این فایل صوتی حاوی مکالمه ی استاد عباس منش با مدیر فنی سایت است. در این مکامله مدیر فنی سایت سوالاتی اساسی از استاد پرسیده است که گوش دادن به آن به ما کمک می کند تا:
قوانین بدون تغییر خداوند را بهتر بشناسیم و چگونگی به هماهنگی رسیدن با این قوانین در عمل را بهتر درک کنیم.
اصل را از فرع تشخیص دهیم
تمرکزمان از از روی حاشیه های به ظاهر قشنگ اما بی حاصل برداریم و بر اصل و اساسی بگذاریم که نتیجه اش شادی و رضایت بیشتر در زندگی مان است
تا اصلی ترین نشتی های فرکانسی مان را بشناسیم و برای بهبودشان تصمیمات اساسی بگیریم و قدم های عملی برداریم
زیرا در جهانی که سیستم آن فقط و فقط بازتاباندن فرکانس های ماست و برای موجود خالقی که تنها ابزارش برای خلق، فرکانس ها و باورهایش است، هیچ کاری اساسی تر از هماهنگ شدن با قوانین این سیستم و مهارت در ارسال فرکانس های هم-جهت با خواسته هایش نیست.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی «قوانین ثابت خداوند» را بهتر بشناسیم19MB110 دقیقه
اصن تمام مباحث مربوط ب جذب توی مکالمه ب کنار،من عاشق مکالمات شدم،عاشق اون حس عالی فرکانس عالی،از بس مثبت بود سیر نمیشدی
کی حوصله اش میاد مکالمه دو نفر ک دو ساعت هست روگوش بده؟ چون همش از جنگو گرونی و مشکلات میگن…..ولی این مکالمه رو من میخوام ده بار گوش کنم مث سابلیمینال ،چون ارتعاشش انقد مثبت بود ک ادم فقط میخواد توی خونه پلی شه ،فارغ از اینکه در چ موردی از قانون داره توش صحبت میشه
یمدتیه خیلی زیاد متوجه تاثیر کلمات میشم،خیلی زیاد متوجه میشم چقد داره هوای خونه و هرمحیطی خفه میشه یا سیال تر میشه
تمام این سالا از نظر دانشی متوجهش بودم ولی ی ماهی میشه اصن روحم حسش میکنه اون خفگی یا سیال بودن ارتعاش کلمات رو……شدم مث نوزادی ک فقط نگاه میکنه و شناختش از جهان رو شکل میده،انقد واضح متوجه میشم نمیدونم چی شده
واقعا ارزویی ک توی دلم شکل گرفت این بود هرجا میرم مکالماتی از ادما بشنوم توی خیابون و تلفن و ….ک از پایه و اساس مبناش حاله خوبیه ک خودشون انتخابش کردن و میخوان باهم ب اشتراک بزارنش…..
و مهمترین نکته ای ک این مکالمه برای من داشت،باز گذاشتن در دریافت بود،وگرنه همه درخواستات میان ولی پشت در میمونن….
خیلی از ما ب دستی از خدا وابسته نیستیم،تعیین نمیکنیم از چ راهیی
ولی تعیین میکنیم از چ راهی نباشه لدفن😀از طریق فلانی نباشه ی وقت چون نسبت بهش حس خوبی ندارم نمیخوام ی وقت توسط اون بم بدیش تا مجبور شم باهاش هم کلام شم🤦♀️ یا از طریق اون اتفاق ک مجبور شم تحمل کنم فلان شرایطو🤦♀️
من از این نظر معتقدم خداوند عشق مطلقه ک مث تفاوت معلم مدرسه با استادای دانشگاه میمونه
توی مدرسه معلم همیشه اشتباه های درسیمون رو ب رومون میاورد و تا ببینیم کجاها دقیقا اشتباه نوشتیم و سری بعدی حلش کنیم،و این خیلی محبت و عشق معلم رو میرسوند ک انقد برای ما اهمیت و ارزش قائل بود
ولی توی دانشگاه
از همون ترم اول
نمره کم میاوردی اصن نمیفهمیدی مگه کجا چیو اشتباه نوشتی
حتی برگه رو بهت نمیدادن
و ما چقد سرگردون بودیم و اصن رشد هم نمیکردیم چون نمیدونستیم چیو اشتباه نوشتیم و چیو خوب یاد نگرفتیم و روی چی باید کارکنیم
همینجوری توهمی میگفتیم شاید فلان چیزو اشتباه کردیم
و این همیشه حرف من ب استادا بوده ک اصن اهمیت نمیدین ب دانشجو حداقل برگه رو پس بدین دانشجوها باهم چک کنن تا رشد کنن
خدا مث همون معلم مدرسه
عمدا نتیجه فرکانس خوب و بد مارو پس میده
چون عاشقمونه
چون همین هم از محبتشه نه از پدرکشتگیش با ما و یا از روی نیازش ب اینکه بنده ها باید از قانون پیروی کنن وگرنه من میدونم و اونا
کسی ک عاشق ما باشه اشتباهامون رو ب رومون میاره
و درکنارش هنوز بهمون مهلت میده ک پاشیم اصلاحشون کنیم
از این زاویه خدا عشق مطلقه
حتی من توی قران درکم این بوده ک هرجا توضیحات سیستم بوده الله اومده هرجا صحبت از عشق خالص بوده ربّ اومده
ب معنای کسی ک حتی توی نتایج اعمال منفی هم نیتش کمک ب ماست واسه تکون خوردن و ادامه ندادن راه غلطمون….
کسی ک عاشق ما نباشه اصن اهمیت نمیده چ فرکانسی داریم
شاید منظور اون شخص این بوده از عشق خدا
ک خدا میگه اگر میدانستید چقد ب شما مشتاقم بند بند وجودتان گسسته میشد از هم
ولی خب ی عده ممکنه برداشتی ک استاد میگه رو بکنن ک هرغلطی میخوان بکنن و خدام عشقه و میبخشه و اره این واقعا توهمه و اصن درست نیس
ولی این درکی ک خود من داشتم خیلی خیلی منو شاکر کرد حتی وقتی نتیجه فرکانسای منفیمو میگرفتم
همش میگفتم خدایا عاشقتم ک انقد عاشقمی و اگاهم میکنی چ راه اشتباهی میرفتم
و خیلی منو از حس رها شدن با قانون سفت و سخت نجات داد ،چون ی جاهایی ادم اگه این نگرشو نداشته باشه،استرس میگیره از اینکه وای من رها شدم و یا خودمو باید زودی درست کنم یا بدبخت میشم
من توی عقل کل هم خیلی دیدم این ترس رو و در جاهای دیگه و دوستای خودم ک اینجا نیستن ولی با این نگرش یهو اب روی اتیش ریخته شده براشون و یهو در لحظه حتی حسشون ب نتیجه اعمال بدشون شاکر گونه شد و از ته قلب از خدا تشکر کردن بخاطر این کمکش ک در ظاهر عذابه ولی در باطن هدایت هست واسه برگشتن ب مسیر
کامنتتون عالی بود و من هم توی صحبتای استاد هم مدیر فنی هم شما ی چیزی رو ب وضوح متوجه شدم ک حتی وقتی ب زمان هایی ک خودم لحظه ب لحظه خواسته هام اجابت میشن نگاه میکنم میبینمش،و اونم باز گذاشتن درِ دریافته،انقدر محو و مشغول خودمون باشیم ک بیرون رو قضاوت نکنیم و درهای دریافت رو نبندیم ک وای از این ادم خوشم نمیاد جواب تلفنشو ندم،الان شرایط سفر نیس پس بگم نه نمیام…..
ب قول استر،شگفتا،چرا دریافتش نمیکنید!!!!
ولی وقتی ادم مشغول درونش باشه و قانون،با همه چی صله رحم داره از طبیعت بگیر تا ادما،و براحتی دریافت میکنه
ولی خیلیا بابته همین داستان ک هردستی رو نمیخوان وسیله ارسال خواسته اشون باشه،با خیلی چیزا صله رحم نمیکنن و منت و این چیزا میدوننش و دریافتشم نمیکنن
ب نظر من بخش بزرگی از حس لیاقت بابته اینه ک از چ دستی ب ما میرسه،حس میکنیم منتِ یا کسرشانه یا تله اس یا بعدا باید جبران کنیم ک پسش میزنیم