«قوانین ثابت خداوند» را بهتر بشناسیم - صفحه 27

606 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    روژین گفته:
    مدت عضویت: 2424 روز

    سلااااام

    نشانه امروز من را زدم ب این فایل صوتی فوق العاده هدایت شدم

    خدای من دلم می خواست صحبتشون هیچ وقت تموم نشه و من تا آخر عمرم گوش می دادم بارها و بارها گوش بدم هنوزم برام آموزنده و جذابه

    خدایا شکرت برای حضور در این سایت مقدس و فوق العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ali aram گفته:
    مدت عضویت: 1889 روز

    سلام به استاد عزیز و و همینطور دوستان عزیز.

    البته که صدها نکته در این گفتگو هست.من اولین باره که پیام میذارم… هر فایل بلا شک درسی در هر بار و در هر لحظه داره که دوستان نکات ارزشمندی را مطرح کردن…

    یک موردش که الان متوجه شدم به نظرم اینه که دقیقا قبل از این منم‌ همینجوری بودم. و الان این آگاهی در فکرم ایجاد شد که خیلی وقتا شاید من زندگی کردم تا برای دیگران یک تعریفی از زندگی داشته باشم.

    یعنی چی…

    مثل این مثال که استاد عزیز گفت که خیلی ها میرن دنبال این مطلب که دیگران را تغییر بدهند.

    یعنی با این فکر ما به مطالب گوش میدهیم و هنگام گوش کردن… تو ذهنمون مثالهایی از قضاوت افراد اطرافمون در ذهنمون میاد….

    بعد فکر میکنیم که آره. این موضوع را باید گوش کنم.

    و برم برای اون یا افراد دیگه بگم.تا اصلاح شن….

    اما غافل میشیم از اینکه زندگی همین لحظه است.

    و این حرف برای خود لازم بوده و الان دارم میشنوم…

    مثل بقیه کارهامون که زندگی میکنیم و کارها عملی را انجام میدیم که به بقیه آدمها بگیم زندگی یعنی چی…

    بگیم خدا یعنی چی…

    بگیم ما هم مورد احترام هستیم..

    بگیم ببینید باید اینجور یا اونطوری باشید…

    غافل از اینکه تک تک این ثانیه های با ارزش زندگی ما هستند…

    و میتونیم بدون قضاوت موقعیتها و انسانها…

    طبق همین کلام استاد ببینیم که

    جهان اطراف من آینه درون منست…

    افراد و شرایط و اتفاقات بیرون بازتاب درون من هستند….

    و فقط با دیدن ناخواسته به خواسته ها پی ببریم…

    انرژی بگیریم و بدون قضاوت بیرون به اصلاح باورهای درونی خودمون کنیم…

    و سپس از تغییراتی که در بیرون بوجود میان لذت ببیریم….

    بهترین راه رشد زندگی کردنه…

    زندگی هدیه خدای مهربان به ماست…

    خدایا سپاسگذارم که چنین سیستم دقیق و بینظیری خلق کردی تا بتوانم درونم را در بیرون ببینم…

    و سپاسگذارم که هر لحظه زندگی من را به شرایط بهتر و ثروتمندتر شادتر و آزادتر و زیباتر و عزیزتر هدایت میکنی….

    به قول خودت آنجا که در قرآن فرمودی هیچ صاحب خیری نیست مگر اینکه که آن خیر را از من دارد.. خدایا سپاسگذاریم که خودت را به ما معرفی کردی تا تو را بشناسیم و از نعماتت آزادانه استفاده کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    الناز شهریور گفته:
    مدت عضویت: 2100 روز

    استاد،قلبم گفت بیام بنویسم

    استاد همین‌رو که میگین دارم تجربه میکنم،استاد آدم هم مدار میشه،وقتی روی خودت کار می‌کنی و در مسیر میری ،درکی که از قانون داری از خدا اصلا اون ،

    میدونین،وقتی هر باز از قانون استفاده می‌کنی و رشد و نتیجه رو میبینی،به این نتیجه می‌رسم که چه قدر خدا هست،چه قدر خدا درجریانه،چه قدر میبینم میفهمه،میشنوه،فقط من توجه نکردم،اما حالا دارم از قانون استفاده میکنم،چه قدر خدا میفهمه،داناست،چه قدر خدا کارش درسته،اصلا کار درسته،میدونه،میدونین

    وقتی قدرتش رو درک میکنی،عظمتش،دیگه هر چیزی می‌ره کنار،میشه حاشیه،وقتی قانون رو درک میکنی،مدار که در مسیر و رشد و عمله (این آگاهی)و طرز دیدگاه،خیلی درکت به زندگی،ارتباط من با اون،قدرتش،کار من چیه و کار اون چیه رشد می‌کنه

    استاد این جا یه پارک نزدیک هست به خونمون،اصلا چه قدر بزرگه،اگر بگم تقریبا ۴ ،۵ برار پارک کنار برجتون،چمن داره درخت کاری داره،اصلا یه وضعی،خود بهشت،بعد این قضیه بیماری که اومد دیگه میگفتن نمیشه بری پارک،اما من که حالیم نبود!

    مگه میشه این صدای پرنده و چهچه شون،و این نسیمی که پر از بوی گلِ

    اصلا آدم دیوانه میشه،بعد این درخت ها هم خوب بزرگ شدن سایه میدن،

    بعد من هر روز صبح میرفتم روی اون قسمت پر از چمنش روی تپه می نِشَستم و داخل دفترم می‌نوشتم و دیوانه میشدم،بار اولِ اول که اولین بار این اتفاق افتاد گفت نمیشه،بعد روی های بعد صبح میرفتم می‌دیدم بازه😃

    صبح میزارن مردم بیان پیاده روی،بعد من میرفتم مینشتم و اصلا کاری نداشتن(با این که میگفتن فقط راه رفتن و نه نشستن)اما خدا هماهنگ میکنه،اون افراد کاری نداشتن یا نمیدیدَمِشون،و من نیم ساعت خودم رو مینشستم،اصلا اون حس،حالا الآن رو بگم براتون،میشه گفت تو زمستون دیگه از این خبر نبود.

    اصلا استاد این حس،میگه الناز جای تو اینجاست،مدار تو فرق میکنه،اصلا خدا بیشتر از تو میخواد،راه بری،دست بکشی،طبیعت رو نفس بکشی،اصلا انگار خدا داره برای تو میکنه،تو در مدارشی،تو محرمی به این پارک،میدونین چه حسی،خود خدا بهت میگه اصلا الناز این برای توعه،این جای توعه،

    حالا من سه باره این بهار که دارم قدم میزنم،کاری نداره،من رو میبینه و رد میشه،بعد خودش جلوی ورودی پارک وایمیسه هر کی میاد میگه تعطیلیه،اصلت قلبم میگه داره برای تو میکنه.بعد قلبم میگه من همونم الناز،من همونم،بعد من اون نیم ساعت که راه میرم و درخت ها،سایه ها نور ها،نوری که به برگ ها میزنه و اصلا …

    اون چمن، بوی گل،بعد من میرم تشکر میکنم وقتی از پارک میرم بیرون و جوری جواب میده انگار اتفاقی نیفتاده و میگه وظیفه هست

    کی این کار رو میکنه؟

    و وقتی حسش رو میبینم(یعنی اون طرز حرف زدنش،که اصلا انگار من نبودم که اتفاقی افتاده)قلبم بهم میگه من دارم همه کار ها رو میکنم،این طبیعیه ،تو در مدارش قرار گرفتی،و من فقط سپاسگزاری میکنم و میگم خدا این ها همش تویی،ممنونم واضحی و هدایتم میکنی،این قدر طبیعی هستی،وقتی استاد آدم قانون رو،خدا رو،هدایت رو میفهمه،اصلا می‌فهمه هدایت یه چیز خواستنی یا درخواست یا آرزو نیست،قانونه،این قدر خدا همراهه ،هست میفهمه،

    بعد امروز که رفتم،حالا از خدا خواستم که خدا میخوام کل پارک رو بگردم،راه برم ببینم،خودت به این شخصیت و فکر و دیدگاه و مدار و ظرفی که باعث میشه این خواسته رو طبیعی تجربه کنم و هم مدار بشم هدایتم کن،

    میدونین استاد،میخوام بگم یاد گرفتم اما فکر که میکنم میبینم خدا داره یادم میده!😃

    یاد گرفتم و خدا داره یادم میده ،میدونین ،این که چه قدر الآن وضوحم بیشتر شده که خواسته هام رو شناسایی کنم که بابا این اتفاق داره خواسته ام رو بهم میگه،اصلا چه احساسی خدایا شکرت.

    ممنونم🌹💞❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    A گفته:
    مدت عضویت: 2083 روز

    سلام و درود خدمت تمام اعضای سایت و استاد

    من مدتیه از طریق پدرم با شما آشنا شدم

    و فایل هاتون رو گوش میدم

    راستش یه موضوعی در فایل های شما برای ذهن من حل نشده است و گاها ایمان منو به صفر میرسونه.

    استاد شما همیشه میگین هر باوری که دریچه های قلبت و باز بکنه آرامش بگیری و بگی آخیش … اون دقیقا همون باوریه که با درونت یکی هست و هر حرفی مهم نیست کی گفته باشه وقتی حالت و بد کنه وقتی ترس و نگرانی و استرس بگیری اون حرف تورو به خواسته هات نمیرسونه!

    مگه استاد شما خودتون نمیگید که ایمانی که عمل نیاره حرف مفت هست؟ پس چرا برای پیدا کردن مدیر فنی قلبتون رضایت نمیداد عمل خاصی انجام بدین؟ چرا آگهی نمیذاشتید؟ مگه نمیگید جهانی که ما داخلشیم هنوز فیزیکیه و نمیشه بطور متافیزیکی کامل عمل کرد؟ پس چرا خودتون دارید متافیزیکی عمل میکنید؟

    چرا همیشه برای ما از عمل حرف میزنید؟ و بعد از کلمه لاجرم و خودبخود در آموزه هاتون استفاده میکنید؟ این لاجرم یعنی راهی جز اتفاق افتادن نیست

    ولی بعد میگید اگر عمل نمیکنی از سایت من برو بیرون

    من مخالف عمل کردن نیستم و میگم بله اقدامات باید صورت بگیره ولی چیزی که قلبم بهم میگه اینه که اون اقدام لاجرم صورت میگیره یعنی اگر کاری لازم به انجام باشه من خودبخود دست ب انجام اون کار میزنم.

    مثلا شما مثال افرادی و میزنید که تو لاتاری برنده میشن و مبلغ زیادی که تکامل طی نشده است وارد زندگیشون می شه و دست به اقداماتی میزنن که بعد دوسال اون پول از دست میره خب اگر دست به اون اقدامات نزنن پول میمونه بر طبق گفته شما. پس تکلیف هم فرکانس نبودنشون چیه؟

    پس چرا برای ثروتمند شدن نمیگید که لاجرم دست به اقداماتی میزنید که اون پول وارد زندگیتون میشه؟

    من تا ایمان کامل نداشته باشم چجوری میتونم رو خودم کار کنم؟

    گاها خیلی امیدوارم و میگم به موقعش راهش جلوی پات میاد به موقعش جهان راه هارو برات میاره تو خودبخود عمل میکنی

    ولی بعد میترسم که نکنه من این همه وقت با ارزشمو گذاشتم رو یادگیری ولی اخری نفهمم کجا به کدوم ایده عمل نکردم و هیچی به هیچی بشه و به هیچی نرسم و این حالمو بد میکنه

    من نمیفهمم چرا شما همیشه تو مثال های خودتون هم عمل رو نفی میکنین ولی بعد شعار ایمان بدون عمل رو میدید؟

    چه مرزی هست؟

    اگر با قلب پیش میرید بگید

    من قلبم میگه که اگر کاری هم باید انجام بدم انجام میدم لاجرم این اتفاق میفته

    من خودم به دنبال کار بودم و اتفاقی برای دیدن دوستم رفتم پیشش و کار بهم پیشنهاد شد

    پس اینجا باید بگم ایمان من بدون عمل و حرف مفت بود ولی چرا نتیجه نداد؟ من مث بقیه نرفتم تو خیابون بگردم یا اگهی کار ببینم ولی کار جلوی راهم قرار گرفت

    مامان من بعد از بیست و چند سال خونه داری با اموزه های شما اشنا شد و دوست داشت کاری و پیدا کنه که بتونه از عهدش بربیاد و علاقه داشته باشه

    نه رفت تو چادر و تو طبیعت خلوت کرد با خودش نه رفت تو دل کارایی که دوست نداره و اصلا هیچ کدوم از راهکار های شما رو انجام نداد و بعد از یکسال یه نفر اومد با اصرار ایشون رو برد به کلاس های اموزش همون شغل و بعد کاری و باهم شروع کردن که الان مامانم میگه توعمرم هیچوقت اینکارو انجام نداده بودم ولی عاشقشم روز به روز هم موفق تر میشن… من هدایت الله و میبینم ولی شما راهکارهاتون خیلی عجیب و غریبه

    مثلا مامان من باید میرفت تو طبیعت چادر میزد تا بفهمه چیکار کنه ک هم پول باشه هم علاقه بهش داشته باشه؟

    چرا برای پیدا کردن مدیر فنی دست ب هیچ عمل فیزیکی نزدید؟

    من نمیفهمم

    اگر اینی که شما میگید درست باشه پس برای اتفاقات بد هم این شعار باید درست از اب دربیاد .

    و کسی که مدت ها فرکانس بد میفرسته اما در جهت فرکانسش عملی نمیکنه نباید جواب فرکانسشو بگیره دیگه ؟ پس چرا از جواب فرکانساش در امان نیست یا به دست خودش یا دیگران دچار گرفتاری و مصیبت میشه

    آیا این درست نیست که وقتی فرکانسی و میدیم اون فرکانس مارو وادار به عمل کردن در جهت خودش میکنه؟ و لازم نیست نگران اون عمل باشیم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ali aram گفته:
      مدت عضویت: 1889 روز

      سلام

      منم بعضی وقتها شرایط شما را داشتم …

      راحت ترین راهی که کمکم کرده توجه به احساسم بوده…

      اگر احساسم را خوب نگه داشتم یعنی آرامش همراه اطمینان و حس لذت داشتن خواسته ام… نشانه اینه که در مسیر رسیدن به خواسته ام هستم….

      اگر حسم خوب نباشه ذهن مقاومت داره یعنی باور متضاد دارم…

      تمام جهان در هدایت خداوند حرکت میکند…

      به سمت خوبی و آرامش و صلح… وقتی رها باشیم بصورت اتوماتیک به مسیر درست هدایت میشویم…

      هر ایده ای که حس بهتر داره عمل کن وگرنه دچار آشفتگی ذهنی میشی.

      بعد ایده ها و افراد بهتر خودشون ظاهر میشن…

      نگران نباش خدا حواسش به ما هست…

      باور من اینه که همیشه در بین افراد درست. شرایط درست قرار دارم…

      همه چیز مرا به سمت ثروت و آرامش هدایت میکند…

      همیشه شاد و سالم و ثروتمند هستید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی انگورج تقوی گفته:
      مدت عضویت: 2589 روز

      سلام و وقت خیر به شما دوست عزیزم …

      امیدوارم صحبت هایی که دارم میکنم ، کمک کننده باشه جهت رفع موانع ذهنیتون.

      به امید خدا

      ببینید تمام اتفاقات زندگی ما حاصل ماست … تک تک اعمال و رفتار و هرچی که شما فکرکنید بخاطر فرکانس ها و باورهای خودمونه …. همین که شما رفتی پیش دوستت و کار بهت پیشنهاد شد بخاطر باورات بوده که توسط خداوند هدایت شده به سمتش … هدایت شاخ و دم نداره … هدایت ممکنه به صورت الهام باشه ، به صورت نشانه باشه و به هزاران شکل دیگه میتونه باشه

      وقتی استاد در صحبت هاشون از عبارت لاجرم و خود به خود استفاده میکنند به این معناست که شما نمیخواد زور بزنی ، این در و اون در بزنی بلکه کافیه احساس خوب و باورهای خوب داشته باشی لاجرم هدایت میشی به سمت چیزی که میخوای ( قدم به قدم ) و این هدایت شدن هم میتونه به هزاران شکل باشه… پس یادمون نره ایمان + عمل دو عضو جداناپذیر زندگی ما هستند برای رسیدن به سعادت در دنیا و آخرت و یادمون باشه عمل به واسطه ایمان شکل میگیره .

      در پناه خداوند موفق و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    fatemeh saeeidi گفته:
    مدت عضویت: 1758 روز

    سلام

    واقعا لذت بردم از این فایل

    خدا چه نشانه عالی امروز به من داد

    البته این دفعه دوم بود که این فایل را گوش دادم

    بار اول پارسال بود

    و امسال دوباره هدایت شدم

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    در پناه الله یکتا باشید

    شاد و سلامت و ثروتمند باشید و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فاطی احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2329 روز

    سلام به همگی

    این فایل نشانه ی منه

    و بشکل باورنکردنی تمام فکرای ک امروز تو ذهنم بوده ، جوابشونو شنیدم

    االبته انتظاری غیر از این نبود

    واقعاا باحال بود

    امیدوارم بازم از این گفتگو مدیر سایت با استاد بزارید

    خیلییی باحال بود و متفاوت

    خدایاااا شکرت😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مهدی حمزه گفته:
    مدت عضویت: 1579 روز

    با سلام خدمت شما استاد بزرگوار،خیلی دوستتون دارم،من چند روزی هست که عضو سایت شما شده ام و این آشنایی و عضویت من در جواب درخواست من از خداوند متعال بود که از او درخواست یک استاد کردم،من چند سالی هست که وارد این وادی شده ام که داستان مفصلی دارد ، هیچ انسانی را تا باحال ندیده بودم که اینقدر از نظر تفکر شبیه من باشد یا من شبیه او باشم،واقعیت این است که وقتی انسان در میان انسانهایی زندگی می کند که کاملا متفاوت فکر می کنند و کاملآ متفاوت زندگی می کنند اگر بعد از مدتی پیشرفت چندانی در خود پیدا نکند دچار شک و دودلی می شود و شما مهر تاییدی بودی که خداوند بر پرونده افکار من زد،شاید بدانید روز اول که اولین فایل شما را دیدم و گوش کردم چقدر خوشحال شدم،خدا را شاکرم بابت این هدایت،اما در پایان باید خدمت شما عرض کنم که خیلی حرف ها برای گفتن دارم و در کنار آن بار بسیاری بر دوش می کشم که می خواهم بر زمین بگذارم و نیاز هست که بتوانم با شما بصورت مستقیم صحبت کنم،امید است که به آن مرحله هدایت شده تا بتوانم محدودیت ها را کنار زده و در کنار شما کلی حرف های ناگفته را بگوییم

    سپاس فراوان از شما استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهرداد مرادی نظیف گفته:
    مدت عضویت: 3808 روز

    سلام به استاد عزیزم

    من قبلا این فایل بینظیر گوش کرده بودم و حتی نوشته بودم که دوباره گوش کنم ولی کلا از اون زمان که روی سایت گذاشتین دیگه ندیدم تا الان

    حالا چی شد که امروز دیدمش…

    من دیروز از طرف گروهی مشهد رفته بودم برای کسب و کارهای نوپا و ….

    خب خیلی تجربه خوبی بود و خیلی چیزا یادگرفتم ولیییییییییییییییییییییییییییییییی موقعی که مدیر قسمتی از اون مجموعه در مورد شکل گیری استارت اپ و …. صحبت کرد یه چیزی توی کلیت حرفاش خیلی موج میزد… اونم این بود که رسیدن به موفقیت های از دید خودش بزرگ باید پدرت در بیاد و سختی بکشی و کار اسونی نیست و اوایلش پول نیست و.. که نمیخوام از اینا بگم

    و قشنگ دیدم داره یه ورودی میده به همه اون افراد اونجا

    وقتی برگشتم خونه قشنگ دیدم توی ذهنم حرفاش یکم مانور میداد چون رئیس قسمتی از مجموعه استارت اپ ها بود و به قول خودتون افرادی که قبولشون دارین و اگر حرفی بزنن خیلی تاثیر گذاری قوی دارن و تبدیل به باور میشه

    خب من با خودم حرف میزدم میگفتم نه اینطوری نیست، و سریع رفتم سراغ الگوهایی که به راحتی رسیدن چون واقعا این توی پوست و استخونم رفته که تنها سلاح غلبه بر منطق مغزم، الگو قرار دادن .

    بعدش توی ساایت بودم و اصلا هدفی نداشتم همینطوری روی مرا به سوی نشانه م هدایت کن زدم و این فایل امد که امروز گوش دادمش تا انتها.

    ووووووووووووو بمب بمب بمب بمب بمب بمب بمب بمب بمب بمب بمب بمب هدایت و ایده و کلییییییییی باورها و جرقه ها و تصمیمها و……. برام امد

    اصلاااااااا ترکیدم از این همه هدایت و از این همه احسسساااااااااس خوب

    اولین تصمیم اینه که، البته قبلا یه بار شروعش کردم و ادامه ندادم و یادمم رفته بود. اونم اینه که بشینم هرفایلی که میبینم چه محصولات چه فایلهای دانلودی چه مقاله ها هرجا نکته ایی، کلیدی یا اشاره مستقیمی از اینکه قانون چیه بنویسم و لیست کنم. میخوام تمام چیزایی که قانون جهان هستی رو بنویسم تا بتونم به درک بهتری برسم و توی مغزم منظم کنم و از پراکندگی در بیارم که هم باعث نظم میشه هم باعث تمرکزم که بتونم بهتر استفاده کنم و مهمترش اینکه میخوام همه چیز اول از چهارچوب قانون ببینم و بعدش بپذیرم و عمل کنم.

    مثال ایلان ماسک خیلیییییییی به درک حرفاتون برای من تاثیر داشت و بهم یه دید بزرگی داد نسبت به کسب و کاری که شروعش کردم و اوایلش هستم و همینطور بقیه حوزه های زندگیم.

    مطمئنم استاد این قسمت حرفتون قبلا بارها گفتین ولی الان من درک خیلیی واضح تری ازش گرفتم و مطمئنم توی اینده بیشتر درکش میکنم که : به جای اینکه ببینم بقیه چی میگن، ببینم قانون چی میگه. این جمله بنظرم باور نیست این قانووووووووون

    یعنی این جمله رو باید پااااااااایه همه تفکراتمون بذاریم بعدش وارد یه فکر و تصمیم بشیم.

    بنظرم این جمله خیلییییییی خیلیییییییییی خیلییییییییییی خیلیییییییی پایه ست، دقیقااااااااااااا مثل قوانین فیزیک که تا قوانین پایه ش نفهمی و درک نکنی نمیتونی بقیه قوانینش درک کنی ، دقیقا برای من همچین حسی داره

    چرا میگم اینقدر پااایه ست؟؟؟

    چونکه این جمله “”به جای اینکه ببینم بقیه چی میگن، ببینم قانون چی میگه.””

    اولا کلاااااااااااا یه غربال خیلی وسیعی توی زندگیمون میکنه. چونکه همه ما بخاظر شرایط خانوادگی و اجتماعی و مدرسه و رسانه ذهنمون اینطوری شکل گرفته که هرکاری میخوایم بکنیم ببینیم آیا طبق تعریف خانواده و جامعه و … هست یا نه؟؟؟ بعدش تصمیم به عمل میگیریم

    یعنی بنظرم اگر کسی قوانین حاکم بر جهان هستی درک نکنه نمیتونه به این جمله عمل کنه، بخاطر اینکه همون اول که بخواد به این جمله عمل کنه کله پا میشه و اصلا علیه قوانین میشه پس درک و شناخت قوانین مخصوصا در عمل خیلیییییی مهمه

    دوما بخوایم به احساس خوب برسیم یکی از مهمترین عامل‌های احساس خوب داشتن، ساختن باورهای قدرتمند!!!! خب اگر این جمله رو نپذیریم نمیتونم باورسازی کنیم و نمیتونیم به احساس خوب برسیم چون دقیقا باورهای قدرتمند برعکس حرفای بقیه و جامعه ست….

    سوما برای اینکه بتونیم یه ذهن باز داشته باشیم و دنیارو از بالا ببنیم نه به صورت افقی، برای اینکه یه دید بزرگ و باز داشته باشیم باید اول بتونیم ذهن خالی کنیم از چیزایی که بهمون گفته شده، حالا چجوری خالی کنیم اینکه اول به درک و شناخت قوانین سیستمی این جهان برسیم که یکی از پایه هاش همین جمله ست.

    واقعا برام خیلییییییییی خیلیییییییییییی عمق داشت که ایلان ماسک میگه: من کاری ندارم که بقیه چیکار کردن یا تونستن انجام بدن یا نه یا بهش فکر کردن… نتیجه ایی که من میخوام بگیرم، این کاری که میخوام بکنم از نظر قوانین فیزیک قابل انجام یا نه ؟؟؟؟؟؟ و به همین دلیل رفته قوانین فیزیک از پایه مطالعه کرده

    حالا توی زندگی خودمون و به صورت کلی برای کل حوزه های زندگیمون اول باید دنبال این باشیم که چه قوانینی بر این دنیای مادی ما حاکم؟؟؟ چه قوانینی داره ؟؟؟

    اصلاااااا چقدر بهش فکر کردیم که این دنیای مادی که داریم توش زندگی میکنیم چه قوانینی داره؟؟ آیااااا اصلااااااا قوانینی داره؟؟؟

    قشنگ مشخصه وقتی کسی براش یه مسئله ایی پیش میاد به جای اینکه دنبال راه حل بگرده و فکر کنه آیا جوری دیگه ایی میشه حلش کرد یا نه و اکثرا اینطوری فکر نمیکنن چون اصلا قبول ندارن که توی دنیایی زندگی میکنن که طبق یه سری قوانین داره اداره میشه و اصلا آگاهی ندارن

    حالا چرا آگاهی ندارن چون جو جامعه و خانواده و فرهنگ و البته عملکرد مغز جوریه که نمیخواد تو اون امنیت به ظاهر امن رو خراب کنی.

    من همیشه میگم توی دنیایی داریم زندگی میکنیم که برای هر چیزش قانون وجود داره، برای نوون پختن، برای بچه دار شدن، برای پزشکی، برای ورزش کردن و ………… همه چیز قانون وجود داره، حالاااااا وقتی توی دنیایی هستیم که همه چیز قانون داره آیااااا قوانینی وجود نداره برای اداره دنیای مادی؟؟؟؟؟؟؟؟

    و انگار حتی برای خودمم فراموش میشه که قوانینی وجود نداره بخاطر همون باورهای نسل در نسل قبلیمون که هی تکرار شده. برای همینه که اینقدررررررررررررررررررر استاد تاکید به تکرار حتی روزی نیم ساعت داره، چون فقط و فقط با تکرار که میتونیم غلبه کنیم حتی اگر به بالاترین درجات برسیم باید بازم تکرار کنیم. چیزی که توی قرآن از فعل مضارع به کار میبره که مفهوم فعل مضارع اینکه همیشه در حال انجام و تکرار هستن….

    حالا اگر هرکدوم از ما بچه های سایت عباسمنش که از این قوانین آگاه شدین و درکش کردیم ( که اگه آگاه حداقل من خودم یکی نمیشدم معلوم نبود الان توی چه مسیری بودم که فکر کردن بهش واقعا ترسناک) بیایم توی حوزه زندگی و کاری خودمون به جای اینکه همه چیز رو با گذشتگانمون بسنجیم با قوانین حاکم بر جهان هستی انجام بدیم، چقدرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر راحت تر و ساده تر و بهتر زندگی میکنیم.

    چقدررررررررررر با آرااااااامش زندگی میکنیم…

    چقدررررر آرامیم وقتی که استاد میاد از سبک و دیدگاه رابطه شون با خانم شایسته میگن اونطوری حمله نمیکنیم .

    اصلااااا کیاااااااااا در مورد یه نوع تفکر عصبانی میشن و حمله میکنن>؟؟ کسایی که اون تفکرات رو عمیق و پایه ایی درک نکردن و همینطوری روی هوا قبول کردن. چون این تفکر سست برای همین سریع واکنش نشون میدن ولی وقتی یه چیزی رو عمیق درک کرده باشی هرچیزی هم در موردش بگن تو میخندی

    خیلیااااااااا دلشون میخواد سبک زندگی استاد توی همه حوزه ها داشته باشن ولی چون هم میخوان مثل استاد باشن و هم مسیر گذشتگان حفظ کنن نمیتونن هیچوقت توی مسیر درست قرار بگیرن چون کلا خلاف هم هستن.

    نمیتونیم توی زمین خشک میوه بکاریم و انتظار محصول داشته باشیم. نمیششششششششه … لاجرم نمیششششششه… و خیلیییییییی هامون اینکه میگم خیلی هامون یعنی دقیقا ماهایی که میگیم قوانین درک کردیم ، خودمون رو گول میزنیم و میگیم میشه… خودمون رو گول میزنیم از یه قسمتهایی از قوانین که طبق تایید مغز ماست رو قبول میکنیم و یه سری چیزارو قبول نمیکنیم چون میخوایم هرجور که خودمون دوست داریم قوانین برامون عمل کنه نه چیزی که قانونه.

    حالا وقتی ما زندگی مون رو طبق قوانین بسنجیم و عمل کنیم اصلاااااااااا قدرت میگیریم هرکاری که دوست داشته باشیم ولی خلاف جامعه و خانواده و فرهنگ باشه رو انجام بدیم. این نوع نگاه که قدرت عمل کردن بهمون میده و بعدش میتونیم هرکدوممون بهتر از حتی استاد عباسمنش و ایلان ماسک زندگی خودمون باشیم. به قول استاد از بزرگترین اسطوره هایی که توی ذهنتون دارین میتونین اسطوره تر باشین.

    بچه ها حتمااااااااااا حتمااااااااااااااااا این فایل گوش کنین…واقعااااااااااا استاد یه نگاه خیلی متفاوت در مورد قوانین و درک قوانین بهمون داده، کلی کلید بهمون داده

    کلییی باورهای قدرتمند توی حوزه کسب و کار و منابع انسانی و تمام حوزه های زندگی داده، کلی استاد کلید داده بهموون توی همه چیز…….

    بچه هایی که توی مدار باشن یا واقعا بخوان درک کنن، استاد خیلی عالی بحث فرکانس و مدارهارو با مثالهای عالی گفتن که هرکدومشون یه کلید بخدااا

    بچه ها این سه تا جمله رو بنظرم باید بنویسین بزنین یه جایی که دائما توی دیدتون باشه

    اونا اینه :

    1- به جای اینکه ببینم بقیه چی میگن، ببینم قانون چی میگه و هرچیزی رو با قوانین بسنجیم نه گذشتگان و جامعه و عرف و …..

    2- باز از این ساده تر هم میشه، باز از این بهتر هم میشه، باز از این راحت‌تر هم میشه، باز از این آسون تر هم میشه، باز از این زیباتر هم میشه….

    3- هر مسیر سخت، اشتباه و مسیر شیطان، هر مسیر آسون، هر مسیر راحت، هر مسیر ساده درسته و مسیر الهی و مقدس

    مهرداد مرادی نظیف – جمعه – ۱ اسفند ۱۳۹۹ – Friday – 2021 19 February

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  9. -
    الناز شهریور گفته:
    مدت عضویت: 2100 روز

    ابراهیم جان،واقعا تحسینت میکنم.هر چه قدر من نعمت بیشتری رو دریافت کنم،یعنی ترمز کمتر و ترمز کمتر یعنی من قدرت خدا رو،ثروتمند بودنش رو و قدرتش رو که همون نعمت هست رو بیشتر باور کردم،این لپتاب نشون میده تو چه قدر خدا رو باور کردی،به درآمد ماهیانه یا دولت یا اوضاع یا …نگاه نکردی،تو به خدا نگاه کردی،قدرتش رو باور کردی و گفتی ربطی به این ها نداره،من روی ظرفم کار میکنم من هم خودم رو لایق تر میکنم من بیشتر خدا رو باور میکنم و تجربه میکنم.آفرین آفرین،این نشون از ایمانته،این که روی خودت کار کردی و خودت رو ارزشمند میدونی،هر چه قدر من خودم رو ارزشمند بدونم یعنی خدا رو دارم ارزشمند میدونم،من با خدا چه فرقی دارم من از خدام و هر چه قدر قدرت توجه ام رو بیشتر باور کنم،من قدرت خدا و قانون بی تغییرش و قدرتش رو باور کردم.این نعمتی که تجربه کردی برمیگرده به باورت نسبت به خودت و خدا،و این چه قدر مهمه که من هر چه قدر ثروتمند تر میشم،من داره ظرفم بزرگتر میشه،من داره ایمانم بیشتر میشه،چه قدر ثروتمند تر شدن و دریافت نعمت ها و تجربه شون ربط داره به ایمان و باوری که نسبت به این بودنش و فراوانیش و قدرتش داریم،قدرت خدا همون نعمته،هر چه قدر که من نعمت بیشتری میبینم بیشتر قدرتش رو باور میکنم.آفرین.چون نعمت داره قدرتش رو نشون میده دیگه،و هر چه قدر فراوانی بیشتری میبینم پی میبرم به قدرتی که داره.

    وقتی قدرتش رو باور میکنی،اون وقت دیگه چیزی به اسم زجر یا رنج رنگ میبازه،چون اون از عدم شناخت اصل میاد،چون اون از این آگاهی میاد که من با چاقو خودم رو زخمی کردم حالا میندازه گردن تقدیر و ….،یعنی این که فهمیدم هیچ کس جز من قدرتی نداره و من تمام قدرت زندگی ام،وقتی قدرت خدا رو باور می‌کنی یعنی این که می‌تونه از ساده ترین راه برام کار ها رو انجام بده،سادگی انجام شدن کار ها افتخاره،افتخار به باور کردن قدرت خدا و این که قشنگ برام انجام میده،همون ایمان به این که خدا اجابت میکنه،پس اگه من جایی دیدم دارم اذیت میشم یا …،این نشون از اینه که من قدرتش رو باور نکردم،من اجازه ندادم اون کارش رو انجام بده و من هم کارم رو،

    این چه قدر مهمه و نشون از درک قانون و پی بردن به اصل و باور کردن اون و در اصل قرار دادن اون میده،اون وقت من روی اصلی کار میکنم که باعث میشه من رشد کنم و نشونه اش هم احساس خوب و لذت بردنه،اگر من لذت میبرم یعنی احساسم خوبه و در مسیر هدایت و رشد هستم و دارم همون سمت خودم رو انجام میدم،اما رنج و سختی یعنی این که من از هدایت پیروی نمیکنم و این معنا نداره وقتی قدرت خدا هست این هم باشه،قدرت خدا و رنج و سختی در یک جا نمینشینن،چون هدایت یعنی شادی و لذت بردن،پس نشون از اینه که من جایی از کارم رو باید بهتر کنم و درست کنم.

    من فرمانروای زندگی ام و خدا گنج بینهایت هست و بینهایت در دسترس،فراوانی که هر چه قدر بیشتر دریافت می‌کنم به معنی بیشتر شدن نعمت هاست،به معنی بیشتر شدن قدرتشه،به معنی اینه که هر چه قدر به نعمت و قدرتش توجه میکنی،بیشتر و بیشتر میشه،این چه قدرت قشنگیه،خدا چه موجود شگفت انگیزیه،همه ی تنوع های جهان از اونه اما اون واحده ، بینظیر

    خیلی لذت بردم وقتی دیدم چه قدر قشنگ هدایت رو باور کدی و داری بیشتر باورش میکنی،آفرین تحسینت میکنم.

    من هر چه قدر ثروتمند تر بشم یعنی خدا رو درست تر درک کردم،ارزش خودم رو بیشتر درک کردم و قدرت خودم رو یقین تر باور دارم و فراوانی و قدرت خدا رو،که من بهش وصلم،که اون بی اندازه به من نزدیکه.

    من هر چه قدر ثروتمندتر بشم،ظرفم بزرگتر میشه،بزگتر شدن ظرف یعنی بیشتر هماهنگ شدن با قانون،یعنی شخصیت بهتر،آروم تر ،بیشتر لذت میبره،بیشتر اصل رو درک کرده و قبول داره،میدونی،در یک کلام بیشتر در مسیر درست بوده و همین طور با بزرگتر شدن ظرف یعنی من بیشتر دارم از قانون استفاده میکنم،همین بزرگتر شدن ظرف از استفاده از قانون هست دیگه،پس هر چه قدر من ثروتمند تر بشم دارم بهتر و دقیق تر و با شخصیت بهتر با قانون هماهنگ میشم و ازش استفاده میکنم.چه عالی

    آفرین ابراهیم جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: