آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2 - صفحه 66

787 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه غلامی گفته:
    مدت عضویت: 290 روز

    سلام به استادم و عزیز دلش

    سلامی از جنس جان و جسم

    سلامی از اصل بودن .لایتناهی بودن.مقدس بودن . ابدیت

    میخواهم ردپا بزارم برای خودم و آیندگانمان

    وقتی قسمت دوم آرامش درپرتو آگاهی میخوندم و صوت با صدای استاد گوش جان می سپردم یا دوران کودکیم افتادم که چقدر آزاد و رها خوشحال بودم نمیدانستم صبح و شب چیست و برای چی می آید من مشغول دویدن ها و بازیگوشی های بچه گانم در محله بودم بازی و بازی .. نه استرس مدرسه و درس در من بود نه نگرانی برای فردا . رها بودم . وقتی آن نفس آمد یادم آمد که جان در من که زنده بود میگفت این راه اشتباه است نرو پیش من باش .. ولی من. قدرت درک آن را هم نداشتم و به مسیر نفس ادامه میدادم . تا ذره ذره او را فراموش و درگیر پریشان احوالی گذشته و آینده شدم تا سن سی و سه سالگی در مدار قرار گرفته ام با استاد عباس منش آشنا شدم و این مسیر برایم گوارا شد و امروز گواراتر تا با خود لایتناهی روبرو شدم .. وقتی جلسه دو رو چندین بار مرور کردم یادم آمد آن دوران موقع نماز میگفتم خدایا من از تو میخواهم من را هدایت کنی . آخرت که آمد و من هستم و خودم نگی به من نگفتی هدایتم نکردی … امروز یاد آن دعا افتادم گفتم خدایا من با این نفس اینقدر غوطه ور تجربه های شدم که به اینجا برسم بگویی بنده من دیدی هوایت را داشتم هدایتت کردم تا بدانی کیستی و کجا بودهای و کجا ایستاده ای من امروز با اشکهایم خوشحالم که به آرزویم رسیده ام و هدایت یافته ام و اصل خویش را پیدا کرده در درونم . و خدارو سپاسگزارم . سپاسگزارم . سپاسگزارم

    1403/07/24

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    هاجر سیه نور گفته:
    مدت عضویت: 284 روز

    سلام.. شنیدن تک تک این کلمات انگار نوری هست ک به سلولهات میتابه.. یادت میندازه ک چی بودی چه عظمتی داشتی و الان در لابلای هیاهوی دنیوی خودت رو گم کردی… به ما یاداوری میکنه ک چقدر بزرگی، چقدر والا، چقدر پرقدرت.

    مثل بچه ای ک در شلوغی بازار دست مادرش رو ول میکنه و میره پی بازیگوشی، مدتی که گذشت و خودش رو تنها دید اضطرابی عمیق وجودش رو فرا میگیره و غصه عالم روی دلش، ناگهان مادرش رو میبینه ک از دور با اغوش باز به طرفش میاد.. و چقدر زیباست لحظه وصال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سارا امیدی گفته:
    مدت عضویت: 326 روز

    سلام به آگاهی

    سلام به خود حقیقی و اصل وجودی خودم

    سلام به شما تکیه هایی از نور الهی

    هربار که چشمامو میبندم و پشت پلکم نگاه میکنم میبینم وجود خود حقیقیم سال ها اینجا بود و من بیرون دنبال هزاران چیز میگشتم برای اتصال و امینت غافل از اینکه تمام آرامشی که دنبالشم بودم درون خودم بود خدایا سپاسگزارم که این حس آگاهی ناب رو در وجودم قرار دادی و من رو بهش متصل و در واقع متوجه شوم اون منم و واقعا نمیتونم این حس رو توصیف کنم همه شما دوستان هم فرکانسی معنی این حرفارو که از عمق وجود میاد رو متوجه و لمس میکنید چون هم مدار هستیم خدایا من میدونم که جزئ از تو هستم و ارزش خودم رو بیشتر درک میکنم و عزت نفسم به خاطر درک این رابطه ای که با تو دارم بالاتر رفته و همچنان در این مسیر اگاهیم بیشتر میشه و این ذوق در من وجود داره خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    فایل آرامش در پرتو آگاهی قسمت دوم

    هر اتفاق عالی

    نتیجه قلب پاک و آرامش و شاد من بود

    هرموقع فراموش کردم غمو غصه هامو

    و امکانات الانم لذت بردم

    هرمشکلی بوده گفتم حل میشه

    درست میشه

    بهش میرسی

    خدا کمکت میکنه

    خدا همراهته

    دیدی مثل اوندفه

    دیدی مثل اون آدم

    و سعی کردم باور فراوانی نعمت راه حل و امکانات راحتی رو در خودم تقویت کنم

    اتفاقات عالی

    شرایط عالی خودشون به سمتم اومدن

    و این نتیجه نگرش مثبت

    خانه تکانی ذهنم

    و توکل و ایمانم

    و نتیجه وصل شدن به خدا

    و نتیجه صلات من هست

    خداوند هربار به من پاداش هایش را میدهد خیلی ساده گیر است

    و با قانون تکامل کار میکند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مهدی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 349 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم و همه هم فرکانسی های سایت

    آقا من امشب نمی‌دونم بخدا چه جوری هدایت شدم به این فایل

    دلم پر آشوب بود

    دیروز کسی که دو ساله از من جدا شده بهم پیام داده بود و سر یه موضوعی خیلی حالم رو خراب کرد

    اما …

    اما خدا حواسش بهم بود و تنهام نذاشت و امشب خیلی اتفاقی هدایت شدم به اینجا

    آقا نمی‌دونید شما چقدر دگرگون شدم

    درسته من مرد هستم اما خجالت نمی‌کشم و میگم مثل یه بچه اشک ریختم بخدا قسم حسن مثل یه بچه که تازه متولد شده بود

    خیلی حس خوبی رو تجربه کردم

    و از همینجا خداروشکر میکنم که با این سایت و با استاد عزیزمون آشنا شدم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    بتول دهقانی گفته:
    مدت عضویت: 790 روز

    سلام به استاد بی نظیرم و مریم جان بی نهایت دوست داشتنی️

    من امشب که داشتم به اتفاقی در آینده که اصلا رخ نداده فکر میکردم و حس بد داشتم .

    گفتم در مورد موضوع با همسرم صحبت میکنم.

    باورم نمیشه یه صدایی از درون واضح به من گفت اگر به من اعتماد داری موضوع رو بسپار به من و اصلا در موردش صحبت نکن کاری میکنم که به نفعت بشه و من فقط با تعجب هدایت رو دریافت میکردم و گفتم چشم .و به یادم آورد که چه روزهایی که من نا امید بودم و وقتی به خودش سپردم ورق برگشت و همه چیز بهتر از آن چیزی که میخواستم شد.

    روی نشانه های امروز من زدم این فایل اومد و من باورم نمیشد که خدا داره با من حرف میزنه و به من آرامش میده .و میگه نترس من هواتو دارم فقط از من بخواه.

    این اولین باری بود که هدایت خداوند رو اینقدر واضح درک کردم .

    خواستم این تجربه رو با دوستان هم فرکانسیم به اشتراک بذارم .

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1591 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم…

    (((وقتی فراموشم می‌کنی و فراموش می‌کنی که این زندگی تنها یک تجربه کوچک در ابدیت توست‌، سقوط می‌کنی)))

    چقدر این جمله می تونه معنا داشته باشه، برای هر کسی که خواهان هدایت شدن هست، خواهان نجات پیدا کردن هست، خواهان ارامش وشادی وثروت وسلامتی ومعنوییت ودر کل خواهان خوشبختی هست…

    چون دقیقا زمانی که فراموش می کنیم کی هستیم چی هستیم اصلا هدف خالق از خلق ما چی بوده، اومدیم اینجا که چیکار کنیم وچیکار نکنیم..

    دقیقا جایی که فراموش می کنیم ما توی سفر زندگیمون فقط یه توقف کوتاه توی زمین داریم که با چشم برهم زدنی تموم میشه…

    دقیقا جایی که فراموش می کنیم اینجا این زندگی فقط مسیر هست ومقصد اصلی جای دیگه ای هست که باید بریم..

    سقوط می کنیم…..از چی؟

    از داشتن حس ارامش وخوشبختی به حس بدبختی

    از حس شادی به حس غم واندوه

    از سلامتی وتندرستی به بیماری

    از عزت و انسانیت به پست ترین شخصییت

    از نور الهی به تاریکی مطلق

    وقتی فراموش می کنیم، حرص وطمع و عجله و دودلی، شک وتردید، غم و درد، ترس واضطراب، افسردگی و ناراحتی همیشگی ونارضایتی همیشگی ما رو در برمیگیره…

    یه داستان معروفی هست که یک پادشاه و وزیری داشتند از خوبی وارامش وحس خوشبختی یکی از سربازان صحبت میکردند، پادشاه گفت نمیدونم چطور این سرباز می تونه انقدر با خودش در صلح باشه و آرامش داشته باشه…

    وزیر گفت: برای اینکه اون هنوز 99 تایی نشده!!!

    پادشاه پرسید منظورت از 99 تایی نشده چیه؟؟؟

    وزیر گفت: چند روز بهم مهلت بدید بهتون میگم!!!

    وزیر کسی رو فرستاد که شب هنگام 99 سکه ی طلاء بذارند تو حیاط خونه ی اون سرباز، صبح که اون مرد سکه هارو دید خیلی خوشحال شد اونهارو شمرد دید ای دل غافل 99 تاست که، کاش رند بود میشد 100 تا..

    از اون روز به بعد تا مدتها اون سرباز تمام فکر وذکرش این شده بود که یه سکه ی طلای دیگه پیدا کنه بذاره رو اون 99 تا سکه که بشند 100 سکه ی طلاء…

    واین باعث شده بود که دیگه نه ارامش داشت ونه حس خوشبختی، چون تمام انرژیش رو گذاشته بود برای پیدا کردن وبدست اوردن اون سکه!!!

    پادشاه بعد چند روز از دیدن بیقراری و حال پریشون سرباز متعجب شد!!!

    از وزیر پرسید چه اتفاقی افتاده ؟

    وزیر ماجرا رو برای پادشاه توضیح داد….

    ونتیجه اخلاقی این داستان برای ما چی می تونه باشه؟؟؟

    اون کسی که به داشته هاش وبه تلاشش واقف و راضی و اگاه هست ومیدونه که تمام تلاشش رو برای بدست اوردن خوشبختی انجام داده وسهمش رو توی زندگی تا حدود زیادی درست انجام داده از خودش راضی هست واز اونجا که میدونه روزی دست خداست وبه هرکه بخواد بی حد وحساب عطاء میکنه دیگه دنبال این نیست روزی زندگیش رو از این واون بگیره، یا از طریق نادرست بدستش بیاره، اصلا چون قانع وامید وار هست به لطف خداوند حال دلش خوبه، حرص وطمع ای نداره، وچون میدونه اونچه که خدا از روی لطفش بهش عطاء کرده با سپاسگزاری بیشتر میشه واز بین رفتنی واز دست دادنی وجود نداره، دیگه برای بیش وکم دنیا غصه نمیخوره، دیگه خودش رو به آب وآتیش نمیزنه و ترسی توی دلش نداره…

    برای همین ارومه ودر صلح با خودش وجهان هستی زندگیش رو میکنه….

    این فایل نشانه ای امروزم بود که از خداوند هدایت خواستم باهام حرف بزنه در مورد مسئله ای که دارم…

    من از وقتی اومدم به این خونه ی جدید که اپارتمانی هم هست همون روزهای اول اهالی ساختمون منو به عنوان مدیر ساختمون انتخاب کردند…

    کلا دوطبقه 4 واحد همینقدر کم و جمع وجور…

    منم به لطف خدا سعی کردم تا جایی که وظیفه دارم وظایفم رو به درستی انجام بدم…

    ولی تمام این مدت میدیدم که یکی از همسایه ها اون سهم ونقشی رو که باید داشته باشه نداره، و توی ساختمون یه سری کارها رو انجام میده که باعث برهم زدن نظم ساختمون شده..

    مثلا ماشین خودش رو توی پارکینک همسایه پارک میکنه بدون اجازه، توی کل با غچه که جزء مشاعات هست وبرای هر 4 واحد سبزی وسیفی جات میکاره و این کارش باعث شد که دیگه کسی از اهالی نتونه تو باغچه گل بکاره واکثر گلها هم زیر بوته ها وعلف های هرز خشک شدند چون ایشون نمیخواست که کسی به محصولاتش دست بزنه!!!

    ماشین ایشون روغن ریزی داره ولی ماهاست هیچ اقدامی نکرده و قسمت زیادی از پارکینگ همیشه سیاه وروغنی هست..

    یکی از یخچالهای خونه خودشون رو اوردند تو انباری گذاشتند که برقش به برق مشای ساختمون وصله که واحدهای دیگه هم پولش رو مشترک پرداخت می کنند!!!

    اینارو مثال زدم همینقدر واضح و کامل چندتا دیگه هم از کم لطفی های ایشون که ننوشتم دیگه، که بگم چطور یه نفر که خودش سقوط میکنه می تونه به دیگران هم آسیب بزنه…

    واتفاقا ایشون خیلی هم حق به جانب هستند واین کارهارو دانسته واز عمد انجام میدند طوریکه واحدهای دیگه از رفتار این زن وشوهر کلافه هستند واز من خواستند که مشکل رو حل کنم که متاسفانه فعلا با صحبت من که اتفاق خاص وتغییر خاصی صورت نگرفته وایشون هم در روش خودشون تغییری ایجاد نکردند…

    ان شالله که خداوند به بهترین روش این مسئله رو حل کنه تا همگی ما در نهایت صلح وارامش وهمدلی توی این ساختمون همسایگان خوبی برای هم باشیم..

    واقعا چه چیز باعث میشه که یه نفر احساس مالکییت داشته باشه نسبت به خیلی چیزهایی که مطعلق به خودش نیست، ویا باعث تخریبشون بشه، یا با رفتارش موجبات آزار دیگران رو فراهم کنه…

    چی باعث میشه که آدمی از جایگاه خودش واصل خودش سقوط میکنه؟؟

    غیر از اینکه که نمیدونه اصل چیه؟ غیر از اینه که خودش وخداوند وقوانین جهان هستی رو نمیشناسه؟؟ وتلاشی هم برای شناختش نمی کنه؟

    این مثال یه مثال پیش پا افتاده بود توی یه اپارتمان 4 واحدی همین…

    حالا فکر کنید کسانیکه هستند که می تونند با سقوطشون از اصل خودشون چطور به بنیان یه خانواده ویه جامعه آسیب بزنند…

    وچقدر سخته که آدمی که داره روی خودش کار میکنه کنار همچین افرادی بخواد تمرکزش رو روی خودش محفوظ نگه داره که خودشم درگیر ماجرا نشه، ویا حداقل توی ذهنش درگیر نباشه با نجواهایی مثل قضاوت و ……

    بله من وقتی فراموش کنم خودم رو سقوط می کنم…

    چون دیگه اون آدم واون عامل بیرونی میشه مرکز توجه من…

    وقتی تمرکزم از روی خودم برداشته میشه، تک تک سلولها وذره ذره ی وجودم پخش میشه تو جهان هستی….

    میره دنبال حرص وطمع، قضاوت وتهمت، غم ودرد ورنج، حسادت و نارضایتی و ناشکری و…

    کم کم می بینم که همه چیز وهمه کس هستم جز خودم…

    چقدر به جاست که انقدر خداوند توی قرآن ایایه ها وداستانها رو به شکلهای مختلف بیان میکنه تا بدونیم وبفهمیم ودرک کنیم که این زندگی هر روز همینه ومن وما باید هر روز به یاد خودمون بیاریم که اصل وهدف چیه…

    اینکه شما میگید دوره هایی که تهیه می کنید رو بارها وبارها گوش کنید، ونگید تکراری شدند، توسایت باشید کامنت بذارید کامنت بخونید واز آگاهیهای فایلهای دانلود وهدیه استفاده کنید!!!

    چرا؟؟؟ چونکه درگیر روزمرگی هانشیم، چون که سقوط نکنیم….

    چقدر دیگه باید از عمر منه مینا بگذره، تا بفهمم که هیچ چیز جز حفظ رابطه ی خودم با خداوند در این جهان برام نباید مهم باشه…

    چقدر باید از عمرم بگذره که باور کنم من مالک چیزی در این جهان نیستم و اگر چیزی در اختیارم هست برای اینه که از این مسیر زندگی راحتر عبور کنم ونباید بچسبم به آدمها و کارها ورفتارها و گفتارهاشون…

    نباید بچسبم به منیت هام و غرورم و خودبزرگ بینیم…

    نباید خیلی زندگی رو سخت بگیرم ونگاه صفر وصدی به مسائل داشته باشم..

    وباید سعی کنم هر روز هر لحظه که هدایت بخوام از نیروی برتری که همیشه با من بوده. هست، و تنها وقتی نیست که من خودم ازم دورش کنم…

    با جهل ونادانی وبا جاودان دیدن زندگی و سرخوشی های کاذب و شادیها و مال واموالی وحتی جسم وجان ونفس کشیدنی که نمیدونم حتی لحظه ای دیگه دارمشون یا نه…

    به جاش وقتی میام مثل سلیمان نبی، بهش میگم خدایا من میدونم که تو این نعمت هارو در اختیارم گذاشتی برای همین از سر شوق سپاسگزار توهستم چون تواین شوق رو هم بهم عطاء میکنی…

    خدا هم جوری میاد وهدایتم میکنه که بتونم توی تمام جنبه های زندگیم اون حس خوبه خوشبختی ورضایت

    وآرامش رو تجربه کنم..

    که هم حس کنم خیر دنیا رو دارم وهم خیر آخرت رو…

    واین امکان نداره جز اینکه هر لحظه ازش بخوام که حتی لحظه ای منو به حال خودم رها نکنه که اگر رهام کنه به حال خودم بسی به خودم ودیگران بدون شک ظلم خواهم کرد، چون از اصل خودم بدون اون همیشه در سراشیبی وسقوط خواهم بود

    واقعا که آرامش فقط وفقط در پرتو الهی هست..

    در سکوتهای طولانی …در آرام بودن ذهن وقلب و جسم وجان و روحمون….

    ان شالله خداوند کمکمون کنه تا توی این دنیای پراز سروصدا، پراز شلوغی ، ما همواره در نهایت ارامش و حس خوشبختی در این مسیر درست ثابت قدم باشیم. آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زینب حاجتی گفته:
      مدت عضویت: 983 روز

      سلام به مینای عزیزم

      مینا جان من چند ماهی هست کامنت های شما رو با عشق دنبال میکنم و حس خیلی خوبی از این کامنت های بلندبالای پرمحتوایی شما میگیرم چون تقریبا همسن هستیم

      دفعه اولی که هدایت شدم به کامنتی از شما نمیدونم کی بود ولی اینقدر از نحوه نگارش شما خوشم اومد که از اون موقع گزینه اش رو فعال کردم که هروقت کامنتی گذاشتین من از طریق ایمیل مطلع بشم

      من از کامنتهای شما آرامش میگیرم ومیگم کی بشه من هم به این درجه از نزدیکی به خدا و نتایج برسم

      الان که این کامنتتون رو خوندم دیگه وظیفه خودم دونستم براتون کامنت بزارم وارتون تشکر کنم

      خواهر عزیزم مرسی که هستی مرسی که می‌نویسی ومرسی که به من حس آرامش تزریق میکنی

      برات بهترین ها رو آرزو میکنم

      در پناه الله باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سیده مینا سیدپور گفته:
        مدت عضویت: 1591 روز

        به نام خداوند بخشنده ی مهربان

        سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

        وسلام به شما زینب جان عزیزم

        خدارو صدهزار مرتبه شکر که توی این سایت کلی دوست ورفیق دارم که شاید نبینمشون حتی تا اخر عمرم، ولی میدونم که به وسیله ی نوری معنوی والهی بهم متصل هستیم..

        زینب جان ممنونم از لطفی که نسبت بهم داری، من انقدر از کامنت دوستانم درس گرفتم انقدر انرژی گرفتم که وظیفه ی خودم میدونم که اگر الهامی به قلبم شد برای کامنت گذاشتن انجامش بدم تا عشق وامید وانگیزه ویاد ونام ورحمت وتجلی نور الهی خداوند در این سایت همواره جاری باشه وپایدار…

        واینکار به من کمک میکنه توی این مسیر ثاب قدم باشم..

        انشالله که خداوند مارو به راه راست هدایت کنه هر لحظه، به راه کسانی که به اونها نعمت عطاء کرده، نعمت شناخت خودش رو ونعمت درک قوانین هستی رو…

        که هرکسی خدا روشناخت خودش رو شناخته وهرکسی خودش رو بشناسه جهان وجهانیان رو شناخته، و بدون شک زندگی پربارتر و راحتری رو تجربه خواهد کرد…

        در پناه امن خدا باشی دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1323 روز

      به نام هدایت الله

      سلام خدمت خواهر عزیزم مینا دوست ارزشمند وتوحیدی و فعال سایت

      از شما سپاسگزارم بابت کامنت خوبی که نوشتی چقدر زیبا و جذاب بود و چقدر انرژی خوبی را از کامنت شما دریافت کردم

      بهت تبریک میگم چقدر قانون رو خوب درک کردی و خوب اجرا می‌کنی اما داستان اخلاقی شما درنوع خودش بی‌نظیر بود چقدر عالی وخوب بود وکلی کیف کردم انقدر خوب هستی که کامنت خوبی برای رد پا به جا گذاشتی امیدوارم همیشه بدرخشید و بهترین نتایج را در زندگی خود ببینی وماهم لذت ببریم

      در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    رضیه زارع خورمیزی گفته:
    مدت عضویت: 347 روز

    سلام خدمت استادوخانم شایسته عزیز ودوستان همسفرم

    سفرنامه روز بیست وپنجم

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    خدایا سپاسگزارم که امروز بودم تا بتوانم رد پایی از خودم بگذارم

    من جسم نیستم من ذهن نیستم من آگاهی بودم و هستم به غیر از این نیستم و نخواهم بود

    من فقط در این جسم وارد شدم و به زمین آمده ام تا تجربه کنم و بروم ولی خود واقعی ام را فراموش کردم و خود مقدسم را در گذشته گم و رها کردم و تنها در حال و سکوت او را پیدا خواهم کرد تنها با احساس خوب و ساکت کردن گفتگوهای درونی ام صدای خداوند را میفهمم وآگاهی و هدایت او را دریافت میکنم.

    خدایا بهم قدرت بده تا بتوانم خودم را که گم کردم را پیدا کنم و قدرت واقعی ام را به خودم باز گردانم

    سپاسگزارم از استاد و خانم شایسته عزیز ودوستان هم فرکانسی ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زهرا الف گفته:
    مدت عضویت: 1738 روز

    بنام خالق یکتا

    سلام استاد و مریم خانم

    و دوستانی که این کامنت میخوانند

    روزشمار35

    این فایل در حالی میشنوم که یه خورده بهم ریخته هستم.البتهرقبلا هم این فایل گوش داده بودم.

    اما امروز فکر میکنم واقعا بهش نیاز داشتم

    درسته جای ناراحتی داره اما باید یادم باشه من با فرکانس ام و احساسم دارم لحظات آبندم مثل پازل می‌چینم .و مطمینم ورودی نامناسب باعث شده که فرکانس نامناسب بفرستم و این ناخواسته پیش بیاد

    وقتی بهش فکر میکنم بغض میکنم و میگم که تقصیری ندارم و…اما یادم میاد که بپذیرم همع چیز زندگی خودم خواستم و اجاره دادم وارد زندگیم بشه

    بنابراین به اصل خودم ، خدای درونم توجه میکنم

    به اینکه اینجا چند صباحی مهمون هستم و قراره لذت ببرم و باید احساسم خوب کنم

    کارسختی به نظر میاد اما غیرممکن نیست.

    از درونم میپرسم چکار کنم ؟؟؟,هدایت ام کن

    و چقدر سریع جواب میاد

    مهربان خدایم کمک ام کن بتونم آرام باشم ، و سرشار بشم از شادی

    ممنون استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    عسل گفته:
    مدت عضویت: 752 روز

    1403/5/20

    روز 35

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد ومریم عزیز و دوستان گل

    خدارو هزارمرتبه شکر تونستم امروز یه جلسه دیگه رو ببینم و بتونم درموردش بنویسم

    چقدر موسیقی و متن زیبایی بود چقدر آرامبخش بود

    خدایا شکرت که اینقدر از درون حالم خوبه خدایا شکرت که چشمان زیبایی دارم که میتونم این متن های زیبارو بخونم خدایاشکرت که گوش های سالمی دارم که میتونم موسیقی های زیبا رو بشنوم و لذت ببرم خدایا شکرت که عقل سالمی دارم که میتونم به تو فکرکنم و به آگاهی برسم خدایاشکرت که دست دارم همراه انگشتان زیبا و پوستی نرم و لطیف که میتونم این ومتنهایی زیبای شکرگذاری و تایپ کنم خدایا شکرت که اینهمه نعمت و زیبایی و آرامش و ثروت و برکت وحال خوب توی زندگیم هست خدایا شکرت که دوستان بی نظیری از اون ور دنیا بهم هدیه دادی مثل استاد عباسمنش و مریم عزیز و همه دوستان این سایت زیبا و دلنشین خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: