نحوه به حقیقت رساندن خواسته‌ها | قسمت 1

سلام : آهااااااااااااااااااااااااااااااااای ؛ انسانی که برای ما فیلمهای قشنگ میگیری با شما هستم از ایالت متحده ی لرستان ؛ خرم آباد ——– آهای انسانی که برای ما فیلمها وزیبایییهای خدای عزیزم را به قاب دوربین می آوری با شما هستم .من رحیم همنام معبودم از هزاران کیلومتر دور از شما ؛ اما بغل دست شما ؛ دستانت را میبوسم وقتی با آن عدسیهایی که بی نظیرند ونظاره میکنی وبه من هزاران کیلومتر دور از شما ؛ زیبایی هدیه میدهی ؛ آیینه قدرتمندی معبودم را به من یادآوری میکنم سپاسگزار خدای خالق تو وذهن الهی تو هستم

آهای انسانی که شکوه ظاهری معبودم را به من نشان میدهی .باشما هستم ؛ کف دودستت را به آسمان فلوریدا بگیر ونظاره کن واحساس کن که ؛ چگونه میلیونها فرشته وانسان بردستان شما ؛ (همانندبوسه آن رحمت اللعالمین بردستان دخترش) بوسه آغشته به بو وعطر خداوند میزنند وحال به چشمانت بیندیش که چگونه غرق اشک اهی شده اند

من بوسه میزنم بر دستان مخلوقی که چنین ؛ توحید گوی او هستند

غرق در نور خدایی والله نگهدارت هر که هستی

(استاد خواهشن برای عزیز دلتان بخوانید exus…..)

سلام به همه ی عزیزان دوست داشتنی وسلام به عباسمنش خستگی ناپذیر . لب تاپ جلویم است وروی گوشی همراهم ؛ورود مطلبی به جیمیل نمایان میشود .خودم هم دارم آهنگ “بزران ” (یک معنیش یعنی حرکت ) میخوانم .همسر عزیزم هم در آشپزخانه دارد سبزی سوپی خورد میکند وبه آهنگ من هم گوش میدهد . بعضی مواقع که شاد میخوانم خوشش می آید ومیگوید چه خوش صدایی داری . آره باخودم می اندیشم وبه یاد می آورم وقتی که به یقین کامل میرسی که یک نیروی برتر در جهان است که وقتی مهمان دلت شد و100%به یقین رسیدی که این نیرو باماست دستش در دست توست وهییییییییییییییییییچ وقت ترا رها نمیکند چقدر حالت عالی میشود (ودر بین حرفهایم به عباسمنش فکر میکنم که این آدم هیچ خسته نمیشود پشت سر هم فایل پشت سر هم مطالب زیبا . به خودم میگویم چرا این آدم چنین است ؟ دریک لحظه به یاد می آورم ماجرای نجات از مرگش را وپیمانی که باخودش وخدای خودش بسته بود .میگویم آفرین پسر ؛ آفرین خوب دارد رسالتش را به جلو میبرد ومن هم کلی انرژژژژژژژژی میگیرم ) بگذریم عزیزان وبرویم سراغ اصل ماجرا

مدتی بود که همش از خدای عزیزم می خواستم که خدای عزیزم : من از تو میخواهم که مرا راهنمایی کنی از تو درخواست دارم که مرا با ابرارت هدایت کنی

یک دوهفته ای گذشت . خواب دیدم که عباسمنش آمده صحرای ما ؛ سوار یک ماشین خوشکل است وچقدر خوشحال بودم وبا موبایلش داشت یک قسمتی از ماشینش که در معرض دید نبود چک میکرد . من که در آن لحظه داشتم خرمن گندم را پاک از کاه میکردم وآخراش بود ودست به گندمها زد وگفت چه نعمت زیبایی . خدارو شکر ومن که به دقت داشتم کارهاش نگاه میکردم دیدم چقدر آدم دقیقی است وخیلی پی گیر است واین را یک نشانه دیدم وبعد از خواب بلند شدم وسپاسگزاری کردم

تا اینکه یک روز در موبایلم دستم روی یک فایل خورد ومن اصلا این فایل را نداشتم ودیدم که این بنده ی خدا ؛ سید عزیز ؛ میگوید من به هرکسی این وضوع را گفتم وباورش کرده خیلی نتیجه گرفته ومن خودم خیلی نتیجه گرفتم وهمه ی زندگی من حاصل این است وشروع به سخن کرد : مایک قسمتی در وجودمان داریم که بهش میگوییم روح واین روح خداوند است که در قلب همه است و…….. ودیدم که فایل در مورد الهامات خدای عزیزم به هر فرد است ولی میدانستم که خدای عزیزم در قلب من است ولی تا این فایل را دیدم هزاران بار از خدای عزیزم سپاسگزاری کردم وچقدر حسم عالی شد که نیروی برتر کاینات با من است > پیش من . در قلب من . نمیدانید چه حسی گرفتم

سه چهار بار فایل را گوش کردم ویک شب به خدای زیبایم گفتم ؛ خدایا یه چیزی به من بگو .منو هدایت کن

شاید عزیزان . وای عزیزان وای عزیزان …………..شاید باورتان نشود . سه با خدای عزیز در خواب به من الهام کرد ومرا هدایت کرد که بعد از این سه بار بلافاصله از خواب بیدار شدم

در این سه بار خدای مهربانم ؛ مسائلی به من گفت که راه حل زندگیم است وزندگی مرا هر لحظه به سمت خوشبختی میبرد که انشاءالله روزی بتوانم که حتما آن روز بزودی میسر میشود در دفتر گروه تحقیقاتی عباسمنش خواهم رفت ودر حضور بانوی محترم وعزیز سایت ؛ شایسته تاثیر گذار , همه اشان را برای عزیزان خواهم گفت .

عزیزان ؛ عزیزان ؛ بروید در خونه اون پادشاه اصلی گدایی کنید .اونجا گدایی کنید ومن ایمان دارم که اگر باتمام وجودتان از این پادشاه جهان بخواهید حتما به شما خواهد گفت . شک نکنید که شک اسلحه شیطان است

خدای عزیزم . اینها دیگه لفظ قلم وتشکر بی مورد نیست . تو ما را رها نگردی مگر کسی خودش بخواهد که از تو دور شود . من از تو ؛ ای پادشاه مهربان جهان ؛ ای صاحب کرسی شرق وغرب وتمام جوانب جهان ؛ سپاسگزارم که مرا پذیرفتی وهر لحظه در حال هدایتم هستی وچگونه میتوانم سپاسگزار تو باشم وچگونه میتوانم این همه محبت تو را جبران کنم . اما قول میدهم که فقط بنده ی تو باشم همین متشکرم

سلام وآفرین برنبوغ اندیشه وپرواز روح وجان شما تا فلوریدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

زیبابیان کردید امواج دریا آنجا که گفتید ؛ چه خطابه ای ؟؟؟؟ من همیشه آن لحظه رابه یاد می آورم که خدای عزیزم به آدم گفت ؛مگرنگفتم به این درخت نزدیک نشو که بعضی مفسرین آن راشرک و

وناآگاهی انسان از خدای خودش وخالقش بیان کرده اند دراینجا خدای عزیزی که در روز اول خلقت دوست داشتن ما را بر خود واجب کرد کلماتی به آدم میگوید که باعث پذیرش عذر او میشود ………

من در این فیلم ؛ آیینه ی خردمندی خدای عزیزم ؛ را دیدم وپیوسته سپاسگزار وتوحید گوی او هستم وخواهم بود

خواهر عزیز ؛ خیلی خوشحالم که اینجا خواهران فرهیخته ای را میبینم که زبان خدای مهربان میشوند وکلماتی بیان میکنند که من نوعی احساسم ودرجه ی سپاسگزاریم بالاتر میرود .دست مریزاد پایار باشی

سلام بنده ی عزیز خدا بابایی هدایت شده.

قربانت برم برادر جان. میدانی برادر عزیزم من باور کردم که خدای عزیزم دوستم دارد وهمیشه وهرلحظه درحال هدایت من است

چنان لطف خاصش باهرتن است

که هر بنده گوید خدای من است

برادر عزیزم ؛ امروز اصفهان برای خیر وخوبی رفتم دربین راه ؛ یادم از خدای مهربانم افتاد وداشتم سربه آستان زیبایش مینهادم

گفتم ببینید این خداوند چقدر مابنده ها رادوست دارد که میگوید اگر مسافر بودی نمازت راهم کوتاه کن

باخودم گفتم 4رکعت یادورکعت ؛ مگر چند دقیقه از وقت مرا میگیرد در طول روز. ؛ اما ببین این خدا چققققققققققققدر این بنده هایش رادوست دارد که میگوید کوتاه کن

گفتم سلام برتو ؛ ای مهربان که حتی حاضر نیستی بنده ای از تو درمسافرت چند دقیقه بیشتر باتو حال کند

برادر بابایی ؛ آن مهربان دستم راگرفت ومرا لایق بندگی خودش قرار داد واز ظلمت به نورم آورد

معبود من ؛ همه ی این خانواده اومدیم درخونت ؛ گدایی. … توکه گدارا از درخونت نگران نمیفرستی

میدانم. …اینو قلبم گفت

دستان عزیزت دردست خدا ـ. انشاءالله