این فایل صوتی حاوی مکالمه ی استاد عباس منش با مدیر فنی سایت است. در این مکامله مدیر فنی سایت سوالاتی اساسی از استاد پرسیده است که گوش دادن به آن به ما کمک می کند تا:
قوانین بدون تغییر خداوند را بهتر بشناسیم و چگونگی به هماهنگی رسیدن با این قوانین در عمل را بهتر درک کنیم.
اصل را از فرع تشخیص دهیم
تمرکزمان از از روی حاشیه های به ظاهر قشنگ اما بی حاصل برداریم و بر اصل و اساسی بگذاریم که نتیجه اش شادی و رضایت بیشتر در زندگی مان است
تا اصلی ترین نشتی های فرکانسی مان را بشناسیم و برای بهبودشان تصمیمات اساسی بگیریم و قدم های عملی برداریم
زیرا در جهانی که سیستم آن فقط و فقط بازتاباندن فرکانس های ماست و برای موجود خالقی که تنها ابزارش برای خلق، فرکانس ها و باورهایش است، هیچ کاری اساسی تر از هماهنگ شدن با قوانین این سیستم و مهارت در ارسال فرکانس های هم-جهت با خواسته هایش نیست.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی «قوانین ثابت خداوند» را بهتر بشناسیم19MB110 دقیقه
سلام مدیر محترم این دیدگاه منو چرا در حالت انتظار گذاشتی سه روزه پخش نکردی که در بروز رسانی فایلها گذاشتم که خانم شایسته محترم با استاد عزیز صحبت کردن
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته محترم که مثل فامیلیشون شایسته هستن و همچنین خود استاد که خیلی با فامیلیشون هماهنگند و بهشون میاد خیلی عالی تاثیر گذار بود مثل محصولات خواستم به شما عزیزان بگم که من ازون دسته از بچه های سایت هستم که خدارو شکر خیلی خیلی نتیجه گرفتم با اینکه زمانی خیلی کمیه باسایتون اشنا شدم ولی زیاد تو اینکه پیام بزارمو بنویسم نیستم ولی زمانی که داشتم این فایلو گوش میدادم به من الهام شد که به شما بگم که تو قسمت پیامها اگه بتونین که سیستم که بشه پیام صوتی بدیم خیلی میتونه عالی تر بشه و اینم بهم گفته شد همین العان که بگم اولین باری که من قوانین حاکم در جهان روکه فهمیدم از تریق دوستم حسن انرژی که به من گفت من یک هفته یا دوهفته رو زمین نبودن و همچی از زهنم پاک شده بود و در حالت هنگ یا سر درد خیلی کم بودم و الهامات بود که رگبار می شد به من ومن در حدی متمرکز شده بودم که دوستا خیلی نزدیک مادر همسرم اونی که خیلی نزدیک بود اسم منو می برد من متوجه می شدم وبرای اینکه مغزم باورکه به من گفته می شد زنگ بزن بپرس که چرا اسم تورو بردن شاید باورتون نشه استاد من به بیش از سی نفر در یک روز زنگ زدم واین ادمها وقتی که اسم منو می بردن زنگ می زدم نه یک بار سه یا چهار بار اینا از من می ترسیدن و می گفتن که تو چیکار کردی جادو یاد گرفتی جن داری و من فقد می خندیدم و من چند روز همین طور متمرکز بود این ادمهای که اسم منو می بردن یاصحبت می کردن راجع به من تصویری شدن ومن می دیدم او سیا سفید بود بعد از یک روز رنگی شده بود استاد عزیز من در حدی متمرکز شده بودم که اگر باکسی صحبت می کردو اون شخصو میدیدم منظورم صوتی هست داخل خانه وسائل که اونجا بود می دیدم خلاصه افراد از من خیلی ترسیده بودن و بعدش یادم امدکه یکی از بزرگتین خواستهای من در دوران نوجوانی این بود که من چشم سومم باز بشه و برم توی افکاری بقیه فهمیدم که دلیش علاقه ای خودم بوده به این کار ها و اینم میگه بنویس که من الرژی داشتم در حدی از وستای زمستون شروع می شد تا پائیز خیلی شدید بود که قصرهای تجویز شده از دکتر هم تاثیر نداشت ولی زمانی که من با قانون خداوند اشنا شدم اصلان یادم رفته بود که من آلرژی شدید دارم به گل وگیا اینو دوستانم گفت دمت گرم چیکار کردی خوب شدی بعدن من متوجه شدم که خوب شدم ههههه که این هم یکی از خواسته هایم بود خلاصه اینها به من گفته شد منم گفتم و اینکه من در خواب شما استاد عزیز وخانم شایست محترمو می بینم شاید هفته ای یکی دو بار که اونجا من از پشرفتهای که کردم بشما میگم خلاصه خیلی چیز ها من از همین خواب ها یاد گرفتم و انشاالله بزودی در بیداری ببینم همدیگرو ااین اولین پیام من هست خیلی خیلی اتفا قات خوبی و عجیب غریب افتاد که انشاالله سریعهای بعد بگم روزهای خوبترو خوبتر از خدای مهربان می خوام که نصیب ماهاکنه و قانونشو بهترو بهتر بفهمیم با تشکر سید قاسم حسینی