آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3

آرامش در پرتو آگاهی پیامِ سرشت نامرئی ات برای توست.

پیامی که نجوا کنان می گوید: خداوند در درونت نهفته است.

همان اطمینانِ لابه لای همه نگرانی هایت که‌ تو را به هیجان می آورد‌، خداست.

همان عشقی است که موجب فراموشی تمام دردسرهایت می شود، خداست.

فقط از سر راه خودت کنار برو.

فقط یک سری کارهای جزئی‌ی ساده را هر روز انجام بده:

مثل تحسین کردنِ یک دوست یا حتی او که ذهنت تمایل دارد موفقیتش را انکار کند.

مثل تعریف از خودت.

حتی مثل کمی خودت را خواستن و احساس لیاقت داشتن.

یا حتی مرتب کردن اتاقت.

همین حالا تمام وسایل اضافی اتاقت را  دور بریز. حتی تمام چیزهای اضافی درونِ قلبت را

و راهی برای دیدن خداوند باز کن. آن‌وقت پی‌ می‌بری که همراه با گردگیری خانه‌، قلبت هم گردگیری شده و درخششی تازه یافته.

امروز روز رحمت الهی است.

نمی خواهد نگرانِ نتایج باشی.

دست از راضی کردنِ دیگران بردار.  چون خداوند نتایجی راضی کننده برایت دست و پا کرده است.

نگران سن و سالت نباش. کافی است هر کاری را با جان و دل انجام دهی.  آنوقت خواهی دید حتی آنجا که اصلا به نظر نمی رسد، نتایج چشمگیر می شود.

چرا که امروز روز رحمت الهی است.

منتظر خواندن خبرهای چشمگیری هستم که با ایجاد هماهنگی میان ذهن‌تان و روح و با کشف اصل تان، همان شمای لایتناهی و مقدس خود را بیدار کرده‌ای.

سید حسین عباس منش


متن قسمت سوم آرامش در پرتو آگاهی

حقایق پنهانی هم هست که تو نمی‌دانی.

مشکلات زندگی را به صورت یک عادت پذیرفته ای. بر این باوری که در دنیای امروز کاملاً طبیعی است که دچار چنین مشکلاتی باشی، طبیعی است که غمگین باشی، عصبانی باشی و پریشان باشی.

فکر می‌کنی برای همه همین است و همه در این جور مواقع همین قدر پریشان می‌شوند… وقتی عزیزی را از دست می‌دهی تا مدت‌ها غمگین و پریشان هستی و گمان می‌کنی که طبیعی است. … این پریشانی‌ها همان تاثیری را بر وجود تو می‌گذارد که مواد و سموم شیمیایی.استرس و پریشانی همه تعادلات وجودی تو را بر هم می زند.

حقایقی در این جهان وجود دارد (و تو می‌پنداری می دانی) که با آگاهی از آن‌ها، همه آنچه موجب غم، پریشانی و خشم می‌شده است، از زندگی تو رخت بر می‌بندد …

می‌توانی تصور کنی؟!

گمان می‌کنی که همه در روابط مشکل دارند، همه با پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، فرزندان، همسر، خانواده همسر، همکاران، کارمندان و مدیران ارشد مشکل دارند… و این بی نهایت عادی به نظر می‌رسد.

عادت کرده ای که رنج ببری و زندگی نکنی و فکر می‌کنی که این همه، طبیعی و عادی است.

اما این فقط ظاهر قضیه است.

فقط یک فریب بزرگ است.

زیر همین آسمان و در شرایط کاملاً برابر، کسانی هم هستند که با همان شرایط در نهایت آرامش و شادی درون زندگی می‌کنند و کلید این شادی و آرامش از همان حقایقی است که تو فکر می‌کنی که می دانی …

و فکر می‌کنی اگر حقیقتی هم باشد که نمی‌دانی، دور است و چندان هم دست یافتنی نیست … فریب بزرگ.

و غافلی که در گوشه و کنار، دور از چشم تو، خیلی‌ها خیلی چیزها در گوش هم نجوا می‌کنند که:

یک جمله‌اش در یک لحظه می‌تواند پریشانی‌های بی پایان تو را به پروازی آرام و شادمانه بدل کند

و همه نفرت‌هایت را به عشق و من در گوش تو خواهم گفت.

به خاطر داشته باش که همه پریشانی‌های تو فقط و فقط وقتی آغاز می‌شوند که فراموش می‌کنی لایتناهی هستی و تو تنها وقتی سقوط می‌کنی که از ابدیت خود‌،  از اصل خود‌، از توی لایتناهی‌، از من‌ دور شوی و آنچه تو را به سعادت می‌رساند بازگشت تو به اصل خویش است.


برای شنیدن سایر قسمت‌های آ‌رامش در پرتو آگاهی‌ کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3
    3MB
    3 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

674 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد صادق امام بخش زاده» در این صفحه: 2
  1. -
    محمد صادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 3190 روز

    سلام به همسفران عزیزم. این فایل یادآوری این حقیقته که «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثنا حاصل باورهامونه نه هیچ عامل بیرونی» یادآوری این حقیقت که «احساس خوب مساویه با اتفاقات خوب». مانع های ذهنی ای که میتونه ایمان به قدرت بی انتهای درونیم رو تضعیف کنه، پیچ در پیچ متصور کردن مسیر موفقیت هست، معمولا فکر میکنم مسیر موفقیت یک مسیر دور و دراز و دستنیافتنی هست به همین دلیل مشکلات، غمها، رنجها و ناراحتی ها و پریشانی ها رو «عادی و طبیعی» میدونم چون فکر میکنم «کنترلی بر اتفاقات زندگیم ندارم»، بنابراین خودم رو محدود میکنم و فکر میکنم واقعیت اکنون زندگی ام غیر قابل تغییره. در صورتی که واقعیت زندگی من حاصل باورها و فرکانس هامه و یک عامل درونیه. در صورتی که در همین جهان، در بین انسان هایی مانند خودم زیر همین آسمان، افرادی هستند که در آرامش و شادی زندگی میکنن، همه ی ما الگوهای موفق و دوست داشتنی زیادی رو میشناسیم که به شکل تحسین برانگیزی زندگی خوبی دارن و در آرامش و شادی زندگی میکنن. ویژگی مشترک همه ی اونها «حال خوب در لحظه» هست. افرادی که خوب زندگی میکنن و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنن افرادی هستن که در لحظه حال زندگی میکنن و تمرکزشون بر روی نکات مثبت اکنون هست. به تجربه فهمیدم تنها تفاوت میان انسان ها تفاوت در ورودی های ذهنشونه. با یادآوری این نکته برای خودم میپذیرم که «همه ی انسان ها خوب هستن» چون من جای آنها نبودم و نمیدانم چه ورودی هایی رو اغلب ناآگاهانه دریافت کردن. اینجاست که اهمیت «کنترل ورودی های ذهن» مشخص میشه، عادات و باورهای زندگی سازم، حاصل ورودی های ذهنمه. حاصل کانون توجه و تمرکزمه. حاصل گفتگوهایی هست که در ذهن شگفت انگیزم تکرار میکنم. ماموریت جهان دریافت فرکانس های من و قرار دادنم در مدار همجنس با فرکانسم هست. این حقیقت زندگی همه ی ماست، وظیفه من کنترل آگاهانه ورودی های ذهنم در لحظه اکنونه. حرکت در مسیر اصلاح محدودیت هایی ای که در ذهنم ساختم. حقیقت اینه که ما نامحدود و لایتناهی هستیم، ما محدود به جسم، موقعیت مکانی، موقعیت زمانی و.. نیستیم. هیچ عاملی بیرون از باورهامون در زندگیمون تاثیری نداره، ما خالق زندگیمون هستیم چون میتونیم فرکانس هامون رو آگاهانه کنترل کنیم، چون میتونیم در هر لحظه آگاهانه کلاممون کنترل کنیم، چون میتونیم در هر لحظه آگاهانه سیستم عصبیمون رو کنترل کنیم، در هر لحظه کانون توجه و تمرکزمون رو کنترل کنیم. تغییر باورها مسیری «هر روز بهتر از دیروزه» و Copy & Paste وار و دکمه ای نیست. تغییر باورها مانند تولید کالا نیست که اول کالا رو تولید کنم و سپس منتظر دریافت نتایج باشم چون فرکانس ها در هر لحظه ارسال میشن و اتفاقات لحظه بعدی زندگیم حاصل فرکانس های اکنونم هست. تغییر باورها روندی در لحظه هست، مثل نفس کشیدن. ورودی های ذهن در هر لحظه فرکانس ها رو تولید میکنه و مثل همانطور که برای تسلط به زبانی جدید بایستی خودم رو در فضایی غرق کنم که فقط کلمات و جملات آن زبان رو بشنوم و تکرار کنم تا ارتباطاتش در ذهنم شکل بگیره میبایست ورودی های ذهن رو کنترل کنم تا باورهام قدرتمند بشه. پس موضوع یادگیری نیست موضوع یادآوریه. موضوع اصرار به تکرار و یادآوری نکاتی هست که منجر میشه باورهایی هم جهت با خواستم که احساس خوبی بهم میده در من شکل بگیره. موضوع توجه به اعمال و رفتارم در هر لحظه هست چون هر عملم از ورودی ذهنم سرچشمه میگیره. حقیقت همین قدر ساده هست. سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: