نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-27 08:39:062024-02-14 06:19:47نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگرانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر استاد نازنینم از همین ابتدا بسیار بسیار بسیار شما را تحسین میکنم برای این همه پیشرفتی که تونستین بکنید برای اینکه توانستین روح راهنماتونو الویت قرار بدین برای اینکه از کلی از نجوا ها گذشتین و برای نشستن و ریشه یابی خودتان تلاش کردین ،
استاد برای الگویی که توی زندگی با همچین افرادی برخورد کردم=برادر کوچکم که 10 سال دارد و بارها دروغ گفت و یا کاری را انجام نداد و هر بار میگفت این بار و ببخش قول میدم از دفعه بعد … نزدیک 10 باری این کارا کردم اما دیگه نه حتی جلوی خودشم گفتم که دیگه رو حرفات حساب باز نمیکنم و هر وقت که دیدم تغییر کردی اون موقع تصمیم میگیرم …
_
الگوی دیگری رو در زندگی ام به لطف خدا نداشتم اما
داستان خودم هستم
خودی که دو سال است دارم بهش ظلم میکنم نمیگویم درصدی تغییر هم نکردم اما تغییر ها اصلا بولد نیستن اگر در خواستم در دوسال پیش یچیز بود هنوز هم همان است
که شامل
درست کردن خواب ،یعنی زود خوابیدن
لاغر کردن
توی سوشال مدیا پست گذاشتن در مورد رقص
تمرین بیشتر در مورد رقص و تحقیق و ….
همه همه همان هاست
و حالا واقعا احساس بدی دارم احساس میکنم نمیتونم خود را درست کنم حالم اصلا خوب نیست و حال دگرگونی دارم ،اینکه به هیچکدام نرسیدم اینکه قول هایم را شکستم اینکه پای تعهد هایی که دادم نماندم حتی شرمم میگرد که تعهد های که تو کامنت ها هم دادم امجام ندادم به قول حرفتان واقعا می خواهم اما نمیدانم چرا نمی شود .
همین موضوع بسیار من را ناراحت کرده است و حتی من را از خود متعالم ،متنفر
لطفا هریشنهادی داریم بهم بدین …
به نام خدایی که بیش از حد برای من کافیست .
استاد اکثر عزیزانی که کامنتهاشونو خوندم یادآور شدن که این دو تا فایل اخیر فوق العاده ست . کاملا همینطور تمام فایلهای شما فوق العاده ست اما این دوتا گنج هستن . اصلا به طور عجیبی پخته تر از تمامی فایلهای موجود و این تکامل این سایت فوق العاده رو نشون میده . اصلا ترکیب همراهی شما دو عزیز معجون افلاطونی شده که نظیر نداره.
هر روز با آموزشهاتون رشد میکنم و یه جورایی به دیدن هر روزه فایلها یا تمرین دوره 12 قدم معتاد شدم . وقتی درگیر فایلها یا انجام تمرین نیستم انگار انرژیم میافته و فکر میکنم یه چیزی گم کردم .
نمیدونم به واقع حساس بودن و گیردادن به همسرم جزو پترن من حساب میشه یا نه . با اینکه هیچ چیزی درباره خیانت همسرم نتونستم ثابت کنم و ته دلم شهادت میده که اصلا همسر بیچاره من اهل این کارها نیست بازم یه حس خودآزاری دارم انگار . همش خودمو توجیه میکنم چون که همسر سابقم بهم خیانت کرده ذهن من مریضه و حق دارم به همه چیز شک داشته باشم . هر بار که مشخص میشه اشتباه کردم و طبق معمول گیر الکی دادم و بیخودی توی ذهنم فکر و خیالات الکی کردم به همسرم قول میدم این دفعه آخرمه که الکی بهت شک میکنم و کلی خودم رو سرزنش میکنم آخه دختر آدمها با هم فرق دارن یا تو که تا به حال چیزی رو ثابت نکردی به چه حقی بنده خدا رو سین جیم میکنی اما اصلا فایده نداره و چند روز بعد دوباره تکرار میشه .
بارها به خودم گفتم صبرو تحمل آدم حدی داره آخرش خسته ش میکنی اما فایده ای نداره که نداره.
همین دیروز داشت واسه یکی تعریف میکرد که میدونم حساسیت خانمم سر دوست داشتن منه اما گاهی چیزایی بهم نسبت میده که اصلا نکردم بهم خیلی سخت و سنگین میاد و خسته م میکنه .
توی یک فایلی استاد از عشق بوقلمویی گفتن و من اونجا به خودم قول دادم اونجوری نباشم اما افسوس ….
دیروز با تلاش بسیار سعی کردم تا شب اصلا راجب به هیچ چیز فکر نکنم و هر وقت ذهنم آماده حرافی میشد میگفتم این نجوای شیطانه و توی تصورم میزدم توی دهن شیطان و همون اول کار خفه ش میکردم .آخر شب متوجه شدم چه روز عالی و بی دقدقه ای رو گذروندم و چقدر عالی بود .دعا کردم بتونم این شیوه رو واسه هر روز تمرین کنم .
این فقط بخاطر کار کردن روی ذهنم و کمک و هدایت گرفتن از خدای خودم میدونم و همش با خودم تکرار میکردم آدمها یک روزی به هر طریقی از زندگی من میرن و تنها کسی که از ازل تا ابد با منه خدای مهربونمه پس چرا باید از رفتن کسی ناراحت باشم . تا زمانی که هم مدار من هست با من میمونه اما اگه نبود جهان به راحتی از زندگی من بیرون میبرش پس نگران چی هستم؟
و همش به خودم یادآور میشم من باید روی ارتقا شخصیت خودم کار کنم بقیه ش با قوانین جهان هستیه که همسرم با من میمونه یا نه و با این حرفها صداهای بیهوده توی سرم رو خاموش میکنم و به آرامش میرسم .
خدا خیر جهان و آخرت رو به شما عزیزان بده انشاالله که باعث خوشبختی و آرامش میلیونها نفر شدید .
شما معرکه اید به قول یکی از دوستان سایت واقعا چطور میشه محبتهای شما رو جبران کرد ؟
گروه فوق العاده عباس منش و اعضای همراه ،تک تکتون بی نظیرید ممنون از همه عزیزان که باعث آرامش روحید .خدایا شکرت بابت وجودم در این سایت زیبا .
درود استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان عزیز
من بیشتر واقتها غذا خوردن دیگران من رو ناراحت میکنه مخصوصا صدای دهان بقیه
من از دخالت مادر و پدرم در زندگی زناشوییمون ناراحت میشم و بیشتر اوقات فکر میکنم رفتارهایی رو انجام میدهند که همسر من ناراحت میشه و بخاطر همین موضوع تا حالا دو بار رفتم تهران زندگی کنم اما مخارج تهران نگذاشت که تهران بمونم و برگشتم کرمان و بازهم دیدم همسرم داره آزار میبینه و رفتم سیرجان شهر همسرم
و این موضوع 15ساله که من و همسرم رو اذیت میکنه
و مجبوریم بخاطر اینکه خانوادهمون آسیب نبینه کرمان نباشیم
درصورتیکه کرمان خونهی خوبی داریم و امکاناتش از سیرجان بهتره اما مجبوریم کرمان نباشیم
و توی این چند سال نتونستیم این موضوع رو حل کنیم و بارها با پدر و مادرم صحبت کردم اما همیشه میگویند تو چقدر پرتوقع شدی و فلان بهمان
یعنی نمیتونم درست صحبت کنم و قانعشون کنم که بذارید ما زندگیمونو بکنیم و رفتارهای شما که بعضا ناخواسته هم هستند باعث اختلاف من و همسرم میشه
مثلا به حجاب و پوشش همسرم که از نظر من هیچ مشکلی نداره ایراد میگیرند چونکه خیلی پدر و مادرم مذهبی هستند بقدری که پدر و مادر خود همسرم که سیرجان زندگی میکنند اصلا در زندکی ما دخالت نمیکنند و من خودمم سیرجان راحتترم
اما بخاطر شرایط شهرنشینی و اینکه شهرستان هست و توی پیشرفت دخترمون خیلی تاثیر گذاشته و آزاردهنده است اما بازهم میگم اگه برگردم کرمان بازهم توقعات پدر و مادرم از همسرم باعث اختلافات شدید میشه
واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم که این موضوع از زندگی ما بره بیرون
از شما استاد عزیز ممنونم
سلام و درود به استاد عزیزم و بچه های سایت
صبح قشنگی داشته باشین روز پر از ثروت و برکتی داشته باشین
امروز صبح ساعت 5 که بیدار شدم دیدم 8 تومن واریزی داشتم حقوقمو زده بودن ولی خب خیلی بیشتر از ساعت کاریم بهم حقوق زدن نمیدونم چجوری حساب کردن ولی خلاصه که خیلی خوشحالللل شدم و رفتم به حساب بدهی هایی که داشتم زدم از وقتی که متعهد شدم که بدهی هامو بپردازم و دیگه به هیچ عنوان پول قرض نگیرم انگار همه چی داره درست میشه و کمک های خداوند شاملم میشه و واقعا سپاسگذارم که تونستم بخشی از بدهی مو بپردازم خدایاشکرت
بعد اینکه امدم به سوال هاتون جواب بدم تا به شناخت بهتری از خودم برسم اول اینکه میخام الگو های تکرار شونده زندگی امو بنویسم
من هر چند وقت یکبار بدهی بالا میارم تصویه میکنم ولی دوباره بدهکار میشم
هر چند وقت یکبار جوشای صورتم خوب میشه ولی دوباره جوش میزنم
هر چند وقت ادمایی وارد زندگیم میشن که میخان ازم سواستفاده کنن (توی رابطه عاطفیم البته)جوری که وقتی ادم جدیدی که وارد زندگیم میشه رفتارش کاملا شبیه ادم قبلیه و فقط اسمش تغییر کرده
هر چند وقت یکبار از لحاظ مالی اکی میشم و همه چی خوبه ولی دوبار به مسائل مالی بر میخورم
از لحاظ سلامتی کاملا اکیم و همه چی خوبه ولی خوب هر چند وقت یکبار معده ام خوب کار نمیکنه
یا هر چند وقت یکبار تا یکم لاغر میشم دوباره اضافه میشه وزنم
اینا الگوهایی که تکرار میشه یه مدت درست میشه همه چی همه چی عالیه ولی دوباره یه مدت کوتاهی بهم میخوره
اینا رو نوشتم و الان بهشون فک کردم تا توی این الگوها باورهامو پیدا کنم و تغییرشون بدم به نفع خودم البته الگوهای خیلی خوبم تو زندگیم زیاده مثلا خر چند وقت یکبار یه مسافرت فوق العاده میرم مثلا هر چند وقت یا …..
سلام و درود به استاد عزیز و تمام دوستان موفق و شاد حاضر در این سایت فوق العاده
من در خصوص این فایل همچی را فهمیدم و منتظر بودم و میخواستم که استاد در مورد اون اشخاصی که این الگو رو دارن هم صحبت کنن،یعنی من الان خودم اون شخصم که هی یه تصمیمی میگیرم و به خودم قول میدم اما دوباره انجام میدم،راه حل این چیه و چطوری میتونم این مشکلم رو حل کنم؟اگر کسی درک کرد و فهمیده که جواب من در فایل بوده به من بگه چون این اولین سوالی که طی این چندسال عضویت از دوره ها و فایل های استاد برام پیش اومده،همیشه انقدر فایل ها کامل و واضحن که سوالی نداشتم و این سری خیلی برام عجیب بود و باعث شد بیام و اولین کامنتمو بزارم
البته فک میکنم شاید به قول استاد من مدارم انقدر پایینه که درک نکردم استاد چی گفتن شاید جواب توش بوده و من نشنیدم .حالا از تمام کسایی که میدونن و میتونن و از استاد عزیز میخوام که این سوال رو برامون توضیح بدن
استاد سلام ممنونم بخاطر این فایل ارزشمند
من این الگو رو تو دوماه اخیر با صاحب صاحب مغازه قبلی ام دارم
ایشون فروردین گفت که به فکر مغازه باشید و یواش یواش تخلیه کنید
منم یک ماه بعدش تخلیه کردم مغازه رو و بعد که گفتم پول پیش رو بدید(ایشون میخواست تغییر کاربری بده مغازه هاش رو و همش رو موبایل کنه چند تا مغازه کنارهم داره و من که خالی کردم خیلی سریع تعجب کرده که اگه کسی نیاد این مغازه رو نگیره چی)
دوماه هست که من مغازه رو خالی کردم و یه مقدار از پول پیش رو نداده هنوز
هی میرم پیشش میگه یه هفته بعد
پیام میدم میگه ببخشید یادم رفت تو این 3 ، 4 روزه میزنم و منم باور کردم
ولی این فایل رو که دیدم قانون و الگوهای تکرار شونده رو فهمیدم که این آقا تو وجودش هست که پول پیش رو دیر بده
با اینکه من 2 ماهه خالی کردم مغازه رو و قولنامه رو هم بهش تحویل دادم ولی هی داره تاخیر میندازه تو دادن پول خودم تازه.
این ایده به ذهنم اومد که برم قفل بندازم رو مغازه و تا وقتی پول پیش رو تسویه نکرد قفل رو برندارم
البته همون اول به خودم گفتم که تا وقتی تسویه نکرده قفل رو برندارم ولی به خودم گفتم نه من تو مدار درستی هستم و آدم های تو مدارم با من درست برخورد میکنم
خلاصه که این فایل خیلی کمک کرد که بفهمم رفتار و برخورد آدم ها رو و چطور باهاشون برخورد کنم
مرسی استاد جان
سلام به دوستان عزیز و مهربانم
سلام ویژه به استاد عزیزم که همیشه حرف هاتون راهگشای هزاران هزار نفر هست
از خدای خوبم ممنون و سپاسگزارم که من رو به این فایل هدایت کرد. همیشه دنبال پیدا کردن باور مخربی بودم که برام الگوهای تکرارشونده وحشتناکی رو رقم میزد.
استاد فرمودند از نمونه ها و الگوهای تکرار شونده زندگیمون بگیم. من وارد هر کار و تجارتی که میشدم همیشه به شکست منجر میشد و هر سری بخشی از داراییمون رو از دست میدادیم . در صورتی که اگر اون پول رو جای دیگه سرمایه گذاری میکردم میتونستم به درآمدهای خیلی بالاتر و بهتری برسم. کار تا جایی پیش رفت که در موارد آخر تمام داراییمون رو از دست دادیم و من الان تقریبا در نقطه صفر زندگیمون با کلی بدهی هستم. باوجودی که همیشه سعی میکردم که دلیل این اتفاقات و باورهای ریشه دارش رو پیدا کنم و درستشون کنم اما باز هم اتفاقات رقم میخورد. بقول استاد فقط شکلش عوض میشد . وقتی که در مورد تجارت های اخیرم فکر کردم و به صحبت های استاد گوش میکردم ابتدا گفتم ریشه این مشکل در اعتماد من به افراد هست و بعد فکر کردم که شاید این قضیه از عزت نفس پایین من باشه که این شکست های سریالی تجاری برای من رقم خورده.
تا زمانی که به ادامه فایل گوش کردم و استاد سوال کلیدی و حیاتی رو پرسیدند.
سوال: چه اتفاق یا موضوعی هست که باعث میشه ما بهم بریزیم. ما رو ناراحت و غمگین میکنه. باعث میشه تا نتونیم احساسات خودمون رو کنترل کنیم و به تعبیر زیبای قران دچار جهل میشیم؟؟
خدای من… تا چند دقیقه فقط اشک میریختم. وقتی دیدم دلیل این مشکل در باورهای کودکی من بوده و تااااا به الان به هر طریقی همراه من بوده…
فهمیدم موضوع خییییلی ریشه ای تر از عزت نفس و اعتماد من به آدم هاست .
ریشه مشکلم رو در ترس دیدم. ترس از هر چیزی که فکرش رو میکنید و من تمام اون چیزهایی رو که ازشون میترسیدم در زندگیم تجربه کردم .
توی بچگی، شب ها موقع خوابیدن به جای فکر کردن به اتفاقات عالی و مثبت در ذهنم فکر میکردم که اگر پدر یا مادرم رو از دست بدم چه اتفاقات بدی در انتظارم هست و ساعت ها مثل دیوونه ها بالشتم رو خیس از اشک میکردم برای اتفاقی که نیفتاده بود. من ترس داشتم. ترس از دست دادن عزیز،..
و متاسفانه اتفاق افتاد و پدرم رو در سن 12 سالگی از دست دادم و زندگی روزهای سختی رو که یک عمر خودم در ذهنم ساخته بودم بهم نشون داد…
بعد از اون انواع و اقسام ترس ها رو داشتم. ترس هایی که خیلی هاشون هنوز همراه من هستند.
ترس از جن و بختک هایی که هر شب به تصور خودم تجربه میکردم و چون باورشون کرده بودم برام اتفاق می افتاد.
ترس از تنهاییی…
ترس از دست دادن مال، خونه، زندگی که ساختیم و…
و خیلی هاشون اتفاق افتادن و من که فکر میکردم الان خیلی روی خودم و ایمانم کار کردم توی اون لحظه ها داغون میشدم و ساعت ها گریه میکردم. تنها کاری که اون لحظه ها و توی اوج گریه هام میکردم شکرگزاری بود و میگفتم خدایا من بر مصیبتی که بهم رسیده صبر میکنم و تنها از خودت کمک میخوام که نجاتم بدی.
استاد درست گفتید من خودم خالق زندگیم بودم. با ترس هام همه چیزم رو از دست دادم. نااگاهانه بود و جهان کاری به آگاه یا نااگاهی ما نداره. اون قوانین خودش رو داره…
جهان آدم هایی رو سر راه من قرار داد تا یکی یکی داشته های من رو ازم بگیرن و هر روز تکرار شد..
اما خدا رو هزاران بار شاکرم که حداقل الان آگاه شدم. شاید این آگاهی باعث بشه بیشتر و حساس تر از قبل رفتار کنم.
موضوع دیگری که خیلی من رو ناراحت کرد این بود که اگر بخواهیم نقطه مقابل فقر رو بگیم میشه ثروت، نقطه مقابل تاریکی، روشناییه. نقطه مقابل بیماری، سلامتی هست
اما نقطه مقابل ترس، ایمان هست. و این موضوع تمام وجودم رو به لرزه درآورد.
منی که فکر میکردم این همه مدت دارم روی ایمانم کار میکنم فهمیدم یک حباب خالی بیشتر نبوده.
خودم رو سرزنش نمیکنم و تنها خدا رو سپاس گزارم که به من یاد داد و من رو هدایت کرد.
حالا از همه دوستان و استاد خوبم و مریم دوست داشتنی میخوام کمکم کنید و بهم بگید چطور سعی کنم که این تغییر بزرگ و عبور از ترس هام رو رقم بزنم.
برای ترس از دست دادن اموال و عبور از بحرانی که در اون هستم، روی صفحه گوشیم یه جمله نوشتم که هر روز با خودم تکرارش میکنم و بهم احساس خوبی میده.
جمله اینه «قطعا بهتر از این، در انتظارمه!»
چون ترس از دست دادن مال، درونش باور کمبود هست و من دارم به خودم میگم که بهتر از اینها رو تجربه خواهم کرد.
پیامم خیلی طولانی شد.ممنون میشم اگر دوستان خوبم من رو برای عبور از این ترس ها راهنمایی کنند.
امید به روزی که از تمام ترس هام بگذرم و بیام براتون از روزهای خوبم بنویسم️️
سلام استاد تشکر میکنم بابت زحماتت که در راستای اهداف ونتایج درخشان زندگی افراد هست من طی یکسال وسه ماه که با دوست خوبی مثل شما اشنا شدم بافایلهای رایگان شما دستاوردهای بسیار بزرگ وشگفت انگیزی برای خودم داشتم که خیلی برای خودم وزندگیم لذت بخش هست در سن سی هفت سالگی وهر روز برای خودم بانتایجم حال میکنم وتوانستم باکنترل ذهنم به انچه میخواهم برسم من طی این یکسال توانستم پنج سالن صنعتی 500متری در شهر خودم که یک مجموعه کارگاهی 6000متری دارم احداث کنم ویک باغچه 2300ویک خانه ویلایی 650متری ویک خانه ویلای مسکونی دیگر ویک زمین مسکونی دیگر بدست بیاورم وهمچنین مدیر عامل یک شرکت تولیدی در شهر خودمان بشوم واز لحاظ مالی به حد ی که نیاز داشتم برسم و از لحاظ روابط به سطح بسیار بالایی برسم وجالبتر این که از لحاظ سلامتی خدا روشکر اصلا مریض نشوم حتی استاد با دوست شدنم باذهنم توانستم که افردای که مشکل دارند چه کاری وچه سلامتی بتوانم مشکل انها را در کوتاه ترین تایم زمانی حل و مریضان رو شفا باتوکل به خدا بدهم واین هدایت پروردگار است که بااشنایی شما به این درجه الهی رسیدم هنوز اهداف بسیار بزرگی در ذهن دارم که 90در صد ان در حال رخ دادن هست که مدیون شما هستم من باید از شما از لحاظ ذهن قویتر بشوم چون که اگه استفاده نکنم همش میسوزه ونمیخواهم فرصتهای که بهم داده شده تو این دنیا رو از دست بدم
باسلام خدمت شما خواستم بپرسم شما روی باورهای ثروت کارکردین که در عرض یکسال و اندی به اینهمه نتیجه رسیدید یافقط روی کنترل ذهن کارکردید میشه یک ذره بیشترازخودتون برام توضیح بدین اینکه دیگران رو شفا بدین واینکه چطور اینقدر زود به موفقیت های عالی رسیدید میشه بگید چطور روی احساس ارزشمندی خودتون کارکردین چون من به شدت دراین زمینه ضعیفم وضعف دارم لطفاً کمکم کنید…
باسلام خدمت شما خواستم بپرسم شما روی باورهای ثروت کارکردین که در عرض یکسال و اندی به اینهمه نتیجه رسیدید یافقط روی کنترل ذهن کارکردید میشه یک ذره بیشترازخودتون برام توضیح بدین اینکه دیگران رو شفا بدین واینکه چطور اینقدر زود به موفقیت های عالی رسیدید میشه بگید چطور روی احساس ارزشمندی خودتون کارکردین چون من به شدت دراین زمینه ضعیفم وضعف دارم لطفاً کمکم کنید
قادرعزیز،اینکهذگفتی باید ازاستاداز لحاظ ذهن قویتربشی وگرنه اون توانایی ذهنت میسوزه برام حرف رشددهنده وخوبی بود.ممنونم ازاین اگاهی
ومطلب بعدی یه سواله که میخوام بدونم گفتین ادمارو شفا دادین بوسیله کنترل ذهن. میشه بیشترتوضیح بدین؟
وسوال بعدی اینکه نتایج مالیتونو بعد اشنایی بااستاد گرفتین؟
ممنونم برای پاسخگوییتون
سلام به استاد عزیزم وشایسته ی جانم
فیض روح القدس اربازمددفرماید
دیگران هم بکنند انچه مسیحا میکرد
مات ومبهوت شدم خشک شدم ازشنیدن این فایل
استاد جان من دوره حل مسایل و چهار فایل رایگان اخیر و چندین بارشنیدم وتابیام کامنت بزارم ویا تو دفترم بنویسم بافایل بعدی منو ضربه فنی میکنی
همش با پیامبران مقایست میکنم وطبق بیت شعربالا وبا کارکردن با شما فهمیدم که اگه مثل شما بااین تعهد کارکنم،حتما میتونم به چنین درجاتی برسم
استاد گلم،من ادم باهوش مستعد مشتاق وکلی چیزمثبت وزیبا دارم که بعد پنجاه دهه واندی وبااون همه سوالات که ازکودکی داشتم تازه دارم میفهمم که چراامده ام ؟امدنم بهر چه بود؟به کجامیبری اخرننمایی وطنم؟
ولی حالا درموردذات زندگی سوالی ندارم باشما اینارو فهمیدم ومیفهمم دلیل سنگدلی ته قلبم چیه
دیگه ازغم کسی رنج نمیبرم دلسوزی باهام غریبه شده
خیلی اتفاقات خوب برام میفته ویک پاشنه اشیل بسیارمهم من که میخوام بگم اینه که من ازبچگی بشدت به تبعیض بین دختر وپسر حساسیت نشون میدادم.باوجوداینکه درزمانه پدرسالاری، پدرمن تبعیض خاصی بین مادختروپسرا قایل نمیشد ،ولی من با اصرار با برادرانم به ارایشگاه مردانه میرفتم موهامو بلند نمیکردم پیراهن دخترانه نمیپوشیدم توی استخرها با برادرهام شنا میکردمالبته این مربوط به قبل انقلابه،باعث انحراف فکردوستان نشه،
وحتی اسمم رو با پسوند اقا صدا میکردم وازدیگران هم میخواستم اونطوری صدام کنن
وفکرشو بکنین دلیل این موضوع وجود خواهران ناتنی ام بود که دایم به مادرم میگفتندکه شما بین ما وفرزندان خودت تبعیض میزاری ومادرمن همش از خودش وما کم میزاشت وبه اونا خوبی میکرد بازهم این حرفها بود
وتارسیدربه بعدفوت پدرکه مادرم خواست منزلی که پدرم به او بخشیده بود رو چندواحد بسازه وبا توافق همگی بصورت مساوی داده بشه .ولی بعد یک مدت مادرم به واسطه حرف برادرها گفت این ارثه وباید دوبه یک تقسیم بشه
من اونقدربهم ریخته شدم که مجلس رو بهم ریختم وگفتم هم ازاول توافق کردیم وهم مادرزنده هست وداره به ماهدیه میده این خونه ارث پدرکه نیست وگفتم بااین اوصاف من ازگرفتنش صرف نظرمیکنم و سهم خودمو به خواهرانم میبخشم وچیزی نمیخوام.
اونقدرکه از این تبعیض ناراحت بودم ،از نگرفتن سهمم ناراحت نبودم.
واین بهم ریختگی منو بشدت بفکرفرو برد وبعد فهمیدم من هنوز توی خودم این پاشنه اشیل وحشتناک رو دارم وفکرمیکردم درستش کردم حتی وقتی که خودم به دخترم بیشترازپسرانم بها میدادم وازادیهای مالی ورفتاری روبه او میبخشیدم که مبادا براش مشکل روحی بوجود بیاد، ولی اون دایم گله میکرد که به پسرها بیشتراهمیت میدی. ومن دلیلشو نمیفهمیدم.
میخوام بگم استاد عزیزم با اونهمه فهم وشعورمن بزعم خودم وبقیه ،ببینید یک مشکل کودکی تاچندسال میتونه ادمو اسیر خودش کنه وچطورروی همه ابعاد زندگیش اثربزاره که تاوقتی به مسیرقانون هدایت نشی وروی خودت کارنکنی ،ازش ضربه های مختلف میخوری ونمیفهمی.
یکی دیگه ازپاشنه های اشیل من حس دلسوزی شدید نسبت به پدرومادرم که بسیارمهربون بودن وهمش به همه سرویس میدادن واگه کسی بهشون کمی بیمحلی میکرد بشدت واکنش نشون میدادم واگه برای بدتر ین مشکلات خودم باکسی نمیجنگیدم ،ولی برای اون کم محلی که ازطرف کسی به اونا میشد ، به خاطرشون شهرو به اتش میکشیدم واگه قلبشون ازکسی میرنجید دنیا برام خراب میشد.
البته توی این موضوع به کمک اموزشهاتون تقریبا خوب شدم ودیگه هم اتفاق نیفتاده.واگه به صورت ضعیفش تکرارمیشه به خودم میگم من نباید دخالت کنم وسعی میکنم نکات مثبتشون وکارهای خوبی که برا مادرانجام میدنو بلد کنم وخدا و برای بودنشون شکرکنم .
استاد جون
یه چیز دیگه هم میخوام بگم ،
من هنوزیکباراین فایلو دیدم، وبارها خواهم شنیدوخواهم دیدش.
ولی این سه چهارفایل اخیر شماهم با با فایلهای قبلی بشدت فرق داشت یادرک من طوردیگه ای بوده،اینو نمیدونم ولی همین فایل اخیر مثل پتک توی سرمن خورد
انگاربسیاررک وبدون هیچگونه رودربایستی ومصالحه ای بود.
یک لحظه حس کردم شاید به این طریق زندگی کردن، زندگی رو بی عشق میکنه اینکه فقط خودم روبصورت کاملا منفرد اولویت اول زندگیم بزارم ازکمبود عزت نفسمه ؟یاباورهام جلومو گرفته؟ که پس عشق معنیش چیه؟احساس کردم اینطوری عشقی که قلب ادمو به وجدبیاره کم رنگ میشه.
نمیدونم تونستم منظورموبرسونم یانه؟
چون این کامنتارو میخونین ،نوشتم ومیخوام راهنماییم کنین،
مطمینا این ترس یا سوال دردل خیلی از بچه ها بوجود اومده.لطفا راهنمایی کنین.
عاشقتونم والگو وپترن زندگی من شمادونفرید.
به نام خدا.
استاد از شما ممنونم بابت طرح سوال و وقت گذاشتن و فکر کردن و عمل کردن و به ما شاگردها کمک کردن
نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران…
استاد به نظرم ما همه مون با این الگو ها برخورد کردیم و عکسل العمل متفاوتی داریم
من به این الگو چند سال پیش تو کارم هم خورده بودم.
یه مشتری داشتیم تو چند مورد اذیت میکرد یه موردش این بود که کاررو لحظه آخر سفارش میداد و ما مجبور بودیم تا دیر وقت بمونیم تا حاضرش کنیم اون سفارش رو.و بارها بهش گفتیم که سفارش باید مدت داشته باشه واسه تحویل و بعد از چند بار گفتیم بهش اصلا این طوری کار قبول نمیکنیم.و بعدش درست شد ..
یه الگوی دیگه اش این بود که حساب پرداخت کردنی همش دیر تصویه میکرد بهش گفتیم این طور نمیشه و. بعد از چند بار که این طوری عمل کرد و حساب رو بموقع پرداخت نمیکرد گفتیم باهات اصلا دیگه کار نمیکنیم با اینکه باور های نامحدود زیادی داشتم با این شخص کار نکردیم و کات کردیم ..ولی بعد از چند وقت دوباره اومد و خواست کار کنیم ولی این دفعه خیلی کمتر باهاش کار کردیم و دیدیم همونه فرقی نکرده .همون لحظه آخر سفارش دادن .همون حساب رو نگه داشتن ..همون کارها رو اشتباهات خودش رو گردن ما مینداخت و ما چون رو کاغذ ی که از خودش گرفته بودیم و ثابت میشد که مقصر خودشه خیالمون راحت بود ولی این وسط همون نگرانی و استرس ها میومد که کار آماده نیست و جنسش جور نیست و اعصاب خورد ی و…و همون جا دیگه کلا تموم شد.
دوباره یه مشتری دیگه بود که کارهای رو سفارش میداد و موقع حساب دادن که میشد هی اذیت میکرد و همون جا دفعه اول گفتیم نه .و جلوش رو گرفتیم .
من قبل از اینکه به خواهم کامنت بزارم برای این فایل میگفتم هیچ الگویی ندارم و چی بنویسم آخه ولی همین که شروع کردم دیدم خودش اومدم و جواب و مثال ها اومد.
ممنونم از شما استاد و همه که زحمت میکشم.
شاد و موفق باشید