مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 2 - صفحه 3

378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضیه برزه کار گفته:
    مدت عضویت: 2862 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    امروز یکشنبه 30دی ماه 1403

    مصاحبه با استاد _نحوه برخورد با تهمت

    خداروشاکرم برای شنیدن این فایل ارزشمند و پر از آگاهی های ناب

    اولین نگاه درست ب قانون بدون تغییر خداوند همینه

    تو به هر چیزی توجه کنی از اصل و اساس همان وارد زندگی ات می‌شود تو داری دعوتشون میکنی به زندگیت همون‌چیزایی که نمیخوای رو

    ب طور مثال از وقتی که یادم میاد حتی قبل اینکه با قانون آشنا بشم همیشه مخالف بودم وقتی میدیدم کلی ادم‌دور هم جمع شدن و بساط غیبت کردن ب راهه من جوری رفتار میکردم که انگار نمیشنوم‌که چی دارن میگن یا حتی بار هاشده صحبت بوده در مورد کسی داشتن غیبتش برا من میکردن فقط با یک جمله همه چیز ب اتمام رسیده گفتم مگه تو تو زندگی اون شخص بودی که ببینی اوضاع چطوریه تا با چشم خودت ندیدی حرفشم نزن و بنظرم هرچی که راجب بقیه بد بگی وارد تجربه ی زندگی خود آدم میشن اون آدم اتفاقی براش نمیفته

    و سوره حجرات آیه 12

    ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمان ها پرهیز کنید چرا که پاره ای از آنها گناه است و تجسس تو زندگی دیگران نکنید دنبال اینکه بقیه چیکار میکنن نباشید ما چیکار داریم به بقیه چرا باید بقیه اینقدر برای ما کاراشون مهم باشن ؟ مگر اینکه ما هدف و انگیزه نداشته باشیم !اگر انگیزه و هدف باشه ما وقت نداریم ببینیم که بقیه دارن چیکار میکنن دقیقا الان که اینترنت هست و شبکه های اجتماعی باعث شدن ما نگاهمون ب دیگران باشه و وقتی که نتایج آنها رو ببینم و درصد راست بودن یا دروغ بودنش مشخص که نیست ما احساس ناکافی بودن کمبود بهمون دست میده در بسیاری مواقع وکلی از تهمت هایی که ب یکدیگر میزنن و ما فکر می‌کنیم درسته و در صورتی که غلطه

    و یک نکته کلیدی

    یکی از کارهایی که میتونیم بکنیم غیبت درمورد بقیه نشنویم

    و چقدر عمل ب این آگاهی ها قدرت ن گفتن زیادی می‌خواد

    و اگر ما ذهنیت منفی راجب کسی نداشته باشیم ما روی خوب اون رو برانگخیته می کنیم

    دقیقا پس همه چیز از ذهنیت خودمون نشأت میگیره

    خداوند داره با همه ی ما صحبت میکنه در هر لحظه ن فقط پیامبرا

    وخداوند امرزنده ی مهربان است

    و سپاس برای استادعزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 349 روز

    به نام رب مهربان

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته ارزشمندم

    سلام به اعضای خوشبخت سایت

    خدایا ازت ممنونم که هدایتم کردی به این سایت و افتخار شاگردی استاد عباسمنش رو نصیب من کردی. خدایا سپاسگزارتم. نعمتت رو در حق من تمام کردی

    “اگر ما ذهنیت منفی در مورد کسی نداشته باشیم روی خوب او را برانگیخته می کنیم”

    “اگر شنونده غیبت باشید، آن وجه را (در وجود کسی که از او غیبت شده) نسبت به خودتان برانگیخته می کنید”

    استاد جان این جمله تون رو بارها و بارها برای خودم تکرار کردم و نوشتم توی دفترم تا مرتب مرور کنم. من این قانون رو خیلی تجربه کردم.

    من حدود 9 سال قبل برای مصاحبه وارد سازمانی شدم که در حال حاضر در اون فعالیت می کنم. مدیرعامل مستقیما با من مصاحبه کرد. در تمام مدت مصاحبه من هر چه در این مرد دیدم چیزی نبود جز خوش فکری، احترام، ادب، درک، سواد، پاکی، باور ثروتمند، حمایت و ارزشمندی. خوب همون لحظه بلافاصله بعد از مصاحبه هم به منشی گفتند که کارهای من رو انجام بدن و استخدام شدم با پرداختی بسیار بیشتر از عرف اون زمان. اونقدر این استخدام آسون و سریع بود که همه تا مدت ها فکر میکردن از آشنایان مدیرعامل بودم یا اینکه پارتی بازی چیزی شده. من خودم هم با شما آشنا نشده بودم اون موقع و نمیتونستم درک کنم این خداست که داره من رو آسون می کنه برای آسانی ها.

    چند روزی که به رفتارها و گفتار پرسنل دقیق شدم دیدم که تقریبا همگی مشغول غیبت از مدیرعامل هستن. اوایل که داخل رستوران سازمان برای ناهار رفته بودم همزمان شد با حضور سایر خانمهای شرکت و ناخواسته شنوای غیبتشون شدم. از نظر همه اونها مدیرعامل یک مرد بیسواد، اهل تبعیض، بی ادب و چشم ناپاک بود که هیچ احترامی برای خانمها قائل نیست و فقط نگاه جنسی داره. و جالبتر اینکه به من توصیه کردن که :”ببین تو تازه واردی حواست به این آقا باشه و …”.

    اما من تمام مدت صحبتهای اونها در ذهنم خلاف اون حرفها بود. و بهشون گفتم من کاملا برعکس شما فکر می کنم. تا بحال غیر احترام ندیدم اصلا از این آقا. جوابشون این بود که تو خیلی ساده ای! حالا به حرف ما میرسی….

    الان بعد از 9 سال من هنوز از مدیرعامل جز احترام، ادب، حمایت، پاکی و محبت هییییچ ندیدم. من در واقع ناآگاهانه وجه خوب مدیرعاملمون رو برانگیختم چون نپذیرفتم اون حرفها و غیبت ها رو و توجهم به بزرگواریهای این مرد بود.

    اما سایر همکاران دقیقا وجه مخالف این مرد رو برانگیختن با غیبت و تهمت و بدگویی.

    چقدر برام جذابه این قانون. چقدر قشنگه این دنیا. و چقدر خوبین شما استاد.

    استاد جان من خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1016 روز

    سلام استاد عزیزم واقعاً ممنون و سپاسگزارم که حدود دو ساعت وقت گذاشتین و در این مورد برای ما صحبت کردین تهمت زدن غیبت کردن قضاوت کردن بدبین شدن این‌ها مسائلی هست که در روزمره ما درگیرش می‌شیم و من واقعاً خوشحالم از اینکه از همون دوران نوجوانی این خصوصیت رو تا حدودی توی خودم داشتم و اصلاً برام جالب نبود که بدونم زندگی دیگران چطور پیش میره مشکلات و مسائلشون چیه به چه موفقیت‌هایی دست پیدا کردن و بخوام خودمو باهاشون مقایسه کنم و یادمه هر زمانی که مادرم میومد به من توضیح بده که زهرا فهمیدی فلانی چی شد می‌خواست شروع کنه به صحبت در مورد زندگی دیگری بهش می‌گفتم مامان اصلاً به من ربطی نداره اصلاً برام جذاب نیست و اون موقع‌ها من اصلاً استاد رو نمی‌شناختم ولی زندگی خودم برام خیلی جذاب‌تر بود تا زندگی بقیه چیز خاصی تو زندگیم نداشتم موفقیت خاصی نداشتم ولی تو همون سن و سال کم همیشه در جستجوی حقیقت زندگی بودم یادمه اون روزا کتاب‌های موفقیت زیاد می‌خوندم چون به این شکل که الان هست دسترسی به اینترنت نداشتم یادم کتاب راز رو چندین بار خونده بودم خلاصه این اخلاق خودم رو تحسین می‌کنم و این حرف استاد رو کاملاً قبول دارم که وقتی پای غیبت بقیه می‌شینیم واقعا نسبت به اون شخص سوم ناخودآگاه بدبین می‌شیم برای همین زمانی که ازدواج کردم و از خانواده‌ام چیزهایی رو می‌شنیدم که منفی بود نسبت به همسرم حرفشون رو قطع می‌کردم و کلاً بحثو عوض می‌کردم بهشون می‌گفتم اگر از شوهرم گله‌ای دارید بهتره به خودش بگید چون هر دوتون یک انسان عاقل و بالغ هستید به من ربطی نداره حتی این جمله رو به همسرم هم چندین بار گفتم در مواقعی که خواست از خانواده ام نقد کنه یه داستان خیلی جالبم هست زمانی که قسمت اول این فایل روی سایت قرار گرفت با خودم گفتم من که با این موضوع درگیر نیستم تهمت و از این حرف‌ها پس ولش کن نمی‌خواد اینو گوش بدم اما فردای همون روز برای من یک مسئله‌ای به وجود اومد که تا دو روز سردرد داشتم به خاطر تهمتی که به من زده شده بود که نهایتاً من از کوره در رفتم و به شدت عصبانی شدم چون داشتم سعی می‌کردم طرفم رو با صحبت و دفاع از خودم قانع کنم بعد که این فایل رو گوش دادم دیدم چه اشتباهی کردم و این شد برام یه درس بزرگ

    اینکه در مقابل تهمت سکوت کنی از خودت دفاع نکنی واقعاً خیلی سخته خیلی خیلی سخته کار هر کسی نیست خیلی آدم باید روی خودش کار کرده باشه تا به این درجه برسه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    به نام خالق عشق و شادی و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم در این مسیر الهی

    خیلی خوشحالم در مسیری هستم که راهنمای ما انقدر دقیق و موشکافانه رفتارهایی که منعکس‌کننده کانون توجه مثبت و منفی ما هستند رو انقدر خوب تشخیص میدن و می‌تونند راهکارهای مناسب ارائه بدن

    گاهی انقدر رفتارهای نامناسب ما برامون عادی میشه (به‌قول قرآن شیطان اعمال زشت رو زیبا جلوه میده) که تشخیصش گاهی ساده و بدون درد نخواهد بود.

    همین عادی شدن صحبت کردن، تجسس کردن و انتقاد کردن از دیگران چقدر کیفیت زندگی مارو تحت تأثیر قرار میده، اینکه انقدر سخت میشه کنترل کانون توجه برای ما و انقدر راحت به شبکه‌های اجتماعی و دیگران اجازه میدیم روی ما تأثیر بگذارند اغلب به این دلیل میتونه باشه که ما پیش زمینه یا این عادت رو داریم در خودمون، ما داریم آگاهانه یا ناآگاهانه در معرض تهمت و غیبت قرار میدیم خودمون رو، به‌همین دلیل هم هست که نمی‌تونیم قاطع باشیم در ترک یه سری عادت‌های منفی چون داریم ازش لذت میبریم.

    مثل کسی که معتاد باشه به مواد، هرجا که صحبت مواد باشه براش لذت‌بخشه هرچند که در کلام چیزی دیگری رو به زبان بیاره

    اما اگر ما ترک کنیم یه سری عادت‌هارو آگاهانه، ناخودآگاه ریشه اون رفتار در زندگی ما کمرنگ و میشه گفت از بین میره.

    کسانی که ورزش به ویژه‌ای حرفه‌ای انجام میدن تمایلشون نسبت به دراگ‌ها و الکل کم میشه در حدی که اصلاً ممکنه مصرفی هم نداشته باشند.

    از نظر فیزیولوژیک هم چون بدن داره دوپامینش رو از یک رفتار مناسب کسب میکنه دیگه عملاً نیازی نداره که بخواد این دوپامین از منبع غیرمثبتی ایجاد بشه.

    نکته جالبش اینجاست عمدتاً کسانی که زیاد درباره دیگران صحبت میکنند آدم‌های تعصبی و انتقادناپذیری هم هستند در حدی که خونشون به جوش میاد وقتی درباره خودشون یا کسانی که در معرض علاقشون هستند صحبت و علی‌الخصوص انتقادی میشه.

    جالب‌ترش زمانیه که خیلی اوقات این افراد از هم پیشی هم میگیرند و یه مسابقه‌ای دارند سر اتهام بیشتر و سنگین‌تر، این رفتار هم شکل بزرگ‌ترش رو میشه در رسانه‌ها دید که چه جنگیه سر اینکه چه کسانی تجهیزات و منابع موثق‌تری دارند برای یک اتهام یا یه حادثه‌ای که پیش میاد.

    درباره همین اتفاق اخیری که در لس‌انجلس هم افتاد با اینکه من اصلا هیچ اطلاعی دربارش ندارم اما در حد یکی دوبار یه چیزهایی شنیدم که فارغ از مضحک و دروغ بودنش به خودم گفتم آقا اگر آدم یه جو عقل داشته باشه آیا به نظرش مضحک نمیاد این اتهام چه برسه واقعیت باشه!؟

    یه ملاک میتونه این باشه برای تشخیص سطح هوش و پیش‌بینی آینده ارتباطی ما، آدمایی که درباره دیگران صحبت میکنند همیشه عقب‌افتادن و بودن با اون‌ها بدون‌شک مارو هم عقب میندازه.

    خود من هم خیلی اوقات تو این دام افتادم به‌ویژه در بحث کسب‌وکار یعنی گاهی متعجب میشم ازینکه چقدر راحت من برام پیش‌فرض منفی ایجاد شده درباره آدم‌هایی که حتی یکبار هم باهاشون به‌طور جدی هم‌کلام نشدن و پیش پیش گفتم پیش خودم نه این آدم اینجوریه.

    اصلاً همین رفتار به ما خیلی وقتا اجازه نمیده خیلی از ایده‌هامون رو اجرایی کنیم چون پیش‌فرض مناسب درباره آدم‌ها و شرایط نداریم، ما حتی اغلب درباره آینده خودمون هم به خودمون تهمت میزنیم درصورتی‌که واقعیت اینه اگر ما به یه سری چیزها نرسیدیم ممکنه هنوز بلدش نباشیم نه اینکه کلاً نتونیم برسیم.

    معمولاً افرادی که عادت به تهمت دارند در مورد خوش‌بینی خیلی مقاومت دارند و اصلاً خوش‌بین بودن رو یک رفتار احمقانه میدونند و ادعاشون هم اینه واقعیت خوب نیست همیشه بده.

    واقعاً که بودن در فرکانس درک مفاهیم قرآنی یک نعمت بسیار بزرگه و از خدای مهربان، استاد عزیز و همه عزیزانی که کمک میکنند به درک بیشتر این مفاهیم سپاس‌گزارم

    ان‌شالله همه ما بتونیم بیشتر و بیشتر در مسیر نعمت‌ها باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2227 روز

      سلام و درود به دوست عزیزم آقا احسان گرامی

      امیدوارم در پناه حق حالتون خوب باشه و در آرامش الهی باشید

      دوست داشتم بیام و بنویسم و تشکر کنم از شما

      همیشه دیدگاه های شما رو زیر فایلی ببینم ، می خوانم

      و

      خود شما یکی از همون عزیزانی هستید که به درک بهتر این آگاهی ها کمک می کنید

      دیدگاه های شما مثال محور هستش و این مثال ها به درک بهتر صحبت های استاد و مفاهیم قرآنی کمک می کنه

      سپاسگزارم

      در پناه حق روزگاری خوب و شاد داشته باشید و در مسیر درست پایدار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    منصوره علوی گفته:
    مدت عضویت: 1805 روز

    سلام استاد عزیزم

    به خودم میبالم که در این سایت خدایی هر روز دارم درس زندگی میگیرم

    سالهاست که دور از تمام نازیباییها هستم وآگاهانه تلاش میکنم انسان درستی باشم

    ودر مورد غیبت همیشه اینو به خودم یاداوری میکنم که صحبت کردن در مورددیگران ظالمانه ترین کارممکنه وخیلی حواسم هست در مکانهایی که در مورد دیگران صحبت میشه نباشم

    وهرزمان در مورد دیگران صحبتی هست من شروع میکنم به تعریف کردن از اون شخص

    وکلا فضا تغییر میکنه

    استاد جانم خدارو شکر که در مسیر درست قراردارم

    خداروشکر سالهاست خیلی حواسم هست که غیبت نکنم وکاری به دیگران نداشته باشم چون وقتشو ندارم

    اینقدر تو این مسیر ثابت قدم بودم که میدونم غیبت وتهمت چه انرژی از آدم میگیره

    خدایا شکرت که حرف مردم هیچ اهمیتی برام نداره

    اینقدر به مسیری که توش هستم مطمئنم که اگر هر زمان احساسم بد میشه سریع به خودم رجوع میکنم ودلیلشو پیدا میکنمودیگه بیرون دنبال مقصر نمیگردم

    ومدتهاست آدمهای درست سر راهم قرارمیگیرن

    ومن بیشتر ایمان پیدامیکنم برای دریافت آگاهی‌هایی که دریافت میکنم

    روزهایی رو دارم سپری میکنم که پر از حس سبکی پر از یاد خدا پر از دریافت آگاهی پر از خودشناسیه

    استاد عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    فرنوش بیگدلی گفته:
    مدت عضویت: 2567 روز

    سلام به همگی

    هنوز فایل گوش ندادم ولی تو کامنتم تو فایل قبلی گفتم که چطور تونستم در مقابل تهمتی که بهم زده شد کنترل ذهن کنم و نتیجه بهشتی اش هم ببینم!

    خواستم به طور کلی یبار دیگه برای خودم مرور کنم که چه منطق هایی باعث شد حالمو خوب کنم و برعکس همیشه که حس قربانی شدن میخواست نابودم کنه اومدنش خیلی دیری نپایید و زود فرار کرد :

    1) گوش دادن توحید عملی و فقط روی خدا حساب کن :

    باورای استخراج شده :

    توحید و فقط روی انرژی خدا حساب کردن

    خدایی که با افکارمون تو زندگی مون قوی اش می کنیم یا ضعیف / چقدر امور در دست بگیره / اجازه بدیم تا چقدر و در چه زمینه هایی ازمون حمایت کنه پس همه چیو تا بی نهایت به خودش باید سپرد / قدرت فقط از آن اوست و لا غیر/ کسی در مقابل اراده ی او که از اجازه ی ما نشأت می گیره هیچ قدرتی نداره / سریع الاجابه است زود واکنش میده به فرکانس هامون

    داشتن توحید باعث میشه که بتونی احساساتت را کنترل کنی ولی حتی اگر بلرزی ، بترسی باز سر موضع ایمانت بمونی

    2) قسمت باور های نسبت به خداوند در ج 1 عزت نفس

    کسی که خودش به نیرومندترین قدرت عالم می سپره و باور لیاقت و وصل بودن به این انرژی حمایت گر را می سازه

    پس نباید از تهدید، بدگویی ها و تهمت های دیگران در قبال خودش بترسه

    چون همه چیز در الخیر ما فی الوقع جلوه گر میشه حتی اگر ظاهرش زشت و اذیت کننده باشه

    حتی اگر باعث رویگردانی آدما یا ازدست دادن موقعیتی باشه

    بازم به نفع ماست

    3) رها بودن و عدم وابستگی حال مون به دنیای بیرون !

    کسی که حالش دلی و واقعی خوب باشه بر او افزوده می گردد حتی وقتی شرایط و احوال ظاهری اینو نمی گن

    ولی باید این اطمینان داشت که هر اتفاقی به نفعمه.

    همه ی اینا هم تکاملی و همراه یا منطق برای ذهن رخ میده هیچی یه دفعه ای نیست کن و فیکن لحظه ای نمیشه چون باورهای ما هم یه دفعه تغییر نمی کنه مگر اینکه اینقدر منطقی که میاریم قوی باشه که در لحظه باورمون عوض کنه مثالش زکریاس که وقتی روزی و رزق های بغیرالحساب و لا یحتسب مریم را دید درجا از خدا چیزی که بنظرش محال بود یعنی در خواست فرزند کرد یعنی اینقدر ایمانش زیاد شد چون سطح در خواست ها و آرزوهامون سطح ایمان و باور مون نشون میده .

    4) قضاوت نکردن

    دو‌روزه این چالش شروع کردم چون دیدم چقدر انرژی که میتونه صرف ساختن بشه حروم توجه های بیهوده از دیگران میشه !

    تازه می فهمی چقدر هرز انرژی داشتی خودت خبر نداشتی!

    قطعا ذهن که عادت کرده به قضاوت بازم کار خودش می کنه ولی درجا استغفرالله کردن ها هم حس پاکی بیشتری بهم میده !

    به حدی انرژیم بالاتر برده و حس اتصال بیشتری دارم که حد نداره !

    جالبه که آدما هم بیشتر بهم محبت و تعریف می کنن خودجوش !

    انگار اون انرژی قضاوت حاله ای ایجاد کرده بود بین من و‌دیگران اجازه نمیداد آدما وجه الهی شون نشون بدن !

    خیلی دارم به این جمله استاد فکر می کنم که در جلسه 1 عزت نفس می گه

    خدایی که منو قضاوت نمی کنه منو همینجور که هستم می پذیره دوست داره!

    در صورتی که خدایی مخالف همه ی اینا تا حالا گفته بودن که قضاوتت می کنه هیچی تازه مجازاتت هم می کنه !

    خدا که خداست قضاوت گر نیست پس من بیام خودمو و دیگران را هی قضاوت کنم ؟!

    حیف انرژی و فرکانسم نیست ؟!

    ته خود قضاوتی میشه خودسرزنشی کمالگرایی به تعویق انداختن حرکت نکردن و منفعل بودن چون خودت و شرایطت را کافی و مناسب اقدام نمی بینی !

    منم اگر میخوام روحم خدایی و سبک باشه پس باید این عادت درخودم پروش بدم!

    جهان آینه است قضاوت نکنم پس کمتر مورد قضاوت قرار می گیرم اگر بشم درسی برای رشدم خواهد داشت !

    بهتر میتونم جلوی حس قربانی شدن بگیرم و کنترل ذهن کنم چون منطق دارم !

    حتی پاشنه آشیلم که نظر دیگران درموردم هست برام کمرنگ تر شده

    چون قسمت قضاوت کننده ام اینقدر در مورد قضاوت دیگران درموردم نمیتونه صحبت کنه !

    یه حسی همش می گفت اینارو بنویس و حالا که اینارو نوشتم انگار سبک شدم

    و خالیم برای گوش دادن به این فایل و پذیرش !

    الله اکبر از نتیجه فوری (دوباره ویرایش کردم اضاف کردم )

    همسرم همین لحظه رفته شرکت برای مصاحبه بهم پیام داد من ناهار خوردم برام درست نکن گفتم کجا چی ؟

    گفت شرکت کباب داد

    آخه کجا دیدی بری مصاحبه برای کار تازه ازت پذیرایی کنن اونم کجا ؟ جایی که من تو کامنت قبلی گفتم این شغل را منتفی شده می دونستم !

    این است حکایات معجزات توحید و کنترل ذهن در مقابل تهمت !

    خدایا شکرت تو تا این حد عاشق اینی ما موحد بشیم چشم عشقم !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    به نام هدایت الله

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم در این سایت الهی

    خداروشکر میکنم امروز هم با آگاهی‌های خوب استاد چقدرایمان و اصل توحید را بهتر درک میکنم ودر زندگی اجرا میکنم من با افکار و باورهای خودم را به خدای بزرگ و مهربان می‌سپارم خدایا شکرت چقدر روند زندگی من بهتر و بهتر پیش می‌رود

    یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ ۚ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ ۖ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ۚ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ(73 حج)

    ای مردم! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانی را که غیر از خدا می‌خوانید، هرگز نمی‌توانند مگسی بیافرینند، هر چند برای این کار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چیزی از آنها برباید، نمی‌توانند آن را باز پس گیرند! هم این طلب‌کنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان

    پیام های این آیات، به زیبایی رفتار هماهنگ با قانون را به ما یاد می دهد. چون خداوند می داند که طبق قانون بدون تغییر او، اگر با هر استدلال و احساس حقانیت، به ناخواسته توجه کنی، قطعا ناخواسته های بیشتر وارد زندگی ات می شود. خداوند می داند که اگر هر مومنی-به هر دلیلی- حلقه ای از این زنجیره بشود، قطعاً وارد مدار تجربیاتی می شود که آنها را دوست ندارد. شما کنترلی بر اینکه دیگران درباره شما چه حرفی بزنند نداری، اما کنترل کاملی بر واکنش خودت درباره آن گفته ها داری و آن واکنش ها، نتیجه نهایی را مشخص می کند نه حرفهای دیگران؛

    کانون توجه شما، مهم ترین سرمایه شما برای خلق تجربه هایت است. شما این سرمایه را در کدام مسیر خرج می کنید؟ خلق خواسته ها؟ یا خلق ناخواسته ها؟!چون به هر آنچه توجه کنی، اساس آن جنس از توجه را در زندگی ات گسترش می دهی بنظرم این مطالب تمام آن چیزی هست که من راجب تهمت و حرف مردم باید بدونم ، اولا اینکه بدونم هیچ کنترلی روی حرفای دیگران ندارم هرچقدر که من آزادم راجب دیگران حرف بزنم همینقدر هم دیگران آزادن که راجب من نظر بدن و این آزادی رو جهان دراختیار ما قرار داده و هیچ جوره نمیشه جلوشو گرفت

    دوماً من توانایی کنترل کانون توجهمو دارم و خبر خوب اینکه فارغ از اینکه دیگران چی میگن نتیجه نهایی رو کانون توجه من رقم میزنه ،پس چه چیزی مهم تراز اینکه مراقب کانون توجهی باشم که کنترلش در دستان منه و نتیجه ی نهایی رو رقم میزنه، حالا همه ی این آگاهی ها پشتوانه میخواد که انجامش بدم به صورت عملی و پشتوانه ش همون باوری هست که نسبت به این آگاهی ها دارم و خدارو شکر میکنم که من منبع تأثیر گذاری به نام این سایت دارم تا بتونم این جواهر هارو برداشت کنم و تو زندگیم عملیش کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    مریم جُلقازی گفته:
    مدت عضویت: 912 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز

    سلام به دوستان نازنین

    استاد صحبت های شما به جان دلم میشینه

    اصلا تغذیه روحم شده

    می‌خوام از یه دوست عزیزی(سعیده جان شهریاری) که عادت قشنگی داره و ابتدای کامنت هاش آیاتی از قرآن رو می‌نویسه الهام بگیرم و منم این کار رو انجام بدم

    آیه ای که شاید اون روزی که می‌خوام کامنت کنم رو بنویسم، فارغ از اینکه آیا اون آیه به اون مطالب فایل ربطی داره یا نه، چون خودم با خوندن آیاتی که دوستان در کامنت هاشون از قرآن مینویسند حداقل به یک آگاهی هرچند کوچک هم میرسم و برای خودم دلنشین و پندآموز بوده دوست دارم خودم هم این کار رو من بعد انجام بدم.

    وَإِذَا لَقُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ إِلَىٰ شَیَٰطِینِهِمۡ قَالُوٓاْ إِنَّا مَعَکُمۡ إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ«١4‮ بقره»

    و هر گاه ملاقات کنند مؤمنان را گویند ایمان آوردیم و چون خلوت کنند با شیاطین خود گویند همانا ما با شمائیم نیستیم ما جز مسخره‌کنندگان

    استاد عزیزم من کلمه ی اعتراض کردن رو از شما آموختم و از اون به بعد سعی کردم که حواسم به این موضوع باشه، من کلا آدمی بودم که یا جواب مسخره کردن و تهمت زدن آدم هارو نمی‌دادم و بعدا با خودم خودخوری میکردم که چرا جوابشو ندادی،جرات نداشتی بگی، چقدر تو ضعیفی و کلی به خودم نسبت های بی روا میدادم و خودم رو سرزنش میکردم که در مقابل صحبت های نادرست دیگران جواب ندادم یا میرفتم تو دل طرف و یجوری جوابشو میدادم که دوباره بحث ادامه پیدا می‌کرد و تبدیل به کل کل میشد و من میرفتم تو بازی که اتفاقا اون آدم دوست داشت راه بندازه و کلی انرژیم گرفته میشد، در هر دوی این حالت ها نتیجه یکی بود، حال بد و انرژی پایین و یه جور خستگی که انگار کوه کندم، جسمی و روحی انرژیم کم میشد و تا مدت ها ذهنم درگیر یه موضوع خیلی ساده و پیش پا افتاده بود که میشد اصلا بهش توجه نکرد

    از وقتی که از شما کلمه اعتراض رو شنیدم مخصوصا در مورد اون آیه ای که از حضرت ابراهیم در مواجه پدرشون آوردید که خدا اونجا به حضرت ابراهیم میگه اعتراض کن و حتی وارد مدارش هم نشو فهمیدم که چقدر قشنگ این کار رو خدا بهمون گفته انجام بدیم و فقط هم بخاطر خودمون، برای خودم اینطور تعبیر کردم که چقدر خدا مارو دوست داره که میگه نکنه عزیزدل من تو انرژیت رو کم کنی،نکنه از مسیر منحرف بشی، تو خیلی با ارزشی خودت رو وارد این بازی های کم ارزش و سطحی نکن، حتی چند روز پیش داشتم با همسرم در خصوص این موارد صحبت میکردم که به این رسیدیم که وقتی خدا تو قرآن میگه به پدر مادرتون اُف نگید بخاطر خودته نه بخاطر پدر مادرتون، چون شما اگه حتی رو ترش کنی از پدر مادرت یا جوابشون رو با خشم یا کلماتی حتی بلند بدی بعدش خودت حالت بد میشه که من چرا با پدر مادرم بد صحبت کردم، بازم داره بخاطر خودت میگه که باهاشون به نرمی سخن بگو که بعدش نیوفتی تو دام سرزنش و احساس بد چون قطعا اگه خوب صحبت نکنی باهاشون وجدانت اذیتت می‌کنه، اینم خدا داره بخاطر خودمون میگه

    من قبلا فکر میکردم اگه جواب کسی که داره منو به هر نحوی با صحبت هاش آزرده می‌کنه ندم یعنی کم آوردم یا دارم این اجازه رو بهش میدم بازم از این مدل حرف ها بهم بزنه در حالیکه الان فهمیدم دقیقا برعکسشه، اگه من جواب بدم به هر نحوی حتی با قیافه گرفتن و قهر کردن، هر واکنشی بدم یعنی دارم به اون آدم اجازه میدم وارد مغز من بشه و دارم بهش میگم ببین من از این نقطه آسیب پذیرم بازم میتونی از این راه وارد بشی و اون رفتار قطعا بازم تکرار میشه چه از اون طرف چه از فرد دیگه ای

    خدارو شاکرم که تا حد خوبی این موضوع رو فهمیدم و باید ادامه بدم این مسیر رو

    آخ که اون لحظه ذهنم با تمام وجود میگه جوابش رو بده، یه چیزی بگو اما اونجاست که من باید قانون یادم بیاد و اغراض کنم

    حتی تو رانندگی کردن دارم میبینم وقتی یکی میپیچه جلوم یا پشت سرم هی نور بالا میزنه و

    به ذن خودم داره منو اذیت میکنه می‌خوام هی بوق بزنم و برم دنبالش اعتراضم رو عنوان کنم ولی چه فایده؟ تهش حال خودمه که بد میشه، تهش خودم اذیت میشم و اعصابم بیشتر بهم می‌ریزه، دارم جدیدا هی مشاهده میکنم احساسم رو و میگم بگذر تموم شد رفت و خودم رو آروم میکنم

    استاد من از زمانی که تصمیم گرفتم که حواسم به خودم باشه نه آدم های بیرون، جهان دست به کار شد و آدم هایی که تو این مسیر نبودن رو از زندگیم خارج کرد، آخ که اولش چه احساس تنهایی بدی داشتم، احساس میکردم من یه چیزیم شده، میگفتم همه ی آدم ها که نادرست نیستن تو دیگه خیلی داری مته به خشخاش می‌ذاری که تنها شدی و اون تنهایی واقعا اولش اذیت کننده بود اما وقتی تاب آوردم تو اون تنهایی و دوستام یک دهم شدن و رفت و آمدهام یک دهم شدن دنیا پاداشش رو بهم داد، یه استادی داشتم که می‌گفت باید به خیلی چیزا نه بگی که اون چیزی که برای تو میاد رو بهش آره بگی، اگه اولین چیزی که سر راهت قرار میگیره رو بهش آره بگی دیگه اونی که برای تو هست نمیاد چون فضاش رو قبلا با یه چیزی که برای تو نبوده پر کردی.

    الان یجوری شده که اگه بهم بگن مریم بیا برو همون روابط رو داشته باش من اصلا نمیتونم بهش حتی فکر کنم چه برسه بخوام انتخابش کنم.

    الان با عزت نفس و اعتماد به نفس خیلی بیشتری روابطم رو انتخاب میکنم و اگه هرجایی دیدم اون رابطه مناسب نیست به راحتی ازش میام بیرون یا کمش میکنم، منی که به شدت از تنهایی می ترسیدم و دوست های بسیاری داشتم الان اصلا نمیتونم و نمی‌خوام که دوست های زیادی داشته باشم، به قول شما استاد اصلا نمی‌رسم به اینکه بخوام هندل کنم روابط متعدد رو چون برنامه ریختم برای خودم و کارم و پیشرفتم و فرصت که ندارم هیچ، همون فرصتی هم که برای تفریحم دارم ترجیح میدم بذارم با آدم هایی که در کنارشون راحتم و باهم انرژی خوبی داریم و خودم رو پر کنم از انرژی خوب بجای اینکه خالی بشم تو اون رابطه

    الان خودم نسبت به قبلم 99 درصد بهتر شدم تو زمینه غیبت کردن و تهمت زدن و پشت مردم صحبت کردن و اصلا سرم تو زندگی بقیه بودن، وقتی هم که این فکرها و قضاوت ها میاد تو ذهنم که می‌دونم که طبیعیه که بیاد نجوای شیطانه با شوخی به خودم میگم به تو چه، یه دوستی داشتم می‌گفت که یه جمله جالبی داشت می‌گفت : به من چه ، به تو چه

    خیلی جمله اش رو بامزه می‌گفت این مواقع من این جمله میاد تو ذهنم که به تو چه

    اگه بهش توجه کنی حتماااااا حتما بی برو برگرد، یک ثانیه هم شده جای اون آدم قرار میگیری که بعدا بفهمی چرا اون آدم اون کار رو کرد،میخوای تجربه اش کنی؟ بعد میگم نه و کم کم از اون فکر و قضاوت خالی میشم

    استاد شما یجایی می‌گفتید اگه فعلا نمیتونید خوب ذهنتون رو کنترل کنید زبونتون رو که میتونید کنترل کنید، در موردش حرف نزنید حداقل، در مورد ناخواسته تون حداقل صحبت نکنید ،چقدر خرفتون درست بود، ذهن هزار و یک فکر در رو واردش میشه اوکی اگه نتونستی خوب مدیریتش کنی مدیریت زبونت رو که داری عزیزم اونو به چرهض در نیار برای گفتن چیزی که نازیباست

    یجایی یه صحبت قشنگی از یک فردی شنیدم که می‌گفت حرام رو برای ما اشتباه معنی کردن، حرام به این معنیه که اون کار برای تو خوب و درست نیست، ممکنه حتی نشستن تو در یک جمعی در اون زمان حرام باشه، نه اینکه اون جا غصبی باشه نه یک جای معمولی یک گفتگویی میشه که روح تو میفهمه الان نباید اینجا باشه اونجا نشستن برای تو حرامه، بازم اینو خدا گفته برای خودمون، برای اینکه حال خودمون خوب باشه

    استاد شک ندارم که تهمت زدن فردی که بهش تهمت زده رو پایین نمیاره شک ندارم به این موضوع ولی اونی که تهمت میزنه رو نابود می‌کنه

    الان هم اگه یکی بهم تیکه بندازه مسخره ام کنه یا تهمت بزنه نمیکنم حالم بد نمیشه چرا میشه که اونم دارم مسیر تکاملیش رو طی میکنم که کمتر و کمتر برام مهم باشه اما حداقل کاری که میکنم اینه که جواب نمیدم، یا یه لبخند میزنم و رد میشم یا کلا با انتخاب خودم سکوت میکنم یا مکان رو تغییر میدم و در نهایت یه کاری میکنم وارد بازیش نشم

    خوب دارم این مسیر رو طی میکنم

    هنوز خیلی جای کار دارم که روی خودم کار کنم که حرف مردم برام مهم نباشه خیلی راه دارم اما تا اینجاش رو خوب اومدم و نتایج خوبی هم گرفتم ازش

    من یک قدم برمیدارم خدا منو می‌ذاره روی دوش خودش هزار قدم می‌بره جلو

    خدای من میتونم که هر لحظه هوام رو داری، با عشق همراهمی ، ازت بازم بیشتر میخوام، هربار که یادم رفت این هارو با نوازش سرم رو برگردون به مسیر درست، گوشم رو باز کن برای شنیدن زیبایی ها، تو همون یک قدم برداشتن هم تویی که داری قدم برمی‌داری، متواضع ترم کن به خودت

    در پناه خدا زنده باشید استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    رامش فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 684 روز

    درود و سلام خدمت شما استاد نهایت عزیز

    امید که خوب و سر حال باشید

    و درود خدمت همه ای همفرکانس های عزیزم !

    چقدر آگاهی این فایل مثل برای ما ضرورت بود که باید شنیده میشد و شنده هم شد

    در بسیار از موارد ما فکر میکنیم که همه موارد را میدانیم و فکر میکنیم که از دیگران هم بالاتریم و همین است که کوتاهی وقتی از دستمان سر میزنه عاجل میایم خو را سر زنش میکنیم

    و عینا در بسیار از موارد با دیگران هم همین قسم رفتار میکنیم و میخایم با چند آگاهی اندکی از سیستم آگاهی که داریم میخایم دیگران را قضاوت کنیم و یا در هر حالت بد تر آن میخایم تهمت بزنیم به دیگران

    خدایا برای این همه نعمت های که در هر لحظه نصیب من کردی سپاسگذارم میخایم بیشتر و بیشتر نصیب من کنی !

    در حفظ الله باشید !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    باران و ایوب گفته:
    مدت عضویت: 1611 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    وهمه دوستان

    باران:

    استاد چقدر قشنگ بود یه انرژی فوق العاده گرفتم باعشق گوش میدادم و لذت میبردم از این سخنان گرانبهاتون .

    درمورد خودم و تجربیاتم براتون میگم من از بچگی با همه دوستام و هم کلاسیام فرق میکردم من 33سالمه واز موقعی که یاد گرفتم نماز بخونم وقران بخونم این غیبت و قضاوت و دوست نداشتم ازش دوری میکردم و قران زیاد میخوندم و از خوندنش لذت میبردم سالی چند بار قرآنو ختم میکردم ،همیشه به آیه های غیبت و تهمت برمیخوردم موهام بدنم سیخ میشد یه حسی داشتم و از این قضاوت و تهمت دوری میکردم همه اعضای خانوادم میدونستن من از تهمت و قضاوت بدم میاد هیچوقت پیش من از این بحثا نمیکردن. ولی درمورد غیبت کردن، چون من عاشق خواهرم بودم و هستم میگفتم این داره پیش من درد دل میکنه من چجور دلشو بشکنم گوش میدادم نه تنها اون حالش خوب نمیشد بدترم میشد و منم حالم بد میشد یعنی میدونستم حال بدم بخاطر غیبته ولی تلاشی نمیکردم ،تا اینکه با این قوانین آشنا شدم و به خواهرم گفتم من عاشقتم ولی دوست ندارم غیبت کنی هم من هم تو حالمون بد میشه اولاش ناراحت میشد ،اینقد تکرارش کردم خودش الان رعایت میکنه ،تازه یه مدت طولانی ازش فاصله گرفتم خودش فهمید بخاطر غیبته خداروشکر ترکش کرد ،امروز تماس گرفت گفت من غیبت نکردنمو اول مدیون توم بعد دخترم (دخترش اومده تو این مسیر از منم سوال میپرسه ولی من کامل براش نگفتم گذاشتم خودش به این آگاهی برسه) منم گفتم اینا همش لطف خدا بوده خودت خواستی تغییر کنی خدام کمکت کرده ،الان اینقد دوست دارم با خواهرم ارتباط داشته باشم چون از غیبت و قضاوت اینا دوره و استاد خواهرم دوست صمیمی منه وقتی از این خصلتا دور شده منم از ارتباط باهاش لذت میبرم .

    من کسی غیبت ،قضاوت ،تهمت بزنه مستقیم بهش میگم من دوست ندارم از این حرفا یا بیشتر مواقع از اون جا رفتم بیرون و چنان آرامشی گرفتم .

    خداروشکر با این قوانین آشنا شدم خداروشکر با شما استاد عزیزدلم آشنا شدم

    ممنونم ازت استاد عزیزم و مریم جون

    خیییلی لذت بردم دمتون گرم

    خدا نگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: