نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران

پس از گوش دادن به محتوای این فایل، می توانید در بخش نظرات این صحفه:

درباره تجربیاتی بنویسید از عواقب اعتماد به افرادی که الگوهای تکرار شونده مخرب دارند. سپس این اعتماد سبب شد تا از لحاظ احساسی، مالی، زمانی، انرژی و … صدمه هایی ببینید.

به عبارت ساده تر:

حرف های این افراد مبنی بر اینکه ” قول می دهم دیگر تکرار نشود ” یا ” این بار فرق دارد و من تغییر کرده ام ” و… را باور کردید و دوباره به آنها اعتماد کردید و دچار دردسرهای ناشی از این اعتماد شدید.

یا به قول قرآن دچار جهل (غلبه احساس بر منطق) شدید. به عنوان مثال:

به فردی که سابقه بدی در پرداخت بدهی اش دارد، دوباره اعتماد کردید و پول قرض دادید. سپس بعد از کلی دوندگی و پیگیری، نتوانستید طلب خود را پس بگیرید؛
به فردی که حرف ها و قول هایش غیر قابل اعتماد است، دوباره اعتماد کردید، وظیفه مهمی را به او سپردید و روی انجام آن کار توسط آن فرد حساب کردید. سپس صدمه هایی خوردید که به ارزش، اعتبار، مال و کسب و کار شما صدمه زد؛
انرژی و مال خود را صرف کمک به ترک عادت های مخرب افرادی کردید که بارها قول ترک آن عادتها را داده بودند اما هرگز به قول خود وفا نکرده اند.

مثل مثال خانمی که استاد در فایل توضیحات دادند که مصمم شده بود تا منجی آن فرد معتاد باشد و در این راه نه تنها به عواطف خود ضربه زد بلکه دارای خود را نیز از دست داد…

منتظر خواندن تجربیات و نظرات تأثیرگذارتان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران
    865MB
    56 دقیقه
  • فایل صوتی نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران
    51MB
    56 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

614 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسترن فضیلت» در این صفحه: 2
  1. -
    نسترن فضیلت گفته:
    مدت عضویت: 2362 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلاااام به همه ی شما عزیزان

    سلام استاد جانم و مریم جان عزیز

    واقعاااااااا از صمیم قلب سپاسگزار هر دوی شما و هم خانواده های عزیز توی این سایت پر برکت هستم. هر قدم این سایت، هر جمله ی این سایت برکت ها ازش می باره.

    من واقعا سپاسگزار شما و سپاسگزار خدواندی هستم که مارو با هم توی این مسیر زیبای یکتاپرستی قرار داده.

    چقدر چقدر چقدر این فایل، این صحبت ها، به قول استاد این دُرّ اینجا هست و ما داریم مثل رزق بی حساب که واقعا رزق بی حساب خداونده دریافتش می کنیم. پس لایق بودیم

    خدای من. خدای من. چی بگم چی بگم از کمبود عزت نفس و احساس عدم لیاقت

    استاد جان شما توی صحبتاتون اولش گفتین که بچه ها برای من سه بار زیاده، دوبار، یک الگو اگر دو بارتکرار شد باید دنبال دلیل بگردید.

    بذارین برداشت های خودم رو بگم با توجه به باورهام

    بقول قرآن ما، داریم به آثار پیشنیانمون اقتدا می کنیم و این رفتار و عملکرد مشرکانه. اونایی که تقلییدگر بودن بجای پرسشگر بودن که دلیل این کار چیه

    حرف مردم، رفتاری که از بزرگان دیدیم و فکر کردیم درسته و به صورت کد، واقعا کُد های ژنتیکی روی ژن های ما نشسته و هر بار داره فوتون هایی رو ساطع می کنه به شکل رفتارهای تکرار شونده.

    چون به صورت کُد در اومدن و تا معلق شدنشون و جایگزین شدنشون با رفتارهای درست تر پروسه ی تکاملی نیازه.

    چقدر چقدر داره برام تداعی می شه که من بارها و بارها درگیر این کدهای مخرب هستم.

    مثال ها

    یادم هست برای اولین باری که بعد از مدت ها می خواستم به کوهنوردی برم، مادرم به شدت مقاومت کرد

    هر بار، هر بار دقیقا هر بار با من بحث می کرد و اعلام نارضایتی، با قهر، با نگرانی های بیخود، با دغدغه های الکی. اما من هر چند با بحث میرفتم ولی بحث ها کمتر شد چون من هر بار به طریقی روی خودم کار می کردم و می گفتم اشکال نداره من باید تغییر کنم

    تا بعد از دو سه سال، امسال یک بار تکرار شد این بار یادم به آیه ی قرآن افتاد که شما به پدرو مادرت باید احترام بذاری، اف هم نگی امــــــــا امـــــا این امــــا خیلی مهمه که من نمی دیدمش

    اما اگــــــر قضیه طوری بود که قرار باشه به خدا شرک بورزید از اونها اطاعت نکنید.

    من یادم به این جمله افتاد و این بار حتی نخواستم مادرمو با توضیح دادن قانع کنم

    یه کلام گفتم می رم و این اولین و آخرین حرفمه.

    اونقدر احساس رضایت داشتم که نگران ترس های مادرم نشدم.

    چون اون بخاطر ترس هاش داشت مانع من می شد

    و من بخاطر کج فهمی هام فکر می کردم باید اون راضی باشه از من. راضی باشه از رفتار من

    اما رفتم و بقول استاد قدرت هم دست خودم و خدای خودم بود و هر وقت بخوام می رم

    ولی این سری رفتارهایی که بر اساس جلب رضایت افراد حتی افراد خانواده بوده زیاد برای من تکرار شده به خاطر اینکه من رضایت، احساس خوب، سلامتی و…. بقیه برام مهم بوده

    الآن خیلی کمرنگ شده، خیلی خیلی کمرنگ شده امــــا صفر نشده

    چون من همین روزا درگیر موضوعی بودم که برای من تکراری بود و به شدت مقاومت کردم و کاری که دوست داشتم و فکر کردم درسته رو بدون عذاب وجدان انجام دادم و جاهایی که باید نه می گفتم رو قاطعانه گفتم.

    اما باز هم هست. مثلا رفت و امد با کسی داشتم که هر بار می رفتم خونشون، با من خوب بود اما همسرش یا فرزندش اگه کاری می کردن بد رفتاری می کرد و این چیزی نبود که من می خواستم ولی یه جورایی می پذیرفتم

    چطوری؟ اینطوری که خب اون آدم مثبتیه، چقدر هم خودش و هم همسرش عاشق همن ولی خب گاهی، گاهی گاهی پیش میاد (ترمز. این گاهی گاهی چیزی بود که من دوست نداشتم و اصلا چون یکی از خواسته های من بوده که این گاهی ها نباشه توی روابط، من رفتم دوره روابط رو خریدم، و دارم کار می کنم پس اگر دارم می بینمش و می گذرم ازش یعنی باور ندارم که نباید باشه).

    یا با یه بنده خدا رفت و آمد داشتم و می دیدم چقدر رفتارش خوب شده و مثبت اندیش تر شده تا اینکه یک شب توی ماشین بودیم، همسرش رانندگی می کرد، راجع به غذای ظهر ازش پرسید که ظهر فلان ادویه رو ریخته بودی توی غذا؟؟

    و اون خانم به دروغ گفت نه. نریختم. خیلی خونسرد.

    اونجا انگار یه پتک خورد تو سر من. که ای وای ببین تو داری با کی رفت و آمد می کنی و رفتارهای تکرار شده ی گذشته ش رو نادیده گرفتی و گفتی خب حالا فلان مورد اشکال نداره

    ولی اون دروغ، باعث شد رابطه ی من با اون شخص از 50 به 1 برسه. نمی گم 100 چون کم بود خداروشکر ولی کم و کمترش کردم حتی.

    ولی اینکه به آثار پیشنیان اقتدا می کنیم، یکیش اینه که: یه چیزی رو، یه رفتاری رو تحمل می کنیم.

    می پذیریم

    در حالی که اگر قوانین رو بهتر درک کنیم، احساس لیاقت در خودمون ایجاد کنیم چیزی رو تحمل نمی کنیم.

    رفتاری غلط رو تحمل نمی کنیم.

    چون با درک قوانین به این نتیجه می رسیم که خوشبختی، روابط عاشقانه ی سرشار از عشق، احترام و صداقت و سایز ویژگی های خوب دیگه، طبیعت جهانه و غیر از این غیر طبیعیه.

    چون با احساس لیاقت خودمونو به زحمت و تقلا برای نگه داشتن یا موندن توی روابطی که صالح نیستن، به رنج و سختی نمیندازیم.

    یه دوستی داشتم که بسیار با هم صمیمی بودیم وقتی که من تغییر کردم، کم کم فاصلمون بیشتر شد.

    چرا؟ چون احساس لیاقت داشت بهم می گفت که کدوم رفتارهارو من بخاطر یه صمیمیت قدیمی زیر مبل زدم.

    کدوم بی احترامی ها، سختی ها

    تا اینکه یه روز خودش رفت و بعد از یک سال برگشت. بعد از یک سال من نگفتم خب خداروشکر

    گفتم من چه باور مخربی دارم که این آدمی که تغییر نکرده و بدتر از قبلش هست برگشته

    و دوباره روی خودم متمرکز تر شدم

    و به یه هفته شاید نشد که بخاطر نه گفتن به تقاضای اون، دیگه پیام نداد و منم دیلیت اکانتش کردم.

    یا مثلا درباره ی رفتار شخصی، خب من می دیدم که یه سری قوانین رو رعایت نمی کنه به طور مثال قوانین رانندگی و جالبه بازخوردشو که می دیدم، ناخودآگاه به زبون می اوردم و اون با بهانه های واهی می خواست دلیل بیاره که نه من مقصر نیستم، یا یه جاهایی هم که قبول داشت می گفت خب همسرمم این کارو می کنه. خب فلانی هم همینه. خب بهمانی و….

    بعد یه روز که کنارش نشسته بودم گفتم ببین این رفتارو بارها دیدی، این ادمم خودتی. تو هم همینی. تو هم برای خودت ارزش قائل نشدی. برای قوانینی که یاد گرفتی و کلی حرفی که اون روز با خودم داشتم مرور می کردم و به خودم قول دادم رفت و آمدمو با کسی که مسئولیت پذیر نیست کم کنم یا اگر بر حسب اتفاق یا حالا دلخواه خودم باهاش همراه شدم (فقط به خواسته ها و زیبایی ها توجه کنم و از ناخواسته اعراض کنم و اینکه نخوام نخوام اونو تغییر بدم. من که تغییر کنم اون در 98 درصد تغییر می کنه به شکلی که با من هماهنگ باشه یا از هم جدا می شیم و این اصلا چیز بدی نیست). که این موضوع چند وقتی هست که دارم بهش عمل می کنم تا جایی که حواسم هست.

    رفتارهای ما مخلوطی از باورهاست

    من یه سری جاها پذیرفتم

    یه سری جاها از خودم گذشتم اما هر بار که به یاد اوردم قانونو متمرکز شدم

    مثلا توی رفت و آمد با کسی که می اومد، می ریخت، می پاشید و بدون تشکر بدون هیچ کمکی بلند می شد می رفت من یه جا به خودم گفتم اون آدم منم. اون منم هرچند اوایلش سختم بود که عصبانیت یا خودخوری هامو کنترل کنم

    ولی هر بار با تکرار خوبی های اون شخص و نوشتن خط و نشان هایی برای رفتارهام آروم آروم اروم رفت و آمدش کم و کمتر شد

    یا به جایی رسید که اصلا نیازی نبود من بخوام بهش لطفی کنم یا به قولی سرویس بدم

    و درسته این رفتارو از اون در مقابل بقیه کمابیش می بینم و همینم دارم کمتر بهش توجه می کنم اما تا زمانی که من درست نشدم، اون آدم یا آدم ها هستن توی زندگی من

    از مادرم گرفته تا همه ی این ادمایی که گفتم که همه ش برمی گرده به گدشتگان من چون من به شدت از خودگذشتگی، دلسوزی رو دیدم

    من غذا نخوردن های مادرم رو بخاطر نگرانی برای دیگران و… دیدم

    خیلی رفتارهارو دیدم و توی خودم شناسایی کردم تا این چیزی باشم که توی این لحظه هستم که فقط شاید 10 درصد رضایت داشته باشمـ.

    اونقدر تغییر نکردن برای من رنج آور شده که نمی تونم تغییر نکنم

    چون دلسوزی و احساس گناه برای دیگران و تغییر زندگی دیگران و حرف مردم سالها با من بوده و اگر الآن به 50 درصد رسیده، یا 60 درصد اصلا راضی کننده نیست. احساس خوبی دارم که تغییر کردم اما رضایت که دست به تغییر نزنم نه.

    چون من شب بی خوابی کشیدن بخاطر دردهای دیگرانو کشیدم و لذت خواب راحتم بخاطر نگران نبودن بخاطر بقیه رو چشیدم

    و توی آدما دیدم

    حتی آدمی رو دیدم که بخاطر بقیه بیمار شد و بعد از مدتی از دنیا رفت

    پس خیلی نیاز دارم که اصلاح بشم، چون الگوهای تکرار شونده رو هنوز توی خیلی موارد دارم می بینم

    چون یه جاهایی پذیرفتم همینی که هست……..!!!!!

    مثلا یه سری از الگوهای تکرار شونده مربوط می شه به توجه به ناخواسته، مثلا توجه به نازیبایی، به شلوغی، به بی نظمی، به یه چیزی که دوسش ندارم و ذهنم می گه باید تقلا کنی برای تغییرش

    اما وقتایی که هماهنگم و فقط روی خودم متمرکز می شم، روی خودم کار می کنم، اون موضوع برای مدتی محو می شه یا کم و کمتر می شه.

    بخدا خیلی جای کار دارم. خیلی جای کار دارم.

    اینام که نوشتم کلی مقاومت داشتم ولی نوشتم که بدونم کجام و چقدر باید پر تلاش تر ادامه بدم.

    خیلی خیلی باید برای خودم، وقتم، انرژیم، ذهنم ارزش قائل باشم و خسیس بشم توی اتلاف انرژیم برای الگوهای تکرار شونده. برای دیگران. برای توجه به ناخواسته و و و.

    استاد جان واقعا از صمیم قلب از هر دوی شما و از دوستان سپاسگزارم بخاطر این فایل های آگاهی دهنده که هر بار داره روشنترم می کنه

    داره منو از کج فهمی ها بیرون میاره

    از درک درست توحید، درک درست هدایت.

    همین روزا درگیر موضوعی بودم که کسی از طرف من قولی داده بود و من نصفه نیمه قبول کرده بودم اما خداروشکرررر می کنم که تونستم ذهنم رو کنترل کنم از دلسوزی و احساس گناه نداشته باشم و راحت هر وقت دلم خواست نه بگم و دلم نسوزه که طرف مقابلم داره سختی می کشه چون اون روی کسی حساب باز کرده بود و از زعم خودش به نفر سوم قول داده بود.

    یاد گرفتم بگم نه و دلم نسوزه

    یاد گرفتم محافظ منافع خودم باشم و بجای اینکه خودم رو از نعمتی محروم کنم، عزت نفسمو ببرم بالا و جای لازم نه بگم.

    بجای سختی دادن به خودم و نگران بقیه بودن، بگم بقیه خدارو دارن و اگه بخوان خدا کمکشون می کنه. کارهاشونو انجام می ده

    یاد گرفتم وقتی یه نفر می خواد از داشته ی من استفاده کنه بگم نه. نمی دم

    چند وقت پیش یکی از اشنایان گفت نسترن یه کارت بانکی داری من ازش استفاده کنم

    دیدم آره، یکی دارم که مدت هاست بلااستفاده مونده و راحت تعویضش کردمو دادم اون شخص استفاده کنه اما همون روز پشت تلفن بهشون گفتم که ولی روی وام گرفتن با کارت من نه شما و نه فلانی (دوتا آقا از خانواده ی خودم) حساب باز نکنین که تحت هیچ شرایطی من برای کسی وام نمی گیرم چون سالها پیش یه وام برای کسی گرفتم که هر بار برای قسط دادن فراموش می کرد و من مجبور می شدم یادآوری کنم تا اینکه قسط های آخرو با پول خودم دادم که شبا راحت بخوابم و بعدا از حساب اون شخص کم کردم ولی پروسه ش خسته کننده بود برای من، و به همین دلیل قاطعانه با اینکه سختم بود به شخصی که همیشه به من لطف داشت و همیشه برای من هر کاری لازم بوده انجام داده، گفتم نه و پشیمون نشدم و نیستم.

    یا قضیه ی شراکتی زمین خریدن رو راحت بهشون گفتم نه.

    و بی نهایت باری که راحت نه گفتم بدون اینکه نگران باشمو بعد با رفتار محترمانه مواجه شدم.

    ولی ما هنوز خیلی کار داریم استاد جان. خیلی کار داریم که به درک و عمل شما نزدیک بشیم اما دور نیست. اگر متمرکز بشیم، اگر لیزری فوکوس کنیم اصلا دور نیست و بقول قرآن بشارت بده به صابران

    و صابران کسانی هستند که ایمانشون رو نشون می دن. عمل اصلاحی انجام می دن.

    خدا می دونه، فقط خدا می دونه چه آدم های نایسی، چه اتفاقات شگفت انگیزی، چه نتایج فوق العاده ای قراره وارد زندگیمون بشه.

    مراقب الگوهای تکراری زندگیمون باشیم، نه سه بار، دوبار دوبار دوبار دوبار که تکرارشد، بگیم اوکی. من چه فرکانسی فرستادم، قضیه چی بوده حالا چه فرکانسی باید بفرستم.

    که برای من نیم بیشترش برمی گرده به احساس لیاقت. عزت نفس و ازشمندی.

    یه وقت هایی آدمایی رو می بینیم که با جار زدن، با تقلا، با گفتن اینکه من لایقم دنبال لیاقت می گردن دنبال اصلاح بقیه تا بهشون احترام بذارن

    اما مایی که اینجاییم انگار کلید گنج های زمین و اسمون دستمونه کافیه به دست بگیریم و بچرخونیم

    کافیه درک کنیم و عمل کنیم بعد مسخر شدن جهان و برانگیخته شدن وجه های زیبای جهانو می بینیم. چون این طبیعت جهانه که همیشه خوشبختی باشه توی زندگی ما. ثروت باشه. فراوانی باشه. سلامتی باشه. بهشت وعده ی حق خداوند به ماست چرا عمل نکنیم. چرا تلاش نکنیم. چرا باور نکنیم که همه چیز در عین سخت بودن تلاش ذهنی در ابتداش، اما راحت و ساده اتفاق میفته چون ما فقط یک درصد خودمونو باید انجام بدیم. بقیه ش رو خداوند انجام می ده.

    دمتون گرم

    خداروشکرررررر

    یا رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    نسترن فضیلت گفته:
    مدت عضویت: 2362 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام دوست عزیزم

    سپاسگزارم که کامنت منو خوندین

    در پاسخ به سوال اول، بله. جلسه ی 7 عزت نفس استاد خوب این موضوع رو توضیح دادن.

    چون تمام جهان آینه ی ماست. هر چیزی می بینیم، می شنویم آینه ی خودمونه. از افکار باورها و فرکانس های خودمونه.

    خوبی قضیه هم به همینه که با درک این موضوع، با دیدن الگوها می تونیم درونمون رو کنکاش کنیم البته البته تا جایی که احساسمون بد نشه.

    من موضوعی رو تعریف می کنم با توجه به برداشتم از صحبت های شما

    همکاری داشتم که قسمتی از کار منو انجام می داد و خب من باید هزینه پرداخت می کردم

    می دونستم کارشون فوق العاده س

    می دونستم بسیار تمیز و عالی کار می کنن

    می دونستم که براشون حلال و حرام بودن مهم بود و کم کاری نمی کردن

    اما هر بار که با ایشون در تماس بودم یا پیام می دادن شروع می کردن بع شدت از خودشون تعریف کردن، و اینکه من قیمت هام پایینه و قیمت هام فلان و بیسان

    اولش خب متوجه نشدم

    بعد دیدم هر بار که با این خانم صحبت می کنم باورهایی محدود کننده داره درباره ی کارش می گه

    حالا مشتری زیاد داشتا ولی می نالید از دستمزد کمی که می گرفت

    و باورهاشو که از کمبود بود به منم انتقال می داد

    این پروسه مدتی برای من طولانی شد تا اینکه یه روز گفتم نه. این رابطه اشتباهه. قحطی که نیومده، یه نفر دیگه پیدا می کنمـ

    دیگه بهشون کار ندادم و بهشون پیامم ندادم و یه نفر عالی با رفتاری فوق العاده که من دوست داشتم پیدا شد که حتی بیشتر از قبلی بهشون دستمزد می دم

    اما چون اون رابطه قبلی قطع نشده بود از روی احترام و بزرگی و…. بالاخره به طرق مختلف تماس داشتیم و باز کار دادن بهشون و باز رفتار تکراریشون تا اینکه یه روز قضیه به باج دادن رسید. از همون روز قاطعانه نه گفتم و رابطه ی کاری کات شد.

    ولی متوجه شدم یه رابطه اشتباه باید به صورت کامل توی ذهن ما کات بشه تا توی زندگیمون نشون بده خودشو.

    ادامه دادن یا توی آب نمک خوابوندن کار درستی نیست و اینم از تحمل کردن میاد بنظرم.

    از یه جایی باید روی کم کردن آستانه ی تحملمون کار کنیم و ادامه ش بدیم.

    و اینکه روی خودمون کار کنیم فارغ از اینکه اون بیرون چه خبره.

    گاهی وقتی روی خودمون کار می کنیم و متوجه پاشنه ها می شیم و روشون متمرکز می شیم اون بیرون آروم آروم تغییر می کنه.

    دیدن رفتار اشتباهی دیگران درباره ی خودشون شاید به ما ربطی نداشته باشه

    اما دیدن رفتارهای نادرست و اشتباه دیگران توی زندگی ما، و حتی اشتباه خودشون که باعث احساس بد در ما می شه، باید به ما پیغام بده و ما با دریافت پیغام شروع کنیم روی خودمون کار کردن.

    من خودم خیلی نیاز دارم روی حرف بقیه و احساس جلب رضایت بقیه بخصوص خانواده کار کنم چون وابستگی های من اصلا کم نبوده….

    تحسین و تمجید بقیه برای پیشرفت هاشون فوق العاده س. منم شمارو تحسین می کنم بخاطر اینکه دنبال تحسین آدمایین.

    اما اینکه یه نفر میاد از خودش می گه، این هم قابل تحسینه که یه آدم داره از خودش اینطوری تعریف می کنه (من نمی دونم نتایج اون اشخاص چیه و به ما هم مربوط نیست) می تونین روی اینکه با قدرت دارن این کارو انجام می دن به دید تحسین نگاه کنین و توجهتون رو روی آدمهایی بذارین که آرامش بیشتری دارن و عین حال موفق تر عمل می کنن. پیشرفت های بیشتری دارن.

    شاید من نتونم دقیق به شما بگم قضیه ی دیدن این الگو چیه چون شما هم دقیق نمی دونین قضیه چیه. چون شما از خودتون شناختی ندارین. پیشنهاد من به شما اینه که همواره روی خودتون کار کنین. روی نقاط قوّتتون که بهترش کنین و روی ضعف های شخصیتی که بهبودش بدین و تمرکزتون رو از اون افراد بردارین و بذارین روی خودتون. بعد واکنش های جهانو می بینین…

    در پناه حق باشید

    یا ربّ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: