داستان تحول من

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • به رؤیاهایت باور داشته باش 1
    377MB
    32 دقیقه

شرایط سخت و طاقت فرسا، شروع تحول زندگی من بود. پس از سال‌ها زندگی در شرایط ناخواسته، مصمّم شدم تا زندگی دلخواهم را بسازم. به ندای قلبم اعتماد کردم و ذهنم را برای تغییر همه چیز باز گذاشتم:

  • تغییر شهری که سال‌ها در آن زندگی کرده بودم و همه جای آن را می‌شناختم؛
  • تغییر روابط و دوستانی که آن روزها مهم‌ترین سرگرمی زندگی‌ام بودند.
  • تغییر شغلی که تصور می‌کردم تنها کاری است که انجامش را بلدم.
  • و مهم‌تر از همه تغییر باورهای محدودکننده‌ای که، بعداً فهمیدم منشأ همه‌ی این ناخواسته‌ها بودند؛

زیرا “نشانه‌ها” به وضوح فریاد می‌زدند که زندگی به سبک اکثریت جامعه، مثل زنجیر، تو را در این شرایط نادلخواه نگه داشته و مرتباً همین ناخواسته‌ها را برایت تکرار می‌کند.

آن روزها با این وضوح که در دوره 12 قدم آموزش داده‌ام، بلد نبودم فکر خدا را بخوانم و قوانین بدون تغییر این نیرو را بفهمم. آن روزها با این وضوح، ارتباط بین باورهایم و شرایطی که تجربه می‌کنم را نمی‌دیدم. آن روزها به دقتِ تمرین ستاره قطبی، بلد نبودم فرکانس خواسته‌هایم را به جهان ارسال کنم. اما داستان تحوّل من با مشاهده زندگی افرادی شروع شد که در همان شهر و اوضاع اقتصادی همان کشور زندگی می‌کردند و با اینکه استعداد و توانایی بیشتری نسبت به من نداشتند، زندگی روی خوش و پربرکت خودش را به آن‌ها نشان می‌داد و باعث شک کردن من به پیش فرض‌های ذهنم می‌شد.
همه‌ی عمر رویای زندگی در آزادی مالی، زمانی و مکانی را داشتم تا بتوانم هر ایده‌ای که دارم را اجرا کنم؛ هرجای دنیا که خواستم زندگی کنم؛ هر وقت که خواستم مسافرت بروم، بی‌آنکه نگران هزینه‌های آخر ماه یا کمبود وقت و انرژی باشم.
یادم می‌آید برای سالهای متوالی، عید هر سال باز هم به جیب خالی‌ام نگاه می‌کردم و به خودم می‌گفتم:

  • “عید سال بعد، دیگر مشکلات مالی امسال را ندارم و می‌توانم برای عزیزانم هدایایی ارزشمند بخرم”

دیدن آدمهایی که آرزوهای من، واقعیت زندگی آن‌ها بود، این رویا را هر روز قوی‌تر می‌کرد. مشاهده‌ی زندگی آن‌ها، این ایمان را در دلم رشد می‌داد که شرایط کنونی را به عنوان واقعیت زندگی یا سرنوشت غیر قابل تغییر، نپذیرم.

همین ایمان بود که مرا به سمت کشف قوانین زندگی هدایت کرد. هرچه قوانین زندگی را بهتر می‌شناختم، رؤیای زندگی در آزادی مالی و زمانی و مکانی، امکان پذیرتر به نظر می‌رسید و رسیدن به آرزوهایم برای ذهنم منطق‌تر می‌شد.

رمز تغییر این است که در شروع کار، ثابت قدم بمانی و مسیر درست را ادامه دهی حتی اگر ظاهراً نتیجه خیلی عظیمی نمی‌بینی. آن روزها فقط یک راننده تاکسی بودم و ذهنم مملو از باورهای محدود کننده و فقر آلودی بود که اجازه دیدن فراوانی نعمت‌ها را به من نمی‌داد. ذهنم آنقدر با باورهای محدودکننده برنامه‌نویسی شده بود که نمی‌توانستم دلیل زندگی در شرایط ناخواسته را باورهای محدودکننده‌ام بدانم، نه پدرم! نه جامعه! و نه هر عامل دیگری بیرون از من.

اما می‌دانستم قدم اول از پذیرفتن این مسئولیت شروع می‌شود.

قدم اول این است که بپذیری شرایط سخت مالی زندگی‌ات را خودت با باورهایت ایجاد کرده‌ای و ربطی به شرایط اقتصادی مملکت ندارد؛ بپذیری این تحقیر شدن‌ها در رابطه، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به ویژگی های اخلاقی همسر یا اطرافیان‌ات ندارد؛ بپذیری شرایط زندگی‌ات، نتیجه باورهای خودت است و ربطی به مکان جغرافیایی‌ای که در آن به دنیا آمده‌ای، ندارد؛
در ابتدای مسیر، وقتی هنوز نتیجه‌ی خیلی بزرگی در دست نداری که بتوانی حریف نجواهای ذهن بشوی، باید بتوانی ایمانت را حفظ کنی؛برای تغییر باورهایت مصمم بمانی و ادامه دهی؛
به جای واکنش نشان دادن به شرایط ناخواسته کنونی، “احساس خوب داشتن” را اصل بدانی و به شیوه محدودکننده قبلی برنگردی؛

من در مسیر تغییر باورهایم، جای خالیِ “همراهان مثبت و حمایت‌کننده” را به وضوح می‌دیدم. خصوصاً در ابتدای مسیر که ذهن تمام تلاش خود را می‌کند تا تو را به شیوه قبلی برگرداند. در چنین لحظاتی که کنترل ذهن سخت‌ترین کار دنیا می‌شود، حضور در یک محیط ایزوله مثل “خانواده صمیمی عباس‌منش”، برای تقویت ایمانم حیاتی می شد. برای همین مصمم شدم  تا “این محیط صمیمی” را بسازم و مسیر را برای اعضای این خانواده، هموار کنم.

  • زیرا حضور در این محیطِ سرشار از آگاهی‌های خالص، می‌توانست راهنمایی راستین باشد برای تقویت ایمانِ نوپایم در شروع مسیر؛
  • محیطی که هر بار به آن وارد می‌شوم، کلیدهای هدایتگر را در دستم بگذارد و باورهای نوپای مرا با ورودی‌های قدرتمند‌کننده تغذیه کند؛
  • محیطی که بودن در آن، مدام به یادم آورد: “ساختن باورهای قدرتمند کننده“، ارزشمندترین سرمایه‌گذاری در زندگی‌ام است؛
  • کنترل ورودی‌های ذهنم، مهمترین مسئولیت زندگی من است.

اگر در لحظات ناامیدی که ترسِ “اگر جواب ندهد چه” در من رخنه می‌کرد، محیطی مثل خانواده صمیمی عباس منش را داشتم، قانون احساس خوب = اتفاقات خوب را سریعتر به یاد می‌آوردم؛ ضرورت اجرای این قانون را بهتر درک می کردم و این یادآوری، قدم‌هایم را برای استمرار ورزیدن در این مسیر، استوارتر می کرد. در حقیقت، پیچ و خم‌هایی که من در مسیر درک قوانین زندگی و نحوه هماهنگ شدن با آنها تجربه کردم، باعث شد تا بخواهم این دانشگاه زندگی ساز را ایجاد کنم:

  • دانشگاهی که “توحید” را به عنوان اصل و اساس رسیدن به آزادی مالی و زمانی و مکانی، به من یاد بدهد؛
  • دانشگاهی که این اساس را به من بفهماند که: “تمام اتفاقات زندگی‌ام بدون استثناء نتیجه باورهای خودم است“؛
  • دانشگاهی که رابطه “توحید عملی” با “این اساس را به من نشان دهد تا بتوانم شرک‌های مخفی ذهنم را بشناسم؛
  • شرک‌هایی که تلاش می‌کنند عواملی مثل شانس، جبر جغرافیایی، وضعیت خانواده و… را عامل تعیین کننده‌ی شرایط زندگی‌ام بدانم و به این شکل مسئولیت تغییر زندگی‌ام را به عهده نگیرم؛
  • دانشگاهی که در صلح بودن با خودم را به من یاد بدهد؛

دانشگاهی که با آموزه‌هایی چون دوره جهان‌بینی توحیدی، توانایی کنترل ذهن را به من بیاموزد. به گونه‌ای که: آرامش را جایگزین نگرانی‌هایم کند؛ ایمان را جایگزین ترس‌هایم کند؛ توحید را جایگزین شرک‌های مخفی وجودم نماید؛

دانشگاهی که با آگاهی‌هایی اصل و خالص ” دوره روانشناسی ثروت ۱ “، منطق‌هایی قوی درباره‌ی امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی در دستم بگذارد و به من کمک کند تا «ساختن استقلال مالی» را از همین جایی که هستم و همین شرایط و امکاناتی که دارم، شروع کنم. آگاهی‌هایی که در یک فرایند لذت‌بخش، باورهای قدرتمند کننده را جایگزین باورهای محدودکننده‌ای نماید که در تمام این سال‌ها ذهنم را برای فقر طراحی کرده بود؛

دانشگاهی که تا با آگاهی‌های خالص “دوره روانشناسی ثروت ۳ “، مرا به این اطمینان برساند که، برای راه اندازی کسب و کارم، نیاز به سرمایه اولیه هنگفت ندارم، بلکه نیاز به باورهای ثروت‌آفرین دارم؛ نیاز به تشخیص هدایت‌های خداوند و حساب کردن روی آنها دارم؛ نیاز به شناخت علایقم و ارزشمند دانستن آنها دارم؛

نیاز به پرورش توانایی حل مسئله دارم؛ نیاز دارم باور کنم همه ی شغل ها پتانسیل یکسانی برای ساختن ثروت دارند اما آنچه مرا به ثروت واقعی می‌رساند، رفتن در مسیر علایقم است؛ باورهای ثروت آفرین ساختن درباره علایقم است؛

به آگاهی هایی نیاز دارم که قدرت “تشخیص اصل از فرع” را به من بیاموزند تا به جای تلاش برای یک شبه پولدار شدن، قدم به قدم باورهایم را تقویت کنم؛ برای خلق ثروت بیشتر، با کسب و کارم ارزش بیشتری خلق کنم، مسائل بیشتری را در جامعه‌ام حل کنم و به این شکل ظرف وجودم را برای دریافت ثروتهای بیشتر، بزرگتر کنم.

آن روزها،به راهنمایی مثل ۱۲ قدم نیاز داشتم تا در یک فرایند تکاملی و لذت‌بخش، گاری سنگین و زهوار در رفته باورهای محدودکننده را از دوشم باز کند، مرا از مسیر سنگلاخی باورهای محدودکننده‌ام، به مسیر هموار و لذت‌بخش باورهای قدرتمند‌کننده هدایت کند. راهنمایی که به من یاد بدهد تا فکر خدا را بخوانم و آسان شوم برای آسانی‌ها.

چقدر خوب می‌شد اگر آن روزها می‌دانستم خداوند چگونه فکر می‌کند و چه قوانینی بر جهانش مقرر کرده‌است؟!

چگونه می‌توانم قوانین آفرینش را درک کنم؛ با این قوانین هماهنگ شوم و کنترل همه جانبه زندگی‌ام را در دست بگیرم.

چقدر خوب می‌شد اگر راهنمایی عملی در دستم بود که به من می‌فهماند مهم‌ترین اصل در رسیدن به خواسته‌ها، ساختن باورهای هماهنگ با آن خواسته است. راهنمایی عملی که باورهای هماهنگ با خواسته‌هایم را به من می‌شناساند و چگونگی ایجاد آن‌ها را در عمل با من تمرین می‌کرد.

آن روزها راهنمایی مثل دوره کشف قوانین زندگی می‌توانست آگاهی‌های فراموش شده‌ی قبل از تولد را به یادم آورد. همان آگاهی‌هایی که هر بار در قالب رؤیا و آرزو در دلم زنده می‌شد، ولی ترمزهای مخفی ذهنم و باورهای کهنه و محدود کننده‌ای که ذهنم را برنامه ریزی کرده بود، مجالی به بروز آن‌ها نمی‌دانند.

در حالیکه وجود راهنمای مثل دوره کشف قوانین زندگی، بدون نیاز به آزمون و خطا، چگونگی شناساییِ این ترمزها و حذف آن‌ها را به من یاد می‌داد تا بدون تقلا، خواسته‌هایم به صورت طبیعی وارد زندگی‌ام شوند.

آن روزها راهنمایی نیاز داشتم تا زندگی به سبک قانون سلامتی را به من بیاموزد و این خوشبختی را به من هدیه دهد که هم تناسب اندام داشته باشم، هم انرژی بالا برای حرکت در مسیر اهدافم و هم سلامتی کامل جسمانی.

به خاطر ثباتم در این مسیر، خداوند همانگونه که وعده داده بود، بیش از آنچه می خواستم به من نعمت بخشید و مرا به فراتر از آرزوهایم رسانید. نعمت هایی در قالب ثروت، روابطی عالی، دوستانی فوق العاده، سلامتی و.. به قول قرآن: چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خویش است.
به عبارت بهتر، تضادهایی که در مسیر تغییر زندگی‌ام با آن‌ها مواجه شدم، خواسته‌های بسیاری را در دلم زنده کرد و پایداری من در این مسیر، تمام آن خواسته ها را وارد زندگی ام کرد. اما با اطمینان می گویم برای من با ارزش‌ترین پاداشِ استمرار در این مسیر، تولد خانواده صمیمی عباس منش و تجربه‌ی بودن در جمع صمیمی این خانواده است.

داستان تولد خانواده صمیمی عباس منش و تلاش ما برای بهبود همیشگیِ این خانواده این است که:

آگاهی های منتشر شده در این محیط، ردپاهایی باشند برای همه‌ی افرادی که آماده‌اند تا شرایط زندگی خود را به سمت دلخواه تغییر دهند.
من هرگز فراموش نکردم که وجود مأمنی مطمئن مثل خانواده صمیمی عباس‌منش، چقدر می‌توانست مسیر را برایم هموار و تغییر را برایم آسان و لذت بخش کند.
برای همین، مانند پدری که به خاطر گذراندن کودکی‌اش در فقر و کمبود،  به خاطر تمام آرزوهایی که بر دلش مانده، تمام اسباب بازی‌های که نخریده،  تمام کیک تولدهایی که نخورده ، تمام هدایایی که نگرفته و تمام بازی‌هایی که تجربه نکرده است، می‌خواهد بهترینِ همه‌ی اینها را برای فرزندش انجام دهد، تصمیم گرفتم تمام آنچه را برای شما بسازم که در مسیر این تغییر، با تمام وجودم جای خالی‌اش را احساس کرده ام.
خانواده صمیمی عباس‌منش متولد شده تا همراه و راهنمایی باشد برای شما که آماده‌ی تغییر شده ای و این جملات الهام بخش را می خوانی؛

بنیان خانواده صمیمی عباس منش بر پایه اشاعه توحید و یکتاپرستی است تا همه ما که اینجا جمع شده‌ایم، همواره به یاد داشته باشیم:
خداوند به عنوان سیستمی که این جهان را آفریده و هدایت می‌کند و تنها منبع قدرت و ثروت است،  مقرر کرده تا زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خودمان باشد.
همه ما به یک اندازه به این منبع قدرت و هدایت وصل هستیم اما به اندازه‌ی ایمان به این نیرو و هماهنگی با قوانین این سیستم، به این منبع وصل می‌شویم و این اتصال را به شکل: آزادی مالی، آزادی زمانی، رابطه عاشقانه، سلامتی، شغل مورد علاقه، آرامش و در یک کلام خوشبختی تجربه می‌کنیم.
تنها کار زندگی ما این است که قوانین این نیرو را بهتر بشناسیم و در اجرای آن بهتر شویم.
این تنها راهی است که کنترل آگاهانه اتفاقات زندگی‌مان را در دست خودمان می‌گذارد. هیچ چیز بیشتر از این به شما احساس آرامش می‌دهد که احساس کنی کنترل زندگی‌ات در دست خودت است.

این جنس از آرامش، رمز جاری شدن همواره‌ی نعمت‌ها به زندگی است.

1194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 1898 روز

    بنام آنکه حرکتی اگر از ماست ، برکت از اوست… 💚💚

    درود بر استاد عباس منش عزیز ؛ امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشید 🍏🌱

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر ، که خداوند این فایل رو درست زمانی که بهش نیاز داشتم برام محیا کرد ،،

    اگر بخوام این فایل رو تنها در یک جمله توصیف کنم ، باید بگم ؛ آری _ انسان در نهایت شبیه رویاهایش می شود… 😇👌

    آرزوی شادی ، برکت ، عشق ، ثروت ، فراوانی ، آرامش و سلامتی روز افزون برای تک تک مردم جهان دارم 🌱🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    امید گفته:
    مدت عضویت: 1838 روز

    بنام خدا

    سلام،بسیار عالی فوق العاده بود

    من وقتی داستان زندگی شمارا خواندم آنچنان غرق درگرفته هاونوشته های شما شدم که فهمیدم۹۹.۹۹درصدکلمات وواژه های شما مثبت است واین یعنی باورهای شما مطابق سیستم توحیدی والهی است شخصیت شمارا این طوردیدم که ازکف یک آسمان خراش چندطبقه به طبقه های بالای ساختمان خراش رسیده اید.

    در پناه خداسلامت،شجاع ،ثروتمندوسعادتمندباشید🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    علی یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 3848 روز

    سلام استاد عزیزم

    صحبتهای پر معنایی از پس سالها تجربه های تو را که با مجاهدت از ایمان بدست آوردی را خوندم.

    راست میگی، سخت است تغییر باور، تو راست میگفتی

    حالا که نزدیک 700 روز از آشنایی من با سایتت میگذره اینو بیشتر درک کردم.

    اوایل کارو جدی تر میگرفتم و نتایج بهتری داشتم ولی به مرور در باورهای محدود کننده گم شدم گاهی خودمو بالا میکشیدم ولی بارها به اعماق تاریکی ایمان و باور میرسیدم ولی خدا را شکر راهم فرق کرد، دیدگاهم عوض شد و هنوزم دارم فایلهای روانشناسی ثروتتو توی ماشین گوش میکنم.

    تغییراتی روبه بهبود داشتم که جای بسی شکر داره ولی این راضی کننده نیست برای من

    ولی میدونم که این هم از لیاقت منه و هنوز نتونستم بیشتر از این کسب کنم ولی میکنم

    این راه تو تنها یک راه داره که من و امثال من میدونیم ولی گوش غفلت همیشه با ماست

    و اون هم در یک کلام تغییر باورهاست و نگه داشتن اون باورهای جدید در همه لحظات

    چه اون لحظاتی که غرق در خوشبختی هستیم و چه در لحظاتی که مشکلات فراوان دامنگیر ماست و مجالی برای لحظه ای مکث و برگشتن به خود و هدف خود به اکثر ماها نمیگذاره و مارو با خودش غرق میکه

    کار تو و هدف تو در تمام فایلهات(نظر شخصی)

    همین هست مجاهدت با نفسی که سالها با باورهای محدود کننده همراه بوده، اون هم نه در بعضی موارد خاص بلکه در تمام موارد و در تمام لحظات

    آره کار ما همینه همین. نه ایده خیلی بزرگ نه کتاب بالخصوصی. همه چیز در همین نزدیکیه در درون ما

    کار ما همینه. چقدر براش وقت میزاریم

    استاد خدا شاهده هر موقع به درون خودم بر میگردم کارهای خارق العاده میکنم و هر وقت به بیرون خودم سیر میکنم میشم همین آدم معمولی مثل بقیه

    اونقدر زمان ماندن در درونم کم هست که قابل تقسیم کردن در زمان طولانی یک سال نیست شاید دو یا سه ساعت در سال ولی این زمان کم حرکتهایی در من ایجاد کرد که مدیونشم . کاش این زمان برای من طولانی تر بود چرا که نتایج به مراتب تساعدی تری میگرفتم و چه بسا اینکه الان من جای استاد بودم و استاد در کنار من(این یک قانونه)

    حالا میفهمم چه مجاهدتهایی برای طولانی کردن این زمان کردی و چه عادتهایی ترک کردی

    تو بیخودی به اینجا نرسیدی تو یک رهبری هم برای خودت هم برای ما.

    راست میگفتی سخت است تغییر باور

    باورهای ریشه ای در درونمون که کشف نشده ماندن و ما باهاشون هر روز زندگی میکنیم، بدون اینکه بفهمیم هر روزمونو مثل روز قبل به پیش میبرن بدون اینکه متوجه بشیم

    و تو چه خوب(با ممارست و تمرین) از این پوست پوسیده در اومدی و کنکاش کردی و دوباره متولد شدی

    و مبارک باشه تولدت استاد که هنوزم در این لحظه هم با گذاشتن این فایلت تولدی دیگری از خودتو باید جشن بگیری

    و امیدوارم ما هم با تمام تغییرات چه بسا کوچک ولی روبه جلو هر روزمان را جشن بگیریم

    دنیا جای بهتری برای ماست. همینه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    پارسا ترابي گفته:
    مدت عضویت: 3199 روز

    با سلام خدمت إستاد عباس منش و استاید گروه تحقیقاتی

    اول من سایت شما را أصلا نمیشناختم تا اینکه مادرم اتفاقی وقتی در حال خواندن خواندن خبر تو سایت ها بود أین صفحه بعز میشود و مادرم کنجکاو میشود و چند بسته را خریداری میکند.در ان موقع ما در ایران بودیم و حدودا ٨ماه است که به امریکا مهاجرت کرده ایم،در أین چند وقت مادرم به کلی عِوَض شده بود،هر چی میگفت دقیقا اتفاق می افتاد تا اینکه من علت رو جویا شدم،برأیم توضیح داد که چگونه أین اتفاق ها می افتاد،من در حال حاضر 18 ساله و چهارم دبیرستان هستم حدودا چهار مات پیش یک امتحان sat برأی ورود به دانشگاه داشتم و بعد إز نتیجه اون زیاد راضی نبودم و بعد خوادم و تلاش کردم دفعه دوم نتیجه بهتر شد تا اینکه مادرم بهم جملات تأکیدی رو داد و البته اصرار داست که هر شد سناریو را بنویسم منم قبول کردم اولش یکن سخت بود اما بعد ها عادت کردم هر شب که یادم میرفت بنویسم أصلا خوابم نمیبرد همش اینور أونور میشدم اما انگار خوابم نمیبرد اما وقتی مینوشتم خیلی راحت میرفتم به خواب،،خب إز أین بگذریم من أین عادت رو تکرار کردم و امتحان سوم رو دادم،،حدودا دو هفته قبل ازمون دقیقا نمره اَی را که میخواستم نوشتم و یکم سخت بود باورش کنم اما گفتم چطور استاد تونست منم میتونم و پررو بازی در میارم،،امتحان رو دادم یکم سخت بود نتیجه رو نمیتونستم پیش بینی کنم گفتم خوب بود فقط تا اینکه هر شب تو فکر همون نمره بودم و یکم دلم میرفت که کم شه نمرم اما سریع ریجکت میکردم و بی توجه میشدم،بعد من دو این حین عکس استاد و یک جمله تاکیدی را روی گوشیم گذاشتم که هروقت نگاهش میکنم یاد استاد بیوفتم ،همین دیروز که این نمره را دیدم خیلی خوشحال شدم دقیقا نمره همونی بود که میخواستم اکتر دوستانم شکه شده بودن نتیجه عالی بود و الان که من دارم این داستان را مینویسم ساعت 1:30نصف شب است و من خیلی خوشحالم از اینکه جواب داد این کار،فقط میتوانم بگم برای من کار کرد و خیلی خوب بود،تازه اول راهه میخوهم بهترین استفاده را از این موقعیت بکنم و به یه جایی برسم،در این چند وقت که ما اومدیم خیلی سخت بود ولی شد،استاد مچکرم از اینکه این چیر هارو معرفی کردی انشالاه بتونم یکبار شما را در امریکا ببینم

    با تشکر از جهان هستی

    پارسا ترابی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد امیر خواجه زاده گفته:
      مدت عضویت: 3290 روز

      سلام پارسا جان خیلی خوشحال شدم امید وارم هر کجا که باشی در پناه خداوند موفق باشی. مطمعنم به موفقیت های زیادی میرسی با ایمانی که به خداوند داری ..پارسا منم امسال کنکور دارم و راستش گاهی اوقات یکم شک میکنم واسه این که قانون واسه کنکورم جواب بده چون هدفمم بزرگه…البته میدونم حتما جواب میده چون تو خیلی از مسائل دیگم جواب گرفتم…باورش یکم برام مشکله!!!!میخواستم ازت در خواست کنم در مورد خودت بگی امتحانت چی بود ایا تلاش فیزیکی زیادی کردی واسش یا فقط با ایمان حرکت کردی!!با کم ترین تلاش فیزیکی!امید وارم در اوج قله موفققیت همو ببینیم…ممنون

      محمد امیر خواجه زاده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        پارسا ترابي گفته:
        مدت عضویت: 3199 روز

        سلام محمد جام .مچکر مرسی امیدوارم شما هم خوب باشی.خب البته همونطور که استاد توی ویدیو هاش میگه اشاره میکنه که همین دست اورد های که گرفتی از این راه باید اعتماد به نفس بده برای هدف بزرگتر .منم الان اگه ایران بودم حتما در حال تست زدن بودم و میخوندم البته استا میفرماید که زیاد به تلاش فیزیکی بستگی نداره بلکه اون مداری که درش قرار میگیری خیلی مهم هست .هر شب سناریو شما بنویس بگو متلا من خوشحالم که توانستم در کنکور رتبه دو رقمی یا یک رقمی را بگیرم .البته این رو فراموش نکن که بعضی اوقات یه حس ناامیدی شاید بهت دست بده اما اصلا بهش فکر نکن.منم اولش یکم اینجوری میشدم بعدش ایمانم رو تقویت کردم و تونستم پیشرفت کنم.توصیه میکنم حتما ویدیو رایگان قسمت چند راهکار ساده برای شروع هدف گزاری را نگاه کنید خیلی خوب بود برای من البته باید به این ها امل هم بشه ولی اگر چند بار گوش بدهید ضمیر ناخوداگاه خودتون حواسش خیلی خیلی خوب هست میزاره تو فرکانس های اینده ای که قرار هست اتفاق بیوفته ولی هیچوقت ناامید نشو و عمل کن و با خودت بگو من تونستم این کار را بکنم.این قانون برای همه یکی هست متل اینکه همه جهان دارند یک بازی را میکنند و اون بازی هم یه قانون بیشتر نداره که اونم در فرکانس قرار گرفتن است،امیدوارم شما را حتما در قله موفقیت ببینم

        در پناه حق موفق و سلامت باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    میلاد درهو گفته:
    مدت عضویت: 2727 روز

    سلام استاد عزیزم و رفقای خوبم از اوشو پرسیدن چرا ادمهای ثروتمند بتو جذب میشوند و ادمهای فقیر کاری با تو ندارند ایشان گفت

    چکار کرده اید که کمون شما اینقدر ثروتمند شده است؟

    اوشو : من هیچ کاری برای ثروتمند کردن این کمون انجام نداده ام . فقط موضوع این است که آدم های ثروتمند به من جذب می شوند . آدم های ثروتمند و با هوش به من جذب می شوند . تو باید بدانی که در زندگی اولویت هایی وجود دارد . هیچ وقت از خودت پرسیده ای که چرا یک آدم فقیر به نقاشی پیکاسو جذب نمی شود ؟ از خودت نمی پرسی چرا یک گدا و بی خانمان به موسیقی “موتزارت” علاقه مند نمی شود؟ با این حال از اینکه فقط آدم های ثروتمند ، با هوش ، نابغه ، با سواد و روشنفکر به من علاقه نشان می دهند ، تعجب می کنی؟ تو باید بدانی که “معنویت” لوکس ترین کالاست . پس فقط انسان هایی از یک طیف خاص به سمتش گرایش پیدا می کنند . این کالای لوکس به فقرا مربوط نمی شود . آدم فقیر نیازی به “معنویت” ندارد . به نام مذهب و معنویت به فقرا فقط افیون و مواد تسکین دهنده داده شده است . برای آنها ، دین یک نوع تریاک بوده است . چیزی که به نام معنویت به خورد فقرا داده شده است ، به هیچ وجه واقعی نیست . تقلبی ست . برای فقیری که از گرسنگی ، بیماری و بدبختی در حال مردن است ، مذهب و معنویت واقعی به چه درد می خورد؟ او به فکر سیر کردن شکمش است . انتظار داری به حرف های من دربارەی پروازِ خودآگاهی علاقه نشان دهد؟ او به چیزی برای خوردن نیاز دارد ، یک سرپناه می خواهد ، هوا سرد است و به لباس احتیاج دارد . می خواهی من دربارەی مراقبه و اشراق و صعود کردن به قله های وجود با او سخن بگویم؟ این دیوانگی و حماقت نیست ؟

    بنابراین اینطور نیست که من برای ثروتمند کردن کمون کاری کرده باشم . بلکه به سادگی افراد ثروتمند جذب کمون من می شوند . اصلا آنها به همین خاطر به نزد من می آیند : چون مذهب و معنویتِ واقعی فقط زمانی آغاز می شود که تو از ثروت و دارایی ات خسته شوی . آنها دیگر ارضایت نکنند . مذهب و معنویتِ واقعی زمانی آغاز می شود که تو هر آنچه که پول می تواند به آدمی ببخشد را به دست آورده باشی و هنوز احساس پوچی کنی . هر آنچه را که خواسته ای تصاحب کرده ای اما احساس می کنی که چیزی کم داری . چیزی که پول و ثروت نمی تواند به تو بدهد . پس باید راههای جدیدی امتحان کنی . به همین خاطر می گویم “معنویت” بزرگترین کالای لوکس است . وقتی پول و ثروت ، هر آنچه را که می توانست به تو داد ، وقتی که نهایت آن را لمس کردی ، بازی تمام می شود . به خستگی و پوچی کامل می رسی . اینجا دیگر آخر خط است . دو راه وجود دارد : یا خودکشی می کنی و یا جستجویی را آغاز می کنی که در نهایت ، تبدیل به انسانی مانند من شوی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ابراهیم دهقانی اشکذری گفته:
    مدت عضویت: 2871 روز

    به نظر من تک تک حرفهای استاد عباس منش برگرفته از عشق ، امید و صداقت است. امیدوارم روز به روز و لحظه به لحظه در این راهی قدم برداشته اند. موفق تر باشند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    حمید ریگی گفته:
    مدت عضویت: 2343 روز

    با متن هایی که خوندم فقط اشک از چشمانم می امد خدایا شکرت که مرا هدایت کردی به راه درست سالها بود که همه راه ها رو امتحان کرده بودم که به خدا برسم ولی نرسیدم و هیچ نتیجه ایی نگرفتم هر راهی که فکرشو کنی رفته بودم که بتوانم با خدا ارتباط برقرار کنم ولی متاسفانه نتوانستم فکر میکردم همه چیز در نماز و روزه و ریش و ٫٫٫٫٫ این چیزهاست ولی نبود

    الان نتیجه که از این کارم میگیرم حس میکنم خدا هر لحظه و هر ثانیه با منه خدا اصلا سخت گیر نیست ولی باور من از خدا یه چیز دیگه ایی بود فکر میکردم که باید خیلی مواظب باشم تا گناه نکنم به نامحرم حتی نگاه هم نمیکردم که گناه کار نشم پشیمانم از این باورها و از این ادمها که اینها رو به ما اموختن و تشکر از ادمهایی مثل شما که راه توحید را درست یاد مردم میدین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    الهه برزگر گفته:
    مدت عضویت: 2190 روز

    سلام و عرض ادب خدمت جناب عباس منش و دوستان گرامی. چند وقتی هست که این نیرو درونم فعال شده و از چند روز پیش که وارد این خانواده خوب و صمیمی شدم احساس خیلی خیلی خوبی دارم و مطمئن هستم که به زودی خبرهای شگفت انگیزی در مورد تحول زندگی ام براتون به ارمغان میارم. برای همه عزیزانی که در این راه قدم بر می دارن آرزوی موفقیت دارم. با تشکر ویژه از جناب عباس منش. ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زهرا امیری گفته:
    مدت عضویت: 2187 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم،حضور هیچ کس در زندگی مابی حکمت واتفاقی نیست….خداوند در هر حضوری رازی رابرای پرواز روح ما نهان کرده است……خوشا ان دم که راز حضور اشخاص را دریابیم…ومن حدود سه سال است که این راز را یافته ام وشروع به تغییر باورهایم همراه با فایل های استاد عزیزم نموده ام..وامروز در مسیر شادی سلامتی وثروت قرار دارم وزمانش رسید تا اینجا حضور یابم وبگویم در جستن هرچیز باشی، تو انی…..

    ومن خودم را یافتم وخدایی که امروز اجازه نوشتن این متن را به من داد.وسپاسگزارم از همه دوستانی که میبینند ومی خوانند..شاید من سه سال قبل هزینه دوره های استاد را نداشتم اما فایل ها به صورت معجزه اسا به هرکه تشنه مسیر باشد می رسد،مهم ماییم که چطور ازش استفاده کنیم.وقتی قطره باشیم ودر طلب اقیانوس قطعا به ان می پیوندیم.حال انتخاب با خودمان است که قطره بمانیم،یا به اقیانوس بپیوندیم.

    دنیای زیبای خودم را با دستان خودم ساختم. ومنتظر کسی نماندم.زیرا انها سرگرم زندگی خودشان هستند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    رضا رسولی سالار آباد گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم وتمام دوستان من حدود 1سال است به طور اتفاقی با استاد اشنا شدم وخداوند را بسیار شاکرم که منو هدایت دادکه در چنین مسیر بسیارزیبا قدم بزارم واز وقتی که با این کانال ارتباطی اشنا شدم فوقلاده احساس آرامش وشادی دارم وتازه دارم به طور واقعی زندگی میکنم ومیخوام همیشه در این خانواده عباسمنش عزیز بمونم به امیدی که روزی به تمام خواستهام برسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: