نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 30 (به ترتیب امتیاز)

614 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    سلام

    استاد عزیزم

    یکی از الگوهای تکرار شونده ام به موقع پرداخت نکردن قرضهام بود چون پولم با تاخیر دستم میرسید .

    این مسئله باعث بی اعتباری ام میشد و در نتیجه عزت نفس و اعتماد به نفسم پایین می اورد با تعهدی که به خودم دادم که تحت هر شرایطی پول قرض نگیرم وهمچنین با کار کردن روی باورهای مالی این الگوی تکرار شونده رو حل کردم

    اما یکی از الگوهای تکرار شونده با افراد دیگر

    من اغلب با افرادی مواجه میشدم که مستولیت پذیر نبودن واین مسئله در جاهایی که کار گروهی باید انجام میشد خیلی برایم مشکل ساز بود،همیشه دوست داشتم کارم خوب انجام شود ،در کار گروهی و با افراد بی مسئولیت این کار قابل اجرا نبود، اگه از کار ایراد ی گرفته میشد که چرا این کار گروهی به خوبی انجام نشده با اینکه من مسئولیت خودمو انجام داده بودم اما بیشتر از همه ناراخت میشدم و نتیجه این میشد که خودم همه کارها خصوصا کارهایی که مسئولیت دیگران بود انجام میدادم این کار باعث میشد که ان افراد انجام ان کارها را وظیفه من میدونستن ،و دقیقا این مورد اغلب ودر جاهای مختلف تکرار میشد،گاهی اوقات این کار رو از سر دلسوزی انجام میدادم جالب اینکه ان شخصی که از همه بی مسئولیت تر و در واقع تنبل تر بود بیشتر ادعای حق و حقوق میکرد و گاهی حتی ان چیزی که متعلق به من بود میگرفت

    چندین چند بار تصمیم گرفتم این کار رو انجام ندهم اما ازم میخواستند ببخشم و به اصطلاح بزرگواری کنم ،منم میپذیرفتم و گاهی اوقات شاید احساس میکردم چاره ای جز این ندارم و منتظر بودم خداوند معجزه ای بکند

    یکبار برای همیشه تصمیم گرفتم اگاهانه از این افراد و این کار نادرست خودم دوری کنم گرچه برام سخت بود حرف شنیدم بهم احساس گناه دادن،فیلمم کردن اما استقامت کردم و خدا را شکر الان مدتهاست این ادمها در مدارم نیستند از یک عده ای که خودم اگاهانه فاصله گرفتم یک عده ای هم خودشون فاصله گرفتن

    ممنونم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمدرضا بهبودی گفته:
    مدت عضویت: 2310 روز

    بنام خدای مهربونم ک هر لحظه در حال هدایت منه ب سمت خواسته هام و ب سمت زیبایی ها

    سلام خدمت بهترین های دنیا استاد عباس منش عزیز مریم جان شایسته و مهربونم و بچه های عزیز

    خداروشکر میکنم ک بازهم خداوند این فرصت رو ب من داد تا روی خودم کار کنم

    این فایل هدایت دیروز من بود برای شروع کاری ک احساس میکنم بهش علاقه مندم و خواستم از خداوند ک منو هدایت کنه

    اولش من ارتباطی بین درخواستم و هدایت خداوند ندیدم اما بیشتر ک فکر کردم دیدم من باید این مسیر رو برم و یکسری باورهام رو ک باعث میشه زندگیم مثل یو یو باشه رو تغییر بدم تا توی مسیری ک میخوام شروع کنم بتونم از همون اول خوب شروع کنم و پیش برم و مهم تر از همه نتایج پایدار بگیرم

    چون در حال حاضر این مسئله رو دارم و هر چند وقت یکبار این تجربه رو دارم و انگار همه چیز بهم میریزه و من باید از اول شروع کنم و انرژی بزارم تا دوباره بیام بالا و پاشنه آشیلم در مورد موضوع روابط بصورت کلی هست ک با گوش کردن ب این فایل و نوشتن آنچه ک ب ذهنم میومد ، ایده خوندن کتاب آیین دوست یابی بهم الهام شد و ب لطف خدا این کتاب ارزشمند رو دارم

    استاد مثالی ک در مورد اجاره مغازه هاتون زدید ک نمیشد ک 1 سال کامل یکجا باشید ، منو یاد گذشته خودم انداخت ک منم بخاطر یکسری باورهای محدود کننده ام در مورد کار و ارزش ، کارهای مختلف زیادی رو تجربه کردم و توی هیچ کدوم هم نتونستم 1 سال کامل بمونم و منم این موضوع برام آرزو شده بودم ک منم میخوام حداقل 1 سال ی جای ثابت کار کنم و ب لطف خدا این موضوع برام حل شده

    حالا از کجا میفهمم ک حل شده ؟

    ب قول شما از نتایجم ک دیگه مثل قبل نیست و تغییر کرده

    حالا چنتا از ترمز هام رو میخوام بگم براتون

    یکی اینکه من از کاری ک بهش علاقه نداشتم و بارها فکر کردم ک کلا رهاش کنم ، با جسارت بیرون اومدم و ب خودم قول دادم ک دیگه من اینکارو انجام نمیدم در هیچ شرایطی

    و دوم اینکه من ذهنیت و باورم رو نسبت ب کار و شغل و ارزش بصورت کلی تغییر دادم

    چون من فکر میکردم ک : ارزش آدما ب کاری هست ک انجام میدن و یکسری کارها رو ک همه میتونن انجام بدن و من نمی‌خوام اون کارها رو انجام بدم و باورم رو نسبت ب موضوع کار کلا تغییر دادم و ب خودم گفتم ک : همه کارها ب یک میزان ارزشمند هستن

    یعنی فردی ک کارمند شهرداری هست و کارش تمیز کردن محیط زندگی مون هست ب اندازه ی فردی ک دکتر هست و با سلامتی و جان انسانها سروکار داره ب یک میزان ارزشمند هست و هر دو ب یک میزان ارزش خلق میکنن

    اینکارها رو ک انجام دادم ، من هدایت شدم ب کاری و شغلی ک اولاً واقعاً بهش علاقه دارم و از انجام دادنش لذت میبرم و دوما در مدت زمان کوتاهی « کمتر از 4 ماه » خیلی خوب توی این کار پیشرفت کردم و واقعاً راضی هستم از این بابت

    حالا در مورد عواقب اعتماد ب افرادی بگم ک الگو های تکرار شونده مخرب دارن :

    من با ی خانمی توی رابطه بودم و از ی جایی ب بعد احساس میکردم ک ایشون صداقت نداره

    و این موضوع واقعاً اذیتم میکرد و هربار ب من می‌گفت ک : ی فرصت دیگه بهم بده و از این حرفا

    و کاری ک من انجام میدادم این بود ک : بلاکش میکردم و بعد از ی مدتی ایشون با ی شماره دیگه تماس می‌گرفت و باهم صحبت میکردم و من دوباره این رابطه رو ادامه میدادم و دوباره بی صداقتی و دوباره روز از نو روزی از نو …

    آخر انقد آزار دهنده شده بود ک رابطه رو تمام کردم

    حالا چرا من این رابطه رو ادامه میدادم ک ب اینجا برسه ؟

    اول اینکه من فکر میکردم ک دیگه نمیتونم رابطه ی دیگه ای رو بتونم تجربه کنم و داشته باشم

    یعنی باور کمبود ، و ب همین دلیل چسبیده بودم ب این رابطه و این باور کمبود مهم ترین دلیلش بود

    دوما اینکه من این الگو رو نمی‌دونستم و روی حرف آدما حساب میکردم و بهشون مهلت میدادم و فکر میکردم ک آدما بعداز ی مدت کوتاهی میتونن تغییر کنن و اگه میگن تغییر کردم هم نباید روی حرفشون حساب کرد

    چون واقعاً نمیشه ب این زودی و ب این راحتی تغییر اساسی کرد

    من ب خودم اصلا توجه نکرده بودم ک : بعد از این همه مدت تازه دارم تغییرات رو در باورها و رفتارم میبینم و من انتظار بیجا از دیگران و جهان داشتم و دلیلش هم عدم درک درست قانون تکامل بود

    ممنونم از شما استاد عزیز و فوق العاده ک انقد فکر میکنید و ایده های زندگی ساز رو با ما ب اشتراک میزارید تا ماهم بتونیم خوب زندگی کنیم

    برای همگی آرزوی سلامتی شادی عشق ثروت و سعادت در دنیا و آخرت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Hootan گفته:
      مدت عضویت: 2532 روز

      سلام

      وقت بخیر

      جناب بهبودی کامنت های شما را زیاد مطالعه کردم اشتیاق وافر شما را در خودشناسی و دوری از عوامل بیرونی و بدنه جامعه از جنس کامنت های شماست و این ستودنی است

      اگر تمایل داشته باشید در تلگرام باهم در ارتباط باشیم از درس ها، تغییرات ،نکات مثبت،زیبایی ها، خودشناسی کلا در زمینه قوانین کیهانی به نتایجی که میرسیم به یا ترمزها و شرک ها و باورها مخرب و هر چیز دیگر به اشتراک بگذاریم تا برای پیشبرد ودستاوردهای عالیتر خودمان موفق تر عمل کنیم لطفا شماره تلگرام یا آیدی تلگرام خود را ارسال فرمایید از جناب عباس منش هم سپاسگزارم که باعث گسترش کیهانی خانواده صمیمی عباس منش میشوند

      هوتن بهبودی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    غزل گفته:
    مدت عضویت: 575 روز

    به نام خداوندی که منو به این سایت هدایت کردی،خدایی که برام من بهترینهارو میخواد

    سلام استاد عزیزم وقتی فایلاتونو گوش میکنم میگم چقدر شما به مسائل آنقدر دقیق نگاه و اونا تحلیل میکنین،وقتی توضیح میدید بسیار سادست انگار هزاران با تکرار شده ما هم میدوستیم در حالی که واقعا هزاران بار تکرار شده ولی ما نمی‌دانستیم و هیچ توجهی بهش نمی‌کردیم

    من یه الگوی تکرار شونده راجب بچه هام دارم،راجب درس نخوندن پسرم و زیاد بیرون رفتن دخترم

    در این دو مورد خیلی ضعیف عمل میکنم و کنترل ذهن ضعیف که نگم،هیچ کنترلی اون لحظه ندارم و بشدت بهم میریزم اونا هم به گفته استاد میگن قول میدم و دیگه تکرار نمیشه و… تکرار و تکرار

    الان به ذهنم رسید پاشنه آشیلم احتمالا کمالگرایی هستش،دوست ندارم دیگران بگن بچش همش بیرون در حال بازیه این چه مادر بیخیالیه،پسرم نمرات خوبی بگیره و…کاش بتونم تو این موارد ذهنم رو کنترل کنم و احساسم رو خوب نگه دارم بچه های من نقاط قوت زیادی دارن و من باید رو اونا تمرکز کنم

    ولی نمی‌دونم چه برخوردی داشته باشم واقعا موندم

    بایدچکار کنم و چه برخوردی داشته باشم من پترن هارو در این دو موضوع می‌دونم ولی آیا میتونم جلوشون بایستم و به تعادل برسونمشون

    خدایا خودت کمک کن

    ممنون از استاد بی نظیر

    1402/01/19

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    فرزانه خدیو افسری گفته:
    مدت عضویت: 1701 روز

    سلام به استاد جان و یار وفادارتون مریم جان

    استاد چطور تشکر کنم از خدای خودم که منو با شما آشنا کرد،اینطور میتونین بی دریغ کمک کنید به افرادی مثل من که نیاز دارند

    استاد چند وقت میشه که درگیر یه رابطه عاطفی بودم که بهم احساس بد میداد و این الگو در همه رابطه های قبلیم تکرار شده بود و مدام سوال میکردم چرا این روند این همه تکرار میشه؟؟

    کاش بتونم بفهمم چه الگو و باور اشتباهی رو دارم ؟کجایی راه اشتباه ست که به سرانجام نمیرسه؟

    شما دقیق و درست میگید و من هم تجربه ش کردم که این الگوهای تکراری همه جا خواهند بود اگر تغییر در باورهات نداشته باشی

    من هر بار درگیری روابطی میشدم که اون آدم ها رفتارهای مشابه داشتند

    مثل بی تفاوت بودن یا احساساتشون ابراز نمیکردن یا اینکه محدودم میکردن حالا چه از لحاظ فکری چه از لحاظ حتی پوشش

    منم همیشه جدال با خودم و ذهنم داشتم

    و از خودم سوال میکردم و جواب خودم رو میدادم همون نشخوار فکری که چرا همچین رفتاری میبینم و‌قلب و روحم آزار میدن و همچنان تو رابطه هستم

    و تمام انرژی من در طول رابطه گرفته میشد

    یا مثلا باید قهر میکردم و با رفتارم متوجه میشدن که ناراحتم یا میگفتن ما متوجه نمیشیم

    چرا این همه سخت میگیری و یا نیاز به توضیح دادن خودم بودم همیشه،که فلانی اینجا اگر اینطور بودی بهتر بود

    یا چرا درکی از من نداری!

    همیشه این روند ادامه داشت تا الان که دیگه عاجز شده بودم و به بن بست رسیده بودم و بقول شما که میگید بعضی از ما آدم ها (مثل خودم) باید چک و لگدهای زیادی از جهان بخورید تا متوجه بشید که این خودتون هستید که باور و الگوهای نامناسبی دارید که جذب آدم های نامناسب میشید و استاد درسته.

    من از دیشب چند بار فایل گوش دادم و نوشتم و آه کشیدم که چراااا منی که پر انرژیم ،عاشق تغییرم،پر از احساسم

    باید با همچین آدم های وارد رابطه بشم

    ذهنم گذشته رو بیادم آورد ،الگوهای نامناسبی که از بچگی داشتم

    پدر و مادرم

    خدایاااا هر چقدر مرور میکنم همه ی این رفتار و‌موندن تو رابطه اشتباه و عدم تصمیم گیری درست و تحمل کردن شرایط غیر دوست داشتنی و سکوت و باور اینکه دیگران رو تغییر بدم

    همه و همه به الگوهای نامناسب بچگیم یعنی عزیزترین عضو خانواده م پدر و مادرم میرسم.

    زمان هایی که پدرم با زور و قدرتش میخواست

    مسائلی رو به مادرم و بقیه خانواده تحمیل کنه

    زمان هایی که احساساتی که من دیدم فقط خشم و دوری کردن بود و بی تفاوتی نسبت به عواطف همدیگه بود

    زمان هایی که مادرم سرکوب میشد از احساساتی که یک زن داره و دم نمیزد و میگفت باید بسوزی و بسازی

    زمان هایی که فکر میکردن قدرت تصمیم گیری ندارن و خودشون مجبور به تحمل شرایط سخت و طاقت فرسا میکردن و برای دیگران جای تحسین داشت که ببین فلانی چقدر بدبختی میکشه ولی از زندگیش دست نمیکشه

    همیشه حرف دیگران ،همیشه ارجح بوده به عواطف و احساسات خودمون

    یادم هست که میگفتن زن خوب یعنی باید سازش کنه ،خب با چی سازش کنه؟؟؟

    با ندیده شدن عواطف و احساسات

    زنی که سرشار از احساسات خداوندیه

    زنی که مملو از زندگی و خالق بودنه

    زنی که احساساتش اگر بیان بشه جهان زیباتر میشه محبت و صمیمیت هم بستگی و عشق ریشه دار میشه

    ولی من برعکس این ها رو دیدم و تجربه کردم و باور کردم و خودم الان درگیر مسائلی هستم که حق من نبوده ولی چاره ی نیست جز شناخت خودم و از نو تجربه کردن و ساختن باورهای درست

    چقدر باورهای مخرب بهم یاد دادن

    حالا من تو‌سن سی سالگی سرشار از احساسات

    سرشار از زندگی با تمام این باورهای مخربی که مثل وزنه های سنگین به پاهام وصل هستن و نمیتونم رها بشم و زندگی رو زندگی کنم

    و شما با هر حرف و تجربه ای منو به سمت گذشته و پیدا کردن روزهای تیره و تاری که برام ساختن میکشونی و بهم یاد میدین که پیدا کنم همه باورهای اشتباهی که هنوزم فرصت هستن برای تخریبشون و از نو ساختن زندگی دلخواهم

    و بهم یاد دادین که میتونی و تلاش کن با تمام آسیب های که دیدی

    و بارها خودتون به ذهنم میاین که استادم تو خیلی از موارد آسیب دیده ولی تونسته مدیریت کنه و رشد کنه پس منم میتونم.

    استاد خیلی نیاز دارم دروه کشف قوانین زندگی رو تهیه کنم

    پارسال همین موقع دوره عزت نفس رو خریدم و کار کردم و نتیجه های عالی گرفتم ولی گول خودم رو خوردم و یه مدت بیخیال شدم و دوباره برگشتم سرجای اول

    استاد من حرف هاتون زندگی کردم و تجربه کردم

    شما درست ترین انسانی هستین که دیدم

    هنوزم دوره عزت نفس کار میکنم فوق العاده ست باید دوباره نتایج که بااین دوره بدست آوردم بسازمشون

    استاد چرا من هنوز در عمل ضعیفم؟؟

    از خودم راضی نیستم چرا اونطور که حرف میزنم عمل نمیکنم باید قانون تکامل طی کنم

    میدونم میدونم میدونم

    ولی بازم از اینکه حرف های شما رو میشنوم و درک میکنم ولی در عمل کم و زیاد دارم ناراحتم

    و در شرایط سخت که قرار میگیرم میگم خدایا به دادم برس که این لحظه ایمانم رو بهت ثابت کنم در شرایطی که همه چی بهم ریخته ست

    خودم رو نشون بدم نه زمانی که همه چیز خوبه.

    استاد جان دوستون دارم

    بهترین راهنما و دوست بعد از خدا ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1009 روز

    سلام استادعزیزم وهمراهان همیشگی وخوب سایت ،پاشنه آشیل من دخترمه ،اگر کسی ازش انتقاد کنه ،قضاوت کنه یاکوچک ترین چیز روبگه من به شدت بهم میریزم ،خیلی تلاش کردم تعصب بی جا نداشته باشم ولی کماکان بهم میریزم وبراش جنگ وآشوب میکنم ،هربار ازخودم پرسیدم چرا ؟ولی جوابی پیدا نمیکنم چون حس میکنم هیچ کس حق نداره از چیزی یاکسی که به من مربوطه حرف بزنه ،الگوی تکرار شونده ای که هربار پیش میاد من همون واکنش نشون میدم چون مادرم هیچ وقت منو حمایت نمیکرد ومن دارم اینکارو میکنم چون مثل مادرم نباشم ،الگوی تکرار شونده دیگه گم کردن چیزهای مهم توزندگیمه که یا جا میزارم یا گم میکنم واخریشم کارت ملی مه که بعد سه سال گرفتم ،نمیدونم چرا انقدر زیاد حساس بودم حواسمم بود ولی باز این اتفاق افتاد ،که هربار جایی میرم هرچقدر حواسمو جمع میکنم باز یه چیز جا میزارم ،یکی ازدلایلش اینه که همسرم به شدت میگه جا نزاری ،جا نزاری،استرس زیاد میگیرم ،درادامه استاد راجب اعتماد کردن به اشخاص واینکه یک کارو دوباره تکرار میکنند باید بگم خب من خیلی زود واکنش نشون میدم ونمیزارم تکرار بشه چون به شدت اذیت شدم دراین مورد،این فایل رو بارها وبارها گوش میدم تا پیدا کنم دلیلشو چون من بهای زیادی دادم بابت هرکدوم ازاین مثالها،استاد عزیزم ممنونم برای این نکته عالی که با حل کردنش زندگیم زیرورو میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    به نام خدای مهربانم

    فایل نشانه امروز من: نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران

    سلام به اساتید عزیزم

    سلام به دوستان خوبم

    2 روز پشت سر هم، از دسته فایلهای نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده، به عنوان فایل نشانه ام برام نشون داده شد. سعی کردم چندین بار با دقت، فایلها رو گوش بدم و درکشون کنم.

    یه سری مثالهای مشابه با هر دو مثال استاد توی دوستان و آشنایان ما هم هست که توی ذهنم اومدن. اما الان نمیخوام راجع به دیگران بنویسم.

    بعضی نکاتی که در صحبتهای استاد برای من بولد بودن ایناست:

    اینکه استاد گفتن «اون فرد واقعا میخواد که قول بده، ولی، نمیتونه روی قولش بمونه». این نکته اومد توی ذهنم که وقتی اون آدم، توی مدار انجامِ اون کار هست، دیکه اصلا مهم نیست که چقدر مارو دوست داره، چقدر برای ما احترام قائله یا چقدر میخواد روی قولش بمونه…

    جهان، کائنات و قانون مدارها بهش اجازه نخواهد داد که اون کار رو انجام نده. یعنی تا وقتی که مدارش عوض نشده باشه، درهر حال در اون کار تکرار خواهد شد. چون اون کار جزئی از اون مداره. (حالا اون کار هر چی که باشه: از بدقولی که ساده ترینشه تا چیزهای دیگه).

    منظورم اینه که، اگر من قانون مدارها رو درست درک کنم دیگه میدونم که نه با نرمی و مهربونی، نه با قربون صدقه صحبت کردن، نه با منطق و استدلال، نه با طعنه کنایه و بداخلاقی، نمیتونم به کسی که خیلی دوستش دارم بفهمونم که اینقدر گوش دادن و پیگیری تمام اخبار و شبکه های خبری چقدر میتونه اشتباه و مضر باشه.

    این دقیقا موضوعی بود که من در همون زمانهایی که فکر میکردم که دارم حرف استاد رو گوش میدم و راجع به قوانین با کسی صحبت نمیکنم و نمیخوام به زور تغییرشون بدم، داشتم این کارو میکردم. و نمیدونستم اینا همش همون به زور تغییر دادنه

    (حتی یادمه یکی دو بار یه جورایی بهم گفت به جای این حرفا، بیا تو هم گوش بده ببین چی میگه!!!)

    اما خدارو هزار مرتبه شکر احساس میکنم تا حدودی در این زمینه بهتر شدم. هنوز به اون مرحله ای که دوست دارم، نرسیدم اما حس میکنم یکم بهتر شدم.

    من باید اینو یادم باشه، من اگر خیلی هنر کنم و مرد باشم، نهایتاً بتونم مدار خودم رو تغییر بدم. اینکه بخوام تغییری در دیگری ایجاد کنم، یعنی اینکه میخوام مدارش رو عوض کنم و این غیر ممکنه…

    خیلی از آدماها، حتی زمانی که میخوان و تصمیم هم میگیرن، نمیتونن خودشون رو تغییر بدن، چه برسه به اینکه دیگران رو تغییر بدن. (منظورم تغییر دائمی و پایداره).

    هنوز به اون جایگاه، و به اون بی خیالی که دوست دارم، نسبت به رفتار و تصمیمات و کارهای اطرافیانم نرسیدم. به خصوص در مورد اعضای خانواده. و دوست دارم هنوز بهتر بشم چون حس میکنم اگه توی این زمینه بهتر بشم، جلوی یکی از نشتی های انرژیم رو میگیرم.

    استاد، من حس میکنم تازه دارم معنی نشتی انرژی که میگفتین رو میفهمم. و خیلی از این بابت خوشحالم.

    حالا که حرف از اعضای خانواده شد، یه چیزه دیگه که توی صحبتهای استاد خیلی توجهم رو جلب کرد این بود که گفتن مادرشون ازشون پول قرض خواسته و ایشون این کارو انجام ندادن…

    من فکر نمیکنم که بتونم از پسِ همچین کاری بربیام. درسته که طبق قوانین تصمیم گرفتم که دور قرض و وام و اینجور چیزها خط بکشم…..

    اما همین الان که دارم فکر میکنم میبینم، که اگر در مورد اعضای خانواده، به خصوص مادرم باشه خیلی احتمالش هست که قرض بدم.

    یاد حرف خانم شایسته افتادم که درمورد دلیل شروع سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا گفتن که از وقتی که با استاد زندگی کردن دیدن که این آدم واقعا خودشه و اون حرفی رو روی سن میزنه، دقیقاً توی زندگی خودش هم اجراش میکنه. و خانم شایسته هدفشون این بوده که بقیه بچه ها هم این موضوع رو ببینن.

    امیدوارم که خدا همه ما رو به راه راست، راه کسانیکه به آنها نعمت داده، هدایت کنه.

    استاد عزیزم، خانم شایسته مهربانم،

    برای تهیه و اشتراک گذاری این فایلها، ازتون بینهایت سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    آرام گیان گفته:
    مدت عضویت: 1054 روز

    استاد!

    دارم به این فکر میکنم که این موضوع الگوهای تکرار شونده درمورد خودمان و دیگران، در چه طیف گسترده‌ای میتواند درست دربیاید!

    درباره هرچیزی مصداق دارد

    حتی درمورد مسائل سیاسی و تاریخی

    .

    من هم معتقد به آن عبارت هستم که گاه چه عجیب تاریخ تکرار می‌شود!

    .

    این روزها تحلیل‌های مختلف روشنفکران و غیر روشنفکران را که درباره موضوع انتخابات و ریاست جمهوری آقای پزشکیان میخوانم در کنار آنچه خودم، نخوانده ادراک میکنم، به مانند تکه پازل هاییست که کُلِ روشنی از یک واقعیت تکرار شونده را به من نشان می‌دهد با نشانه‌های تکراری اما کمی گول زننده، که اگر فقط کمی حافظه‌ی تاریخی و هوشمندی همراهمان باشد گولش را نخواهیم خورد…

    .

    من از آموزه‌های شما درس‌های زیادی گرفتم و متشکرم.

    .

    یکی از چیزهایی که یادم می‌آید آن دانشمند معروف نِیل دی گِرَس در قسمت دوازدهم از سریال زیبای کهکشان میگفت، این بود که اگر میخواهید تغییرات آب‌وهوایی و چیزهای مربوط به زمین و نجوم و این چیزها را بررسی کنید، به بازده زمانیهای کوتاه ننگرید بلکه به بازده های چندساله نگاه کرده آنها را بررسی کنید.

    بگذارید یک مثال برایتان بزنم. میخواهم از این موضوع مربوط به طبیعت شروع کرده و مسائل و الگوهای تکرار شونده ی سیاسی را مطرح کنم

    .

    یادتان هست چندسال پیش سیل‌های پیاپی آمد؟ همان موقع علاوه بر شهرهای مختلف، در شیراز هم آمد.

    در شیراز روی یک سیلاب که دیده بودند چندسالی ست به علت خشکسالی و عدم بارش باران بیکار مانده، جاده ساخته بودند و حالا بعد از چندسال که باران آمده بود و سیلابی نبود، روی همان جاده‌ی برروی سیلاب پیشین سیل جاری شده بود و تمام ماشینهای پارک شده و نشده روی آن مسیر را هم با خودش برده بود.

    .

    استاد! شما و مریم خانم معماری خوندید درسته؟

    به نظرم بچه‌های معماری باید چنین تحلیل هایی در سرفصل و آموزه‌های دروسشان داشته باشند که بتوانند طبیعت و رفتارهای تکرار شونده ی طبیعت را بشناسند و براساس آن ملک ها و بناهای استاندارد بسازند درست است؟

    من به دلیل مشابهت کارم، در برخی از گروههای تلگرامیِ معماران عضوم و به همین واسطه تحلیل‌های جالبی را میخواندم.

    متوجه شدم که این سیل در همان مسیرِ سیلابِ شیراز، توسط متخصصین و معماران و شهرسازان بارها و بارها کاملاً پیش بینی و گوشزد شده بوده! اما سازندگان گوش نکرده بودند!

    طرف نوشته بود مردم قدیمی و پیرهای منطقه هم میدانند که حدوداً هر هفت سال در همان جا و همان مسیر آنچنان سیلی می آید که باید برایش از قبل تدارکاتی دید…

    اما بقیه گفته بودند خیلی وقت است که باران نباریده و ما درگیر خشکسالی هستیم و این پیش نخواهد آمد… پس بنابراین جاده کشی میکنیم و… شد آنچه شد

    ….

    نِیل دی گرس هم درهمان سریال منظورش همین بود

    که شما ممکن است حواستان به دوره‌های تکرار شونده ی چندساله نباشد و فقط براساس دوره‌های کوتاه مدت تحلیل و پیش بینی کنید.

    کسی که کارش تحلیل تاریخ است یا چیزهای مشابه، الگوهای تکرار شونده در طولانی مدت را هم خوب میبیند و حواسش بهشان هست.

    ….

    حتی جالب است بدانید که من تجربه ای داشتم درس آموز: در یک پروژه باستان‌شناسی همکاری میکردم که لازم بود روی زندگی و آیین های مردم پیش از تاریخ بررسی‌هایی انجام دهیم.

    سرعت زندگی در آنهاآنچنان کُند بود که شبیه به مصریان باستان، برخی ادوار، بسیار طولانی و چندهزارساله بود و باید بازده بررسیها و تغییرها را طولانیتر از دوره های جلوتر و تاریخی در نظر میگرفتیم…. همینقدر دیر به دیر

    …..

    متوجه منظورم شدید؟

    … همه‌ی این ها را گفتم که برسم به الگوهای تکرار شونده ی نظام خودمان در ایران!

    من نگاهم به برخی امور به گونه‌ای ست که به زعم دیگران بدبینانه است و شکاک… اما خوب که نگاه میکنم میبینم هوشمندانه است! نه بد بینانه!

    مثلا وقتی من کاملا حس و دریافت کرده‌ام که سیستم تفکری ای که دارد مارا بازی میدهد، حرکت بعدی اش چیست و دُم به تله اش نمیخواهم بدهم و وارد بازی اش نمیشوم، درواقع دارم زمان و انرژی خودم را حدالامکان سِیو و ذخیره میکنم

    .

    من درمیان انبوهی از تحلیلها، عده کمی را دیدم که اشاره کرده بودند به بازی تکرای نظام برای این امر انتخابات… شاید فقط دونفر متوجه این بازی تکراری شدند

    و نوشته هایشان حرفِ من بود.

    .

    مثلا فقط یکیش!

    شما شک نکردید که این نظام تندرو، چه شد که یک هو درمیان گزینه‌های روی میزش یک آقای پزشکیان را هم قرار داد از طیف خاتمیون؟

    واقعا شک نکردید؟

    واقعا حس نکردید برای جلب توجه آنان که قهر بودند و برای کشاندن عده‌ای به پای صندوق‌های رای این کار را کرد؟

    حالا گیریم که چهار یا هشت سال هم برای داشتنِ طیفِ مخالفشان هم به دولت پزشکیان مهلت جولان بدهد

    مگر هربار بعد از آن دوباره تیم خودشان را برای خرابکاری دوباره بر سر کار نیاوردند؟

    فقط کافیست به بازده های تکراری چهار و هشت ساله و تمام بازیهایی که سرمان آوردند از بالا و از دور بنگرید!

    .

    همین الان هم بسیاری از اتفاقات قابل پیش‌بینی ست.

    فقط اگر کمی هوشمند باشیم!

    موقع تحلیل، خشمگین یا درگیر جزئیات نشوید

    فقط روند را بنگرید، سیستم را بنگرید، شیوه ی نگاه و شیوه تفکرشان را بشناسید و بنگرید که تغییر هم نمیکند

    اما باز ما گولشان را میخوریم و فراموش میکنیم.

    …..

    نگاه کنید در اطرافیانتان و آنها که به عنوان نزدیکانمان با ایشان مدام تعامل داریم.

    گاهی شده که یکی از آنها چندسال قبل در یک مراسمی یا در یک موقعیت بحرانی دیگر، کاری را کرده که برایتان سنگین آمده؟ و بعدش چندسال با شما خوب بوده و باز در موقعیتی دیگر همان واکنش‌های پیشین را داشته؟ و بعد با خودتان میگویید این که خوب بود! چی شد باز؟

    … نه! خوب نبود… فقط مثل یک آتشفشان، تریگر و محرکی برای فورانش نداشت تا دوباره همانطور مثل قبل آتش به پا کند.

    ….

    در تحلیل های روانشناسی دیدید که مثلا به برخی افراد میگویند: پرخاشگرِ منفعل؟

    یعنی این فرد گرچه مهربان و ساکت به نظر میرسد اما اگر چیزی او را تحریک کند بطور پیش فرض حتما پرخاشگری خواهد کرد و بالقوه خشم دارد…

    .

    استاد شما احتمالاً بیشتر از خیلیها حواستان به روند و انواع بازی‌های تکراری سیاسی هست و اطلاعاتتان هم بیشتر از برخی دیگر است…. درباره الگوهای تکرار شونده شان که باید مراقب باشیم و هوشیار،…. میدانید چه میگویم درست است؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مصطفی افشار گفته:
    مدت عضویت: 1082 روز

    خدایا شکرت

    سلام استادان عزیزم و بچهای نازنین سایت

    این فایل نشانه امروز بنده بود که تا العان نزدیک 3 بار گوشش دادم و یاد خاطرات در گذشته زندگی خودم افتادم ادمایی‌ این پترن هایی که شما گفتین رو داشتن و من با اون ادما تجربه کردم مسعالی رو در همین مظمون که شما فرمودید

    از قرض دادن پول و دیر پس دادن و پترن بودن این داستان در اون فرد و یک فرد دیگه که کلا پترنش ثابت شده بود قرض میگرفت و پس نمیداد انگار اصلا قرض نگرفته

    اولین فرد دوست نزدیک و خوب خودم بوده که قرض گرفتن کلا پترنش هست اولین بار که ار من پول قرض خاست بهش دادم بدون حرف پیش و پس و گفتش که یک ماه یا 20 روز دیگه بهت پس میدم منم‌گفتم باشه حرف زده دیگه

    گذشت یک ماه دیدم نه خبری نشد و هر بار ی بهانه هایی که اره فلان چیز رو بفروشم ولی فروش نمیره تا پول شمارو هم بدم اوایل من احساسم نزاشتم بد بشه ولی درونم داشت میگفت مصطفی این الگوی دوستته پترنشه نباید ازش دلخور بشی و حسمم بد نمیکردم دربارش و دوستم هم واقعا ادم خوبیه

    چون خودم ادم وقت شناس و درستکاری هستم و از این جور بازیا رو نمیپسندم و دوست دارم همه هم مثل خودم باشن چون من اصلا تو این داستان قرض و وام و اینا وارد نشدم

    و تو این داستان برعکس شد و منم قلبم میگفت ببین این رو دیدی این رفتار رو ایشون دوستم بود دیده بودم ایشون کلا قرض و قصد و وام رو تو زندگیش داره ولی نمیدونستم که پترن چیه میگفتم رفاقته دیگه رفیق ادم که دیگه زیر قولش نمیزنه

    گذشت من پوله رو نیازم نداشتم فقط میخاستم وعده که داده وفا کنه فقط بخاطر اینکه دوستم بد قولی کرده بود و بهانه میتراشید نمیخاستم دیگه بیشتر از اون بمونه دستش و بعد چند بار ب زبون اوردن و گذشت چند روز دیگه داد پول رو

    و من‌گفتم بیین مصطفی تو پول نازنینتو با دستای خودت بدون حرف پس و پیش دادی ولی موقع تحویلش باید خجالت میکشیدی که از دوست بخای پولتو و از موعد تحویل که گفته بود هم گذشته بود بگیری ولی بضاهر تو با درخاست پول میشدی ی ادمی که صبر نداره و پولشو میخاد و کلی استرس و خجالت بکشی که بگی پولم رو اگه میشه میخام و بده

    و من درسشو گرفتم دیگه عهد کردم ب هیج کس نه قرض میدم نه قرض میگیرم و من اصلا گفتم تو این بازیای غرض و اینا نبودم نه الان که فکر میکنم ی کوچولو بودم در گذشته ی چندین باری شده که ب این اتفاقات رسیده هیچ اتفاقی اتفاقی و خارج از باور ما و خیریت برای ما نیست

    اون زمان اصلا با قوانین و استاد عزیز اشنا نبودم ولی استاد جهان خداوند خوب یادم داد باور کنید استاد این‌اگاهی که شما دادید تو این فایل رو من زندگیش کردم تو این مثالم و یادش گرفتم داستان پترن و الگو رو اونم بی درد سر

    وبعد از اون قضیه یک مدت بعد دوست عزیزم ازم درخاست پول کرد دوباره قرض گفتم نه اگاهانه

    و یبارم اون یکی نفر که گفتم اول کامنتم که پترنش کلا این بود که پول قرض بگیره و نده

    ازم پول گرفت منم خوش خیال یعنی ابلهانه دیگه میدونستم ایشون داستانش چیه اینبار این فرد از اون دوستی کهوازومن قرض گرفته بود ازش پول گرفته بود و من اگاه بودم که گرفته و پس نداده کلا بیخیالش شد و نداد من اینو دیده بودم و من باز با این حال بهش قرض دادم

    و چی شد ی بار بعد چند وقت گفت فلانی من بهت بدهکارم و از این حرفا که اره و اینا مثلا اره ی پولی بده کارم بهت یادم نرفته ها

    منم سکوت کردم و بعدشم خبری نشد و منم کلا غید پول رو زدم و عطاشو ب لقاش بخشیدم

    و یادمه شما فایلای اقا رضا عطار روشن عزیز رو گزاشتین روی سایت و خیلی عالی هست این فایلها خدا حفظ کنه اقا رضای عزیز رو هر کجا که هست

    و توی یکی از فایلا در مورد وام و غرض گفتین که اصلا ابدا نه وام بگیرین ب قرض بدین نه هیچی و اقا رضا هم کلی توضیح داد از اینکه چطور بدون وام و قصد و غرض و اینا کسب و کارش رو رونق داد و چطور درهارو بست ب روی ادمایی که میان و قصدی و چکی میخرن چون خودت راهش باز گزاشتی و ایشون بستن این راه رو که دیگه قستی و غرضی کار نکن

    و من وقتی شنیدم از زبان شما اینارو گفتم همینه اصل داستان اینه اصلا چرا باید غرض بدی و بعدش بشینی خود خوری کنی که چرا پس نمیده چرا دیر میده چرا بد قولی میکنه خب داستانش اینه کار اشتباه نتیجشم اشتباهه

    و شما گفتین وقتی میتونید ببخشین غرض نها ببخشین که خودتون داشته باشین بیش از نیازتون نه اینکه پولتو بدی خودت لازمت بشه و بعدش دلخوری بینتون پیش بیاد

    و منم‌گفتم همینه داستان همینه اصلا ربطی ب آدمه نداره غرض و وام داستانش اینه که گرفتارت میکنه انرژیت هدر میره و رشد نمیکنی

    یادمه یبار بعد شنیدن این فایل از شما ی حسی گفت پسر خداوند امتحانت میکنه چون من میگفتم خدایا چطور مثلا خوانوادم ازم پول بخان بگم نه و دروغم نگم که ندارم و دارم و نمیدم بلاخره باید یچیزی بگی به طرف

    و داداشم ازم پول درخاست کرد و گفتم نه و اصلا دلخوری هم پیش نیومد و بهترم شد روابطمون خدارو شکر

    اینا تجربهای من بود که یادم بود از گذشته و نزدیک ترینش توی روابط بود که یک فردی نزدیک به خودم از خوانواده

    از حد و مرز خودش قرا تر رفت یعنی ادب و احترام رو زیر پا گزاشت و چون رابطه فامیلی نزدیک بود من دیدم نه بابا این ادم اصلا پترنش اینه و بعد اون رفتارش گفتم

    این آف ایز آیناف

    یعنی این بنده خدا اومد با هم بریم ی مراسمی چرا چون خودش نمیخاست تنهایی بره دنبال ی پایه بود که روش بشه بره یا هر چی

    و اومد من گفتم نمیام و یا زنگ میزد که بیام بریم میای بریم من میگفتم نمیام پا میشد میومد باز میگفت بریم و اومد نشست خونه پیشم گفتم من نمیام تو برو و خلاصه ایشون دیگه پسر خاله شد وحرفایی زد که نباید میزد

    همونجا باهاش صحبت کردم یا نکردم یادم نیست در مورد رفتارش رفت و احتمالا سکوت کردم اره رفت و بعدش همو دیدیم گفت من نباید اون حرفارو میزدم اصلا به من ربط نداشت و نباید دخالت میکردم که بزور بخام‌ بگم بیا بریم یا چرا نمیای

    منم درونم داشتم پلن بی رو مرور میکردم وقتی داشت حرف میزد که چطور این ادم رو از دایره زندگیم و فرکانسم حذفش کنم چون دیگه دیده بودم ایشون رفتارش اینه

    و اصلا چیزی بهش نگفتم و میخاستم از قانون استفاده کنم بدون خون و خون ریزی کار تمیز از آب در بیاد و من تغییر‌کنم تا دنیای بیرونم تغییر کنه چون پزیرفته بودم این رفتار رو خودم جذبش کردم با شل گرفتن اون حد و مرز های خودم در روابط

    و گذشت و این موضوع واقعا رو مخم بود و کلا این ادم و رفتاراش چون ذهنم داشت قدرت میداد ب عوامل بیرونی و اینکه تو نمیتونی حلش کنی اینا همش بخاطر باورای خودته درسته ولی تو نمیتونی باوراتو و رفتارت رو درستش کنی

    همون مثال شما استاد‌ من میدیدم دارم اشتباه میکنم میخاستمم درستش کنم زورم نمیرسید باز اشتباه میکردم یا شل‌میگرفتم رفتارای که‌ باید انجام میدادم رو

    و گذشت ب مرور زمان این مسعله به راحتی حل شد با احساس ارزشمندی و رفتار هایی و باروهای درست از سمت من و من برای این رابطه حد و مرز تعین کردم و اعلام کردم به طرف موضع ام رو دیگه یکارایی که میکردم مثلا میگفتم حالا بچس حالا خوب میشه اونم اون مرز ها و چیزایی که گفته بودم رو زبانی و ادا در اوردنی میومد پیش من میگفت اره دیگه این رفتارارو میکنم دیگه فلان چیزو شنیدم دیگه میخام عوض بشم ی بار گوشیشو اورد گفت ببین روی گوشیم چه کلمه مثبتی ثبت کردم

    ولی بقول شما ی شبه که ادما عوض نمیشن ایشونم انقدر وابستگی داشت و نمیخاست از من جدا بشه و اون خود قبلیش باشه ولی با منم باشه که هر جور بود میخاست این ارتباط حفظ بشه ولی من داشت تمرکزم و انرژیم از بین میرفت هر‌بار ‌که این فرد میدیدم

    و با مرور زمان و تغییرات رفتاری و فکری من و انجام دادن و ندادن یکارایی درست شد و این ادم کم کم از دایره فرکانسی من دور و دور و دورتر شد

    هنوزم هست توی زندگیم ولی دیگه از لحاض فرکانسی تو دوتا دنیای متفاوت هستیم شاید نزدیک باشیم ی چند ساعت باهم ولی از لحاض فرکانسی دیگه نه

    و کلا رفتار و کلامش با من تغییر و بهتر شد

    و یادمه یبار سر همین داستان دید من دیگه اون ادم ثابق نیستم باهاش

    یک روزی خوردیم بهم داشتیم حرف میزدیم من‌ میگفتم دیگه اگر این رفتار رو کردار رو داشته باشی منم این رفتار رو دارم باهات و دیگه نیمتونیم باهم ارتباط داشته باشیم و ایشون گفت که خب من باید چیکار کنم بگو هر کاری بگی میکنم گفتم فلان کار و نکن گفت باشه انجامش نمیدم بهانه بود دیگه منم داشتم تستش میکردم

    و میومد میگفت اره الان چند روزه دیگه اون کارو انجام نمیدم بعد ی مدت دیدم و شنیدم نه بابا اصلا نمیشه و نمیتونه دست خودش که نیست

    اینم ی مورد بود و این دوست من دقیقا دیروز دیدمش و انگار منتظره من راه باز کنم باز اون بشه همون ادم و همون رفتارارو کنه

    ولی شکر خدا زود بخودم اومدم و رفتارم رو درستش کردم وقتی دیدم داستان تغییر رو ادما عوض نمیشن ما یا هر کسی که عوض میشه باید رفتار خوب و تغییر یافته خودش رو همیشه اجرا کنه و اون باور و منطق درست رو همیشه داشته باشه اونقدر که بقول شما کلا جهانش تغییر کنه

    ب امید رشد و بهبود در تمام جنبها

    سپاس گزارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    به نام خدا

    خدایا شکرت

    وقتی از خداوند هدایت خواستم به این فایل هدایتم کرد الهی شکر.

    .

    من و همسرم همیشه با این تضاد روبرو هستیم که

    ماشین خودرویی که داریم همیشه خرابه

    و این را دیگر دو تایی قبول کردیم که باید ماشین ما خراب باشه

    امروز برای حال خوب رفته بودیم بیرون شهر که اونجا دوباره ماشین نمی دونم چی شد و دیدیم

    یک قطعه از ماشین را باید عوض کنیم

    من که احساس خوبم را همین طور ادامه دار کردم

    و خیلی سعی کردم که به این موضوع به این تضاد

    اصلأ فکر نکنم

    ولی این تضاد همیشه با ما هست

    خوبیه قضیه این جاست که همه چیز قابل حله

    و درست شدنی خدا را شکر

    الان که نگاه می کنم می بینم من خیلی به نکات منفی ماشین مون توجه می کنم

    چرا این رنگیه ؟

    چرا این ماشین ؟؟؟

    چرا من رانندگی بلد نیستم ؟؟؟

    من گواهینامه دارم ولی نمی تونم پشت فرمون بنشینم چرا ؟؟؟

    و همین چراهای منفی . سوالات منفی را در ذهنم

    ادامه می دهم

    گاهی وقتا همسرم بهم میگه از بس ذهن او منفی است ماشین خرابه بعد من می خندم ولی حالا که نگاه می کنم می بینم آره راست میگه من ذهنیت

    خیلی بدی به ماشین و خودرو دارم و برای همین همیشه ی خدا این ماشین ما مشکلی دارد

    الان متعهد میشوم فقط به نکات مثبت و خوب

    و عالی هم ماشین خودمون هم ماشین دیگران توجه و تمرکز کنم و همیشه هم سعی کنم چون من کامل نیستم این روند را سعی کنم ادامه بدهم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فرانک عبدی گفته:
    مدت عضویت: 1646 روز

    سلام استاد عزیز

    ممنون بابت این فایل خوب وقتی شنیدن گفتم کاش استاد این فایل و زودتر از اینا میذاشت البته شاید الان وقتش بوده بشنوم و بشنویم دلیلش و میگم

    من تا اینجا هر چی از شما شنیدم این بود که هر چی رو تجربه میکنید تو زندگی و هر ناخواسته ای که دارید بخاطر افکار باور و فرکانس های خودتونه پس اگه ناخواسته ای دارید برید و کنکاش کنید کجا مسئله حل نشده دارید سر همین قضیه من شیوه حل مسائل و کشف قوانین زندگی هم گرفتم و کلی خودم و کنکاش کردم

    مسئله من برخورد با آدمایی بود که دائما و بسیار تکرار شونده از خودشون تعریف میکردن از زندگی شون و … البته اینم بگم واقعا من خوشحال میشم از خوشبختی و موفقیت دیگران و ذوق میکنم ولی شنیدن جملات تکراری که دیگه حفظم واقعا گاهی کلافه ام می‌کرد خیلی اذیت کننده بود برام نمیدونستم چیکار کنم انگار بعضی آدما فقط گاهی میان به تو یادآوری کنند کجا مسئله داری و باید حل کنی با دوره هایی که گرفته بودم خودم و کنکاش کردم خودم و مقصر و عامل این اتفاق دونستم گفتم من یه مسئله حل نشده ای دارم که این رفتار داره اذیتم میکنه و آخرش به این نتیجه رسیدم که حتما منم این تعریف از خود و درونم دارم پس جایز نیست این ایراد و از دیگران بگیرم باید خودم و درست کنم که البته خیلی دقت میکردم از خودم هیچ جا تعریف نکنم و اینجوری مسئله ام و حل کنم

    ولی با این فایل فهمیدم گاهی هم ایراد از خودمون نیست واقعا بعضی ها به رفتار تکرار شونده اذیت کننده دارند که من حالا حق انتخاب دارم

    به این خاطر اول کامنتم گفتم کاش زودتر این فایل آماده نیشد که این و میدونستیم که اگه یه ناخواسته ای یه بار سراغمون میاد نتیجه فرکانسیه که فرستادیم ولی وقتی چندبار و چندبار تکرار میشه یعنی دیگه ما مقصر نیستیم ما فرکانسش و نفرستادیم ما فقط بای تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم

    امیدوارم برداشتم درست بوده باشه از توضیحات شما استاد عزیز ممنونم از لطف شما که اینقدر دقیق همه چیز و بی کم و کاست به اشتراک میذارید پایدار و برقرار باشید انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 1637 روز

      سلام دوست عزیز

      قطعا بودن هر نوع فردی در زندگی ما نتیجه فرکانس های خودمون است.

      این فایل می گه الگوهای تکرار شونده در اطرافیان تشخیص بدهید و بر اساس اینکه این الگو بر فرض قول دادن شخص باز هم تکرار می شود.

      شما تصمیم های خودت را با فرض تکرار رفتارهای اطرافیان بگیر .

      ولی در کل قانون اصل همیشه فرکانس ما اتفاقات ما سرجاش هست.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: