تشخیص کار مورد علاقه و رسالتم - صفحه 5

151 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    سلام

    من هم اوایل کار اعتقاد داشتم که من باید فقط خودما در خانه ایزوله کنم و روی خودم کار کنم و بعد اگه من خوب روی خودم کار کنم خدایا یه کار با پول زیاد را به مم الهام میکنه

    بعدا با تکاملم فهمیدم نه بابا این خبرا نیست باید حرکت کرد در کنار اینکه داریم روی خودمون و باورمون داریم کار می‌کنیم

    در مسیر حرکت ما مسیرها یکی یکی به ما معرفی میشه و ما مسیر خودمونا پیدا می‌کنیم

    بزرگترین راه‌ها هم با برداشتن اولین قدم ها پیموده خواهند شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    احسان_1369 گفته:
    مدت عضویت: 1419 روز

    عالیست. این سایت فوق العاده است. از خداوند نهایت سلامت و موفقیت را برای شخص استاد و جمیع دست اندر کاران این سایت مسئلت دارم. مطمئنم کامنت بنده رو شخص استاد میخواند چون از شدت هم فرکانسی با ایشان عمیقا آگاهم. ایشان فوق العاده هستند.

    رویکردی که اینجا در بحث یافتن رسالت فردی مطرح شده فوق العاده کامل است :

    ما دو رویکرد در این خصوص داریم : یکی اگزیستانسیالیزم و دیگری اسپیرچوالیسم.

    اگزیستانسیالیستها معتقدند که ما اصلا برای وظیفه مشخصی نیامده ایم و باید هر طور جواب میدهد عمل کنیم. اما اسپیرچوالیستها میگویند ما با یک طرح الهی به این دنیا آمده ایم که مامور به تکمیل و اجرای آن هستیم.

    من همواره معتقد بودم که حقیقت چیزی از ترکیب این دو دیدگاه است. الان میبینم که این متن نیز در باطن خود همین رویکرد را دارد (البته تا حدودی بیشتر به دیدگاه اگزیستانسیالیزم متمایل است) . فوق العاده بی نظیر و هدایت کننده نوشته شده و از زحمات شما بسیار متشکرم. از صمیم قلب آرزوی خوشبختی و سعادت برای استاد عزیز ، همکاران ایشان و مخاطبین محترم دارم. یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فاطمه افشاری گفته:
    مدت عضویت: 1535 روز

    سلام به استاد عزیزم، مریم جان مهربانم و همه ی دوستان فوق العادم

    هزاران بار خدارو شاکرم برای پیوستن به این جمع بی نظیر خوبان، این محفل هدایت و آگاهی..

    مدتیه که وقتی وارد سایت میشم احساس متفاوتی دارم، با دیدن فایل ها و خوندن نظرات دوستان یاد تعبیری میفتم که از بهشت گفته میشه: اینکه هیچ سخن لغو و بیهوده ای گفته نمیشه و فقط سلام و درود و آگاهیه.. و چقدر فضای سایت مشابه با این تعبیره

    جنس آگاهی ها و صحبت ها در این سایت متفاوت با هر چیزی بوده که تا حالا خوندم و شنیدم، وقتی تو عقل کل دنبال جواب برای سوالاتم میگردم با دریایی از پاسخ های آگاهانه و بی نظیر رو به رو میشم و خوندن موفقیت ها و نظرات دوستان، برام یکی از لذتبخش ترین کارها شده که خوشبختانه به لطف قسمت های گفتگو با دوستان تو مسیر خوندن کامنت ها افتادم..

    و بودن در این فضا و بالاتر رفتن فرکانسم باعث احساس آرامش درونی و شادی عمیق و حقیقی ای در قلبم شده، در صورتیکه من مدتی قبل بسیار متفاوت بودم ولی از وقتی با تعهد بیشتری روی خودم کار میکنم و زمان بیشتری صرف درک مطالب سایت میکنم همه چیز به آرامی در حال تغییره.. و چقدر بهتر از قبل می تونم نشانه هارو درک کنم و استرس و نگرانی هام کمتر شده

    باز هم بدنبال جوابی برای یکی از سوالاتم، به این مقاله ی فوق العاده هدایت شدم که مطمئنم در بهترین زمان بهش هدایت شدم و میدونم اگه ماه پیش مطالعش میکردم به این درک ازش نمیرسیدم

    چقدر از مطالب این مقاله استفاده کردم، و چقدر ذهن و فکر عجول من رو آرام تر کرد..

    الهی شکر

    ممنونم ازتون خیلییی دوستتون دارم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام بر همه دوستان خوبم

    امروز از خداوند در مورد شغل خودم

    مستقل شدن مالی ام

    و راه اندازی کسب و کارم

    از او هدایت خواستم

    خودم را به دستان او سپردم

    چقدر زیبا و جالب خداوند مهربان من را به این مطالب هدایت کرد

    تا باز دیدم باز تر بشود و ذهنم آزاد تر

    داشتم سوالات عقل کل را می خواندم که به این جا رسیدم

    واقعا ممنون خداوند عزیز هستم که اینگونه بنده های خودش را هدایت می کند و آنها را در پناه لطف خودش حفظ می کند

    از اینکه به او و دستان او و هدایت او اطمینان کرده ام خوشحالم

    می دانم که همیشه حواس اش به بنده هایش است

    فقط به شرطی که بنده های او هم حواسشون به خدای خودشان باشد و در همه حال او را شاهد و ناظر بر اعمال خود بدانند و از او کمک بخواهند

    خدای من سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    فروغ گفته:
    مدت عضویت: 1147 روز

    سلام بر استاد نازنین و خانوم شایسته مهربان که این روزها زندگی من پر شده از حال خوب شما که آگاهانه به من منتقلش می کنین.

    و سپاسگزار خداوند مهربانم که این مسیر رو به من نشون داد و بدون مبالغه می گم بهترین کمکی که می شد بهم بشه رو در مسیر راه تکاملم قرار داد.

    استاد از شما بسیار سپاسگزارم که انقدر حرف های نابتون رو تکرار می کنین و من هر بار با شنیدنشون یک گره از افکارم باز میشه.

    این که من چه طور با شما و مجموعه دوست داشتنی تون آشنا شدم بماند برای بعد..( که خیلی دوست دارم داستانش رو روزی به اشتراک بگذارم).

    استاد من تا به امروز فایل های رایگان باارزش شما رو فقط گوش می دادم. ولی امروز چیزی در وجودم بهم گفت که برای برداشتن قدم بعدی باید نظرت رو بنویسی. این واقعیت رو نمیشه انکار کرد که نوشتن افکار و نظرات محرک بسیار خوبی است برای درک آموزه هایمان.

    استاد من هم مثل خیلی های دیگه اون اوایل از اینکه دائم از شما می شنیدم که گره ها و ترمز های فکریتون رو باید پیدا کنید و باورهاتون رو تغییر بدین گیج می شدم و می گفتم اخه من که همه حرف های استاد رو قبول دارم و تو ذهنم همه رو تایید می کنم پس استاد از کدوم ترمز ها دارن حرف می زنن، اصلا این ترمز ها کجان؟ از این هم همیشه مطمئن بودم که یک جای کار من می لنگه واگرنه می بایست به خیلی از اون چیزایی که می خوام تا به حال می رسیدم…

    تا اینکه مدتی پیش بعد از دیدن فایل های “چگونه درآمد خود را در عرض یک سال سه برابر کنیم” شروع کردم به انجام تمریناتی که داده بودین و چندین روز مشغولشون بودم. یعنی اون چند روز ذهنم بسیار بسیار مشغول بود و چون دوست داشتم بدونم چگونه با توانایی ها و امکانات و شرایطی که الان دارم می تونم درآمدم رو افزایش بدم دایم افکار و ترمز های فکری مخربی میومد به ذهنم که مثلا تو که از عهده فلان کار بر نمیای، تو مدتهاست فلان کار رو نکردی و خیلی طول می کشه تا یادت بیاد و اصلا پشتت باد خورده و حس و حالش نیست یا الان تو روز اصلا وقت نداری حتی یک تغییر کوچک تو زندگی ات بدهی چه جور می خوای درآمدت رو افزایش بدی!

    یعنی استاد من بعد از این چند روز جوری بدن درد گرفته بودم و این افکار به قول خانوم شایسته نازنین „شیطانی“ جوری روی اخلاقم تاثیر منفی گذاشته بودن که مدتها بود همچین حال خرابی رو تجربه نکرده بودم. تا اینکه یک لحظه تو ذهنم جرقه ای خورد و تازه درک کردم منظور شما از ترمز ها و افکار منفی چی هست. اینها همه نمونه هایی از ترمزهای ذهنی هستند که من باید می شناختمشون و افکارم رو راجع بهشون متعاقبا تغییر می دادم. یعنی وقتی عملی درکش کردم و دلیل حال بدم رو بررسی کردم تازه به درک این کلام شما رسیدم. و چه قدر این درک با ارزشه چون الان دیگه حالم نه تنها بد نیست بلکه حس می کنم یک قدم جلو تر رفتم چون فهمیدم نباید با باورهای قدیمی و پوسیده که هیچ راهی رو برام باز نخواهند کرد ادامه بدم بلکه باید اون ها رو بشکنم و راهم رو باز کنم. مثل همون علف های هرزی که شما همیشه ازشون صحبت می کنین و با حسی خوب از نابود کردنشون می گین.

    باورم نمی‌شود که در این مرحله از زندگی ام چگونه هر بار که به مسیله ای بر می خورم جواب سوالاتم رو در فایل های شما که همون روز یا روز بعدش گوش می دم کاملا شفاف می گیرم. یا شما دقیقا همون سوال رو مطرح کردین و جواب دادین یا به صورت غیر مستقیم جوابم رو گرفتم. اگر این الهام نیست پس چی می تونه باشه.

    استاد من تازه با شما آشنا شدم اما تو همین زمان کم ‌بسیار از مجموعه شما استفاده بردم جوری که اگر روزی نشه فایلی از شما بشنوم واقعا حس می کنم زمانم هدر رفته و حس خوبی ندارم. از صمیم قلبم امیدوارم هر چه زودتر بتونم دوره های شما رو یکی یکی بخرم و از وجود شما بیشتر استفاده کنم. اما تا اون موقع با فایلهای رایگان با ارزشتون ادامه می دم.

    در نهایت دوست داشتم این رو هم اضافه کنم که نوشتن، ذهن من رو بسیار شفاف کرد و خودم می بینم که اصلا ساکن نموندم و تو همین مدت کم قدم برداشتم و جلوتر رفتم. ازتون باز هم ممنونم که پیشنهاد می کنین نظرمون رو مکتوب کنیم تا اول از همه خودمون از این کار سود ببریم.

    درود می فرستم به شما و خانواده صمیمی و دوست داشتنی عباس منش

    برای شما و خانوم شایسته نازنین برکت و سلامتی آرزو می کنم

    دوستتون دارم

    فروغ افضلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1181 روز

    سلام استاد عزیز تر از جان

    مثل همیشه خط به خط پیامتون پز از نکته بود برام.

    مدتی بود که این سوال برام پیش اومده که استاد وقتی اینهمه تاکید دارن که حتما باید به دنبال علاقه ی قلبیتون باشید وتوی اون زمینه رشد کنید حتما باید تو قرآن درمورد مطلب به این مهمی آیه ای باشه که دل من رو به سخنان استاد قرص تر کنه و ایمان و باورم بیشتر شه.تا اینکه امروز که سایت رو باز کردم هدایت شدم به نشانه ی امروزم که این صفحه بود.

    و استاد باید بگم شما بی نظیرییییییییییییید

    بی نظیررررررررر

    یعنی برای هر مسئله ای که فکرشو بکنی شما جواب دارید اونم جوابی دندان شکن.جوابی که وقتی آدم میشنوه سر سوزنی شک در درستیش نداره انگار که وحی منزله.

    اونجا که گفتید اصلا مسئله ی علایق نیست و باید با دید وسیعتری به این جهان نگاه کنیم و ما به این دنیا اومدیم که خودمونو تجربه کنیم خودمونو بشناسیم

    و …

    و هدف از خلقت اینه که ما خدارو بشناسیم .چجوری میتونیم خدارو بشناسیم از طریق شناختن خودمون.

    پس مسئله اینجا حل میشه.که ما چجوری از خودشناسی به خدا شناسی میرسیم؟

    با تجربه کردن خودمون.چجوری خودمون رو تجربه میکنیم با پیدا کردن علایقمون و پیشرفت در اون.آیا مهمه که حتما علاقه ی خیلی خاصی داشته باشیم که بگیم فلان علاقه میتونه رسالت ما باشه.نه مهم نیست.چون از قبل رسالتی برای ما تعیین نشده.خدا چیزی رو از قبل برای ما مشخص نکرده .ما فقط در این جهان هستی پیش میریم یعنی هدایت میشیم و فقط لحظه ی حاله که مهمه.ما باید ببینیم تو لحظه ی حال دوست داریم چیو تجربه کنیم و چی حسمون رو خوب میکنه.چیزی از قبل مشخص نیست.پس اصلا بحث علاقه مطرح نیست.که ما بخوایم نگران این باشیم که نکنه بعدا بفهمیم فلان موضوع علاقه ی واقعیمون نیست موضوع فراتر از این چیزاست.موضوع بزرگتر کردن ظرف وجودمونه.موضوع گسترده کردن خودمون از طریق رفتن تو دل ناشناخته هاست.پس به فکر این نباشید که حتما باید یه رسالت خفنی داشته باشیم که خدا مارو به خاطرش خلق کرده.ما از تجربه ی چیزهای کوچیک هم میتونیم به هدف خلقتمون که گسترده کردن خودمون هست برسیم‌.ما با کوچکترین مسائل پیش پا افتاده که به سمتش هدایت میشیم میتونیم ظرف وجودیمون رو بزرگتر کنیم و آماده ی مرحله ی بعدی بشیم.

    اینا چیزهایی بود که من با یکبار خوندن اجمالی این فایل درک کردم.و مطمئنم درسهای بسیاری برای من داره.به خاطر همین ذخیره اش میکنم تا بارها و بارها بخونمش و نکات ناب رو از تو دلش بکشم بیرون.

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  7. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1285 روز

    سلام

    🌱میخوام از تجربه امروزم صحبت کنم،از کجا شروع کنم

    هم از معجزات اش بگم هم از درس هایی ک برام داشت

    استاد الان ک فکرشو میکنم میگم واو افرین ب تو ک انجامش دادی

    🌱قبلش خیلی از طریق نظرات سایت ب من الهام شد ک انجامش بده و حرکت کن منم گفتم ببین خدا از چند طریق بهت میگه انجامش بده،برو ببین چی میشه نمی میری ک

    استاد من ی سری جنس خریده بودم و نمیدونستم ک چ جوری بفروشم اشون،و ایده اومد ک برو تو مترو بفروش وای خدا😅😅

    🌱قبلش فقط میگفتم آیا خدا برای بنده اش کافی نیست

    میگفتم مردم دیگه کیه ان بابا،تو خدارو داری برو جلو

    🌱و من انجامش دادم امروز و رفتم و دو سری گفتم و اومدم بیرون روی صندلی نشستم

    خانوما فقط ی نگاه کوتاهی انداختن ب من و بعدم سرشونو انداختن پایین ن کسی پرسید جنس شو ببینم ن هیچی

    ی ذره فس شدم راستش و نجواها شرو شد

    🌱اومدم توی سایت و زدم رو نشانه،خوندم ک ناامید نشو

    🌱این یک آزمایش بود برای اینکه ببینم حرکتی میزنی،ببینم بعد اینکه نشد و نفروختی چقد ایمان تو نشون میدی چقد توکل تو نشون میدی،چ نکات مثبتی از تو دلش درمیاری،چ تقوایی میخوای انجام بدی

    🌱و این جمله طلایی رو خدا ب من گفت

    امتحان لازمه حرکت هست اگه نباشه اصن پیشرفتی هم نداریم.

    🌱خوب من امتحان کردم من شجاعت ب خرج دادم من توکل کردم و رفتم جلو

    خدا میدونه اون لحظه ک میخواستم بگم چقد سخت بود،شروع و استارت سخته همیشه

    🌱ولی الان ک اومدم و نشستم فکر کردم گفتم واقعا ترس خاصی نداشت،من بزرگ شدم من دیگه ب حرف مردم کمتر اهمیت میدم

    🌱استاد واقعا من در عجبم ک چطور خانواده من اجازه دادن خدااای من ک اینم از معجزات خداست،استاد مادر من آدم مذهبی و پدرم تعصبی چطور آخه

    چون خودم واقعا از ته دلم میخواستم ک تجربه اش کنم

    اولش ک گفتم پدرم گفت متروووو؟

    اصلا فکرشم نکن

    و من همون لحظه یاد کارای قبلی ک انجام دادم و بهم گفت اصلاااااا نمیشه😅😅 افتادم

    🌱اتفاقا خوب شد اینو بدونن ک من قراره از این ب بعد تصمیم های یهویی و عجیب زیادی بگیرم 😎

    بهشون گفتم بابا این همه آدم این همه خانم دارن میفروشن منم یکی از اونا،میرم اگر نشد برمی گردم سریع،مادرم می‌گفت اگر کسی بینتت چی ک واقعا امکانش بود از فامیل کسی باشه،گفتم مهم نیست اتفاقا من میرم جلو و بهش سلام میکنم( ک البته الکی می گفتم😅)

    🌱اتفاقا صبح پدرم منو مجدد دید گفت واقعا نمی دونم چرا داری اینکارو میکنی،و منو تا سر خیابون رسوند بعدم هیچ نگفت و رفت،واقعا اون شجاعت رو تو من می دید،اون مصمم بودن رو، ب همین خاطر کسی نمی تونست جلومو بگیره

    🌱الان میفهمم اگر کسی بخواد کاری رو انجام بده و اونقدر مصمم باشه،هیچ کس نمیتونه جلوشو بگیره

    🌱من چیزی نفروختم ولی

    من مطمئنم ک این تجربه منو بزرگ کرد(میگم تجربه نه شکست)

    اعتمادبنفس منو بیشتر کرد،شجاعتم رو بیشتر کرد

    بهم فهموند مردم هیچ کاره ان توی زندگیت،خودت و خودت مهمی تو روزای سخت خودت و خدای خودت کنارت بودن،چ بسا خانواده ات هم نبودن پس فقط خودت مهمی توکل کن و ادامه بده

    🌱جالب اینه ک اومدم خونه خانواده ام چیز خاصی نگفتن خواهر کوچیک ام گفت اشکال نداره بابا،خواهر بزرگم گفت آبجی فروشنده ام ای جان اشکال نداره

    منم فقط می خندیدم ب کاری ک کردم ب شجاعتی ک ب خرج دادم،ک الان مطمئنم اگر ب خیلی از دخترا  بگی نمیرن انجامش بدن

    🌱الان این لباس های گوشه خونه رو هروقت می بینم یاد شکست نمی افتم،یاد تجربه بزرگی ک کردم یاد درس هایی ک برام داشت یاد شجاعتی ک داشتم می افتم

    و مهم نیست اگر فروش نرفت،چون خیلی درس ها برام داشت

    خدایا ازت ممنونم از ته قلبم ک کمکم کردی ک اینکارو انجام بدم تو سینه منو سپر کردی تو صدا شدی توی گلوم برای گفتن، تو قدرت شدی توی دست وپاهام،و چشم شدی برای چشم تو چشم شدن باهاشون

    ممنونم🌱🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
  8. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    سلام خداروشکر که پس از مدتها که تصمیم به نوشتن کامنت گرفته بودم بالاخره امشب این فرصت رو خدای مهربونم به من داد تاحتی اگر شده چند خطی کوتاه بنویسم. هرچند انقدررررر حرف برای گفتن دارم و انقدرررر نوشتن رو دوست دارم که حد و اندازه نداره.

    من با وجود تواناییهای فوق العاده ای که در رشته تحصیلیم ، شغلم، زندگی شخصیم، خط زیبا و دلنشینم، قدرت نوشتاری خوبم، زیبایی ظاهری فوق العاده م، توانایی انجام چندین کار همزمان ، ادامه تحصیل در بهترین دانشگاه با معدل خوب ، همزمان سرکار بودن، خانه داری، بچه داری و… رو همه در یک برهه زمانی باهم و همزمان داشتم اعتماد به نفس و عزت نفس بسیاااار پایینی داشتم طوریکه موقع صحبت کردن با دیگران حتی با یک بچه و خصوصا در جمع لکنت زبان میگرفتم دهنم خشک میشد و نمیتونستم خواسته قلبیم رو دقیق بیان کنم و همیشه طوری بازگو میکردم که کلاً برعکس جلوه میداد.

    من تازه امروز صبح این دوره رو خریدازی کردمو از صبح تا ظهر که شارژ هندزفریم تموم شد تو محل کارم ۳ قسمت اول دوره رو چند بار گوش دادم

    فقط میتونم این جملات رو در وصف استاد عباسمنش عزیز بگم:

    تو آخرین طبیبی

    که لحظه های آخر به داد من رسیدی

    تو نوری از خدائی که پیغام خدا را

    به گوش من رساندی

    به روح من دمیدی

    زیباترین بهاری

    پایان انتظاری

    برای من ِتنها

    تو یک حریم امنی

    تو بهترین دوائی برا ی خستگیهام

    من کوله بار عشقو

    تا پای جان کشیدم در زیر سایه های خوش باوری خزیدم

    اما یه قلب ساده ندیدم که ندیدم

    من از تکرارحرفِ

    دوستت دارم خسته ام

    من به اونکس که باید

    دل ببندم بسته ام

    تو آخرین طبیبی

    که لحظه های آخر به داد من رسیدی

    تو نوری از خدائی

    که پیغام خدا را

    به گوش من رساندی

    به روح من دمیدی

    زیباترین بهاری

    پایان انتظاری

    برای منِ تنها

    تو یک حریم امنی

    تو بهترین دوائی برا ی خستگیهام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  9. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3351 روز

    سلام

    به نظر من اگر می دانم که موردعلاقه ام چیست که بسیار عالی است و تمام

    اگرنمی دانیم باید آن را بفهمیم برای اینکار از اولین کاری که دم دستمون است شروع می کنیم یعنی برایمان بدیهی است و داریم می بینمش

    ما تا قرمه سبزی نخوریم که نمی فهمیم خوشمزه است یا نه

    پس اگر خوردیم می فهمیم که به آن علاقه داریم اگر نخوردیم بایدبریم بخوریم

    پس از کاری که هست شروع می کنیم و اگر علاقمند نبودیم عوض میکنیم تا بالاخره به زودی می فهمیم که چیست

    به هر حال در قسمت باورها ماندن کار نمی شه باید باور داشته باشیم که من در کار مورد علاقه خود وارد می شوم و پیدایش می کنم و شروع کنیم به اقدام کردن باید act ای را انجام دهیم تا موضوع برای ما روشن شود ولی نباید در این راه کمال گرا باشیم و بخواهیم زود به نتیجه برسیم نشد به این معنی است که من باید تلاشی دیگر و دوباره داشته باشیم با تغییر مسیر نه اینکه چون مثلا زود به درآمدنرسیدم پس مورد علاقه من نیست که همه اینها از خودشناسی می آید که باید روی آن کار کنیم وقتی خودمان را خوب می شناسیم تصمیمات و انتخابهای بهتری هم داریم.

    سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1983 روز

    به نام خداوند غفور و رحیمم

    سلام به خانم شایسته عزیز✨ که زحمت نوشتن این راهکارهای ارزشمند رو کشیدن، تحسینتون میکنم و برای شما و استاد گلم🌷، بهترینها رو آرزو میکنم.

    این مقاله فوق‌العاده بود، راستش من اولین باره که توی این بخش دارم کامنت میذارم، خدا رو شکر میکنم که دارم آروم آروم هدایت میشم و به ایده‌هایی که بهم میشه عمل میکنم، من هم مثل خیلی از دوستان فکر میکردم که رسالت من چیه؟ یعنی رسالتم رو انجام یه کار خاص میدیدم، اما حالا این مطلب رو یاد گرفتم که ما به این دنیا آمدیم که تجربه کنیم، آمدیم تواناییهای نهفته وجودمون رو بشناسیم و به این شکل خودمون ظرف وجودمون رو رشد بدیم و خودمون رو آماده دریافت نعمتهای بیشتر کنیم، نعمت‌هاییکه مسخر ما شده توی این دنیا، تا زندگی رو تجربه کنیم، تا از مسیر رسیدن به خواسته‌هامون لذت ببریم، چون یاد گرفتم این خدا فقط با فرکانس لحظه الانم کار داره، اون هم فرکانس غالب من.

    یاد گرفتم که اگر درگیر این سوال‌ها بشم که نکنه این کار رسالتم نباشه، نکنه علاقه ام نباشه، نکنه من رو از هدفم دور کنه، این سوال‌ها باعث میشه، حرکت نکنم، قدم‌هایی که به عنوان هدایت خداوند بهم الهام میشه رو دنبال و اجرایی نکنم و یه موقع به خودم میام میبینم سالها گذشته و من هیچ کاری نکردم و هنوز بدنبال کار مورد علاقه ام هستم، باید حرکت کنم و دست روی دست نذارم و اجازه بدم تجربه کنم، علاقه به قول استاد یه چیز عجیب و غریبی نیست، چیزیه که بهش کشش داریم و علایق ما توی دل کار مشخص میشه، باید به خدا و به هدایت‌های خدا اعتماد کنیم، خدایا صد هزار مرتبه شکرت.🌟

    خدایا شکرت🙏، تحسینتون میکنم خانم شایسته عزیز💖 که اینقدر خوب قوانین رو درک کردید و برای ما توضیح میدید.

    امیدوارم که همه دوستان در پناه خدای بزرگ همیشه سلامت🌷، ثروتمند✨، سربلند🌿 و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید🌟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: