نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)

614 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2227 روز

    به نام خالق صلح و مهربانی

    سلام به استاد و خانم شایسته و تمام دوست‌های عزیزم

    چند تا مثال مشهود دارم از همین چند وقت پیش خودم

    که با اتکا به آگاهی های این فایل و فایل دلیل نتایج پایدار و فایل حاضری چه چیزی برای رسیدن به هدفت قربانی کنی چندین دوستی که باهاشون ارتباط نزدیک کاری داشتم رو گذاشتم کنار

    (صرفاً اسم هاشون رو می‌نویسم که اگه بعداً برگشتم و رسیدم به این دیدگاه بدونم با چه اشخاصی به چه دلایلی کات کردم)

    1- مهدی، در مواقعی که با هم قرارداد مشترک داشتیم در هنگام بازدید و عقد قرارداد و مخصوصاً بعد از عقد قرارداد به شدت استرس می گرفت و توی ذهنش این بود که هرچییییی که مشتری میگه حق با اونه چون کمیسیون داده چون ما وظیفمون هست و ….

    و به این شکل مشکلات زیادی هم برای خودش هم برای من درست می کرد و باعث میشد، مشتری کاملاً سو استفاده بکنه و درخواست های غیر منطقی ای داشته باشه که اصلاً و ابداً در شرح وظایف من مشاور یا دفتر املاک نیومده!!

    من چند باری تحملش کردم

    با توجه به اینکه ایشون سنش هم از من بیشتر بود بهش گفتم آقای فلانی این اشتباه ها… و… ولی گوشش به این حرف ها بدهکار نبود

    اونجایی که استاد در فایل دلیل نتایج پایدار گفت اگر من برای خودم ارزش قائل باشم! با کسی که میدونم برام مشهوده که داره بهم لطمه میزنه هرچقدر هم خوبی داشته باشه دیگه کات می کنم، تمام، پروندش رو در ذهنم می بندم

    من هم به غرورم برخورد و با اینکه خیلی برایم سخت بود چون طی چند ماه اخیرش رابطه‌ی دوستانه و همکاری قشنگی رو با هم شکل داده بودیم باهاش کات کردم و خیلی شیک و محترمانه بدون اینکه به ایشون چیزی بگم دیگه کاری باهاش نداشتم سراغی ازش نگرفتم و خیلی جالبه جهان ایشون رو جا به جا کرد برد یه منطقه‌ی دیگه‌ی شهر و دیگه اصلاً نمی بینمش

    شمارش هم که همون روزها پاک کردم

    بعداً هم در موقعیت های مختلف چند باری زنگ زد و سعی می کرد رابطه‌رو اصلاح کنه چون فهمیده بود من سرد و غیر دوستانه جواب میدهم ولی وقتی من استمرار به خرج دادم دیگه خدا رو شکر زنگ هم نزده و اصلا از ایشون خبر ندارم

    مورد بعدی

    2- یکی از دوستانم که آقا هست و همکار هم بودیم، چند سال با هم رفیق بودیم و خاطرات بسیار قشنگی رو در کنار هم تجربه کردیم

    این اواخر به صورت واضح به یه سری الگوهای رفتاری پی برده بودم ولی ترس!! ترس از تنها شدن و شرک باعث میشد که ایشون رو در زندگیم نگه دارم

    ولی وقتی فهمیدم در یه سری موارد کاری به طرز مشهودی ایشون داره از من سو استفاده می کنه و اسمش هم میزاره لطف!!

    و یا یه جاهایی به خاطر غرور بی جا رسماً من و دیگر دوستانی که باهاش بودن رو تخریب می کنه!! البته به صورت غیر مستقیم و با کنایه زدن

    به خودم گفتم محمد هرررر چقدر خوب باشه!! دیگه نمی خواهم با این آدم دوست باشم عطاشو به لقایش می بخشم

    به خودم می گفتم محمد یادت باشه این آدم رو یه روزی تو درخواست کردی خدا آورد تو زندگیت

    حالا خدا که اصل کاری هست رو فراموش کردی چسبیدی به این آدم!!

    باور کنید به خاطر رابطه‌ی عمیق رفاقتی خیلییی سخت بود این تصمیم ولی به خودم گفتم محمد اگه نیای بیرون از این دوستی یعنی مشرکی

    و

    یادت باشه در یک قلب دوتا فرمانروا نمی گنجه یا خدا قدرت مطلق هستش و می پرستیش یا این بنده‌ی خدا رو!! اینجوری با این حرف ها خودم رو قوی می کردم…

    به لطف خدا الان یکی دو ماهی هست که ازش خبر ندارم

    شمارش هم پاک کردم

    شماره ‌ی تمام اطرافیانش هم پاک کردم

    یعنی ایشون از من جدا شد و رفت یه دفتر املاک دیگه که من از اون دفتر و آدم هایش اصلا حس خوب نمی گرفتم

    تمام شماره‌هاشون رو … خانم منشی که اون هم از دوستان قدیمی و خوبم بود ، خانم حسابدار که ایشون هم از دوستان خوبم بود در گذشته ، مدیر اون دفتر که… به همین شکل و هرچیزی که از اون دفتر و آدم هاش بود رو از موبایلم و از ذهنم آگاهانه حذف کردم تاکیید می کنم آگاهانه و دیگه آگاهانه اون دفتر نمیرم و آگاهانه حتی وقتی پیاده یا با ماشین از اونجا رد میشم (چون در یکی از شاه راه های این محله است و اتوبوس و تاکسی هایی که از داخل شهر به سمت محل کارم یا خونم میان از اونجا رد میشن) صورتم رو می چرخونم به سمت اون طرف مخالف یا با موبایلم کار می کنم یعنی به قول قرآن آگاهانه اعراض می کنم

    خداوند کمکم کنه ان شا الله اینقدر ادامه بدهم تا از نطر فیزیکی هم لوکیشنم عوض بشه و از این شهر مهاجرت کنم به نیت‌ بزرگتر شدن رشد کردن و توکل کردن در عمل

    و باورم هم اینه که درهایی از نعمت و ثروت با مهاجرت به روی زندگیم باز میشه

    مورد شماره 3- زهرا خانم، ایشون هم یکی از همکار هایی بود که در یک بازه‌ی زمانی مشخص خیلی ارتباط همکارانه‌ی زیادی داشتیم و ساعات زیادی از روز رو با هم سپری می کردیم

    ایشون هم یه سری رفتار ها ازش دیدم که متوجه شدم انگار داره از من سو استفاده می کنه!! به‌همین شکل ایشون هم شماره هایش رو پاک کردم و سعی کردم به هر شکل ازش دور بشم

    در این سه مورد یادم رفت بگم که من با این آدم ها یه سری عکس و فیلم هم داشتم

    همشون رو … همه و همه و همه رو پاک کردم … نقطه سر خط

    نمی خواستم حتی سر سوزنی اثری از این آدم ها در زندگیم بمونه

    نتیجه‌ای که تا الان متوجه اش شدم طی این چند ماه آرامش و آرامش و آرامش بوده و البته که یه احساس غرور خوبی دارم یه حسی از اعتماد به نفس که من برای بهبود شخصیتم و رفتن به مدارهای بالاتر رفتم تو دل ترس های بزرگم ، بها پرداخت کردم

    آرامش و حس خوب تازه نتایج اولیه است و قطعا پاداش های بزرگتر هم وارد زندگیم میشه به شرطی که من این مسیر رو ادامه بدهم و بر نگردم به مسیر قبلی…

    برای خودم و برای شما از خداوند ایمان راستین، ایمانی که عمل بیاورد، طلب می کنم

    پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مرضیه ملک پور گفته:
    مدت عضویت: 653 روز

    سلام خدمت استاد عزیز

    در مورد الگوی شونده و پترن دیگران

    با کسی میخواستم ازدواج کنم شرایط خوبی داشت ولی سرکار نمیرفت درامدش از راه دلالی و کارهای اینحوری بود و اغلب بیکار بود به من میگفت کار پیدا میکند قصد داره کار کند هی کار پیدا میکرد ولی هر دفعه یه ایرادی از کاره میگرفت و دنبال کار دیگه میرفت خلاصه چندسال هیمنجوری بود خودم شروع کردم پیشنهاد کار بهش دادم دیدم اولش قبول میکرد بعدش انگار دنبال بهانه بود دوباره ایرادی بگیره و سرکار نباید دیدم فایده ای نداره این ادم میخواد ولی نمیتونه کار کنه و براش سخته حتی حاضر نبود شروع کند بعدش میبینه توی ذهنش کاره سخت بوده

    کلا از کاه کوه میساخت

    ممنونم از اسناد عزیزم که این اختیار بهم داد بتونم نظر خودما برای بقیه دوستان بزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    پرستو گفته:
    مدت عضویت: 1672 روز

    سلام استاد وقتتون بخیر

    درباره مدیریت الگوها که فرمودید، میخواستم بهتون بگم که یکی از چیزهایی که همیشه من به خودم میگم اینه که مواظب باشم کسیو قضاوت نکنم چون واقعا از اینکه قضاوت بشم متنفرم و این موضوع هست که منو بهم میریزه و الگوهای تکرار شونده قضاوت شدن رو هم دیدم البته واقعا چون دارم رو خودم کار میکنم فعلا چندین ماهه دیگه با این مشکل مواجه نشدم، همین الگو باعث شده خیلی به آدما فرصت بدم نمیدونم شاید نمیتونم بین قضاوت کردن اون آدم و اینکه آیا اون آدم داره الگو تکراری از خودش نشون میده تفاوت قائل شم واقعا این دغدغه منه چون باعث شده مدام فرصت بدم به آدمها، آخه تو ذهنم قضاوت نکردن آدمها خیلی مهمتر از هر چیز دیگه ایه

    استاد کاش کمکمون کنین تا متوجه بشیم که این الگوهای تکراری بخاطر چه باوری ایجاد شده، من تنها دوره کشف قوانین رو تهیه کردم وقتی این فایلها و گوش دادم خیلی برام جالب بود و به درک اون فایلها کمک کرد حس میکنم هنوز به تکامل نیاز دارم تا به درک بهتر از آموزه ها برسم.

    درباره اون قسمت فایل که گفتید ماشین نمی‌دید یا پول قرض نمی‌دید، من متوجه شدم که خیلی برام خوشحالی دیگران مهمه، اون هم ریشه در این داره که ناراحت کردن دیگران تو ذهنم یه ارتباط پیدا کرده با قضاوت کردن و کارما و نمیدونم چجوری ذهنم این ارتباطات پیدا کرده ولی هرچی هست باعث شده هیچوقت صدامو رو کسی بلند نکنم حتی وقتی حق با منه مثلا خیلی وقتا شده طرف بایه حرف خواسته از موضع بالا که از همه چی اطلاع داره و درباره همه چی میدونه تو حیطه رشته تحصیلی من که 10 سال درسشو خوندم نظر بده و اون اطلاعات هم غلط بوده اما من بخاطر اینکه خورد نشه بهش نگفتم که حرفش و اطلاعاتش غلطه فقط سکوت کردم، وقتی دنبال دلیل سکوتم میگردم میبینم اون کار تو ذهن من ضایع کردن اون فرده و از نظر ذهن من یه کار قبیح جالبی داستان اینجاست که بعد از این سکوت میشینم با خودم خودخوری میکنم که چرا جرات کرد این اطلاعات غلط رو با این اعتماد بنفس بگه، چرا جوابشو ندادم و خیلی ناراحتی های دیگه از طرفی شخص مورد نظر هم بخاطر این سکوت من اینطور برداشت می‌کرد که واقعا در جایگاه نظر دادن قرار داره و به ابراز نظراتش ادامه میده، و خودخوری های من بیشتر و بیشتر میشه، و واقعا برخورد با این آدمهای که توهم دانایی دارن برای من شده یه الگوی تکرار شونده، شایدم من با این رفتارم باعث میشم اینجور آدمها قدرت بگیرن ولی ریشه این باورم رو نمیتونم پیدا کنم تا بزنم وسط خال و حذفش کنم و پایان بدم ب این الگوی تکراری. تا میخوام یه چیزی بگم سریع خودمو میزارم جای طرف میگم نکنه این فرد خلا داره و بخاطر این خلا داره این حرفارو میزنه و حس خوبی بهش میده این کار پس بزار ضایش نکنم تا حسش خراب نشه وقتی در همون لحظه اینجوری فکر میکنم یه جورایی دلم برای اون فرد میسوزه و دیگه هیچی نمیگم اما درد من از حس بدی هست که از اونا میگیرم از این اعتماد به نفس کاذب و اون موضع قدرت تو خالی که میگیرن خیلی منو بهم میریزه، واقعا نمیدونم با خودم چند چندم خب اگه ناراحتی بزن ضایشون کن دلت خنک شه اگه دلت میسوزه براشون و معتقدی از روی خلا دارن اینجوری رفتار میکنن پس چرا ناراحت میشی.

    حرفی که این روزا با خودم میزنم اینه که چجوری آدما به خودشون اجازه میدن در هر زمینه ای نظر بدن و چقدر آدمایی که توهم دانایی دارن زیاد شدن،

    الان با توجه به راهنمایی های شما باید تمرکزم رو از روی این قسمت از وجود این آدما بردارم منم تقریبا دارم تلاش می‌کنم همین کار کنم و البته دارم رو خودمم کار میکنم که توانمندی های خودمو بیشتر درک کنم منتها همچنان رو قضاوت کردن دیگران ذهنم خیلی با حساسیت بالا عمل میکنه هر زمان چیزی از کسی میبینم با خودم میگم نه قضاوت نکن شاید مشکلی داشته شاید متوجه نشده شاید منظوری نداشته خلاصه آنقدر حق به آدما میدم که کلا از اشتباهات دیگران زیاد ناراحت نمیشم منتها نمیدونم با این حسی که نمیزاره جواب آدمارو تو این مواقع بدم چیکار کنم، فکر کنم یه باور غلط دین دارم که باید با همه آدمها سازش کنی کسیو ناراحت نکنی، کسی رو نرنجونی، با بزرگترت با احترام صحبت کنی ولی در مقیاس فرا دینی و شدید،وقت با خودم فکر میکنم میبینم باور بد نیست خیلیم خوبه منتها اون قسمت‌ که باعث آزارم میشه رو نمیدونم چطور حل کنم، دوستان لطفا کمک کنید و نظراتتون بگید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پرستو گفته:
      مدت عضویت: 1672 روز

      سلام زهره عزیز چقدر جالب که امروز وارد سایت شدم و داشتم اتاق شخصی رو مییدم و یکمی کنکاش میکردم تو سایت با یه قسمت پاسخ به نظرات مواجه شدم وقتی پاسخ نظر شما رو درباره نظرم خوندم و به همین هوا مجدد نظری که چند ماه پیش مطالعه کردم دیدم خدایا من چقدر نسبت به چند ماه قبل تغییر کردم و الان این مشکل برام حب شده دقیقا با نظرت موافقم و من هر روز در حال کار کردن رو عزت نفسم هستم و یادم اومد چطور تو این جند ماه به فایلها کلیپ ها ی مختلف هدایت شدم که باورهای غلط منو حذف کرد و الان من خیلی راحت ناراحتی هام نسبت به بقیه رو ابراز میکنم و خیلی جالبه که الان با همون آدمی که چند وقت قبل بخاطر ناراحتی ازش اون کامنت رو بابتش گذاشتم در ارتباطم (البته به مدت یک سال هیچ رتباطی باهاش نداشتم) و از ارتباط جدیدمون با هم که از آبان ماه برقرار شد تا الان یم رفتار مشابه رفتار گذتش که باعث ناراحتی من بشه از خودش نشون نداده و من قبل از اینکه این پیام رو بزارم به این نتیجه رسیده بودم که اینها همش بخاطر اینه که من تغییر کردم من انقدر به خودم باور دارم که دیگران این انرژی و فرکانس من رو میفهمن و به خودشون اجاره نظر بی خود نمیدن بدون اینکه من حرفی بزنم یا هر زمان کسی حرفی زده من ناراحت شدم همونجا ناراحتیمو ابراز کردم و آدمها چارچوب برخورد با منو میدونن و از این بابت خدارو شکر میکنم سپاس گزارم از خدا بخاطر این رد پایی که گذاشتم و این تغییراتی که در من ایجاد شده خدایا ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      زهره نوری گفته:
      مدت عضویت: 1505 روز

      سلام دوست عزیزم پرستوی عزیز ممنون بابت کامنتت چقدر خوب مسئله ای که من چندین ساله داشتم رو بیان کردی تک تک کلماتت رو احساس کردم در واقع زندگی میکردم با این احساس

      و البته منو آگاه کردی که چقدر خوب این الگو برام حل شده که خودم متوجهش نبودم خداروشکر

      پرستوجانم باید روی عزت نفس و احساس ارزشمندی خودت کار کنی

      تا وقتی برای خودت ارزش قائل نباشی چطور انتظار داری دیگران برات ارزش قائل باشند فکر ناراحتی و رنجش دیگران هستی اما فکر ناراحتی و رنجش قلب خودت نیستی؟

      من روی عزت نفسم کار کردم و خداروشکر الان خیلی حالم خوبه چون دیگه با اون اشخاص مثل قبل ارتباطی ندارم و اگر هم صحبتی بشه با همون عزیزانی که این رفتار رو دارند من انقدر خوب و در نهایت احترام جوابشون را میدم که دیگه اونها صحبت های من رو بیشتر تایید میکنند .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مرتضی مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2821 روز

    با سلام و دورد فراوان بر استاد عزیز و تمامی دوستان

    الگویی که چندین بار تکرار شده ولی من ازش درس نگرفتم و با گوش دادن به این فایل به خودم تعهد دادم که هرگز تکرارش نکنم یه همکاری دارم که از من برای مغازه اش زعفران در بسته بندی های مختلف می گیره و سریعم میگه پولش را تا دو یا سه روز دیگه میدم و دو روز اون میشه یک ماه و خورد خورد میریزه به حسابم بعد چند هفته باز میاد و میگه این دفعه حتما زود میریزم به حساب و باز تکرار میشه و بیش از یک ماه طول میکشه و هر دفعه بهانه های مختلف میاره و این تا الان چندین مرتبه تکرار شده و من هنوز ازش طلبکارم ولی ایندفعه دیگه دفعه آخر هست و من اینجا تعهد می دهم که هر اتفاقی هم بیوفته راحت بهش میگم نه مدتی نمیدهم اول پول واریز کن بعد بهت اجناس را میدهم

    مرسی استاد عزیزم به خاطر این فایلهای عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مینا ترابی گفته:
    مدت عضویت: 2000 روز

    به نام خدای مهربان که هر لحظه داره همه چیز رو هدایت میکنه

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته دوستداشتنی و دوستان خوبم در این خانواده صمیمی

    استاد جان شما چه میکنید با ما با این فایلهای معرکه و فوق العاده اتون.

    چقدر این فایل آموزنده و عالی بود، استاد جان چقدر آگاهی های این فایل کمک میکنه که راحتتر زندگی کنیم و کمتر آسیب ببینیم و از طرف مقابل گله نکنیم، ما خودمون حواسمون به رفتارمون باشه.

    چقدر این حرفا جای تفکر داره، منو همسرم که داشتیم این فایل رو میدیدم 50 بار استپ کردیم در مورد خودمون و دیگران با هم صحبت کردیم و بیشتر در مورد خودمون که رفتارهای مربوط به باورهای مالیمون و باور فراوانی و احساس لیاقت به شدت مشکل داره و بسیار جای کار داره.

    این فایل رایگان روی سایت قرار گرفت ولی ارزشش میلیونها تومن… اینکه پترهارو بشناسیم و درست باهاشون برخورد کنیم ولی تعادل رو حفظ کنیم و از اون ور خر نیفتیم … واقعا سپاسگزارم ازتون که اینقدر وقت میذارید و مطالب رو باز میکنید برامون و مارو آگاه میکنید.

    الگوهای تکرار شونده نامناسب رو من تو روابط اطرافیانم زیاد دیدم ، مثلا دوستم با همسرش در دوران نامزدی مشکلات زیادی داشتند و هر بار بعداز یه دعوای مفصل به هم قول میدادن دیگه تکرار نمیشه ولی دوباره تکرار میشد و اینها با هم ازدواج کردن و در نهایت همون اتفاقات بیشتر و بیشتر شد و منجر به جدایی شد.

    استاد جان چه خوب میشد یه فایل هم در مورد تصحیح کردن الگوهای تکرار شونده تو خودمون بذارید تا این اتفاقات رو کنترل کنیم و مشکلات خودمون رو حل کنیم.

    چقدر خوشحالم از همصحبتی با شما، شما برامون ویدیو میذارید و مارو وادار به تفکر میکنید و ما برای شما کامنت میذاریم . چی بهتر از این همصحبتی که هر لحظه اش آگاهی و آموزش… باز هم سپاسگزارم از شما که وقت میذارید و با ما صحبت میکنید.

    در پناه الله یکتا سالم و شاد و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    زینب شجاعیان گفته:
    مدت عضویت: 1181 روز

    خب من پیدا کردم مثلا من دلم میخواد قسمت ها جاها و … ک هستم خودم باشم و حد فاصل بقیه با من حفط بشه و خودم حکومت کنم خب اینو چطور عوض کنم ؟ دوست دارم حرف حرف خودم باشه ؛ تو محدوده ای ک هستم سعی و خطا بکنم کارای دوست دارم حرفای دوست دارم بزنم و … چطور این ویژگی رو حل و اصلاح بکنم ؟ شاید اون استقلال داشتنه حس مالکیت داشتن ک البته من فک میکنم این ویژگی رو بعصیا داشته باشن مثلا هر کسی دلش میخواد کارفرما خودش باشه یا ملک و جا ماله خودش باشه و … هر چند همه اصلش برا خداست ولی خب یه حدود قلمرویی و مرزی باشه ..نمیدونم دقیقا راهنماعیم کنید لطفا چه باوری داشته باشم ک به آرامش برسم و درست بشه سپاسگزارم از فایلای بسیار عالی شما و راهنماعی های بموقع شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رضا پارسا گفته:
    مدت عضویت: 1417 روز

    سلام به دوستان خوبم که با کامنت های زیباتون به همه انگیزه میدین

    من رضا هستم و برنامه نویسم و این اولین بارم هست که کامنت میزارم

    خب من مشکل اساسی که در مورد پول ساختن هست رو تقریبا پیدا کردم من شاید روزی 8 تا 14 ساعت کار کنم و خب خیلی روزها زیاد هم کار میکنم ولی نتیجه دلخواهم رو نگرفتم

    و اما جالب برام شد چون امروز فهمیدم مشکل کجاست “باور من نمیدونم کجاش اشتباه که از بزرگ شدن یه بیزینس میترسم و حتی باور ندارم بزرگ بشه و .. غیره که گیرم همینجا”

    و حتی یه جاهایی مثلا سایت خیلی خوبی بالا اوردم یه سرویسی میدم و به خاطر این باور اشتباهم اونو خفه میکنم همین اول کار با این که تازه استارتش زدم و خوب هم کاربر داره و داره رشد میکنه

    و حتی شاید چندین هفته هست از خودم از خدای خودم میپرسم کجا مشکله دیگه حتی تاب توان کار کردن ازم گرفته شده بود که هرسری به یه دلیلی از اون بیزینسی که استارت زدم رشد نکنه و خفه بشه تا پا به اوج بزاره

    و دوستان خوبم هم میخوام که رو کامنت من با کلمات زیباشون پاسخ بدن و خوش حال تر بشم چندین باور در این باره پیدا کردم و یه کمی هم ربطش به گذشتم پیدا کردم که چه اتفاقاتی افتاده تا این باور من که بیزینس باور ندارم که رشد کنه محکم تر شده

    تشکر از استاد خوبم و دوستان گلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهدی اکبر گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    بنام خدا

    سلام دوستان

    سلام استاد جان

    به شخصه با فکر کردن ب مسیله پترن موردی پیدا نکردم که پترنی را توی کسی دیده باشم و دوباره روش حساب کرده باشم. در واقع زیاد این پترن هارو در روابط خودم ندیدم اما یکسری موارد رو در جاهای دیگه دیدم.

    یکی از پترن هایی که در خودم دیدم در رابطه با عادات بدی که داشتم بوده و هر بار ب خودم میگفتم که ایندفعه دیگع انجام نمیدم ، اما باز هم نهایتا دوباره اون کارو انجام میدادم.

    مواردی که پترن را در افراد دیده ام :

    یکی از اطرافیانم سالهاست ک اعتیاد ب مواد مخدر داره: تقریبا پنج شیش باری میشه که خونوادش فرستادنش کمپ ولی هربار ک برگشته دوباره رفته سمت مواد.

    همسرش هم چند بار ترکش کرده ولی هر بار ب حرفاش اعتماد کرده و دوباره برگشته پیشش ولی نهایتا رابطشون ب جدایی خاتمه یافته .

    موردی دیگه اینکه یکی عادت بدی داره و سر این مسئله خونوادش خیلی مخالفت میکنن. و یک پترنی تو رفتار این فرد وجود داره و هربار که اون کارو میکنه ، میگه قول میدم دیگه این کارو نکنم. و جالبه که هر بار خونوادش(پدرش) دل‌رحمی میکنن و دوباره بهش فرصت میدن.

    مورد دیگه اینکه توی محل کار ، بعضی پرسنل خیلی اوقات سر وقت حاظر نمیشوند و با اینکه همیشه هم بهشون اخطار میدن که باید سر وقت بیان کار اما میبینیم ک باز هم طرف این پترن رو تکرار میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ولی الله زیلایی پوری گفته:
    مدت عضویت: 1113 روز

    سلام وخسته نباشید خدمت استاد عباسمنش وتمام دوستان من اگه بخوام از تجربه هام بگم اولش بر میگرده به حدودا 10سال پیش برای یه پیمانکار کار کردم و بعد مدتی کار وتعطیل کرد و من وقتی واسه طلبم بهش گفتم چندین بار امروز وفردا میکرد تا یه روز گفت یه مقدار کار دارم بیا انجام بده حقوقتم میدم بعد دوسه روز دوباره خبری ازش نشد و فقط وعده ووعید میدادوخیلی از لحاظ روحی احساساتی لطمه روحی خوردم دومین تجربه تو ی کسب وکار جنس رو بصورت قرضی به فروشگاهی داده بودم که بعداز چهارماه گفت آقا بزار اول مدارس خلاصه اول مدارس شد و بازم گفت من دارم چکها رو پاس میکنم وتوان پرداخت روندارم ویه روز دوباره گفت بچم مریضه و از این تجربه بسیارباعث زجر اور واحساس خشم وناراحتیم و وقت تلف کردنم شد و مورد بعدی چند وقت پیش هر قصابی میرفتم اون مقداری که میخواستم یازیاد میذاشتن ویا بدقولی میکردن و میگفتن فلان گوشت را فردا میاریم یا گرون شده ولی این بار خدارو شکر زود به قول استاد میرفتم برا پلن بی رو اجرا میکردم و میرفت سراغ قصابی دیگه که بتونه خواسته منو انجام بده .وتجربه دیگه ای که داشتم دوست داداشم قرار بود گوشی موبایل منو تعمیر کنه و بعد از کلی امروز وفردا کردن وبهانه گوشی رو درست میکنه که دوباره بعد چند روز گوشی ایراد رو پیدا میکنه وداداششم گفت قراره یه گوشی رو تعمیر کنه واست منم طبق همین فایل هدایتی از سمت استاد خوبیها گفتم اصلا نمیخواد خودم یه کاریش میکنم واقعا با این آموزها زنجیرها وگرها ی زندگی کم کم دارن پاره میشن وباز میشن بازم کمال تشکر رو از استاد عباسمنش رو دارم .خدا پشت وپناهتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    کیمیا فاریابی گفته:
    مدت عضویت: 1696 روز

    پارتنر من یکی از افراد عالی زندگیم هست و ویژگی های بسیار عالی زیادی داره که واقعا من عاشقشم ولی خب از کسایی که همیشه قراره یه کاریو انجام بدن و نمیدن پارتنرمه .

    هر دفعه که قراره همو ببینیم توی دانشگاه ، بیرون و یا خونه ایشون 98 درصد مواقع دیر میکنه و هر دفعه ناراحت میشه و دلایل منطقی میارن که شامل ایناست:

    اتوبوس خراب شد.

    خواب موندم.

    ناهار نخورده بودم.

    مامانم گفت باید فلان کارو کنم و… .

    خلاصه که ایشون هر دفعه دیر میان و من از این عادت بشدت اذیت میشم. پس دفعه ی آخری که قرار گذاشتیم که همو ببینیم من دیدم ایشون پیامی ندادن و آنلاین نشدم و تماس هامو جواب ندادن و من مطمئن شدم که خواب موندن. پس نشستم و این فایلو دیدم درست وقتی که این الگو تکرار شد برای بار چندم .

    من فایلو گوش کردم و به این نتیجه رسیدم که از اولی ک من بیدار بودم و قرار بود فلان ساعت فلان جا میبودیم نباید منتظر میشدم که بعد از مطمئن شدن اینکه خواب مونده ، فایل رو گوش کنم و به کارام برسم، چون ایشون طبق اون pattern عمل میکنه و هر چقدرم من درست عمل کنم ایشون اون مدلی عمل میکنه و من باید قبل از اینکه مطمئن شم اون پترن دوباره داره عملی میشه پلن ب رو عملی کنم . چون بالاخره نتیجه یکیه ولی حداقل وقتی که من در حال اجرای پلن ب باشم حداقل احساس خودم بهتره که از اون زمان استفاده ی بهتری بردم.

    مثال دیگه اینه که همیشه سر یه چیزایی قرار میزاریم و تقریبا هر دفعه که وقت اجرایی کردنش میرسه ایشون احساساتی تصمیم میگیره و اون رو فراموش میکنه . مثل درس خوندن مون که عوامل زیادی اخیرا باعث میشن که این کار به فردا موکول بشه ، فردایی که قراره توی زمان کمتر اون کارو سطحی تر انجام بدیم .

    البته ما هر روز در حال بهبود بخشیدن به عادتهامونیم و واقعا ایشون داره بهتر از قبل عمل میکنه توی خیلی از مسائل .

    از شما استاد عزیز سپاسگذارم که این نکات رو با ما به اشتراک میگذارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: