نحوه به حقیقت رساندن خواسته‌ها | قسمت 1

به نام خداوندی که هدایت میکند بندگان با ایمانش را

سلام و صدسلام به استاد عزیز و مریم جونم

و سلام به همفرکانسی های قشنگمممم

خدای من چقدر پرانرژی بود این فایلللللل

خواسته ها چطوری ایجاد میشن؟

ما کلا اومدیم توی این جهان که زیبا زندگی کنیم لذت ببریم از زندگی پس اگه خواسته ای ایجاد میشه برای راحتی ماست برای تجربه ی بهتر و لذت بخش تر ما هست.

وقتی جایی رو چیزی رو مکانی رو اشیائی رو کشوری رو و… هزاران چیز که میبینیم در دنیا استفاده میشه و بقیه تونستن اون تجربه داشته باشن پس ماهم میگیم چقدررررررررر خفننننننننن پس منممم میخواممم و جالبیش اینههه منم میرسممممم منم میرسم چون منم این خواسته رو دارم‌.

یا زمانی که به تضادی میخوریممم و این باعث میشه خواسته درمون شکل بگیرهههه و اینجا هم ما به خواستمون میرسیم.

خداوند این جهان را مسخر ما کرده و گفته تو بخوا تا من اجابت کنم.

اصلا دلیل این خواسته همینه که ما بهشون برسیم ما تجربشون کنیمممم

و ما خداوند من رو مهلای عزیز و دوردانه‌ش رو به خواسته هاش میرسونه. مهم نیست چه خواسته ایه چون همه ی خواسته ها دست یافتنی‌، خواسته‌ای هم هست که دست یافتنی نباشه؟ خیر

مگه میشه. عظمت خداوند قدرت خداوند همه چیز رو در کسری از ثانیه برام فراهم میکنه‌. خداوند همیشه میگه تو قدم بردار تو شروع کن بقیش با من اصلا سخت ترینش با من و کار ما قدم ما اینه خواسته هامون رو باور پذیر کنیم واقعی کنیمش. بدونیم که دست یافتنی بدونیم که میتونیم بهشون برسبم این محدودیت هارو این ترمزهارو بکشیم بیرون ازش.

و خدای من ثروت چقدر معنویههه چقدررر خدایییی چقدرر زیباستتتت. چقدرر به ادم تجربه لذت های قشنگی رو میدههه. استاد ماشین های قشنگتون. سانتافتونننننن چقدرررر قشنگهههه.

جت اسکی‌تون که قراره کلی تو رودخونه عشق و حال کنیدددد. چه لذتیییی دارههه. از کجاش شروع کنم؟

از اسمون نرم و ابرهای حریریش؟ یا از آبیه تیره‌ی زیبای رودخونه؟ شاید هم باید از زیبایی این مردم بگم، وقتی هیچ دلیلی برای خودشون نبودن ندارن وقتی فقط خودشون هستن و عشقی در قلبشون نسبت به دنیای اطرافشون که باعث میشه برای هر دوربینی که میاد سمتشون دست تکون بدن و لبخند بزنن. از ساختمون های قشنگ و زیبا و معماری خفنشون بگم؟ یا اون ساختمون شیشه‌ای که ابرها و اسمون چطور درونش انعکاس پیدا میکرد.

چقدر باحال هم از مسیر ابی بری هم از کوچه. چقدر جالب بود اوناییی که با پا زدن تو اب میرفتن. دخترهای جوون و شاد که میرن با کشتیشون عشق و حال کنن. چقدر بی نظیرن.

درخت های قشنگی که مثل نخل بودن.

این کشور این ایالت این شهر چقدررررر قشنگههه. نعمت و ثروتیه که اینجاست.

چه لذتی دارههههههههههههههههه چه کیفی میده. منم عاشق تجربه کردن همه چیز هستم.

وقتی استاد گفتن عاشفتمممم من، این رابطه چقدر خدایی :)

خداوندا بندگان لایقت رو به رابطه ی خدایی و زیبا و عاشقانه هدایت کن که سراسر عشق و ارامش در جریان باشه.

من غرق این زیبایی ها شدم‌

خداوندا تو مالک منی تو تنها و بی همتا ترین پروردگار منیییی

من عاشقتممم و تو هم خیلی عاشقمی(　＾▽＾)

کی دلش میاد عاشق این بنده‌ی قشنگش نباشه؟! (⌒‐⌒)

خدایا صدهزاربار شکرت

من عاشقتم