مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم

مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • تحقق خواسته ها ترکیبی است از انجام اعمال هماهنگ با خواسته یا به قول قرآن (اعمال صالح) + ترک یک اعمال ناهماهنگ با خواسته؛
  • رسیدن به خواسته ها معنوی ترین کار دنیاست؛
  • وقتی به هر خواسته ای می رسی، جهان پیرامون خود را در ابعاد زیادی رشد می دهی؛
  • تئوری مدارها
  • رابطه مستقیم میان “تحقق یک خواسته” و ” معنویت”
  • چگونه از مدار فعلی به مدار بالاتر صعود کنیم
  • باورهایی برای امکان پذیر بودن خواسته ها
  • امکان پذیری رسیدن به خواسته ات را با محدودیت های شرایط کنونی ات نسنج
  • چگونه از مسیر تحقق خواسته هایم لذت ببرم؛

تمرین دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”:

با توجه به آگاهی های این قسمت، چه راهکاری شخصی را می توانید برای صعود از مدار فعلی به مدار، برای خود لیست کنید؟


منابع کامل درباره محتوای این قسمت: دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

آگاهی های این دوره در یک کلام، ردّ پاهای استاد عباس منش در مسیر تغییر شرایط نادلخواه، خلق شرایط دلخواه و تحقق خواسته ها یکی پس از دیگری است.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم
    198MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

323 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نجمه رضائی» در این صفحه: 1
  1. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام استاد ارزشمند و خانم شایسته گرامی و تمامی دوستان عزیزی که مثل خانواده خودم دوسشون دارم و با خوندن کامنتهاشون ذوق میکنم و دلشاد میشم.

    خدای خوبم‌و شاکرم که تا گام هفدهم تونستم ادامه بدم و در حد توانم بارها و بارها گوش بدم‌و نوت برداری کنم هرچند در همه گامها نتونستم کامنت بذارم اما تو دفترم مینوشتم. کامنت میخوندم تحسین میکردم و خوشحالم که در این سایت الهی حضور دارم‌و با آدمهای خوبی هم فرکانسم ، خوشحالم که با شروع پروژه ،بعضی دوره ها رو از اول شروع کردم مثل لیاقت ، مثل آفرینش .

    خوشحال و شاکرم ‌زندگیم نرم و روان پیش میره و این نتیجه رو مدیون نوشتنهای مداوم و مستمرم هستم که شب و روز و هروقتی پیش میومد مینوشتم و احساسم‌و کنترل میکردم.

    چندماه پیش فرکانسم پایین اومده بود اما تلاش کردم ،دوماهِ تمام نوشتم و نوشتم سررسیدمو پرکردم فایلها شنیدمو هیچ جایی نرفتم تمام وقتمو تمام تمرکزمو گذاشتم تو این سایت الهی تا فرکانسم‌و کمی بالا ببرم تا وصل بشم به اون منبعی که اصل منه منبعی که عاشقشم‌و دوسش دارم.به منبعی که بدون اون نمیتونم زندگی کنم نمیتونم شاد باشم ،اصلا نمیخام بدون اون باشم ،من حس ناب متصل بودن‌و چشیدم ،حس ناب در آغوش خدا بودن‌و چشیدم، حس ناب تسلیم بودن‌و داشتم، فقط کسی که اینها رو داشته حال منو میفهمه که چقدر سخته چقدر عذاب آوره اگه مدتی دور باشی چون دیگه هیچ طعمی به شیرینی متصل بودن نمیتونی پیدا کنی،هیچ چیزی به دلت نمیشینه تا خدا رو نداشته باشی ):

    فقط خودش شاهده چقدر اشک میریختم از دوریش تا دوباره سیم اتصالم برقرار بشه .

    الان حالم خوبه چون نتیجه تلاشامو گرفتم چون دوباره حسم لطیف شده چون دوباره با دیدن آسمون آبی رنگ ِ بالا سرم بغض میکنم با دیدن ابرهای خوشگل ذوق میکنم چون با دیدن تندبادِ شدید همین دیشب فقط و فقط عظمت خدا رو دیدم و مثل قبل بادو طوفان حالمو بد نکرد ، چون صبحها به محض بیدار شدن میگم خدایاشکرت بیدارم‌کردی تا روز دیگه ای تجربه کنم، چون الان از صداهایی که تو سکوت خالص شب میشنوم بغض میکنم و اشک شوق میریزم از صدای ریز شعله بخاری ،صدای موتور یخچال، صدای ریز آبگرمکن ، شاید خنده دار باشه اما یه شب که خیلی هوای بیرون سرد بود من با صدای فیش فیشِ شعله های بخاری اتاقم مراقبه کردم و اون نعمت رو با تک تک سلولهام درک کردم و اگر بدونید بعدش چقدر گریه کردم !!!!!

    آه خدایاشکرت بخاطر تمام نعمتهایی که دارم و نمیبینمشون.

    وای وای دوباره حس سفر و مسافرت تنهایی با خدای خودم اومده سراغم ! خدایاشکرت بخاطر مسافرتهای رویایی که تاحالا رفتم و دیگه ترس تنهایی سفر کردن ندارم خدایاشکرت بخاطر سفر طولانی سال قبلم که بسیار تجربه های قشنگی کسب کردم و بزرگم کردی، توسفر دوره لیاقت کار میکردم و با اتفاقات سفر لیاقت دادی خودمو بشناسم، خدایاشکرت که دختر رها و آزادی هستم.

    خدایا میدونم تا چندهفته دیگه مسافرت‌مو جور میکنی پس دوس دارم مثل پارسال سفرم طولانی باشه و خودت همه چیزش رو برنامه ریزی کنی ! بهترین هرچیزی رو برام آماده کن دیگه سفارش نکنم خودت بلدی دیگه !!! (: ㋡

    اینو بگم نشونه سفرم این بود که چند روز پیش با شنیدن اسم منطقه قشنگ و با سرسبز خاصی قلبم شروع کرد به تپش های تند تند و شدید جوری که یهو رفتم تو خیالات و خودمو تجسم کردم در حال قدم زدم تو اون منطقه و در حین تجسم گریه میکردم !

    تو دفترم نوشتم خدایا برام سفر رویایی جور کن تو میدونی منظورم چجور سفریه جاهای خلوت دوس دارم ، تجربه های جدید دوس دارم، مناظر سرسبز و بکر دوس دارم همیشه و همیشه دریا و دریاچه و رود دوس دارم ، مثل پارسال که خودت اسم بابلسر و چالوس رو تو دلم انداختی و پونزده روز تو بابلسر مهمونم کردی چهارروز تو چالوس ازم پذیرایی کردی ، امسال هم فقط منتظر خودتم ! من جایی نمیرم تا تو نگی ، فقط اینکه خدایا هزینه مسافرت ندارم خودت جورش کن ㋡ (:

    نشونه دوم میدونید چی بود ؟؟؟؟! میدونید چند روز بعد از نوشتن خواسته ام و تجسمش چی شد؟؟؟؟

    اتفاقی که اصلا در این سالها رخ نداده بود ! مامان گلم مقداری از پول محصولات کشاورزی امسالمون رو به من و خواهرم داد!!

    قبلا اینکارو نمیکرد با وجود اینکه همیشه همه چی فراهم میکرد و اگه بحرانی پولی لازم داشتیم کارتش رو در اختیارمون قرار میداد ولی همیشه میگفت تمام خرج و مخارجمون باهمه ، اما امسال تصمیم گرفته یک مقداری از پول محصولمون رو که به تازگی فروخته به خودمون بده ‌بعنوان هدیه!!! این برام خیلی عجیبه در حد یک معجزه س، چون پدرم 20 ساله فوت کرده و در تمام این سالهایی که زمینها و محصولاتمون به اختیار مامان بوده نحوه مدیریتش جور دیگه ای بود !!! خسیس نبود ولی اینجوری پول نمیداد ! بخدا که کنترل کردن حسم سخته ،عجیبتر اینکه میگفت این پولِ بخشی بوده که فروختیم بقیه هم که حساب کنیم ممکنه دوباره بهتون پول بدم!!!!!!!!!!! ووووواووو خدایا

    خدایا من چطور دیوانه نباشم وقتی انقدر قشنگ پلن میچینی

    خدایا چطور اشکامو کنترل کنم؟؟؟

    خدایا ببین کاراتو؟؟؟؟؟

    خدا سریع الاجابه س اونم خیلی زود خیلی خیلی زود که اصلا قابل تصور نیست.

    من از ته دلم از اعماق وجودم با تک تک سلولهام مسافرت خواستم

    در حین تجسماتم اشک میریختم روزی چندین دقیقه میرفتم تو خیال شیرین واقعا لذتبخش ، و بعد خدا وارد عمل شد

    خدا داره همه چیو جور میکنه

    نمیدونم کجا ؟ کِی؟ چجوری؟ ولی مطمعنم خدایی که عاشق منه و عاشقانه منتظره صداش بزنم تا به سمتم بیاد ،بهترین منطقه رو در بهترین زمان برام هماهنگ میکنه

    مامان عزیزم بیشتر از شونزده میلیون تومن بهم هدیه داد ،ولی من اونقدر تو سفرام آسونگیرم ،اونقدر خوش سفرم اونقدر خدا برام هزینه هارو کم میکنه که با این پول میتونم کل ایران‌و بگردم !!! یک منطقه چیه حاجی !! مثل پارسال که قایق سواری رایگان رفتم ، غذاهای گوشتی رایگان از ‌چپ و راست برام میومد، میوه های بهشتی رایگان برام میوردن، چای و بلال کنار دریا که دیگه هر روز براه بود ! سوییت قشنگ نُقلی تو اون حیاطی که انگار مال خودم بود از بس خلوت و دنج بود هیچکسی توش نبود حتی سرایدار محترم و مهربونش کلید حیاط‌و بهم داده بود هرساعت شبانه روز که خواستم برم و بیام راحت باشم ! هزینه 15 روز کل سوییتم شد دو میلیون ! سوییت چالوس‌و بدون اینکه حرفی بزنم تخفیف داد! رفتو آمدم آسون انجام میشد ، خیرها بود که بهم میرسید چون من عقل ناقصمو رها کرده بودم چون ذهن و جسمم همه قلب بود خدایا امسال هم لطفت رو شامل حالم کن

    خدایا امسالم مثل پارسال منو با خودت ببر! ببر به جایی که جز تو کسی نباشه ، امسالم بزرگم کن

    خدایاشکرت برای تمام لحظاتی که بهت وصلم.

    خدایاشکرت برای تمام این کلماتی که خودت نوشتی

    خدایاشکرت برای تمام معجزات زندگیم.

    خدایاشکرت برای حس عمیقی که توصیف پذیر نیست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: