نحوه به حقیقت رساندن خواسته‌ها | قسمت 1

سلام عشق جان ??

الهی فدای عزیززززززززززززززززززززز دلتون بشم من????

چقد فیلمای خوشگلی گرفته برامون. خانومی بوس بوسی ??

استاد الحق که نفست حقه. تک تک کلماتتون رو باید با طلا نوشت. اگر کسی نتیجه نمیگیره، اگر نتیجه ها کم و کوچیکن اشکال از ماست نه از قانون. استاد بعداز 25ماه تازه فهمیدم قانون چیه. اصلاااا تازه دوزاریم افتاده منظورتون از بعضی جمله ها چیه. استاد نمیدونی چه اتفاقات بزرگی داره تو زندگیم میفته.اصلا حالم با کلمات قابل وصف نیست… ی عالمه نووووووووشتم و میخواستم برای شما هم بفرستم که از شدت خوشی فقط دوست دارم برای خودم باشه ?????

میام مفصل براتون مینوسم بعدن. فعلن فقط میخواااااااام با خوووووووووودم و خدای خودم خوش باشم.???

استا جونی میشه منو شما و عزیز دلتون 3تایی باهم بریم شبای فلوریدا رو ببینیم؟ استاد یام تهران یادتونه؟ ازون بالا کل تهرانو میشه دید. ازونا میخوام. بریم ی جایی بالای بالا . فلوریدا رو توی شب زیر نورای چراغ ببینیم. ماشینایی ک تو جاده ها نوروشن روشنه. من عاشق اینجور جاهام. ی چیزیم تعریف کنم استاد. ی ماه پیش ی شب پاشدم تنهایی رفتم بام کل شبو موندم اونجا تا صب?? انقدر عالی بود ک حساب نداشت. هوا سرد بودش . ی عده اومدن اتیش روشن کردن گفتم خدایا کاش میشد یکیم واسه من روشن میکرد. ولی مامورا اومدن اتیش اونار خاموش کردن.بعدش ک همه رفتن و من بالای یکی از تپه ها تنها بودم ساعت 3 شب یهوووو از زیر خاکستر اتیشه خودبخود شعله ور شد و روشن شد واسم. حتی نگهبانا اون منطقه میگشن و اتیشارو خاموش میکردن. ولی اون زمانی ک باز مامورا اومدن یهووو اتیش من شعلش کم شد و رو ب خاموشی رفت و اصلا مامورا ندیدنش. بعد اینکه مامورا رفتن یهووو یاز شعله ور شد و روشن شد. دیوونه بازیای منو خدا رو میبینید؟??? عااااااااااااااااشقشم من???. امروز انقد منو بغلی کردهههههههههههه و بوس بوسیم کرده که همین بالا تو بغلش نیشستم. دل نمیکنم برم مسباکمو بزنم لالا کنم.??? همش داریم باهم حرف میزنیم حرفامون تموم نمیشه

اره دقیقن همین مدلی که نوشتین ??

ی لحظه حس کردم نکنه دوربینی چیزی هست منو میبنید??

تو خیابونم را میرم همش اینجوری با خدا یا خودم حرف میزنم. ی بار ی ساندویچ گفتم اومدم نیشستم تو اتوبوس و در حین باز کردن داشتم با خودم حرف میزدم و میگفتم: قربون دختریِ نازم برم من، باسش دذای خوچمزه گرفتم، ساندیبیجی گرفتم. نوسابه هم باسش گرفتم. قربونش برم من. میخام بهش به بهی بدم. و اصلا حواسمم به اطرافم نبودف دیدم همه دارن نگام میکنن ????

همشم نی نیایی با خدا حلف میجنم. بوس بوسیش میکنم???? هرچی بهش میگم تو جوابم میگه: باچِ عسلم، باچِ نازِ من،باچ دختریِ من???

ازین همه انرژی فوق العادتون سپاسگزارم من.??

براتون خدارو ارزو دارم.??

سلام مهربان بانو??

سپاسگزارم از انرژی قشگی ک بهم دادین.

در مورد سوالتون باید بگم انقدر شدت درک و اگاهی هام اخیرا زیاد شده که میتونم با استاد مسابقه بزارم ???

اولا این ی مسیر تکاملیه و هرکی باید مسیر خودشو طی کنه. هر ادمی منحصر بفرده و دنیای خاص خودشو داره. درک خاص خودش، خواسته های خاص خودش، و حتی “شدت حاص” خواسته های خودش، ذهن خاص خودش، شرایط خاص خودش و هزارتا چیز دیگه

و به نظرم هرکی باید راه خاص خودشو پیدا کنه و از مسیر منحصر بفرد خودش بره.

تنها چیزی که مشترکه اصل قانون هست. که بازم به نظرم درک اینم میتونه برای هر کسی متفاوت باشه. شاید ی بعدی از قانون ب من قدرت بده ک کس دیگه ای نتونه درکش کنه یا هنوز ب اون مدار نرسیده باشه.

من دارم مسیر باشکوه و منحصربفرد خودم رو طی میکنم.

ی کوچولو بهتون میگم تا بعدن مفصل بنویسم: خدا، انرژی، ایمان،باور، توجه و تمرکز، احساس خوب، شادی، ارتعاش،فرکانس، تضاد،نتیجه همه اینهااااااااااا یک چیزند. همشون ی چیزن. من قبلن فکر میکردم اینا مفاهیمی جدای از هم هستن و هزارتا تمرین و راهکار واس خودم نوشته بودم کجا چیکار کنم چطوری فکر کنم چطوری برخور کنم. هی یادم میرفت. ی بار فکر میکردم فقط باید رو توحید کار کنم. ی بار فکر میکردم باید فقط رو باور کار کنم. ی بار فکر میکردم فقط باید توجهم رو کنترل کنم. ی بار فکر میکردم فقط اید احساسم خوب باشه…ولی الان فهمیدم همه اینا یکین و وقتی ب اصل و اساس برسی ، همه ایناااا خودبخود خودشون اتفاق میفتن.

و وقتی اون اگاهی بدست بیاد ف به اون درک برسی، ب ی نگاه خاص، ی نگرش خاص، ی سبک خاص میرسی که دیگه لازم نیست هزارتا چیزو هندل کنی. خودبخود با قوانین هماهنگ میشی. اصلا راجع ب همین یکلمه هماهنگ شدن با قوانین اگر بخوام بنویسم میتونم 10صحفه توضحیش بدم.

تمام اگاهی هایی که الان دارم نتیجه ی تضادیه ک ی سالونیم پیش برام ایجاد شد و نزدیک 3000 ساعت ??زمان گذاشتم برای تجزیه و تحلیلش . و تمام اون اگاهی هایی ک بدست اوردم الان رسید ب این اخری

مفصل براتون مینوسم ی مدت دیگه. وقتی بهم گفته شد.

باچِ

خخخخخخخخخخخخ