نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-27 08:39:062024-02-14 06:19:47نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگرانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم
درمورد فایل قبلی با عنوان پیدا کردن الگوهای تکرار شونده باید بگم همینکه من به سؤال اون فایل جواب دادم انگار که یک باری از روی دوشم برداشته شد و احساس سبکی کردم و همینطور که در طول روز بهش فکر میکردم این احساس سبکی بیشتر و بیشتر میشد انگار به یک درک جدیدی از اینکه واقعیت من واقعیت دیگران نیست و واقعیت دیگران هم واقعیت من نیست رسیدم . حس میکنم اون واقعیت سیاهی که بعنوان حقیقت باورش کرده بودم دیگه نیستش . یک چیزی مثل احساس رها شدن . حتی توی این دو روز فکرم هم تغییراتی کرده و دیگه به اون موضوعاتی که مدام بهشون فکر میکردم و نگرانی هایی که مدام همراهم بودند فکر نمیکنم . حتی راحت تر و عمیق تر میخوابم . این دو شب اصلا از خواب نپریدم و تا خود صبح خوابیدم . خیلی بهم چسبید .
در مورد فایل امروز شما یه جا گفتید ” نشستم ایرادهامو پیدا کردم ” و طبق صحبتهایی که کردید با دقت و تمرکز فراوان روی اون ایرادها کار کردید . ایراد هایی که موجب نتایج منفی تکراری میشدند. میخواستم بگم در مورد من اینطوریه که خیلی وقتها اصلا نمیدونم فلان باور یا فلان طرز فکر من خودش یک ایراده . میخواستم بدونم شما ایراد داشتن را با چی می سنجید که متوجه میشید فلان موضوع بخاطر ایراد شما پیش اومده . خب بیشتر وقتها کاملا مشخصه که ایرادی وجود داره یعنی از روی نتایج منفی تکرار شونده میشه به ایراد پی برد ولی گاهی خود من فکر میکردم فلان چیز در من یک ایراده ولی بعدها با صحبت های شما فهمیدم که نه اون اصلا ایراد نبوده . بعنوان مثال من خب از وقتی با قانون آشنا شدم خیلی زیاد هدیه دریافت میکنم . خیلی زیاد هزینه هام توسط دیگران با میل و رغبت خودشون پرداخت میشه . خودشون پیشنهاد میکنند که بچه هات را فلان مدرسه سطح بالا ثبت نام کن و هزینه ش با ما . طوریکه الان سه تا فرزند من مدارس عالی میرند بدون اینکه من ریالی پول بدم . کسانی هستند که هفته ای چند بار به من زنگ میزنند و میگند کم و کسری نداری ؟ چیزی لازم نداری ؟ و کلا برام هزینه میکنند چه هزینه نقدی چه غیر نقدی با خریدن برنج و گوشت و میوه و لباس و …. خب تا قبل از گوش کردن به فایل قبلی یعنی تا همین دو روز پیش احساس من نسبت به اینهمه خیر و نیکی دیگران بد بود و مدام توی ذهنم یک سری افکار منفی حول و حوش این موضوع تکرار میشد طوریکه گاهی واقعا می بریدم . میگفتم چرا پیشرفت کاری من خیلی کمتر از هدایا و هزینه هاییه که دیگران برام میکنند و خیلی احساسم بد بود . همش احساس شرمندگی میکردم با وجود اینکه بارها به من گفته شده که ما وقتی کاری برای تو میکنیم حال خودمون خوب میشه یا میگند ما دوست داریم توی موفقیت تو و بچه هات سهیم باشیم و اینطوری حال خودمون خوب میشه و این موضوع و مقاومت های ذهنی من تا همین پریروز ادامه داشت . تا اینکه شما توی فایل قبل گفتید ممکنه شما خیلی زیاد هدیه دریافت کنید یا پول پیدا کنید….. واااااای استاد من تاااااازه فهمیدم که اون چیزی که از نظر من ایراااااد بود اصلا ایراد نبودچقدررررر من خودمو اذیت کردم سر این موضوع چقدر فکر میکردم چقدر سعی می کردم به زعم خودم با کارهای فیزیکی یک چیزهایی را جبران کنم ولی بخدا قسم از دو روز پیش که فهمیدن کلا برعکس فکر میکردم انگار که یک لباس تنگی تنم بوده که نمیذاشته من حتی درست نفس بکشم نمیذاشته من راحت بخوابم راحت بنشینم راحت زندگی کنم و حالا من تونستم اونو از تنم دربیارم و راااااحت بشم . دقیقا همچین حسی دارم . یعنی استاد اگه شما مستقیم اون کلمات هدیه و پول را نمی گفتید من همچنان داغون بودم و اما بگم این دو روز چه اتفاقات خوبی رخ داد . همینکه من راااحت شدم و تمام اون هدایایی که گرفته بود و تمام اون هزینه هایی که برام شده بود را قلبا پذیرفتم و حالم خوب شد سفارش کار گرفتم . حتی از کسی که هرگز فکرش را نمیکردم سفارش کار ثابت بهم پیامک شد که من هاج و واج مونده بودم و البته تماس هم گرفتم ولی خب شرایطش را نپسندیدم چون روزی ده ساعت کار عملا باعث میشد تمرکزم را نتونم روی حرفه شخصی خودم بذارم ولی یادم اومد که این یک نشونه س و طبق آموزش روانشناسی ثروت یک باید تأیید ش کنم و بابتش سپاسگزار باشم . حتی دو نفر منو به شدت تشویق کردند که با جدیت کار خودت را ادامه بده و پیشرفت مالی خوبی خواهی داشت و من با اون حرفها خیلی خوشحال شدم . ایده هایی که قبلا به ذهنم میومد و میگفتم به چه درد میخوره این ایده و حسابی روش نمیکردم الان انگار با قلب باز دلم می خواد انجامشون بدم . و بسیار بسیار از استاد عزیزم سپاسگزارم بخاطر مطالبی که میگه و من بهره میبرم . و مثل یک پدر راه را از چاه مشخص میکنه . البته یک روز قبل از اینکه شما اون فایل را روی سایت بگذارید من یک جورایی تسلیم شده بودم و گفتم خدایا من که نمیدونم ولی شاید تو میخوای اینجوری و از این راه بمن نعمت بدی من تسلیمم و بعد فرداش شما اون فایل را گذاشتید که انقدر سبک شدم که تونستم بارها عمیقا تنفس کنم و ریه هام را از نعمت هوا پر و خالی کنم .
در مورد موضوع این جلسه که بیان تجربیات از افرادی هست که ما را درگیر الگوهای تکرار شونده خودشون کردند و بقول قرآن باعث جهل ما و غلبه احساس ما بر منطقمون شدند خب در مورد من موضوع برمیگرده به زمانی که در شغل قبلی بودم . من همیییییشه توی قراردادهای مالی با طرف یا طرفهای مقابلم به مشکل برمی خوردم طوریکه همین الانی که از اون شغل خارج شدم یک عالمه پول از آدم ها طلب دارم که دیگه حتی بهشون فکرم نمیکنم چونگفتممن همه جوره باید از اون کار خارج بشم و اینکه میدونستم با یک تلفن و یک تذکر هم اونها بمن پولی نمیدند پس کلا بی خیالش شدم و گفتم تمام تمرکزم را روی کار جدیدم میذارم ولی از اونجا که بقول استاد ما خودمون را در شغل بعدی و شغل های بعدی با خودمون میبریم خب من با همون خصوصیات کار شخصی خودم که خیلی هم بهش علاقه دارم را شروع کردم . انرژی زیادی داشتم چون دوستش داشتم ولی هرجا که کار به فروش محصول به غریبه ها میرسید دقیقا خودم میشدم ترمز خودم . یعنی یک جورایی جلوی چشمم سیاه میشد و نمیتونستم از گسترش کارم خوشحال بشم . یعنی اونتجربه های قبلی تلخ و منفی به شدت شروع به فعالیت در ذهن من میکردند . اگه محصول را آماده کنی و طرف پول نده چی ؟ اگه از محصول ایراد بگیره و پول نده چی ؟ اگه آشنا باشه و روت نشه همون اول پولت را بگیری چی ؟ ( آخ این موضوع آشنا پاشنه آشیل خیلی هاست ) یا مثلا بارهاااااااا به این موضوع فکر کردم که اون قیمتی که من میگم را نمیخرند و قیمت پایین میگم و اتفاقا مشتری میره از کسی میخره که قیمت گرون تر گفته . مثلا توی شغل قبلیم طرف میومد میگفت فلانی گفته با ده میلیون کارتو انجام میدم من میگفتم باشه من 5 تومن میگیرم بعد مثلا دو تومن از 5 تومن را میداد و بقیه شم معمولا نمی دادند و اینکه اون متانتی که در مقابل اون کسی که بهشون گفته بود ده میلیون را در مقابل من نداشتند . من باررررها در طی ده سالی که کار کردم اینو تجربه کردم . الان چون کارم را خیلی دوست دارم و انگیزه م فقط کسب ثروت نیست انگار کمتر از اون زمان که توی شغل قبلی بودم مورد اذیت قرار میگیرم ولی میدونم که اگر بخوام این علاقه را گسترش بدم و ازش کسب و کار بسازم بازهم به اون الگوها برخورد میکنم مگر اینکه واقعا خودم را تغییر بدم .
البته این مثالی که گفتم با سؤالی که استاد پرسیدند یه مقدار فرق داره ولی بی ربطم نبود . در واقع در مورد من اینطوری بود که اون آدم قبلیه برای بار دوم و سوم سراغم نمیومد که بخواد دوباره همون بلا را سرم بیاره ولی خودم آدمهایی همجنس همون آدم را سمت خودم میکشوندم .
سلامی گرم به اندیشه عزیزم پر از مهر و حس سپاسگزاری که کامنتت برای من تایید نشانه ای هست که خداوند دوروز پیش بهم داده بود،برای بار دوم بعد از چند ماه و این کامنت امضای زیرشه.
کامنتهای شما برام فعاله از وقتی که فهمیدم پا گذاشتی روی ترس ها و رفتی در مسیر عشقت ، وتحسینت میکنم آرزوی هدایت الهی دارم در لحظه به لحظه زندگیت دوست عزیزم، من قبلا خانه دار بودم ولی بعد آشنایی با قانون جذب رفتم سراغ یکی از کارهایی که دوست داشتم و امان از باورهای خراب که بدترینش اینه که میخوای برای خدا تعیین تکلیف کنی که به من از کاری که میکنم ثروت بده ،من اونوقتا تازه اومده بودم تو سایت بعد مدتها عضویت و حسابی از اینکه نتیجه نمیگیرم حالم بد بود که خداوند هدایتم کرد به کامنتی از دوست خوبمون یزدان عزیز که درباره رها بودنم نسبت به منبع ورود رزق و پول بود برام،و من که آسوده شدم رها شدم نعمتها شروع کرد به اومدن راحتتر و به مرور بیشتر.
گذشت تا دوره ثروت 1رو گرفتم و تضادها بارید و بارید و من که از خدا هدایت میخواستم برای نشون دادن مسیرم رسیدم به تضادی از جنس کاری که مشغولش بودم و اتفاقاتی که مساوی بود با شک به خدا و هدایتهاش، سایتو از گوشیم پاک کردم و با خدا قهر کردمو باز با هدایتش رسیدم به جایی که گفتم خدایا یافتم هم تورو هم مسیرمو عشقمو رسالتمو،یکسال پیش پا گذاشتم روی ترسهام و مسیرمو با تمام هزینه ای که کردم 180درجه تغییر دادم و چه راحت حرف های همسرم پیام تایید خداوند بود برام. و باز رسیدم به نقطه ای که من چطور پول بسازم وقتی که باید تو این مسیر کلی زمان بذارم و البته مسائل مالی هم بیشتر باعث عجله من بود که خداوند هدایتم کرد چند ماه قبل به کامنت برگزیده شما در قسمت 10گفتگو با دوستان و باز من رها شدم ونعمتها بارید ،این روزها دارم بزرگترین پاشنه اشیلهای زندگیمو رفع میکنم از خدا هدایت خواستم برای رفع ترمزهام دوروز پیش باز به همون کامنت شماهدایت شدم از صفحه نشانه ها و امروز به این نوشته شما عزیز خداوند ودرست قبل نوشتن این کامنت برای شما با زبان و پرسش دخترم که خداوند 90درصد مواقع در وجودش بر من جاری میشه گفت مامان چرا بعضیا پول میخوان اما جذبش نمیکنن؟ یافتم پاسخمو و دوباره رسیدم به ترمزی بزرگ که میخوام تو کویر برنج بکارم، خدا داره امشب هدایتم میکنه به ریشه ها ،دو ماهه داره نشونه میفرسته و امروز پازلم رسیده به تکمیل شدن. دوست شجاع و الهی من ،من هم مثل شما اطرافم پر هست از فرشته هایی که خدا فرستاده بهم خدمت کنن و من هم چون احساس خوبی نداشتم تو دوتا کویر میخواستم برنج بکارم ولی دیگه این نشانه ها با کلی نشانه دیگه بهم میگه کویرهامو رها کنم ، میخوام رها باشم و دست خداوند رو باز بذارم که هر طور میخواد بهم روزی بده وقتش که برسه هم من هم شما با رفع ترمزهامون با ساختن باورهای درست و توحیدی از عشقمون هم ثروت میسازیم.
دوست داشتم از صمیم قلبم از شما سپاسگزاری کنم برای اینکه نشانه خداوند شدی برای من ،آرزوی موفقیت و ثروتمندی و عزتمندی رو از درگاه خداوند برای شما اندیشه عزیزم دارم.
سلام به مریم عزیز
بیشتر افرادیکه با قانون آشنا میشند این جمله را میشنوند و بعدها به زبون میارند که خداوند از بینهایت طریق به ما نعمت و ثروت میده اما قلبا این جمله را باور ندارند و به همین دلیل نعمتها را پس میزنند در حالیکه ما برای خیلی از نعمت ها مثل اکسیژن که حیاتی ترین ماده برای زنده موندن ماست ، پولی نمیدیم و خداوند در اختیار ما قرارش داده . در واقع ما فککککر میکنیم که پول درآوردن ماااا باعث ثروتمند شدن ماست و دست خدا را می بندیم ولی فارغ از اینکه از چه طریقی قراره ما به ثروت ها و نعمات خداوند دسترسی پیدا کنیم ، باید باور کنیم که خداوند از بینهایت طریق به ما روزی میده در حالیکه ما آگاهی به طریق های خداوند نداریم همونطور که استاد در جلسه 3 ثروت یک بطور کامل توضیح میدند و در اوایل جلسه 5 همون دوره هم میگند که اینکه چطور ما به ثروت میرسیم سم هست . ما باید کاری که دوستش داریم را آنجا بدیم و روی باورهامون کار کنیم و قلبمون را برای ورود نعمت از تمام کانال ها باز بگذاریم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
عرض سلام و ادب خدمت جان جانان استاد عباسمنش عزیز،خانم شایسته و دوستان پر انرژیم در سایت
استاد دمت گرم خدا وکیلی گُل کاشتی از اون فایل هایی هست که هزاران بار باید گوش کرد،فهمید و عمل کرد،واقعا حرفاتون طلاست من به شخصه تک تک این کلمات و درسها را با گوشت و پوستم درک کردم و من همه ی این درس ها را تجربه کردم با بازخورد رفتار و عملکرد دیگران در قبال محبت ها و رفتار من
محبت ها و لطف های بی جا یا بد جا باعث ایجاد سوتفاهم ها و انتظارات بی جا خواهد شد بدون شک و بدون استثنا در مورد هر شخصی
خیلی از ماها فکر میکنیم با بخشیدن دیگران و فرصت جبران دادن سعی در عوض کردن رفتار و نگرش دیگران داریم ولی متاسفانه با ضربه خوردن و تکرار اشتباهات از اصل دور میشیم
نظر شخصی من در مورد لطف های مکرر که بعدا تبدیل میشه به حق مسلم شخص اینه که من جای خدا نیستم که بخوام یه شخصی را با طناب بخوام از قعر چاه بکشم بیرون یا نردبون بزارم شخصی دیگه ای را از بالای درخت بکشم پایین،هر فردی مادامی که خودش نخواد نمیتونه زندگی خودشا تغییر بده چه به سمت خوبی و سعادت و چه به سمت بدی و بدبختی،پس من به شخصه تنها و تنها مسئول صفر تا صد زندگی خودم هستم و لا غیر و اگر بخوام و یا احساس کنم که میتونم تغییری در زندگی دیگران ایجاد کنم کائنات یا خدا به شدیدترین صورت ممکن با من برخورد خواهد کرد و فرصت آزمون و خطا را به من نخواهد داد پس همیشه در تلاشم تا خودم را خوشبخت و خوشبخت تر کنم و این باور را در خودم ایجاد کنم که من نمیتونم مسئول خوشبختی نزدیکترین افراد زندگیم مادر،برادر و … باشم و اونا تا زمانی که خودشون نخوان نمیتونن تغییر کنن ولا به زور
حدود 6 ماهی هست که تجریبات زندگی و اتفاقاتی که داره برام رُخ میده این مطلب را داره برام واضح و شفاف میکنه که تو نمیتونی هیچ شخصی را از بالا به پایین یا بلعکس بکشی و در کار کائنات که هر شخصی در جایگاه درستش هست مداخله کنی و فکر کنی که اون شخص در مکان نامناسب هست و من مسئول تغییر اون هستم و اون شخص پتانسیل و ظرفیتش را داره که در جای بهتری باشه،خیر ممکنه تو مکان اون شخص را عوض کنی ولی مادامی که اون شخص با همون افکار و اعمال قبلی هست لایق جایگاه قبلیش هست نه بالاتر،اگر اون شخص تغییری در خودش ایجاد کنه جهان به بهترین شکل جایگاه اون شخص را تغییر خواهد داد به سهولت هر چه تمامتر
شاید خیلی از همچین اتفاقاتی که در بالا ذکر کردم گریبانگیر افرادی میشه که به شدت احساساتی هستن و دچار دوگانگی بین قلب و عقل میشن و در اکثر مواقع هم در جنگ بین قلب و ذهن در افراد احساساتی قلب پیروز میشه و وقتی ضربه این کار نابه خردانه را میخورن از زمین و زمان گله مند هستن که بیا اینم جواب خوبی،اصلا تو این دنیا خوبی کردن به مردم نیومده،مردم ظرفیت خوبی کردن را ندارن
هیچ وقت در کار خدا دخالت نکنیم و هیچ احساس ترحم و لطف بی جایی نسبت به هیچ شخصی نداشته باشیم،خداوند در جایگاه درست خود قرار دارد و شاهد و ناظر افراد هست و تنها افراد مسبب خوشبختی و بدبختی خود با باورها،رفتارها،دیده ها، شنیده ها،آموزها و عقایدشون هستن
مثال 1:یکی از اقوام من یه عادت بدی که داشت و نمیدونم هنوز داره یا نه چون حدود چند ساله رابطه را با ایشون کات کردم و از زمانی که با ایشون کات کردم اصلا طرز فکر و نگرشم به افراد عوض شده دنیام عوض شده وقتی رهاشون کردم به خودم روزی هزار بار میگفتم که چرا زودتر رابطه را کات نکردم ،بعد از کات کردن با افراد خوب و ثروتمند آشنا شدم و رابطم با افرادی که همش بدگویی اونا را میکرد خوب شده چون همش پشت سرشون بدگویی میکرد و ناخواسته رابطه من هم با اون افرادی که پشت سرشون غیبت میکرد بد شده بود،اینا گفتم که بگم ما باید بصورت آگاهانه افراد و ورودی هامون را انتخاب کنیم و کنترل کنیم خلاصه همیشه پشت سر دیگران بدگویی میکرد و همیشه سعی میکرد با بَد جلوه دادن دیگران خودشا بهترین فرد خانواده جلوه بده،شاید این رفتارش ریشه در عدم عزت نفس و حسادت و تاب اینکه دیگران پیشرفت کنن و خودش عقب بمونه را نداشت آدمی که حرفش یه چیز بود ولی عملش یه چیز دیگه،همیشه تو لاک مظلوم نمایی خودش فرو میرفت و سعی در فریب اطرافیان داشت و سعی میکرد با حس مظلومیت و اشک احساسات دیگران را برانگیخته کنه و سعی کنه کمک های مالی و عاطفی از دیگران گدایی کنه،یه روز به خودم گفتم محمد این آدمی که پیش تو از دیگران بدگویی میکنه شک نکن که پیش دیگران هم از تو بدگویی خواهد کرد،و الگوی تکراری این شخص برای من غیبت و بدگویی چند ساله اون شخص پشت سر کسانی بود زندگیشا مدیون اونا بود
2)الگوی تکراری دیگه ای که باید اشاره کنم یکی دیگر از اقوام هستش که مثل آب خوردن دروغ میگفت و اصلا تو فکر اینکه شاید یه روزی دروغش برملا بشه و اگر هم میشد جمع و جورش میکرد و این نکته هم ثابت شده که نه بابا این آقا عوض شدنی نیست
3)یکی دیگه از اقوام که همیشه سعی داره با تظاهر خوشگل و قشنگ صحبت کنه و توجه و تمرکز دیگران را معطوف زندگی خودش کنه و اینطور در نظر دیگران جلوه کنه که خوشبخترین فرد دنیاست و بهترین خانواده دنیا داره و خودشا آدم جنتلمنی نشون بده،مدار و احساس را دیگه نمیشه با تظاهر انتقال داد اونم چندین ساله ولی هر وقت که من با ایشون صحبت میکنم فرکانس و مدار تظاهر را حس میکنم چندین بار نوع رفتار و کردارشون را دیدم با اعضا خانوادش و یا مخفی کردن و این برام اثبات شده که تا کجا میخوای ادامه بدی،به جای اینکه تظاهر کنی زندگی خوبی داری و در نظر دیگران آدم لاکچری و روشن فکری هستی سعی کن زندگی خوبی بسازی
4)در مورد پول قرض دادن به یک شخص و پس ندادن پول در موعد مقرر اونم چندین بار ولی من هر بار با حس دلسوزی و ترحم دوباره پول قرض دادم بهشون و ایشون هم دوباره در موعد مقرر پول را پس ندادن
5)صحبت کردن در مورد آینده خوب و امید دادن به افراد و شنیدن صحبت های تکراری و حس نامیدی را القا کردن و نتیجه این که در مورد این مسائل دیگه حق نداری با کسی صحبت کنی تا زمانی که خودشون بخوان یا خودت نتیجه گرفته باشی و اونا نتایج تو را ببینن
من یاد گرفتم که برای خودم ارزش قائل شوم و بگزارم که افراد بهای با من بودن را پرداخت کنن،با من بودن لیاقت میخواهد و همه کس این لیاقت را ندارد،یاد گرفتم که افراد نالایق زندگیما مثل آب خوردن حفظ کنم،تنها بودن را ترجیح بدم به با هر کسی بودن
خداوندا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
سلام جناب درخشان هوره عزیز
چقدر تحسین میکنم این عزت نفس واقعی و خالصتون رو
من دو ماهه که دارم روی عزت نفسم کار میکنم و سعی در بهبود خودم در این جنبه دارم که در اصل همه ی جنبه هاست!
و خوندن کامنت شما که اینقدر راحت و ساده و درست نوشته شده بود برام لذت بخش بود چون کاملا فرکانس خودارزشی رو ازش درک کردم
گل آخر رو هم با این جمله زدید که
با من بودن لیاقت میخواهد و همه کس این لیاقت را ندارد
خیلی تحسینتون میکنم
این جملتون تاثیر خیلی خوبی روی من داشت،
چرا که من این باور رو از بچگی و ناخودآگاه در درونم داشتم و الان شما دوباره ارزشمندی این باور رو به من یادآوری کردید
سپاسگزارم
سلام دوست عزیزم
من یاد گرفتم که برای خودم ارزش قائل شوم و بگزارم که افراد بهای با من بودن را پرداخت کنن،با من بودن لیاقت میخواهد و همه کس این لیاقت را ندارد،یاد گرفتم که افراد نالایق زندگیما مثل آب خوردن حفظ کنم،تنها بودن را ترجیح بدم به با هر کسی بودن
من این جمله ای که “با من بودن لیاقت میخواهد” رو مدت ها پیش به شوخی به دوستانم میگفتم اون زمان با قوانین اشنا نبودم و جمله شما من رو به یاد اون جمله خودم انداخت اما همیشه به خودم یا اور میشوم که مراقب باشم دچار غرور نشم.
متشکرم از کامنت خوبتون
به نام خدا
ردپای 59
سلام استاد جان و دوستای همفرکانس
خداروشکر بابت این فایل فوق العاده
قبل از اینکه بخوام راجب این فایل بنویسم ،دلم میخواد از یه تکامل حرف بزنم ممنون و سپاسگزارم که این بستر وجود داره تا مَنِ درونم در قالب کلمات صحبت کنه
یه روزایی خدا برام اهمیتی نداشت !اصلا بین شلوغی های کودکی و نوجوانی چیزی به اسم خدا برام بُلد نبود
گهگاهی وقتی اوضاع بد بود سراغش میرفتم ،هیچ مناسبت مذهبی یا روایات و .. حائز اهمیت نبود
خدا فقط یه کلمه قشنگ بود!اما خب ته ته قلبم دوسش داشتم اون نور کوچیک ته جاده ،کم کم که آمدم جلو پررنگ تر شد
انگاری فهمیدم خب رئیس کیه! واقعا رابطه با خدا رابطه ارباب و رعیتی بود
تکامل طی شد یه جوری که خب بیشتر از یه رئیس بداخلاق بود
دیگه کم کم خدارو حس میکردم فهمیده بودم که انگار یه نیرویی پشت ماجرا هست
رابطه ام خوب شد کارهای مذهبی انجام نمیدادم اما تو وجودم اولویت با اون بود
و بعد وارد این مسیر شدم
نمیتونم از حسم میگم ،لحظه های من پر شده از خدا،خیلی وقتا قرآن بغل میکنم تا آروم بشم نگاهش میکنم که چشمم زیبایی ببینه گوشش میکنم که زیبایی بشنوم ،نه تو ظاهر نه تو گیر دادن به بقیه و صبح تا شب این مسجد و اون مسجد ،نمیدونم شاید اون هم نوعی بندگی که هنوز به اون جایگاه نرسیدم
خدایی که به شکل زیبایی های طبیعته زیبایی های اطرافم و خانوادمه به لذت بردن و تسبیح خدا رو گفتن بابت خلق این همه زیبایی
ولی لازم دونستم که ردی از این رابطه برای آینده خودم بذارم
تو همین لحظه که زندگی میخواست سخت بگیره بهم ،تنها چیزی که منو نجات میده و از سختی دور میکنه خداست!
صبح نزدیک 3 از خواب بیدار شدم و گفتم خدایا خودت قدرت بده خودت آسون کن
باورتون نمیشه با چه سرعتی با چه تمرکزی روی پروژه کار میکردم!بدون اینکه خوابم بیاد
تازه یادم افتاد چرا کارهارو واقعا به خودش نسپارم؟ چرا از خودش کمک نخوام؟چطور بنده ای بودم که یادش نبودم
شاید فعلا عبادات عرف جامعه انجام نمیدم ولی یادخدا هر لحظه با منه هر لحظه بهم امید میده
تو لحظه که حالم بد میشه و فشار کار بالاس ،باید یادم بیفته جایی که خدا نیس شیطان هست
جایی که نجوا خدا نبوده نجوا شیطان تونسته ورود کنه ،جایی که امید خدا رو ندیدم ناامیدی شیطان گریبانم گرفته
این تکامل با نشون دادن خدای واقعی از زبان شما تکمیل شد استاد عزیز
نمیدونم اگه تو این روزا خدارو نداشتم چطور دووام میآوردم
حالا کم کم میفهمم چرا میگن و خدایی که به شدت کافیست
دیگه صرفا یه جمله قشنگ یا هندونه زیر بغل خدا نیس !بلکه واقعیت این روزهای منه که جز اون کسی نمیتونه کمکی کنه
شاید نتونم به شکل کلمات بیان کنم که چقدر رابطه ام با خدا خوب شده
اما از شما بسیار سپاسگزارم که به من یاددادید خدای بینظیر بپرستم
از خدامون برای همه اعضای سایت آرزو، رزق و روزی سلامتی دلخوش آرامش و ایمان به خدا ،میکنم
بابت همه چی سپاسگزارم
اجرتون با خدا
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهت فاطمه جونم
عزیزم چقدر لذت بردم از کامنت زیبا و توحیدیت
چقدر لذت بخشِ خدا رو هر لحظه دیدن
چقدر آرامش بخشه وقتی قرآن و میخونی و درک میکنی
چقدر قدرت میگیریم وقتی ایمان داریم ، خدایی هست که هر لحظه اجابت میکنه درخواست مون و
خدایا به اندازه قطره های بارونت دوستت دارم
فاطمه عزیزم روی ماهت و میبوسم و تحسینت میکنم که با خداوند لحظه به لحظه زندگی میکنی و از شوقِ وجودش لبریزی
ایشالا که در اوج باشی همیشه
دوستت دارم دخترِزیبا
سارا عزیز سلام
ازتون سپاسگزارم بابت حس خوبی که با کامنتتون منتقل کردید
چقدر باهاتون موافقم
واقعا با وجود خدا قدرت میگیریم و کمتر گزند سختی هارو حس میکنیم
این موضوع به خوبی درک میکنم و امیدوارم همیشه حضور خدا کنار خودتون حس کنید
خیلی ممنون بابت لطفتون
در پناه خدا باشی سارا جان
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ
إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ
شیطان میگه به عزت و بزرگیت همه شون گمراه میکنم ،گول میزنم بجز ،الا بندگان مخلص و واقعی تو
سلام به روی ماهت استاد جونم که عاشقتم
شما هر رنگی بپوشی جذابی
دیگه همزمانی شده روتین زندگی ام و ازش سوپرایز نمیشم اما با تمام وجودم سپاسگزارشم تا در زندگیم گسترش پیدا کنه،
صبح داشتم سوره ص رو میخوندم و خداوند الگوهای مشترک مومنین و بندگان خاص و داشت بهم میگفت و بهم گفت سارا اینا اصلِ و برای اینکه ایمانت و خالص کنی باید به این موارد عمل کنی تا به خلوص برسی
بعدش میخواستم برم جایی و کاری و انجام بدم که یهو قلبم گفت فردا برو امروز که وقت داری برو کامنت بخون که اومدم تو سایت و چشمم به جمال استاد و فایل جدید روشن شد و خودم و تحسین کردم که صدای قلبم و واضح تر میشنوم و بهش عمل میکنم و پاداش میگیرم
خدایا شکرت
استاد جان همینطور که گوش میدادم به حرفهای گوهروار شما ، در حالِ یادداشت هم بودم و کلی اتفاقات زندگی ام از جلو چشمم عبور کرد و چقدر من تجربه قرار گرفتن در الگو های تکرار شونده دیگران داشتم
خب برم سراغ تجربه هام
بعضی از الگو ها که اینقدر تکرار شدن که دیگه لقب اون طرف شده
1-مثلا ی بنده خدایی که اینقدر بد قول بود بهش میگفتیم …….چاخان
چون محال بود حرفی بزنه و بهش به موقع عمل کنه
و چون از افراد نزدیکم بود این الگو باعث شد من به شدت خوش قول و سروقت باشم
2- شوهر سابقم ،
چند ماه بعد از دوستی متوجه اولین دوست دخترش شدم و خواستم تمومش کنم که کلی حرف زد و قول داد که دیگه تکرار نشه و این پروسه سالها طول کشید و تقریبا هر چند ماه یکبار تکرار شد و دیگه این آخری ها برام خیلی عادی بود و به قول مادرشون که میگفت این از پدرش به ارث برده اما آخرش زندگی مال توِ مادر ،خودت و ناراحت نکن!!!
واقعا خدا خودش من از خواب و حماقت بیدار کرد وگرنه من تا خِر خِره تو جهل و شِرک و ترس بودم
میگفتم اگه طلاق بگیرم چیکار کنم ؟
اصلا کل وجودم شِرک و ترس بود ، یادم بعد از تولد دخترم دیگه بُریدم و گفتم هرچی میخواد بشه دیگه نمیتونم و چند ماه قبل طلاق باهم رفتیم فرانسه و من چقدر غصه خوردم تو اون سفر ، اینقدر از چشمم افتاده بود که حتی دوست نداشتم باهاش حرف بزنم و وقتی برگشتیم دیگه نرفتم خونه خودم و بهش گفتم میخوام طلاق بگیرم و اونم از خدا خواسته. گفت باشه عزیزم کی بریم اما روزی که میخواستیم بریم دادگاه برای طلاق توافقی بازم پشیمون شدم و یادمه مثل ابر بهاری گریه میکردم که اگه همین الان بگی دور همه زنها رو خط میکشی من حاضرم باهات زندگی کنم اما بهروز در کمال خونسردی گفت نه من همینم و اگه میخوای بمون اگه نمیخوای برو
جالبه همون روز دادگاه برگه محضر داد و رفتیم محضر و همه چی طی چند ساعت تموم شد
و کلا درهای نعمت و رحمت و آگاهی بعد از طلاق برام باز شد
الگو تکراری بعدی
3- دوستم
هر چند وقت یکبار قهر میکرد و من و بلاک میکرد تا من برم منت کشی و دوباره رابطه شکل بگیره و با این کارش میخواست بهم احساس گناه بده
و به مدت یک سال من تقریبا هر ماه این بساط و داشتم و کلا عطا شو به لقاش بخشیدم و گفتم تو رو بخیر و من و بسلامت
(با دوره عزت نفس ،متوجه شدم که خودم به بقیه احساس گناه میدم که بهم توجه بیشتری داشته باشن
کلا دوره عزت نفس خیلی از ریشه اتفاقات زندگی مو بهم نشون داد و واقعا همینی که استاد میگین عزت نفس ریشه و اساس همه موفقیت هاس )
تو جلسه سوم کشف قوانین مریم جون اشاره کردن به دوره جدید و کلی ذوق کردم به به این دوره چه کولاکی به پا کنه و الان هم که استاد گفتین از دوره جدید کلی تحسینتون کردم و مشتاقانه منتظر رونمایی هستم
مثل محصولات تسلا آقا من پیش خرید میکنم و بهشت و ندیده میخرم چون به غیب ایمان دارم
4- ی سری الگو های تکرار شونده برام بوده که با آدم های مختلف تجربه کردم و ریشه رو پیدا کردم که انشاالله حل شده باشن
5-خواهر کوچکترم ،الگو تکراریش این بود که هر وقت چیزی میخواست تماس میگرفت که براش بخرم و ی جورایی من و کارت بانکی میدید و البته که خودم باعثش بودم و فکر کنم پارسال بود که بهش گفتم نمیتونم برات انجام بدم و آرام آرام تمام شد این موضوع و دیدم این الگو توی دخترمم داره تکرار میشه
و چون الگو خواهرم و داشتم جلوش و گرفتم و براش چارچوب تعیین کردم و جالبه که اولش اومد با احساس گناه دادن بهم کاری کنه که به خواسته اش برسه که خداوند حمایتم کرد و تونستم مقابل وسوسه های شیطان ذهن پیروز بشم و باج ندم (چون من مادرم پس وظیفه مه خودم و اذیت کنم تا بچه ام به خواسته اش برسه )
6- دیروز ظهر دخترم ازم انتقاد کرد که مامان احوالپرست با معلمم خوب نبود باید طبق فرهنگ هلندی ها این مدلی انجام میدادی و من یهو بهم ریختم و گفتم من طبق فرهنگ خودم هر مدلی که دوست دارم احوالپرسی میکنم اما سریع به خودم اومدم گفتم چرا من از انتقاد بهم ریختم ؟؟نیکسا که حرف بدی نزد ؟؟!!!!
بعد متوجه شدم که خودم وقتی بقیه حرف میزنن ناخودآگاه،ناخوداگاه تو ذهنم دارم ایراد ازشون میگیرم و فهمیدم من باید این موضوع و درست کنم
امروزم موقع شنیدن این فایل ی جا شروع کردم که مثلا مچ استاد و بگیرم که …….
در کسری از ثانیه نوشتم که سارا بجای دنبال حاشیه رفتن و ایراد بنی اسرائیلی گرفتن( که پرسیدن نر یا ماده ؟ زایمان کرده با نه ) حواست به اصل باشه .
و خیلی خوشحالم که سریع متوجه میشم و میتونم اصلاحش کنم
البته ایراد گرفتن از بقیه ،یعنی میخوام ثابت کنم که من خوبتر از تو هستم و خودم و به بقیه ثابت کنم
دقیقا استاد درست میگین که ی رفتار ،از چند بُعد بررسی میشه
مثلا من قبلا از بقیه ایراد میگرفتم و تازه بزرگنمایی میکردم که بگم طرف خیلی بدِ و من خیلی خوب هستم
و اینکه میخواستم با بد کردن بقیه خلا ارزشمندی خودم و پر کنم
مشکل من اینجا بود که همیشه فکر میکردم با تغییر عوامل بیرونی من خوب میشم ،من شاد میشم، من ارزشمند میشم و ………..
در حالیکه الان ایمان دارم هیچ عامل بیرونی ذره یی در زندگی من تاثیری نداره
اینکه بقیه خوب هستن یا بد
بقیه من و تایید میکنن یا نه
بقیه ایراد میگیرن یا نه
اصلا بقیه یی وجود نداره همش خودمم
استاد جونم خیلی ازتون سپاسگزارم که بهم قرآن خوندن و با روش صحیح و دیدن اصل در آیات و یادگرفتن قوانین آموزش دادین ،
هر بار قرآن میخونم کلی لذت میبردم از داشتنتون و به خودم افتخار میکنم که استاد همه چیز تمومی مثل شما رو دارم
خیلی از بچه های بینظیر سایت هم سپاسگزارم که کامنت های بینظیر مینویسن
ماشالا از این تعداد و کیفیت کامنت ها
یعنی میری و برمیگردی تو سایت یهو چند برابر شده
خدایا شکرت
از این همه فراوانی ،از این همه آدم آگاه و بینظیر
دم همتون گرم
اجرتون با رب العالمین
ایشالا که به عزت و بزرگیش تک تکمون بهشت و در همین دنیا تجربه میکنیم و لعلک ترضی میریم به سمت خودش
سلام به سارای عزیزم
سارا جان نمیدونی چقدر دوستت دارم و برام ارزشمندی
از اونجایی که همسن هم هستیم خیلی احساس نزدیکی بیشتری بهتون دارم
منم یه الگوی تکراری دارم از دوم راهنمایی بهترین دوستام اسمشون سارا است و اهل رشد و پیشرفت
خیلی از مثالهایی که میزنید لذت میبرم و واقعا یاد میگیرم بیشتر بنویسید و بامثال که به عمق وجودم میشینه و منو وادار به فکر کردن میکنه و خیلی جاها میگم برای سارا شده پس برای منم اتفاق میافته
خیلی دوستت دارم خانم گل
سلام بع دوست عزیزم سارا ی عزیز
خیلی خیلی لذت بردم از کامنت زیباتون
و بهتون تبریک میگم که تونستید به این همه تقوا و کنترل ذهن برسید که همین تقوا عامل برتری نسبت به دیگران هستش
دوست عزیزم با این کنترل ذهن خدواند عزت میدهد و ثروت میدهد و نعمت های فراوان میبخشد
خودت را لایق همه چیزهای خوب بدان
به نام خالق عشق و زیبایى
درود بر استاد عزیز، خانم شایسته گرامى و همه رفقاى خوبم در این جمع فوقالعاده
واقعاً سپاسگزارم استاد که با این دقت قوانین را درک کرده و با ما به اشتراک میگذارید. گوش دادن به این آگاهیها باعث میشه ما از خواب خوش بیرون بیایم و درک بهتری از قوانین جهان داشته باشیم چون خیلی مواقع ما میخوایم از فهم قوانین طفره بریم و بهقول شما بهجای اینکه خودمون را با قوانین هماهنگ کنیم، میخواهیم قوانین با ما هماهنگ بشند که این مسیر یه بیراهست که فقط وقت و انرژی ما را میگیره و از خوشبختی دورمون میکنه.
بسیارى ازین کجفهمیها برمیگرده به باورهای مذهبی ما که باعث شده تعریف اشتباهی از معنویت و انسانیت داشته باشیم، یعنی اغلب عوض فهمیدن اصل ماجرا حواسمون به فرعیات پرت شده. مثلاً وقتی صحبت از انفاق میشه همه تا تیکه کمک کردنش را فهمیدیم اما اونجاش که میگه این بهنفع خود شماست را ندیدیم و انگار اصلاً درک نکردیم که آقا اگر میخوای کمک کنی اینجوری کمک کن که اولاً شرایطش را داشته باشی، نشه کوری بخواد عصاکش کور دیگهای بشه، دوماً اگر میخوای کاری بکنی اون کار را برای احساس خوب خودت انجام بده نه اینکه فکر کنی من میتونم جریان زندگی کسی را عوض کنم یا اینکه این کمک را من میکنم بعداً یه جا دیگه بهم پس داده میشه، تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز یا بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی بهدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامنت نهند آدمی، چقدر ما این صحبتها و مفاهیم را شنیدیم، زندگیمون را وقف دیگران کردیم و خودمون را از هزار لذت و خوشی محروم که شاید فردا روزی تو دنیای دیگه برامون جبران بشه، غافل از اینکه کسانی که وارد بهشت میشوند میگویند این همان چیزی است که ما قبلاً تجربه کرده بودیم.
چقدر ما با این نگاه مترحمانه خودمون را از خوشبختی دور کردیم، چقدر توقعات بیجا توی روابط خودمون ایجاد کردیم، اصلاً این الگو ترند شده که آقا برای رابطه فلانی باید خرج فلانی را بده وظیفشه و همینطوری خودمون رو بردیم زیربار مسئولیتهای بیخود و بیجهت و حال خودمون را خراب کردیم بعد اسمش را میگذاریم عشق. متوجه نشدیم که بابا تو حال خودت را خراب میکنی که حال یکی دیگه رو خوب کنی نمیدونی که فردا همون آدم میشه باعث حال خرابت، درصورتیکه اگه حالت خوب باشه به خودت بها بدی برای خودت ارزش قائل باشی اون آدم اگه لیاقت تو را داشته باشه خودش رو با تو هماهنگ میکنه تو نمیخواد کاری انجام بدی.
من خودم تو کار خودم خیلی مثال دارم از این موضوع که خوب شکرخدا خیلی بهتر شدم و بهتر میتونم مدیریت کنم این موضوعات رو، مثلاً یکی از بحثای کاری اینکه من بهخاطر اینکه کمک کرده باشم به یکی از اقوام یکی از بخشهای کارم رو بهش میسپردم و این دوستمون با اینکه کارش خوب بود اما همیشه دیر میمود و باعث میشد که من بهخاطر ایشون غرولندهای مشتری را تحمل کنم. بعد به خودم گفتم چرا من دارم با خودم اینکارو میکنم؟ وقتی به خودش میگم که عین خیالش نیست و اصلاً فکر نمیکنه که کار اشتباهی کرده، بعد تازه در آخر طلبکارم هست همیشه. نه اینکه یه بار باشه هربار این اتفاق افتاده. بعد من گفتم که آقا مگه غیر ازینکه من باور محدودیت دارم که آدم بهتری نیست برای این کار یا همه به یک اندازه به نعمتها و ثروتها و خداوند نزدیک هستند را باور ندارم که این رفتار رو دارم و بعد تصمیم گرفتم دیگه به ایشون کار ندم. اصلاً یکی از دلایلی که من از شراکت جدا شدم این بود که وقتی صحبت از پرسنل میشد ما مجبور بودیم محدودیتها را تحمل کنیم، چرا؟ چون همکار من باور نداشت که میشه آدم بهتری بیاد.
درواقع روی بهتر این ماجرا اینکه ما متوجه بشیم این رفتارها از باورهای خودمون داره ایجاد میشه، بنابراین خیلی مهمه که متوجه بشیم از کجا نشئت میگیره و اینکه باور کنیم که میتونیم تغییرشون بدیم و در این کار صبور باشیم.
یعنی باز میرسیم به قانون تکامل، باور اینکه این رفتارها یک شبه بهوجود نیمدن که بخوان یه شبه از بین برن پس برای تغییرشون باید انرژی گذاشت و به خودمون زمان داد و همین پایین آوردن انتظار از نتایج باعث میشه با آرامش بیشتری این مسیر را ادامه بدیم.
یعنی همون اخراج کمالگرایی و اصل بهبودگرایی که در دوره شیوه حل مسائل توضیح داده شد. بهجای اینکه بخواهیم کارهای عجیبوغریب انجام بدیم که تو نگاه دیگران و خداوند حتی بزرگ جلوه داده بشه که بگیم ببین من چقدر آدم خوبیم چقدر بنده خوبیم که این کارو انجام دادم پس تو هم بیا خدای مهربونتری برای من باش و بیشتر به حرفام گوش بده، بیایم بهبودهای کوچک کوچک تو زندگی ایجاد کنیم، نتایج کوچکی که ایجاد میشه رو بزرگ کنیم تا ازش انرژی بگیریم برای ادامه راه و خودبهخود همه چیز تو زندگی بهبود پیدا میکنه چون وقتی ما آدم بهتری بشیم کیفیت آدمهای اطرافمون هم تغییر میکنه. این که اینجور افراد و اینجور مسائل پیش میاد نشون میده که ما هم به اندازه کافی بزرگ نشدیم و قانون رو درک نکردیم که داریم این بازخوردها رو از جهان میگیریم اما وقتی میایم برای کار کردن رو خودمون وقت میگذاریم و خودمون رو بهبود میدیم جهان بهطور طبیعی همه چیز رو تو زندگیمون بهبود میده.
واقعاً همه چیز توحیده. تمام این تعارضات، کجفهمیها و واکنشهای نامناسبی که از جهان دریافت میکنیم به این دلیله که توحید را بهخوبی درک نکردیم، میخوایم خدایی کنیم برای دیگران یا برعکسش دیگران انقدر برامون بزرگ میشن که فکر میکنیم دیگه فقط اینکه میتونه به من کمک کنه و این نقش رو تو زندگیم اجرا کنه.
وقتی درک میکنیم که خودمون هستیم که خالق زندگی خودمون هستیم و خداوند این قدرت را به ما داده چقدر آرامتر میشیم، چقدر دیگه کاری به بقیه نداریم و تمرکزمون رو میگذاریم روی بالابردن کیفیت سمت خودمون چون باور کردیم که جهان داره کار خودش رو با دقت ریاضیوار انجام میده و این بزرگترین و زیباترین حالت سپاسگزاریه انسانه.
خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم هر روز دقت و شفافیت بیشتری درباره قوانین در زندگیم ایجاد میشه و این مسیر برام خیلی رضایتبخشه
دم شما گرم استاد جان
بنام رب العالمین
سلام به احسانِ عزیز
چقدر کامنت شما بینظیر بود برای من
چند بار خوندمش و یادداشت برداشتم
سپاسگزارم که قوانین و اصل و خلاصه برامون توضیح دادین
توحید خیلی قشنگ توضیح دادین
( یا برای بقیه خدایی میکنیم
یا بقیه رو خدای خودمون میکنیم )
خیلی لذت بردم از کامنت شما
سپاسگزارم که نوشتین
سلام دوست عزیز بسیار عالی
فقط یک مطلبی رو رو هم پیوست حرف های شما بکنم .
اصل کمک کردن به دیگران هیچ اشکالی نداره بلکه خیلی هم مهم و ضروری هست و برای هر دو طرف مفیده!
منتها داستان اینجاست که به کسی کمک کنیم که خودش خواهان تغییر هست
نه اینکه به زور بخوایم خیر کسی رو
این اصل اشتباه هست ، که اگه کسی خودش انتخاب کرده زندگی رو به سختی تجربه کنه ، زورش کنیم که راهت اشتباهه
و گرنه اگر کسی خودش خواهان تغییر هست و از مون کمک می خواد بهترین فرصته برای خودمون که درس های زندگی مون رو تکرار کنیم منتها نتیجه برامون نباید مهم باشه که اگر طرف تغییر کرد خوشحال شیم و اگه طرف تغییر نکرد حس بدی بگیریم .
من با تغییر واقعی در درون خودم می تونیم تغییرات خوبی در جهانم بوجود بیاورم
ممنون و سپاس و درود
سلام به شما آقا احسان بزرگوار
چقدر فهم شما از قانون و فایل استاد در این بخش که خوندم عالی بود مخصوصا «متوجه نشدیم که بابا تو حال خودت را خراب میکنی که حال یکی دیگه رو خوب کنی نمیدونی که فردا همون آدم میشه باعث حال خرابت، درصورتیکه اگه حالت خوب باشه به خودت بها بدی برای خودت ارزش قائل باشی اون آدم اگه لیاقت تو را داشته باشه خودش رو با تو هماهنگ میکنه تو نمیخواد کاری انجام بدی.» چقدر این تو گوشم زنگ خورد تو قرار نیست کاری انجام بدی اون با تو هماهنگ میشه
امیدوارم هر روز در این مسیر موفق تر باشین
سلام خدمت استاد عباس منش، خانم شایسته و دوستان سایت.
موضوعی رو که مطرح کردید برای من نشانه شفافی بود برای تاییدی مسیری که انتخاب کردم. وقتی داشتم فایل رو گوش میدادم میگفتم انگار تو یه سری جاها استاد دارن با من صحبت میکنن و بهم میگن این کارو بکن، اون کارو نکن…
چقدر خدا قشنگ هدایت میکنه بنده هاش رو. هدایت این نیرو چقدر به موقعس تا قدم بعدی تورو بهت بگه و مهرتاییدی باشه برای درستی مسیرت.
داستان من از اونجایی شروع میشه که من چند وقتیه وارد یه رابطه دوستانه با کسی شدم که براش جون میدادم. یعنی واقعا جون میدادما و خیلی وابستش بودم. خیلی روی خودم کار کردم تا باورهامو درست کنم، شرک هامو بشناسم ولی هنوز همه چی اونجور که من میخواستم نبود. من اولویتم توی رابطه تعهد بود،صداقت بود، دوست داشتم جزو اولویت های طرفم باشم ولی نبودم. خلاصه به قول استاد چند دفعه اول رو اعراض کردم ولی دیدم داره تکرار میشه و نمیتونم اصلا تحمل کنم شرایط رو. باهاش صحبت کردم و هرسری یا بحث میشد یا بهونه های مختلف میاورد بخاطر رفتارش و خب من این نشونه هارو جدی نمیگرفتم و خیلی احساساتی عمل میکردم. واقعا توی این رابطه با احساسات من بازی میشد و روحم خیلی درد میکشید. از خدا هدایت خواستم که چیکار کنم و خدا با یه عالمه نشونه از جاهای مختلف به من فهموند که رها کنم این رابطه رو و نچسبم بهش. یعنی وقتی انقدر نشونه های واضح میدیدم به خودم میگفتم انگار همه چی به تسخیر من دراومده تا به من بگه چیکار کنم. خب من تصمیمم رو گرفته بودم و اونقدر بخاطر این رابطه زجر کشیدم که برای خودم اون زجرهایی رو که کشیدم نوشتم و به خودم گفتم عصمت یادت بمونه چ دردهایی کشیدی. نوشتم چون میخواستم محکم تر روی تصمیمم وایسم و باهاش اهرم رنج و لذت بسازم. هرسری اذیت میشدم ولی بازم ول نمیکردم انگار کتک خورم ملس شده بود و خوشم میومد ولی این سری خیلی جدی تر عمل کردم وخدا هم دمش گرم مدام با نشانه ها بهم فهموند ول کن. تا اینکه چند روز پیش خواستم فایل فقط روی خدا حساب باز کن رو گوش بدم و خیلی این فایل رو دوست دارم چون انگار استاد دقیقا از زبان قران دارن حرف میزنن. داشتم گوش میدادم و حرف های استاد رو ربط میدادم به این رابطم که کجارو اشتباه کردم تا اینکه استاد گفتن یه نفر رو توی ذهنمون بولد میکنیم و او رو تنها منبع رزق میدونیم و اون لحظه یه جرقه ای تو ذهن من زده شد. گفتم عصمت تو سختته از این رابطه بیای بیرون چون وابسته توجه و محبت شدی و یادت رفته کسی که داره به تو عشق میده او نیست خداونده ولی تو اورو منبع عشق و محبت دونستی و تو ذهنت بزرگش کردی یادت رفته این خداعه که تنها منبع همه چیه. حالا اگه محبت میخوای که در وهله اول باید رو عزت نفس و خوددوستیت کار کنی و بعدش از خدا بخوای بهت بده و بدونی او این کاررو از هزاران طریق میتونه انجام بده ولی تو چسبیدی به او و اصل رو ول کردی وقتی شرکم رو فهمیدم خیلی خوشحال شدم. چون ارزوی قلبیم اینه که توحیدی تر بشم و خداگونه.
خلاصه من این نشونه هارو دریافت کردم تا اینکه اومدم تو سایت و این فایل رو دیدم که اره دقیقا حال و روز منه. طرف رو میبینی که یه الگوی تکرار شونده درونش اکتیوه و نه تنها با تو بلکه در بقیه رابطه هاش هم داره این کارو میکنه و داره با احساسات تو هم بازی میشه. و من دیگه به خودم اجازه ندادم که وارد این بازی بشم.واقعا واقعا وقتی من میدیدم این الگو در فرد وجود داره ولی بازم به قول قران جاهلانه عمل میکردم انگار روحم سلاخی میشد بخاطر همین خوب درک میکنم که چقدر باید تو این موارد هوشیارانه تر عمل کنیم
این الگو رو توی دیگر روابط دوستانم هم تجربه کردم که طرف اومده کلی بهم عشق داده و گفته وقتی رفتم خونه ی خودم دعوتتون میکنم بیاین و بعدش دیدم هرسری بخاطر بهانه های مختلف از انجام این کار طفره رفته و امروز با گوش دادن به این فایل گفتم حواست باشه عصمت روی این رابطه هم حساب نکن چون این فرد اصلا به قول هاش عمل نکرده و اگه تو خودت رو بزنی به کوچه علی چپ و نشانه هارو نبینی خیلی داری به خودت ظلم میکنی و خوشحال شدم از اینکه داره تکلیفم توی یه سری روابط مشخص میشه. استاد خیلیی فایلتون پر از اگاهی بود و کیفیت مطالب عالی واقعا. ممنونم ازتون
به نام الله هدایتگر
سلام استاد عزیزم
چیکار کردی تو با ما،چی کردی با این فایل با ذهن و قلب ما
استاد اصلا روی هوا هستم،وااقعا روی هواا هستما،از خود بی خودم،چه درک عطیمی دادین به ما،سپاسگذاره وجوده نازنینتون هستم.
بریم سراغ تجربیات
1.رانتده تاکسی وانت داشتم،برا مغازم بار میاورد از شیراز،توی دو سال گذشته که باهاش کردم،یک باررر نشد سر موقع برسه،یعنی یکبار نشدا،و جالبه که هر دفعه قسم و آیه که زود میام بارتو میبرم و ما میرفتیم و منتظر میموندیم و همممیشهه هم چند ساعت تاخیر داشت و هممییشه هم دلایلش منطقی!
2.داداشم پول قرص میگفت قبلا،بعد من بهش قرض میدادم و هیچ وقت پول من سر موقع نرسید و با ناراحتی پول منو پس داد و هر دفعه هم یه سری دلایل داشت و اینقدر ضربه خوردم و الان فهمیدم داستان چیه
3.یه دوست دروغگویی داشتم،هممیشه دروغ میگفت بهم،هر دفعه هم دروغش باز میشد،هزار قسم و آیه من قوووول میدم که دیگه تکرار نمیشه و جالبه که اینقدر تکرار شد و هممیشه من فکر میگردم که این آدم دیگه عوض شده،شاید بالای 500 بار این اتفاق تو دو سال افتاد و چقدر ناراحتی ها کشیدم و نمیفهمیدم از کجا آب میخوره
4.شاگرد زبان انگلیسی من،پول من رو نمیداد،و توی هر دوره با بدبختی ازش پول میگرفتم و هر دوره،میگفت که دیگه دوره بعد سر موقع میدم پولتو و چقققدر که ناراحتی و اعصاب خوردی کشیدم من،هییچ وقت نشد سر موقع پول من رو بده،هییچ وقت و هممیشه باید پیام میدادم و پیگیر میشدم و به جایی میرسید که بی خیال پول میشدم،بعد از چند ماه میومد واریز میکرد،تازه خیلیش هم واریز نکرده
5.دوستی داشتم که هیچ وقت سر تایمی که قرار بود کاری انجام بدیم،هیییچ وقت،یعنی هیییچ وقتا به موقع آماده نبود،هر دفعه هم دلایل منطقی داشت و چقدددر که روح و روان من رو بهم میریخت،جالبه که هر دفعه هم دلایلش ر باور میکردم و میگفتم بنده خدا حق داشته و دیگه قول داده این کارو نکنه و از این داستانایی که خودمون سر خودمون کلاه میزاریم به بهانه ی انسانیت.
اوووووووووو
استاد باید کل زندگیم رو یادداشت کنم براتون،چون تماااامه زندگی من گواهه این داستان بوده و تازه فهمیدم که چقققدر زندگیم رو تباه کردم سر اینکه دلم سوخته و اعتماد بی جا کردم و چقققدر که خودم احمق بودم،ولی به لطف شما استاد،الان فهمیدم داستان چیه،تازه فهمیدم که عمرم رو تباه کردم برا آدما.
ولی از الان به بعد،بی برو برگرد،به آگاهی های این فایل عمل میکنم،چون آگاهی های این جلسه،انگار که فیلم زندگی من بود.
استاد نگفتین،چطور میتونم سپاسگذار وجودتون باشم بابت این آگاهی های نابی که عااشقاانه به ما هدیه میدین؟بخدا این فایل ،مثل فایل های همیشگیتون،خودش یه دوره ی بی نظیر هست.
سلام من رو خانم شایسته ی عزیز هم برسونید.
مرسی استاد عشق.
سلام دست با محبتو سخاوتمند خدای قدرتمندم.
واقعا درک نکردن قوانین و گوش ندادن به هدایتی که به قلبت داره میشه تاوان داره،واقعا دلسوزی در هر شرایطی تاوان داره.از روی دلسوزی به بچه افغانی که شرایط مالی خوبی نداشتنو تازه اومده بودن ایران و با چرخ باربری میکرد با سن کمو قدو قامت کوتاهش پیشنهاد دادم بیاد در مغازه وایسه و حقوق ثابت بهش بدم که تو ارامش پول در بیاره ولی با هر بار محبتو توجه بی جام بهش مار تو استینمو بزرگتر و بلعنده تر کردم….کارتهایی که از مشتری در مغازم جا میموندو به امید روزی که یکی میاد دنبالش کنار میزاشتم و یه روز متوجه شدم که جای کارتهارو متوجه شده اونارو برداشته و داره مرتب میکنه مثلاولی اون داشت کارتهارو شناسایی و با مشتریهای غریبه ای که با من ارتباط نداشتن تطبیق میداد تا بتونه به رمزو موجودیه کارت اون ادم بدبخت دسترسی داشته باش در صورتی که یه کارت مثل همون کارت مشتری دمه دستش میزاشت
.مشتریای غریبه میومدن و یه کارت عین مال خودش ولی سوخته یا بلا استفاده جامونده از قبل و به مشتری میداد در صورتی که انقدر سریع این کارو انجام میداد که مشتری یادش میرفت روی کارتو بخونه که مال خودش هست یا نه از 6نفر پول جا ب جا کرد خدا کمکم کرد که ابروم نره و بتونم ثابت کنم که من این کارو نکردم.جالبه استاد که این پسر13سال داشت با 1مترو 50سانت قد و درسی داد بهم که هرگز فراموش نمیکنم،دلسوزی ممنوع در واقع به کبوترها نباید غذا بدیم سپاسگزارم
به نام خداوند بخشاینده
سلام به همه دوستان عزیز
در مورد الگوهای تکرارشونده دیگران،همه ما بصورت ذاتی توانایی تشخیصش رو داریم اما میزان خلوص و صلح درونیمون تعیین میکنه چه نوع رفتاری در این مواقع بروز بدیم.
هرچی سنمون کمتر باشه بهتر میتونیم مدیریت کنیم؛ من از بچگی روی رفتارهای تکراری و آزاردهنده بقیه حساس بودم ؛
تو مدرسه دوستی داشتم که خیلی دوسم داشت همیشه حواسش بهم بود و به طرق مختلف بهم محبت میکرد مثلا خوراکی میخرید تو بازیا همراهم بود کلاس دوم ابتدایی بودم و اون دختر پنجم یا چهارم بود اما رفتاری داشت که همه رو حتی منو بخاطر ظاهر و خانواده و …..مسخره میکرد و تیکه مینداخت که خیلی این کارش اذیتم میکرد برای همین ازش دوری کردم کم محلی کردم تا اینکه خسته شد و ازم برید.
و مثالهای دیگه ای از بچگی یادمه که خیلی راحت روابط آزاردهنده رو کات میکردم چون با درونم هماهنگتر بودم حتی روابط فامیلی رو خیلی راحت میتونستم کات کنم .
هرچه بزرگتر شدم با این رفتارم، از طرف دیگران به خودخواهی و مغرور بودن محکوم میشدم و برای اینکه نشون بدم نه من خودخواه و مغرور نیستم،علارغم میل باطنیم تو رابطه های سمی میموندم تا طرف مقابل قضاوتم نکنه! تا مثلا کمک کنم به تغییر و اصلاح فرد مقابل!
و خب هربار بخاطر مهم شدن حرف دیگران، از هماهنگی با خودم بیشتر فاصله گرفتم .
اما تو چند سال اخیر از وقتی با مباحث موفقیت آشنا شدم در رابطه ها یادگرفته بودم مدیریت کنم مثلا هربار رفتاری تکراریو آزاردهنده میدیدم به جای اینکه به یکباره کات کنم؛تصمیم میگرفتم اهمیت فرد رو توی ذهنم کم و کمتر کنم تا جاییکه که دیگه تمام توقعاتم از طرف مقابل صفر میشد و حساسیتم ازبین میرفت.
و من به عینه دیدم هرچه توقعم از فرد مقابل کمتر میشد آرامش و لذتی که از رابطه میبردم بیشتر میشد!
و این قسمت قشنگ ماجرا بود.
الان خیلی دوست دارم با آموزش های استاد مخصوصا در روابط بیشتر و بهتر تجربه ش کنم یعنی صلح درونیم بیشتر بشه
لذت میبرم وقتی فردی رو میبینم که درونش اونقدرا آرومه که هیچ رفتاری آزارش نمیده به چیزی حساس نیست و کلا در صلح قرار داره این افراد مثل دریا هستند که پرتاب هزاران سنگ ریزه به سمتشون متلاطمشون نمیکنه.
ضعفی که من توی روابط دارم بزرگ کردن افراده ،روی افراد خیلی حساب میکنم فرقی نداره چه رابطه ای باشه درهرصورت فرد مقابل برای من بت میشه و خب در اینمواقع توقع یسری کارا و رفتارا رو ندارم با اینکه چندبار ازاین مورد ضربه روحی خوردم اما برای من تبدیل به یک الگوی تکراری شده.
یعنی در ابتدای هر رابطه ای که هنوز از فرد مقابل شناختی ندارم اون فرد به شدت برای من بزرگه !
باید خیلی تلاش کنم تا به بچگی برگردم روزایی که نه حرف کسی برام مهم بود نه نگران قضاوت شدن بودم
زمانیکه بزرگترین دغدغه ام داشتن حس خوب بود
زمانیکه از هر چیزی برای شادی و بازی استفاده میکردم
زمانیکه دنیارو خیلی آسون میگذروندم
خدایا چیشد که اینقدر از اون روزای قشنگ فاصله گرفتم؟
توی این دوسه روزه که بیشتر مشغول کنکاش درونم بودم به خیلی از حساسیتها رسیدم و بزرگترین شکرگزاریم این بود که خدایا شکرت هنوز ازدواج نکردم!!
ازدواجنعمتیه از طرف خداوند اما من خیلی از شرایط فعلیم خوشحالم .
که با این همه حساسیت و الگو و اعتمادبنفس پایین چقد خوب شد که تا الان ازدواج نکردم
قطعا اگر ازدواج میکردم فردی تو زندگیم میومد که نشوندهنده ی درون خودم باشه و من میدونم درونم چه غوغاییه!!! و حتما اذیت میشدم
اما الان میتونم تمام تمرکز و انرژیمو خرج هماهنگی برای درون خودم کنم و ورژن بهتری از خودم ارائه بدم .
خدایا هدایتم کن من واقعا تسلیمم.
ممنونم استاد عزیزم تمام محصولات شما محتوای بسیار ارزشمندی داره.
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
الان رسیدم خونه و گفتم برم سایت و گفتم کامنت بچه ها رو بخونم و هدایت شدم به کامنت شما!!!
سلام بر نجمه ی ارزشمند و فوق العاده
امیدوارم حالتون عالی و متعالی باشه .
مرسی که نوشتید … خیلی حرفها رو اینجا می تونیم بزنیم خدا رو شکر، و هر جایی نمیشه گفت …
اتفاقا مطلبی خوبی گفتید منم این ضعف رو داشتم و میگفتم خوب فلانی معلم و یک فرهنگی هست پس دیگه آدم خوبیه و میشه اعتماد کرد (مثال زدم )…و وقتی نزدیک میشدم و شناخت پیدا میکردم نه ذهنیتم عوض میشد…
من توی کار برقم (پیمانکارم )مشتریها ی زیادی به تورم میخوره و خیلی باید دقت کنم و شناخت روشون پیدا کنم … مخصوصا بر خورد اول، و قرار اول، وقتی صحبت مبلغ و کار و قرار داد میشه…
منم خودم بعضی وقتها خیلی احساساتی عمل میکنم و خیلی راحت به طرف اعتماد میکنم .و خیلی خیلی از این احساس خوردم .
یه تضاد مالی برام پیش آومد واقعا اومدم زیر صفر نه به خاطر اینکه آدم بدی باشم نه … ولی نداشتن یه الگو در کسب و کار و مکتوب نوشتن قراردادها… (باورهای مخرب و ویرانگر )
من خودم خیلی تخصص دارم و لی تخصص کافی نیست و یک راننده ماهر بدون گواهینامه هستی …
من قبلا اصلا انتقاد پذیر نبودم و خدا رو شکر الان فضا رو باز کردم و به حرفهای طرف گوش میدم
صحبت از آروم شدن شد .من به رفیق دارم واقعا بهترین لحظه ها رو با اون میگذرونم و خیلی انسان توحیدی هستش و اهل قرآن خوندنه و به هیچ عنوان حتی اجازه نمیده پشت سر به فوتبالیست و یک بازیگر صحبت کنی و سریع موضوع رو عوض میکنه و من درجا متوجه میشم .
به نظر شخصی خودم اگه بتونی و شرایط داشته باشی در کوچیکی و کم سن باشی ازدواج کنی بهتره ؟(نظر شخصی خودم ) و به قول قدیمی ها هیچی حالیت نباشه .خخخ
به هر حال وقتی بزرگ میشه انسان یه توقعاتی داری و هر چه بیشتر به درون خودت پی میبری انتظارت میره بالا. البته به قول استاد کسی کامل نیست و اگه بتونی روی خودت کار کنی و درون اصلاح باشه… بیرونم خود به خود اصلاح میشه .انسان هر روز آپدیت میشه و شخص دیگری میشی ؟
انشاءالله خداوند هدایت کنه همه ی ما رو به بهترینها…
مرسی که نوشتید.
قدر دان و سپاسگزارم
که باعث شد این حرفها گفته بشه،
جاده زندگی نباید صاف و مستقیم باشه .خوابمان میگیرد…دست انداز ها نعمت اند .
بخت و تقدیرت قشنگ
قلب نازنینت از غصه دور
بزم عشقت پر سرور
عمر شیرینت بلند .
سپاسگزارم از
فرشته ی عاشق نجمه ی بی نهایت
امضای الله مهربان پای تک تک آرزوهات
نجمه عزیز منم مثل شما این الگو که ادمارو برای خودم بزرگ میکنم وتوقعم بالاست وبه یکباره ازاون طرف ضربه بدی میخورم رو دارم باور مخرب این موضوع رو هنوز به طور کامل پیدا نکردم ولی فکر میکنم عدم لیاقت ارزشمندی هست دوست دارم دریافت شمارو هم بدونم
سلام دوست خوبم امروز صبح هدایتی راست فقط آمدم سر کامنت شما وبسیار حرفهای دل من بود سپاسگذارم
تشکر
سپاسگذارم
سپاسگذارم نجمه عزیز ودوست داشتنی بسیار احساس خوب وعالی گرفتم …
زمانیکه بزرگترین دغدغه ام داشتن حس خوب بود
زمانیکه از هر چیزی برای شادی و بازی استفاده میکردم
زمانیکه دنیارو خیلی آسون میگذروندم
خدایا چیشد که اینقدر از اون روزای قشنگ فاصله گرفتم؟
توی این دوسه روزه که بیشتر مشغول کنکاش درونم بودم به خیلی از حساسیتها رسیدم و بزرگترین شکرگزاریم این بود که خدایا شکرت هنوز ازدواج نکردم!!
ازدواجنعمتیه از طرف خداوند اما من خیلی از شرایط فعلیم خوشحالم .
که با این همه حساسیت و الگو و اعتمادبنفس پایین چقد خوب شد که تا الان ازدواج نکردم
قطعا اگر ازدواج میکردم فردی تو زندگیم میومد که نشوندهنده ی درون خودم باشه و من میدونم درونم چه غوغاییه!!! و حتما اذیت میشدم
اما الان میتونم تمام تمرکز و انرژیمو خرج هماهنگی برای درون خودم کنم و ورژن بهتری از خودم ارائه بدم .
خدایا هدایتم کن من واقعا تسلیمم.
ممنونم استاد عزیزم تمام محصولات شما محتوای بسیار ارزشمندی داره.
سپاسگذارم
سلام به استاد عزیزم و همه دوستانم
به محض اینکه فایل رو دیدم و گوش دادم دوست داشتم بیام بدون وقفه کامنت بزارم و تجربیاتمو بگم
استاد جانم فایلتون عالییییی بود و من هیچ مقاومتی نداشتم و تونستم به راحتی درکش کنم و این الگویی که در من وجود داره و میخوام تغییرش بدم ولی نمیتونم و الان فهمیدم یه باور مخرب ریشه دار در وجود منه رو شناسایی کردم
من به شدت شاکی ام از ادمهایی که نامناسب هستن و حرف ها و رفتارهای نامناسب دارن و یه جورایی طبق قانون عمل نمیکنن حالا میخواد اون آدم همسرم باشه یا فرزندم یا آدمهای دیگه و یه جاهایی مقابله هم میکنم و سعی به تغییر دارم و همش فکر میکنم که فقط من درست میگم خب یه سری مسائل این وسط پیش میاد با رفتارای من که بعدش احساس خودم یا بقیه بد میشه و هی تصمیم میگیرم خودم و ذهنمو کنترل کنم و درستش کنم ولی باز تکرار میشه و نمیتونم
من فهمیدم که واقعا میخوام درستش کنم منتها خیلی ریشه داره البته اینو هم بگم الان بهتر شدم و اون فاصله ای که استاد بهش اشاره کردن بیشتر شده و کمتر اتفاق میفته
استاد واقعااااا ازتون سپاسگزارم به خلطر این فایل فوق العاده که خیلی میتونه به هممون کمک کنه البته اروم اروم
در مورد دیگران هم خواهرزاده من بارها و بارها سعی کرده پدرش رو از دام اعتیاد نجات بده و هر بار با رفتاری مخالف قولی که بهش داده شد مواجه شد و سراخر خواهرزادم عصبانی شد که پدرم ادم نیست و قدرنشناسه و از این حرفا و کلی از پدرش ناراحت میشد ما هم ناراحت میشدیم الان میفهمم که اون ادم نه که نخواد تغییر کنه میخواد ولی نمیتونه به خاطر الگویی که سالهای سال ادامه داده
و یه الگوی تکرار شونده هم همسرم داره
خب اکثر وقت ها منو به مکان هایی که باید برم میرسونه یه سری جاها باید راس ساعت برسم ولی همسرم خیلی خوش قول نیست توی این زمینه و همیشه من بدقول میشدم و کلی بهم میریختم چون خیلی برام مهمه راس ساعت جایی که باید برم، باشم از یه جایی تصمیم گرفتم جاهایی که خیلی مهمه راس ساعت باشم منتظر نشم و خودم برم و اینکارو کردم و خیلی عالی شد و دیگه اصلا منتظر ادمهای بدقول نمیشم
در مورد قسطی خرید کردن هم کاملا کنار گذاشتمش چون خیلی اذیت میشدم و بهمم میریخت با اینکه خیلی ها بهم میگن بیا اینکارو کن ولی من برام اهمیت داره که نشتی انرژی نداشته باشم اون وسیله رو دیرتر میخرم ولی نقد میخرم
موارد بسیاری هست که میشه بهش اشاره کرد ولی دیگه حضور ذهن ندارم
استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم که اینقدر شفاف و واضح توضیح دادین که خیلی راحت تونستم دریافتش کنم و مهمتر اینکه درک کنم این موضوع رو
به خدای بزرگ میسپارمتون