نحوه به حقیقت رساندنِ خواسته‌ها | قسمت 2 - صفحه 53

760 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سجاد محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    سلام..

    من سجاد هستم و اومدم بنویسم که این فایل های هدیه ای که استاد عباسمنش بعنوان نشانه روز ،برامون در نظر گرفتن،عین همون استخاره ای میمونه که یک شخص مذهبی برای استفاده از کارهاش ،یه جورایی راهنما و میشه گفت تصمیم گیرنده کارش ازش استفاده میکنه..

    این نشانه خیلی فراتر از استخاره هست..چرا؟!

    چون استخاره قدرت تصمیم گرفتن رو از ما سلب میکنه و به مرور باعث میشه عضله تصمیم گیری نابود بشه و نتونیم برای خودمون تصمیم بگیریم..

    .

    .

    .

    فایل های استاد یه چیز عجیبیه..مثلا من دیروز درخواست نشانه رو در سایت زدم و فایل دیروز رو که نشانه ام بود نتونستم گوش بدم..امروز برحسب اتفاقی که افتاد و سرم خلوت بود تو آرایشگاه ،داشتم با خودم حرف میزدم و میگفتم:سجادم خوشگل و خوشتیپ من..داری میچرخی با این و اون حرف میزنی،هیچی عوض نمیشه،بدترم میشه..دنبال این هستی که بیای روزانه رو شخصیتت کار کنی و خودت رو از نو بسازی و ترمیم بدی..،این گپ و گفت با دیگران و چرخیدن اینور و اونور کار اشتباهیه..یهو به ذهنم رسید من نشانه دیروز رو نتونستم کامل بخونم و بشنوم..

    اومدم تو سایت و تا الآن این نشانه امروزم شد..

    این فایل باید امروز و در این ساعت و لحظه به گوش من می‌خورد تا درک بهتری داشته باشم..

    احساس و درکی که در این ساعت از این فایل درک کردم،یک باور قدرتمند رو درونم زنده کرد،اینکه: وقتی کسی تونسته که به جایی برسه و مکانی رو ببینه و موفقیتی رو کسب کنه،منم میتونم..

    این جمله طلایی، زمانی کارآمد میشه که درونی بشه و بجوشه تا بتونه با خواسته ای که در نظر می‌گیریم شکل پیدا کنه..من این باور رو از بعد دیگه ای درک کردم ،و این احساس در منم شکل گرفت پس منم میتونم ،فقط باید بخوام و بهش پروبال بدم..چون منم میتونم ..راهکارها و عملکردها و باورهایی که استاد به ما آموزش میدن ،موشک های جتی هستند که برای تحقق خواسته های ما ،راهنمای ما هستند..

    من باید این رو می نوشتم تا بتونم اول به خودم ادای دین کنم که در این ساعت نشستم و گوش سپردم به نشانه روزم و سپاسگزار خداوند باشم که بهم این مسیر رو داد تا بتونم با خودم حرف بزنم و مهربان باشم و پاسخ این مهربانی رو از جانب خداوند بگیرم و به این فایل هدایت بشم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3537 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام به‌ استاد عزیز

