داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مائده کردی» در این صفحه: 6
  1. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2567 روز

    اول از همه میتونم با صدای بلند فریاد بزنم ک سلام سلام و سلام ب استاد گران قدر و دوستان عزیز این سایت گران بها…..مدتها منتظر همچین فرصتی بودم ک پیدا کنم و وارد این سایت بشم و کامنت بزارم ک ب لطف خدای مهربون خودم موفق شدم….این اولین کامنتی هس ک من تایپ میکنم و چنان ذووووق و شووووق دارم ک خواب ب چشمام نمیاااد جا داره بگم ک هم اکنون ساعت۲.۵بامداد هستش اما من احساس میکنم ک تازه از خواب بیدار شدم چوووون خیلی انرژی فوق العاده ای دارم…..

    حدود ی سالی هس ک ب طور خیلی اتفاقی با نام عباسمنش در محل پارک ارم تهران اشنا شدم…..خیلی اتفاقی این اشناییت صورت گرفت….مثل همه ی افراد این سایت ب دنبال تغییر بودم و ب مدت دو سال از خداوند خاستار ی تغییر بزرگ بودم ک بعد از دوسال خیلی خوووووب جوابمو گرفتم…..وختی ک از تهران برگشتیم ب شهر خودمون خیلی کنجکاو شدم ک وارد تلگرام این سایت بشم،استارت کار من از تلگرام اغاز شد و با دانلود کردن فایلایه رایگان…..اولین فایلی ک دریافت کردم فایل ب رویاهات باور داشته باش….:)

    خونه مامانیم بودم رفتم تو اتاق یکی از خاله هام و توی اون شلوغی پلی و زدم و رفتم تو اوج حرفای استاد و وختی ب خودم اومدم دیدم ی ربعی گذشته و همه صداشون در اومده بود ک من کوجاییم….خلاصه دیگ اینجوری بگم ک حالم دگرگون شد اصن ی وضعی ک دیگ پرسیدن نداره…..جا داره بگم ع این نوع فایلا و داستانا زیااااد گووووش کرده بووودم و اولش با خودم گفتم اینم مث اونایع دیگ میخاد چرتو پرت تحویل من بده …..ولی نیدووووونم چرا ی ندای درووونی گف بزن پلی و اما دیگ ب بعدش فک نکردم…..

    وختی ک از خونه مامانی اومدم خونه رفتم تو اتاقم و ب شدت قفل اوووون حرفایییی بودم ک انگار بدجوووور نفوذ کرده بود تو وجودم…..ب مدت ی هفته کاملا قفل حرفای استاد بووودم…..ی روز ک از مدرسه اومدم ناخداگاه دفتر دلنوشته هامو باز کردم و شرو کردم ب نوشتن اصن خودممم نیدوووووونم چم شده بود فقد اینو میدونستم ک داره ی اتفاقایی میوفته اما چجوری دیگ خدا میدووونه!!!؟از همون روز شروع کردم ب تک تک دانلود همون فایلایی ک داخل کانال گذاشته بودن….

    و با جونودل خدا گواهه با جونو دل ب تک تک حرفا گووووش میدادم و سعی میکردم ک ب عمل برسونمشون…….من زمانی با استاد اشنا شدم ک ی سال از کنکورم رد میشد و میخاستم ک ی سال دیگ هم بخونم چووون نتیجه نگرفته بودم….اواسط مرداد96شروع کردم و هی پاز پاز میدادم اولش خوووب بودماا اما بعدش حس میکردم ک دارم دور میشم از مدارو فرکانسم…..ایینجور شد ک کنکور دوممو هم قبول نشدم و خیلی ناامید شدم من ب تک تک حرفای استاد گوش میکردم ی تابلو ارزوها بزای خودم درست کرده بودم هرروز شکرگزاریم ب جا بود نمازامم میخوندم تکو توک اما وختی ک نتیجه نگرفتم خیلی نازاحت شدم….با خودم گفتم شاید باورایه من اشتباهه،شاید من درست کار نکردم روی باورام….ب هر روی گذشت…..اما در طی این مدت کلی نتیجه هایه کوچیکو بزرگ گرفتم اینارو از قلم نندازم….ب عنوان مثال چن سال بود ک ما میخاستیم مبل های خونمونو عوض کنیم اما هر دفه ی مشکلی پیش میومد اماب لطف خدای بزرگم امسال عید مبلامونو عوض کردیم. بماند ی تی وی جدید هم گرفتیم ….

    مورد یعدی اینکه اگ ب خاطر داشته باشین اول کامنتم گفتم ک خیلی وخته میخام بیام کامنت بزارم تو سایت ک قسمت نشده…ب این خاط بود ک موبایل نداشتم اما الان ب لطف خدای مهربونم موبایل گرفتم و عضو سایت شدم این یکی از اون خاسته هایی بود ک همیشه درخاستشو میکردم،عضو شدن در سایت عباسمنش:)

    خب موارد خیلی زیاده دوست داشتم کار کنمو دستم تو جیب خودم باشه ک الان مربی ی کودکستانی هستم ک از بودن در اون بسیار بسیار شادمانم…..خیلی از باورایه مضخرفی ک داشتم برطزف شدن و دیگ اثری از هیچ کدومشون نیس….دیگ….اینکه صبرم از قبل خیلی بهتر شده….خلاصه کلی نتایج کوچک دیگر ک اگ بخام بگم از نماز صبح جا میمونم…..

    شاید نتایجم خیلی زیاد نبوده اما خیلی دوس داشتم بیامو ی کامنتی از اشناییتم با استاد گرامی بنویسم….

    از اونجایی ک خیلی مشتاقم ک دوره های افرینش و راهنمای عملی دستیابی ب ارزوها و چگونه هدفگذاری کنیمو داشته باشم….اما نمیشه ولی من ایمان دارم ک ی جوری از ی راهی ب قول استاد برام جوووور میشه من منتظر میمونم…….خیلی خوووووووشحالم ک وارد این سایت شدم و میتونم بهترینارو برای خودم رقم بزنم…..استاد عباسمنش عزیزم خیلی خیلی خیلی و بسیاااااااااااااااااار بسیاااااااااااااااااااااااااااااار سپاس گزارم بابت این هدایت الهی ک خداوند شمارو اگاه کرد و شماهم این اطلاعات ارزشمندو در اختیااااز مت قرار میدهید….

    با ارزوی موفقیت سلامتی هوشبختی ثروت و سعاااااادت ….خدا پشت و پناهتون:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2567 روز

    واااااااای…باور نمیشه ک جواب گرفتم از کامنتم….

    بینهایت سپاس گزارم از لطفتون….

    منم منتظر اتفاقات خوووب هستم ک سایت تو زحمت بندازم با کلی کامنت از طرف ماهی…خخخ

    ممنونم اقای چکانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2567 روز

    ب خدا ک بزرگترین تکیه گاه توکل کنید

    امیدوارم ب زودی زووود میتونید کلی از محصولات سایتو خریداری نمایید….موفقییت در انتظااار تک تک ماست:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2567 روز

    خیلی کامنت فوق العاده ای بووود…ب عنوان ی نوجووون میتونم بگم خداوند در این مسیر هدایتت کرد تا بتونی برای هموطنات بهترین الگو و سرمشق باشی….از خداوند سپاس گزارم برای این همه هدایت الهی ک روز ب روز و لحظه ب لحظه بیشتر میشود…در این مسیر سابقه نداشته ک کسی با تمام وجودش کار کنه اما پیشرفتی نبینه…..موفقیتت در انتظاار تک تک ماهاست….موفق باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2567 روز

    چقد به این جسارتت افتخار کردم شهناز چقد ورودتو به جمع صمیمی و دلنشین و شکرگزار و فوق العاده عباسمنشی تبریک و خوشامد میگم و از صمیم قلبم خوشحال شدم خداوند یکی دیگر از بنده های مخلصشو به مدار و قوانین خودش هدایت کرد

    بهت افتخار میکنم و تبریک میگم که اینقد با جسارت اومدی و از گذشتت نوشتی و الان وقتی به خودت یادآوری کردی که کجا هستی و توی چه مرحله ای هستی میبینی زمین تا آسمون فرق کردی حتی اصلا ربطی به گذشتت نداری میخوام بهت بگم خود من که چند سال استاد جانم و مریم عشق دل و میشناسم تازه دارم متوجه یه سری چیزها میشم میخوام بهت بگم همه چی در تو خلاصه میشه که چقد میتونی این قانون و درک کنی

    و تکامل دست خودته هر چقد جدی‌تر بگیریم این قوانین و جدی‌تر نشونه ها و نتایج و میگیریم

    ولی هر چقد شل بگیریم نتیجه ای به عمل نمیاد و چه بسا که بسیار نتایج تیره و تار هستن و تاریک و تاریک

    و اصلا شفاف نیستن

    خداروشکرگزارم برای اینکه وارد این مسیر شدی عزیزدلم و چقد شکرگزار پروردگارم که منو هر لحظه داره به مدار خودش و دریافت الهامات نزدیکتر و نزدیکتر میکنه الهی شکر

    عاشقتم دختر توحیدی و بی نظیر

    به امید بهترین اتفاقات قشنگ و خداگونه

    به خداوند بزرگ میسپارمت شهناز عزیز و با جسارت و با ایمان💚🤍💎

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2567 روز

    سلام و هزاران درود بر شما دوست هم فرکانسی من

    شکرگزارم خداوند هستم بابت اینکه ما در مسیر رشد هستیم در مسیر هدایت های الهی

    و بله درسته قانون تکامل بزرگترین فرمولی هست که به مراتب به دست خودمون روون و روون تر میشه و میتونیم به راحتی ازش آگاه باشیم و استفاده کنیم

    براتون بهترینا از خداوند متعال خواستارم با بهترین کیفیت ممکن سالی پر از نعمت و برکت و فراوانی پیش رو خواهید داشت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: