مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم

مفاهیمی که استاد عباس منش در این قسمت توضیح داده اند شامل:

  • تحقق خواسته ها ترکیبی است از انجام اعمال هماهنگ با خواسته یا به قول قرآن (اعمال صالح) + ترک یک اعمال ناهماهنگ با خواسته؛
  • رسیدن به خواسته ها معنوی ترین کار دنیاست؛
  • وقتی به هر خواسته ای می رسی، جهان پیرامون خود را در ابعاد زیادی رشد می دهی؛
  • تئوری مدارها
  • رابطه مستقیم میان “تحقق یک خواسته” و ” معنویت”
  • چگونه از مدار فعلی به مدار بالاتر صعود کنیم
  • باورهایی برای امکان پذیر بودن خواسته ها
  • امکان پذیری رسیدن به خواسته ات را با محدودیت های شرایط کنونی ات نسنج
  • چگونه از مسیر تحقق خواسته هایم لذت ببرم؛

تمرین دانشجویان پروژه “مهاجرت به مدار بالاتر”:

با توجه به آگاهی های این قسمت، چه راهکاری شخصی را می توانید برای صعود از مدار فعلی به مدار، برای خود لیست کنید؟


منابع کامل درباره محتوای این قسمت: دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها

آگاهی های این دوره در یک کلام، ردّ پاهای استاد عباس منش در مسیر تغییر شرایط نادلخواه، خلق شرایط دلخواه و تحقق خواسته ها یکی پس از دیگری است.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم
    198MB
    20 دقیقه
  • فایل صوتی مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم
    18MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

323 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه(نرگس) علی پور» در این صفحه: 2
  1. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربانم….

    وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا ۖ إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

    رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.

    رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

    وقتی که ابراهیم و اسماعیل دیوارهای خانه کعبه را بر می‌افراشتند عرض کردند: پروردگارا ” از ما قبول فرما، که تویی که شنوا و دانایی.

    پروردگارا !ما را تسلیم خود قرار ده،و نیز از دودمان ما امتی که تسلیم تو باشند و راه رسم عبادتمان را به ما نشان ده!و توبه ما را بپذیر که تو بسیار توبه پذیر و مهربانی…

    پروردگارا!در بیین انان پیامبری از خودشان برانگیز که ایاتت را بر آنان تلاوت کند،(خدایا سپاسگزارم بابت استاد عزیز عباسمنشیم ) و کتاب و معترف استوار و سدمند تعلیمشان دهد،و پاکشان سازد؛زیرا تو توانای شکست ناپذیر و حکیمی..

    استاد عزیزم…مگه میشه تو مسیر درست قرار گرفت.طعم گوارای بهشتی تو رگهات در جریان پیدا کنه.بخای برگردی به زندگی گذشته و افکار پوچ و بی ارزش شیطانی….

    وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ ۚ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا ۖ وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ

    از آیین ابراهیم چه کسی رویگردان می شود جز انکه خود را به ابلهی واداشته!؟

    به یقین ما ابراهیم را در دنیا به عنوان بنده ایی خالص انتخاب کردیم،و او مسلما”در اخرت از شایستگان است…

    استادم مگه میشه طعم سفره های خوراکی بهشت رو چشید…و بخای ازشون دوری کنی….

    اگه شخص خودم میخام برگردم به عقب…من اون لحظه ارزوی مرگ میکنم…

    بقول این پیام.که همین الان ،” برام اومد(چه همزمانی)..این داستان پیچیده میشه….

    من اینقدر الهامات واضح راجع به جهنم دیدم…نمیتونم یه لحظه هم فکر کنم به برگشت به زندگی گذشته ام..

    یجاهایی که هنوز شخصیتم تعقییر نکرده..تا اونجایی که میتونم بخودم سخت میگیرم….که بازم اشتباه نکنم ..نمیگم خیلی خوبییم ولی میگم میشه ذهنتو کنترل کرد.فقط باید ترس خدا در درونت رشد بدی…

    همین چند روز پیش .سُم.همون پای” ادمهای تو جهنم رو…. خداوند تو خواب و بیداری بهم نشون داد…واقعا برام چندش اور بود..

    اینقدر خداوند از همه جوانب جهنمو بهم نشون داده..واقعا از تمام وجودم . ازش میترسم….

    فقط میدونم تنها راه رسیدن من به پله های بالاتر و ترقی اینه بتونم روی خودم کار کنم ..شخصیتمو تعقییر بدم…و بتونم ذهنمو کنترل کنم.

    ابراهیم به فرزندش میگه! همیشه تسلیم خداوند باش..حتی در حال مرگ…..بجز تسلیم نمیریید…

    چی بگم از نور الهی که تو این ده ماه …همیشه پشت و پناهم بود…همیشه بهم کمک کرد…

    من دقیقا…10 سال…توی حیطه رشته خودم …کار میکنم…

    15 سالم ..جمع کلی من برای سابقه دانش اموختی و کار کردیمه..

    ولی جمعش 10 ساله…..که من فعالیتم بیشتر بوده…

    حالا حساب کنید 10 ماه من بصورت تمرکزی تو این مسیرم…چقدر رشد مهارتی.چقدر رشد کاری.چقدر رشد عزت نفسی.چقدر درامد اسان..چقدر زندگی لذت بخش.چقدر غلبه بر ترس.چقدر دریافت هدایت الله

    بقول استاد عزیز..میگه شما وقتی روی باوراتون کار میکنید..هدایت میشید به شرایط موقعیتها مکانها و زمانهای مناسب…به ایده ایی هدایت میشید که براحتی شما رو پیشرفت میده…

    استادم چی بگم از لطف خدا…چی بگم زبانم قاصره..کییه با یه تمرین خیلی ساده براحتی براحتی کارش اینقدر رشد کنه..و هدایت بشی بکاری که من تحقیق کردم این نمونه کاری من اصلا تو ایران نیست…

    خیلی شاخه ها داره..ولی تو این نمونه به اندازه زیبایی و کارایی کار من نیست..

    من تو اون 10 سال کجا فکر میکردم بتونم با این نمونه کار به درامد برسم…

    استادم حرف زیبایی زدین..گفتین ما هر دوره ایی که یا بسمت بروز رسانی یا تولید یه محصول هست.باید از یسری فیلترها بگذره…

    استادم گفتین باید کارمون لایق پیدا کنه..همین لایق بودن باعث میشه محکم و از درون قلبتون صحبت کنید…

    استادم من خیلی راه ها تو زندگیم رفتم…قربون خدا برم…که یه ویژگی عالی در درونمون قرار داده..وقتی بهش احساس خوب پیدا کنیم..همون مسیر راه درست ما میشه…

    حرفهای شما از کلام خداست.مگه میشه درون ما بهش ایمان نیاره..

    من دیدم فایلهای شما رو استوری میکنن.میدونی قلب همه انسانها به این سمت میره…

    و اینجا مشخص میکنه باورای درونیش بکجا به چه سمتی میبرشون…

    و اونم طبق امادگی اونفرده..

    کلا پونت من اینه…کسی که کارش ارزشمتده .کسی که کارش لایق بهترینهاست مگه میشه…بجای بسته ایی بخوره….

    مسیر زاستم برای من همین حکم رو داره….من از کجا میدونستم میتونم از اینکار میلیونی در طی زمان خیلی کوتاه.درامد عالی داشته باشم.اینم با لذت..با احساس خوب…….

    ولی من الان دارمش.هر وقت نگاش میکنم میگم خدایا این از فضل و مرحمت تو بوده…من تسلیم توام..خدایا میخام تسلیمت باشم کسی که تسلیمه نه غمی داره نه ترسی..چون تو مسیر درسته…

    چون تو مسیر پاداش:الهیه….

    خداوند چیدمانش عالیه من فقط باید بندگی خودمو کنم…

    من در مسیر درستم خاسته های من درست تو زمان و مکان مناسبش انجام میشه..

    خداوند تو طی زمان 69.روز .من چهار تا 21 روز اهرم رنج و لذت رو کار کردم…

    به این عددد 69 رسید.کار من ایده های خداوند گفته شد و من قدم برداشتم…

    من کاری به اون 10 ماه ندارم..بازم حساب کنید 69 روز اینقدر تو همه جوانب پیشرفت کنی…

    واقعا این زندگی رویایی نیست..این لذت بخش نیست..به هر کسی بگی شاید باور نکنه ..من هر روزم دارم رشد میکنم..

    خداوندم بهم اینقدر الهام میرسونه که من کم میارم.مدام داره نعمتهای ایندمو جلوی چشممم میاره بهم نشون میده تا استقامت کنم..

    بهمین دلیله ابراهیم مدام تو این ایات ..کلمه تسلیم رو میاره…برای چه افرادی !؟؟؟؟؟؟

    برای افرادی که در مسیر خداشناسی هستند..من باید بنده گیمو کنم من باید تسلیمش:باشم…

    خداوند بهم الهام کرد تعداد 1000 تایی سفارش میگیری ..

    و من مدام نور الهی رو برای تایید کارم میبینم بصورت واضح..

    چه کسی چه قدرتی داره.اون رئییس اداره کار گذشته ام میتونه؟

    ثبت شرکتم میتونه؟

    لیسانس و فوق ایتده ام میتونست؟ چیزی که مختص ایده الهامیمه

    میتونست!؟

    ایا رئییس فلان اداره که پاچه خواریشو میکردم میتونست؟

    آیا مدرک وام فلان سود فلان شخص بهم کمک کرد؟

    ایه فلان شخص تو بحث روابط:بهم کمک کرد؟

    کی ؟کی ؟کی ؟

    کمکم کرد…….

    خدا!………….خدا…………خدا…………..

    کی هدایتم کرد…..خدا…حالا من باید همیشه در مقابلش:تسلیم باشم…

    همیشه

    خداوند بهم گفت تو بیا کنار من..تو به من بپیوند من هر چی رو که بخای بهت میدم..

    بهم شیطان رو نشون داد…فریبهاشو نشون داد.بهم گفت عاقل باش…

    بهم گفت مواظب باش..

    بهم گفت فلان افراد رو حذف کن

    بهم گفت فلان کار رو باید انجام بدی اگه انجام ندی کلاهت پشت معرکه هست و قربانی میشی…

    حالا من بیام برای یحرفهای بی در و پیکر خودمو محروم کنم از خوشبختی که خداوند مدام داره بهم میگه..

    استاد دیروز تو یکی از فایلها بهم گفتی…و بهم نگاه کردی .گفتی نمیدونم تو چه مداری هستی انشالله حرفم روت تاثیر بزاره…

    فکر کن بهش.اگه بهت گفته اینراهو برو و میدونی این الهام از خداوند…باورتو تعقییر بده.

    .استادم منم لبیک گفتم.دیدم اره…..نمیزاره من این خوشبختی رو که مدام خداوند نشانهاشو بهم گفته انجامش بدم.داره منو نگران اینده میکنه…

    حالا حساب کنید ذهنو که چه برنامه هایی رو برای خودش میبافه…

    استادم منم لبیک شما رو گفتم..من لیبک خدا رو گفتم .من تسلیم خداوند هستم نه برای یه روز دوروز سال چند سال..برای همیشه انشالله

    من همیشه از خداوندم استقامت و صبر و تسلیم میخام..

    من به محض اینکه تسلیمش میشم..ضربتی همون لحظه بقیه الهاماتو بهم میگه…

    .

    دور روز پیش یه سوال داشتم.ذهنممم یه چیزی میگفت..وقتی اومدم اون کار ذهنیمو بفرستم..

    گفتم خدا.تو این مسیر رو بهم الهام کردی.میخام رضایت .ت….ت ..درونش باشه..اول و اخر..اون عددی اومد که مورد قبول خدا بود.حتی عددد بالایی بود..

    ولی ذهنم خودشو لایق نمیدونست…

    .استادم میخام سعی کنم…..تسلیمش باشم…میخام درس تسلیم رو بیشتر یاد بگیرم.

    هر موقع تسلیمش نبودم..همون لحظه ضربشو خوردم.مخصوصا وقتایی میفتم تو دام عجله بدو بدو…

    تا چند ماه خداوند فقط روی پاشنه عجله ام بهم کمک کرد…تا بیادم بمونه‌…عجله فقط ذهنتو درگیر میکنه و نابودت میکنه..

    .

    نکته بعد استادم بهت افتخار میکنم .که بجایی رسیدی که مادرتو فرستادی مکه…چقدر فایل زیبایی بود…

    اتفاقا چند مدت پیش یکی از فرد نزدیکم..گفت خواب دیدم..که تو….رفتی بودی مکه.بهت زنگ زدم که برای منم دعا کنی…

    .

    استادم انشالله که بتونیم عمل کنم …فقط رفتن و دیدن چیزی نیست ..مهم اون قلبه..که ما همیشه تسلیم خداوند یاشیم…

    حتی ابراهیم گفته خاندان من چی!؟گفته عهد من بهستمکاران نمیرسد…

    همه چیز و همه کس ..خود خود خود ما هستیم.ما باید بتونیم روی افکار و باورامون کار کنیم…

    من به شخصه بهیچکسی نمیتونم کمک کنم..

    من باید همیشه دستم تو جیب خودم باشه .

    من باید گلیم خودنو از اب بیارم بیرون…

    هر کس به عمل خودش گرفتاره…

    من یجاهایی حریف ذهنم و باورم بخدا نمیشم..چجور میتونم وفت بزارم اطرافیانمو تعقییر بدم….

    حالا حساب کنید ما خودمون کم میارم باید اینقدر خودمو بشناسیم مخصوصا تو دنیای امروز که همجوره فضاهای مجازی رشد کرده..

    استادم خداوند از طرق اینستاگرام توی یه مدت کم طبق یه الهامی بود که باید انجامش میدادم.منو ازمایش کرد..دیدم خیلی ارام میام پایین…

    الله اکبر…..و هدایت شدم که کاملا بزارمش کنار..از اون زمان رشد من شروع شد…

    حتی همون چند دقیقه هم رشد شخصی منو گرفت…

    .خیلی قانون درست عمل میکنه..فقط نیازمتد یه جسارت قوی کنترل ذهن هست…

    انشالله که بتونیم فقط در مسیر اهدافمون باشیم و هر لحظه بتونیم فرکانسامونو تعقییر بدییم…

    فرکانس هر چقدر الهی تر…به همون اندازه هم رشد کردن…

    من فقط از خداوند استقتمت.صبر.ایمان و توکل و تسلیم بودن در این مسیر میخام…

    من میخام رشد کنم بجاهای خوب برسم.زندگی خوب و عالی داشته باشم..باید بهاشو بپردازم….

    .باید بهاشو همه جوره بپردازم..و ایمان دارم سه ساله از پسش براومدم….خداوندم بهم کمک میکنه…

    و منو یاری میده بهم کمک میکنه..مسبر خداوند نه غمی هیت نه ترسی..چون ما در مسبر پاداش هدایت الهی قرار گرفته اییم…

    استادم خوشحالم در مسیر اهدنا الصرات المستقیم هستم……به امید بهترینها برای شما استاد عزیزم.و دوستان الهیم ….

    به امید مدارهای بالاتر…..مدارهایی که ایمانمو توکلمو شجاعتمو .و تسلیم بودنمو….بام نسون میده..

    نه یه مشت حرف چرت و پرتی که از یاوه گویی شیطان رانده شده میاد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    سلام و درود به اسدالله زرگوشی عزیز..

    اقای زرگوشی یچیز خیلی جالب..انشالله عمر شما همراه با لذت و خوشی و خوشبختی باشه.

    شما خیلی شبیه یکی از اقواممون هستین.ایشون بنده خدا شهید شدن…

    انشالله باقی عمر شما باشه……..

    منم ،”وقتی بچه بودم .راهنمایی بودم ولی ریزه میزه پر از افکار بچه..یه چادر کُلفتیم به زور سرمون میکردن.همیشه دست و پا شکسته میگرفتمش….

    ناگفتنه نمونه…من تونستم به لطف خداوند با کار کردن روی باورم و متاهد بودن مردم شهرم نسبت به خانماشون نسبت به چادر!…تونستم کاملا ..بزارمش،” بیرون وبا چند تا تمرین موفق شدم…

    خودمو نجات دادم….چه روزهایی بود..واقعا این ذهن چکارهایی رو که نمیتونه انجام نده….

    اره میگفتم…یه روز با مامانم رفتم بازار اینقدر گریه کردم برای یه عروسکی ..ولی برام نخرید…هنوز صحنش تو ذهنمه..

    مامانم گفت دختر خجالت بکش .کوچیکی..عروسک میخای..با اجازت من تا سن 30 خورده اییم .هنوز دوران کودکیمو داشتم هنوزم دارم…

    اخلاق من با هم دوره یام کاملا متفاوت…چون هیچی مثل حال هوای کودکی نیست…همون در صلح بودن با خودته…خودت خودتو خوشحال و راضی میکنی….

    بهمین دلیل با بچه ها خیلی حالم خوب میشه…

    اره میگفتم.همه ما یسری خاسته ها داشتیم..اون زمان بخاطر یسری باورها اونچیزایی که میخاستیم بهش نرسیدییم ولی در اینده خیلی از چیزهایی که آرزوشو کردم تونستم خودم کار کنم و برای خودم فراهم کنم..

    ناگفته نمونه تو این مسیر اینقدر از راه های ساده و روان خداوند خاستمو ،”بهم میده که فقط دهنم وامیمونه..دیگه اون گریه ها و قربانیهای گذشته نیست.تا میگم..کن فیکون میشه…

    و میخام بگم .من طی 10 سال کار کردن در رشته مورد علاقه ام…

    تونستم هدایت بشم به شغلی راحت و اسان.که طبق تحقیقتم این نمونه کار تو ایران به این شکلی که من ..که بازم لطف خدا بوده….تولید کنم.توی حیطه خانم ها هست…

    و ناگفته نمونه این مدت زمان دقیقا شب قبل از تحویل سال استارتش خورد..الان 10 ماه میگذره..دو روز پیش…بیزنس من روانه شهر گرگان شد..

    و دقیقا ورود آموزشمم از گرگان بود..

    چقدر خداوند هم زمانیش عالیه…هنوز فعلا طبق الهامات پیش رفتم هنوز جواب قطعی نیومده…

    فقط من سمت خودمو پیش رفتم.ناگفته نمونه..بازم 10 نمونه کار اماده کردم…

    خیلی جالب شده.10 سال.کار کردن..

    10 ماه توی بیزنس الهی پیش رفتن

    10 نمونه کار تحویل دادن..اونم طبق پروسه ایی 69 روزه….

    تونستم یکار تمییز و مرتب و بسیار کارا،” رو به لطف خداوند ،”جان…بدم…

    و اینروزا چه هدایتهایی چه خوابهایی چه درهایی چه رشدهایی…چی بگم از قدرت خداوند که هر چقدر بگم کمه….

    انشالله همیشه در پناه خداوند باشیم..

    امروز ایه مبارکه سوره بقره…و ساخت خانه کعبه بدست ابراهیم و اسماعیل رو میخوندم…

    که فقط نام تسلیم رو خداوند بهم یاداوری نمود…

    اینروزا من فقط باید تسلیم خدا بشم…و بزارم هدایتم کنه…

    ممنونم اسدالله عزیز انشالله همیشه بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم..

    یادمه یه هدایتی اومد که اینستامو شروع کنم راسی بهت پیام دادم که توی خوابم دختر شما هم بود…

    اون کار میدونی حکمتش از طرف خدا چی بود..پروجکت کردن کارم…

    که بتونم کارمو با عکسبرداری جدید با فیلمبرداری و تدوین ساده بزارم توی سایت..

    میدونی!چجور بودم ترس از قضاوت کردن داشتم…

    ولی خداوند بهم گفت باید انجامش بدی چقدر راحت کارم انجام شد.چه همزمانی رو خداوند بهم نشون داد..

    ولی دیگه از اینستاگرام اومدم بیرون چون داشتم در دام اسفل السافلین میفتادم بازم حرفهای دروری و پوچ افراد..واقعا ازمایش الهی بود.گفتم خدایا نمیتونم تو این فضا باشم..

    به محض اینکه رهاش کردم کاملا گذاشتمش کنار قدم های بعدی اومد و قدمهای بعدی و کلی تجربیات دیگه الله اکبر..تمامشو عکسبرداری کردم یه فولدر گذاشتم هدایت الهی

    و امروز وقتی به عقب برمیگردم..میگم خدایا چقدر تو بزرگی..

    واقعا اون 10 سال بدو بدو. و.تقلا کجا.

    .این 10 ماه کجا؟

    .بعد این 10 نمونه کار کجا!؟

    زمین تا اسمون متفاوت..بخاطر ایمان و توکل و در مسیر درسته.یجاهایی کم میوردم.اونجا پاشنه عجول بودنم خداوند بهم نشون میداد.بازم میفتادم روی مسیر درست زود بهم الهام میشد…

    .

    ببخشید کامنتم طولانی شد…

    .

    اونشب خواب دیدم توی اتاق کارم پر از سبزیهای خوش رنگ و سبز رنگه..و حیاطمون پر از میوه های سبز رنگ ..هر چقدر که بگی..

    و مدام خداوند الهاماتشو برام میفرسته..که من تو رو براحتی به ثروت و ازادی روان شدن قرار میدم…

    به امید بهترینها برای شما اقای زرگوشی عزیز!……بنده عزیز خداوند.

    .به امید موفقعیت در مسیر کنترل ذهن ..و رسیدن به آرامش..و رفتن به پله های ترقی خداوند.و هم مدار شدن با خاسته هامون….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: