این فایل صوتی حاوی مکالمه ی استاد عباس منش با مدیر فنی سایت است. در این مکامله مدیر فنی سایت سوالاتی اساسی از استاد پرسیده است که گوش دادن به آن به ما کمک می کند تا:
قوانین بدون تغییر خداوند را بهتر بشناسیم و چگونگی به هماهنگی رسیدن با این قوانین در عمل را بهتر درک کنیم.
اصل را از فرع تشخیص دهیم
تمرکزمان از از روی حاشیه های به ظاهر قشنگ اما بی حاصل برداریم و بر اصل و اساسی بگذاریم که نتیجه اش شادی و رضایت بیشتر در زندگی مان است
تا اصلی ترین نشتی های فرکانسی مان را بشناسیم و برای بهبودشان تصمیمات اساسی بگیریم و قدم های عملی برداریم
زیرا در جهانی که سیستم آن فقط و فقط بازتاباندن فرکانس های ماست و برای موجود خالقی که تنها ابزارش برای خلق، فرکانس ها و باورهایش است، هیچ کاری اساسی تر از هماهنگ شدن با قوانین این سیستم و مهارت در ارسال فرکانس های هم-جهت با خواسته هایش نیست.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی «قوانین ثابت خداوند» را بهتر بشناسیم19MB110 دقیقه
سلام
در این مکالمه تلفنی استاد درمورد اصل صحبت کردن
و به این نکته اشاره کردند که ما باید نگاهمون را پاک کنیم از هر آنچه که گذشتگان به ما دادند و بیایم همه چیز را با قانون تطبیق بدیم.
من می خوام درمورد یکی از همین اصل های قانون توضیح بدم که برای خودم خیلی جالب و زیبا بود.
من باید طوری روی خودم کار کنم که خواستههام بیان به سمت من نه من برم به سمت خواستههام.
یعنی قانون اینه که من با همین شرایط با همین امکاناتی که دارم، وقتی روی خودم کار می کنم و باورهام را تغییر بدم، شرایطخوب ایده های خوب و پول ساز به سمت من هدایت می شوند. این خیلی مهمه
من قبلا فکر می کردم که باید خودم یه تلاشی بکنم یه زوری بزنم تا به سمت خواستهم هدایت بشم و همش عجله میکردم و می گفتم چی کار کنم؟ با کی صحبت کنم؟!
قانون اصلی اینه که من روی خودم کار می کنم و ایده های پول ساز به سمت من میآیند، راه های آسان تر و لذت بخش تر به سمت من میان
یعنی این نتیجه طبیعی کار کردن روی باورهاست که من در همین شرایط بتونم به خواستم برسم
یه مثال از فیزیک میزنم تا بهتر درک کنیم.
وقتی شما یه سنگی را به سمت یک درخت پرتاب میکنید، اون ناظر(شخص مشاهدهگر) که کنار درخت ایستاده می بینه که من ثابتم و سنگ داره میاد به سمت من
اما اون ناظری که روی سنگ نشسته و از روی سنگ داره به ماجرا نگاه می کنه، میبینه که من ثابت هستم و درخت داره به سمت من حرکت میکنه
تقریبا شبیه همون بحث نسبیت انیشتین هست.
اینجا هم همین طوره
من با تمام شرایطی که همین الان دارم، ثابت هستم و سر جام ایستادم و این خواسته های من هست که دارن به سمت من حرکت می کنند و به نسبتی که من بیشتر روی باورهام کار کنم، خواسته هام سریع تر به سمت من حرکت می کنند.
درصورتی که من قبلا فکر می کردم که من باید برم به سمت خواسته هام فکر می کردم یه الهامی باید به زور دریافت می کردم و با عجله درآمدم را زیاد کنم.
اما با این درکی که الان پیدا گردم، من متوجه شدم که اصلا روند رسیدن به خواسته ها این طور نیست که من برم صدتا کار خارجی را انجام بدم و خودم را اذیت کنم تا هرطور شده ولو به زور تا من به خواستهم برسم
نه من میشینم روی ذهنم کار می کنم و باورهام را تقویت میکنم و جهان تمام شرایط را فراهم میکنه و آن ایده و الهامات را به سمت من هدایت میکنه و من فقط کافیه به آنها عمل کنم.
ایده ها و الهامات و هدایت ها خودشون میان، من نباید کاری کنم.
حالا با این آگاهی آرامش خیلی بیشتری دارم.
الان طوری روی خودم کار میکنم که ایده های پول ساز و مسیرهای لذت بخش به سمت من هدایت بشن و من فقط با عمل کردن به آن ایده ها و اجرا کردن الهامات با لذت به خواستم برسم.
من متوجه شدم که این من نیستم که به مدار بالاتر میرم بلکه من ثابت ایستادم و مدار بالاتر به سمت من میان.
وقتی من این موضوع را درک کنم و روی باورهام کار کنم خیلی واضح تر و راحتر ایده ها بهم گفته میشه که به مدار خواستم برسم.
مثل نذری هست که میارن تو خونه شما
کلی آدم تلاش کردن مثلا برنج و خورشت درست کردن بعد خودشون میارن دم در خونه بهتون میدن تو نیاز نیست بری، خودشون برات میارن .
اینجا هم همین طوره خداوند همه کار را برات انجام میده و تمام شرایط برای محقق شدن خواسته تو ایجاد میشه و بعدش میاد به سمت تو، تو نیاز نیست که بری به سمت خواستهت
نکته ریزی هست که باید بیشتر بهش دقت کنیم.
درباره احساس لیاقت هم همین طوره من از قبل لایق بودم، من وقتی به دنیا آمدم لایق تمام نعمت های دنیا بودم به طوری که وقتی به دنیا آمدم تمام شرایط برای بزرگ شدن من محیا بود، ولی قبلش فکر میکردم که من باید لایق فلان نعمت بشوم تا بهم داده بشه فکر می کردم من باید احساس لیاقتم را با به عوامل بیرونی زیاد کنم ولی این طوری نیست، من همین الان لیاقت رسیدن به تمام خواسته هام را دارم فقط این ذهن منه که خودش را محدود کرده و چون یه عالمه حرف از گذشتگان شنیدم به عنوان یک مانعی در ذهن من باعث شده من احساس عدم لیاقت کنم.
مثلا شما تو خونه نشستی و تو ان طرف محله دارن غذای نذری درست می کنند.
کلی آدم دارن با هم همکاری می کنند تا برنج درست بشه، خورشت درست بشه و داخل ظرف یکبار مصرف می ذارن و بعد که همه کار ها انجام شد و غذا آماده شد،میارن دم در خونه به شما تحویل میدن.
دراینجا شما کار خاصی نکردید و تمام کارها را اون افراد انجام دادند و شما فقطاون غذا را نوش جان کردید.
نعمت ها و ثروت و خواسته های من همین الان هم وجود داره فقط من باید روی خودم کار کنم و باورهام را تغییر بدم تا اون ها به سمت من هدایت بشوند.
آقا ابراهیم روی خودش کار کرد و جهان هم بهش پاسخ داد و استاد به سمت ابراهیم هدایت شد نه ابراهیم رفت سمت استاد که باهاش کار کنه، خداوند استاد را به سمت ابراهیم هدایت کرد.
دوست داشتم این نکته را به عنوان یکی از اصول قانون بهش اشاره کنم تا طبق گذشتگانمون رفتار نکنیم و با کار کردن روی خودمان و برداشتن موانع ذهنی نعمت ها و ثروت ها خداوند آن ها را به سمت ما هدایت کند.
انشاالله
به نام خدا
سلام اندیشه جان
در کامنت های اخیری که در فایل های مختلف نوشته بودید، متوجه شدم که دارید به صورت حرفهای از اهرم رنج و لذت استفاده میکنید و به درک جدیدی از استفاده از این اهرم رسیدهاید.
من هم از خواندن کامنت های شما این انگیزه در من ایجاد شد که دوباره بیام این تمرین را انجام بدم. رفتم سراغ اهرم رنج و لذتی که قبلا نوشته بودم، آن را کمی تغییر دادم و کاملترش کردم.
خواستم دراینجا درک و آگاهی که من درمورد این اهرم درک کردهام را به شما انتقال بدم که شما من را راهنمایی کنید که اگر جایی اشتباه باشه به من بگید.
یا اگر شما پیشنهاد بهتری دارید که می تونه این تمرین را تاثیر گذارتر کنه به من بگید.
من خیلی دوست دارم از لحاظ مالی پیشرفت کنم، از این اهرم بیشتر برای بدست آوردن موفقیت های مالی و کاری استفاده می کنم.
من با گوش دادن به فایل های استاد به این نتیجه رسیدم که؛
# موقع استفاده کردن از این اهرم، باید به خوبی بتونم خودم را در اون شرایط تجسم کنم. مثلا وقتی من اتفاقات خوبی که بعد از رشد و پیشرفت من در حوزه مالی و کاری میفته، من باید بتونم خیلی خوب خودم را در اون شرایط زیبا تجسم کنم تا احساسش کنم تا این برای ذهنم باور پذیر بشه که من هم می تونم در این شرایط فوقالعاده مالی زندگی کنم.
حالا برعکس. اگر من از لحاظ مالی و کاری پیشرفت نکنم، فلان اتفاق های بد برام میفته باید بتونم خودم را در اون شرایط بد تجسم کنم و بتونم خودم را ببینم در اون شرایط که احساس نفرت در من ایجاد بشه و این انگیزه را به من بده که اگر قراره این اتفاق بیفته پس بیا انجامش بدم.
چون تجسم به من کمک می کنه تا احساس کنم، هم احساس کنم شرایط خوب و عالی را و هم احساس کنم شرایط بد و مزخرف را
این طوری ذهنم راحتر براش باورپذیر میشه که به سمت شرایط خوب مالی حرکت کنم و بهم کمک می کنه
نتیجه این تجسم در تمرین اهرم رنج و لذت باید به من انرژی و انگیزه برای حرکت بده باید به من ایده و اقدام عملی بده که برم به سمت موفقیت و پیشرفت مالی.
این نتیجهش هست که باید اتفاق بیفته
# وقتی دارم از این اهرم برای ثروت استفاده میکنم باید اینطوری خودم را تربیت کنم که اگر من ثروتمند نشم بهم بر بخوره (همون حرفهایی که استاد در لایو ۱۸ گفتن)
اگر من هنوز از لحاظ مالی مستقل نشدم بهم بر بخوره که خودم نمیتونم پول بسازم.
بهم بر بخوره که اگر یه چیزی را دوست داشتم و پول نداشته باشم اون را بخرم، باید بهم بر بخوره
یعنی من باید خودم را در معرض یک امتحان و آزمایش سخت قرار بدم. بگم اگر من توانایی های زیادی در وجودم هست و لایق رسیدن به بهترین موقعیت ها هستم(همون بحث های دوره عزت نفس) اگر عرضه انجام این کار را دارم پس برم انجامش بدم، پس بذار برم تو وادی عمل ببینم چند مرده حلاج هستم.
این اهرم باید من را به چالش بکوشنه که اگر مردی اگر قوی هستی و می خوای به اون شرایط ایدهآل مالیت برسی، پس برو انجامش بده برو تو دل کار و بدستش بیار
این اهرم باید به من شجاعت بده و به من کمک کنه تا اقدام کنم تا حرکت کنم.
اگر میترسم که به اون روزگار بدبختی و فلاکت فقر دچار بشم، پس برم با تمام نیرو پیشرفت کنم و به استقلال مالی برسم.
یعنی اهرم رنج و لذت باید این حس را در من ایجاد کنه که به من بر بخوره که آدم ضعیف و بدبختی باشم و به خودم بگم حالا که قراره این طوری بشه پس بذار با تمام توانم حرکت کنم و به خواستم برسم تا ثابت کنم که من هم می توانم.
# این اهرم باید یه طوری تو ذهن جا بیفته که وقتی حالت نرسیدن به خواسته هات را مطالعه می کنی که اگر به خواستههات نرسی چه اتفاقات بدی برات میفته بیا این طور برای ذهنت موضوع را جا بنداز که از نرسیدن به خواستههات احساس ضعف و ناتوانی کنی که بهت بر بخوره که من هیچ غلطی تو زندگیم نکردم و بگی حالا که این طوره من با تمام نیرو به سمت خواستم حرکت می کنم و ثابت می کنم که من عرضه دارم که به خواستم برسم.
# اون چیزی که نشان میده که اهرم رنج و لذت داره به درستی کار خودش را انجام میده اینه که تو هر روز با امید و با انرژی زیادی تمرین هات را انجام میدی و وقت میذاری تا روی باورهات کار کنی و یه جورایی حالت نوسانی گرفته میشه.
دیگه این طور نیست که یک روز با انگیزه باشی و سه روز بی خیال بی خیال بشی، نه بلکه همیشه داری کار می کنی و در این مسیر ادامه میدی و دیگه نوسان نداری
مثل غذا خوردنه، هیچ کس برا خوردن غذا نوسان نداره، اما ما برای این تمرین ذهنی نوسان داریم با استفاده درست از اهرم رنج و لذت می تونیم این نوسان را برطرف کنیم.
# شرطی کردن ذهن با استفاده از اهرم رنج و لذت؛
مثال کاملش را استاد در قدم اول زدند که درمورد وزن کم کردن بود.
اما من میخوام ذهنم را در بحث موفقیت مالی شرطی کنم.
این طور که وقتی خودم دارم پول میسازم و از تواناییهام برای پول ساختن استفاده کنم، به خودم میگم ببین من دارم یک قدم به استقلال مالی نزدیک میشم این یعنی من هم می تونم پول بسازم و انگیزه بگیرم از همون یه ذره پولی هم که می سازم، خودم را تشویق کنم و تمام اون شرایط عالی که در اهرم نوشتم را بیاد خودم بیارم و در خودم احساس خوبی ایجاد کنم که دارم بهش نزدیک میشم. از مسیر لذت ببرم.
از طرفی دیگه وقتی من مثلا از بابام پول میگیرم یا از کسی قرض می گریم یا هرچی، بیام اون رنج هایی که در اهرم نوشتم را به خودم یاد آوری کنم و به خودم بگم ببین با این کارت داری فقر و بدبختی بیشتری به سمت خودت جذب می کنی، داری به جهان میگی من عرضه پول ساختن را ندارم و درکل احساس ضعف و ناتوانی بکنی.
با یادآوری این آگاهی در هر دو شرایط خوب و بد، ذهن شرطی میشه که به سمتی حرکت کنه که احساس راحتی و آرامش داره یعنی به سمت پول ساختن و استقلال مالی.
به نظر من این مهم ترین قسمت اهرم رنج و لذت هست.
این تمام درک و آگاهی من درمورد این اهرم بود.
شما محصولات بیشتری از استاد را استفاده کردید و تجربه بیشتری از من دارید.
حالا شما اگر میبینید که قسمتی از این آگاهی ها نیاز به اصلاح داره به من بگید یا اگر خودتون پیشنهاد های بهتر داری و من را راهنمایی کنید.
حالا من خواستم اهرم رنج و لذتی که خودم استفاده میکنم هم بنویسم ولی خیلی طولانی شد.
از شما متشکرم به خاطر کامنتهای زیبایی که مینویسد.
خدایا شکرت