نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

614 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیرا ذوالقدری گفته:
    مدت عضویت: 2278 روز

    بنام الله مهربان

    سلام به استاد وخانم شایسته عزیزم

    استاد واقعا ازت سپاسگزارم چقدر این فایل زیباست دقیقا پاشنه اشیل من بخاطر همین حساب کردن رو ادمها بخشیدن انها همش گذشت کردن پیش اومد تو زندگی گذشتم 7سال عمرم گذاشتم وفکر می کردم باید ببخشم وزندگیم رو حفظ کنم چون پدرم مدام تکرار می کرد من تو مردم احترام دارم برای من بده که دخترم جدا بشه هرقولی که میداد برای 2روز بود ودوباره تکرار خیانت کردن سرکار نرفتن بی پولی دوست ورفیق بازی وهر بار تا دادگاه مسائل می رفتیم ودوباره میامد می خواست بگذرم البته بیشترش به اسرار زیاد پدرم من این کار رو می کردم تا این که بعد 7سال فهمیدم هیچ کسی نمی تونی این ادم رو اصلاح کنه وخودم تصمیم گرفتم تموم کنم اون زندگی رو بدون این که به خانوادم بگم وواقعا هم موفق بودم وخوشحال.

    ولی متوجه نشده بودم که این الگو باز تکرار میشه با یک ادم دیگه البته خدا رو شکر این ازدواج نبود ولی قصدش داشت وهربار من وخانواده ام رو راضی می کرد که صبر کنم میاد خانوادش رو راضی می کنه وهربار بهش فرصت دادم بعد با خیانت تمام شد 8سال دوباره اشتباه همیشه برام جای سوال بود ولی جوابی پیدا نمی کردم والبته تو این فضا نبودم

    اما تازگی تقریبا به مساله تو رابطه ای برخورد کردم وچندتا قول داد وبدقولی کرد الان که این فایل روی شنیدم انگار جواب سوال من بود وپاشنه اشیلم پیدا کردم تو این موضوع که من نباید این فرصت مدام به طرف بدم وببخشم تا اون تکرار نکنه وچند روز قبل تصمیمی گرفتم خیلی خوشحالم والان جوابش رو گرفتم وعمل کردم چقدر برام بهتر شد خدایا شکرت که من رو از اون تردید بیرون اوردی وچقدر زیبا جواب سوالم رو از طریق بهترین بندت بهم دادی سپاسگزارم استاد عزیزم. خیلی دوست دارم

    بی صبرانه منتظر بقیه فایلها وجوابها هستم

    در پناه الله مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    محمد جواد سماواتی گفته:
    مدت عضویت: 2046 روز

    به نام خالق بخشنده مهربان

    سلام به استاد و الگوی عزیزم و تمام دوستان هم فرکانسی عزیزم

    در مورد این الگو های تکرار شونده با دیگران بخوام مثال بزنم اولین مثال یکی از آشناها بیادم میاد که این شخص هر موقع پول میخواست و کلی هم که قول میدم به موقع میدم و من دلم میسوخت و پول بهش قرض میدادم قرارمون میشد سر فلان تاریخ بهم کامل برگردونه پول رو اما هر بار هربار این شخص به یه دلیلی بدقولی کرد و یا به موقع پرداخت نکرد یا خورد خورد پول رو به من برگردوند و در کل بدقولی کرد و من خودم بشدت ازینکه یه قول و قراری بزارم باکسی و به این قول و قرار پایبند نباشیم ناراحت میشم و احساسم منفی میشه و این الگو چندبار تکرار شده و الان که آگاهی ام بیشتر شده متوجه شدم اصلا عیب کار در من هستش که عاغا جان وقتی این الگو بیش از دوبار تکرار میشه دیگه این تقصیر خودته عزت نفس و اعتماد بنفس داشته باش خیلی راحت بگو نه متاسفم نمیتونم پول به شما قرض بدم توی رودروایسی و این داستانا قرار نده خودتو یه کلمه نه و چقدر این کلمه نه گفتن از وقتی که روی خودم کار کردم و بهتر شدم چقدر به من کمک کرده که حالم بهتر باشه و احساس عزت نفس بیشتری رو تجربه کنم و بهتر شدم شکر خدا و ادامه دارم میدم کار کردن روی خودم رو

    در کل شناسایی این پترن ها چه توی رفتار خودم با خودم و چه توی نحوه برخورد با دیگران بهم کمک کرده تا بیشتر با خودم و در نتیجه با جهان در صلح بیشتری باشم و احساس خوب بیشتری رو تجربه کنم و خیلی نرم متوجه این تغییرات میشم و البته که این مسیر و بهتر شدنه باید تا لحظه دیدار عزرائیل جان ادامه داشته باشه اگر که میخوام لذت بیشتری از زندگی از این فرصتی که خالق در اختیارم گذاشته ببرم

    در کل ما خودمونیم که داریم با اعمال و باورهامون شکل میدیم به اتفاقاتی که برامون میفته و خودمون مسئول هستیم پس بیایم آگاهانه خوب رقم بزنیم اتفاقات رو با استفاده از قوانین بدون تغییر خالق بخشنده و مهربان

    همیشه به یاد الله مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    حسین و یگانه گفته:
    مدت عضویت: 917 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    درود به استاد هدایت شده ام و همسر خوش انرژیشون

    استاد من چند روز بود تو این فکر بودم که چرا یه سری اتفاقات برام هر چند وقت یکبار میفته که اومدم تو سایت و دیدم شما این فایل و گذاشتین.و این اتفاقی نیست خداوند منو هدایت کرد تا جواب رو پیدا کنم تا رشد کنم استاد من چند وقتی میشه که قرآن رو یاد گرفتن و عمل کردن رو شروع کردم و خداروشکر تغیرات مثبت زیادی برام اتفاق افتاده ولی یه سری جاها مثل انفاق یا محبت در حق دیگران احساس خوبی نداشتم به جای اینکه محبت حالمو خوب کنه منو از حال خوب دور میکرد و الان با خوندن کامنتا متوجه شدم محبت من به خاطر تغئیر دیگران بوده و اونا هیچوقت تغییر نکردن و این یعنی اینکه من در حق خودم گاهی ظلم میکنم تا حال دیگران رو خوب کنم و این نتیجه ی خوبی نداشت یا باعث ایجاد انتظار بیجای دیگران از من میشد

    با گوش دادن این فایل با جون و دلم دوست دارم تغییر کنم من اشتباه متوجه شده بودم که با تغییر خودم باید دنیای بیرونم هم خودم تغییر بدم و این باوریه که خیلی منو به زحمت میندازه بدون هیچ نتیجه ای فقط خودمو از مسیر دور و گمراه میکنم

    مثلا یه موضوعی که برام تکرار میشه نحوه رفتار خانواده ی شوهرم با منه.اونا از من انتظار اینو دارن که من برای اونا زندگی کنم و همسر من هم باید به خواسته ی بیجای اونا احترام بذاره خیلی موقع ها شده من به اجبار پیششون بودم و حتی همنشینی باهاشون بهم حس خوبی نمیداده و این موضوع درست نشده من سعی کردم بگم نه درست میشه تغییر کن اوناام تغییر میکنن ولی این فکر و باور توهمه چون اونا به قول شما شاید بخوان تغییر کنن ولی نمیتونن پس من کنترلی روی اونا ندارم من با تغییر شخصیتم با احترامی که برای خودم قائلم با احترام گذاشتن به خواسته های خودم و دوست داشتن خودم میتونم دنیای بیرونم هم تغییر بدم چون جهان به فرکانسی که ارسال میکنیم پاسخ میده وقتی من ته وجودم این دید رو داشته باشم که برای اینکه من ارزشمندم دیگران باید تغییر کنن فقط هر روز اعتماد بنفس خودمو تحلیل میبردم پس چه خوبه که الگوهای رفتاری دیگران رو بشناسم و ضعف خودم رو بشناسم و سعی کنم که توجهم رو تماما بذارم روی زندگی خودم البته که نه آسیبی به دیگران برسونم نه به خودم.

    باید احساس ارزشمندی و سازنده نسبت به خودم داشته باشم که نه انتقاد،نه طرد شدن،نتونه احساس ارزشمندی منو نسبت به خودم بیاره پایین چون دیگران هم میخوان که مارو تغییر بدن ولی اوناهم نمیتونن مگر ما خودمون بخوایم تغییر کنیم.

    ممنونم بابت علم و آگاهی که باهامون به اشتراک گذاشتید و از دوستای خوبم هم بابت کامنتای خوبشون ممنونم.

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    مینا گفته:
    مدت عضویت: 1927 روز

    عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم.

    یک الگوی تکرارشونده در زندگی من که متاسفانه سال‌ها تکرار شد و من آگاه نبودم که بخوام تغییرش بدم،برمیگرده به کمک برای ترک اعتیاد!و البته وقتی بیشتر فکر میکنم،نه‌تنها کمک برای ترک اعتیاد،بلکه کمک افراطی در همه زمینه‌ها به دیگران و خودم رو مسئول زندگی اطرافیان دانستن،بوده.

    من برای یک بنده خدایی بارها و بارها هزینه کردم و داروی ترک اعتیاد خریدم،اما اون آدم دوباره برگشت سر خونه اولش!به قول استاد شاید هم میخواست که ترک کنه که دارو مصرف میکرد،اما چون تغییر الگو کار ساده‌ای نیست،نمیتونست.

    به این آدم جدای از پرداخت پول برای داروی ترک اعتیاد،هزاران بار هم پول نقدی و دستی دادم!اما برنگرداند.

    موضوع به همینجا ختم نشد و من یکی دوبار هم هزینه کمپ ترک اعتیاد به یک خانم در فامیل رو تقبل کردم،اما ایشون هم دوباره به این سمت برگشت!

    و کاش زودتر می‌فهمیدم دلسوزی بی‌جا داره چه بلایی سر زندگیم میاره!اون دو مورد قبل به من فقط ضربه مالی زد،اما مورد سوم وقتی بود که من برای فردی که اعتیاد داشت،ناجی شدم و فکر کردم باید با اون وارد رابطه بشم تا بخاطر علاقه به من،ترک کنه!

    اینجا بود که چندین‌سال از روزهای خوب زندگیم سوخت شد و به روح و روانم هم آسیب خورد،چراکه اون آدم با اینکه تلاش می‌کرد،نمیتونست ترک کنه و تعهد گرفتن من طی زمان‌های مختلف و پیش افراد متفاوت از ایشون،هیچ فایده‌ای نداشت!حتی عشقی که مطمئن بودم به من داره هم باعث نشد بتونه ترک کنه و همچنین مابقی خصوصیات بدی که داشت و “قول میداد” اون‌ها رو تغییر بده و نمیشد!

    مثلا قول میداد اهل کار باشه و دل به کسب و کار بده، قول میداد رفیق‌بازی افراطی نداشته باشه، قول میداد ….

    موضوع الگوهای تکرارشونده خیلی دقیق هست و درعین‌حال خیلی موشکافی بادقتی هم نیاز داره؛مثلا تا این جای کار میشه فهمید ریشه کار من شاید دلسوزی بی‌جا و خودم رو مسئول اطرافیان دانستن بوده، اما جالب بدونید وقتی فهمیدم اوضاع درست نمیشه و باید از این آدم جدا بشم هم یک موضوع شاید عجیب،رخ داد و اون این بود که خیلی سخت جدا شد و کار به دادگاه و پاسگاه کشید و عنوان می‌کرد اگر از من جدا بشی خودکشی میکنم و باز دست رو نقطه ضعف و پاشنه آشیل من میزاشت و دچار عذاب وجدان میشدم. اما اینجا یک موضوع دیگه جز دلسوزی و اعتیاد هم داشت تکرار میشد و اون جدایی سخت بود!و اینکه به اصطلاح طرف مثل کنه می‌چسبه و رهات نمیکنه و این حرف‌ها.

    اگه میگم تکرار،چون در رابطه قبلی من هم چنین اتفاقی افتاده بود و فرد پیش از ایشون هم اجازه نمی‌داد من از زندگیش خارج بشم و تهدید می‌کرد خودمو میکشم و …بنابراین حالا میفهمم چیزی در درون من وجود داشته که ادم‌های ضعیف به سمتم جذب میشدند؛چیزی که حقیقتا آگاهانه نبوده،یعنی من به‌صورت آگاهانه دوست نداشتم آدم‌ها مشکل داشته باشند و ضعیف باشند تا من به اون‌ها کمک کنم،شاید این موضوع به‌صورت ناخودآگاه در ذهن من وجود داشته.

    جالب است بدانید که در گذشته بیشتر و اکنون کمتر، حتی خانواده‌ام هم به من وابستگی شدید دارند و غالب کارهای خودشان را به من می‌سپارند تا انجام دهم!

    حالا خبر خوبی که در ضمن حرف‌های گفتم،این هست که واقعا الان این موارد در زندگی من خیلی خیلی کمتر شده،مثلا خانواده من کارهای خودشان را بیشتر خودشان انجام میدهند؛چراکه یکی دوسال پیش تصمیم گرفتم آگاهانه مسئولیت‌ها را بیشتر بر عهده خودشان بگذارم.

    یا در رابطه با جذب افراد ضعیف،به نظرم الان دیگه چنین افرادی رو جذب نمیکنم،چراکه در یک رابطه تقریبا عالی هستم.

    مسائل ریز و درشتی در حل این ماجرا هست؛مثلا موضوع الگوهای تکرارشونده یا اینکه چیزی در ما این افراد را جذب میکنم را نشنیده بودم،اما شنیده بودم که استاد عباسمنش میگفتند نباید دلسوزی بی‌جا داشت،نباید خودمان را در جایگاه خدا ببینیم و برای مردم ناجی بشویم و خیلی خیلی روی کنترل احساس دلسوزی افراطی خودم کار کرده بودم و وقتی با موضوع ترحم‌برانگیزی برخورد میکنم،با خودم می‌گویم طبق قانون این فرد خودش خواسته در این شرایط باشد و خودش هم فقط می‌تواند خودش را نجات دهد یا توجهی نمیکنم و خودم را قانع میکنم که من نباید ادعای خدایی برای اطرافیانم داشته باشم و خودم را ناجی بدانم.

    این تغییر تدریجی بود،اما وقتی خودم را با آدم سابق مقایسه میکنم،می‌بینم که تغییر 180 درجه‌ای داشتم؛مثلا سابق حاضر شده بودم از روی دلسوزی!با فرد مذکور ازدواج کنم،اما اکنون از تصور اینکه آن فرد خودکشی کرده هم ناراحت نمی‌شوم.

    به‌جرات میتونم بگم من از آدمی که مدعی‌العموم بود و از نگاه دیگران بامعرفت،مهربان،دلسوز و…بود،تبدیل به یک آدم دیگری شده‌ام که زندگی خودم در اولویت قرار دارد و خیلی درگیر زندگی اطرافیان نمی‌شوم.

    با اینکه کامنتم طولانی شد،اما به نظرم خیلی کاربردی هست برای کسانی که با این مورد مواجه هستن و من خواستم کامل و جامع به این موضوع مهم پرداخته باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    مریم جُلقازی گفته:
    مدت عضویت: 917 روز

    بسم رب نور

    می‌خوام بگم اول به خودم و بعد به همه‌ی دنیا که الله اکبر

    الله اکبر

    مریم جونم عزیزدلم اینو باور کن به خدا ایمان داشته باش

    من این فایل رو دقیییییقا در جایی که باید می‌شنیدم شنیدم، این یکی از چندین پیام دیشب من هست به مشاورم: «لطفا بهم بگید من دارم با توجه به چه موضوعی با چه فکری با چه الگویی پیش میرم که هنوز این اتفاق برام میوفته»

    سوال من به سادگی امروز جواب داده شد و بخشی از ذهن من رو باز کرد

    هنوز جای کار داره ولی این نشونه برام بسیار قشنگ بود، این همون ربی که اکبر، از همه چی بزرگتر ، از همه چی، اول اینو بگم به خودم که وقتی میگی من میترسم و می‌دونم که اونطور که باید به خدا ایمان داشته باشم ایمان ندارم بیا این نشونش، یادت باشه مریم جانم یادت باشه خدا بی نهایت جا دستت رو گرفته تو حواست نبوده، الان ببینش ، می‌دونم ممکنه بازم یادت ، انسان یکی از ویژگی های همینه ولی می‌نویسم اینجا که اگه روزی یادم رفت شاید بر خوردم به این نوشته و یادم انداخت

    استاد متشکرم ازتون که آنقدر واضح و کامل و جامع صحبت میکنید

    من یکبار این فایل رو گوش دادم و فایل قبلی هم هنوز گوش نکردم اما جا داره بارها گوشش بدم

    وقتی شما صحبت می‌کردید من مصداق های واضح زندگی خودم رو می‌دیدم تو صحبت هاتون و بهشون نمیگم ایمان دارم اما اعتماد دارم.

    من یجایی برگشتم به صحبت های پارسال خودم به دکتر مشاورم که گفتم برای این ارتباط اون فرد باید قول بده که این اتفاق تکرار نشه، باید قول بده که دیگه این کار رو نکنه، ایشونم جوابش همین جواب شما بود، که اصلا حتی تو اگه به خودت هم قول بدی که من دیگه فلان کار رو نمیکنم مطمین باش مطمین باش و مطمین باش که قطعا اون کار رو میکنی، هرجایی که گفتی من دیگه این کار رو نمیکنم یا حتما این کار رو میکنم مطمین باش دنیا می‌چرخه میذاردت تو جایی که همون کار رو می‌کنی یا همون کار رو نمیکنی تا بهت بگه نه دوست خوبم با این اطمینان صحبت نکن، تو چیکاره ای مگه؟

    تو تلاشت رو بکن، تو قدمت رو بردار، الان به دلم اومد این انشاالله که ما میگیم یعنی همین، یعنی همین که من تمام تلاشم رو میکنم و باقیش رو میسپارم به خدا، تو فقط نقش خودت رو انجام بده به بهترین صورتی که میتونی تو نقش خدا دخالت نکن جانم

    چقدر قشنگ میشه اگه همینی که نوشتم رو بهش عمل کنم

    اگه همینی که نوشتم رو ذره ذره در وجودم نهادینه کنم، چه زندگی شیرینی میشه

    من خودم فهمیدم که هیچ قطعیتی تو این دنیا نیست و هرجا هرچی و هرکس خواست قطعیتی بده بدون که سخت در اشتباهی اگه روش حساب کنی

    حالا سوالی که برام ایجاد شده اینه که خب من فهمیدم تو یه رابطه یه عزیزی یه الگویی داره که من رو اذیت میکنه ولی الان فرکانس اون رفتار کم شده، یعنی کمتر از قبل اون رفتار تکرار میشه، اگه قرار خفته ای یکبار بوده بعدا شده کاهی یکبار بعدا شده چند ماهی یکبار، این به معنای این هست که اون فرد و خود من داریم روی خودمون کار می‌کنیم و در مسیر رشد و آگاهی هستیم، سوالم اینجاست که با این حال وقتی این رفتار نامناسب اتفاق میوفته من احساسات بدی رو تجربه میکنم، برای اینکه این احساسات بد رو کمتر تجربه بکنم از کجا بفهمم که باید فرصت بدم و زمان بدم که یواش یواش این الگوها کمرنگ بشن و جاشون رو بدن به الگوهای بهتر یا راهش بیرون اومدن از اون رابطه هست؟

    الان تو این چالش هستم که از کجا باید متوجه بشم راهش تمام شدن یک رابطه هست یا فرصت دادن با توجه به اینکه استاد گفتند یک چیزی که داره کممتر اتفاق میوفته یعنی در مسیر درستی داره قدم برداشته میشه و طبق قانون تکامل باید تکاملش طی بشه

    می‌دونم که از فرد به فرد و از رابطه به رابطه و از موقعیت به موقعیت فرق می‌کنه و دنبال جواب از بیرون نیستم فقط می‌خوام بدونم من بر چه اساسی میتونم این تشخیص درست رو بدم

    سوالم رو یکبار دیگه واضح تر عنوان میکنم:

    من در یک رابطه‌ای هستم که چندین سال هست در این رابطه یک الگوهایی از جانب من و یک الگوهایی از جانب فرد مقابل تکرار شده ، این تکرار اوایل کم بوده بعدها هی زیاد و زیادتر شده و الان با توجه به اینکه من روی خودم کار میکنم و فرد مقابل هم روی خودش کار میکنه این تکرار الگو کمتر شده، و من می‌دونم که این رفتارها اینطور نیست که دیگه تکرار نشه اما هرباری که این رفتار از جانب من یا فرد مقابل سر میزنه حال جفتمون رو به شدت بد می‌کنه و احساسات و اتفاقات ناخوشایندی به همراهش داره، ما باید چطور متوجه بشیم که کدوم راه رو باید بریم؟ راه اینکه ادامه بدیم چون کم شدن این تکرارها و واکنش بعدی ما که خیلی بهتر شده به معنی تغییر ما و اصلاح رابطه ست و صبر کنیم و فرصت بدیم یا راه اینکه از این رابطه خارج بشیم چون هربار که این اتفاق میوفته حال مارو بد میکنه؟

    این تشخیص بر چه اساسی صورت بگیره که نه فرار از رابطه باشه و بعدا نیایم به خودمون بگیم اگه فرصت می‌دادیم درست میشد و نه ادامه بدیم به قیمت کم شدن عزت نفس و حال بد و زندگی سخت و پایین اومدن سطح انرژیمون

    ممنونم از این همه آگاهی و فضای خوبی که در این سایت هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    فاطمه برهانی گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    سلام به استاد نازنینم و بچه های سایت

    جواب به سوال پترن هایی که در دیگران دیدین؟

    من پارتنر سابقم که خودم اگاهانه از اون رابزه امدم بیرون با و با وجود وابستگی هام و اصرار های اون قبول به برگشت نکردم این بود که بهم خیانت کرد و یه دعوای شدیدی بینمون اتفاق افتاد ولی با قول های زیاد اون من بخشیدم و دوباره برگشتم و اما دوسه بار دیگه این اتفاق افتاد و همچنین راجب اینکه بهم دروغ میگفت هزار بار قول داد که دیگه دروغ نگه ولی دوباره همچنان ادامه پیدا میکرد که من هزاران بار باهاش صحبت میکردم انرژی میزاشتم و اون قبول میکرد و قول میداد دیگه تکرارش نکنه ولی همچنان ادامه پیدا میکرد که دیگه تصمیم گرفتم تموم کنم و این کارو کردم اولش سخت بود ولی خب بعدش کلی رشد کردم و ارامش پیدا کردم

    مسئله بعدی خواهرم 12 ساله توی رابطه با همسرش خیلی خیلی اذیت میشه و هر بار که قهر میکنه میاد خونمون من انرژی زیادی میزارم برای اینکه بهش بفهمونم که خودشو نجات بده و ترک کنه این رابطه سمی ولی هر دفعه میبینم برمیگرده به اون فضای قبلی و به این نتیجه رسیدم نمیتونه رابطش رو ترک کنه ترسهاش و اعتماد به نفش ضعیفش و پترناش نمیزارن و جدیدا هر بار میاد باهام دردودل کنه بهش میگم این مشکل خودته من بارها سعی کردم کمکت کنم و به عنوان خاهرت پشتت باشم ولی خب بی فایدس

    مسئله بعدی صاحبکارمه که بهم خیلی حقوق هیچ وقت سر موقع نمیداد و هربار قول میدادکه دفعه بعدی سر موقع باشه ولی بعد چند بار بدقولی از کارم امدم بیرون و الان به لطف الله توی یه کاریم که حقوق سر موقع بهم میدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    سلیمان رفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1392 روز

    سلااااااام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیزم

    آقا این فایل چه کرد با من چه کلیدی ، چه نکته هرچی بگم کم گفتم ، من دیشب این فایل رو گوش دادم و کامنت اندرو الان که عید قربان ، عیده بندگی قرار میدم و این عید رو به استاد عزیزم و خانوم شایسته و بچه های هم مسیر تبریک میگم و از خدا میخواهم ما رو هم جزء هم مسیران حضرت ابراهیم قرار بده،

    برم سر این جلسه که استاد اون لحظه که میگه این حرف رو می‌خوام بزنم احتمالا خیلی ها مقاومت داشته باشن،گوش های من تیز شد چه حرفی میخوان بزنن استاد ،استاد اینگار دقیقا با من بودن

    من صبح هم روز که شبش این فایل رو گوش دادم یه اتفاقی افتاد که اگه این فایل رو زودتر گوش میدادم شاید عمل نمی‌کردم ،یه مشتری هست که خدارو شکر حساب و کتابش درست ولی سر قولش نیست مثل میگه امروز ،فردا ، دیگه زنگم میزنی جواب نمیده با وقتی جواب بده یجوری قانع می‌کنه که هیچ اتفاقی نیفتاده و خود من به بد قولی حساس ام خودم سعی میکنم حرفی رو که میزنم عمل کنم حالا باز صبح که زنگ زده بود باز می‌گفت آقا اوکی حساب ها رو میزنم به ماشین ام بار بفرست حالا من از حرف های استاد متوجه شدم که این پترنش یعنی این همینجوری هست تا زمانی که بخواد تغییر کنه و یه شبه هم تغییر صورت نمیگیره

    آقا تصمیم گرفتم کات کنم و دیگه معامله نکنم باهاشون ، و از این مثال های که استاد میگن پترن طرف خیلی دارم ، مثلاً یکی از دوستان هستن که این وقتی از یکی پولی قرض میگیره اون روزی که گفته نمیزنه اینو یه جورایی همه فهمیدن و بعد از چند روز که پول رو میزنه چنان دلیلی میاره که اینگار هیچ اتفاقی نیفتاده و حق با اون، و به مثال با یه پترن خوب یکی از همکارای سابق ام حدودا پنج سال پیش ما باهم همکار بودیم و من هنوز تقریبا باهاش در ارتباط ام اون موقع ها که من با استاد آشنا نبودم هر کسی از من تقاضای پول میکرد بهش میدادم از سر حس دلسوزی و اینکه فکر میکردم دارم کار راه میندازم و خدا خوشش میاد از این کارم

    آقا این همکارمون چنان حساب و کتاب اش دقیق بود که مثلاً می‌گفت آقا من فلان روز پول رو میدم چند روز قبلش میزد حسابت برای منم این قضیه نبود از هرکی قرض میکرد الان دارم می‌فهمم این پترنش ،الله اکبر این قوانین چیکار میکنن با ما ،

    خدایا سپاسگزارم بابت دستی که برامون قرار دادی تا مسیر زندگیمون رو تغییر بدیم ،

    استاد جونم خیلییییییییی سپاسگزارم بابت فایل فوق العاده که در اختیار ما قرار دادی .

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1210 روز

    به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید

    سلام بر همگی و استاد جان

    خدا میدونه این فایل و خصوصا قسمت دومش چقدر آگاهی داره من هی دوست دارم گوش زدم و واقعا این آگاهی ها خیلی ارزشمنده که شما به صورت هدیه در اختیار ما میزارید

    اول چقدر خوشحالم که بگم قبلا وقتی موضوعی را استاد می‌گفتند هی در اطرافیانم دنبال الگوی مشابه بودم و میبینم چند وقته تو خودم دنبال اون ایراد هستم و کاری ندارم بقیه اینجور هستند یا نه و الان تو ابن فایل فهمیدم که خودم چقدر خواستم تغییر کنم و نکردم و این چه هشداری بود برام برلی ارتباط درست و پایدار و بدون رو دربایستی با دیگران

    من به جرات می تونم بگم به خودم چقدر قول میدادم که فلان کار را نکنم ولی میکردم

    مثلا تمیزی نگه داشتن خانه یکی از نقاط ضعف من بود که هیچ وقت نمیتونستم و هربار به خودم قول میدادم و…. تا اینکه با آموزه های این سایت تمیزی برام شد ارزش قائل شدن برای خودم و به مرور نا مرتب بودن خونه نا هنجاری بزرگ برام شد و خیلی بهتراز قبلم شدم

    و جالبه امروز وقتی در هین کارکردن در آشپزخانه این فایل را داشتم با اسپیکر گوش می کردم و بچه هام هر کدام سر گرم کارهاشون بودند چندساعت بعد پسر یه کار اشتباهی کرده بود و هی داشت میگفت غلط کردم دیگه نمیکنم همون لحظه دخترم گفت مامان به قول استاد این جمله را یک نفر اگه هی گفت بدونید میخواد بکنه

    تو دلم کلی ذوق کردم که خدای من شکرت که بچه های 9ساله من همین آگاهی ارزشمند را بفهمه چقدر تو زندگیش جلو میفته و از ابن الگو میتونه برلی خودش و دیگران استفاده کنه

    وای مرسی استاد قشنگ جدیدا مباحث فایل ها داره خیلی جدی تر و عمیق تر میشه و چیز هایی میگید و مثال می‌زنید که واقعا جایی نمیشه پیدا کرد

    و خدارا هزار مرتبه شکر بابت بودن در این سایت ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 819 روز

      بنام خداوند بخشنده مهربان

      سلام دارم خدمت خواهر بی نظیرم عارفه بی نهایت

      امیدوارم حالتون عالی و متعالی باشه …

      بدون تردید خودتون خوبید و تاثیر گذاشتید روی بچه هاتون و چقدر لذت بردم .واقعا آینده بچه ها تو ن چه شود ؟؟؟

      آفرین بر شما و تحسین میکنم شما رو بی نهایت

      پیگیر کامنت های شما عارفه

      عاشق و موحد هستم …

      تشکر سخاوتمندانه ی مرا پذیرا باشید…

      روزگار برمراد

      روزهایت شاد شاد

      قلبت نازنیت از غصه دور

      عمر شیرینت بلند …

      امضای الله مهربان پای تک تک آرزوهات …

      اندازه ی احساس قشنگ تون دوست داریم …

      سایتون برقرار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        عارفه گفته:
        مدت عضویت: 1210 روز

        سلام سید جان خوبید

        عید تا عیدتون مبارک باشه

        ما که اینجاییم خوب میدونید ما هیچ قدرتی در تغییر کسی نداریم همه ما سازنده زندگی خودمون هستیم

        اینکه شما بنده را مورد تحسین خود قرار میدید بی نهایت برای بنده ارزشمنده ولی صد درصد نگاه آگاه بچه هام به این قانون در توانایی من نبوده و هرچی بوده از انرژی مبدا بوده

        سید عزیز مرسی که با کامنت پراز احساست دستی از دستان خدا شدی برام که بهم یک احساس خوب هدیه بشه و واقعا برام ارزشمنده

        جایی که به این درک می‌رسیم که خودمون سازنده زندگیمون هستی اولش هم یکم تلخه هم شیرین چون یه سری کارها انجام میشه میگه ایول چه باحاله خودم خلقش کردم ولی یک سری ناخواسته ها پیش میاد میگیم مگه کجا را اشتباه کار کردم و کجای کارم میلنگه کا باید تغییرش بدم و اگه اون ریشه را پیدا نکنی کلافه میشی که بدون تعارف بگم گاهی هم پیدا می‌کنیم و خودمون را میزنیم به اون راه انقدر از تغییرش ترس داریم

        ولی من هر روز با سه تا از فایل های انگیزشی استاد تو سایت که تو شخصی خودم نگه داشتم هربار به خودم یاد آوری میکنم من لایق بهترین زندگی هستم اونم در تمام جوانب نه فقط یک بعدش و دوست دارم از نو زندگی کنم یک زندگی رویایی و پر از یکتا پرسی

        مرسی ازت سید جان عزیز حالم را خوب کردی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سید عظیم بساطیان گفته:
          مدت عضویت: 819 روز

          بنام الله مهربان

          سلام مجدد دارم خدمت خواهر و جواهر ارزشمند عارفه ی بی نهایت

          نقطه ی آبی شما رو دریافت کردم و منم خیلی خوشحال شدم

          عید شما هم مبارک باشه.

          اتفاقا یه چیز بگم باورت میشه؟؟؟. قطعا باورت میشه.؟؟؟

          من هر الان توی ماشین بودم و داشتم به دوتا موضوع فکر میکردم.

          دقیقا به موضوعاتی که توی کامنت تون اشاره کردید ؟

          دقیق این کامنت شما حرف و موضوع فکر من بود و عجب همزمانی رخ داد….

          انگار عارفه ازمن خبر داشت و چیزی برام نوشتی که من لازم داشتم. الله اکبر

          چه معجزه‌ای رخ داد.

          من جواب سوال خودمو گرفتم…

          قطعا جنبه ی شیرین کارمون که خالقش هستیم به خودمون تبریک میگیم و تحسین میکنیم. و لی منم یه جای کارم که میخام خلقش کنم و تلخه و مدتی هست دارم روش فکر میکنم که کجای کار من ایراد داره که من هر کاری میکنم به نتیجه نمیرسم… الان که کامنت شما رو دریافت کردم .یه کمی ترس دارم برای حل کردنش (ترس های الکی و واهی ) گفتم رو کاغذ بنویسم و ذهنم رو با الگو و منطق، باور پذیر کنم براش، که میشود… واقعا خیلی بهم انگیزه دادی عارفه عزیز و توحیدی

          و اگر با توکل بر خداوند حلش کنم …میریم به مرحله ی بعد و اعتماد بنفسی که ایجاد شده کارهای بعدی رو برات راحتر میکنه.

          عکس پرو فایلتون زیباست.

          ازتون کمال تشکر رو دارم .

          از صمیم قلبم

          بهترین ها رو براتون

          آرزومندم.

          قلم تون توانا

          قدر دان شما هستم .

          مرسی برام نوشتی

          سایتون برقرار

          عاشقتم بی نهایت

          منتظر کامنت های خوب و تاثیر گذارتون هستم…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            عارفه گفته:
            مدت عضویت: 1210 روز

            سلام سید عزیز

            چرا باورم نشه؟ با تمام وجود باور میکنم چون این سایت همه چیزش نشانه های هدایت داخلش هست و همه ی از هم دیگه نشانه هارا دریافت میکنیم

            سید عزیز به قول استاد که تو دوره شیوه حل مسائل میگند و تو معرفی خود دوره هم درموردش حرف زدند حل مسئله تو دل خود مسئله هست و باید ریشه را پیدا کنیم

            و میدونم هر کدام ما پاشنه آشیل هایی داریم که شاید برای بم نفر دیگه اصلا پاشنه آشیل نباشه خنده اش هم بگیره ولی جیزی که مهمه ر شش د فردی ماست شک نکن با باور های درست اون موضوع را هم پست سر میزاری به شرط ایمان و هزار برابر اعتماد به نفست بالا میره

            و ممنون در مورد تحسینتون درمورد عکس پروفایلم

            اینم خودش یک مدل حل مسئله بود که تو کامنت فایل شکارچی نکات مثبت نوشتم و بعد یکسال تونستم عکس بزارم

            ایمان دارم تو لایق بهترین زندگی هستی و به زیبایی زندگیت را خلق میکنی اون جور که دویت داری

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
            گزارش نقض قوانین سایت
            • -
              سید عظیم بساطیان گفته:
              مدت عضویت: 819 روز

              به نام خدای رحیم و رحمان

              بنام خدای سبحان

              سلام بر خواهر و جواهر دانا و دانشمند عارفه عزیز

              خداوند رو شاکرم برای وجود شما و دوستان بی نظیرم

              که بهم فرصتی دادکه در مدار این سخنان و این آگاهی هاباشم.

              جمله ی آخرت خیلی بهم اعتماد بنفس داد و خیلی روحیه بخش بود و کلی انرژی گرفتم و هر چه تشکر کنم ازتون بازم کمه.

              قطعا این انرژی مثبت به خودتون بر میگیرده. و منو وا داشت که براتون کامنت بنویسم.

              خواهر گلم،

              انشاءالله سلامتی و موفقیت و ثروت رفیق همیشگیت باشه.

              کمال تشکر رو دارم ازتون

              قدر دان شما هستم.

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زهرا وثوقی گفته:
    مدت عضویت: 1245 روز

    به نام خداوندی که من را انسان آفرید

    سلاممممممممم به ناب ترین استاد دنیااااااا امیدوارم که حالتون عالیییییییییییییییییی باشه

    استاد جانم من وقتی که میخواستم فایل قبلی رو ببینم هی به خودم میگفتم

    ببین زهرا هرچیزی که هست رو بنویس باور های نادرست رو بشه و اصلا اشکال نداره تو روش کار میکنی و درستش میکنی برای هیچ چیزی هیچ وقت دیر نیست

    یعنی به صورتی از افشا کردن خودم نمی‌ترسم چون دوست دارم اگر باور یا کد مخربی هست رو بشه که من بشینم روش کار کنم و هی بهترو بهترش کنم

    وقتی یکسری الگوها داره تکرار میشه یعنی یکسری باورها توی ذهن ما هست که داره تکرار میشه و جهان هم به ما ثابت میکنه که اونچیزی که داره توی ذهنت تکرار میشه دردنیای بیرونتم تکرار میشه

    اگر یکسری اتفاقات داره میوفته که احساس شدید رو مخصوصا منفی رو در ما به وجود میاره و اون هی داره تکرار میشه

    بایداین رو بدونیم که یکسری کد مخرب هست که اون اتفاقات رو رقم میزنه و هی داره تکرار میشه

    باید بدونیم که این ما هستیم که داریم اتفاقات رو خلق میکنیم با باورهامون ما هستیم هرچیزی که توی زندگی ما پیش میاد چه اتفاقات خوب چه بد ما هستیم که داریم با باورهامون خلقش میکنم

    اون جاهایی که به اون اتفاق واکنش شدید احساسی نشون میدیم اونجا پاشنه ی آشیل مون هست

    یعنی باورهامون درمورد اصل و اساس اون موضوع ایراد داره ها

    اینکه مثلا بعضی ها برمیگردن میگن کسی به من تهمت بزنه

    پشت سرم حرف بزن بهم میریزم

    ریشه ی این موضوع برمیگرده احساس لیاقت ، احساس ارزشمندی ، اینکه حرف دیگران براتون مهمه

    یکی مثل مامان من تا یکی پشت سرش حرف میزنه و این رو میشنوه بهم میریزه و اکثرا این موضوع براش تکرار میشه

    من یادمه یبار یه مانتو پوشیده بودم و کوتاه بود مامانم به من گفت

    زهرا این پوشیدی الان یکی ببینه چی میگه

    منم خیلی شیک و مجلسی ((به قول استاد:)) بهش گفتم مگه حرف مردم مهمه؟؟ بگن به من چه

    یا مثلا میخواد برای خودش یچیزی بخره زورش میاد مثلا چند روز پیش یه شلوار خرید بعد داشت به بابام میگفت : من بعد از مدتها برای خودم ولخرجی کردم!!!!!!

    مگه آدم وقتی میخواد چیزی برای خودش بخره ولخرجی به حساب میاد؟؟!!!!!!!!

    همه ی اینا برمیگرده به اون باور احساس ارزشمندیه ، احساس لیاقت

    و این پاشنه های آشیل اینجوری نیست که از بین بره هی بهترو بهتر میشه و واسه ی این بهتر شدنه انتهایی وجود نداره

    خوب حالا ما روی خودمون کار کردیم از کجا بفهمیم که این پاشنه ی آشیل ما بهتر از قبل شده؟؟؟

    زمانی که تعداد تکرار اون اتفاقات کم بشه

    یعنی مثلا اگر در ماه 5 بار با همسرت یا دوستت دعوا میکردی وقتی روی خودت کار کردی و هی بهترو بهترش کردی میشه ا بار درماه

    و وقتی هی روی خودت کار میکنی این فاصله هه کمترو کمتر میشه

    یعنی اینجوری نیست که یکدفعه درست بشه

    نه نیاز به تکامل داره

    اگر مشتری به گیرت میاد که خسیسه ، مو رو از ماست میکشه بیرون

    اینا بخاطر باور ارزشمندی و احساس لیاقت

    واقعا احساس لیاقت خیلی مهمه

    استاد جانم من خودم وقتی میشینم فکر میکنم مثلا قبلا یه آهنگی رو گوش میدادم و خیلی دوسش داشتم ولی الان که گوش میدم اصلا حالم بهم میخوره از آهنگه و من به خودم میگم که زهرا این نشونه اینکه

    تو باز مدارت اومده بالا

    یا یه دوست داشتم که باحاش خیلی گرم میگرفتم ولی بعدا دیگه ازش خوشم نیومد چرا؟؟؟

    چون باز مدارم اومده بود بالا

    یعنی دونفر آدم که اصلا دوقلو هم هستن ولی نتایج متفاوت میگیرن چرا؟؟؟؟

    چون باورهاشون متفاوت هست

    یکی مثل من و داداشم

    منو داداشم دوقلو هستیم ولی کاملا از هرنظری باهم متفاوت هستیم چرا؟؟؟ چون نوع دیدگاهمون متفاوت هست ، باورهامون متفاوت هست

    و من نتایجی تا همین الان گرفتم که خیلی ها نگرفتن چون قانون رو درک نکردن چون باورهاشون پوچه

    پس وقتی یک اتفاق نامناسب هی داره تکرار میشه یه کد مخربی توی ذهن ما هست که اون اتفاق نامناسب رو هی داره تکرار میکنه و باید ریشه شو پیدا کنیم تا درستش کنیم نه فقط همون اتفاق

    و اون اتفاقه از بین نمیرها تعدادش کمتر میشه

    مثلا خود من که توی قسمت قبلی نوشتم دیر بلند میشدم

    این موضوع هی برام تکرار میشد

    ولی وقتی پیداش کردم و روش کار کردم الان شاید مثلا ماهی دوبار بشه اینجوری

    مورد بعدی اینکه اون وقتی اون اتفاق ها میوفتن ما میخواییم که آروم باشیم مثلا اگر توی ترافیک یکی میپیچه جلوت میخوای آروم باشی ولی نمیتونی چرا؟؟؟

    چون سیستم داره کار میکنه ، چون باوره اون کد مخرب هست که باعث میشه نزاره تو آروم باشی و واکنش نشون بدی

    مثال

    ما به ینفر یه پولی قرض میدیم و اون فرد میگه که هفته دیگه برات میارم ولی میره تا سرماه بعد که میاد یه بهونه ای میاره برای این دیر کردنه و ما میگیم اوکی یه مشکلی براش پیش اومده دیگه

    باز دوباره از ما پول میخواد و ماهم بهش میدیم و اون میگه که هفته دیگه برات میارم ولی بازم نمیاره

    این پترن ، الگوی اون طرف هست نمیتونه خوش قول باشه

    و گوش ما باید به این جمله حساس باشه که

    طرف گفت قول میدم دیگه این دفعه تکرار نمیشه

    اون اتفاق اون رفتار

    هروقت این جمله رو شنیدیم بدونیم که طرف داره درمورد پترن ها حرف میزنه

    و اینم باید بدونیم که پترن ها با قول میدمو ، نه دیگه تکرار نمیشه از این حرفا درست نمیشه چرا؟؟

    چون پترن ها داره با اون کد مخربه ، اون باوره کار میکنه

    این باید درک بشه ، اون باورهه هم یه شبه به وجود نیومده که یک شبه از بین بره

    وقتی پترن ها رو توی افراد شناسایی کردیم و طرف اومد گفت نه دیگه تکرار نمیشه قول میدم

    دیگه به حرف اون طرف توجه نمیکنید

    توی مثال اون دختره که شوهرش معتاد بود

    چه درسی داشت برامون

    وقتی پترن ها رو توی افراد شناسایی کردیم یادمون باشه همینجوری که ما سعی می‌کنیم پترن های منفی مون رو تغییر بدیم که توی بسیاری از موارد کار سختیه ((ولی ممکنه)) اگرم تغییر کنه یه شبه تغییر نمیکنه وقتی واقعا با تموم وجود بخوایید

    وقتی بدونی که آقا پترن طرف اینه دیگه بدون اینکه روی حرف طرف حساب کنی تصمیم میگیری

    که مثلا رابطه تو باهاش ادامه بدی یا نه

    واقعا جای تعجب داره که یکسری ها یسری از الگو ها که کاملا واضح هستن رو درک نمیکنن!!!!

    مثل مثالی که استاد زد

    استاد جانم اون مثالی که زدین یه پسره برای اون فرد کار می‌کرد و دستش کج بود

    اولا که پسره گفت من تغییر کردم مگه آدم میتونه یه شبه تغییر کنه؟؟؟ قانون تکامل یه همچین چیزی رو نمیگه

    دوما چرا امکان نداره که پسره بهت خیانت کنه؟؟؟ چون بهش کار دادی؟؟ بهش خونه دادی؟؟ مگه پترن ها اینا سرش میشه؟؟ اون دست کجیه پترن اون پسرس و وقتی که با تموم وجود روش کار نکنه عوض نمیشه

    و اون پترنه هم براساس اون کدمخربه که توی ذهن پسره هست کار میکنه 

    یعنی وقتی که بتونیم پترن های خودمون رو درک کنیم پترن های دیگران هم میتونیم درک کنیم

    و وقتی که یه الگویی رو توی آدمها پیدا کردیم

    الگوی تکرار شونده ای رو که به ما آسیب میرسونه

    پیش فرض رو بر این قرار بده که این الگو ادامه داره

    وقتی پترن هارو درک کنیم و بتونیم تشخیصشون بدیم یه اتفاقی دوبار یا سه بارتکرار بشه باید بفهمیم که اون به پترن هست

    یک الگوی تکرار شونده هست

    وقتی یکی میاد میگه قول میدم دیگه تکرار نشه

    تو پیش خودت بگو این پترن شه و روی حرف طرف حساب نکن

    نه اینکه اون طرف نمیخواد

    اون نمیتونه چون اون کدمخربه داره توی ذهنش کارمیکنه ، تو ازش ضربه نخور

    نمیتونه به این راحتی و به این زودی تغییر کنه

    چون قانون تکامل همچین اجازه ای رو نمیده

    چون اون کدمخربه ، اون باوره یه شبه به وجود نیومده که بخواد یه شبه از بین بره آرام، آرام تغییر رخ میده

    یعنی وقتی بتونیم پترن هارو هم توی خودمون هم توی دیگران تشخیص بدیم دیگه توی ارتباطامون ضربه نمیخوریم

    بله دقیقا استاد جانم

    هیچ کدوم از ما کامل نیستم و تنها کسی که بی عیب و نقصه خدا هست

    درسته ما انسان ها نقص داریم ولی میتونیم با همون نقص هامون پیشرفت کنیم

    میتونیم تغییرشون بدیم نه یه شبه

    یعنی این الگو ها به راحتی تغییر نمیکنه ، سخته ولی ممکنه

    توی وقتی که میخواییم یکنفر رو استخدام کنیم باید پترن هاشو دربیاریم

    یه قرارداد کوتاه مدت باهاش ببندیم بیاد ببینیم که چجوریه اون چیزایی که ما میخواییم داره یا نه

    واییی استاد جانم اونجا که مثال زدین که طرف دروغ میگه و این پترنشه من یه مثال مشتی دارم درمورد این:))

    مامان من هرسری که با خالم صحبت میکنه خاله ی من بهش دروغ میگه و مامانم میفهمه و ناراحت میشه و میگه چرا آدم رو فلان چی تصور میکنن ((به قول استاد نخواستم از کلمه بدش استفاده کنم:))

    خب این پترن خاله ی من و مامان من چون بحث الگو هارو درک نکرده اینجوری میگه ناراحت میشه

    یعنی اگر طرف گفت که من قول میدم که دیگه تکرار نشه ، و تو این رو قبول کردی تو خودت رو احمق فرض کردی

    تو داری به خودت ضربه میزنی

    و اینا همش برمیگرده به این که استانداردهای ما کجاست

    احساس لیاقت چیه

    برمیگرده به اینکه خودمون چقدر داریم شخصیتمون رو قوی میکنیم

    برمیگرده به این انتظارمون توی رابطه از افراد چیه

    اگر توی رابطه پترن هارو پیدا کردی راه داره کات کن

    اگر حالا اون رابطه کاری زیاد جدی نشده هنوز

    ولی اگر رابطه جدی شده بود استخدام کردی، ازدواج کردی

    درنظر بگیر که اون پرتنه ادامه دارد

    با اینکه این رو درنظر گرفتی ببین تصمیمت چیه ، پلن بیت چیه فارق ازاینکه اون چه وعده و وعیدی میده

    اگر میخوای که ضربه نخوری ، وقتت تلف نشه

    الگو هارو پیدا کنیم و به صورت ریشه ای حلش کنیم باورهامون رو به صورت ریشه ای تغییر بدیم

    برعکس اینم هست یعنی چی؟؟

    مثلا یه آدمی همیشه خوش قول بوده و حالا یک دفعه بد قولی میکنه یا حتی دوبار ولی به طور متوالی خوش قول بوده ، صادق بوده

    اون آدم پترنش این نیست که بدقوله

    اینجا زیاد جدی نگیر چون پترنش نیست

    چرا جدی نگیر؟؟ چون وقتی به اون توجه کنی اون رو هی بیشترو بیشتر جذب میکنی

    ما اینجا میخواییم به یه تعادل برسیم

    یعنی اگر طرف همیشه و به طور متوالی

    خوش قول بوده صادق بوده ولی دوبار بدقولی کرد اون فرد این پترنش نیست

    اینم باید به صورت ریشه ای حل بشه

    که نه پول قرض بدیم نه قرض بگیریم تمام

    به قول سید علی که یه مثال فوق‌العاده ای زد

    گفتش که

    از حضرت علی پرسیدن که اگر بری توی یه اتاقی که یه عالمه نامحرم برهنه اونجا هست چجوری ذهنت رو کنترل میکنی

    حضرت علی گفت : اصلا توی اون اتاق نمیرم که بخوام ذهنم رو کنترل کنم

    ماهم پولی قرض نمیدیم که بخواییم بعد بریم دنبالش

    من بارها و بارها دیدم که مثلا اگر خالم از مامانم پول میخواست با اینکه مامانم دوست نداشت بده ولی میداد چون رودربایستی گیر می‌کرد که اینم برمیگرده به باور عزت نفس

    درهر موردی

    مثلا اگر بگن ماشینت رو بهم قرض میدی میگم نه

    یعنی طرف اگر میگه بیا ضامن من بشو و تو از روی رودربایستی میگی باشه نشون دهنده اینکه عزت نفس نداری

    اون کسی که روی خودش کار کرده و عزت نفسش رو برده بالا برده کسی که این رو بهش میگه ، میگه نه من نمیتونم ضامنت بشم حتی اگر مادر یا پدرمون باشه

    استاد جانم اونی که زنگ میزنه میگه میشه قسطی بدین قانون رو درک نکرده میدونین چرا؟؟

    چون اگر درک کرده بود باید میدونست که ما

    روی خودمون کار می‌کنیم خداوند بهای رسیدن به خواسته مون رو برای ما فراهم میکنه

    بعدشم فایل های دانلودی که هست که ارزشش میلیارد، میلیارد تومنه خداشاهده

    یا وقتی افراد یه کاری از ما میخواییم باید بگیم

    قول نمیدم سعی رو میکنم

    این خیلی بهتره از اینکه قول بدی و عمل نکنی بهش

    طرف ناراحت میشه؟؟ بشه مگه مهمه؟ اون باید آمادگی این رو داشته باشه که وقتی یه خواسته ای از طرف داره ممکنه نه هم بشنوه

    استاد جانم اکثر افراد هم این الگو های تکرار شونده رو عادت میدونن

    یعنی میگن طرف عادتشه که دروغ بگه ، بدقول باشه

    ممنون از خودم:) و دوستان گلممممممم که کامنت هاشون باعث شد این فایل فوق‌العاده آماده بشه

    یه وقتیم هست که الگوهه برمیگرده به خود طرف به ما ربطی نداره

    ولی یه وقتیم هست الگوهه توی رابطه با ما هست

    استاد جانم چه افتخار بزرگی هست که کامنت های مارو میخونین و ازش درس میگیرین

    واقعاااااا کامنت های بچه ها پرررررررررررر از درسه

    یسری از باورهام ، الگو هام رو از کامنت های بچه ها پیدا کردم

    عاشقتونمممممممممممممممم استاد جانم اونقدری که توصیف نمیشهههههههههههههههههههههههههههههه

    مشتاقانه منتظر قسمت بعدی هستم

    خدایاااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتتتتتتت

    خداجونم ، زندگیم ، قبلممممممممم عاشقتمممممم که من رو هدایت کردی ، شکرت که اون زهرای قبلی مرددددددددد و این زهرا متولد شد زهرایی که هرروز داره متولد میشه

    زهرایی که مدارش هرروز داره بالاو بالاتر میره

    زهرای که دیوانه وار عاشقشم

    خداجونممممممم شکرت که دارمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت

    خدایاااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    سلام سید جان

    متشکرم که قوانین بازی زندگی م، رو بهم یاد میدی،

    سالهاست که الگوهایی در زندگی م، تکرار میشن، اما خبر نداشتم ، خدا رو شکر که خودش روشن م، کرد، خدایا متشکرم.

    امسال هم بازم تکرار شد …..

    همسرم چند ماه پیش بهم گفت این بار قول میدم که همه چی برات مرتب کنم، همونی که تو می خوای، اما بازم نتونست چون بنده خدا توانایی ش رو نداره، چون من مقصرم، ولی خدا راه رو بهم نشون داد، چون ازش خواستم ، و نجات م داد، ازش متشکرم ، متشکر…

    سید جان خوب گفتی، عالی گفتی، واضغ گفتی، بهتر از این نمیشه ،

    همسرم گفت که امسال اگه بیای اون مکانی که من میگم زندگی کنیم با هم ، مدیریت همه چی با تو، اختیارات با تو، تصمیم گیری با تو …..

    ولی نتونست ، من توو زندگی امسال م، هر کجا که حسم می گفت کار درست کدومه، و هدایت م، می کرد، همسرم می گفت نه اونی که من میگم درسته، تو نمی دونی، تو بلد نیستی، من اینجا آبرو دارم

    خیییییلی این الگو تکرار شد که دل نمی کرد اون حرفی، اون قولی که اول سال بهم داده بود، تاااآاا الان خدا در غالب عباس منش بهم یاد داد که دیگه حالا وقتشه ، باید این الگو حذف بشه، و تو فاطمه جان فقط به فکر رشد باشی، پیشرفت باشی، آره خدا جونم متشکرم درس این روزها که تو زندگیم هی داره تکرار میشه رو گفتم و دارم خودم رو جمع و جور می کنم برای عمل، و بعدش م، به لطف خدا، نتیجه….

    آخ جون که دارم لذت می برم.

    آخ جون که دارم می فهمم چه طور زندگی کنم، خدا جونم متشکرم. که هر کس بیاد تو مسیر تو ، عالی زندگی می کنه،

    خدایا متشکرم

    استاد جونم متشکرم.

    مریم جان متشکرم

    بچه‌ها متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: