مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم

به نام خداوند یکتا

سلام

امروز می‌خواهم بعضی چیز های که برایم در این مدت اتفاق افتاده را بنویسم

اولا من وختی گواهینامه (لیسنس) رانندگی ام را گرفتم اصلا فکر نمی کردم که ماشین پیشم باشه و بتوانم که راحت راننده گی کنم

خییلی ترس های جالبی داشتم یکی آن هم این بود که نشه که یکی یهو خودشو بندازه جلو ماشین :)))))

من وختی روی خودم کار می کردم آهسته آهسته این ترس ها کم شد و خدا را شکر

و شرایط طور پیشرفت که پدرم ماشین را گذاشت برای من و من هر هفته روز های جمعه خییلی راحت می توانستم هر جا دلم شد بروم و خدا را شکر اولا جا های میرفتم که نزدیک بود و بعد به صورت ناخودآگاه جای های کمی دورتر و حالا خییلی خوب شده ام الهی شکرت

همین خودش چقدر نعمت بزرگ بحساب می آید ولی ذهن همیشه کوچک جلوه می دهد و هی در حالت مقایسه قرارت می دهد خدا را شکر این رانندگی برای من چقدر خوب شده الهی شکرت

مورد دوم

درآمد من است

درآمدم سه برابر شد آن هم تازه امروز متوجه اش شدم :))))))

یعنی ذهن همین درآمد که آرزو من بود را چقدر کوچک جلوه می دهد

درآمد و نعمت و ثروت که وارد زندگی من می شود ارزشمند است و من لایق دریافت نعمت های بیشتر هستم الهی شکرت

مورد سوم خیییلی وخت بود تنها نبودم وخیییلی دلم می خواست تنها باشم و کامنت ها را بخوانم خدا را شکر حالا شرایط پیش آمد که تنها هستم و از تنهایی امشب ام لذت میبرم الهی شکرت