اولین باری که خواسته ی “داشتن خودرویی با امکانات عالی” در من شکل گرفت، زمانی بود که در جاده شمال، دوستم از من خواست تا به جای او رانندگی کنم. ترافیک سنگین جاده، موهبت امکانات عالی خودرو، از قبیل دنده اتوماتیک و … را در ذهن من آنقدر پررنگ کرد که هر محدودیت دیگری را مغلوب کرد و موجب شد تا من هم بخواهم چنین خودرویی داشته باشم.
من بارها خودروهایی با امکانات عالی دیده بودم و قطعاً دلم می خواست چنین خودروهایی داشته باشم. اما مشخصاً زمانی عزم من برای داشتن این خودرو جزم شد و انگیزه داشتنش در وجودم شکل گرفت که توانستم داشتنش را امتحان کنم. یعنی پی ببرم اصولاً داشتن این ماشین چیزی عجیب و غریب، بزرگ و دور از ذهن نیست. (نکته: در تمام آموزه هایم، منظور من از خواستن، چنین شکلی از خواستن است و نه آرزویی دور و مهال)
به همین دلیل است که در تمرینات دوره روانشناسی ثروت1، از شما خواسته ام که حتماً به نمایشگاه ماشین بروید و درخواست امتحان رانندگی با ماشین مورد علاقه تان را بدهید. زیرا این شیوه، یکی از شگفت انگیز ترین راهها، برای متقاعد کردن ذهن برای امکان پذیر بودن داشتنِ آن خواسته است.
قانون این است که، دیدن زیبایی ها و امکانات جهان، بذر خواسته ها و آرزوها را در وجودت می کارد. سپس آن بذر به وسیله باورهایت تغذیه می شود. اگر آن باورها به اندازه کافی درباره ی آن خواسته خالص (هماهنگ) باشند، آن خواسته جزئی از تجربه زندگی شما می شود.
این صحیح است که بگویم، همه ما با برخورد با زیبایی ها، آنها را می خواهیم. پس وقتی ندانیم چه نعمت هایی در جهان هست، اصولاً چیزی نمی خواهیم. در نتیجه انگیزه و اشتیاقِ خواستن، برای مان معنا ندارد.
تا زمانیکه ایده ای درباره امکان پذیر بودن زندگی در یک کشور بهتر، داشتن یک خانه ی زیباتر، راندن یک اتومبیل پیشرفته تر، تجربه رابطه ای عاشقانه تر، تجربه آزادی مالی بیشتر و … نداشته باشی، اصولاً انگیزه ای در تو برای داشتن آن خواسته شکل نمی گیرد.
اما زمانیکه خود را در مواجهه با زیبایی های جهان قرار می دهی و با داشته ها و شناخته های خودت محدود نمی شوی، صرفاً همین دانستن -که آدمهای زیادی همین حالا در حال تجربه ی آرزوهای من هستند- ناخودآگاه، بذر امکان پذیریِ آن آرزو را در ذهنت می کارد و روندی نامرئی در ذهنت شروع به رشد می کند تا ذهنت را برای داشتنش متقاعد سازد.
حال اگر آگاهانه به این روند ناخودآگاه قدرت دهی- یعنی هرچه بتوانی ذهن خود را با ورودی های هماهنگ با آن خواسته و شواهد و مدارک امکان پذیربودنِ “داشتن آن خواسته” احاطه کنی -مثلاً آدمهایی را ببینی که همین حالا در حال تجربه آرزوهای شما هستند و…،- آن روند نامرئی که در وجودت برای خلق آن خواسته شکل گرفته، تغذیه می شود و به درجه خلوص فرکانسیِ بیشتری درباره آن خواسته می رسی و طبق قانون خداوند، به سمت ایده ها و راهکارهایی هدایت می شوی که شما را به آن خواسته می رساند.
در دوره 12 قدم این دو کار توأماً با هم انجام می شود: 1. شکل گرفتن خواسته 2. ورود به مدار خواسته و هم مدار شدن با آن.
یعنی همزمان که با زیبایی ها، نعمت ها و امکانات جهان مواجه می شوی و آدمهای زیادی را می بینی که همین حالا در حال استفاده از آن امکانات هستند، ذهنت متمایل به این سمت می شود که شما هم می توانی آن خواسته را داشته باشی. سپس هم مدار شدن با آن خواسته را می آموزی و فرکانس های نوپایی که به تازگی درباره آن خواسته شکل گرفته را:
- به کمک تبدیل فرکانس حسرت به فرکانس تحسین
- و تبدیل فرکانس نیازمندی به فرکانس سپاس گزاری و… و
- در یک کلام تبدیل ترمز به گاز، تغذیه و خالص می کنی.
آن وقت است که جهان راهی ندارد جز آنکه به وسیله بازتاب آن فرکانس خالص، آن خواسته را وارد زندگی ات کند. یادت باشد قرار گرفتن در مدار خواسته، تکامل می خواهد اما مسیر این تکامل، قطعاً لذت بخش است.
نحوه واقعیت دادن به خواستهها | قسمت 1
نحوه واقعیت دادن به خواستهها | قسمت 3
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD455MB37 دقیقه
- فایل صوتی نحوه به حقیقت رساندنِ خواستهها | قسمت 223MB25 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی
روز شصت و سوم سفر نامه
استاد من قبلا هم گفته بودم سالها پیش یکی از سرگرمی های من که من رو آروم میکرد پیاده روی در خیابان ها و کوچه های بالای شهر بود که واقعا حس خوبی بهم میداد و هنوز هم همینطوره. البته اون وقتها قانون رو نمیدونستم وبا اینکه حس خواستن در من به وجود میآمد ولی به خاطر باورهای نادرست در همون لحظه سرکوب میشد.با این حال یک نشانه هایی در زندگی ام بوجود میآمد که متاسفانه پایدار وعمیق نبود.اما الان و مخصوصا با گوش دادن این فایل متوجه شدم که یک چیز مهمی که بین خواسته و رسیدن به خواسته وجود دارد گذشتن از مرحله نیازمندی و رسیدن به فرکانس شکرگزاری هست یعنی باید چنان با اون خواسته مون هماهنگ بشیم و به چنان باوری برسیم که انگار اون خواسته را داریم و با رسیدن وبدست آوردن اون خواسته فاصله ای نداریم درواقع این فاصله خواستن تا به واقعیت رسیدن رو با شکر گزاری پر کنیم یک فراینده یک خط تولید هست انگار . . یعنی همون چیزی که میگیم قانون تکامل .پس باید در هر لحظه شکر گزار باشیم واز این شکر گزاری به احساس بهتر برسیم به انرژی و ایمان بیشتر .
و خداوند عاشق ماست با این فایل و خواندن کامنت دوستام به این درک رسیدم که عاشق بودن خداوند یعنی خداوند عاشق پیشرفت ماست عاشق دادن و بخشیدن و عاشق اینکه ازش بخواهم تا به من بدهد ادعونی استجب لکم و جالب اینجاست که دادن او نهایت ندارد واندازه ندارد و اندازش رو من تعیین میکنم با باورهام با ایمان به او با توکل به او و بی نهایت دیدن او وباز هم برمیگردم به این جمله ملاصدرا که من عاشقشم “خداوند لا مکان ولایزال است اما به قدر ایمان تو کوچک میشود و به قدر آرزوی تو گسترده میشود…
یک نکته در مورد خواستن که در خودم پیداش کردم اینکه بعضی وقتها برای خواستن حدومرز میگذارم و میگم دیگه این رو هرکار کنم بهش نمی رسم دیگه سنم دیگه درآمدم دیگه شغلم و….اجازه نمیده امروز دقت کردم آقای بایدن تو سن ۷۸ سالگی تازه شده رئیس جمهور کشوری اونهم آمریکا یعنی اگر الان به خیلیهامون بگن تو ۷۸ سالگی رئیس جمهور بشی اصلا میخندیم اما ببینید چقدر ایمان و انرژی قویه که تو این سن رییس جمهور کشور بزرگی مثل آمریکا میشه ولی اکثرا دیگه ۷۸ سالگی که هیج حتی قبل از اون هم باور کردیم که از عهده هیچ کاری دیگه برنمیاییم.
بخواهیم وایمان داشته باشیم که میدهد که فرمانروای عالم همیشه بخشنده هست و میدهد و میبخشد حتی در ۷۸ سالگی.
خدایا شکرت که در این مسیر قرار گرفتم و خدایا شکرت که تضادهایی برای من به وجود آمد که من الان اینجا باشم و اینجا برایم دریچه تازه ای را برایم باز کند که اینقدر عاشقانه دوستش دارم و مشتاقم به ادامه این مسیر.
شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت