آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2 - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

787 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    کیمیا آدمپور گفته:
    مدت عضویت: 219 روز

    درود و نور بر یکایک عشق های که گفت موجود باش پس شد

    سپاسگزارم بابت این فایل آرامش بخش روح چون با خود من خود روح صحبت کردن نه جسم و ذهن و آگاهی بخش بود تک تک کلمات و جملات

    از خداوند سپاسگزارم بابت قرار دادنم در این مسیر و مدار الهی که خود بودم لاکن فراموش کرده بودم و در اوهام به سر می بردم تا زمانی که عشق مرا بیدار کرد و کنون در فرکانس و مدار درست الهی هستم سهو و خطا دارم هنوز لاکن باورهایم تغییر کرده پس سهو و خطا هم اندک می‌شود و هست و خواهد شد

    قلبم لبریز از عشق و شادی و ثروت و شادابی است نگویم دیگران هم قلبشان لبریز شود از عشق و شادی و ثروت و شادابی چون همه من هستن و همه بهرمند بودیم و هستیم و خواهیم بود از موهبت های چون عشق ،سلامتی ، ثروت ، شادابی و….

    خداوندم سپاسگزارم برای تک تک روزهایی که آگاهانه زندگی کردمو و میکنم و خواهم کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 0 روز

    درود

    ارامش اساسی ترین اصل زندگی است و با رسیدن به آن می توان خوشبختی و موفقیت رو در آغوش گرفت و خیلی از افراد در جامعه هستند که بسیار پولدار هستند ولی آرامش ندارند و نمی توانند اون جور که باید و شاید از امکاناتشون لذت ببرند

    آرامش نصیب همه ی شما

    یا علی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی اورجی گفته:
      مدت عضویت: 2075 روز

      به نظرم فرق بین بچه ها و ما بزرگتر ها اینه اونها به خدا نزدیکتر از ما هستن و همین نزدیک بودنشون باعث لذت بردن از زندگیشونه.این ما بزرگتر ها هستیم به جای نکات مثبت زندگی همش دنبال نکات منفی هستیم که نتیجش میشه از خدا دور بشیم. من که تازه اومدم تو این مسیر ، تو هر لحظه ، هر کاری که میکنم یا تو هر موقعیتی هستم مدام خداروشکر میکنم. چقدر لذت بخشه این مدلی زندگی کردن . اینو به یاد داشته باشیم خداوند یکتا ما انسان هارو افریده تا از زندگیمون لذت ببریم.

      همگی در پناه خداوند یکتا موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    علی قادری چاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2092 روز

    با سلام و درود خدمت همه عزیزان😘✋

    هر وقت که می‌خواهم نظری بنویسم، دفتر پیش‌نویسم را در مقابل باز می‌کنم و دیگر خودبخود کلمات جاری می‌شوند و رد پایی می شوند برای هر روزم، نشانگری می شوند از تحولم و مدالی می شوند برای رشدم .

    جالب است که وقتی بتوانی به گونه‌ای به مسائل نگاه کنی تا احساست بهتر شود و به گونه ای کلمات را در گفتگوها انتخاب کنی که در جایگاه توجیه و تفسیر نباشی و آسان بگیری، راحت می‌شوی.😌☺ دیگر برایت احساس درونی خوبت مهم است، دیگر حتی در مواردی که انتقاد می شوی ، خیلی از اوقات ازین تفاوت در دیدگاه ها و نظرات دلگیر نمی‌شوی، چون بر خودت سخت نمی‌گیری و رها هستی.😄😌😊

    رهایی یعنی نظر دیگران درمورد من، به خودشان مربوط است نه من

    رهایی یعنی لمس لحظه اکنون

    رهایی یعنی ببین، لبخند بزن و بگذر، چون در سرای گذرا و فانی هستی نه سرای باقی

    آن‌وقت است که سبک می شوی و پر از احساس خوب، حس خوبی که هدایت می‌کند به هر آنچه که حالت را بهتر می‌کند.

    این دقیقاً حال و احوال دیروز من بود و آن خدا چه زیبا تا انتهای ساعات بیداریم تک‌تک لحظات بهتر را برایم چید و با چه احساسی چشمانم را بست و امروز هم با چه حسی راحتی و سبکی که از خواب بیدار شدم و به زیبایی ادامه دادم.

    سپاس خدایم را که تا به اکنون سنگ تمام برایم گذاشت.

    به‌به چه توضیحات عالی از خانم شایسته و چه فایل عالی از استاد. وقتی به قسمتی از فایل که می‌گوید « …و من زاییده شد که تفاوت معنی پیدا کند و….» به یاد شعر مولوی افتادم که می‌گوید:

    آن یکی آمد در یاری  بزد                          گفت یارش کیستی ای معتمد 

    گفت من، گفتش برو هنگام نیست           بر چنین خانی مقام خام نیست 

    خام را جز آتش هجر و فراق                   کی پزد کی وا رهاند از نفاق 

    رفت آن مسکین،سالی در سفر              در فراق دوست سوزید از شرر

    پخته گشت آن سوخته پس بازگشت       باز گرد خانه همباز گشت 

    حلقه ی در زد به صد ترس و ادب            تا  بنجهد بی‌ادب لفظی ز لب 

    بانگ زد یارش که بر در کیست آن          گفت بر در هم تویی ای دلستان 

    گفت اکنون چون منی، ای من در آ         نیست گنجایی دو من را در سرا

    و چه زیباست بازگشت تو به اصل خویش، به توی لایتناهی به خود مقدس تو .

    بی‌نهایت سپاس‌گزارم که لحظه لحظه حضور در این سایت باعث انتشار شادی، آگاهی و احساس خوب می‌شود و این یعنی گسترش جهان و چه زیباست. . .💖🌹💓💞😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    رضیه زارع خورمیزی گفته:
    مدت عضویت: 383 روز

    سلام خدمت استادوخانم شایسته عزیز ودوستان همسفرم

    سفرنامه روز بیست وپنجم

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    خدایا سپاسگزارم که امروز بودم تا بتوانم رد پایی از خودم بگذارم

    من جسم نیستم من ذهن نیستم من آگاهی بودم و هستم به غیر از این نیستم و نخواهم بود

    من فقط در این جسم وارد شدم و به زمین آمده ام تا تجربه کنم و بروم ولی خود واقعی ام را فراموش کردم و خود مقدسم را در گذشته گم و رها کردم و تنها در حال و سکوت او را پیدا خواهم کرد تنها با احساس خوب و ساکت کردن گفتگوهای درونی ام صدای خداوند را میفهمم وآگاهی و هدایت او را دریافت میکنم.

    خدایا بهم قدرت بده تا بتوانم خودم را که گم کردم را پیدا کنم و قدرت واقعی ام را به خودم باز گردانم

    سپاسگزارم از استاد و خانم شایسته عزیز ودوستان هم فرکانسی ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سارا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 361 روز

    بنام خالق یگانه هستی

    سلام درود به همه دوستان ارزشمندم

    اول از همه یک تشکر خالصانه و از صمیم قلب به مریم عزیزم و استاد عباس منش میکنم

    بابت این دوره بی نظیر که هر روز باعشق و شوق و امید روزم رو شروع میکنم

    برای نوشتن ، تعقل کردن ، به یاد اوردن خودم،

    طوری که تغییر مدارم رو طی این یک و نیم ماه گذشته دارم به وضوح می بینم،

    دارم تکامل رشد و پیشرفتم رو می بینم .

    خدارو سپاسگزارم بی نهایت بابت دستان بی نظیرش و من چه خوش سعادتم که این دستان ارزشمند استاد عزیزم و‌مریم جانم هستند .

    همونطور در کامنتهای قبلیم گفتم من اول شروع دوره گام به گام در شرایطی قرار گرفتم که بیکار شدم و دنبال کار میگشتم ذهنم اشفته و در تلاطم بسیار بود .

    هدایت خدا شد که این دوره شروع کردم ولی فکرشم نمیکردم که این دوره باعث بشه من انقدر مشتاقانه و باعشق ادامه بدم،

    خلاصه تصمیم گرفتم نجواهای ذهنمو بیصدا کنم و از این زمان بیکاری استفاده کنم و رو ی خودم کار کنم

    و در جستجوی کار باشم و کلی درخواست نوشتمو و میرفتم برای مصاحبه ولی جوابی نمیگرفتم حتی کارگری ساده توی اشپزخونه قبول نمیشدم ….

    ولی اگه من این دوره رو کار نمیکردم حتما خیلی حسم بد میشد و شرک هم خیل ی میکردم.

    ولی به لطف الله سعی کردم احساسمو‌ خوب نگه دارم و از زمانم لذت ببرم و اعتماد کنم به خداوند (که از چه لبه

    پرتگاهی ک دستم‌ گرفته بود و معجزات خوبش توی زندگیم)

    یاد اوری اینها و کنترل ذهنی ک داشتم و موندن در احساس خوب ،(البته اوایل برام سخت بود و میخابیدم ولی تلاش میکردم که نجواهای ذهنمو خاموش کنم و بهشون قدرت ندم) و این شد الانم همین کار رو بکنم و مرور میکردم باخودم : خداوند به وعده خود وفا میکند، خداوند اجابت میکند مرا ،من نمیدونم چجوری ولی میدونم خداوند بهترینها رو برام در زمان و‌مکان مناسب میدهد….

    خلاصه بعد کلی گشتن دنبال کار

    دیروز با مسئولم که برای کار هست صحبت کردم و ایشون گفتن من یک و نیم ماه دیگه دوره امادگی مدرسم شروع میشه و لازم نیست دنبال کار تمام وقت باشم!!!

    اومدم خونه و اینجا تازه متوجه شدم اگه من کار پیدا میکردم و‌قرارداد می بستم خلاصه معلوم نبود چه درددسرهای دیگه به وجود میومد که از اون کار بیام بیرون یا یک سال دیگه صبر کنم برای شروع کلاس های بعدی ،البته من فکر میکردم از آگوست امسال مدرسه میرم و میخاستم این چند ماه بیکاریم رو برم کار کنم و بیکار نمونم و یک پس اندازی کنم و گواهینامه بگیرم ،

    ولی با این خبر

    فهمیدم اقا من نمیدونستم ولی خدا که میدونست

    و من خواسته اصلی مو به خدا گفته بودم که چی میخام هدف اصلیم چیه.

    ومن به دست بسته خداوند اعتماد کردم صبر و‌توکل مو نگه داشتم و اینطور شد .

    نمیدونید چقدر دیروز خوشحال شدم

    امروز برنامه ریزی کردم

    که از الان امادگی شروع کلاس هامو بگیرم تمرکز کنم روی هدف اصلیم و زبان (آلمانی) بیشتر کار کنم .

    تو یک کشور جدید با زبان جدید چالشهای جذاب و‌جدید زیادی هست و من عاشق اینم که این چالش ها رو با کمک خداوند حل و رد کنم و پیشرفت کنم انگار روح من هر بار از نو متولد میشه،

    هر موفقیتی که به دست میارم .خلاصه احساس خوب و مهم تر از همه ماندن در ان (با صبر و توکل و اعتماد قلبی به رب ).کمک میکنه همه چیز های خوب که ب نفع تو هست راهشو ب سمت تو پیدا کنه …

    درست گاهی شرایطی پیش میاد باخودت میگی چرا نمیشه

    ولی اینجاس که باید احساس خوب تو نگه داری و بدونی خدا کارشو خوب بلده و راه رو برات هموار میسازه ..

    حسم انقدر خوبه که دوستدارم تا ابد این حال خوب رو داشته باشم ذوق و شوقی که دارم امیدی که دارم قدم به قدم به خواسته اصلیم نزدیکتر میشم …

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    هاجر دانش گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    به نام خدای عشق

    سلام به استاد نازنینم سلام به خانم شایسته عزیزم سلام و سلام به هر قلب پاکی که در جهان هست

    چقدر این فایل زیبا بود چقدر عالی بود اونجایی که گفت سکوت زبان حرف زدن ما با خدا بود و قیل و قال ها این سکوت و شنیدن الهامات را از ما گرفتن.

    وقتی به این فایل گوش میکردم یادم افتاد زمانهایی که ذهن و قلبم در سکوت هستند رنگ همه چیز عوض میشه خدایی تر میشه اصلا جریان فرق میکنه پس دلیلش اینه سکوت زبان خدا با ماست تا بشنویم صدای الهامات را. یه جایی هم بود که استاد گفت ما از سکوت زاده شدیم‌ وقتی این جمله رو شنیدم با خودم گفتم راستی من قبل تولد کجا بود دقیقا کجای کیهان چی منو وارد این جریان از هستی کرد یعنی من چه درخواستی داشتم که دارم این زندگی رو تجربه میکنم و بعد مرگم کجا خواهم رفت من در کجای کیهان بودم به کجا خواهم رفت ( چون من از او هستم پس بودم و خواهم بود) ای همه ی من ای رب من ای معبود من ای رحیم من ای کریم من چیست میان من و تو فاصله؟ چیست جدایی ؟ که همه چیز تویی تو…

    امروز تولدم بود و حس میکنم واقعا یکبار دیگه زاده شدم تمام قلب و روحم پر شد از اون، اویی که همه چیز هست همه چیز، منم از او بودم و هستم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    زهره هستم گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    سلام بر من سلام بر خود لایتناهی من سلام بر اصل مقدس من ،سلام بر خدای من، من را ببخش که سقوط کردم و زمینی شدم ،بیا با هم آشتی کنیم و سکوت و آرامش همیشگی شویم ،باز هم متاسفم ،دوستت دارم ،مرا در آغوش بگیر تا دوباره با تو یکی شوم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    بهاره صرام گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    به نام عاشق ترین خدا

    امروز یکی از روزای خوبِ منه یروزی که من خیلی حالم خوبه ، انقدر امروز خوبم که فقط خودم میدونم

    دیشب موقعی که دفتر دست گرفتم بنویسم نمیدونم چی شد که یهو اشکم درومد یهویی دلم دوباره تازه شد وقتی روان نویس دستم گرفتم بنویسم نمیدونم چی شد خودش نوشت ،

    نوشت …

    تو خود منی

    صورت منی

    تو بوی نوزادی

    تو زیبایی مادرمی

    تو غیرت مردایی

    تو خنده ی بچه هایی

    تو عشق بین زن و مردی

    تو زیباترین زن این جهانی

    تو مهربون ترین مردی

    تو همه ی زیبایی های این عالمی

    تو تو تو همه چیزیی….

    خدایا تو بوی عطر نانی ، تو بوی گلی ،خدای بهار تو از روح خودت در من دمیدی من چیجوری میتونم نامردی کنم چجوری قبلا میگفتم صورتمو دوست ندارم چیحوری ناشکری میکردم وقتی تویی که منو خلق کردی از روح خودت در من دمیدی و من خلق شدم ،

    یعنی تویی که توی جسم من خودتو اینجوری نمایان کردی ،

    یعنی تو اینجوری پسندیدی که خودتو با این صورت و شکل به دنیات نشون بدی ،

    من وقتی توی آینه به صورت ،چشمام موهام دست ها وبدنم نگاه میکنم ،

    تو رو میبینم ،تویی که به این صورتی

    تویی که با این نقاب به این دنیا اومدی ،

    خدایا الانم که دارم مینویسم دستام میلرزه ،

    نمیدونم چیجوری بگم داری واسم قشنگ تر میشی ،هروز داری قشنگ تر نمایان میشی واسم

    خدای من اصلا نمیخوام فلسفیش کنم و ادا دربیارم ولی دلم میخواد فریاد بزنم که تو خود منی ،

    پس من عاشقانه خودمو دوست دارم

    عاشقتم که عاشقمی ،

    من الان چند روزه که به خودم قول دادم که اعضای خانوادم که گاهی وقتا از دستشون حرص میخوردم از بی نظمی ها از تنبلی و ….

    ولی به خودم قول دادم که هرکسی و همون جوری که هست بپسندم و فقط و فقط روی خودم کار کنم

    عاشقشون باشم ،هرجوری که هستند بهشون احترام بذارم بی منت ، بدون اینکه بخوان واسم جبران کنم باهاشون مهربون باشم ، بی توقع باشم

    فقط و فقط خوبِ خودم باشم

    خوب ِ خوبِ خوب

    من نمیتونم آدمی یا شرایطی و توی این عالم تغییر بدم مگر خودم و چون منم که دست منم فقط 😌😍

    خدایا شکرت هزاران بار

    خدای عاشق ها درکنارتون

    زیباترین خدای من شکرت ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: