سوال
استاد عباسمنش تأکید دارد که موفقیت و ثروت حاصل فعالیت در کار مورد علاقهات با باورهای قدرتمند کننده است. اما مسئله اصلی من این است که هنوز نتوانسته ام علاقه ام را پیدا کنم.
نمی دانم رسالتم چیست و چگونه می توانم عشق و علاقه ام را پیدا کنم و با انجام آن کار به موفقیت برسم؟
هر کاری که به انجامش فکر می کنم، می ترسم که علاقه ام نباشد و فقط وقتم را هدر داده باشم و حتی نکند مرا از هدفم هم دور سازد!
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش
موضوع این است که ما به دنیا آمدیم تا جهان را تجربه کنیم،
ما به دنیا آمده ایم تا با مواجه شدن با تجارب گوناگون، وجودمان را در همه ابعاد رشد دهیم.
ما به دنیا آمده ایم تا با چالش ها مواجه شویم و با حل آنها، تجربه جدیدی از توانایی حل مسئله را زندگی کنیم.
ما به دنیا آمده ایم با با حل مسائل، خودمان و توانایی هامان را بیشتر کشف کنیم.
پس موضوعی بسیار عمیق تر از کشف علائق، وجود دارد و آن” حرکت برای امتحان ناشناخته ها” و ” مواجه شدن با چالش های جدید” است. زیرا تجربه هر کدام از این ناشناخته ها، موجب کشف بخشِ دیگری از توانمندی ها و علائق مان می شود که از آن بی خبر بودیم و تازه با اطلاع از آن است که درباره آنچه میخواهیم، به وضوح بیشتری میرسیم و قدم بعدی برایمان مشخص میشود و ما را به سمت تجربهی بعدی میبرد که بخشی از مسیر رشد ظرف وجودمان است.
در واقع موضوع انجام دادن یک کار خاص، استثنایی و قابل توجه به عنوان رسالت نیست، موضوع رشد ظرف وجودت بوسیلهی تجربه کردن است. آنهم نه یک تجربه خاص و دهان پر کن، بلکه فرایندی از تجربه کردن های قدم به قدم در مسیر علاقهات است که آرام آرام ظرف وجودت را رشد میدهد و آمادهی تجربهی مرحلهای جدّی تر مینماید.
منظور از علاقه هم، همان موضوعاتی است که همین حالا و در این لحظه علاقهمند به تجربه شان هستی. فارغ از اینکه آن علائق چقدر در نگاه جامعه مهم است. زیرا مشکل اصلی افراد زیادی در پیدا نکردن علائقشان، نداشتن عزت نفس است. آنها بیشتر از آنکه به دنبال شناخت علائقشان و تجربهی آن باشند، بیشتر به دنبال پیدا کردن علائقی هستند که مورد تأیید آدمهای مهم زندگیشان است. پس هر فردی به راحتی قادر به شناسایی علائقش میشود وقتی به اندازهای عزت نفساش را بسازد که از حرف مردم رها شود و محتاج تأییدشدن توسط دیگران نباشد.
به عبارت دیگر، باورهای قدرتمندکننده ساختن درباره علائقات، فقط از ساختن عزت نفسات و نگاهی که به آن علائق داری شروع میشود و سپس قدم به قدم، هم به تو لذت میدهد و هم ثروت. به همین دلیل است که استاد عباسمنش تا این حدّ بر ساختن عزت نفس تأکید دارد، آن را مهمترین عامل موفقیت میداند. بارها شاهد این موضوع در زندگی شخصی ایشان بوده ام که قبل از پرداختن به هر هدفی، اول روی پرورش عزت نفس خود دربارهی آن موضوع را در اولویت قرار داده است.
برگردیم به موضوع رسالت:
این جهان مادی، فقط برای تجربه و امتحان توانایی مان و به یاد آوردن و کشف آنها ساخته شده است. زیرا ما با توانایی های نامحدودی به دنیا آمده ایم که به خاطر تجربه کردن این جهان مادی، در وجودمان نهادینه شدن است. اما تک تک این توانایی ها وقتی به خدمت مان در می آید که در دل ناشناخته ها حرکت می کنیم. ماجراهای جدید را امتحان می کنیم و سپس قدم به قدم هدایت می شویم.
اساس جهان بر هدایت استوار است. وعدهی خداوند انا علینا للهدی است و هر فردی به محض آماده شدن برای قدم برداشتن، در آن مسیر هدایت می شود.
همانگونه که یک دانه به محض اینکه در معرض خاک و آب و نور مناسب قرار می گیرد، به سمت رشد، به سمت روشنایی و به سمت درخت شدن و به ثمر نشستن هدایت می شود، ما نیز به محض اینکه تصمیم می گیریم دامنه تجارب مان را وسیع تر نموده و ناشناخته هایی را تجربه کنیم که از حرکت به سمت شان ترس داریم، هدایت می شویم.
هرگز اینگونه نیست یک گوشه بنشینی و به وسیله فکر کردن، رسالت یا علاقه ات را بیابی، بلکه در مسیر قدم هایی که بر می داری و تجاربی که کسب می کنی و مسائلی که با آنها برخورد و حل می کنی، وضوح بیشتری از خودت و آنچه می خواهی و عاشقش هستی، پیدا می کنی.
اولین قدم این است که موضوع “هدایت” را درک کنی. جهان و همه ی آنچه در آن است، در حال هدایت است. همه آدمها در هر لحظه در حال هدایت اند اما سهم آنها از این هدایت، به اندازه باورهای شان است. به اندازه هماهنگ شدن با سیستم هدایت گر جهان است.
به اندازه درک قوانین این سیستم و هماهنگ شدن با آن قوانین است تا بتوانند باورهایی را بسازند که سبب هدایت شان می شود.
در دنیایی که نه گذشته را می شناسد و نه آینده را و سیستم آن فقط زمان “اکنون” را می شناسد و فقط “با فرکانس های غالب لحظه اکنون” کار می کند، هرگز چنین چیزی با عنوان”یک ماموریت و رسالت از قبل مشخص شده برای شما” وجود ندارد که حالا بخواهی آن را پیدا و سپس به خوشبختی برسی.
رسالت ما در هر لحظه کشف و درک بیشتر جهان و سیستمی مقرر بر آن است تا به کمک هماهنگی با آنها، از نعمت های بیشتری که به قول قرآن مسخر ما شده، بهره ببریم و این کار فقط با ورود به دل تجارب ناشناخته هایمان صورت می گیرد.
رسالت ما در هر لحظه کشف بیشتر خودمان است که آنهم فقط با تجربه موضوعات مورد علاقهمان-هرچقدر ریز و کوچک و از نظر دیگران بی اهمیت- صورت میگیرد.
رسالت ما دریافت هدایت و الهاماتی است که در هر لحظه به شکل نشانه های مشخص به سمت مان می آید. رسالت ما تشخیص این نشانه ها و جدیت در عمل به آنهاست تا قدم به قدم هدایت شویم.
همه ما به نیروی هدایت گری متصل هستیم که با آن به دنیا آمده ایم. حضور ما در این جهان، بخشی از آن هدایت است. ما برگی در باد نیستیم.
رسالت هر کدام از ما در هر لحظه برداشتن قدمی است که در لحظه اکنون پیش روی مان قرار دارد.
ممکن است پختن یک غذای جدید باشد، یا دوختن یک لباس به شیوه ای جدید یا کشیدن یک نقاشی یا تمرین شوت زدن به توپ به شیوه ای خاص یا کم کردن وزن یا تجربه یک شغل جدید یا ایجاد یک تغییر کوچک در کسب و کار کنونی یا داشتن سفری کوتاه، خواندن یک کتاب جدید، آموختن یک زبان جدید، مهاجرت به یک شهر یا کشور جدید،
یا حتی ممکن است رسالت شما در این لحظه انجام ندادن یک کار یا ترک عادت هایی باشد که تنها پس از ترک شان، به قدم بعدی هدایت می شوی.
و تنها پس از برداشتن آن قدم، خیلی چیزها درون ما تغییر می کند و در غیر اینصورت ما در همان قدم متوقف مانده و درون چرخه ای از اتفاقات تکراری و روزمره قرار می گیریم تا زمانی که آن قدم را برداریم برداشتن هر قدم ما را بیشتر رشد می دهد و آدم توانمند تری از ما می سازد که هیچ ربطی به نسخه قبلی اش ندارد. زیرا در هر قدم توانایی هایی را در وجودمان کشف می کنیم که از آن مطلع نبودیم.
زیرا برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و ایمان مان را برای انجام کارهایی رشد می دهد که هیچ شناختی درباره شان نداریم
زیرا برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و باور ما را برای حل هر مسئله ای رشد می دهد که ممکن است در قدم های بعدی با آن مواجه شویم.
برداشتن هر قدم ظرف وجودمان را برای دریافت قدم های بزرگتر و مهم تری آماده می سازد، توانایی حل مسائل را به ما می آموزد، ما را برای ورود به دل ترس ها و ناشناخته ها جسورتر می سازد و دامنه تجارب مان را گسترش می دهد.
رسالت همه ما تجربه نعمت های متنوعی است که در این جهان آفریده شده. زندگی یک مسیر زیباست که به وسیله همین قدم ها باید طی شود و هر قدم ما را رشد می دهد و از ما انسان بهتر و شادتری می سازد.
با برداشتن هر قدم در مسیر تجربه خودت و ناشناخته های زندگی ات، بخش تازه ای از توانایی های وجودت کشف می شود که تا قبل از آن هرگز فرصت ظهور نیافته بود. به همین دلیل، به محض برداشتن اولین قدم در مسیر تغییر، شخص دیگری با توانایی های دیگری می شوی، که متفاوت از آدم قبلی است.
رسالت و هدفی که مدام به دنبالش هستی، از مسیر تجربه موقعیت ها، شرایط و کارهایی می گذرد که هر بار با دیدن یک نشانه شروع و به وسیله حرکت برای عمل به آن نشانه، ادامه می یابد.
علاقه ای که به دنبالش هستی، در مسیر تجربه ناشناخته هایی کشف می شود که با آنها مواجه می شوی.
ممکن است ایده ای به ذهنت برسد و انجامش دهی که دوستش داشته باشی و آن را به عنوان هدفت انتخاب کنی.
یعنی ممکن است خیلی زود وارد کسب و کاری شوی که دوستش داری و آن را رسالت ات بدانی، یا ممکن است یک پله باشد برای هدایت تو به مسیر علائقت.
ممکن است هر کسب و کاری که واردش می شوی، هر هدفی که الان انتخاب نموده ای، انجام هر کار موقتی ای که اکنون در حال انجامش هستی، یک پله باشد و یک پل برای اینکه تو را به مسیر بعدی و مسیر بعدی وصل کند
پس راهش نشستن و منتظر ماندن نیست، بلکه راهش این است که شروع کنی و از دل تضادها، خواسته هایت را با وضوح بیشتری بشناسی.
تغییراتی که لازم است در رفتار، نحوه نگرش و شیوه زندگی ات ایجاد شود را ایجاد نمایی.
اگر انگیزاننده ای در این باره می خواهی، جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی 1، بهترین انگیزاننده شما برای برداشتن قدم اول است. از این جلسه به عنوان غذای مورد نیاز برای تغذیه انگیزه ات کمک بگیر تا موفق به برداشتن مهم ترین قدم، یعنی قدم اولی شوی.
آموزش های این جلسه، قوانین مهمی را به یادت می آورد و شور و اشتیاق حرکت کردن و به استقبال ناشناخته های زندگی رفتن را در وجودت زنده می کند.
برداشتن قدم اول مثل حرکت دادن یک چرخ بزرگ است که نزدیک یک سراشیبی قرار دارد. اگر در شروع کار تمام توان و قوای خود را صرف هُل دادن آن چرخ نمایی و او را تا سراشیبی حرکت دهی، آنوقت راه می افتد و به راحتی مسیرش را می پیماید.
جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی 1، حکم همان نیروی اولیه ای را دارد که به چرخ اهداف و خواسته هایت وارد می کنی و سپس همه چیز خود به خود، هدیت وار پیش می رود و قدم به قدم تو را به مسیری هدایت می کند که الان هیچ ایده ای برایش نداری. فقط کافی است شروع کنی. فقط کافی است قدم اول را برداری.
زیرا همه اهداف خوب اند. فقط باید یک هدف داشته باشی. باید خود را مشغول انجام یک کار نمایی، باید دست روی دست نگذاری و بی کار نمانی. زیرا کمترین فایده ی انجام این کارها این است که درباره خواسته هایت به وضوح بیشتری می رسی.
پس نباید نگران باشی و بگویی می ترسم وارد این هدف شوم و بعد ببینم که این هدف و رسالتم نبوده است.
یعنی انجام هر کدام از این قدم ها را وقت تلف کردن ندان، بلکه آن را مانند حلقه های زنجیری ببین که با حذف هر کدام از آن حلقه ها، زنجیر پاره می شود. یعنی همه این قدم ها به اندازه آن قدم آخر که مقصد است، مهم است.
یادت باشد، اگر به ایده هایی که برای انجام داری با شک و تردید نگاه کنی، اگر به جای اقدام برای جدی گرفتن آن نشانه ها یا تجربه آن شغل یا حرفه ای خاص، مرتباً درگیر این شک و تردیدها باشی که:
آیا به این کار علاقه دارم یا نه؟
آیا این کار به صلاحم هست یا نه؟
آیا این کار مرا از هدفم دور می کند یا نه؟!
شیطان ذهنت، سریعتر از آنچه فکرش را بکنی، دست به کار شده و آنقدر آن نشانه ها یا ایده های الهام شده را غیر منطقی، غیر عاقلانه و غیر عملی جلوه می دهد که برای همیشه قید برداشتن همان قدم یا تجربه موضوعی را می زنی که شروعی برای هدایت ات بوده تا جریانی از نعمت ها و برکت ها را وارد زندگی ات نماید.
اگر مدام خود را در شک و تردید یافتن رسالت ات قرار دهی، سالها به همین شکل می گذرد. سپس وقتی به خودت نگاه می کنی، می بینی هیچ کاری انجام نداده ای، هیچ راهی را نرفته ای، هیچ تصمیمی نگرفته ای و همچنان درگیر یافتن کار مورد علاقه ات هستی!
بنابراین، تنها کاری که باید انجام دهی، این است که همزمان که روی باورهایت، خصوصاً عزت نفس ات کار می کنی تا جسارت بیشتری برای حرکت ایجاد نمایی، اولین قدم ها را نیز برداری.
و همزمان که قدم کنونی ات را بر می داری، باید باورهای قدرتمند کننده تری بسازی تا بتوانی بیشتر از نیروی هدایت گر درونت بهره ببری و به مسیرهای بهتری هدایت شوی.
زیرا تو در هر لحظه نتیجه فرکانس های خود را دریافت می کنی. هرچه باورهای قدرتمند کننده تری بسازی، قطعا مسیری که به آن هدایت می شوی، ایده هایی که به تو الهام می شود، شرایطی که با آن مواجه می شوی، آدمهایی که با آنها در ارتباط خواهی بود، فرصت هایی که پیش رویت قرار داده می شود، با کیفیت تر خواهد بود.
بنابراین چند نکته اساسی را باید خیلی جدی کار کنی:
اولاً این نیرویی هدایت گر را یک سیستم ببین که قوانینی دارد و تنها به اندازه ای که با قوانین این سیستم هماهنگ می شوی، به همان اندازه نیز هدایت می شوی.
یعنی حتی خداوند هم نمی داند که دقیقاً انجام چه کاری برای شما جواب می دهد و چه کاری جواب نمی دهد یا کدام هدف برایت خوب است یا نیست، بلکه خداوند قوانینی دارد که می گوید اگر بر اساس این قوانین عمل کنی، قطعا این نتیجه مشخص را میگیری.
اگر این فرکانس مشخص را ارسال کنی، این هدایت مشخص را دریافت می کنی. حال می خواهی پیامبر خدا باشی یا یک فرد معمولی. در هر صورت سیستم برای همه به این شکل مشخص کار می کند.
اگر می خواهی قوانین این سیستم را بشناسی، باید بگویم، تمام آموزش های دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها ،مفصلا این قوانین را توضیح و آموزش داده است که می توانی از این دوره به عنوان مبانی شناخت قوانین خداوند و هماهنگ شدن با آن قوانین، کمک بگیری.
بنابراین مهم ترین چیزی که کیفیت مسیر تو را تعیین می کند، باورهایی است که داری و فرکانس هایی است که در هر لحظه ارسال می کنی.
بنابراین، مسئلهی «پیدا کردن رسالت من»، مسئلهی شناختن خودت، تشخیص ویژگیهای رفتاری ات، نقاط قوت و ضعفات و علائقات است. کاری که با تصمیم گرفتن و سپس تجربه کردن به آن دست پیدا میکنی. منظورم گرفتن یک تصمیم خاص نیست، بلکه سلسلهای از تصمیمات که قدم به قدم تو را به خودت میشناساند و با قطع شاخ و برگهای اضافی از افکارت، تو را به مسیر سبک شخصیات هدایت میکند. موضوع مهمی که جلسه هفتم از دوره عزت نفس، با جزئیات به آن پرداخته و راهکارها و تمریناتی دقیق و کاربردی دارد تا بتوانی اول از همه، قدرت تصمیم گیری را در وجودت پرورش دهی. زیرا لازمهی رسیدن به شناخت درباره خودت، ایجاد توانایی تصمیم گیری و اجرای آن تصمیمات است.
بنابراین برای شناختن رسالتات یا بهتر است بگویم، شناختن سبک شخصیات، قدم اول را با پرورش عزت نفسات آغاز کن. زیرا تنها عاملی که به تو قدرت میدهد تا علائق و سبک خودت را زندگی کنی، فارغ از اینکه دیگرانی که برایت مهم هستند چه علائقی دارند یا چه نگاهی به علائق تو دارند، عامل عرت نفس است.
- در قدم اول، تمرکز خود را بر پرورش عزت نفس ات بگذار. زیرا:
خیلی مهم است که چه نگاه و باورهایی درباره خودت داری
چقدر درباره داشتن ثروتها و نعمتهایی که خداوند مسخر ما نموده، احساس لیاقت داری.
چقدر قادر به گرفت تصمیم های اساسی و اجرای بلافاصله آنها هستی.
همه اینها بسیار بسیار اساسی است و توانایی شما در این باره به اندازه عزت نفسی است که ساخته ای.
- قدم بعدی این است که به عنوان اقدامی عملی در این مسیر، با عزت نفس و اعتماد به خودت و تواناییهایت، خواستهای را انتخاب کن و برایش قدمهایی عملی بردار. از خواستهای کار را شروع کن که با امکانات آن لحظهات قابل اجراست. و موضوع مهمتر این است که:
- موفقیت حاصل رسیدن به یک خواستهی بسیار بزرگ و خاص نیست، بلکه موفقیت حاصل قدمهای عملی و پیوسته است که در مسیر خواستههایت برمیداری. زیرا با رسیدن به هر خواسته-هرچند کوچک- ظرف وجودت رشد میکند و تو را آمادهی داشتنِ خواستهای کمی بزرگتر و قدم برداشتن برای تحققاش میکند.
پیشنهاد میکنم، برای ماندن در این مسیر و زنده نگه داشتن انگیزههایت برای ادامه دادن، قدم برداشتن و خواستهها را یکی پس از دیگری محقق کردن، از آگاهیهای جلسات دوره عزت نفس کمک بگیر. این دوره مثل یک قطب نما، مسیر همجهت با خواستههایت را به تو نشان میدهد و انگیزههایت را برای پیمودن این مسیر، تقویت میکند.
به نام خالق هستی
تشخیص کار مورد علاقه و رسالتم🪴
من به دنیا اومدم تا جهانو تجربه کنم، تا با مواجه شدن با تجربه های مختلف وجودمو توی همه زمینه ها رشد بدم،
به دنیا اومدم تا با چالش ها مواجه بشم و با حلشون، تجربه جدیدی از توانایی حل مسئله رو زندگی کنم
من به دنیا اومدم تا با حل مسائل، خودمو توانایی هامو بیشتر کشف کنم
پس باید حرکت کنم برای امتحان ناشناخته ها و با چالش های جدید مواجه بشم
با تجربه کردن هر کدوم از این ناشناخته ها بخش دیگه ای از توانمندی ها و علائقم رو کشف میکنم که ازش بی خبر بودم
اونوقت با اطلاع از اونه که میتونم درباره اونچه که میخوام به وضوح بیشتری برسم و قدم بعدی برام مشخص میشه و منو به سمت تجربه بعدی میبره که بخشی از مسیر رشد ظرف وجودمه
پس موضوع انجام دادن یه کار خاص، استثنایی و قابل توجه به عنوان رسالت نیست، موضوع رشد دادن ظرف وجودم به وسیله تجربه کردنه
اونم نه یه تجربه خاص و دهان پر کن، بلکه فرایندی از تجربه کردن های قدم به قدم توی مسیر علاقمه که آروم آروم ظرف وجودمو رشد میده و منو آماده تجربه مرحلهای جدی تر میکنه
منظور از علاقه هم همون موضوعاتیه که همین حالا و توی این لحظه دوست دارم تجربشون کنم بدون اینکه اون علاقه ها چقدر در نگاه دیگران مهمه
خیلی از افراد به خاطر نداشتن عزت نفس نمیتونن علائقشونو پیدا کنن
اونا به جای اینکه دنبال شناخت علایقشون و تجربه کردن اون باشن
بیشتر دنبال علائقی هستن که مورد تایید آدمهای مهم زندگی شونه
پس موقعی میتونم علایقم رو بشناسم که به اندازه ای عزت نفسم رو ساخته باشم که از حرف مردم رها باشم و محتاج تایید شدن توسط اونا نباشم
وقتی عزت نفسم رو بسازم اونوقت میتونم باورهای قدرتمند کننده درباره علائقم بسازم و بعد قدم به قدم هم بهم لذت میده و هم ثروت
این جهان فقط برای تجربه کردن و امتحان توانایی هام و به یاد آوردن و کشف اونها ساخته شده،
من با توانایی های نامحدودی به دنیا اومدم تا بتونم این جهان مادی رو تجربه کنم برای همینه که این توانایی ها توی وجودم نهادینه شدن
تک تک این تواناییها موقعی به خدمتم در میان که توی دل ناشناختهها حرکت کنم ماجراهای جدیدو امتحان کنم اونوقت قدم به قدم هدایت میشم
اساس جهان بر هدایت استواره
به محض اینکه آماده بشم برای قدم برداشتن اونوقته که هدایت میشم
همونطور که یک دانه به محض اینکه در معرض خاک و آب و نور مناسب قرار میگیره، به سمت رشد، روشنایی و به سمت درخت شدن و به ثمر نشستن هدایت میشه
منم به محض اینکه تصمیم میگیرم دامنه تجربه هامو وسیع تر کنم و ناشناخته هایی رو تجربه کنم که از حرکت کردن به سمت شون میترسم ، اونوقته که هدایت میشم
هرگز این طوری نیست که یه گوشه بشینم و به وسیله فکر کردن رسالت یا علایقموپیدا کنم
بلکه در مسیر اون قدمایی که بر میدارم، تجربه هایی که به دست میارم، مسائلی که باهاشون برخورد میکنم و حلشون میکنم وضوح بیشتری از خودم و اونچه که میخوام و عاشقش هستم رو پیدا می کنم
اولین قدم اینه که موضوع هدایتو درک کنم و جهان و هر چیزی که در اون هست در حال هدایته
من در هر لحظه در حال هدایتم، سهم من از این هدایت به اندازه باورهامه،
به اندازه ای که قوانین سیستمو درک میکنم و باهاش هماهنگ میشم، تا بتونم باورهایی رو بسازم که باعث هدایتم بشه
توی دنیایی که نه گذشته رو میشناسه و نه آینده رو و سیستمش فقط زمان اکنون رو میشناسه و فقط با فرکانس های غالب لحظه اکنونم کار میکنه، هرگز چیزی به عنوان یه ماموریت و رسالت از قبل تعیین شده برام وجود نداره که بخوام پیداش کنمو به خوشبختی برسم
رسالت من هر لحظه کشف و درک بیشتر جهان و سیستمیه که بر اون مقرر شده، تا بتونم با هماهنگی با اونا از نعمت های بیشتری که به قول قرآن مسخرم شده استفاده کنم
این کارهم فقط با ورود به دل تجربه های ناشناخته صورت میگیره
رسالت من هر لحظه کشف بیشتر خودمه که اونم فقط با تجربه موضوع های مورد علاقم(هر چقدر هم ریز و کوچیک و از نظر دیگران بی اهمیت باشه) صورت میگیره
رسالت من دریافت هدایت و الهاماتیه که توی هر لحظه به شکل نشونه های مشخص به سمتم میاد
رسالت من اینه که این نشونه ها رو تشخیص بدم و در عمل کردن بهشون جدی باشم تا قدم به قدم هدایت بشم
من به نیروی هدایت گری متصلم که باهاش به دنیا اومدم، حضور من توی این جهان بخشی از اون هدایته و برگی در باد نیستم
رسالت من هر لحظه قدمیه که در لحظه اکنون پیش روم قرار داره رو بردارم
ممکنه پختن یه غذای جدید باشه
یا دوختن یه لباس به روش های جدید
یا کشیدن یه نقاشی
یا تمرین شوت زدن به توپ به شیوهای خاص
یا کم کردن وزن
یا تجربه یک شغل جدید
یا ایجاد یه تغییر کوچیک در کسب و کار الانم
یا داشتن سفری کوتاه
خوندن یه کتاب جدید
آموختن یه زبان جدید
مهاجرت به یه شهر یا کشور جدید
فقط بعداز برداشتن اون قدمه که خیلی چیزها درونم تغییر میکنه
وگرنه توی همون قدم متوقف میشم و توی چرخه ای از اتفاق های تکراری و روزمره قرار میگیرم
تا وقتی که اون قدمو بردارم
برداشتن هر قدم باعث میشه بیشتر رشد کنم، آدم توانمندتری میشم که هیچ ربطی به نسخه قبلی نداره،
چون توی هر قدم توانایی هایی رو در وجودم کشف می کنم که ازشون اطلاعی نداشتم
با برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و ایمانم رشد میکنه برای انجام کارهایی که هیچ شناختی درباره شون ندارم
با برداشتن هر قدم اعتماد به نفس و باورم برای حل هر مسئلهای رشد میکنه که ممکنه توی قدمای بعدی باهاش مواجه بشم
با برداشتن هر قدم ظرف وجودم برای دریافت قدم های بزرگ تر و مهم تر آماده میشه
توانایی حل مسئله رو یاد میگیرم
برای ورود به دل ترس ها و ناشناخته ها جسور تر میشم
دامنه تجربه هام گسترش پیدا میکنه
رسالت من تجربه نعمت های متنوعیه که توی این جهانه، زندگی یه مسیر زیباییه که به وسیله همین قدم ها باید طی بشه، هر قدم منو رشد میده و ازم انسان بهتر و شادتری میسازه
با هر قدمی که در مسیر تجربه خودم و ناشناخته های زندگیم برمیدارم میتونم بخش تازهای از تواناییهای وجودمو کشف کنم که تا قبل از اون هرگز فرصت ظهور نیافته بود
برای همین به محض برداشتن اولین قدم در مسیر تغییر، شخص دیگه ای با توانایی های دیگه ای میشم که متفاوت از آدم قبلیه
رسالت و هدفی که مدام به دنبالشم از مسیر تجربه موقعیت ها، شرایط و کارهایی میگذره که هربار با دیدن یه نشونه شروع میشه و به وسیله حرکت کردن برای عمل به اون نشونه ادامه پیدا میکنه
علاقهای که به دنبالشم توی مسیر تجربه کردن ناشناخته هایی به دست میاد که باهاشون مواجه میشم
ممکنه یه ایده ای به ذهنم برسه و انجامش بدم که دوستش دارم و اونو به عنوان هدفم انتخاب کنم
یعنی ممکنه خیلی زود وارد یه کسب و کاری بشم که دوسش دارم و اونو رسالتم بدونم
یا ممکنه یه پله باشه برای اینه هدایتم کنه به مسیر علاقم
ممکنه هر کسبوکاری که واردش میشم، هر هدفی که الان انتخاب کردم، انجام هر کار موقتی که الان دارم انجامش میدم، یه پله و یه پل باشه برای اینکه منو به مسیر بعدی و مسیر بعدی وصل کنه
پس راهش نشستن و منتظر موندن نیست راهش اینه که شروع کنم و از دل تضاد ها خواسته هامو با وضوح بیشتری بشناسم
تغییراتی که لازمه توی رفتار، نحوه نگرش و شیوه زندگیم ایجاد بشه رو ایجاد کنم
برداشتن قدم اول مثل اینه که یه چرخ بزرگی که نزدیک یه سراشیبی قرار داره رو حرکت بدم، اگه توی شروع کار تموم توانمو صرف هول دادن اون چرخ کنم و اونو تو سراشیبی حرکتش بدم، اون وقت راه میفته و به راحتی مسیرشو ادامه میده
همه اهداف خوبن،
من فقط باید یه هدف داشته باشم، باید خودمو مشغول انجام یه کار کنم
باید دست روی دست نذارم، بیکار نمونم، کمترین فایده انجام دادن این کارها اینه که درباره خواسته هام به وضوح بیشتری میرسم
پس نباید نگران باشم و بگم میترسم وارد این هدف بشم و بعد ببینم که این هدف و رسالتم نبوده
انجام دادن هر کدام از این قدمارو وقت تلف کردن ندونم
اونو مثل حلقه های زنجیری ببینم که با حذف هر کدوم از اون حلقه ها، زنجیر پاره میشه
همه این قدم ها به اندازه اون قدم آخر که مقصده مهمه
اگه به ایده هایی که باید انجام بدم با شک و تردید نگاه کنم،
اگه به جای اقدام برای جدی گرفتن اون نشونه ها یا تجربه کردن اون شغل یا حرفه ای خاص، مرتباً درگیر این شک و تردیدها باشم که آیا به این کار علاقه دارم یا نه
آیا این کار به صلاحمه یا نه
آیا این کار منو از هدفم دور میکنه یا نه شیطون ذهنم سریع تر از اونچه فکرشو بکنم دست به کار میشه و انقدر اون نشانه ها یا ایده های الهام شده رو غیر منطقی، غیر عاقلانه و غیر عملی جلوه میده که برای همیشه قید برداشتن همون قدم یا تجربه موضوعی رو میزنم که شروعی برای هدایتم بوده تا جریانی از نعمت ها و برکت ها رو وارد زندگیم کنه
اگه مدام خودمو توی شک و تردید پیدا کردن رسالتم قرار بدم، سالها همینطور میگذره، بعد وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم هیچ کاری نکردم، هیچ راهی رو نرفتم، هیچ تصمیمی نگرفتم و همچنان درگیر یافتن کار مورد علاقم هستم
پس تنها کاری که باید انجام بدم اینه که همزمان که روی باور هام مخصوصا عزت نفسم کار می کنم تا جسارت بیشتری برای حرکت ایجاد کنم، اولین قدما رو هم بردارم و همزمان که قدم اکنونم رو برمیدارم، باید باورهای قدرتمند کننده تری بسازم تا بتونم بیشتر از نیروی هدایتگر درونم بهره ببرم و به مسیرهای بهتری هدایت بشم
چون من در هر لحظه نتیجه فرکانس های خودمو دریافت می کنم، هرچقدر بتونم باورهای قدرتمند کننده تری بسازم مسیری که بهش هدایت میشم، ایدههایی که بهم الهام میشه، شرایطی که باهاش مواجه میشم، آدم هایی که باهاشون در ارتباط خواهم بود، فرصت هایی که پیش روم قرارداد میشه با کیفیت تر میشن
این نکته های اساسی رو باید خیلی جدی کارکنم،
اولاً این نیروی هدایتگر رو یک سیستم ببینم که قوانینی داره و تنها به اندازهای که با قوانین سیستم هماهنگ میشم به همون اندازه هم هدایت میشم
حتی خدا هم نمیدونه که دقیقا انجام چه کاری برام جواب میده و چه کاری جواب نمیده
یا کدوم هدف برام خوبه یا نیست
خداوند قوانینی داره که میگه اگه بر اساس این قوانین عمل کنم قطعا این نتیجه مشخصو میگیرم
اگه این فرکانس مشخصو ارسال کنم این هدایت مشخصو دریافت می کنم
حال میخوام پیامبر باشم یا یه فرد معمولی در هر صورت سیستم برای همه به این شکل کار میکنه
مهمترین چیزی که کیفیت مسیرمو تعیین میکنه باور هاییه که دارم و فرکانسهای که در هر لحظه ارسال می کنم
پیدا کردن رسالتم یعنی خودمو بشناسم،بتونم ویژگی های رفتاریم رو تشخیص بدم، نقاط قوت و ضعفم رو پیداکنم و علائقمو بشناسم
کاری که با تصمیم گرفتن وبعد تجربه کردن بهش دست پیدا میکنم
یعنی گرفتن یه تصمیم خاص نیست
بلکه سلسلهای از تصمیمات که قدم به قدم میتونم خودمو بشناسم، و با قطع کردن شاخ و برگ های اضافی از افکارم، به مسیر سبک شخصیم هدایت بشم
برای اینکه به شناخت درباره خودم برسم، باید توانایی تصمیم گیری و اجرای اون تصمیمات رو در خودم ایجاد کنم
پس برای اینکه رسالتم، یا سبک شخصیم رو بشناسم
باید قدم اول رو با پرورش عزت نفسم شروع کنم
چون تنها عاملی که بهم قدرت میده تا بتونم علائق و سبک خودمو زندگی کنم، فارغ از اینکه دیگرانی که برام مهمن چه علائقی دارن یا چه نگاهی به علایق من دارن، عامل عزت نفسه
توی قدم اول باید تمرکزمو روی پرورش عزت نفسم بزارم، چون خیلی مهمه که چه نگاه و باورهایی درباره خودم دارم
چقدر درباره داشتن ثروت ها و نعمت هایی که خدا مسخرم کرده احساس لیاقت دارم چقدر میتونم تصمیمهای اساسی بگیرم و بلافاصله اونا رو اجرا کنم
همه این ها بسیار مهمن و تواناییم در این باره به اندازه عزت نفسیه که ساختم
قدم بعدی اینه که به عنوان اقدامی عملی در این مسیر با عزت نفس و اعتماد به خودم و توانایی هام خواسته ای رو انتخاب کنم و براش قدمهایی عملی بردارم
از خواستهای کارو شروع کنم که با امکانات همین لحظم قابل اجراست
موفقیت رسیدن به یک خواسته بزرگ و خاص نیست
بلکه موفقیت حاصل قدمهای عملی و پیوسته است که توی مسیر خواسته هام بر میدارم
چون با رسیدن به هر خواسته، حالا هرچقدر هم کوچیک، ظرف وجودم رشد میکنه و منو آماده داشتن خواسته های کمی بزرگتر و قدم برداشتن برای تحققش میکنه
برای اینکه در این مسیر بمونم وبتونم انگیزه هامو برای ادامه دادن زنده نگه دارم و خواسته هامو یکی پس از دیگری محقق کنم میتونم از آگاهیهای جلسه های دوره
عزت نفس کمک بگیرم، این دوره مثل یه قطب نما مسیر هم جهت با خواسته هامو بهم نشون میده و انگیزه هامو برای پیمودن این مسیر تقویت میکنه