چندین سال پیش که تازه حرکت در این مسیر زیبا را آعاز کرده بودم، با نوشتهای مواجه شدم، که خواندنش چنان وجودم را سرشار از وجد، شادی و آرامش نمود که تصمیم گرفتم در اولین فرصت این متن زیبا را تبدیل به فایل صوتی نمایم تا این احساس زیبا را با شما نیز شریک شوم.
من هر بار با شنیدن این متن، وارد مراقبهای طولانی با خود میشدم، گویی درِ قلبم باز میشد و مرا به هماهنگی بیشتری با خودم میرسانید.
من آن را آرامش در پرتو آگاهی نامیدم.
پیشنهاد میکنم شما نیز، بارها به خودتان اجازه شنیدن این فایل را بدهید، اجازه بودن در احساسِ خوب، آرامش و رسیدن به هماهنگی.
زیرا وقتی به هماهنگی میان ذهنت و روح میرسی، به خدا وصل میشوی و این اتصال، در زندگیات را به روی همهی چیزهای خوب میگشاید.
یادتان باشد که احساس خوب داشتن از همه چیز مهمتر است.
سید حسین عباس منش
متن فایل صوتی آرامش در پرتو آگاهی با صدای استاد عباس منش:
قلبت را پاک کن، سلامت میکنم و آنجا که من و تو یکی هستیم را گرامی میدارم. آنجا که من و تو یکی هستیم، سکوت کن و دل بسپار،
چه اهمیت دارد که کیست که میگوید و کیست که میشنود؟
چه اهمیت دارد که من کجا هستم و تو کجا؟
چه اهمیت دارد که من به چه باور دارم و تو به چه؟
اینها همه قیل و قالهای نفس توست، حال آن که خود متعالی تو میخواهد که آرام باشد.
بی هیچ نام، بی هیچ مکان، بی هیچ قبیله، بی هیچ قضاوت. آزاد و نا محدود، بی هر فرم و قالب.
این قید و بندهای زمینی را، این طبقه بندیهای نفسانی را کنار بزن، نام را، مکان را، باور را و هر تفاوتی را با ذهنی آرام ، بنشین و بشنو.
میخواهم برایت بگویم و تو بشنوی،
بشنو و تجربه کن.
بیا از پیش داوریها و حتی قضاوتها رها شویم و فقط گوش کنیم. بیا باور کنیم که لزومی ندارد همیشه از خودمان دفاع کنیم.
بیا گوش دادن ساده را تجربه کنیم و رها شویم از قضاوت، رها شویم از هرگونه قبیله و طبقه، رها از باورهایمان و پاک از همه قالبهایی که محدودمان میکنند و تنها رها و آرام است که میشنود.
آرامش این برکه سبز را تجربه کن، بیا تا فقط گوش بدهیم و تجربه کنیم.
قلبت را پاک کن، اتفاقات خوب تنها وقتی از راه میرسند که قلبت را پاک کردهای.
تو پارهای از خدایی.
تو فرا تر از جسمت و فراتر از ذهنت، آگاهی هستی و آگاهی تو اصل توست. خود حقیقی توست. خود متعالی توست.
تو لایتناهی هستی و مقدس
آگاهی تو پارهای از آگاهی همه جهان است.
پارهای از خداست. خود خداست. مثل قطرهای از دریا، که پارهای از دریاست. خود دریاست.
تو پارهای از خدایی و من هم و او که کنار تو نشسته است.
و او که آن سوی دنیاست و کهکشانی که آن سوی کیهان.
و تو پارهای از من هستی و من پارهای از تو مثل دو قطره از دریا که هر دو دریا هستند. یکی هستند.
جایگاهی را ارج مینهیم و گرامی میداریم که من و تو یکی هستیم و خدا.
برای سه روز آینده:
• فقط برای سه روز با همه هستی یکی شو. همه هستی را پارهای از وجود خودت ببین.
• فقط برای سه روز خودت را و همه را گرامی بدار، چون پارهای از خودت، چون قلبت، چون پارهای از خداوند.
• فقط برای سه روز با هر موجودی که روبرو میشوی این جمله را در ذهن تکرار کن:
او پارهای از من است، پارهای از خداست و ببین که عشق بی قید و شرط چگونه در وجود تو جاری میشود.
برای شنیدن سایر قسمتهای آرامش در پرتو آگاهی کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- آرامش در پرتو آگاهی | قسمت ۱3MB4 دقیقه
- داستان تولید آرامش در پرتو آگاهی0MB0 دقیقه
سلام بر استاد عزیز
سلام بر دوستان خوبم
چه فایل عالی و پر از حس و حال خوب
چقدر این فایل با شنیدن آن من آرامش گرفتم
و چقدر انگیزه و حال خوب در من به وجود آمد
به این موضوع رسیده ام که وقتی چیزی الهام به من می دهد و آنرا انجام بدهم آن کار بی شک بهترین و زیباترین خواهد شد
آرامش در پرتو آگاهی واقعا اسم آن هم بی نظیر و در خور این فایل است
من که واقعا لذت بردم از شنیدن آن
حالم خدایی خوب شد
چه موزیک زیبایی باید به حسم سلیقه استاد آفرین و تبریک گفت
ناگفته نماند فایل های آرامش در پرتو آگاهی که نه قسمت است را من دانلود کرده ام و هر چند روز یکبار آنرا گوش می دهم
ممنونم استاد عزیز
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام
امروز سی و سومین روز از روزشمار تحول زندگی من است
داشتم به فایل صورتی استاد ( آرامش در پرتو آگاهی استاد را گوش می دادم
به دلم نشست و این دلنوشته به ذهنم آمد
برای شما دوستان خوبم و استاد عزیز می فرستم
آنگاه که من راه رفتن را آموختم.
صحبت کردن را یاد گرفتم.
نگاه کردن را فرا گرفتم.
یادم دادند که در آسمانها دنبال تو بگردم ، غافل از اینکه تو جای دیگری بودی.
آن زمان که خواندن و نوشتن را آموختم و با کلام تو آشنا شدم ،یادم دادند که دستان خودم را بسوی آسمانت دراز کنم و تو را صدا کنم، غافل از اینکه تو در آسمانها نبودی.
گفته بودند به من ،
هر چه می خواهی از تو بخواهم ، ولی اینگونه نبود.
یادم داده بودند زمانیکه مشکل، من، را فرا گرفت ،تو را وسیله کنم تا رفع مشکل شود ،در حالیکه این نیز نشد.
به من نگفته بودند که هرچه هست و هرچه نیست منوط به خودم است، و من مسبب آن هستم.
کسی یادم نداده بود که از خودم انتظار داشته باشم، تا خودم بسازم امروز و فردای خود را.
همیشه طلبکار تو بودم و تو را مسبب و دلیل تمام گرفتاری ها و سختی های خودم می دانستم ، ولی اینگونه نبود.
همیشه از تو می ترسیدم و دنبال عذاب و گرفتاری کارهای خودم بودم.
اما به من نگفته بودند که دنبال عذاب بگردی ، عذاب درو میکنی و دنبال شادی بگردی لبخند محصول تو است.
کسی یادم نداده بود که تو خدای آسمان ها هستی و من خدای زمینی.
کسی یادم نداده بود ،که دست من به بالا اگر نرسد، تو بالا را برایم پایین می آوری تا نخواهم دست دراز کنم برای بنده تو.
کسی نگفته بود که خود را بنگرم تو را دیده ام و به خودآفرین بگویم ، چرا که آفریده شده ام برای آفرین گفتن و آفرین شنیدن.
کسی دستم را نگرفته بود و نشانم نداده بود که من خود خدا هستم و تنها نیستم ،
چرا که در دستان دیگران و آغوش دیگری دنبال خوشبختی می گشتم ، غافل از اینکه تو خودت سرچشمه خیر ، خوبی، احسان و خوشبختی هستی.
کسی نگفته بود که از خودم دور بشوم از تو دور شده ام و به خودم باز گردم تو را یافته ام.
کسی یادم نداده بود که با تو باشم همیشه تک هستم و همیشه برنده.
ولی حالا که فهمیدم ، از کنار تو جدا نخواهم شد و همیشه با تو می مانم.
تا آنجا که جز تو نبینم و جز تو نشنوم.
می دانم که از خودم دور شده ام ، اما تو رهایم نمی کنی و هر لحظه نگاهت به من است.
بنابراین با تو همیشه هستم و هر لحظه تو را می ستایم که قابل ستودنی هستی و غیر قابل تغییر.
تو یگانه هستی و همیشه بیاد من هستی.
تو خوشبختی هستی و همیشه پیروزی.
تو تنها باشی مرا دیگر به غیر کاری نیست.
تمام تمام تمام هستم