    روزشمار تحول زندگی من روز 63

    خداروشکر چقدر استادداشتن و رسیدن به خواسته هارو برامون دست یافتنی توضیح میده چون به خواسته هاش رسیده . کاملا درسته تا وقتی که ما ندونیم چیزهایی وجود داره که ما تا حالا ندیدیم اصولا اونهارو هم نخواستیم و چسبیدم به همون چیزهای قبلی که قبلا دیدیم بعد اونهارو داشتیم. خواسته های بهتر و بیشتر ما با دیدن چیزهای بهتر شکل میگیره و همونطور که استاد گفتن الان که این خواسته هارو میخواهیم باید باورهای هماهنگ با اونهارو ایجاد کنیم تا وارد زندگی ما بشن و استفاده و تجربشون کنیم . ما با دیدن و تحسین چیزهایی که می‌خواهیم هدایت میشیم به سمت اونها . مثلا من خونه ویلایی دلباز و بزرگ با چند اتاق و مجهز به وسایل عالی و با کیفیت و دارای باغچه و تاب و دو سه نخل و درخت میوه در حیاط و پارکینگ ماشین رو درب برقی و محله ای آرام و امن و آسفالت تمیز و وقتی از خونه بیرون میام دور تا دور حس خوبی بهم بده شلوغ نباشه جای آرام و خوب و هوای پاک و تمیز و چیزهای دیگه که تو ذهنم هست رو دوست دارم داشته باشم . ماشین اتومات تمیز و مجهز . کاری با درآمد غیر فعال که خودم رئیس خودم باشم .و آزادی زمانی و مکانی و مالی داشته باشم که بتونم از زندگی در هر لحظه که بخوام لذت ببرم و هیچ محدودیتی نباشه .اینها همونطور که استاد گفتن باور هماهنگ میخان که بهشون برسم .اما کم کم و با تکامل. در غیر اینصورت واقعا نمیشه زندگی رو با محدودیت‌ها کاملا تجریه کرد و لذت برد.خدروشکر میکنم و ازخدا میخام که هر چیزی رو که تو این متن نوشتم و سری چیزهای دیگه رو به من ببخشه و من رو هدایت کنه به داشتن اونها که بتونم اونهارو در زندگیم تجربه کنم و هم من و هم خانوادم از این نعمت ها لذت ببریم.

    ازخدا برای همه تندرستی و نعمت و ثروت و سعادت در دنیا و آخرت رو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 620 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به همه ی دوستان

    روز 63 ام

    قبل اینکه وارد این سایت شوم زندگی من پر بود از حسرت نداشته هام اصلأ خواسته هام برام واضح نبود نمی‌دونستم چی رو می‌خوام چه خواسته ای دارم خیلی کم قدر داشته هام رو میدونستم برای همین همیشه حالم بد بود

    خدارو شکر از وقتی وارد سایت شدم دیگه فرکانس حسرت رو تبدیل کردم به تحسین موفقیت های دیگران و خوشحال شدن از موفقیت اونها،دیدن زیبایی های دنیای اطرافم دیدن و شکر گزاری نعمت هایی که خدا بهم داده

    و خواسته های زیادی در این مدت در من شکل گرفته که قبلاً فکر میکردم این نعمت ها فقط برای آدم های خاصی هستند و الان فهمیدم که خداوند همه ی بنده هاش رو به یک اندازه دوست داره و زمین و آسمون هارو مسخر همه ی بنده هاش کرده اگر من باورهای درستی برای اون خواسته ای که در من شکل گرفته بسازم و باور احساس لیاقت رو در خودم به وجود بیارم و پرورش بدهم مطمئنأ لایق هر نعمتی خواهم بود

    انشالله خداوند همه ی ما رو به راه راست هدایت کند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    آرزو دادفر گفته:
    مدت عضویت: 964 روز

    سلام‌ استاد عزیزم

    امروز که داشتم به صحبت‌هایتان در مورد توجه به خواسته ها وفکر کردن به خواسته فکر میکردم

    یاد یه خواسته بامزه وجالب خودم افتادم که خیلی موقع ها دلم میخواست اجراش کنم اونم رقصیدن با همسرم جلو جمع

    حس خیلی خوبی بهم میده اونقدر اینکار رو دوست دارم که آرزومه یه جمعی پیش بیاد من بتونم باهاش برقصم

    البته همین شب یلدایی که گذشت خواهر زاده همسرم آهنگ شاد رقصی گذاشته بود من به خجالتم یا کمرویی خودم غلبه کردم رفتم باهمسرم که رفته بود برقصه رفتم ورقصیدم .

    شاید رقصیدنم خیلی ساده بود اما حس عالی بهم داد وبعدش از خواهرزاده همسرم تشکر کردم بابت آهنگ شادی که گذاشته بود

    هدفم از گفتن این خواسته این بود که بگم چقدر خواسته های قلبی ما چقدر راحت میتونه برآورده بشه از این بابت بگم که خانواده پدری من خیلی مذهبی هستن اصلا رقصیدن زن حرامه ومن نتونستم تو عروسی خودم باهمسرم برقصم

    هنوزم دوست دارم خداوند برام فرصت‌های بیشتری فراهم کنه تا من بتونم باهمسرم برقصم تو جمع

    لباس مجلسی هم خیلی دوست دارم وخیلی موقع ها خودم رو با یه لباس مجلسی بسیار زیبا در حال رقصیدن باهمسرم تجسم میکنم

    امروز هم از اون روزهایی بود که خودم رو با همسرم در حال رقصیدن تجسم کردم

    خداروشکر همسرم تعصبات مذهبی خانواده خودم رو نداره وخودش هم منو دعوت به رقصیدن تو شب یلدا باخودش کردم وشب بسیار خوبی باهم گذروندیم

    من همیشه دوست دارم باهمسرم مثل یه عروس وداماد تازه به نظر بیایم وعشق کنم

    وااای خدا شکرت

    من 4ساله باهمسرم زندگی میکنم بهترین لحظات رو باهاش داشتم اصلا بگم بهشت واقعا بهشته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    به نام خداوندی که وهاب است

    سلام به همگی

    استاد این اهنگی که گذاشتید پر از باورهای نزدیکی به خداست

    هر جا برم تو با منی ، واسم مثل جون و تنی

    دلت که میگیره فقط حرفت و با من میزنی

    هر جا برم کنارمی فرقی نمیکنه کجا، فرقی نمیکنه چقدر فاصله باشه بین ما

    من چقدر دوست دارم خدااا

    وقتی که بارون میشی و بی چتر می باری به من، میفهمم از ارامشت حس خوشی داری به من

    چقدر دوستتتتتتت دارم خدا

    چقدر دنیای تو دنیایی که برای من خلق کردی زیباست

    وقتی که میچینم تو رو مثل یه گندم یا یه سیب، هم جنس آدم میشم و پر میشم از حسی عجیب

    هر جا که هستم با منی ، هر جا که هستم عاشقم ،

    خوشحالم از اینکه واسه این هم صدایی لایییییییقم

    منم رفتم تو گوگل مپ و کلی جهان زیبا رو دیدم خیلی دوست دارم برم دبی ، اسپانیا ، و کالیفرنیا عاشق این سه تا کشور شدم

    اوه خدای من چقدر زیباست دنیای ما

    چقدر قشنگه دنیایی که انسانهایی با ایمان به تو خلقش کردن

    ترکیب باور هم جهت با خواسته غوغا میکنه

    یعنی ببینم نعمتها رو ، ببینم دنیا رو تا خواسته ها در من شکل بگیره و باورهای مناسب شو بسازم ، خودمو لایق بدونم برای داشتن شون ، بدونم که اگر برای استادم شده برای مریم جون شده و هزاران نفر دیگه برای من هم میشه

    صراط الذین انعمت علیهم

    امروز معنی نعمت و در عربی خواندم یکی از معانی رفاه کامل بود .وای خدایا شکرت همیشه فکر میکردم کسانی که رفاه کامل دارن از خدا دور میشن اما الان توی قران دیدم که خدا گفته هدایت به راه راست و هدایت یعنی رفاه و آسایش و زندگی پاکیزه

    الهی شکرت خدایا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1893 روز

    به نام رب وهاب و هدایتگرم

    سلام به دوستان عزیزم

    روز 63 ام سفرنامه

    خدایاشکرت برای این فایل عالی خیلی خیلی لذت بردم و عشق کردم استاد

    مرسی از شما که هستین و با سخاوتمندی هر چه تمام تر این آگاهی های ناب رو به ما می گین

    و خانم شایسته عزیزم که با حوصله هر چه تمام تر این زیبایی هایی رو برای ما ثبت می کنن

    این همش پاسخ فرکانس ها و خواسته هاییه که قبلا فرستاده بودم که دوست دارم مهاجرت کنم

    و برم تمام مردم دنیا رو ببینم از نزدیک آزادانه زندگی کنم

    و الان دارم میبینم شما که دارین همین نعمت ها رو به صورت طبیعی زندگی می کنید

    پس اول خواسته هامون شکل می گیره از طریق دیدن این فیلم ها و منم از قبل زمان نوجوانیم که تو یوتیوب می دیدم

    و همش می گفتم همینا رو میخوام و الان دارم می بینمشون و با یقین بیشتری می بینمشون که آره منم میرسم بشون

    و همش میگم اون تونسته اینا تونستن منم می تونم همه ما از نظر شبکه عصبی مغزی مثل همیم

    ما توانایی خلق زندگیمون رو داریم و این قانون خلقته

    و بعد از خواستن حالا باید باورهای هماهنگ با خواسته هامون رو بسازیم

    مثلا من دوست دارم مهاجرت کنم پس باورهایی که میتونم بسازم چین:

    1) خداوند مهاجرت کنندگان را دوست دارد، کسانی که میخوان برن دنیا رو بگردن تمام نعمت هایی که خدا خلق کرده رو تجربه کنن رو دوست داره حمایتشون می کنه و هدایتشون می کنه

    2) خداوند به مهاجرت کنندگان پاداش میده

    3) مهاجرت من پر از لذت و زیبایی و راحته مثل استاد عباس منش، مثل خیلیای دیگه

    4) من لیاقت مهاجرت کردن به جایی که دوست دارم و زندگی کردن به سبک و استایلی که میخوام رو دارم

    5) من لیاقت به راحتی و با لذت و یا هدایت خداوند مهاجرت کردن رو دارم

    6) خداوند توکل کنندگان را دوست دارد

    7) خواسته های من دست یافتنی هستند چون خیلیا دارن زندگیش می کنند مثل استاد مثل خنم شایسته مثل خیلیای دیگه و اگر خواسته ای در من شکل گرفته حتما راه رسیدن بش هم شکل گرفته پس همه چیز عالیه

    فقط باید بخوام با تمام وجودم با ایمان به اینکه دست یافتنیه با این ایمان که خداوند سریع الاجابست با این ایمان که بدستش میارم فقط کافیه باورهام رو تغییر بدم بشه هم جهت با قوانین خدا

    اوکی دیگه عالی شد خدایاشکرت هزاران بار برای این آگاهی های عالی

    عاشقتم خداجونممممممم

    عاشقتم اسماء جانم

    عاشقتم استاد عشقم مریم جون عشقم

    عاشقتونم دوستان گلم

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مصطفی کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1331 روز

    به نام یگانه هستی

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان در سایت.

    وقتی داشتم این فایل زیبا و دوست‌داشتنی رو میدیدم چند نکته شبیه داستان استاد رو تجربه کرده بودم دوست داشتم به اشتراک بزارم.

    من هم هیچ ایده‌ای از شمال رفتن زمان جوانی نداشتم و از انجا که ما هم خانواده ضعیفی از لحاظ مالی بودیم و البته هنوز هستند که بماند به باورهای خودشان ربط داره …

    هیچ مسافرتی از شهرستان تا شمال رو نداشتم الا اینکه برادر بزرگم در دوران دبیرستان مثل استاد به شمال رفت و برگشت .یادم هست که زمان جنگ تحمیلی بود که شرایط به ظاهر سختر بود.

    به هرحال نه از دوستی و نه از آشنایی نشنیده بودم که مسافرت یعنی چی بجز سفرهای نزدیک استان .

    شاید از آنجا که من برادر بزرگترم رو دیده بودم که به مسافرت رفته .این خواسته هم به صورت ناخواسته در من شکل گرفته بوده در آن زمان ناآگاهانه..

    تا اینکه من در دوره راهنمایی از طرف مسجد که کلاسهای قرآنی شرکت داشتم یه جورایی عضو فعال بسیج بودیم مثلا .به اردو ی شمال رامسر رفتیم با کلی خاطره که خیلی شیرین بود الان که بهش فکر میکنم ذوق میکنم هر وقت عکسهاش رو میبینم کلی خوشحال میشم.

    این شد اولین تجربه من .حالا وقتی همیشه استاد در مورد الگو صحبت میکنه میدونم چقدر مهمه. خلاصه بعد از اون داستان در بیشتر موارد برادر بزرگم الگوی من شده بود .هر کاری می‌کرد من هم به اون خواسته می‌رسیدم.مثلا رفت سراغ موسیقی حرفه‌ ای من هم رفتم. از موسیقی در دوره خدمت استفاده کرد در گروه عقیدتی سیاسی که همش مرخسی و عشق و حال بود که من هم دقیقا همون اتفاق رو رقم زدم .در رانندگی و مهاجرت به تهران و هزاران داستان دیگه…..

    ولی یکی دیگه از شباهت داستانم با استاد باز در مورد خارج رفتن بود که هیچ ایده‌ای نداشتم الا خواهرم در زمان جوانی که یه کم احل فال گرفتن بود .یک بار برای من هم گرفت.یادم هست که یکی از نکات مهم اون فال این بود که از طریق یه چیزی که در دستش هست میره خارج .حالا اون چیز چی بود ساز دف من .این نکته برای من باور ایجاد کرده بود و بارها به صورت شوخی هم اشاره میکردم به این نکته با خانواده و دوستان.که من خارج میرم.

    خلاصه مسیر زندگی من رو هدایت کرد از ایلام به تهران و کلی تکامل در راه موسیقی و خوانندگی که خیلی میشه در موردش صحبت کرد. که دوباره دنباله رو برادر بزرگتر شده بودم چون ایشان از قبل به تهران مهاجرت کرده بود.و خلاصه کلی اجراهایی مختلف با دوستان عزیز در این راه .تا اینکه با توجه به اون پیش زمینه داستان فال خواهر .یک بار صحبت از اجرا در آلمان شد که اتفاق نیفتاده ولی خوب درموردش صحبت میکردیم.بعد چند سال وقتی یکی از دوستان موسیقی به استرالیا مهاجرت کرد. که اتفاقا برادر من یه جورایی راهنمای مهاجرتش شد چون اون زمان برادرم در دفتر اطبا،خارجی کار می‌کرد که من هم یه مدتی در اون سازمان کار کردم.

    باعث شد که صحبت کردن و توجه کردن در مورد استرالیا بیشتر صورت بگیره.

    حتی تو اون زمان سفارت استرالیا هم برای درخواست مهاجر به محل کار برادرم اومده بودند که من هم به صورت موقتی با برادرم همکار شده بودم .و ما کار مهاجرت افغانها و عراقی‌ها رو بیشتر انجام می‌دادیم.

    میخوام بگم همه این داستان‌ها در من باور ایجاد کرده بود ولی علاقه به خارج رفتن نداشتم .فقط در حد کنجکاوی شده بود برام .

    البته یادم اومد که دوره جوانی من عموم رفته بود اروپا که متاسفانه ماندنی نشد و برگشت .

    برگردم به داستان استرالیا بعد از 5 سال مهاجرت دوستمان به استرالیا زمانی که برگشت طی مسافرتی که به شمال داشتیم و صحبت‌هایی که شد در مورد استرالیا این خواسته در من شکل گرفت . البته باز نه به صورت علاقه فقط در حد حرف و حدیث بود .

    خلاصه تقریبا چند ماه یا نهایتا یک سال نگذشت که برادر دوستمان که میشه پدر دوست نزدیک من تصمیم به رفتن به استرالیا داشت و رفت .

    زمانی که رفت من اطلاعی نداشتم به دوستم گفتم چرا به من نگفتی که با بابات برم گفت مگه میرفتی اگه میگفتم.

    گفتم آره چون میدونستم بعد از مدتی پدر دوستم کارهای اقامت خانواده‌اش رو انجام میده و دوست من هم میره.به خاطر همکاری در موسیقی و دوستی نزدیک من با دوستم من هم دوست داشتم برم که ادامه کارمون رو در استرالیا انجام بدیم.خلاصه بعد از مدت کوتاهی مادر دوستم به من زنگ زد و گفت برادرش یعنی دایی دوستم هم میخواد بره آیا تو هم میخوای بری .من هم گفتم آره.

    حالا یه پرانتز باز کنم در اون زمان من خیلی از شرایطم راضی نبودم .یه روز سر نماز داشتم با خدا صحبت می‌کردم و در حالی که زار زار گریه میکردم میگفتم خدایا داستان زندگی من چی هست چه خوابی برای من دیده‌ای.

    وبعد از مدتی اون داستان زنگ زدن مادر دوستم اتفاق افتاد و منجر به داستان‌های زیادی شد تا اینکه من اومدم استرالیا.

    خواستم بگم بچه ها بخدا به قول استاد همه خواسته ها اتفاق میوفته بی شک اگه به اون خواسته ها توجه کنید و بهشون انرژی داده بشه و ایمان داشته باش که میشه و مابقی رو بسپاری به رب العالمین.

    خیلی دوستتان دارم استاد مهربان و سپاسگزارم از اینکه هستید و با صداقت تمام سعی در یادآوری باورها به ما شاگردان دارید.

    من در زندگیم خیلی از چیزها رو ناآگاهانه به دست آوردم. ولی از وقتی با شما آشنا شدم تمام تلاشم اینه که آگاهانه بتونم تجربیات زیبای زندگی رو خلق کنم و به خودم و خدای خودم و شما استاد نازنین احسن بگویم..

    خواستم این تجربه رو با شما دوستان در تایید صحبت‌های پرارزش استاد بجا گذاشته باشم.

    خداوند یار و یاورتان باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    شیدا میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2319 روز

    سلام استاد مهربانم

    میدونید استاد این موضوع رو با یه مثال کوچک برای خودم تجسم کردم که مثلا میریم بازار میبینیم مانتو یا پالتو جدیدی اومده و دقیقا اون چیزی هستش که ما خوشمون میاد و بهمون حس خوبی میده بعدش چون خوشمون اومده دوست داریم داشته باشیمش و ممکنه یکی دوبار بریم اون لباس رو ببینیم بعد از چند روز به صورت جدی تصمیم میگیریم که بخریمش و این کارو میکنیم چون اون لباس رو دیدیم فرکانسهای درخواست خریدش رو فرستادیم و وقتی که تصمیممون جدی میشه دیگه براش قدم برمی داریم و بهش میرسیم..‌‌این یه مثال کوچک بود و در مورد مثال هایی یا ابعاد بزرگتر همین مراحل رو انجام میدیم و در نهایت به اونچه که احساس میکنیم بهش نیاز داریم و حس خوبی باهاش داریم میرسیم…امیدوارم با کار کردن روی خودمون و بزرگتر شدن ظرفمون به آرزوها و خواسته های کوچک و بزرگمون برسیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار63

    سلام استاد عزیزم و مریم گلی

    و سلام به همراهان این مسیر الهی و مقدس

    استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاس گذارم بابت این همه تصاویر فوق العاده

    قبل از اینکه این حسو بگیرم که منم برم چنین جاهایی رو ببینم با تمام وجودم از خدا تشکر کردم بابت این همه نعمت و موهبت الهی و مقدس

    خدایا هزاران بار شکرت

    چقدر نعمت چقدر فراوانی چقدر زیبایی چه ترکیب رنگ فوق العاده

    همیشه رنگ طبیعت منو به وجد میاره و همش میگم الله اکبر از این همه قدرت بی نهایت خدا

    و خدا چقدر مهربونه چقدر وهابه چقدر رزاقه که بدون هیچ چشمداشتی این همه نعمت ارزانی ما کرده

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا بی نهایت ازت سپاس گذارم بهم چشم هایی دادی که این همه زیبایی خلقت تورو ببینم

    خدایا بی نهایت ازت سپاس گذارم که لیاقت اینو داشتم قبل از مرگم تورو بشناسم به قدرتت پی ببرم تورو حامی و تکیه گاه خودم قرار بدم

    و ایمان دارم لایق این هستم که بهترین ها رو تجربه کنم

    امروز که این فایل های فوق العاده رو دیدم تمام وجودم شکر گذار خدا بودم که بی نهایت به ما لطف داشته که این همه نعمت و فراوانی بهمون داده

    و خدایا هزاران بار شکرت استاد الهی و مقدس ما در مداری هست که به راحتی از این نعمت ها استفاده میکنه و لذت میبره و قطعا اگه ما هم بخواهیم و در مسیرش باشیم قطعا ما هم تجربه میکنیم

    و خدایا بی نهایت ازت سپاس گذارم که مشتاق تر از من برای رسیدن به خواسته هام منو هدایت میکنی

    خدایا هزاران بارشکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1919 روز

    به نام خدا با حال و با عشق

    سلام

    چقدر دوست دارم خدا

    وقتی که میچینم تو رو مثل یه گندم یا یه سیب

    همجنس آدم میشم و پر میشم از حسی عجیب

    هر جا که هستم با.منی هر جا که باشی عاشقم

    خوشحالم از این که واسه این هم صدایی لایقم

    هر جا برم کنارمی فرقی نمیکنه کجا

    فرقی نمیکنه چقدر فاصله باشه بین ما

    من چقدر دوست دارم خدا

    به به چه چمن سرسبز و زیبایی،نیوکمپ هم چنین چمنی نداره،برج معروف دایره ای شکل شهر زیبای تمپا که تمام مسابقات زیبا در اون پخش میشه

    چقدر ارتفاع داره از داخل آپارتمان اینقدر بلند دیده نمیشد که از اینجا دیده میشه و اون دوتا ساختمون زیبای کنارش، آسمان آبی آبی بدون ابر به وزش باد آرام که هوا را فوق العاده میکنه بشینی و حرف از دستیابی به خواسته ها و رویاها بزنی

    ترکیب باورِ هم جهت با خواسته غوغا میکنه

    یعنی به اون ایمان و باور برسی که لیاقت آرزوهات را داری و در همون جهت حرکت کنی واقعا کولاک کولاک

    وقتی باور کنیم که تمام این عکس و فیلم های خونه ها و ماشین های زیبایی که تو گوگل،فیلم ها می‌بینم واقعی است و اگه کسی تونسته به اون ها برسه ما هم میتونیم و مال از ما بهترون و فقط فیلم و سریال نیست اون موقع باور درمون شکل میگیره و باعث حرکت میشه برای دستیابی

    اولین قدم باید خواسته را دید و باور کرد که میشه رسید به اونها

    شاید ما اگه یه فامیل دوست آشنا همسایه ای کسی داشتیم که ثروتمند و پولدار بود خیلی راحتر ثروتمند میشدیم چون باور میکردیم که بله میشه فلان کس رسیده منم میرسم ولی متاسفانه من هر چی تو روستا،اقوام گشتم کسی ماشین بالای 1 میلیارد نداشت،کسی خونه ی آنچنانی در تهران و اصفهان نداشت تا برم ،ببینم لمس کنم و باور کنم که میشه،همشهری هام همش پژو پارس،پراید،پیکان،خودروی چینی و همه خونه ها نهایتا دو طبقه و نهایت درآمد سالانه 1 میلیارد خالص بعد آدم تو این محیط چطوری فکرش و باورش بزرگ میشه و پول‌های کلان را باور میکنه نمیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: