مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

323 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهرداد پورفردی گفته:
    مدت عضویت: 1230 روز

    سلام میکنم به استاد عزیزم و خانم شایسته

    چقدر با عشق این آگاهی ها رو استاد گفتند اونی که واقعا تو مدارش باشه دریافت میکنه و من به خودم افتخار میکنم که خداوند من رو به سایت استاد آشنا کرد و سپاسگزارم خداوند هستم و از استادم تشکر میکنم که این آگاهی را با عشق آماده میکنن این تازه شروع کار من هست و با خریدن دوره عزت نفس و دوازده قدم قدم اول چقدر من از لحاظ فرکانسی تغییر کردم و دارم میفهمم که به مدار بالا تر هدایت شدم من صاحب کسب کار شدم من روابط فوق العاده دارم همسر و فرزند و پدر و مادرم و همکاران من چقدر با خدایی خودم در صلح هستم و چقدر خداوند رو در زندگیم به شکل دستان زیادی دارم میبینم که برای من خدایی می‌کند و در یک کلام اگه بخوام این قوانین ها که درک کردم بگم چقدر حالم خوبه چقدر من احساس خوبی دارم و با عشق گفتم که ردپایی از خودم به جایی بزارم و این مسر زیبا رو ادامه بدیم امیدوارم که پیامم برای دوستان تاثیر گزار باشد و همه گی باهم این مسر زیبا رو ادامه بدیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    بانو قدرتمند گفته:
    مدت عضویت: 2305 روز

    “بسم الله الرحمن الرحیم”

    سلام عرض ادب و احترام به استادعزیزم

    واستاد شایسته عزیزم و دخترها پسرهایی سایت توحیدی سلام به این بوی بهار حس شادی شگفت انگیز

    استاد جان از دلم نیومد نتایج ام رو ننویسم

    وامدم بعد از مدتها کامنت بزارم از نتایج الهی بنویسم.

    وقتی با سایت شمااشنا شدم

    تازه مهاجرت کرده بودم به یه منطقه ای که هیچ کس نه می‌شناختم نه حتی آشنایی داشتیم.

    سوادم کلاس پنج دبستان بود. کارگر ساختمونها بودم کارنظافت برج هارو میکردم. با املاکی ها کار میکردیم واحد خالی تمیز میکردیم و تحویل می‌دادیم خیلی کار سختی بود اما واقعا تو اون زمان من فقط لذت می‌بردم

    چند وقت گذشت فایل رایگان گوش میدادم تصمیم گرفتم کارگر اضافه کنم و قرار داد هامونو زیاد کنم در عرض کمتر از یکماه 50 تا برج قرارداد داشتم خداروشکر درآمدم اضافه شد

    یادمه نزدیک عید به همسرم گفتم من هیچی لباس عید نمیخوام میخوام محصول عزت نفس بخرم گفت هرجور راحتی ومن اولین استارد زدم و خریدمش تمرکزی روش کار می‌کردم از صبح 7بیدارمیشدم تا9 می‌نوشتم و بارورسازی میکردم و ساعت9میرفتم سرکارتا7الی8شب اونم اونقدر سریع کارمیکردم که بتونم برسم فقط خونه وبعد به دوتا دخترهایی نازم می‌رسیدم وتا2الی 3شب بیداربودم و فقط تمرکزی روی خودم کارمیکردم اول سال تصمیم گرفتم درس بخونم بهم گفته شد درس بخون و تو دوره پندمیک بود خیلی سخت گیری و سالی یکبار میتونستم امتحان بدم اونم توی یه منطقه دیگه که حدود2ساعت تو راه بودم رفت وبرگشت اصلا مهم نبود فقط تمرکزی از 5 صبح تا12شب درس میخوندم و میرفتم امتحان میدادم توی اون زمان کارگرها 3 تا شده بودن و دیگه نیازنبود کل هفته باشم سرکار. فقط آخر هفته میرفتم کمک و یا درس میخوندم

    یا روی خودم تمرکز داشتم یا روی ریاضی کار می‌کردم.

    سال99بهم گفته شد ماشین بخر و من از هیچ واقعا میگم یه ماشین صفر کیلومتر خریدم و با کلی آپشن مثل یه سیستم صوتی خفن کامل دزدگیر روکش صندلی عالی و کفی و غیره….

    خداروصدهزاران مرتبه شکر من تو خرید همیشه خوش شانس هستم.

    فردایی خرید ماشین من صبح روزش کاملا پاهام فلج شد و درد مرگ باری گرفتم همسرم منو برد بیمارستان که تشخیص سریع عمل و خونریزی داخلی وارد جزئیات نمیشم.

    وخداروشاکرهستم جراحی خیلی عالی پیش رفت و به قول دکتر مرگ حتمی آمدی بیرون و حتما یه کار بزرگی در پیش رو داری

    بله یه رسالت بزرگ رو دوشت هست.حرفهایی پزشکم بود.

    من بعد از جراحی هفته دوم شروع کردم ورزش خیلی ملایم چون حس عصبی بدنم خیلی کم بود و 3ماه فقط روی خودم تمرکز داشتم و بدنم ورزش شروع کردم بعد 3ماه مجدد روی عزت نفس کار کردم تا مسیرم روش کنه از این شرایط مالی بیام بیرون و راحتر پول بسازم میرفتم کوه هرروز صبح و فقط می‌نوشتم شب ها میرفتم یه پارکی هست خیلی خیلی حس خوبی داره و اونجا فایل‌ها تو ماشین رکورد میکردم

    گذشت تا اینکه گفتم میخوام برم پخش محصولات رستوران ها فست فود ها من کجا این شغل کجا همسرم میگفت.

    از همسرم قصد بانک شو یک میلیون و سی هزارتومان شو گرفتم. گفتم تا هفته آینده بهت میدم و من فقط بار خریدم و فروختم دقیقا سه روز بعد با سود پولم بهش برگردوندم و گذشت شش ماه بعد رفتم سمت مجموعه هایی بزرگ و با مدیر اصلی شون حرف زدم اونم گفت برو پیش مدیر بازرگانی مون من الان بهش زنگ میزنم و من با عشق و شوق رفتم و همونی شد که میخواستم و اولین مجموعه بهم اضافه شد و پول و سرمایه شو نداشتم چون اونا 15 روز یکبار یا ماهیانه تسویه میکردن میگفتم خدا بگو چکار کنم راه را بگشا اگر باید کاری کنم آن را بر من آشکار کن یکی از دوستان و همسایه مون و هم باشگاهی بود بهم گفت 15 میلیون من بهت میدم چند ماه بهاش کار کن هر وقت لازم داشتم بهت میگم حدود 5 ماهی بود که این پول دستم بود و بعد اون یک محصول مجموعه شد حدود 10 محصول ایرانی و خارجی و حدعقل جمع هر 15 روز میشد بالای 40 میلیون واریزی مجموعه و من رفتم پله بعدی فرودگاه امام خمینی و بعد هتل و همینطور مجموعه هام اضافه شد پول دوستم با کلی هدیه و کمک بهش تو مسیر هدفش بهش برگردوندم خداروشکر

    به جایی رسیدم تصمیم گرفتم برم تهران منطقه فرحزادو سعادت آباد وشهرک غرب و…..

    خیلی عالی همون شروع سفارشم بالا بود یه همکارم که اونجا پخش‌ داشت مشتری گرفتم دادم به ایشون و اون خانم پخش انجام می‌داد چون یه ماشین داشتم و به ایشون یه درصدی از اون سود میدادم.

    و بعد رفتم مسیر تهران قم مجموعه هایی مسیر راه گرفتم باهاشون شروع به کار شد…..

    و خیلی خیلی جسارت ها استاد کردم اولین خانمی بودم که انحصاری رستوران هارو راه اندازی کردو خیلی عالی کار کردم و از خودم راضی هستم همیشه بهترین کیفیت و بهترین محصولات فروختم و به مشتری هام میگم همیشه من بهترینم مثل من تو جهان نیست نگردید…

    صبح ساعت 3 میرفتم تا 11 شب برمیگشتم حتی جمعه ها سرکار بودم اونقدر لذت بخش بود که نمیشه توصیفش کرد در عرض یکسال

    یه خونه سه خواب رهن کردم

    تمام بدهی هام کامل پرداختم

    حدود300میلیون طلا خریدم

    یه ماشین شخصی برای خودم صفر کیلومتر باهامون آپشن هایی خوش شانسی خریدم

    پول و طلا مثل آبشار میاد به طرفم خداروشکر

    الان همسرم یکسری کارهارو انجام میده و همون سال اول کار نظافت گذاشت کنار آمد کنارم کار کردن.

    خیلی کارها با دستان خداوند انجام میشه در هفته یک یا دو بار من میرم برای پخش شاید هم دو هفته یکبار

    دخترکوچیکم 13 ساله شه الان داره تو فنی حرفه ای تهران به عنوان کوچک ترین فرد حسابدار که به قول استادش بزرگترین فرد داره دوره شو میگذرونه عاشق این کار و دوتا دانشگاه ازش درخواست کردن به عنوان مهمان بیاد اگر اون پارامتر هارو داشت بهش بورسیه بدن خداروشاکرم.

    اینم بگم تو زبان انگلیسی ایشون فوق العاده نابغه هستش خداروشکر.

    خودم هم در دانشگاه رشته روانشناسی دارم درس میخونم.

    آن شاالله میام در مورد پیشرفت هایی دختر کوچکم ستاره جانم مینویسم.

    و الان درآمدم بین 100میلیون تا 120 میلیون درماه هستش با کلی آزادی زمانی و مالی و مکانی خداروصدهزاران مرتبه شکر

    استاد جان اونقدر مسافرت هایی عالی با جیب پر پول و حساب پر رفتیم اونقدر لذت بردیم اونقدر لباس هایی عالی خریدم و خدایاشکرت

    استاد تمام اونهایی که من رو تو شروع کار مسخره میکردن که تو بدبخت میشی حتی یادمه یه کارخانه داری بهم گفت تو آخرش با این بی کلگیت خودتو زندگی تو بدبخت میکنی و ایشون بهم زنگ زد گفت میتونم درخواست کنم بهم کمک مالی کنی یه چک سنگین دارم منم بهشون پول دادم و بعدش ازشون محصول شو زیز قیمت بعدازمدتی گرفتم.

    هنوز هم برای کسی تایم کاری که داشتم قابل باور نیست ولی من فقط فقط لذت بردم و لذت بردم

    ببخشید خیلی خلاصه نشد بنویسم مجدد میام مینویسم قول و تعهد دادم که مسیرم فقط بنویسم براتون استاد جانم

    استاد جان الانم هم میخوام یه خونه بخرم از معبودم خواستم تا چهارشنبه سوری واحد برام بخره نمیدونم چطوری فقط میدونم می‌خره و میام از معجزه هاش براتون مینویسم

    استاد جانم اونقدر معجزه ها دارم تو این مدت که تعهد دادم بیام و بنویسم برای خودم که یادم باشه ازکجا به کجاامدم برای شما استا جانم بنویسم که چقدر من خوشبختم که شمارو دارم و راه رو نشونم میدی و نور و آگاهی خداوندی در ذهن وتنم و دخترهایی خوشکل سایت و پسرهایی الهی سایت بخونند و براشون انگیزه ای بشه که به خدا می‌شود از هیچ شد این چیزی که امروز هست.

    خداروهزاران بارشکر نوشتم قدم بعدی که بهم الهام شده رو میام مفصل مینویسم.

    خیلی خیلی خیلی عاشقتو نم استاد جانم استاد شایسته مهربون و زیبا و الهی ام

    واقعا حالم ناب میشه ازمتن هایی سعیدجان و فاطمه جان وبقیه دخترها پسرها این سایت توحیدی عاشق تک تک تون هستم مننننن

    الله حافظ همه تون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      کبری مشتاقی گفته:
      مدت عضویت: 917 روز

      به نام خدای مهربان و بخشنده ام

      سلام به تو خواهر عزیزم

      ماشالله احسنت تبریک بهتون میگم که اینقدر محکم و با تعهد رفتی جلو و فقط به هدفت و خودت فکر کردی و با ایمان صد درصد قدم برداشتی و صد البته خداوند هم به کسانی که ایمانشون رو نشون میدن پاداش میده احسنت تو بنده خوبه خداوند هستی و لایق این همه پاداش رو داری نوش جونت

      ممنونم که اومدی ونتایج تو نوشتی و با ما به اشتراک گذاشتی تا ما هم با دیدنش ذهنمون رو منطقی کنیم و با ایمان بیشتری قدم برداریم

      اگر شما تونستی من هم میتونم فقط باید قید بعضی چیزها رو بزنیم و تمرکز روی کارمون و هدفمون داشته باشیم

      من تحسین میکنم اون اراده و جسارت تون رو چقدر قشنگ نوشتی

      واقعا میشه به این حد از ثروت برسی فقط باید تمرکز و تعهد بدهی و اعراض کنی از حاشیه ها و بچسبی به اصل که همان خودت و خداوند هستی

      دوست عزیزم خیلی خوشحال شدم با خوندن کامنتت احساسه خوبی در من ایجاد شد منم میتونم باید حاشیه ها رو کنار بذارم خودمو اولویت قرار بدم فقط و فقط روی خودم کار کنم و برای رشد و پیشرفتم قدم بردارم با ایمان به خداوند

      ممنونم متشکرم عزیزم منم میام مینویسم که چه نتایجی گرفتم بعد از تعهد دادنم به خودم و خدای خودم خدایا شکرت سپاسگزارتم برای این دوستان خوبم

      اینم امروز نشانه من بود شکرت سپاسگزارتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد مهدی کامیاری گفته:
      مدت عضویت: 830 روز

      سلام خدمت شما عزیز دل پروردگارم

      واقعاً تحسین می‌کنم اینهمه تغییر و پیشرفت رو

      اینهمه شهامت رو

      اینهمه ایمان ، توکل و اعتماد به رب رو

      اینهمه خودباوری ، اعتماد به نفس و عزت نفس رو

      اینهمه انرژی پاک و الهی رو

      امیدوارم همیشه همینطور پیشرفت روی پیشرفت تون بیاد و بیاین برای ما هم بنویسید و باعث تقویت ایمان ما در این مسیر الهی بشین بسیار ممنونم از کامنت زیباتون

      براتون بهترین هارو از پروردگارم آرزو میکنم ایشالله همینجوری روز به روز بالا برید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام و دورود فراوان بر استاد گرامی دانشنمد و پروفسور و دستی از دستان خداوند جناب استاد سید حسین عباس منش

    و سلام و دورود فراوان و مخصوص بر همراه بینظیر و شایسته استاد سرکار خانم بانو مریم شایسته فرشته فرشته ها و فرشته پیام آور سایت و فرشته خالق پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    سلام بر دوستان هم سایتی و همدوره ای

    استاد عزیز اول: عرض قبولی زیارت خدمت مادر و خواهر گرامیتان دارم و امیدوارم همیشه شاد و سلامت و سعادتمند و خوشبخت باشند

    دوم: خدمت شما تبریک عرض میکنم که به یکی دیگر از آرزوهاتون رسیدید و چقدر زیبا این تحقق خواسته و آرزو رو برامون اشتراک گذاشتید

    سوم: تشکر ویژه که با بیان این خواسته خودتون و تحقق خواستتون و رسیدن به آرزوتون، ما رو هم هوشیار کردید و بیدار کردید که منم چنین خواسته و آرزویی دارم که پدرومادرم رو قبل از اینکه از این دنیا بروند به خواستشون برسونم چون منم دستی از دستان خداوند هستم برای تحقق خواسته ها، البته که به قول شما اول باید خودششون تغییر کنند تا به خواستشون برسند.

    رسیدن به خواسته‌ها یک امر مقدس است، وقتی به آرزوها و خواسته هات میرسی خیلی از افراد دور و بر و دیگران رو انگیزه میدهی و مشتاق میکنی برای رسیدن به خواستشون مثل همین کاری که شما با ما کردید استاد عزیز.

    تمام اتفاقات زندگی ما را کانون توجه بوجود می‌اورد.

    ما با افکار و باورهامون توی مدار خاصی قرار میگیرم، که هر مدار اتفاقاتی هست، یکسری مدارها مشکلات هست، یکسری مدارها کمی بهتر است، یکسری مدار اوضاع بهتر میشود، از مدارهای بدترین تا مدارهای عالی و بهشت، مدارها از تاریکی به روشنایی تغییر میکنند، هر چقدر به مدارهای بالاتری مدارهای روشنتر بروی اتفاقات بهتری را تجربه میکنی، نعمتها و ثروتهای بیشتر، همه چیز بهتر میشود

    سپاسگزار خداوند بودن، توجه به نمعمتها، نگاه کردن به مسائل طوری که انرژی بگیریم و تکامل تغییر مدارها رو رعایت کنیم.

    با کنترل ورودی ها، نشنیدن چیزهای نامناسب، کنترل تمرکز، با ایجاد باورهایی که احساس قدرت و ایمان میدهد، احساس توکل، احساس خوب، با این کارها مدارمون رو تغییذ بدهیم به مدار بالاتر و بهتر. باید تمرین کرد.

    حرکت در مسیر درست، حرکت کردن با عشق، با لذت با شادی خسته نشدن و ادامه دادن

    رویاهاتون رو فراموش نکیند، هیچ رویایی اونقدر بزرگ نیست که ما نتوانیم داشته باشیم

    توفق نکردن و حرکت کردن در مسیر درست با توکل به خدا، با ایمان، با احساس خوب

    خوب زندگی کنیم و با این کار جهان را جای بهتری برای زندگی کنیم

    خدیا شکرت خدایا سپاسگزارم به خاطر آگاهی های امروز و این فایل ارزشمند

    گام هفدهم

    2025/01/24

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    علی قادری چاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2057 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام یکتا نگارنده هستی

    آنکه با دو حرف کاف نون هست شدن این هستی را رقم زد

    خدایا شکرت که توفیق توجه به زیباترین آگاهی های جهانت را به بنده می دهی

    کجا می شود اینهمه شراب آگاهی ناب را یکجا سر کشید؟

    برایم شگفت انگیز بود که استاد اینچنین خود به آرزویش رسید و مادرش را هم به آرزویش رساند. دست مریزاد

    تمام خواسته ها دست یافتنی هستند و همیشه هم افرادی هستند که آرزوی تو را زندگی می کنند. این عجیب نیست!!!

    این ذات فراوان جهان واقعا شگفت انگیز است. عجیب تر از آن ذهنیت آلوده به کمبود انسانی است و کفور بودنش!!!

    راستش چند روزی هست که تجربه ی جدیدی در زندگی ام دارم و امیدی جدید جوانه زد، چون اعمالی هماهنگ را با آن خواسته انجام دادم که به رقم خوردن این نتیجه انجامید و چقدر خوب و تکاملی رقم خورد.

    این دقیقا پاسخ درخواست 10 ماه پیش بنده بود وقتی که به تضادی برخورد کردم و گویی خداوند صبور برنامه اش برای رشدم متفاوت بود، اینکه از راهی متناسب با روحیات و خصایص منحصر به فردم مرا رشد می داد و هر بار که عجله داشتم برای پیشرفت گوشم را کشید، یعنی تکامل را نمی خواستم رعایت کنم و با وسوسه و تشویش ذهنی پیش می رفتم گوشم را کشید. که ممنونم بابت این لطفش، اگر اینکار را نمی کرد نمیدانم آیا می توانستم الان اینجا بنویسم یا خیر!!!

    این تجارب بهترم فهماند که هر عملی که از ترس، عجله، نگرانی، استرس و در کل از حس کمبود و بد سرچشمه بگیرد محکوم به شکست است. همین چیزی که استاد بارها در موردش در این فایل صحبت کرد، که در مسیر درست با باورهای درست.

    اصلا این حرف استاد خودش یک دنیا تجربه است. اغلب ما اصلا از این مسیر درست و نادرست آگاه نیستیم، منظورم اینست که رفتارهای ناخودآگاهمان را نمی شناسیم و در موقعیت ها و شرایط بدون اینکه بر اساس این آگاهی ها فکر کنیم، عمل کرده و می بینیم که نتیجه برعکس شده است. چون ظاهر حرف های استاد را با بدون اینکه آنها را برای خودمان درونی و شخصی سازی کنیم و بدون اینکه ریشه های باوری اش را درست پایدار کنیم در زندگی اجرا می کنیم و اغلب نتیجه ی متفاوت می گیریم.

    استاد بارها از هدایت و الهام صحبت می کند و بارها از اینکه آنچه که در این قدم برای من درست است با دیگری متفاوت است صحبت کرده است.

    لذا فکر می کنم که این آگاهی ها معیاری برای ارتباط گرفتن با خدای درون برای ماست و ما باید بر طبق آیه 186 سوره بقره رفتارمان را تنظیم کنیم.

    به نظرم باید بیشتر خودم را متعهد بر رفتار بر این الگو کنم

    برم که اینگونه عمل کنم

    ممنونم استاد بابت این فایل فوق العاده عالی

    الهی شکرت

    الهی شکرت

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    باران و ایوب گفته:
    مدت عضویت: 1622 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    وهمه دوستان

    باران؛

    تغییر مدارها و رسیدن به خواسته ها

    استاد من مدارم تغییر کرده ،مثلا من چند ماه پیش که دوره روانشناسی ثروت 1و شروع کردم دوست داشتم شغل داشته باشم ولی فقط درخواست کردم فرکانسشو به جهان فرستادم بعد چند ماه من ایده فروشگاه اینترنتی اومد ذهنم بهم الهام شد ،منم فروشگاه و تهیه کردم تمام کاراشو انجام دادم ولی نمیدنستم چی بذارم تو فروشگاه م ،بعد وقتی که این پروژه رو شروع کردم یه حس عالی داشتم بهش میدونستم نتیجه میگیرم بهم الهام شد همراه این پروژه برو کار کن رو خودت ،استاد من 3تا دوره رو باهم دارم کار میکنم اول ذهنم مقاومت میکرد نمیشه چندتا باهم کار کنی قلبم میگفت شروع کن من به لطف الله و آموزهاتون شروع کردم از همون اولاش نتایج میومد تا اینکه تقریبا یه هفته پیش کار خونگی شروع کردم اینم از نشونه ها و الهامات بود توجه کردم و خداوشکر دارم نتایج عالی میگیرم تو این مسیر و تکاملو طی میکنم و مدارم تغییر کرده خودم برا خودم پول درمیارم چندین سال همسرم پول بهم میداد الان خودم کار میکنم و این بهترین حس دنیاست برام نمیدونی استاد چقد حالم خوبه خدارشکر و میدونم خدای مهربان مسیر عالی رو در نظر گرفته برام به لطف خدا و آموزهای شما استاد گلم انشالله به مدار بالاترم میرسم و نتایج عالی میگیرم .

    ممنونم ازتون استاد عزیزم و مریم جون

    خدا نگهدار تا گام بعدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    زیبا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 605 روز

    به نام خداوند مهربانم

    سلام

    در ابتدا بگم که من انگار این فایل و اولین بارم بود میشنیدم و حرف های استاد کاملا کاملا برام تازگی داشت

    و اینکه تو تمام فایل ها و تو تمام صحبت های استاد برای رسیدن به خواسته ها میرسم به این کلمات

    سپاسگزاری ، دیدن نکات مثبت ، حرف زدن درباره ی زیبایی ها و توجه بهشون ، و احساس خوب داشتن

    انگار کلید تمام خوشبختی ها ، ثروت و سلامتی و رابطه ی عالی همین کلماته و من مدتی بود دنبال کلید اصلی بودم

    حالا جالبه همیشه هم به این کلمات برخورد میکنم و به خودم یاد اوری میکنم ولی بازم نمیشد

    نمی دونم چه طور بگم ، انگار میدونم چه طور باید به خواستم برسم ولی تو عمل میام و خودمو گول میزنم

    مثلا یکسال بود که من با این کلید اشنا شده بودم و شما کلید خواسته ها رو به من داده بودی ولی بازم وقتی خواهرم زنگ میزد به غیبت هاش گوش میدادم

    بعد به خودم میگفتم خب من که غیبت نکردم ، یا بعضی وقتا میگفتم خب من تونستم طرز فکر خواهرم و عوض کنم و کلی براش صحبت میکردم ، جالبع بازم میدونستم داره انرژیم هدر میره

    واقعا چرا من این طوری بودم اخه

    من همه چیو میدونستم شاهد عملکرد اشتباهم بودم و هستم ولی بازم تکرار میکنم

    یا در برابر همسرم ، مدام میخوام سکوت کنم و چیزی نگم و بزارم فکر کنه حق با اونه ، ولی نمیشه

    تازگیا این سکوت کردن و تبدیل کردم به یه چالش مهم تو زندگیم

    واقعا سکوت کردن خیلی وقتا حیاتیه

    خیلی وقتا هم موفق بودم تو این زمینه

    مثل خانمی که اون روز تو مدرسه شروع کرد به نازیبا گفتن ، تو مدرسه پسرم که رفته بودم دنبالش، مدام غر میزد که چرا بچه های سرویس باید زود تعطیل بشن

    و مدیر و ناظم مدرسه و با خاک یکسان کرد با غرو لند

    حالا منی که یکسال سرویس مدرسع بودم و کاملا سرویسی ها رو درک میکردم ، خودم و مجبور کردم سکوت کنم ، چون واقعا اون زمان حیاتی بود و باعث میشد با کسی که هیچی از قانون نمیدونه بخث کنم و انرژیم کم بشه

    واقعا ای کاش بتونم بیشتر مواقع سکوت کنم

    اره استاد من بعد از یکسال و خورده ای ، انگار تازه دارم درک میکنم درباره نازیبایی حرف زدن یعنی چی

    اصلا شاید پاشنه اشیلی که مدتها دنبالش بودم همینه

    یه موضوع دیگه این که من به شغلی هدایت شدم ( کار بافت کیف ) که در ابتدا خدا به طور معجزه وار برام مشتری شد و خوب پیش میرفتم ولی یهو من به درامد صفر رسیدم

    حالا منی که سپاسگزار بودم و قدرت و به کسی نداده بودم و …. مدام با خودم میگفتم چی شد چرا

    دیروز اتفاقی داشتم شکرگزاری مینوشتم و الان چهار ماهه کار من تعطیل شد و من سپرده بودم به خدا و لذت میبرم از زندگیم

    دخترم گفت مامان یکی از برگه های دفتر و اتفاقی بیار ببینیم چی نوشتی

    وای خدای من

    برگه ی مربوط به مرداد ماه ١۴٠٣ بود که اومد

    من نوشته بودم دقیقا همینو :

    خدایا شکرت که برام مشتری شدی بهم ایده ی بافت دادی

    ولی من یه کار راحت تر از این میخوام ، کاری که اصلا خسته نشم و همش لذت باشه و لذت

    انگار یه لحظه خشکم زد

    من یادم رفته بود که خودم از خدا کار راحت تر خواستم

    بعد ناراحتم که چرا یهو درامدم صفر شد

    و این یه نشونه برام بود که خدایی که این قدر قشنگ با یکیار نوشتن صدای منو شنیده و اون کارو از من گرفته پس براحتی قراره منو به درامد اسون تر و راحت تر برسونه

    و مطمئن تر شدم از مسیرم ، چون چند وقته دیگه به اون خواسته نچسبیدم و راه رسیدنشو سپردم به خدا و سعی میکنم روی خودم کار کنم و از هر لحظه لذت ببرم

    تو این چند ماه هم من به هیچ عنوان کم بود پول نداشتم

    مثلا خدا چنان برکتی به پولی که از همسرم میگیرم داده که من باورم نمیشه

    یا اینکه لباسی که خواستم و به بهترین قیمت برام پیدا شده

    یا ماشینی که از خدا خواسته بودم و همسرم خریده و چون فرصت نداره و همش سر کاره ، من بیشتر از اون ماشین استفاده کردم و لذت بردم

    طلایی که میخواستم و خیلی راحت برام جور کرده و …..

    من تمام اینا رو مدیون باوری هستم که استاد از شما یاد گرفتم و اینه که من باید به راحتی و با لذت پول دربیارم و خرج کنم

    و اصلا موافق کار سخت و خسته کننده نیستم

    و با همین لذت بردنم به خدا فرصت اینو میدم که هر جوری که خودش بلده منو به اون درامد برسونه .

    امروز هم رفته بودم کارواش ، بماند احترام و رفتار کارکنان اونجا با من ، مسئول اونجا کلی کبوتر داشت

    کارواشی که فقط من بودم و کلی کبوتر خوشگل و اهنگ زیبایی که گذاشته بودن

    یه لحظه به خودم اومدم که غرق در لذت بودم با دیدن اون کبوتر ها

    یه حال و هوای عجیبی داشت پر از حس خوب ، سکوت ، ارامش ، صدای کبوتر ها ، افتاب قشنگی که همه جا رو گرفته بود

    به خدا اگه برای کسی تعریف کنم بگم اینها خصوصیات یه کارواش بود ، عمرا باور کنه

    استاد زندگی من اینجوری شده

    از زمانی تصمیم گرفتم کمتر راجع به نازیبایی ها حرف بزنم و حتی ارتباطم و خیلی خیلی محدود کنم با کسی که توجه خوبی نداره

    اون لذتی که این یکسال و خورده ای بردم چندین برابر شده

    از وقتی یاد گرفتم شاد بودنم و لذت برذنم وصل به کسی یا عوامل بیرونی نباشه

    از رفتن به کارواش هم لذت میبرم

    یا وقتی به خدا میگم تو بشو اخر هفته ی لذت بخش من

    منو هدایت میکنه به جاده ای که پر از کوه های قشنگ و پر از برفه و میگه این یه کوچولو از دارایی من ، ببین و لذتشو ببر

    خدایا شکرت برای اینکه بهم یاد دادی از طریق استادم که زندگی خیلی قشنگه و میشه از هر دقیقه و از هر ثانیه لذت برد

    خدایا شکرت برای اینکه اون قدر منو دوست داشتی که به حال خودم وا مگذاشتی و هدایتم کردی به این سایت

    میدونم که هر کسی لایق نیست این حرفا رو بشنوه

    خدایا شکرت که منو لایق کردی.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2983 روز

    بنام تنها فرمانروای قدرتمند جهان هستی، بنام او که هر چه دارم از اوست

    ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده

    در شب ظلمانی ام ،ماه نشانم بده

    سلام به استاد عزیزم به استاد شایسته مهربانم ودوستان بهشتی ام

    خدایا شکرت برای زندگی امروزم

    خدایا شکرت برای روحیه محکم وقوی ام

    خدایا شکرت برای حکمتت

    خدایا شکرت برای آنچه از غیب روزی ام می کنی

    خدایا شکرت که بازهم نفس می کشم وامید دارم که هنوز،هم می توانم برای خودم زندگی کنم

    خدایا شکرت بخاطر رزق بی حسابی که هرروز از بی نهایت طریق وارد زندگی ام می کنی

    خدایا شکرت که هر لحظه در کنارمی واز من حمایت می کنی

    خدایا شکرت بخاطر نعمتهایی که از فضلت به من عطا کردی

    چگونه وارد مدار خواسته ام شوم

    برای رسیدن به خواسته ام باید یکسری تغییرات در خودم، رفتارم ،شخصیتم ،شرایطم ایجاد کنم

    من‌باور دارم با رسیدن من به خواسته هام به گسترش جهان کمک میکنم ورسیدن به خواسته ها، یک امر مقدسه است

    وقتی من به خواسته هام ورویاهام می رسم افراد زیادی را تحت تاثیر قرار میدم

    ومهم است به همان اندازه که ورودیهای مناسب به ذهنم می‌دهم ودر شرایط ناجالب ذهنم را کنترل میکنم مهم هست که باورهای نامحدود ونامناسبی که در بعضی زمینه ها دارم در ذهنم کمرنگ کنم ،مهم هست که بعضی از رفتارها را نداشته باشم ،بعضی کارها را انجام ندهم وبعضی اشتباهات را نداشته باشم

    تمام اتفاقات زندگی من ازکانون توجه ام وباورهای من بوجود میاد که با همان باورها وافکارم در مدار ی مطابق با آنها قرار میگیرم که درجه به درجه این مدارها از تاریکی به روشنایی تغییر می کند که هرچه به مدار بالاتر بروم نعمتهای بیشتر ،آرامش بیشتر ،ثروت‌های بیشتر ،سلامتی ،آرامش ،…را تجربه می کنم یعنی در همه زمینه ها پیشرفت می کنم ودر آن مدار همه چی ساده تر وراحت تر است

    وکاری که من باید انجام بدهم این است که با افکارم ،باورهام ،با نگاه کردن به زیبایی ها وتحسین آنها ،چیزهایی که به من احساس بهتری بدهد ،با سپاسگزاری بیشتر ،با تغییر زاویه نگاهم به مسائل ومشکلات که از آن انرژی بگیرم به احساس بهتری برسم ،از این طریق میتونم وارد مدار بالاتر بشوم

    وباید حواسم باشد که یک شبه مدارها تغییر نمی کند ودر هر مداری باید تکاملم را طی کنم وهر بار کم کم مدارم یه ذره یه ذره بالاتر میره ولی وقتی چند سال اینکار را انجام بدهم زمین تا آسمان همه چیز تغییر می کند

    ذهن من در هرلحظه در حال ارسال فرکانس به جهان هستی است وجهان هستی اتفاقات، شرایط،آدمها وایده هایی بر پایه واساس همان را به زندگی من بر می‌گرداند

    این جهان کوه هست وفعل ما ندا

    سوی ما آید نداها را صدا

    واین اتفاقات وشرایط بر اساس مداری که در آن قرار می گیرم وارد زندگی ام می‌شود که اگر من ورودیهای ذهنم را کنترل کرده باشم وچیزهای نامناسب را نشنوم ودر موردش صحبت نکنم ،با ایجاد باورهایی که به من احساس قدرت وایمان بدهد ،باتمرکزم برروی زیبایی ها وسپاسگزاری بابت نعمت‌ها وداشته هام ،می توانم مدارم را به سمت روشنایی بیشتر تغییر بدهم هرچند که در ابتدا ذهنم مقاومت میکند وتغییر را دوست ندارد ولی من باید ادامه بدهم وروی خودم کار کنم تا بتونم افسار ذهنم را دردست بگیرم وبه این طریق رویاها به حقیقت می پیوندد

    هیچ رویایی نیست که آنقدر بزرگ باشد که من نتونم داشته باشم ,

    خیلی مواقعه ما رویاهامون را فراموش کردیم چون باور نداشتیم که میتونیم به آن رویاها برسیم وکامل از مدار آن خواسته خارج شدیم ولی وقتی می‌بینیم یک نفر با دست خالی وشرایط بد موفق شده به خیلی از خواسته ها برسد باور می‌کنیم که می شود

    یک آدم کاملا معمولی با یکسری توانایی‌های کاملا معمولی موفق شده به خواسته هایی برسد که افراد تو رویاهاشون هم ندارند ،آن فرد به من می گوید که می‌شود ومیسرش هم مشخص هست فقط کافیه که من باور کنم که می‌شود واجازه ندهم شرایط فعلی ام ،مسائلی که الان هست مرا تسلیم کند ومرا از اهدافم دور کند باید بتونم رویاهام را در ذهنم نگه دارم ،وآنها را تغذیه کنم وبه آنها بال وپر بدهم ،باید بتونم خدارا باور کنم وبتوانم از تواناییهایم استفاده کنم فقط باید من در مسیر درست حرکت کنم ونیاز به دویدن وانجام کارهای سخت فیزیکی نیست اگر من تا ابد در مسیر نادرست بدوم هرروز از مسیر خواسته هام واز مدارهای بالاتر دورتر میشوم وبه ضرر خود عمل می کنم ،

    من باید در یک نقطه توقف کنم فکر کنم وباورهام را درست کنم وبعد در مسیر درست حرکت کنم نه اینکه فقط بدوم ،وقتی من در مسیر درست،در مسیر علائقم باعشق حرکت کنم واین حرکتم با شادی ولذت همراه باشد هیچ وقت خسته ومأیوس نمی شم

    وقتی قانون را درک کنم ومتوجه بشم که چی رو در زندگیم دوست دارم، چه توانایی‌هایی دارم ،چه خواسته هایی دارم ،چه مسیری را دوست دارم طی کنم وباعشق وارد آن مسیر میشم با باورهای درست ،با توکل ،با ایمان آنوقت مسیره خودش لذته ،خودش نتیجه هست

    هرگز رویاهام را فراموش نکنم در مسیر درست با توکل،ایمان ،با احساس خوب ،باورهای خوب حرکت کنم

    فایلها را بارها وبارها گوش کنم تامتوجه بشم مسیر درست کدومه چون ذهن من در ابتدا مقا ومت می کند وبا هر بار گوش دادن این آگاهیها فرکانس من ،مدار من تغییر می کند که در مدارهای بالاتر این آگاهیها را جور دیگه ای درک میکنم چون فرکانس من تغییر کرده ،هر آرزویی که باشد چه مادی وثروت چه معنوی وسلامتی، اگر در مسیر درست حرکت کنم خیلی زود به آن آرزوم می رسم

    از همان لحظه که شروع به کار کردن روی خودمون کنیم به خیلی از خواسته هامون می رسیم وهمه چیزهای زندگی ما تغییر می کند وهر چه بیشتر روی خودمون کار کنیم اتفاقات قشنگ تر وزیباتری رخ می دهد واین مسیر انتهایی ندارد وتا زنده ایم باید حرکت کنیم ،توقف در دنیای مادی اصلا معنایی ندارد همه چیز در حال حرکت است اگر روی خودم کار کنم میرم بالا وبالاترواگر روی خودم کار نکنم پایین میرم یعنی یا در حال صعودیم یا سقوط

    ما با خوب زندگی کردن ولذت بردن می تونیم جهان را جای بهتری برای زندگی کردن کنیم

    خدایا شکرت……شکرت…..شکرت

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1765 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    وقتی ما به خواسته هامون میرسیم جهان پیشرفت میکنه

    رسیدن به خواسته ها یک امر مقدسه

    وقتی من به خواسته هام و رویا هام میرسم یه عالمه آدم را تحت تاثیر قرار میدهم

    همسر، فرزند، دوست ، همکار ، جهان

    وقتی من به خواسته ام میرسم یه عالمه آدم می یاد سر کار

    برای اینکه به خواسته هایم برسم یک سری کارها را باید انجام دهم یک سری کارها را نباید انجام دهم

    یک سری توجهات را باید نداشته باشیم

    واقعا باید ورودی هامون را کنترل کنیم

    تمام اتفاقات زندگی ما را کانون توجهمون و باورهامون بوجود می یاره

    سوره فوق العاده لیل فوق العاده است که بعد از کامنتم میرم دوباره قدم چهارم جلسه 7را از اول گوش کنم

    من باید بیام با توجه کردن به زیبایی ها و چیزهایی که به من احساس بهتری میدهد با سپاسگزاری کردن با یاد آوری نعمتهایم با نگاه کردن به هر مسئله ای از زاویه ی بهتر مدارم را بیارم بالاتر با کنترل ورودی ها با نشنیدن چیزهای ناخواسته با ایجاد باورهایی که به من احساس توکل و امید میدهد

    هیچ رویایی آنقدر بزرگ نیست که نتوانیم داشته باشیمش

    استاد از شما تشکر میکنم که اینقدر با عشق به ما میگین که من صادقاته ترین روش را بهتون دارم میگم که به خواسته هاتون برسید و باور کنید که میشود

    استاد عزیزم من با تمام وجودم باور میکنم و امید دارم

    من نمیگذارم وضعیت امروزم من و تسخیر کنه و دوباره باورهای محدود کننده را برام لیست کنه. خدایا من میخواهم در مسیر درست حرکت کنم.خدایا من میخواهم با باورهای درست در مسیر درست و با لذت حرکت کنم

    سعی میکنم در کامنت هایم نکات مهم را بنویسم که داشته باشم و هر وقت خواستم بیام ببینمشون و برام یاد آوری بشه.

    خدایا بابت این فایل ارزشمند سپاسگزارم

    استاد خیلی از شما سپاسگزارم

    خدایا یاری ام کن تا در مسیر درست باشم و همیشه ثابت قدم باشم

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    سیما گفته:
    مدت عضویت: 3538 روز

    به نام خدا

    خدایاهرآنچه دارم ازآن توست.

    خدایاتنهاتورامی پرستم وتنهاازتویاری میجویم.مارابه راه راست هدایت فرما.راه کسانی که به آنهانعمت داده ای

    سلام‌به استادعزیزم وخانم شایسته مهربون ودوستان باصفا که کامنتهای عالی مینویسن.

    منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

    منم‌که دیده نیالوده ام به بددیدن

    وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیم

    که درطریقت‌ماکافریست رنجیدن

    نمیدونم چراهمین الان این شعربه‌ذهنم رسید..اماچون گفته شدنوشتم.

    این فایل چندسال پیش یعنی دقیقاهمون زمانی که ضبط شدروی سایت قرارگرفت ومن چندین باردیده بودمش.امانمیدونم چرا کامنتهای قبلی مربوط به‌همون زمان‌روش نیست.⁦.مهم اینه که پرازآگاهیه وقراره ماروبه‌مداربالاترببره^⁩

    چیزی که ازمطالب این فایل برام بولدشداین بودکه مادراستادبااینکه طبق گفته های استادازشرایط زندگیشون، اصلاشرایط سفرمکه رونداشتن امااین آرزورودرخودشون نکشتن.بااینکه درشرایطی زندگی میکردن که میدونستن این آرزوخیلی دورازدسترسه امااینقدراین خواسته قوی بود که بهش فکرمیکردن وهمیشه گوشه ذهنشون بودوبالاخره هم جهان کارخودش روکردوابروبادومه وخورشبدوفلک دست به کارشدن تابنده امیدوارخدا وبه آرزوش برسونن.

    واین برای من درس داشت .خیلی درس داشت.اینکه خواسته هامون روباشرایط فعلیمون مقایسه‌نکنیم واونا رونکشیم . به قول استاد:هرخواسته ای که به ذهنمون میرسه حتما قابلیت اجابت شدن روداشته وبه راحتی خواسته هامون روکنار نذاریم .چون خداوندهمه چیز میشود همه کس را

    به شرط اعتقاد

    به شرط پاکی دل

    به شرط طهارت روح

    به شرط پرهیزازمعامله باابلیس

    یه خاطره درموردیکی ازاقواممو.ن یادم اومد. نمیدونم این بنده خداچقدرآرزوی زیارت خانه خداروداشته. ایشون استاددانشگاهه وچندین سال پیش دقیقا درزمان حج تمتع به سمیناری چندروزه درکشورعربستان وشهرجده دعوت شدوچون همزمان بامناسک حج بودایشون تونست درمراسم عرفه وقربان شرکت کنه وخانه خداروزیارت کنه وبدون هیچ هزینه ثبت نام وسفرو….وباهزینه دولت کاملاغیرمنتظره مشرف بشه به خانه خدا.اینهاهمه کارخداونده که این همزمانیهاروبه این زیبایی رقم بزنه .مابنده چنین خدایی هستیم .کافیه بندگیش روکنیم .اماامان ازاین ذهن فر اموشکارکه رام کردنش خیلی انرژی نیازداره.

    تبریک میگم به استادعزیزبه خاطراین حرکت قشنگ که مادرشون روبه آرزوشون رسوندن وازخدامیخوام که کمک‌کنه درراه راست ثابت قدم بمونیم.

    سپاسگذارم استادعزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    م امیری گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    بنام خدا

    با سپاس از استادِ جان و مریم نازنین

    این کامنت رو در حالی می‌نویسم که رد پایی باشه بر مداری که هستم

    این فایل رو زمانی گوش دادم که دیشبش، شب سخت و خیلی سخت رو گذروندم

    دیروز بعد از بارها و بارها بالااورن سخت، سردرد بی وقفه

    ساعت 11 شب راهی بیمارستان شدم و دکتر گفت که میگرن هست و آمپول و…

    اما در تمام اون لحظاتی که درد داشتم بخدا میگفتم بهم بگو چرا این درد رو دارم تجربه میکنم

    بهم یه نشونه بده

    علت این درد رو بگو

    چون قهوه زیاد خوردم؟

    چون قانون سلامتی رو ناقص عمل میکنم؟

    چون بی خوابی زیاد دارم؟

    بگو چرا خدا….

    متوجه شدم من خواسته ای دارم که چون تو ذهنم بسیار دور از دسترس میبینمش

    خواسته ای دارم که خودم رو لایق نمیدونم

    باعث شد من هر چقدر در طول روز برای آزمون استخدامی میخونم ذهنم و وجودم نمیتونه بخودش حق بده که آقاجان کافیه

    تو لایقش هستی

    و شب رو کم می‌خوابم که باز بیشتر بخونم

    که بسا خودم رو لایق بدنم که بابا منم قبول میشم

    …..

    استاد تو فایلشون گفتن هیچ رویایی اونقدر بزرگ نیس که برآورده نشه

    البته این بسته به اون احساس لیاقت فرد داره

    کی اون حس رو میده به ما؟

    خودمون

    کی اون احساس رو‌نمیده و میگه تو لایق نیستی؟

    متاسفانه باز هم خودمون

    من این شب ها، اینگونه زجر کشیدن ها رو تجربه میکنم در حالیکه در کنار من افرادی هستن که در طی 1 ماه فقط ساعت بیکاری شون درس خوندن ولی به خواستشون رسیدن، چرا؟

    چون خودشون به خودشون حق میدن

    خودشون خودشون رو لایق می‌دونن

    همه بحث ها به خودِ ما برمیگرده

    هیچ کس اون بیرون نیس

    استاد گفت باید بیفتی تو مسیر درست خواسته ات

    با دویدن هیچیییییییی درست نمیشه

    و من این جمله دومی رو بارررررررها تو زندگی تو زمینه های مختلف تجربه کردم

    بارهای باررررررر

    ولی دویدنم همراه با باورهای غلط، ترس و استرس و نگرانی بود

    خیلی دویدم گاها بی هدف، گاهی چون ملت میدویدن منم میدویدم که عقب نمونم، گاهی چون اشاره میکردن که ضرر ندارد تو هم بدو…..

    اینها فقط 4 جمله اس و من سالها رو باختم بخاطر دویدن های بی هدف، بی مقصد، بدونِ چرایی و با احساس بد

    خیلی وقتا تو زندگی به بقچه ام نگاه کردم دیدم همی دارم و هیچی ندارم که صد البته دلایل اش تو دوره احساس لیاقت برام باز شد

    این داستان بقچه ام رو با یه مثال بازترش میکنم

    یادمه دبیرستانی که بودیم نزدیکای عید می‌رفتیم یه شهر تفریحی اطرافمان که خانما به قصد خرید میرفتن

    خواهرم و دختر خاله امم میرفتن

    یه بار خواهرم کلیییی خرید کرد و وقتی برگشت، داداشم بهش گفت چیزایی که خریدی رو بیار نگاه کنیم

    آورد: کارت پستال، چندتا زنجیر رنگارنگ، تی شرت راحتی و جا سورمه ای، کاسه قشنگ و….

    شبش بابام گفت بریم تولد فلانی

    خواهر گفت من که لباس ندارم

    پدرم گفت همین هفته کلی پول دادم

    برو ««هرچی با پولت خریدی رو بپوش»»»

    اینجا بود که بقچه خواهرم همه چی داشت ولی هیچی هم نداشت

    استاد میگه فاصله تو با خواسته هاتُ فقط احساس خوب پُر می‌کنه

    و من اون دفعاتی که فقط میدویدم خبری از احساس خوب نبود….

    استاد جان ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: