سوال
استاد عباسمنش تأکید دارد که موفقیت و ثروت حاصل فعالیت در کار مورد علاقهات با باورهای قدرتمند کننده است. اما مسئله اصلی من این است که هنوز نتوانسته ام علاقه ام را پیدا کنم.
نمی دانم رسالتم چیست و چگونه می توانم عشق و علاقه ام را پیدا کنم و با انجام آن کار به موفقیت برسم؟
هر کاری که به انجامش فکر می کنم، می ترسم که علاقه ام نباشد و فقط وقتم را هدر داده باشم و حتی نکند مرا از هدفم هم دور سازد!
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش
موضوع این است که ما به دنیا آمدیم تا جهان را تجربه کنیم،
ما به دنیا آمده ایم تا با مواجه شدن با تجارب گوناگون، وجودمان را در همه ابعاد رشد دهیم.
ما به دنیا آمده ایم تا با چالش ها مواجه شویم و با حل آنها، تجربه جدیدی از توانایی حل مسئله را زندگی کنیم.
ما به دنیا آمده ایم با با حل مسائل، خودمان و توانایی هامان را بیشتر کشف کنیم.
پس موضوعی بسیار عمیق تر از کشف علائق، وجود دارد و آن” حرکت برای امتحان ناشناخته ها” و ” مواجه شدن با چالش های جدید” است. زیرا تجربه هر کدام از این ناشناخته ها، موجب کشف بخشِ دیگری از توانمندی ها و علائق مان می شود که از آن بی خبر بودیم و تازه با اطلاع از آن است که درباره آنچه میخواهیم، به وضوح بیشتری میرسیم و قدم بعدی برایمان مشخص میشود و ما را به سمت تجربهی بعدی میبرد که بخشی از مسیر رشد ظرف وجودمان است.
در واقع موضوع انجام دادن یک کار خاص، استثنایی و قابل توجه به عنوان رسالت نیست، موضوع رشد ظرف وجودت بوسیلهی تجربه کردن است. آنهم نه یک تجربه خاص و دهان پر کن، بلکه فرایندی از تجربه کردن های قدم به قدم در مسیر علاقهات است که آرام آرام ظرف وجودت را رشد میدهد و آمادهی تجربهی مرحلهای جدّی تر مینماید.
منظور از علاقه هم، همان موضوعاتی است که همین حالا و در این لحظه علاقهمند به تجربه شان هستی. فارغ از اینکه آن علائق چقدر در نگاه جامعه مهم است. زیرا مشکل اصلی افراد زیادی در پیدا نکردن علائقشان، نداشتن عزت نفس است. آنها بیشتر از آنکه به دنبال شناخت علائقشان و تجربهی آن باشند، بیشتر به دنبال پیدا کردن علائقی هستند که مورد تأیید آدمهای مهم زندگیشان است. پس هر فردی به راحتی قادر به شناسایی علائقش میشود وقتی به اندازهای عزت نفساش را بسازد که از حرف مردم رها شود و محتاج تأییدشدن توسط دیگران نباشد.
به عبارت دیگر، باورهای قدرتمندکننده ساختن درباره علائقات، فقط از ساختن عزت نفسات و نگاهی که به آن علائق داری شروع میشود و سپس قدم به قدم، هم به تو لذت میدهد و هم ثروت. به همین دلیل است که استاد عباسمنش تا این حدّ بر ساختن عزت نفس تأکید دارد، آن را مهمترین عامل موفقیت میداند. بارها شاهد این موضوع در زندگی شخصی ایشان بوده ام که قبل از پرداختن به هر هدفی، اول روی پرورش عزت نفس خود دربارهی آن موضوع را در اولویت قرار داده است.
برگردیم به موضوع رسالت:
این جهان مادی، فقط برای تجربه و امتحان توانایی مان و به یاد آوردن و کشف آنها ساخته شده است. زیرا ما با توانایی های نامحدودی به دنیا آمده ایم که به خاطر تجربه کردن این جهان مادی، در وجودمان نهادینه شدن است. اما تک تک این توانایی ها وقتی به خدمت مان در می آید که در دل ناشناخته ها حرکت می کنیم. ماجراهای جدید را امتحان می کنیم و سپس قدم به قدم هدایت می شویم.
اساس جهان بر هدایت استوار است. وعدهی خداوند انا علینا للهدی است و هر فردی به محض آماده شدن برای قدم برداشتن، در آن مسیر هدایت می شود.
همانگونه که یک دانه به محض اینکه در معرض خاک و آب و نور مناسب قرار می گیرد، به سمت رشد، به سمت روشنایی و به سمت درخت شدن و به ثمر نشستن هدایت می شود، ما نیز به محض اینکه تصمیم می گیریم دامنه تجارب مان را وسیع تر نموده و ناشناخته هایی را تجربه کنیم که از حرکت به سمت شان ترس داریم، هدایت می شویم.
هرگز اینگونه نیست یک گوشه بنشینی و به وسیله فکر کردن، رسالت یا علاقه ات را بیابی، بلکه در مسیر قدم هایی که بر می داری و تجاربی که کسب می کنی و مسائلی که با آنها برخورد و حل می کنی، وضوح بیشتری از خودت و آنچه می خواهی و عاشقش هستی، پیدا می کنی.
اولین قدم این است که موضوع “هدایت” را درک کنی. جهان و همه ی آنچه در آن است، در حال هدایت است. همه آدمها در هر لحظه در حال هدایت اند اما سهم آنها از این هدایت، به اندازه باورهای شان است. به اندازه هماهنگ شدن با سیستم هدایت گر جهان است.
به اندازه درک قوانین این سیستم و هماهنگ شدن با آن قوانین است تا بتوانند باورهایی را بسازند که سبب هدایت شان می شود.
در دنیایی که نه گذشته را می شناسد و نه آینده را و سیستم آن فقط زمان “اکنون” را می شناسد و فقط “با فرکانس های غالب لحظه اکنون” کار می کند، هرگز چنین چیزی با عنوان”یک ماموریت و رسالت از قبل مشخص شده برای شما” وجود ندارد که حالا بخواهی آن را پیدا و سپس به خوشبختی برسی.
رسالت ما در هر لحظه کشف و درک بیشتر جهان و سیستمی مقرر بر آن است تا به کمک هماهنگی با آنها، از نعمت های بیشتری که به قول قرآن مسخر ما شده، بهره ببریم و این کار فقط با ورود به دل تجارب ناشناخته هایمان صورت می گیرد.
رسالت ما در هر لحظه کشف بیشتر خودمان است که آنهم فقط با تجربه موضوعات مورد علاقهمان-هرچقدر ریز و کوچک و از نظر دیگران بی اهمیت- صورت میگیرد.
رسالت ما دریافت هدایت و الهاماتی است که در هر لحظه به شکل نشانه های مشخص به سمت مان می آید. رسالت ما تشخیص این نشانه ها و جدیت در عمل به آنهاست تا قدم به قدم هدایت شویم.
همه ما به نیروی هدایت گری متصل هستیم که با آن به دنیا آمده ایم. حضور ما در این جهان، بخشی از آن هدایت است. ما برگی در باد نیستیم.
رسالت هر کدام از ما در هر لحظه برداشتن قدمی است که در لحظه اکنون پیش روی مان قرار دارد.
ممکن است پختن یک غذای جدید باشد، یا دوختن یک لباس به شیوه ای جدید یا کشیدن یک نقاشی یا تمرین شوت زدن به توپ به شیوه ای خاص یا کم کردن وزن یا تجربه یک شغل جدید یا ایجاد یک تغییر کوچک در کسب و کار کنونی یا داشتن سفری کوتاه، خواندن یک کتاب جدید، آموختن یک زبان جدید، مهاجرت به یک شهر یا کشور جدید،
یا حتی ممکن است رسالت شما در این لحظه انجام ندادن یک کار یا ترک عادت هایی باشد که تنها پس از ترک شان، به قدم بعدی هدایت می شوی.
و تنها پس از برداشتن آن قدم، خیلی چیزها درون ما تغییر می کند و در غیر اینصورت ما در همان قدم متوقف مانده و درون چرخه ای از اتفاقات تکراری و روزمره قرار می گیریم تا زمانی که آن قدم را برداریم برداشتن هر قدم ما را بیشتر رشد می دهد و آدم توانمند تری از ما می سازد که هیچ ربطی به نسخه قبلی اش ندارد. زیرا در هر قدم توانایی هایی را در وجودمان کشف می کنیم که از آن مطلع نبودیم.
زیرا برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و ایمان مان را برای انجام کارهایی رشد می دهد که هیچ شناختی درباره شان نداریم
زیرا برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و باور ما را برای حل هر مسئله ای رشد می دهد که ممکن است در قدم های بعدی با آن مواجه شویم.
برداشتن هر قدم ظرف وجودمان را برای دریافت قدم های بزرگتر و مهم تری آماده می سازد، توانایی حل مسائل را به ما می آموزد، ما را برای ورود به دل ترس ها و ناشناخته ها جسورتر می سازد و دامنه تجارب مان را گسترش می دهد.
رسالت همه ما تجربه نعمت های متنوعی است که در این جهان آفریده شده. زندگی یک مسیر زیباست که به وسیله همین قدم ها باید طی شود و هر قدم ما را رشد می دهد و از ما انسان بهتر و شادتری می سازد.
با برداشتن هر قدم در مسیر تجربه خودت و ناشناخته های زندگی ات، بخش تازه ای از توانایی های وجودت کشف می شود که تا قبل از آن هرگز فرصت ظهور نیافته بود. به همین دلیل، به محض برداشتن اولین قدم در مسیر تغییر، شخص دیگری با توانایی های دیگری می شوی، که متفاوت از آدم قبلی است.
رسالت و هدفی که مدام به دنبالش هستی، از مسیر تجربه موقعیت ها، شرایط و کارهایی می گذرد که هر بار با دیدن یک نشانه شروع و به وسیله حرکت برای عمل به آن نشانه، ادامه می یابد.
علاقه ای که به دنبالش هستی، در مسیر تجربه ناشناخته هایی کشف می شود که با آنها مواجه می شوی.
ممکن است ایده ای به ذهنت برسد و انجامش دهی که دوستش داشته باشی و آن را به عنوان هدفت انتخاب کنی.
یعنی ممکن است خیلی زود وارد کسب و کاری شوی که دوستش داری و آن را رسالت ات بدانی، یا ممکن است یک پله باشد برای هدایت تو به مسیر علائقت.
ممکن است هر کسب و کاری که واردش می شوی، هر هدفی که الان انتخاب نموده ای، انجام هر کار موقتی ای که اکنون در حال انجامش هستی، یک پله باشد و یک پل برای اینکه تو را به مسیر بعدی و مسیر بعدی وصل کند
پس راهش نشستن و منتظر ماندن نیست، بلکه راهش این است که شروع کنی و از دل تضادها، خواسته هایت را با وضوح بیشتری بشناسی.
تغییراتی که لازم است در رفتار، نحوه نگرش و شیوه زندگی ات ایجاد شود را ایجاد نمایی.
اگر انگیزاننده ای در این باره می خواهی، جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی 1، بهترین انگیزاننده شما برای برداشتن قدم اول است. از این جلسه به عنوان غذای مورد نیاز برای تغذیه انگیزه ات کمک بگیر تا موفق به برداشتن مهم ترین قدم، یعنی قدم اولی شوی.
آموزش های این جلسه، قوانین مهمی را به یادت می آورد و شور و اشتیاق حرکت کردن و به استقبال ناشناخته های زندگی رفتن را در وجودت زنده می کند.
برداشتن قدم اول مثل حرکت دادن یک چرخ بزرگ است که نزدیک یک سراشیبی قرار دارد. اگر در شروع کار تمام توان و قوای خود را صرف هُل دادن آن چرخ نمایی و او را تا سراشیبی حرکت دهی، آنوقت راه می افتد و به راحتی مسیرش را می پیماید.
جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی 1، حکم همان نیروی اولیه ای را دارد که به چرخ اهداف و خواسته هایت وارد می کنی و سپس همه چیز خود به خود، هدیت وار پیش می رود و قدم به قدم تو را به مسیری هدایت می کند که الان هیچ ایده ای برایش نداری. فقط کافی است شروع کنی. فقط کافی است قدم اول را برداری.
زیرا همه اهداف خوب اند. فقط باید یک هدف داشته باشی. باید خود را مشغول انجام یک کار نمایی، باید دست روی دست نگذاری و بی کار نمانی. زیرا کمترین فایده ی انجام این کارها این است که درباره خواسته هایت به وضوح بیشتری می رسی.
پس نباید نگران باشی و بگویی می ترسم وارد این هدف شوم و بعد ببینم که این هدف و رسالتم نبوده است.
یعنی انجام هر کدام از این قدم ها را وقت تلف کردن ندان، بلکه آن را مانند حلقه های زنجیری ببین که با حذف هر کدام از آن حلقه ها، زنجیر پاره می شود. یعنی همه این قدم ها به اندازه آن قدم آخر که مقصد است، مهم است.
یادت باشد، اگر به ایده هایی که برای انجام داری با شک و تردید نگاه کنی، اگر به جای اقدام برای جدی گرفتن آن نشانه ها یا تجربه آن شغل یا حرفه ای خاص، مرتباً درگیر این شک و تردیدها باشی که:
آیا به این کار علاقه دارم یا نه؟
آیا این کار به صلاحم هست یا نه؟
آیا این کار مرا از هدفم دور می کند یا نه؟!
شیطان ذهنت، سریعتر از آنچه فکرش را بکنی، دست به کار شده و آنقدر آن نشانه ها یا ایده های الهام شده را غیر منطقی، غیر عاقلانه و غیر عملی جلوه می دهد که برای همیشه قید برداشتن همان قدم یا تجربه موضوعی را می زنی که شروعی برای هدایت ات بوده تا جریانی از نعمت ها و برکت ها را وارد زندگی ات نماید.
اگر مدام خود را در شک و تردید یافتن رسالت ات قرار دهی، سالها به همین شکل می گذرد. سپس وقتی به خودت نگاه می کنی، می بینی هیچ کاری انجام نداده ای، هیچ راهی را نرفته ای، هیچ تصمیمی نگرفته ای و همچنان درگیر یافتن کار مورد علاقه ات هستی!
بنابراین، تنها کاری که باید انجام دهی، این است که همزمان که روی باورهایت، خصوصاً عزت نفس ات کار می کنی تا جسارت بیشتری برای حرکت ایجاد نمایی، اولین قدم ها را نیز برداری.
و همزمان که قدم کنونی ات را بر می داری، باید باورهای قدرتمند کننده تری بسازی تا بتوانی بیشتر از نیروی هدایت گر درونت بهره ببری و به مسیرهای بهتری هدایت شوی.
زیرا تو در هر لحظه نتیجه فرکانس های خود را دریافت می کنی. هرچه باورهای قدرتمند کننده تری بسازی، قطعا مسیری که به آن هدایت می شوی، ایده هایی که به تو الهام می شود، شرایطی که با آن مواجه می شوی، آدمهایی که با آنها در ارتباط خواهی بود، فرصت هایی که پیش رویت قرار داده می شود، با کیفیت تر خواهد بود.
بنابراین چند نکته اساسی را باید خیلی جدی کار کنی:
اولاً این نیرویی هدایت گر را یک سیستم ببین که قوانینی دارد و تنها به اندازه ای که با قوانین این سیستم هماهنگ می شوی، به همان اندازه نیز هدایت می شوی.
یعنی حتی خداوند هم نمی داند که دقیقاً انجام چه کاری برای شما جواب می دهد و چه کاری جواب نمی دهد یا کدام هدف برایت خوب است یا نیست، بلکه خداوند قوانینی دارد که می گوید اگر بر اساس این قوانین عمل کنی، قطعا این نتیجه مشخص را میگیری.
اگر این فرکانس مشخص را ارسال کنی، این هدایت مشخص را دریافت می کنی. حال می خواهی پیامبر خدا باشی یا یک فرد معمولی. در هر صورت سیستم برای همه به این شکل مشخص کار می کند.
اگر می خواهی قوانین این سیستم را بشناسی، باید بگویم، تمام آموزش های دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها ،مفصلا این قوانین را توضیح و آموزش داده است که می توانی از این دوره به عنوان مبانی شناخت قوانین خداوند و هماهنگ شدن با آن قوانین، کمک بگیری.
بنابراین مهم ترین چیزی که کیفیت مسیر تو را تعیین می کند، باورهایی است که داری و فرکانس هایی است که در هر لحظه ارسال می کنی.
بنابراین، مسئلهی «پیدا کردن رسالت من»، مسئلهی شناختن خودت، تشخیص ویژگیهای رفتاری ات، نقاط قوت و ضعفات و علائقات است. کاری که با تصمیم گرفتن و سپس تجربه کردن به آن دست پیدا میکنی. منظورم گرفتن یک تصمیم خاص نیست، بلکه سلسلهای از تصمیمات که قدم به قدم تو را به خودت میشناساند و با قطع شاخ و برگهای اضافی از افکارت، تو را به مسیر سبک شخصیات هدایت میکند. موضوع مهمی که جلسه هفتم از دوره عزت نفس، با جزئیات به آن پرداخته و راهکارها و تمریناتی دقیق و کاربردی دارد تا بتوانی اول از همه، قدرت تصمیم گیری را در وجودت پرورش دهی. زیرا لازمهی رسیدن به شناخت درباره خودت، ایجاد توانایی تصمیم گیری و اجرای آن تصمیمات است.
بنابراین برای شناختن رسالتات یا بهتر است بگویم، شناختن سبک شخصیات، قدم اول را با پرورش عزت نفسات آغاز کن. زیرا تنها عاملی که به تو قدرت میدهد تا علائق و سبک خودت را زندگی کنی، فارغ از اینکه دیگرانی که برایت مهم هستند چه علائقی دارند یا چه نگاهی به علائق تو دارند، عامل عرت نفس است.
- در قدم اول، تمرکز خود را بر پرورش عزت نفس ات بگذار. زیرا:
خیلی مهم است که چه نگاه و باورهایی درباره خودت داری
چقدر درباره داشتن ثروتها و نعمتهایی که خداوند مسخر ما نموده، احساس لیاقت داری.
چقدر قادر به گرفت تصمیم های اساسی و اجرای بلافاصله آنها هستی.
همه اینها بسیار بسیار اساسی است و توانایی شما در این باره به اندازه عزت نفسی است که ساخته ای.
- قدم بعدی این است که به عنوان اقدامی عملی در این مسیر، با عزت نفس و اعتماد به خودت و تواناییهایت، خواستهای را انتخاب کن و برایش قدمهایی عملی بردار. از خواستهای کار را شروع کن که با امکانات آن لحظهات قابل اجراست. و موضوع مهمتر این است که:
- موفقیت حاصل رسیدن به یک خواستهی بسیار بزرگ و خاص نیست، بلکه موفقیت حاصل قدمهای عملی و پیوسته است که در مسیر خواستههایت برمیداری. زیرا با رسیدن به هر خواسته-هرچند کوچک- ظرف وجودت رشد میکند و تو را آمادهی داشتنِ خواستهای کمی بزرگتر و قدم برداشتن برای تحققاش میکند.
پیشنهاد میکنم، برای ماندن در این مسیر و زنده نگه داشتن انگیزههایت برای ادامه دادن، قدم برداشتن و خواستهها را یکی پس از دیگری محقق کردن، از آگاهیهای جلسات دوره عزت نفس کمک بگیر. این دوره مثل یک قطب نما، مسیر همجهت با خواستههایت را به تو نشان میدهد و انگیزههایت را برای پیمودن این مسیر، تقویت میکند.
به نام خداوند غفور و رحیمم
سلام به خانم شایسته عزیز✨ که زحمت نوشتن این راهکارهای ارزشمند رو کشیدن، تحسینتون میکنم و برای شما و استاد گلم🌷، بهترینها رو آرزو میکنم.
این مقاله فوقالعاده بود، راستش من اولین باره که توی این بخش دارم کامنت میذارم، خدا رو شکر میکنم که دارم آروم آروم هدایت میشم و به ایدههایی که بهم میشه عمل میکنم، من هم مثل خیلی از دوستان فکر میکردم که رسالت من چیه؟ یعنی رسالتم رو انجام یه کار خاص میدیدم، اما حالا این مطلب رو یاد گرفتم که ما به این دنیا آمدیم که تجربه کنیم، آمدیم تواناییهای نهفته وجودمون رو بشناسیم و به این شکل خودمون ظرف وجودمون رو رشد بدیم و خودمون رو آماده دریافت نعمتهای بیشتر کنیم، نعمتهاییکه مسخر ما شده توی این دنیا، تا زندگی رو تجربه کنیم، تا از مسیر رسیدن به خواستههامون لذت ببریم، چون یاد گرفتم این خدا فقط با فرکانس لحظه الانم کار داره، اون هم فرکانس غالب من.
یاد گرفتم که اگر درگیر این سوالها بشم که نکنه این کار رسالتم نباشه، نکنه علاقه ام نباشه، نکنه من رو از هدفم دور کنه، این سوالها باعث میشه، حرکت نکنم، قدمهایی که به عنوان هدایت خداوند بهم الهام میشه رو دنبال و اجرایی نکنم و یه موقع به خودم میام میبینم سالها گذشته و من هیچ کاری نکردم و هنوز بدنبال کار مورد علاقه ام هستم، باید حرکت کنم و دست روی دست نذارم و اجازه بدم تجربه کنم، علاقه به قول استاد یه چیز عجیب و غریبی نیست، چیزیه که بهش کشش داریم و علایق ما توی دل کار مشخص میشه، باید به خدا و به هدایتهای خدا اعتماد کنیم، خدایا صد هزار مرتبه شکرت.🌟
خدایا شکرت🙏، تحسینتون میکنم خانم شایسته عزیز💖 که اینقدر خوب قوانین رو درک کردید و برای ما توضیح میدید.
امیدوارم که همه دوستان در پناه خدای بزرگ همیشه سلامت🌷، ثروتمند✨، سربلند🌿 و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌟
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد گلم🌹، خانم شایسته مهربون🌺، همه دستاندرکاران سایت عباسمنش🌷 و همه دوستان خوبم در خانواده صمیمیم🌼، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
توی این مقاله موضوع پیدا کردن علاقه و رسالت از بین کارهای مختلف بحث شده. مطلب خوبی که یاد گرفتم اینه که هدف ما اینه که با رفتن به دل ناشناختهها خودمون رو بهتر بشناسیم، ما آمدیم تجربه کنیم و از برخورد با چالشها و حل اونها ابعاد بیشتری از توانمندی هامون رو کشف کنیم و با این کار ظرف باورهامون گسترش پیدا کنه و جسارت بیشتری بدست بیاریم برای حرکت کردن و به این صورت نعمت و موهبت های بیشتری رو به زندگیمون دعوت کنیم. ما اینجا هستیم که بوسیله هماهنگ شدن با سیستم هدایتگر هستی، این جهان و خودمون رو تجربه کنیم و هر بار که حرکت میکنیم و به دل ناشناختهها میریم نسخه جدیدتری از خودمون رو ارائه میکنیم.
خدایا شکرت🙏. من میخوام تغییر کنم. دیگه به اندازه کافی از حرکت نکردن و عدم شناخت خودم و مشکلاتی که برام پیش آمده ضربه خوردم. دیگه نمیخوام به شیوه قبلی زندگی کنم، راهش هم اینه که برای رسیدن به هر هدفی با هر امکاناتی که دارم، از تمام توان خودم استفاده کنم. میتونم بنویسم در خصوص فلان خواسته، با توانی که الان دارم میتونم این فلان کار رو انجام بدم (که لازمه حرکت کردنه و انجامش لازم داره که بلند بشی و از دایره امنت بیای بیرون، اما باور داری که میشه، هدفی که تعیین کردی با امکانات الان ات هست، نه خیلی دور و نه خیلی نزدیکه) من امید دارم که میتونم زندگیم رو تغییر بدم. 🌼
یه جمله خوندم که میگفت: تا زمانیکه درد وضعیت موجود از درد تغییربیشتر نشه، آدمی تغییر نمیکنه. 🔶
باید مراقب باشیم که در این مسیر ناامید نشیم، که در این صورت دوباره به روال سابق برمیگردیم و حلقه معیوب هر بار تقویت میشه. به جاش باید در مسیر درست صبر داشته باشیم، خودمون رو با کسی مقایسه نکنیم، دستاوردهایی رو که تا الان با عمل به قانون بدست آوردیم به خودمون یادآوری بشیم (حتی نتایج کوچیک، هیچ ایرادی نداره، که لازمهاش اینه که یه جا ثبت کرده باشیم، من کجا بودم و چه وضعیتی داشتم و الان چه وضعیتی دارم؟) به اندازهای که روی باورها مون کار میکنیم، نتایج تغییر میکنه، اجازه بدیم تا تکاملمون طی بشه، همه چیز تکامل داره، ما هر بار کمی بهتر از قبل میتونیم عمل کنیم و تغییرات بزرگ از همین تغییرات کوچک تشکیل میشه.
بیایم خدا رو بخاطر نعمتها و داشتههامون شکر کنیم، بیایم هر بار قانون رو به خودمون یادآوری بشیم، به خودمون بگیم با جهانبینی و عزت نفس سابقم چطور میتونم موفقیت ثروتمند ها یا موفقیت هر آدم موفقی رو برا خودم منطقی کنم؟ میخوام چی بگم: شرایط و هزار عامل بیرونی؟! نه، این باور ناقصه، اون هم مشکلاتی داشته، اون هم مثل من ترسهای داشته، خطاهای بزرگی داشته، در خانواده فقیر، شهر فقیرنشین و کلی مشکلات داشته، چطور رسیده به این جایگاه الانش؟ باور، عزت نفس، توجه به نکات مثبت، عمل به هدایتهای الهی و تمام اون چیزیکه داریم توی این خانواده با خودمون تمرین میکنیم، پس اگه اون رسیده من هم میتونم برسم💪بیایم تصویر بزرگ رو از جهان هستی ببینیم و اینکه قوانینی هست که هر کسی به اندازهای که با قوانین هماهنگ میشه نتیجه میگیره.
به امید روزهای بهتر برای خودم و همه شما دوستان عزیزم🌺
خدایا شکرت به خاطر همه چیز🌹🙏
امیدوارم همه دوستان گلم همیشه شاد🌼، سلامت🌺، ثروتمند🌷، امیدوار✨، سربلند🌹 و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید 🌟