«قوانین ثابت خداوند» را بهتر بشناسیم

بنام خدای هدایتگر

صب با حال خوب بیدار شدم

مشغول آشپزی بودم که یهو متوجه گفتگوی ذهنیم شدم این اخرین ٢4 مردادی که من تو این خونه ام

و نمیدونم چطوری ذهنم پرش کرد ب سهریور پارسال که ما تازه رفته بودیم سفر و توی رشت تظاهرات شبانه بود

و چند نفر اومدن دایرکت اینستام و طلبکارانه که فلان اتفاق تو مملکت افتاده تو چرا حمایت نمیکنی و ..

من اصلا خبر نداشتم چون اخبار دنبال نمیکردم

دوباره این اومد تو ذهنم که داریم ب شهریور نزدیک میشیم و ممکنه بخوان داستان پارسال تکرار کنن و ی عده بیان دایرکتم که تو چرا فلان نمیکنی

( ذهنم داره برا خودش سناریو میبافه)

و من تو ذهنم داشتم جواب اماده میکردم

بعد ب خودم گفتم استاد چی گفت

نمیخواد جواب کسی بدی

نهایت اینه که ی مدت فعالیت نکنی دیدم داره ادامه دار میشه این گفتگو ها

گفتم بذار ببینم نشانه امروز من ب چی هدایت میکنه و الله اکبر

من هدایت شدم ب این فایل صوتی

که تا الان فقط تا دقیق ١٢ گوش دادم که چندتا نکته خوب برام داشت و کامنت برتر این فایل توش جملاتی بود برای من از طرف خدا ب وسیله دستانش

—————-

استاد چقدر قشنگ بحث عزت نفس رو باز کردین اقا شما وقتی میدونی مسیرت درسته

دیگ چرا میخوای دیگران رو قانع کنی برای اینکه اوناهم بفهمن مسیر تو درسته

وقتی خودت میدونی چه نیازی داری ب جلب نظر دیگران شما مسیری ک بهش رسیدی رو برو مگه نمیگی این درسته

مگر اینکه هنوز نمیدونی این مسیر درسته یا ن یا شک داری

و نظر دیگران برات مهمه چون میترسی اونا حرفای تورو باور نداشته باشند و توی زندگیت اثر بذارن

——————

دقیقا بحث ، بحثه عزت نفسه

من باید اعراض کنم، و نیازی نیست برای کسی توضیح بدم یا بخوام قانع کنم

من سبک خودم دارم

نهایت اینه که اون افرادی که با من همفرکانس نیستن غربال میشن و از پیجم خارج میشن

خداروشکر برای هدایتم

وقتی ب تاریخ فایلها نگاه میکنم

با خودم میگم من تو اون زمان چ وضعیتی داشتم، یادم باردار بودم و با اینکه عضو سایت بودم اصلا تو مدار استفاده از فایلها نبودم

………………………..

در مورد اینکه استاد گفتن ما رو خودمون کار کنیم و کاری ب دیگران نداشته باشیم هم

مصداق همسر منه

دیشب داشتم فکر میکردم ک خدایا چطوری میشه ؟؟؟

من از خدا هدایت ب مسیر اسانی ها میخوام

ولی همسرم ذهن بسیار منطقی داره

و تو هر چیزی جنبه منفی و کمبود میبینه

چند شب پیش خسته و مستاصل اومد خونه

دااااغونااا

ی چایی براش بردم

بهش گفتم

چرا اینقدر زور میزنی وقتی میچسبی ب ی چیزی ازت فرار میکنه

میگفت گچ کار نیست، چیکار کنیم تا س هفته دیگه خونه تمام نمیشه و …

بهش گفتم خونه تا هرجا رسید دستت هم درد نکنه، ما میریم

بعد کم کم درستش میکنیم

تو تا اینجا رسیدن خونه رو ببین

چقدر ادما اومدن تو این مسیر خالصانه کمکمون کردن

خدا برامون فرستاد

الانم گچ کار میفرسته از خدا بخواه

فهمیدم که الان ی حالت گاز و ترمز شدید تو ذهن همسرم

همکاراش از شرایطشون گفتن که چطوری خونه ساختن

یکیشون گفته وقتی رفتیم تو خونه، خونه در و پنجره هم نداشت تا دوماه

یکی گفت خونه دیوارهاش تا مدتها سیمان بوده

و….

و حس میکنم اینا هم تو ذهن همسرم رفته از طرفی داره گاززز میده خونه رو تمام کنه ولی هی ی چیزی گیر میکنه

همسرم تو مدار من نیس و منم نمیتونم تغییرش بدم

فقط باید با دل خوش این روزای اخر ب اتمام برسونم و روحیه ام حفظ کنم

خدا هدایت میکنه ب اسانی ها