم آسیبی وارد نشده
اگه ادعایی داری از دید خداوند باید چهارتا شاهد برای این حرفت بیاری
آنگاه که آن را زبان به زبان دریافت می کردید،و چیزی را که هیچ علمی به آن نداشتید، دهان به دهان بازگو می کردید و آن را ساده می پنداشتید در حالی که نزد خدا عظیم است(سوره نور آیه 15)
چرا وقتی آنرا شنیدید نگفتید:ما مجاز نیستیم که در این کلامی به زبان آوریم،سبحان الله!
این بهتانی عظیم است.
پس اگه شنیدیم کسی داره غیبت میکنه،تهمت میزنه ما نه تنها نباید بشنویم بلکه باید قطع کنیم این زنجیره رو و اجازه ندیم که حرفشون و بزنن و ادامش ندیم
هیج کدوم از ما کامل و بی ایراد نیست،همیشه اگه خواستی کسی رو قضاوت کنی یا تهمت بزنی یا هر چیز دیگه ای اول به خودت نگاه کن که آیا تو اشتباه نمیکنی؟آیا تو انسان بی عیب و نقصی هستی؟
خب وقتی نیستم دیگه به چه حقی باید بیام پشت سر افراد حرف بزنم
اگه داری افراد و قضاوت میکنی باید بدونی که تو داری توجه میکنی به اون اشتباهات و تو داری با دستهای خودت ،خودتو وارد مداری میکنی که اون اتفاقات برای تو رخ بده
اما وقتی میگی من کاری ندارم قضاوت نمیکنم خودمو درگیر حواشی نمیکنم به این شکل از مدار این افراد و قضاوت ها و تهمت هایی که میشه میای بیرون اگه باهوش باشی این کار و میکنی اگه اهمیت قانون و درک کنی این برخورد و انجام میدی اگه برای خودت ارزش قائلی خودتو در مدار این افراد،غیبت ها و تهمت و قضاوت ها قرار نمیدی
خیلی مهمه که داری به چی توجه میکنی حواست باشه که جهان به کانون توجهت واکنش نشون میده
ای کسانی که ایمان آورده اید،از بسیاری گمان ها بپرهیزید که بی تردید برخی از گمان ها گناه است،و تجسس نکنید و به غیبت یکدیگر نپردازید، آیا هیچ یک از شما دوست دارد گوشت برادر مرده ی خود را بخورد؟!
مسلما از این کار کراهت دارید!پس از خدا پروا گیرید و خداوند توبه پذیره مهربان است. (سوره حجرات، آیه 12)
سر تو از زندگی دیگران بیار بیرون چون همین تجسس کردنه که باعث غیبت میشه
غیبت برابره با خوردن گوشت برادر مرده می باشد
یکی از راههایی که کمک میکنه که ذهنیت منفی در مورد دیگران نگیریم اینکه غیبت و نشنویم و وقتی نشنویم اتفاقا برخورد و رفتار اون شخص کاملا با ما خیلی متفاوت میشه چون ذهنیت منفی ازش نداریم ما روی خوب اون طرف و برانگیخته میکنیم
چیزی که بهش مطمئن نیستی و در حد یک حدس و گمانه دربارش صحبت نکن مواظب باش که مرتکب گناه نشی و ادامش ندی
خدایا کمک کن همواره در مسیر درست حرکت کنم
و پیرو قوانین جهانت باشم
الهی آمین.
درود بر خداوند رب العالمین
درود بر استاد عزیزم و بانو شایسته
درود بر دوستان
از خداوند رحمان و رحیم در خواست دارم که احساس خوب بیشتری را تجربه کنید
خدا راشکر برای نعمت سلامتی آرامش و جریان ثروت
خدا راشکر که در این حلقه با قوانین الهی سازگار شده ام
خدا راسپاس برای صدای زیبایم که توجه ام را بار دیگر بر زیبایها قوی و قویتر کرد
خدا را شکر برای خلق زندگیم از رفتار ها تا درآمدها و آرامش و هر آنچه من در آن لحظه به جهان هستی ام ارسال کنم
امیدوارم حال همگی در فرکانس رهایی و آزادی و آرامش باشید همراه با جریان ثروت
آفرینش چه نام زیبایی خدایا شکرت که بار دیگر احساس را در من آفریدی و چه خوشبختم که در این مسیر قرار گرفته ام .
خدایا شکرت برای تمرین تمرین تمرین در سایت استاد عزیزم
اصلا امروز یه جور دیگه حالم خوبه .
تمرکز بر افکار؛ گفتار؛دیداری و شنیداری ما که افکار ما را احاطه و باور را در ما بوجود می آورد که فرکانس هر لحظه ما میشود.
مشاهده کردن یعنی یافتن آینهای که در درون شماست؛ که با نر قلبمان واضح و روشن میشود
و هنگامی که این آینه را پیدا کردید و روشن معجزهها شروع به اتفاقافتادن میکنند.
هنگامی که افکار خود را مشاهده میکنید و تمرکز بر ورودیهای افکار با زیبایی های خدا میکنیم ، افکار سمی و پوچ شروع به ناپدید شدن میکنند،
سپس با آرامش و سکوت بینظیری مواجه میشوید که تا آن زمان کلاً از آن بیخبر بودیم.
هنگامی که حالات مختلف خود مثل عصبانیت، ناراحتی، غم و حتی شادی یا امید یا لمس کردن خود را آگاهانه مشاهده میکنید، آنها نیز ناپدید میشوند و تجربه عالیتری از آرامش و سکوت را خواهید داشت. نسبت به گذشته.
و زمانی که دیگر چیزی برای مشاهده کردن وجود نداشته باشد، یک تحول و دگرگونی عظیم اتفاق میافتد؛
در آن زمان انرژیِ مشاهده به سوی خودش باز میگردد چون مانعی وجود ندارد که این انرژی با آن برخورد کند.
هنگامی که هیچ مانعی در برابر مشاهدهٔ شما وجود نداشته باشد ب ع اون آرامش ذهنی رسیده و احساس خوب بیشتری در خود رشد داده ایم .
هستی و کائنات طبق قوانین رب العالمین منتظر حال خوش تو، هستند. و این حال خوش از افکار ما سرچشمه میگیره .
سعی را بر این بداریم که بیشتر در احساس خوب بمانیم با شکرگزاری و سپاس از خداوند بیشتر توجه مان به زیبایی میرود و استارت بر کنترل وردیهای ذهنمان هست .
️چرا که آنها همواره وظیفه دارند که تو احساسی از شادی داشته باشی.
حال خوش تو، همه ی چیزهای مثبت و عالی را به هستی صادر میکند و کائنات نیز به احترام این حال خوش تو،
بهترین ها را برای تو، به تو بر میگردانند.
امیدوارم در هر لحظه احساس خوب بیشتری را تجربه کنید .
فقط برای لحظه احساس خوب بیشتری دارم .
بدرود
هورا هورا هورا هورا
بخدا فهمیدم بخدا گرفتم بخدا پیدا کردم دلیل نرسیدن به خواسته هامو بخدا یافتم استاد دمت گرم خداییییییی که بیرون کشیدی این ترمزمو و نشونم دادی استاد واقعا ممنونم
کلی خواسته دارم میگم خدایا چرا نمیشه چرا نمیتونم من که بکوب روی خودم کار میکنم تجسم میکنم باورامو پایین بالا میکنم روی باورای ایراد دارم کار میکنم همیشه
بخدا همیشه و همیشه حرفم به خدا اینه که چرا اتفاق نمیفته برام خواسته هام چرا چرا چرا؟!؟!؟!؟!
توروخدا جوابمو زودتر بدی لاستیکای ماشینم صاف شد چرا حرکت نمیکنه از جاشششش
امشب فهمیدم خدا از زبون طلاییت گفت بهم استاد اینقدر ذذذذووووووققققق دارم که اگه دستم بهتون میرسید تا صبح از بوسام سرختون میکردم (الان 9:45شبه قاسم آباد)خخخخ
خب حالا چیشد و چیو فهمیدم:
اونجا که گفتین اینکه تمرکزمون روی بقیه هست و اصلا چرا گوش میدیم به بقیه وقتی در مورد بقیه صحبت میکنن این زنگو تو گوشم زد که عه عه عه!!!
مهدی چرا تا الان نفهمیدی؟!؟!؟!
یکی از قوی ترین ترمزات اینه که همیشه تو خوانواده ات مشکله درسته مشکلات به تو مربوط نیست اونم از بس رو خودت کار کردی همه بهت عشقو دلو قلوه میدنو ازت میگیرن اما چرا هر روز تا میبینی خودشون مشکل دارن بهشون توجه میکنی!!!
مثال امروز:
پدرم:امیر(داداشم)بلند شو دیگه ظهر شد!
پدرم:عجب قلطی کردم این مغازه رو براش راه انداختم!!!خخخ
پدرم:بلند شو مشتریات زنگ میزنن باید اونا بیدارت کنن!!!خخخ
من:بابا جان جیگرتو بخورم مگه نگفتم بهت نکن مغازه رو نزن براش کسی که خودش با خودش نمیدونه چند چنده چرا تو خودتو درگیر زندگیش میکنی!؟!؟(از روی دلسوزی برای خوانواده)
من:مگه نگفتم بابا این خطو این نشون که این بشر از مغازه داری هیچی نمیدونه بعداً پشیمون میشه!!!(مهدی اقای دلسوز)(فکرم:یه خودی نشون بدم که بر اساس درکی که از قانون داشتم تمام این اتفاقات رو پیش بینی کردم و قانونو بیشتر به خودم یاد آوری کنم خخخ خدایی نگا شیطان از چه راهی وارد میشه پدر صلواتی خخخ)
پدرم:من چه میدونستم گفتم یه کاری براش راه بندازم بره سر کار این داستاناش درست میشه!!!
حالا از این داستان که یکی از داستانامه چی میشه فهمید؟!
حداقل یک بار در روز وارد اینجوری مجالس داغی بشی مهدی بگم چی خب تمرکزی هم برات میمونه که بزاری روی خودت و کار کردن روی خواسته هاتتتت!!!!
اینه پاشنه آشیلم کار کردم روی خودم از این مجالس گرم خارج شدم باز به مجالس بقیه ذهنم گیر زدم!!!خخخ
بخدا داستان داریم با این ذهن چه کنم استاد ای،،،
خب از این به بعد هدف نشنیدن چرندیات اطرافیان برای برداشتن ترمز ارتقاء مدار
تازه الان میفهمم چرا اسم این دوره رو گذاشتیم مهاجرت به یک مدار بالاتر
مهاجرت من که دوستان از این فایل شروع شد اون بالا منتظر شمام هستم. خخخ
راستی از بس ذوق داشتم بیام ترمزمو بنویسم بنظر سلام فراموش کردم خخخ
سلام به استاد جیگر و همسفران گرامی به مدار بالاتر
عاشق همتونم دربست تا مدار نزدیک به مدار پروردگار
و اینجا میرسیم به این آیه که به این داستان ربط داره که همه چیز به قول استاد باورای توحیدی هست که همونا درست بشه همه چیز درسته خودشم بهمون میگه باور ها و کارای اشتباهمو:
انا علینا للهدا(12لیل)
برماست که شما را هدایت کنیم
عاشقتم که بر خودت واجب کردی هدایتمو عشششققققق قربونت برم نفس خخخ
به نام خدا
سلام به استاد بزرگوارم وخانم شایسته عزیز
این فایل خیلی به موقع بود
ممنونم استاد
این فایل در زمان بسیار مناسبی برام هدایت شد
منتظر دیدن شما دو عزیز هستم
امروز متوجه شدم این فایل بیشتر منو به خودم از درون نشون داد .
من ادعا داشتم از چندین سال پیش که اهل غیبت اصلا …
اهل تهمت اصلا…
من و این حرفا …
اما با این که این ادعا رو داشتم ومحکم جلو مامان وبقیه میگفتم
در خونه خودم یه جاهایی در مورد عزیزانم شروع میکردم یاهمراهی اونها راجب یه نفر عزیز نزدیک دیگه
یعنی مثل دخترام
خدا ی بخشنده ازت بخشش میخوام وکمک
کمکم کن این هارو که عادت مخفی منه رها کنم و بیشتر دقت کنم تو تنهایی هم غیبت نکنم واز این نجواها نجاتم بده
چطور میتونم همه رو خوب ببینم خدا جون
وفقط تمرکزم رو بذارم روی خودم
این سخت تر به نظر میرسه که آدم بتونه حریف ذهن خودش بشه
کار کردن روی خودم که یه سبک شکر گزاری رو بیشتر وبا دقت تر عملی می کنم
امروز این فایل رو که دیدم شناخت بیشتری روی خودم پیدا کردم و متوجه شدم
چه خوب مچ خودم رو گرفتم وشروع کردم نکات مثبت اون افرادی که این همه خصلت خوب دارن که من ندیده بودم
از اطرافیانم و شغلم و کارم وهمه اون افرادی که باهاشون در ارتباطم
شروع کردم به شکر گزاری
چقدر با شکر گزاری حالم بهتر شد و متوجه شدم این چند وقته که کار فیزیکی من بیشتر شده ومشغولیاتم متفاوت شده به خاطر تغییرات داخلی خونه
چه خوب شد این فایل رو دوباره گوش کردم وفهمیدم که من تغییر درونی لازم دارم و متوجه نبودم
ممنون استاد بزرگوارم
آیه اول سوره ابراهیم رو خوندم واشک از چشمام جاری شد و آیه آیه رفتم جلو
اونجا رسیدم که پیامبری از زبان خودشان برای هر امتی فرستادیم
چقدر منقلب شدم
حرفی ندارم دیگه جز سپاسگزاری وتفکر به درونم
خدایا ممنونم که توفیق دادی بهم امروز
سلام استاد جان
با خوندن کامنت بچه ها دلم خواست دو تا از تجربه های خودم رو کامنت کنم ….
1- من یک ویژگی شخصیتی دارم که از بچگی با من بوده. من زیاااادی رک هستم. یعنی به جای اینکه حرفی رو پشت طرف بگم جلوی خودش میگم البته بدون این که غرضی داشته باشم یا بخوام طرف رو ناراحت کنم. فقط صادقانه حرفم رو میزنم. بعدها متوجه شدم خیلی ها به ویژه وقتی شناختی نسبت به من ندارند این رو دلیل گستاخی و بی ادبی من می دونند و ناراحت میشن و به شدت از من بدشون میاد:) ️️️
یکی از مثال ها مربوط به اواخر دوران ارشدم هست. دو تا از همکلاسی هام اومدن اعتراف پیش من که اوایل که همکلاس شدیم انقدرررر ازت بدمون میومد و پشت سرت حرف میزدیم که نگو و نپرس. چون خیلی رک بودی. میگفتیم خدااایاااا این دیگه کیه؟! ولی الان با اختلاف بهترین همکلاسی هستی و خییلی دوستت داریم چون تازه شناختیم تو رو و میدونیم اگر حرفی میزنی حداقل پشت و روت یکی هست و منظوری نداری و این چنین شد که لقب سمیرای سبز رو به من اعطا کردند (شکر خدا)
2- مورد بعدی هم مربوط به محل کار سابقم هست که چون زیادی سرم تو کار خودم بود و گویا رئیس زیادی با برنامه های من راه میومد و دوستم داشت ( که الان فهمیدم در واقع پاسخ جهان به درخواستهای من بوده که جایی باشم که وقت خالی برای اهداف دیگه ام داشته باشم) کمی مورد لطف همکارها قرار می گرفتم ولی به روی مبارک نمی آوردم و کار خودم رو می کردم. احساس می کردم زیادی از من خوششون نمی یاد ولی اهمیتی برام نداشت. در واقع انقدر هدف برام مهم بود که به غیر از خودم نه کسی رو می دیدم نه چیزی رو می شنیدم. خودم بودم با یک لیست از کارهایی که در زمان خودش باید تیک می خورد بنابراین بقیه ای وجود نداشت. البته با احترام و مهربانی با همه برخورد می کردم. یکی دو سال بعدش که دیگه همه من رو شناختند یکی از بچه ها اومد مثلا اعتراف پیش من که اوایل خیییلی بدمون می اومد ازت. فکر می کردیم چاپلوسی که رئیس هوات رو داره. چند بار هم زیر آبت رو پیش رئیس زدم، فلان چیز و بهمان چیز هم پشت سرت گفتم … منم با لبخند گفتم فدااااا سرت. گفت یعنی ناراحت نشدی گفتم نننننه. و با اینکه مدتهاست دیگه استعفام رو دادم ولی همیشه بچه های اونجا بهم لطف دارند. پیام میدن و دوستان خیلی خوبی برای هم شدیم.
استاد از وقتی که با شما آشنا شدم فهمیدم من خیییییلی از کارهایی که کردم طبق قانون بوده و جهان هم پاسخم رو به زیبایی داده. با اینکه چیزی در موردش نمیدونستم. چیزی که خییییلی برام اینجا رو جذاب کرده مفهوم توحید و درک خداست. به ویژه جلسه 9 و 10 راهنمای عملی کن فیکون کرد من رو. همیشه با این مساله گیر اساسی داشتم. الان کم کم دارم میفهمم. و چقدر میچسبه این مثالهای قرآنی.
البته یکسری باورهای خیییییلی مخرب هم یافتم که دارم روی اونها هم کار میکنم.
یک چیزی هم بگم که من برخلاف خواهرم هیچوقت دنبال این برنامه ها و اساتید موفقیت نبودم به هیچ وجه. بنده خدا کلی پول می داد دوره های مختلف رو خریداری میکرد من یک جلسه از هر کدوم رو گوش میکردم میگفتم اینها چیه گوش میده. به خودشم میگفتماااا ولی کار خودش رو می کرد. ولی وقتی اولین بار فایلهای شما رو برام ارسال کرد گفتم این خودشه خودِ خودش. من دنبال اینجور برنامه ها نبودم یکهو پیداتون کردم. ناگهان و خیییلی دلچسسسسسب.
از صمیم قلب از شما، مریم جان شایسته و دوستانی که با کامنتهای قشنگشون کمک می کنند بهتر قانون رو درک کنیم سپاسگزاری می کنم. دوستتون دارم.
سلام خدمت همراهان عزیز.
مهمترین نکته این قسمت برای من این موضوع بود که کسی رو قضاوت نکنیم چون قضاوت کردن به معنای توجه کردن هست و اگر کسی رو قضاوت کنیم چون داریم به اون موضوع توجه میکنیم وارد مداری میشیم که اون جنس اتفاقات برامون میافته.
خیلی سخت هست که آدم جلوی این ذهن قضاوتگر رو بگیره چرا که همهاش میگه فلانی رفته فلان کار رو کرده و این نتیجه بد رو گرفته و تقصیر اون بوده که این اتفاق افتاده و هی قضاوت میکنم درصورتی که باید به خودمون بگیم که وقتی ما جای اون فرد نبودیم و گذشتهی اون رو نداشتیم و از طرفی اون فرد آگاهیهایی که من دارم رو نداره خب این اتفاق پیش میاد دیگه.. شاید اگه منم جای اون فرد بودم این اشتباه رو میکردم.. شاید تو توی ذهنت بگی نه اگه من بودم این اتفاق نمیافتاد ولی واقعا اگه تو جای اون بودی و در اون شرایط بودی میتونستی تضمین بدی که اشتباه نمیکردی؟ اگه اینطوره چرا در مواقع دیگه در زندگیت اشتباه میکنی ولی خیلی راحت خودت رو تبرئه میکنی.. نه نمیتونی تضمین بدی که اگه تو بودی این اشتباه رو نمیکردی چون عمل کردن با حرف زدن خیلی فرق داره، تو اون شرایط بخوای ذهن رو کنترل کنی کار هر کسی نیست و هیچ کس هم کامل نیست و همه ممکنه اشتباه کنیم پس قضاوت نکن.. اصلا بهش توجه نکن.. بگذر ازش.. تجزیه و تحلیلاش نکن.. بگو شاید اگه منم بودم همین اشتباه رو میکردم.. درکت رو از قانون وسیع کن چرا که وقتی میدونی باورها چطور شکل میگیرن و افراد با توجه به گذشتشون ممکنه چه واکنشهایی بدن و امکانات و آگاهی ای که الان تو داری در گذشته خیلی سختتر بوده بدست آوردنش و اینکه چه تعهدی میخواد که مطابق با قانون عمل کرد و اصلا چه تسلیم بودن در برابر خداوند میخواهد که به سمت این آگاهیها هدایت شد و با همهی این موارد میشه نتیجه گرفت که شاید اگه منم بودم همون اشتباه رو میکردم و بنابراین قضاوت نمیکنم و تازه به طرف حق هم میدم، مثل داستان صدام که الان میدونیم حق بهش میدیم چنین شخصیتی بشه چون خودمون رو میشناسیم.
موضوع دیگه در بحث تهمت و غیبت این هست که با افرادی که این کارها رو میکنن نشست و برخواست نداشته باشیم و خودمون هم تمام تلاشمون رو بکنیم که این کار رو انجام ندیم. یکی از تمریناتی که باعث شده من در این زمینه خوب باشم و غیبت نکنم و پشت سر افراد صحبت نکنم و تهمت نزنم موضوع تمرکز بر نکات مثبت هست. من به صورت مداوم تمرین تمرکز بر نکات مثبت رو انجام میدم و نکات مثبت رو مینویسم و توجهام رو سمت مثبت میبرم به همین دلیل در اکثر مواقع اصلا در شرایطش قرار نمیگیرم که بخواهم چنین حرفهایی رو بزنم و بشنوم، نمیدونم در مورد بقیه هم همینطور هست یا نه ولی وقتی تمرکزت روی نکات مثبت باشه کلا از این مدار جدا میشی نه اینکه اصلا اتفاق نیفته ولی انقدر کم میشه که میتونی بگی اتفاق نمیافته.
در مورد این موضوع که استاد میگه وقتی یک کسی داره غیبت میکنه نشین حرفش رو بشنو و حرف رو قطع کن دقیقا درست میگه چون من این تجربه رو داشتم که یک فردی اومد پشت سر اون فرد و در حالتی که اون فرد اونجا نبود از بدیهاش گفت و ذهن من اول گفت نه اینطور نیست و این تمرکز روی منفیهاست و این باعث میشه این وجه بد طرف رو برانگیخته کنه ولی محیطم رو عوض نکردم و بعد دیدم ناخودآگاه دارم طرف رو قضاوت میکنم و تلاش بیشتر خواست تا ذهنم رو جهتدهی کنم که نه این موضوع ممکنه برای هر فردی رخ بده و هیچکس کامل نیست و من در شرایط اون فرد نبودم و .. پس بهتره حرف رو عوض کنیم یا در اون محیط نباشیم. اگه هم در جمع هستیم و به طرف میخواهیم بگوییم که غیبت نکن یا .. بهتره در جمع بهش نگیم و اعتبارش رو تخریب نکنیم و دنبال ایراد گیری نباشیم و مدتی بعد بکشیمش کنار و بهش بگیم که غیبت نکن وگر نه من ممکنه محیط رو ترک کنم.
در مورد موضوع تجسس نکردن در زندگی دیگران، این مورد پاشنهآشیل من هست و در بسیاری از مواقع من روی خودم کار کردم و ازش دور شدم ولی بعد از مدتی چون روش کار نکردم برگشتم بهش. البته این بار اولم هست که منطق قرآنی که استاد بیان کرد رو دارم میشنوم که خود قرآن گفته در زندگی دیگران تجسس نکنید و کاری اصلا با زندگی مردم نداشته باشید و چک نکنید و این میتونه خیلی کمک کننده باشه که این کار رو انجام ندم. من هر چند وقت یکبار وسوسه میشوم که برم ببینم دوستام یا افرادی که قبلا میشناختم یا حتی افراد معروف چه اتفاقاتی تو زندگیشون افتاده الان به کجا رسیدن یا دارن چی کار میکنن و .. و میرم جستجو میکنم، به قول قران این میشه تجسس کردن در زندگی دیگران. البته من افراد موفق رو پیگیری میکنم و مصاحبههاشون رو میخونم و اخبار در مورد اینکه الان دارن روی چه پروژهای کار میکنن رو نگاه میکنم ولی اینکه ما ذهنمون تو زندگی دیگران باشه اصلا کار درستی نیست و این موضوع رو باید روش بیشتر کار کنم و کنارش بگذارم و تجسس نکنم در زندگی دیگران. دلیل اینکه این موضوع در من هست هم به خاطر شرایطی هست که درش بزرگ شدم و کلا این موضوع باب بوده که بریم بخونیم ببینیم چی شده چی نشده، کی با کی ازدواج کرده کی از کی طلاق گرفته یا نمیدونم از این جور چیزها .. و همیشه هم احساسم بهم میگه که این کار خطا هست و نباید بری چک کنی و باید روی خودم بیشتر کار کنم در این موضوع.
سپاسگزارم از استاد بابت بیان کردن این مطالب کلیدی و مهم.
امیدوارم خداوند به همتون سعادت، ثروت، سلامتی و موفقیت روز افزون بده.
به نام خداوند هدایتگر مهربانم
إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِنْکُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ ۖ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۚ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِی تَوَلَّىٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿١١﴾
به یقین کسانی که آن تهمت را آوردند، گروهی از خود شما بودند، آن را برای خود شرّی مپندارید، بلکه آن برای شما خیر است، برای هر مردی از آنان کیفری به میزان گناهی است که مرتکب شده، و آن کس که بخش عمده آن را بر عهده گرفته است، برایش عذابی بزرگ است. (11)
لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْکٌ مُبِینٌ ﴿١٢﴾
چرا هنگامی که آن را شنیدید، مردان و زنان مؤمن به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند: این تهمتی آشکار است؟!
لَوْلَا جَاءُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ ۚ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِکَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ ﴿١٣﴾
چرا بر آن تهمت، چهار شاهد نیاوردند؟ و چون شاهدان را نیاوردند، پس خود آنان نزد خدا محکوم به دروغگویی اند؛ (13)
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿١4﴾
و اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت بر شما نبود، به یقین به خاطر آن تهمت بزرگی که در آن وارد شدید، عذابی بزرگ به شما می رسید. (14)
🩶
خدا رو شکر ک 15 گام در مسیر «مهاجرت به مدار بالاتر» پیش رفتم و هرروز بیشتر و بیشتر برای ورود به مدار بالاتر آماده میشم.بیشتر در حال اصلاح خودم و مسیرم هستم .
اول اینکه من باید چقدر و چقدر خدا رو شکر کنم ک شاگرد استادی چون استاد عباسمنش هستم و در این مسیر گام برمیدارم، چقدر زمان لازم بود تا من با درک خودم بتونم راز این آیات رو شناسایی و درک کنم. بفهمم ک دقیقا در بطن این آیات چ هست چون در اکثر ترجمه ها اون پرانتز داستان هست و من اصلا نمیتونستم بفهمم ک خداوند این موارد رو شرح نمیده تا به من و ما یاد بده ک نیاز نیست چیزی ک اسمش روش هست :«تهمت» تکرار کنی و گسترش بدی وگرنه خب پس تو هم جزو همونهایی هستی ک تو آیات بعدی بهشون وعدهی عذاب داده شده . یعنی من چقدر خوشبختم ک خداوند از مسیری میانبر داره من رو به درک عمیق آیات خودش میرسونه در حالی ک مفسران و مترجمانی ک سالها قرآن رو مطالعه کردن چون با پیش زمینه بودن نتونستن عمق آگاهیهای ناب الهی رو متوجه بشن و در نوشتههاشون منعکس کنند .
…
از لا ب لای صحبتهای استادم یه خواسته در من شکل گرفت . یه خواستهی ارزشمند : اینکه دوست صمیمی داشته باشم . دوست صمیمی با تعریفی ک استاد ارائه دادند،یعنی دوستی ک در هفته چند بار با هم باشیم و باهم صحبت کنیم و با هم وقت بگذرونیم و با هم رشد کنیم با هم قوانین رو بهتر درک کنیم .با هم از خواستههامون بگیم . با هم راحت باشیم و تعارف و نقاب نداشته باشیم .ب راحتی بتونیم آنچه ک هست رو بهم نشون بدیم و بگیم . یعنی من یه عمر این رو میخواستم اما اینقدر واضح نبود برام ک دقیقا چی میخوام و الان خیلی خیلی واضح تر فهمیدم روحم ب دنبال چی هست در روابطش . حقیقتش من دوست صمیمی با این تعریف تا حالا فک کنم نداشتم و یا در برههای از زندگیم شاید یکی یا دوتا داشتم. اما الان میخوام که در خودم این شایستگی رو ببینم ک میتونم چنین دوستی با چنین کیفیتی داشته باشم و با کارکردن بیشتر روی خودم و باورهام در مدار ارتباط با انسانهای فوق العاده قرار بگیرم . همونطور ک خداوند من رو به سمت درک این خواسته در وجودم برده بنابراین به همین راحتی میتونه برام محققش هم بکنه وقتی من با ایمان تمرکزم رو روی خودم بگذارم .
…
و باز هم از لا ب لای صحبتهای استاد این کلمه برام زنگدار بود : «سندروم فریبکار»، به کار بردن این عبارت توسط استاد منو کنجکاو کرد تا ببینم ک دقیقا این سندروم چی هست و با یه جستجو در اینترنت به کلی مقاله برخوردم یعنی خیلی از انسانها گرفتار این سندروم شده و میشن ک این حجم نوشته براش تولید شده، ک خداوند در قرآن هم بهش اشاره کرده و مومنان رو ازش برحذر داشته ، یعنی مومنان این سندروم رو در خود ندارن… خب اول یه خلاصه اینجا میارم :
«سندرم ایمپاستر (impostor syndrome) یک پدیدهی روانی است که در آن افراد نمیتوانند موفقیتهایشان را بپذیرند. بر خلاف آنچه شواهد بیرونی نشان میدهد که فرد با رقابت و تلاش به موفقیت رسیده، خود فرد تصور میکند که لیاقت موفقیت را ندارد و فریبکار است. فرد مبتلا به این سندرم، موفقیت خودش را در نتیجه خوششانسی، زمانبندی خوب یا فریب دادن دیگران میداند و این موضوع که فرد باهوش یا تلاشگر است توسط خودش مورد پذیرش قرار نمیگیرد….دکتر سندی مان، استاد روانشناسی دانشگاه بریتانیا،سه ویژگی اصلی سندرم ایمپاستر یا نشانگان خودویرانگری افراد موفق را چنین بیان میکند: اولین ویژگی آن این است که افراد فکر میکنند دیگران تصوری اغراقشده و بیشاز اندازه از تواناییها و مهارتهای آنها دارند، تصوری بسیار بزرگتر از آنچه خود فرد از خودش دارد. دومین ویژگی این است که شما در هراس شدیدی هستید که دستتان رو شود و دیگران فکر کنند در مورد تواناییهای خود آنها را فریب دادهاید. سومین ویژگی این است که به طور مداوم موفقیتهای خود را با عوامل بیرون از توانایی و مهارت خودتان مقایسه و اندازهگیری میکنید و میسنجید. هانی لنکستر جیمز، روانشناس میگوید: «تجربهٔ داشتن سندروم ایمپاستر مانند این است که در تمام عمر با این ترس و نگرانی زندگی کنیم که دیگران ما را فریبکار بدانند و روزی بفهمند که در حد انتظارات و توقعات آنها نبودهایم»… و جالبه ک در یه مقاله ریشهی این باور محدودکننده رو در کودکی دونسته بود و صحبتها و قوانینی ک والدین برای ما ایجاد کرده بودن….. در نهایت هم برای رفع این سندروم هم راهکارهایی داده بودند: تمرینی که برای خروج از این سندرم وجود دارد این است که احساس لیاقت را به مرور در خود گسترش دهید و برای کوچکترین کار خود ارزش قائل شوید. تواناییهای خودت رو ببینی و بشناسی …
فک کنم با این تعریفها من هم خیلی اوقات گرفتار این سندروم بودم و خب قطعا خیلی نیاز دارم تا باور احساس لیاقت رو در خودم نسبت به خودم و توانمندیهای و موفقیتهام ایجاد کنم تا به قول استاد با شنیدن تهمت و دروغی در مورد خودم متزلزل نشم و بهم نریزم. به خودم شک نکنم ک آیا من اینم ک بهم نسبت دادن ؟!… بلکه به خودم و وجود و شخصیت و لیاقتهام ایمان داشته باشم . در واقع منم مخاطب خدا هستم زمانی ک تهمتی بهم شده بهم برخورده و به خودم گرفتمش در حالی ک من ک اونطور نبودم چرا باید به خودم بگیرم !
…🩶
الان میخوام در مورد اون تیک بزرگی ک بعد از بارها و بارها و بارها گوش دادن به این فایل در شرایط مختلف در ذهنم خورد بگم . تیک بزرگی ک درکش برام دردناک بود اما حقیقت بود و خداوند بهم نشون داد .(از لا ب لای نوشته ی یکی از عزیزانم…) چون از خدا خواستم ، خواستم ک دوست صمیمی من باشه یعنی بهم بگه آنچه باید بگه ، مثل روابطی ک تا حالا تجربه کردم نباشه ک از من «کمک به رشد من» رو دریغ کنه ، ک بهم نگه ضعفهام رو، نشونم نده باورهای اشتباهم رو، رفتارهای غلطم رو، به من فرصت نده ک درستشون کنم .قضاوتم نکنه، از خدا خواستم ک نگران واکنش من نباشه و راحت راحت باشه و آنچه باید بفهمم و درک کنم رو بهم بفهمونه و بگه و باور داشته باشه ک من انسان با ظرفیتی هستم ک به آنچه به من در مورد من گفته میشه فکر میکنم و بررسی میکنم و ازش به نفع خودم و رشدم استفاده میکنم … من عاشق اینم ک چنین رابطهای داشته باشم ک منو بالا بکشه ن اینکه با ترس ناراحت شدن من ازم حقیقت و درکش رو دریغ کنه . میدونی چی فهمیدم ؟! میدونی دوست عزیزم چیو به من نشون داد ؟! : وقتی از زبان استاد میشنیدم ک تهمت زدن و غیبت کردن چقدر ناشایست هست و باید از روابطی ک توش تهمت زدن و غیبت کردن وجود داره فاصله بگیرم شروع کردم به رصد کردن آدمای دیگه . چرا ؟ چون تصورم این بود ک «من که اینطور نیستم» من که نه تهمت میزنم نه غیبت میکنم حالا ببینم کیا اینطور هست دور و برم ک رابطه م رو کم کنم باهاشون .
اما افسوس ! افسوس ک متوجه شدم من خودم یک تهمت زننده و غیبت کننده هستم. همین چند وقت پیش یکی از روابطم رو با این ضعف بزرگ نابود کردم.(که فقط خدا بهم باید رحم کنه) رفتارها و ویژگیهایی رو بهش نسبت دادم ک اون بنده خدا هرچقدر تلاش میکرد ب من بفهمونه ک اینطور نیست موفق نشد . من پشت سرش غیبت کردم . خیلی زیاد غیبت کردم . همه ش بدگویی ش رو کردم . به قول استاد باعث شدم نگرش دوستانش در موردش خدشه دار بشه . خدایا من مرتکب چ گناه بزرگی شدم . خدایا من خودم شدم مصداق همون بندههایی ک بهشون وعدهی عذاب دادی در حالی ک چقدر از خودم مطمین هم بودم ک من اینطوری نیستم . احتمالا اگر استاد یکی از اون دوستانی میبود ک من جلوی روشون اون تهمت و غیبتها رو به اون بنده خدا زدم حتمن دوستیش رو با من به پایان میرسوند و این چقدر برام دردناک میبود ک من دوستی چون استاد رو بخاطر این اشتباه بزرگ از دست دادم . الان دارم اشک میریزم .برای اولین بار در زمان نوشتن دیدگاه اشک میریزم . از صمیم قلبم از خدا طلب بخشش و آمرزش میکنم . میگم ک من چقدر گمراه بودم . چقدر اشتباه کردم ک به خودم اجازه دادم با قضاوتهای خودم و با درک و آگاهی محدود خودم سالها به اون آدم چیزی رو نسبت بدم ک ازش مطمین نبودم و فقط قضاوت ذهنم بود . چقدر من ملعبه ی دست شیطان شدم که از من بازیچه ای ساخت تا هرآنچه بهم تلقین میکنه بپذیرم. فقط میتونم بگم خدایا من به خودم ظلم کردم. ظلم بزرگی ک خودم رو سالها در رنج و عذاب تهمت و غیبت اون بنده خدا گرفتار کردم و ب این شکل از داشته و رابطه م لذت نبردم و همهش بیمار نگه داشتمش و اما تو (خدا) باز هم از من ناامید نشدی و خواستی ک من رو به شناخت برسونی تا بفهمم چقدر مسیرم اشتباه هست. چقدر رفتارم اشتباه هست . و اونوقت تازه چرا اینقدر برام سواله ک رابطه م با این شخص درست نمیشه. من همچین سمی رو به خورد رابطه م با اون بنده خدا میدادم ک این تهمت رو تو ذهنم و در برابر دیگران بهش میزدم و اونوقت انتظار داشتم ک چیزی درست بشه ! چه گمراهی بزرگی !. (الان ک دارم می نویسم تو ذهنم میاد صحنه هایی رو ک نرگس با حرص و خشم در حال سمپاشی بود و از اصل خودش دور و دورتر میشد و تازه بقیه رو متهم میکرد ب اینکه نمیذارن ک خودش باشه ) آه ! خدای خوب من ! خدای خوب منی ک همیشه حجم محبت و لطفت در حقم کاهش نداشت و همواره بهم فرصت دادی ، فرصت دادی ک خودم رو اصلاح کنم .اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت بر شما نبود، به یقین به خاطر آن تهمت بزرگی که در آن وارد شدید، عذابی بزرگ به شما می رسید فرصت دادی ک درک کنم و خودم رو بشناسم و خودم رو بهبود بدم . خودم رو به سمت بنده ی شایسته ی تو شدن پیش ببرم . خدایا شکرت . از خودت یاری میطلبم . من جز تو کسی رو ندارم . از تو میخوام ک کمکم کنی . کمکم کنی تا خط قرمز تهمت و غیبت رو درست و پررنگ و پررنگ ب دور وجود الهی خودم بکشم و هیچوقت هیچوقت واردش نشم . مگه میشه من تهمت زننده و غیبت کننده نباشم و در مدار چنین انسانهایی قرار بگیرم !؟ اصل قانون فرکانس چنین شرایطی رو فراهم نمیکنه . پس اگر دور و برم بودن چون خودم بودم و اگر خودم نباشم قطعا مصداق طیباتی میشم ک با طیبات تعامل خواهد داشت .
دیگه نذارم این ضعف بزرگ من رو از نعمتها و رحمت های الهی دور کنه و روابطم رو نابود کنه . دیگه خودم رو از رحمت الهی محروم نکنم و با دست خودم خودم رو گرفتار عذاب الهی نکنم .
آه ! چقدر سبک شدم . اگر من متعهد به نوشتن دیدگاه در هر قدم نمیشدم قطعا اینقدر در این فایل مکث نمیکردم و شاید احتمالا این ضعف رو هم نمی فهمیدم .
خدایا تو داری من رو برای مدار بالاتر آماده میکنی . تو داری من رو مهیای مدار بالاتر میکنی و دونه دونه جنبههای ک باید تغییر کنه رو در وجودم بهم نشون میدی. خدایا چطور شکرت رو بگم !
…
در مورد اینکه دنبال اینکه بقیه چیکار میکنند نباش هم فکر میکردم من مبرا هستم ولی وقتی در رفتارهام ریز شدم متوجه شدم ک در مورد بعضی از روابطم جستجوگر شدم و خواستم کنجکاوی بکنم در موردش و حتا گاهی حساسیت ب خرج دادم تو بعضی از روابطم ک ببینم دقیقا کجا رفته، چ کار کرده و … خب فک کنم این هم مصداق همین مورد هست و اینکه باعث مقایسه و هدر رفتن انرژی و … میشه و اصلا باعث میشه من از خودم و اصل خودم دور بشم و تمرکزم رو با توجه به دیگری هدر بدم و از خواسته های خودم غافل بشم و حتا گاهی حسرت بخورم .
من این رو کاملا درک کردم ک جستجو کردن و غیبت کردن در مورد افراد باعث میشه ک ذهنیت منفی در من شکل بگیره و این ذهنیت منفی رابطه م رو با اون شخص مدیریت میکرد و باعث میشد همه چیز رو از همون عینک ببینم و درک کنم ک خب درک اشتباهی هم بود و خب یه جورایی منتظر بودم اونچه ک من برداشت کردم رو ببینم تا باورم تایید بشه ک ببین من درست میگفتم ، چون ذهنیتم منفی بود و هم اینکه جنبه ی منفی اون فرد رو برای من برانگیخته میکرد و رابطه م هم با اون کیفیت ک باید پیش نمی رفت …
…
…
نمیدونم چرا به سمت این آیات کشیده شدم :
انَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿96﴾
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند به زودى رحمان براى آنان محبتى قرار مى دهد
فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا ﴿97﴾
در حقیقت ما این را بر زبان تو آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بدان نوید دهی و مردم ستیزه جو را بدان بیم دهى
خدایا من را دریافت کننده نوید و مژده های خودت قرار بده …
استاد قشنگم سپاسگزارم ازت 🩶 برای این آموزشهای گرانبها و برای این سایت و این فضا … قطعا خداوند به لطف این انرژی ک به زندگی امثال ما دادین ، بهترین بهترین ها رو به زندگی شما خواهد آورد .