نحوه به حقیقت رساندنِ خواسته‌ها | قسمت 2

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

اولین باری که خواسته ی “داشتن خودرویی با امکانات عالی” در من شکل گرفت، زمانی بود که در جاده شمال، دوستم از من خواست تا به جای او رانندگی کنم. ترافیک سنگین جاده، موهبت امکانات عالی خودرو، از قبیل دنده اتوماتیک و … را در ذهن من آنقدر پررنگ کرد که هر محدودیت دیگری را مغلوب کرد و موجب شد تا من هم بخواهم چنین خودرویی داشته باشم.

من بارها خودروهایی با امکانات عالی دیده بودم و قطعاً دلم می خواست چنین خودروهایی داشته باشم. اما مشخصاً زمانی عزم من برای داشتن این خودرو جزم شد و انگیزه داشتنش در وجودم شکل گرفت که توانستم داشتنش را امتحان کنم. یعنی پی ببرم اصولاً داشتن این ماشین چیزی عجیب و غریب، بزرگ و دور از ذهن نیست. (نکته: در تمام آموزه هایم، منظور من از خواستن، چنین شکلی از خواستن  است و نه آرزویی دور و مهال)

به همین دلیل است که در تمرینات دوره روانشناسی ثروت1، از شما خواسته ام که حتماً به نمایشگاه ماشین بروید و درخواست امتحان رانندگی با ماشین مورد علاقه تان را بدهید. زیرا این شیوه، یکی از شگفت انگیز ترین راهها، برای متقاعد کردن ذهن برای امکان پذیر بودن داشتنِ آن خواسته است.

قانون این است که، دیدن زیبایی ها و امکانات جهان، بذر خواسته ها و آرزوها را در وجودت می کارد. سپس آن بذر به وسیله باورهایت تغذیه می شود. اگر آن باورها به اندازه کافی درباره ی آن خواسته خالص (هماهنگ) باشند، آن خواسته جزئی از تجربه زندگی شما می شود.

این صحیح است که بگویم، همه ما با برخورد با زیبایی ها، آنها را می خواهیم. پس وقتی ندانیم چه نعمت هایی در جهان هست، اصولاً چیزی نمی خواهیم. در نتیجه انگیزه و اشتیاقِ خواستن، برای مان معنا ندارد.

تا زمانیکه ایده ای درباره امکان پذیر بودن زندگی در یک کشور بهتر، داشتن یک خانه ی زیباتر، راندن یک اتومبیل پیشرفته تر، تجربه رابطه ای عاشقانه تر، تجربه آزادی مالی بیشتر و …  نداشته باشی، اصولاً انگیزه ای در تو برای داشتن آن خواسته شکل نمی گیرد.

اما زمانیکه خود را در مواجهه با زیبایی های جهان قرار می دهی و با داشته ها و شناخته های خودت محدود نمی شوی، صرفاً همین دانستن -که آدمهای زیادی همین حالا در حال تجربه ی آرزوهای من هستند- ناخودآگاه، بذر امکان پذیریِ آن آرزو را در ذهنت می کارد و روندی نامرئی در ذهنت شروع به رشد می کند تا ذهنت را برای داشتنش متقاعد سازد.

حال اگر آگاهانه به این روند ناخودآگاه قدرت دهی- یعنی هرچه بتوانی ذهن خود را با ورودی های هماهنگ با آن خواسته و شواهد و مدارک امکان پذیربودنِ “داشتن آن خواسته” احاطه کنی -مثلاً آدمهایی را ببینی که همین حالا در حال تجربه آرزوهای شما هستند و…،- آن روند نامرئی که در وجودت برای خلق آن خواسته شکل گرفته، تغذیه می شود و به درجه خلوص فرکانسیِ بیشتری درباره آن خواسته می رسی و طبق قانون خداوند، به سمت ایده ها و راهکارهایی هدایت می شوی که شما را به آن خواسته می رساند.

در دوره 12 قدم این دو کار توأماً با هم انجام می شود: 1. شکل گرفتن خواسته  2. ورود به مدار خواسته و هم مدار شدن با آن.

یعنی همزمان که با زیبایی ها، نعمت ها و امکانات جهان مواجه می شوی و آدمهای زیادی را می بینی که همین حالا در حال استفاده از آن امکانات هستند، ذهنت متمایل به این سمت می شود که شما هم می توانی آن خواسته را داشته باشی. سپس هم مدار شدن با آن خواسته را می آموزی و فرکانس های نوپایی که به تازگی درباره آن خواسته شکل گرفته را:

  • به کمک تبدیل فرکانس حسرت به فرکانس تحسین
  • و تبدیل فرکانس نیازمندی به فرکانس سپاس گزاری و… و
  • در یک کلام تبدیل ترمز به گاز، تغذیه و خالص می کنی.

آن وقت است که جهان راهی ندارد جز آنکه به وسیله بازتاب آن فرکانس خالص، آن خواسته را وارد زندگی ات کند. یادت باشد قرار گرفتن در مدار خواسته، تکامل می خواهد اما مسیر این تکامل، قطعاً لذت بخش است.

نحوه واقعیت دادن به خواسته‌ها | قسمت 1

نحوه واقعیت دادن به خواسته‌ها | قسمت 3

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    455MB
    37 دقیقه
  • فایل صوتی نحوه به حقیقت رساندنِ خواسته‌ها | قسمت 2
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

760 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسماء منصوری» در این صفحه: 2
  1. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    به نام رب وهاب و هدایتگرم

    سلام به دوستان عزیزم

    روز 63 ام سفرنامه

    خدایاشکرت برای این فایل عالی خیلی خیلی لذت بردم و عشق کردم استاد

    مرسی از شما که هستین و با سخاوتمندی هر چه تمام تر این آگاهی های ناب رو به ما می گین

    و خانم شایسته عزیزم که با حوصله هر چه تمام تر این زیبایی هایی رو برای ما ثبت می کنن

    این همش پاسخ فرکانس ها و خواسته هاییه که قبلا فرستاده بودم که دوست دارم مهاجرت کنم

    و برم تمام مردم دنیا رو ببینم از نزدیک آزادانه زندگی کنم

    و الان دارم میبینم شما که دارین همین نعمت ها رو به صورت طبیعی زندگی می کنید

    پس اول خواسته هامون شکل می گیره از طریق دیدن این فیلم ها و منم از قبل زمان نوجوانیم که تو یوتیوب می دیدم

    و همش می گفتم همینا رو میخوام و الان دارم می بینمشون و با یقین بیشتری می بینمشون که آره منم میرسم بشون

    و همش میگم اون تونسته اینا تونستن منم می تونم همه ما از نظر شبکه عصبی مغزی مثل همیم

    ما توانایی خلق زندگیمون رو داریم و این قانون خلقته

    و بعد از خواستن حالا باید باورهای هماهنگ با خواسته هامون رو بسازیم

    مثلا من دوست دارم مهاجرت کنم پس باورهایی که میتونم بسازم چین:

    1) خداوند مهاجرت کنندگان را دوست دارد، کسانی که میخوان برن دنیا رو بگردن تمام نعمت هایی که خدا خلق کرده رو تجربه کنن رو دوست داره حمایتشون می کنه و هدایتشون می کنه

    2) خداوند به مهاجرت کنندگان پاداش میده

    3) مهاجرت من پر از لذت و زیبایی و راحته مثل استاد عباس منش، مثل خیلیای دیگه

    4) من لیاقت مهاجرت کردن به جایی که دوست دارم و زندگی کردن به سبک و استایلی که میخوام رو دارم

    5) من لیاقت به راحتی و با لذت و یا هدایت خداوند مهاجرت کردن رو دارم

    6) خداوند توکل کنندگان را دوست دارد

    7) خواسته های من دست یافتنی هستند چون خیلیا دارن زندگیش می کنند مثل استاد مثل خنم شایسته مثل خیلیای دیگه و اگر خواسته ای در من شکل گرفته حتما راه رسیدن بش هم شکل گرفته پس همه چیز عالیه

    فقط باید بخوام با تمام وجودم با ایمان به اینکه دست یافتنیه با این ایمان که خداوند سریع الاجابست با این ایمان که بدستش میارم فقط کافیه باورهام رو تغییر بدم بشه هم جهت با قوانین خدا

    اوکی دیگه عالی شد خدایاشکرت هزاران بار برای این آگاهی های عالی

    عاشقتم خداجونممممممم

    عاشقتم اسماء جانم

    عاشقتم استاد عشقم مریم جون عشقم

    عاشقتونم دوستان گلم

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    بنام رب وهاب و و غفور

    سلام به خانواده عزیز و ارزشمندم

    روز 50 ام (با عشق دارم این کامنت رو می نویسم، چون 50 روز با عشق رو در کنار شما به بهترین شکل گذراندم)

    خدایا شکرت برای شنیدن این آگاهی های معرکه

    واقعا همینطوره چقدر منطقی هست چیزایی که میگین و چقدر به دلم میشینه مثل همیشه

    یادمه وقتی دبیرستانی بودم، تنها چیزی که میتونست حال منو خوب کنه به جز دیدن مسابقات ورزشی مثل بعضی از بازی های ملی بستکتبال، بازی های ملی والیبال و کشتی، رفتن به یوتیوب اونهم با هزار زحمت و خرید اینترنت به هر نحوی که شده و وصل شدن به یوتیوب از طریق مرورگری که اونموقه پیداش کردم برام مثل کشف یک معدن طلا بود، هر روز میرفتم یوتیوب و به دیدن فایل های مختلف مشغول بودم، استراحت بین درسام بودم؛ برنامه تالک شو رو میدیم چون عاشق یادگیری زبان انگلیسی و شنیدن لهجه های مختلف انگلیسی بودم، بطوریکه باورتون نمیشه این دوست داشتن انوقدر زیاد بود که من کاملا متوجه میشدم چی میگن و همینطور زبان انگلیسی رو یاد گرفتم بدون اینکه هیچ کتابی مطالعه کنم، دیدن آدم های مختلفی که میان تو برنامه و از خودشون میگن، این میزان سادگی در کلام و یا گاهی در پوشش و خیلی در رفتار، واقعا من رو حیرت زده میکرد، مثلا میگفتم طرف خیلی معروفه ولی چطور اینقدر براش تعریف شدس و کلی چیزای دیگه که ازش تعجب میکردم و برای خودم سادش میکردم و کلی برام باور شد، که چقدر آمریکایی خوبن و از همون موقع تنها جایی که خوب میشناختم و راجع بش با اعتماد به نفس حرف میزدم آمریکا بود

    عملا هرچی شو معروف بود من دیده بودم، هر چی مستند بود دیده بودم، چون وقت دیدن سریال نداشتم

    حتی یجورایی گاهی یادم میرفت که ایرانم، و همیشه به خودم میگفتم که من میرم آمریکا و برام یه چیز تعریف شدس، تمام تصاویر زندگیم، کارم، تمامش رو من تو آمریکا میدیم و برام امری بدیهی بود که رخ بده، وقتی وارد دبیرستان شدم هم این ماجرا ادامه داشت، کمرنگ و کمرنگ تر شد ولی در هر حالت آمریکا نامی بلد شده در مغز من بود که مقدس هم بود.

    و بعد از مدتی دیدم که بچه های خواهرم از من پرسیدن که چرا تو اینقدر آمریکا رو دوست داری؟ و اینقدر این برام واضح بود که نمیدوسنتم چطوری باید توضیحش بدم، یعنی میگفتم اصلا واضحه که آمریکا چرا معرکست و باورهای خوبی هم ساختم برای خودم

    ولی برای رخ دادن خواسته هام بایدخیلی خیلی خیلی روی باورهام کار کنم

    کار کردن روی باورهای مرتبط و هماهنگ با خواسته مورد نظر کلید هستش

    خدایا شکرت برای تمام خوبی ها و زیبایی ها، جدیدا به صورت خودکار بعد از کلی بودن تو سایت میبینم که دارم به زیبایی و نکات مثبت هر چیزی خیلی توجه می کنم، همین محله و شهرم، که زمانی متنفر بودم الان حسم عالی شده بشون و هر روز این شهر داره زیبایی های بیشتر رو به من نشون میده

    خدایا شکرت عشق من

    عاشقتوووووونم (هنوز کلی دوست داشتم بنویسم ولی برم سحری بخورم)

    در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: