آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2

آرامش در پرتو آگاهی، وسیله ایست برای به خاطر آوردن بینشی که بواسطه ی آن فاصله میان ذهن‌تان و آنچه که اصل توست (روح) از میان برود و وارد چرخه اتفاقات خوب بشوی.

کافی است در خاطراتت، تجاربت، اطرافت و همین حالا به دنبال چیزهایی بگردی که احساس خوبی به تو می‌دهند.

زیرا که احساس خوب داشتن از همه چیز مهم تر است.

می‌توانی به سادگی به احساس خوب برسی اگر:

کمی راضی‌تر باشی، کمی سپاس‌گزارتر.

کمی سرزنده‌تر. 

کمی پرذوق و شوق تر

کمی خوش‌بین تر .

کافی است از همین حالا شکایت کردن از دوست، همسر، همسایه، رئیس، دولت و … را متوقف نمایی.

کافی است فقط به رویایت، به آنچه که می‌خواهی، وفادارتر باشی.

کافی است با آروزیت همراه شوی.

حتی کافی است کمی وانمود کنی اکنون همان چیزی هستی که‌، دوست داری باشی.

این قدرتمندترین پیام من به تو است!!

این فایل را آماده شد تا با شنیدنش‌، تو را مدت زمان بیشتری در احساس خوب‌، در آگاهی تو از اصل‌ات، از آنچه که واقعاً هستی، نگه دارد.

زیرا که اصل تو همواره آرام است.

سید حسین عباس منش

 


متن قسمت دوم آرامش در پرتو آگاهی:

دیدی که هر اتفاق خوب تنها نتیجه قلبی پاک بوده است و خواهد بود

و قلبت را پاک کردی و ساده تر شدی و سادگی یعنی رهایی.

و همین است که اینجایی و هنوز مشتاقی و حالا می‌شنوی صدای خود ابدی‌ات را که از درونی‌ترین لایه‌های وجودت با تو حرف می‌زند.

من جانم و آگاهی.

تو جسمی و ذهن.

و من اصل تو‌ ام، خود متعالی تو، خود لایتناهی تو. توی بی نهایت. توی مقدس.

وقتی فراموشم می‌کنی و فراموش می‌کنی که این زندگی تنها یک تجربه کوچک در ابدیت توست‌، سقوط می‌کنی.

و همین است که جامعه بشری‌، همه بشر امروز، در سراشیبی سقوط است.

و همین است که ارزش‌های امروز، همه بی ارزشی است.

و تو تنها وقتی نجات می‌یابی که مرا دوباره پیدا کنی، خود لایتناهی‌ات را‌، اصل ات را

و همین است که، تو هر چند هم موفق، هنوز در درون، به دنبال چیزی می‌گردی، هنوز به آرامش نمی‌رسی، هنوز یک چیزی کم داری و آن قداست تو  ابدیت تو  و اصل توست.

بیا این دیدار را گرامی بداریم.

این دم را که برای همه پیش نمی‌آید و چه می‌شد اگر پیش می‌آمد.

بیا بیشتر آشناتر شویم.

حکایت من و تو حکایت جان است و جسم و جان که از ازل بود، این بار در جسم تو تجلی یافت، خیلی پیش از تولد، پیش از جنین‌، پیش از تصمیم

و تو زاده شدی از سکوت‌، از ابدیت‌، از قداست.

من آگاهی‌ام و تو جسم بودی و ذهن.

تا اینکه آمدی. جنین … نوزاد … و در آغاز همه آگاهی بودی و سادگی،

جز شادی و رهایی نمی‌شناختی و لحظه‌ها را یکی یکی زندگی می‌کردی. سکوت بودی و در گفتگویی آرام با من

تا که نفس پیدا شد تا مشغولت کند، چنان مشغول که در شلوغی اندیشه دیگر صدایی از من نشنوی.

نفس، به تو هویت داد و هویت توهمی است که تو را از همه انسان‌ها و همه هستی جدا کرد.

و «من» زاییده شد که تفاوت معنی پیدا کند و زمان زاییده شد که به گذشته و آینده سرگرم شوی و از ابدیت این لحظه غافل.

و خوب و بد زاییده شد که همیشه به قضاوت مشغول باشی. و خشم  و حسد  و اندوه و قبیله.

تا سکوت و آرامش تو را به آشفتگی بدل کرد و سکوت زبان گفتگوی من بود با تو  و من آرام آرام فراموش شدم.

و تو حتی فراموش کردی که لایتناهی هستی، مقدسی، ابدی هستی.

زمینی شدی و سقوط کردی؛

دست و پا زدن‌های بی نتیجه، روابط آزرده، تحقیرها، خشم‌ها، کینه‌ها، حسادت ها، پریشانی‌ها، بیشتر خواهی ها، فرافکنی‌ها و مشکلاتی که به آن‌ها عادت کرده بودی و فکر می‌کردی که زندگی همین است، برای همه تلخ است، همه رنج می‌برند، همه به مشکلات سرگرم‌اند زمین و زندگی زمینی.

و غافل بودی که آرامش و سعادت چنان به تو نزدیک است که در توست. در ذره ذره تو.

و من آنقدر فراموش شدم که حتی نمی‌پذیری که زمانی بوده‌ام. چنان که بسیار گفتند و نشنیدی

اما چه باک که امروز سکوت کرده ای که بشنوی و مرا تجربه کنی و سعادت را و این بی شک بزرگ‌ترین اتفاق زندگی توست.

همان که همیشه در انتظارش بوده ای.

و سکوت همه آن چیزی است که تو را به سعادت می‌رساند.

بازگشت تو به اصل خویش. به توی لایتناهی. به خود مقدس تو

و تو تنها در سکوت و آرامش است که‌، می‌توانی به من باز گردی.

وقتی نفس را و گفتگوهای درونی‌ات را آرام می‌کنی.


فقط برای سه روز، هرگاه با مشکلی مواجه می‌شوی به من بازگرد. به درون و به خاطر بیاور که تو موجودی الهی هستی و همه این زندگی تنها یک تجربه کوچک فیزیکی است در زندگی ابدی و مقدس تو، تجربه ای که بارها و بارها تکرار می‌شود.

و به خاطر داشته باش که تو لایتناهی هستی.


برای شنیدن سایر قسمت‌های آ‌رامش در پرتو آگاهی‌ کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

787 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رویا مهاجرسلطانی» در این صفحه: 8
  1. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2215 روز

    روز 35

    روز شمار تحول زندگی من فصل دوم

    آرامش در پرتو آگاهی 2

    سلام استاد عزیزم خانم شایسته ی نازنین ممنون و سپاسگذارم

    سلام به دوستان همسفرم در این بخش

    اول از همه این باور رو همیشه آویزه ی گوشم می کنم و تکرار و تمرین روزانه ی من است اینکه..تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه ی باورهای خودمان است

    ای معبود الهی ام

    خدایااا خودت هدایت ام کن بسمت آن تسلیم بودن در برابر خودت با احساس خوب و عالی .. آمین

    هیچ چیز از احساس خوب داشتن مهم‌تر نیست تا بتوانیم از عهده کنترل ذهن مان بربیآییم

    .درک نقش «احساس خوب داشتن» در تجربه خواسته‌هایمان که وادارمان می‌کند‌، به جای مشاجره برای اثبات بر حق بودن مان ، آگاهانه مشاجره را قطع و تلاش کنیم تا به احساس خوب برسیم.

    استاد عزیزم سکوت کلام خداوند است و باید بخودم یادآوری کنم که من از او هستم و باید بدانم که با سکوت فاصله ی روح و ذهن کم می شود .

    دقیقا یا کتاب رویایی که رویا نیست افتادم که چقدر قشنگ و واضح به من یادآوری شد که از کجا آمده ام و باید چگونه باشم و چگونه این زندگی زمینی رو بیاموزم

    اگر می خواهم به احساس خوب برسم فقط باید کمی سپاسگذارتر باشم

    فقط کافی است کمی خوشحال تر باشم

    فقط کافی است کمی ذوق و شوق بیشتری داشته باشم

    فقط کافی است خوش بینانه تر باشم

    فقط کافی است کمی سکوت کنم و شکایت نکنم

    فقط کافی است به خواسته ها و رویاهایم وفادارتر باشم و بیشتر دوست شأن داشته باشم

    فقط کافی است وانمود کنم همان چیزی هستم که می خواهم باشم

    خدایا شکرت .. روزی در این قسمت دست نوشته ای به یادگار بر جای گذاشتم.. اینکه صدای سکوت ترا شنیده بودم..

    اینکه با نگاه محبت آمیزت من را صدا زدی

    اینکه چشم براه من بودی که صدای سکوت ترا بشنوم

    اینکه منو آوردی اینجا در جمع خانواده ی الهی ام

    اینکه بهم فهماندی من عزیز دوردانه ی ارزشمند تو هستم ..

    استاد عزیزم در این فایل فقط خواستید که این تمرین رو انجام دهم و من به دیده ی منت این کار رو همیشه انجام میدهم ولی انگار باید بیشتر و عمیق تر سکوت کنم تا صدای سکوت الهام و شهود خدای نازنینم رو بشنوم

    فقط برای سه روز، هرگاه با مشکلی مواجه می‌شوی به من بازگرد. به درون و به خاطر بیاور که تو موجودی الهی هستی و همه این زندگی تنها یک تجربه کوچک فیزیکی است در زندگی ابدی و مقدس تو، تجربه ای که بارها و بارها تکرار می‌شود.

    و به خاطر داشته باش که تو لایتناهی هستی.

    خدایا خودت کمکم کن و قلم دستان ام بشو .

    صحبت و کلام و گفتار زبانم بشو

    قدم به قدم حرکت های جادویی ام بشو

    خدایااا من حمایت تو را با خودم همراه می کنم تا دستی فراتر از دستان و قدرتی بالاتر از هر قدرتی برای من در کار باشد

    ای معبود الهی ام

    و ای نور و روشنایی قلبم

    ای عشق الهی ام

    ای که مرا خوانده ای

    خودت را به من نشانم بده

    ای معبود الهی ام

    ای وفور و فراوانی ام

    دیگر ذهن و روح من در هماهنگی و تعادل با یکدیگر در حال مسابقه هستند

    اینکه خداوند الهی ام برای تمام موجوداتش اینقدر با ارزش قایل هست که تو را در بالای جسمم نشاند .. ترا بالای سرم نشاند … ترا تاج سرم کرد … و تو بتصور اینکه در بالاترین نقطه ی جسمم مسکن گزیدی صدایت را به عرش اعلا رساندی و هی فریادت را بیشتر و بیشتر می کردی…

    ولی ای عزیز ساکن تاج سرم… و ای ذهن نجواگر بر سر نشانده ام …

    من دیگر ترا شناختم

    من دیگر شعله های صدای بلند نجواگر ترا .. کم سو میبینم

    هر از گاهی نگاهی می کنم و بگمانم توهمی بیش نیستی سکوت می کنم

    چقدر این زبان جدیدم را دوست میدارم

    چقدر این زبان سکوت زیباست

    کلا انگار این زبان کته بری خاصی ندارد

    انگار صدای سکوت یک زبان بین المللی است

    انگار فقط یک کلمه ای بیش نیست ولی هزاران هزار معنا و مفهوم دارد

    خدایا ترا چگونه سپاس بگذارم که چنین عاشقانه دستمو گرفتی .. البته بهتره که بگویم … که دستان من همیشه در دستان گرم پر مهرت بود ولی اینبار محکم تر گرفتی و من احساسش کردم … محکمی و پشتوانه ی لطیفی است..

    خدایااا ممنون و سپاسگذارم

    خدایاا شکرت که تجربه می کنم آنچه را که لایقش هستم رو

    و وارد زندگیم شد آنچه که باید میشد

    خدایااا تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم

    IN GOD WE TRUST

    ا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2215 روز

    بنام خداوند  بخشایشگر  مهربانم

    بنام  خداوندی  که  الام علیم است ای  داناترین  و  ای  آگاهترین  داننده ی  رازهای  نهان

    خداوند  امشب  دستمو  گرفت  وصاف  آورد  روی  دکمه نشانه ام..

    در  پرتو  آگاهی

    خدایا  شکرت  .. روزی  در  این  قسمت  دست نوشته ای  به  یادگار  بر  جای  گذاشتم..  اینکه  صدای  سکوت  ترا  شنیده  بود..

    اینکه  با  نگاه  محبت آمیزت  من  را  صدا  زدی

    اینکه  چشم براه  من  بودی  که  صدای سکوت  ترا  بشنوم

    اینکه  منو   آوردی  اینجا  در  جمع  خانواده ی الهی ام

    اینکه  بهم  فهماندی  من  عزیز  دوردانه ی ارزشمند  تو هستم ..

    یادته  اون  همسایه ی  شلوغ کن  من…   همش  حواسمو  پرت می کرد؟؟؟

    یادته  چطوری  از  یک  کاه  کوه  می ساخت  تا  منو  ببره  به  قهقراه ؟؟؟

    یادته  توی  همسایگی  تو  چطوری سر و صدا  می کرد  که من  صداتو نشنوفم؟؟؟

    وقتی  تو  با  سکوت  و  بی  سروصدایی ایت و  با عشق  منو  صدا  می کردی  اون همسایه ی  شلوغ کن  تو  مدام  پی  بهونه  می گشت…

    آره  همان  ذهن  نجوا گری  که  در  همسایگی  طپش قلب  آرامم  مسکن گزیده بود..

    بازم  حواسمو  پرت  کرد  .. بازم  موفق  شد  که  صدای زیبای  سکوت  ترا  نشوفم….  البته  ایندفع  خیلی  زود   دستشو  خوندم..

    ایندفع  مچ شو  گرفتم  ..

    ایندفع  دیگه  راهی  نداره

    چون  من  هم  صدای  زبان  سکوت  رو  یاد  گرفتم

    چون  چشمان  من  به  دستان  قدرتمند الهی ام  خیره است

    چون اون  ذهن  نجواگر من  دیگه  فرسوده  شده  و  توان  آن  قیل و قال های  سربفلک  کشیده  رو ندارد

    میدونه.. خودش  خوب  میدونه .. که  من  صدای  معبودم  را  شنیدم..  از  وقتی  صدای  سکوت  را  شنیدم  ناامید  شده

    ولی  با  تمام  ناامیدی هاش  دشمن  قسم  خورده  ی این قلب  الهی من شده  تا  باز  روزنه ای  پیدا  کند  و  خودشو  به  شکل  شعبده باز حرفه ای  تری  نمایان  کند..

    ولی  انگار  آن  شعبده بازی هایش  هم  دیگر  اثر  ندار..

    ای  همسایه    و  ای   شلوغ کن  معرکه ی  عزیزم …   می خواهم  یک  سخنی  هم  با  تو  داشته  باشم  و  ایندفع  سخنان  من  همچون  معبودم  با  زبان  سکوت  است…  اینکه  فقط  نگاهت  می کنم…  می گذارم  هر  چی  کوله  بار  داری  از  جلوی  دیدگانم  عبور  کند  و  من  هم  نظاره گر  تو  باشم  ..  فقط  نگاهت  می کنم  و  با  سکوتم  می نگرم  و  نظاره گرت  هستم.‌

    دیگر  ذهن  و  روح  من  در  هماهنگی و تعادل   با  یکدیگر  در  حال  مسابقه  هستند

      اینکه خداوند   الهی  ام   برای  تمام موجوداتش  اینقدر   با ارزش قایل   هست  که  تو  را  در  بالای  جسمم  نشاند  ..  ترا  بالای  سرم  نشاند  … ترا  تاج  سرم  کرد … و  تو  بتصور  اینکه  در  بالاترین نقطه ی  جسمم مسکن  گزیدی صدایت  را  به  عرش  اعلا  رساندی  و  هی  فریادت  را  بیشتر  و  بیشتر  می کردی…

    ولی  ای  عزیز ساکن  تاج  سرم…  و  ای  ذهن  نجواگر  بر سر نشانده ام  … 

    من  دیگر  ترا  شناختم

    من  دیگر   شعله های  صدای  بلند نجواگر  ترا .. کم سو  میبینم

    هر از گاهی  نگاهی  می کنم  و بگمانم  توهمی  بیش  نیستی   سکوت  می کنم

    چقدر  این  زبان  جدیدم  را  دوست  میدارم

    چقدر  این  زبان  سکوت  زیباست 

    کلا  انگار  این  زبان  کته بری  خاصی  ندارد

    انگار  صدای  سکوت  یک  زبان  بین المللی است

    انگار  فقط  یک  کلمه ای  بیش  نیست  ولی  هزاران  هزار  معنا و مفهوم  دارد

    خدایا  ترا  چگونه  سپاس بگذارم  که  چنین  عاشقانه  دستمو  گرفتی  ..  البته  بهتره   که  بگویم … که  دستان  من  همیشه  در  دستان  گرم  پر  مهرت  بود  ولی  اینبار  محکم تر  گرفتی  و  من  احساسش  کردم  …  محکمی  و  پشتوانه ی لطیفی  است..

    خدایاااا  شکرت  که  همیشه  با  من  بودی   و  هستی

    خدایاااا شکرت  چشمان  من  رو  منور  به  نور  الهی  خودت  کردی

    خدایاااا  شکرت  که  برای  ساختن  آینده ی  درخشانم  من  را همراهی می کنی

    خدایاااا  شکرت  که  بشارت  های  خوب  و  خوش  شادمانی  اعظیمم  را  بوضوح  و  به  روشنی و  با  صدای  بلند الهام و  شهودم  می شنوم و  درک  می کنم   و  آگاه  می شوم  و  بی درنگ  اطاعت  می کنم 

    خدایاااا  شکرت  توانایی  شنیدن  صدای  دانش  درونی  ام  را  به  من  یاد  دادی    تا  تصمیمات  درست  و  مناسب  و  عاقلانه  و  سازنده  ای  را  بگیرم  در  جهت  رسیدن  به  اهداف  و  خواسته ها  و  آرزوهای  الهی ام..

    خدایا  شکرت  که  تو  به تنهایی  برایم  کافی  هستی..

    خدایااا شکرت

    اگر  آگاهی  خداوند  در  من  جاری  شود  دیگر  هیچ  محدویتی  در  مورد  ثروت  ندارم  چون  منبع  این  ثروت  خودش  نامحدود  است

    خدایا ممنون  و  سپاسگذارم  که  با  معجزاتت  سوپرایزم می کنی

    خدایااا  ممنون  و  سپاسگذارم 

    من  از  درک  هماهنگی  ها  و  همزمانی  هایت  عاجزم

    خدایاااا  شکرت  چنین  استاد  بینظیری  در  این  جهان  هستی  خلق  کردی  که  پرچم دار  و   علمدار  چراغ  نور  و روشنایی  هدایت  های  الهی  تو  باشد

    خدایاااا  ممنون  و  سپاسگذارم که  هدایت ما  را  بر  عهده  گرفتی  ..

    خدایااا  شکرت  که   پشتیبان  ومحافظ  و حامی  و  هدایتگر  من  هستی

    ممنونم  که  باز  هم  صدای  دلنشین  زیبایت  را  شنیدم  و  اشک  ذوق  رو  در  وجودم  جاری  کردی

    امشب  هم  قدرت  خداوند  من  رو  بسمت  بهترینع  بهترین   ورودی  ها  و زیبایی ها   دیده ها  و  شنیده  ها  و  آگاهی  روز  افزونم  هدایتم  کرد..

    خدا  شکرت  که بر  من  احاطه  کرده ای   نیکی  ها  و  نعمت ها یت 

    خدایااا  شکرت  که  من  به  کمتر  از  بهترین ها  رضایت  نمی دهم

    خدایااا شکرت  فَسَیُنسرُی  اللیُسری’… خدایا  آسان  کرده  ای   آسانی های  نعمت هایت  را  بر من..  ای  خدایی  که  هدایتمان  بر  عهده  گرفتی..  براستی  که  خداوند  وفاترین  عهد  کننده  است

    خدایا شکرت

    استاد عزیزم ممنونم که این آگاهی ها برایم آگاه دهنده ای بود که گفتیید..

    فقط برای سه روز، هرگاه با مشکلی مواجه می‌شوی به من بازگرد. به درون و به خاطر بیاور که تو موجودی الهی هستی و همه این زندگی تنها یک تجربه کوچک فیزیکی است در زندگی ابدی و مقدس تو، تجربه ای که بارها و بارها تکرار می‌شود.

    و به خاطر داشته باش که تو لایتناهی هستی.

    ارادتمند  همیشگی  این  خانواده ی عزیزم  رویا مهاجر سلطانی

    2023/5/13  Meh

    1402/2/23 اردیبهشت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2215 روز

    سی و پنجم از سفر نامه 35

    در پرتوی آگاهی قسمت دوم

    🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀

    با سلام به استاد ارزشمندم

    و خانم شایسته گرامی

    و دوستان همسفرم

    🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️♥️♥️♥️

    خودشناسی و خود اندیشی نتیجه گوش دادن به این فایل برای من بود

    در هیاهوی زندگی جای دیگری وجود دارد که بسیار سکوت هست

    مثل یک هم اطاقی که دیواری بینمان هست اینور شلوغ ک درهم بر هم و آشفته و پر رفت و آمد

    و اونور سکوت و آرام و بی دغه دغه

    وقتی قبلا این فایلو گوش داده بودم فقط اشک میریختم و از این که چقدر از همسایه ی دیوار به دیوارم بی اطلاع بودم تاسف خوردم

    پیش خودم گفتم چقدر این همسایه ام خوب است ….. و منو تحمل میکند که چنین سرو صداهایی را از من می شنود و دم بر نمی آورد

    چقدر حرفای بیهوده زدم و بلند بلند حرف میزدم و مجالی به او نمیدادم که جوابی به من بدهد

    همیشه با همسایه ی دیگرم که جناب ذهن نام دارد به بحث و مجادله بودم

    اصلا به هم فرصت نمیدادیم که لحظه ای سکوت کنیم مدام در حال حساب و کتاب بودیم ….. من میگفتم و او هم صریح صدتا معادله جلوی رویم میگذاشت و من هم با نا امیدی هر چه بیشتر به این معادله ها جواب مجهول میدادم

    تا وقتی که از حل آنها نا امید میشدم و ترس برم میداشت

    ولی این قصه ی من مدام و مدام تکرار میشد و من هم مدام و مدام عقب نشینی میکردم و عاجز تر از همیشه دست و پا میزدم .تا اینکه کاملا عاجز شدم

    در این موقع بود که صدای همسایه ای که اسمش جناب قلب و سکوت بود را شنیدم

    گفتم …..صدای سکوت

    مگر سکوت صدایی هم دارد

    چه صدایی دارد که شنیدم

    فریاد سکوت را شنیدم

    فریادی که سراسر نور بود

    فریادی که عشق بود

    بله بلاخره صدای همسایه ی عزیزم رو شنیدم

    به من میگفت بیا با من سخن بگو بیا تا با سکوتم با تو حرف بزنم

    بیا تا با سکوتم راه را به تو نشان بدم

    من فهمیدم با سکوت بیشتر می توانم حرف بزنم

    من فهمیدم بدون اینکه شلوغ کنم با سکوت بهتر و قشنگتر و رومانتیک تر می توانم حرف بزنم

    مدتی با او هم صحبت شدم و دیدم گویا من هم مانند اوهستم

    دیدم با حوصله با من حرف میزند

    دیدم من هم با حوصله با او حرف میزنم…..

    و یواش یواش و آرام آرام چون ا و … منتظرش بودم

    او با سکوتش مرا نگاه میکرد

    او با سکوتش به من عشق میورزید

    او با سکوتش مسیر را نشانم میدا د

    و او با سکوتش به من احترام میزاشت

    من فهمیدم چقدر ارزشمندم

    من فهمیدم تا حالا چقدر مرا دوست داشت و سکوت میکرد

    من فهمیدم عاشق منع

    به من با زبان سکوتش خودش را معرفی کرد

    یواش یواش و آرام آرام ترجمه ی زبان سکوت را یاد گرفتم

    چقدر این این طرز صحبت کردن زیبا بود گویی قبلا ی جایی این گویش را شنیده بودم

    گوبا این گویش برایم آشنا بود

    گویا زودتر از هر گویش دیگری معنایش را می فهمیدم…

    ولی تا میخواستم کامل ترجمه کنم یهو اون یکی همسایه ی حسود نا قافل میومد و قیل وقال به پا میکردو حواسمو پرت میکرد

    و باز منو با کارهایش سرگرم میکرد

    بعد از چندی دوباره نگاه سنگین سکوت را حس میکردم که با عشق صدایم میزند

    و من هم آرام آرام عاشق سکوت شدم و دیگر هیچ صدایی را قشنگتر از او نشنیدم

    بله من عاشق شدم ..

    چقدر عشق زیباست

    چقدر شور و شوق دارد

    چقدر این سکوت رویایی عشق میورزد

    چقدر به من نزدیک بود

    چقدر انگار از او بودم و خبر نداشتم

    صدای سکوت صدای اصل من است

    منی که از طبیعت آمده بودم

    بله درست است

    صدای سکوت صدای طبیعت است

    خوب گوش کن

    ببین

    چه روح نواز است این سکوت

    سکوت صدای خداست

    پس این خدای من بود که سکوت بود؟؟؟.؟..؟

    او که بی نهایت قدرتمند است پس چرا ؟؟؟؟؟

    درست فهمیدم …

    من اینقدر ارزشمندم که با ناز و عشوه منو لوس میکند

    خدایا دوستت دارم

    برای اینکه بیشتر به تو برسم حالا …..

    دیگر من باید سکوت کنم

    باید جمله جان شویم

    باید همچون تو سخن سکوت را یاد بگیرم

    خدایا ممنون و سپاسگذارم

    خدایا ممنونم که در آغوش گرم و پر رنگ تو هستم

    سپاس سپاس سپاس

    🙏🙏♥️🙏🙏🙏♥️♥️♥️🙏🙏♥️♥️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 126 رای:
  4. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2215 روز

    با سلام خدمت شما دوست گرامی و هم فرکانسی

    البته من باید از شما قدر دانی کنم که صدای سکوت من بلند بود شما شنیدید

    ممنون و سپاس🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2215 روز

    درودد به دوست عزیز وهم خانواده ی عباسمنشی نفسیه عزیزم

    واقعا ممنون و

    سپاسگذارم که این کامنت و دلنشته ی منو خوندید و در ازای خوندن این دلنوشته من باید از شما تشکر قدردانی کنم که پاسخی دلچسب و گوار و دلنشین برام فرستادید .. دوست عزیزم قانون جذب میگه با تشکر و قدر دانی نعمت های بیشتری رو بسمت خودت جذب میکنی و خواستم منم از شما تشکر کنم که بی تفاوت از خوندن کامنت من نگذشتین براتون بهترین ها رو آرزومندم

    نور و عشق و صلح و دوستی و مهربانی و شادمانی و سلامتی و موفقیت و پول و ثروت و نعمت و برکت و فراوانی هایی که فراتر از حد تصور و درک تجربه های زندگیمونه رو از هدایت الهی برای همه مون آرزومندم

    ممنون و سپاس👏👏👏👌👌👌😍😍😍🌵🌵🌲🌲🌳🌳🍀☘️🌿🌻💐🌹🥀🌺🙏🙏🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2215 روز

    سلام زهرای عزیزم من چقدر خوشبختم که دوستانی همچون شما در این گنجینه گوهربار دارم 🙋‍♀️💐🙏 خودم وقتی دوباره این متن رو خواندم اشکم در آمد و چقدر خوشحالم که در این مسیر حضور دارم و از خداوند برای همه مون آرزو میکنم که استوارتر و محکم تر و مصمم تر و قدرتمندتر ادامه بدهیم این مسیر نورانی را که چراغ راهنماییش استاد عباسمنش عزیزمان هست

    ممنون و سپاسگذارم👏👏👏🙏🙏🙏🙏💐💐💐💐🙋‍♀️

    در پناه نور و عشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2215 روز

    درود و سلام خدمت دوست عزیز و ارزشمندی علیرضای عزیز ….

    چقدر امروز به چنین نشانه ای نیاز داشتم خدا رو شکرت بخاطر چنین دوستان الهی ام که توسط این دوستان عزیزم به کامنت پیشین خودم هدایت شدم ؤ به من نهیب زد و گفت… بازم حواست پرت شددددددد؟؟؟؟

    بازم فراموش کردی صدای سکوت رو گوش کنیییییی؟؟؟

    آقا علیرضای عزیز در این هیاهوی و شلوغی و پویایی این سایت شما با صدای سکوت با من صحبت کردید حواسمون باشه باید خیلی سکوت کنیم تا صدای جان جانان رو بشنویم

    از امشب فقط روزه ی سکوت

    گوش کن. ….

    صداشو می شنوی…..

    خیلی ضعیفع …….

    ولی دارم گوش هامو تیز می کنم..؟..( +_+

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2215 روز

    با درود و سلام خدمت شما دوست عزیز آقای زارعی

    خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که با توضیح کامل تون در خصوص صدای سکوت صدای روح نواز خداوند رو بیشتر از آنچه که تصورش رو می کردم برایم شرح دادید . واقعا وقتی بمدت طولانی با خودم خلوت می کنم بیشتر از هر صدایی صدای خداوند رو با گوش جان و دل می شنوم

    چه زیبا گفتید ..اینکه

    منطقیه که تمام اتفاقات خوب برای من در آرامش و احساس خوب رخ بده چون تنها کلید دریافت نعمت ها و بنیان تمام موفقیت ها و تحقق خواسته هایم همه، آرامش و احساس خوبه که باهاشون توکل ،ایمان ،امید، اعتماد به رب و همه و همه میان ،چون تمام اتفاقات خوب برای من از یک منبع خیر ساطع میشوند

    واقعا این آرامش درونی فقط در خلوت گزینی می توان پیدا کرد که این امر مهم خارج از درک 99٪ جامعه است آنقدر در اذهان و غوغا و شلوغی و حاشیه ها غرق شدند که فرصی برای شنیدن براشون وجود ندارد هر چند من خودم هم قبلنا در چنان فضایی بسر می بردم ولی گل به جمال آن تضادها که منو از خواب غفلت بیدار کرد و منو به وضوح رساندن . جای شکر گذاری بیکران را برایم به ارمغان آورد .

    بقول سهراب سپهری عزیز

    دوست را زیر باران باید دید

    عشق را زیر باران باید جُست

    ممنون و سپاسگذارم برای پاسخگویی زیباتون که گفتید این سخنان هم همه از اوست که بر قلب نازنین دوستم الهام شد و او نوشت

    خدایا شکرت که ما همه از هدایت شدگانیم که در این کشتی گوهر نشان ساکن شده ایم .

    خدایاااا کمکمون کن که در این مسیر نورانی الهی ثابت قدم و مستحکم پایدار بمانیم تا از طریق هدایت های الهی خودت نشانه های پر رنگ و صدای بلند الهام و شهود و دانش درونی ام رو بوضوح و به روشنی ببینم و بشنوم و آگاه شوم و بی درنگ اطاعت کنم خدایا شکر گذارم شکر گذارم شکر گذارم

    ،به راستی همه اوست و ما به قول استاد ،چی داریم از خودمون؟؟؟؟تمام اعتبارها ماله اونه و »»»»سکوت صدای خداونده «««««

    آقای زارعی عزیز بهترینها بهترین هدایت های الهی رو در جهت دریافت و جذب اهداف و خواسته ها و آرزوهای مقدس الهی رو برای شما دوست عزیز و برای همه مون آرزومندم

    روز و شبت تون بخیریت و خوبی و خوشی شادی و شادمانی

    و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق الهی

    موفق و پایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: